بیایید برای شرطی شدن هم یک تعریف ارائه کنیم.هر وقت یک محرک بصورت تکرار شونده منجر به یک رخداد میشود مغز ما بین محرک و آن رخداد رابطه علت ومعلول برقرار میکند. تروما اغلب از طریق شرطی شدن ایجاد می شود. اگر فردی در کودکی با گربه ای مواجه شود که او را چنگ کشیده، «ممکن است» در او ترس شدید از گربه ایجاد شود و در بزرگسالی این ترس ادامه یابد. اما خود این «ممکن است» به عوامل بسیار زیادی بستگی دارد.
اولین بار یک پزشک پدیده شرطی شدن را کشف کرد. ایوان پاولو که درحال آزمایش بر روی سگ ها بود متوجه شد بخشی از نتایج تست ها دارای خطا است. فاکتور مورد بررسی او، میزان بزاق سگ در موقع غذا خوردن بود اما پاولو متوجه شد که سگ ها پیش از غذا و فقط با شنیدن صدای پای فرد غذا دهنده شروع به ترشح بزاق می کردند. او خیلی زود متوجه شد که سگ ها نسبت به صدای پای فرد غذا دهنده شرطی شده اند . پس از این مشاهده، پاولو پزشکی را رها و باقیمانده عمر حرفه ای خود را صرف مطالعه یادگیری از طریق شرطی شدن کرد!
امروزه بسیاری از شرکتها، بازاریابی محصولات خود را از طریق همین پدیده شرطی شدن انجام میدهند. شرکت نایک با مرتبط کردن یک مدل کفش خود با مایکل جردن، بازیکن محبوب و معروف بسکتبال فروش این محصول را بسیار بالا برد. در واقع مردم این کفش را با مایکل جردن مرتبط می کردند و دوست داشتند این کفش را داشته باشند.
کمی به کودکی خود فکرکنیم موارد بسیاری را میتوانیم بیابیم که از طریق شرطی شدن یاد گرفته ایم. ما بسیاری از ترس های خود را از کودکی یاد گرفته ایم. اگر در کودکی با راست گفتن درباره شکستن گلدان مورد بازخورد بسیار سخت قرار گرفته ایم شانس زیادی وجود دارد که بین راست گویی و آسیب رابطه علی و معلولی ایجاد کرده و حتی در بزرگسالی از راست گویی شدیدا بترسیم و دچار استرس شویم!
در مثال دیگر، یک معلم یا استاد خوش برخورد باعث لذت بردن از کلاس می شود. بچه ها با ایجاد رابطه بین مدرسه رفتن و آن معلم از مدرسه رفتن بصورت کلی لذت میبرند.