راه توده - Rahetudeh @rahetudeh Channel on Telegram

راه توده - Rahetudeh

@rahetudeh


سیاسی،فرهنگی،اجتماعی

راه توده - Rahetudeh (Persian)

راه توده یک کانال تلگرامی با موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. این کانال به معرفی و بررسی مسائل مختلف از جوانب مختلف می‌پردازد و سعی دارد تا برای اعضای خود تجربه‌ی متنوع و مفیدی فراهم کند. اگر به بحث‌های پیرامون مسایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی علاقه‌مند هستید، راه توده بهترین انتخاب برای شماست. این کانال اخبار و تحلیل‌های به‌روز و کارآمد در این زمینه‌ها را ارائه می‌دهد تا شما را از آخرین تحولات آگاه سازد. با پیوستن به این کانال، می‌توانید به نقد و بررسی‌های عمیق و حرفه‌ای دست پیدا کنید و بشنوید که دیدگاه‌های مختلف چگونه می‌توانند تحولی در عقاید شما ایجاد کنند. راه توده، جایی برای تبادل ایده‌های سازنده و بحث‌های پویا در فضای مجازی است. پس به این کانال بپیوندید و از گفت و گوهای پرمحتوا و الهام‌بخشش لذت ببرید.

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 19:01


راه توده 948 منتشر شد

هفته نامه راه توده - شماره 948 (چهارشنبه 30 آبان 1403)- منتشر شد و مطالب آن علاوه بر سایت این نشریه، روی فیسبوک و تلگرام راه توده نیز قرار گرفت. گزارش ویژه این شماره چکیده ایست از آنچه بر سر ستارخان و باقرخان (رهبران انقلاب مشروطه) در تهران آمد. سرمقاله این شماره نیز در باره امیدهای نقش بر آب سیاست خارجی دولت های جمهوری اسلامی به همکاری با اروپا دارد. در همین شماره مطالب دیگری می خوانید با عناوین زیر:
8 سال پیش راه توده درباره "ترامپ" چه تحلیلی داشت!، جنگ در سوریه چگونه آغاز شد، چگونه و با کدام هدف باید نوشت و سخن گفت؟، رقابت و جنگ میان صفویان و عثمانیان، مارکس در زندگی خصوصی، توسعه بلاروس و نابودی اوکراین، روسیه و ونزوئلا بسوی اتحاد استراتژیک، اتحاد نامقدس میان انگلیس و فرانسه، بحران امروز در ج. اسلامی ریشه در گذشته دارد، فاشیسم ایتالیا با هوشیاری خود را سازماندهی کرد، چپ عدالتخواه برنده انتخابات در سنگال و سریلانکا، از بیم فروپاشی کشور، سکان امریکا را بدست ترامپ دادند، و بالاخره نگاهی به حمایت همه سازمانها و گروه ها از انقلاب در سال 57

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:58


آنها در انکار واقعیت و داشتن منفعت شخصی و طبقاتی در رابطه با غرب ترجیح می دهند وضع مردم ایران روزبروز بدتر شود ولی مثلا سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران صورت نگیرد و روابط ایران با ارواسیا گسترش نیابد. بدتر شدن وضع مردم از نظر سرمایه داری تجاری ایران ابزاریست برای اعمال فشار به تصیم گیرندگان و خود مردم برای آرزوی رابطه با غرب بعنوان تنها راه نجات ایران. بنابراین در پافشاری در جلوگیری از رابطه ایران با چین و روسیه و بریکس و اوراسیا نه تنها منافع اقتصادی تنگ نظرانه سرمایه داری تجاری ایران تامین می شود بلکه با افزایش فشار دشواری ها به مردم منافع سیاسی درازمدت آنان بعنوان پایگاه غرب در ایران نیز حاصل می شود.
البته کسانی هم که در این میان شعارهای پوچ و توخالی علیه غرب می دهند به کمک آنها می ایند چون هدف نهایی این دسته نیز برسمیت شناخته شدن توسط غرب است، واگرنه گسترش روابط با چین و روسیه و ارواسیا و بریکس احتیاج به شعار دادن علیه غرب یا نفی مذاکره با آمریکا و هیچ کشور دیگری را ندارد.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:58


سرمقاله 948
سیاست ورشکسته عقب نشینی
در برابر امریکا و اتحادیه اروپا

اتحادیه اروپا شرکت کشتیرانی ایران را به بهانه نقش آن در کمک به ارسال سلاح به روسیه تحریم کرد. قبلا نیز اروپا شرکت های هواپیمایی ایران را به همین عنوان تحریم کرده بود. این در حالیست که از یکسو این اتحادیه خود بیشترین کمک ها را به اوکراین در جنگ علیه روسیه انجام می دهد و از سوی دیگر ایران زیر تحریم عملی اروپا در دنباله روی از امریکاست. در واقع، هم سرنوشت برجام و هم نحوه مشارکت اروپا در جنگ نیابتی اوکراین علیه روسیه نشان داد که این اتحادیه دارای هیچگونه استقلالی از خود نیست و همه ادعاها درباره اینکه گویا اروپا و پول واحد یورو بعنوان ابزاری برای مقابله با برتری طلبی آمریکا طراحی شده دروغی بیش نبوده است.
تحریم جدید اروپا علیه ایران بیش از هرچیز نشانه ورشکستگی سیاست عقب نشینی مداوم دیپلماسی وزارت خارجه ایران دربرابر اروپا و غرب نیز هست. ایران بجای آنکه به صراحت از حق خود برای فروش سلاح یا کمک نظامی متقابل با دیگر کشورها و از جمله روسیه دفاع کند، سیاست بیهوده تکذیب و انکار را در پیش گرفته است. سیاستی که نتوانست مانع تحریم های قبلی شود و اکنون تکرار آن موجب جلوگیری از تحریم های بعدی هم نخواهد شد.
در این زمینه کافیست توجه کنیم که روش سیاسی و دیپلماتیک و برنامه ریزی ایران درست معکوس روش دولت روسیه است. با آنکه تحریم های دولت روسیه به مراتب سنگین تر از ایران است، ولی روسیه بجای تایید و تکذیب و درخواست برای پایان دادن به "تحریم های ظالمانه" بلافاصله مناسبات اقتصادی و سیاسی خود را با چین و کشورهای بریکس از جمله ایران تقویت کرد، اتحادیه اوراسیا را فعال کرد، مافیاهای سیاسی و اقتصادی را سرکوب و مهار کرد و سیاست جایگزینی واردات را در پیش گرفت، یعنی ایجاد صنایع داخلی برای تولید کالاهای قبلا وارداتی. مجموعه این اقدامات موجب شد که پس از یک دوره کوتاه شوک برآمده از تحریم ها که رشد اقتصادی روسیه را از مثبت ۳.۵ درصد به منفی ۱.۲ درصد رساند، تولید ناخالص داخلی روسیه با رشد ۷.۸ درصدی آن کشور را به مقام چهارم جهانی و بالاتر از ژاپن رساند. در همین زمان تحریم ها دستمزدهای واقعی در روسیه ۱۰ درصد افزایش یافته است که خود موجب رشد بازار داخلی و افزایش تولید صنعتی به میزان بیش از ۷ درصد شده است.
روش ایران درست برعکس، بجای استفاده از اهرم رابطه با چین و روسیه و بریکس برای تامین رشد اقتصادی و افزایش سطح زندگی مردم؛ بهره گیری از آن برای ترساندن غرب جهت خاتمه دادن به تحریم هاست. روشی که نه تنها موجب عقب نشینی غرب نخواهد شد بلکه آنها را چنانکه در تشدید تحریم های اتحادیه اروپا می بینیم در اعتقاد به موثر بودن ابزار تحریم ها پابرجاتر خواهد کرد.
مشکل ایران فقط نفوذ غربگرایان در ساختار تصمیم گیری های دولتی تا حد فلج کردن کشور نیست، مشکل همچنین وجود منافع اقتصادی و نظام بازرگانی فاسدی است که سود خود را در رابطه با غرب به هر قیمت می بیند. آنان نگرانند که همکاری با چین موجب تقویت بنیه اقتصاد ملی و زیرساخت ها به شکلی شود که در پیش گیری سیاست جایگزینی واردات مانند روسیه در ایران نیز ممکن شود. همچنین نگرانند که تقویت مناسبات با روسیه علاوه بر تحکیم قدرت نظامی مستقل ایران، موجب بازشدن دروازهای روسیه و اوراسیا بر روی کالاهای تولیدی ایران شود که به شکلی دیگر به توسعه اقتصادی صنعتی در ایران یاری رساند. آنان تصمیم گیرندگان کشور را قانع کرده اند که اقتصاد ایران باید تجاری بماند و توسعه صنعتی موجب رشد طبقه کارگر و قدرت گیری سندیکاها و احزاب چپ میشود و برای ادامه حکومت دردسر ایجاد خواهد کرد. البته معلوم نیست که چرا رشد تولید صنعتی در چین و روسیه موجب دردسر برای حکومت های آنها نشده و برعکس موقعیت آنها را در جامعه بیش از پیش تقویت کرده است.
در چارچوب همین تفکر و سیاست است که دولت جدید نیز سیاست دولت رئیسی را ادامه داده و هیچکدام از مقامات وزارت خارجه در ماه های اخیر با مسئولان چینی که تنها خریدار نفت ایران، علیرغم تحریم های امریکاست دیدار نداشته اند. معلوم نیست که اینان از آمریکا یا اروپا چه انتظاری دارند، آمریکایی که در سال ۲۰۲۲ بیش از ۵۸۰ میلیارد دلار واردات از چین و دربرابر آن تنها ۱۷۷ میلیارد صادرات یعنی بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار کسری بازرگانی داشته است. وضع رابطه اتحادیه اروپا نیز با واردات ۵۶۲ میلیارد دلاری از چین بهتر از آمریکا نیست. ضمن اینکه بنا بر پیش بینی نهاد یونیدو وابسته به سازمان ملل متحد سهم چین در تولید صنعت جهانی درسال ۲۰۳۰ یعنی حدود شش سال دیگر به بیش از ۴۵ درصد خواهد رسید.
البته هیچکدام از اینها به گوش سرمایه داری تجاری که نیروی محرکه تصمیم گیری های سیاسی در ایران است فرو نمی رود.

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:57


این در واقع و در نهایت بازگشت به همان راهبردی خواهد بود که تا پیش از جنگ جهانی دوم راهنمای سیاست امریکا بود و به امریکا اجازه داد که پای خود را از دو جنگ جهانی کنار بکشد و در پایان آن با ویرانی اروپا و شوروی و ژاپن به آقای جهان تبدیل شود. اکنون هم آخرین راه حل، لااقل برای بخشی از رهبری امریکا، آن است که روسیه و اروپا و ژاپن و چین و کشورهای خاورمیانه به جان همدیگر بیفتند و همدیگر را ویران و خاکستر کنند. حال اگر جهان تک قطبی با محاصره روسیه و چین به نتیجه نرسید، پس، از راهی دیگر باید به این جهان تک قطبی زیر رهبری امریکا رسید و آن هم ایجاد امکان تبدیل شدن به تنها جزیره امن در جهانی ویران از جنگ و ناامنی است.
مهمترین عاملی که این امنیت امریکا را تهدید می‌کند موشک‌های اتمی روسیه است. برای حل این مسئله تنش زدایی با روسیه در دستور کار است. امکان تهدیدهای تروریستی از مرزهای زمینی هم وجود دارد که امریکا فقط با کانادا و مکزیک مرز زمینی دارد. از مرزهای کانادا که فعلا خطر امنیتی متوجه امریکا نیست، هر چند کنترل مرزی وجود دارد. مرزهای مکزیک را هم به بهانه جلوگیری از مهاجرت دیوار آهنی خواهند کشید. تهدیدهای داخلی اقتصاد و بیکاری را هم که با ایجاد کار و جلب سرمایه قصد حل آن را دارد.
روی کار آمدن ترامپ در امریکا نوعی عقب نشینی دربرابر شکست اقتصادی در برابر چین و ناکارآمدی استراتژی نظامی دربرابر روسیه است، که هر دو بصورت بحران نئولیبرالیسم اقتصادی درآمده است که قرار بود تضادهای سرمایه‌داری را حل و این نظام را به "پایان تاریخ" بشری تبدیل کند ولی برعکس تضادها را به مرحله انفجاری رساند. این عقب نشینی از این جهت مثبت و حامل فرصت‌هایی تازه است. اما رهبران سرمایه‌داری امریکا می‌خواهند از این عقب نشینی ناگزیر سکوی پرشی برای آقایی بعدی بر جهان بسازند و این جنبه خطرناک آن است. بنابراین دورانی که با دونالد ترامپ در امریکا آغاز می‌شود، دورانی است از تاریخی ترین فرصت‌ها و وحشتناک ترین خطرها، به ویژه برای کشورهایی مانند کشورما. همه چیز بستگی به این دارد که مردم و رهبران جهان و ایران چگونه با این دوران روبرو شوند و چگونه از آن عبور کنند.»

25 آذر 1395

https://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/sar579.html

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:57


راه توده 948
8 سال پیش
راه توده درباره "ترامپ"
چه تحلیلی داشت!

بازگشت ترامپ به کاخ سفید، رویدادی است که قریب 8 سال پیش آغاز شد اما در پایان 4 سال ریاست جمهوری او عقیم ماند و حالا، باردیگر و منسجم تر، آن رویداد بصورت یک طرح جامع برای امریکا قرار است اجرا شود.
راه توده 8 سال پیش در همین باره و درباره ترامپ و طرح های او برای امریکا و جهان یک سلسله مقالاتی را منتشر کرد که در آن دوران شاید برای خیلی ها عجیب و غیر قابل باور بود، اما اکنون وضع فرق می کند و حتی همانها که در آن دوران با ناوری این مقالات تحلیلی راه توده را می خوانند امروز به قبول حقانیت آنها نزدیک شده اند. ما سعی می کنیم این سلسله مقالات را یکبار دیگر و با اندکی خلاصه کردن منتشر کنیم و برای شروع، مقاله ای را منتشر می کنیم که در تاریخ 25 آذر 1395 در راه توده منتشر شد. به خوانندگان خود توصیه می کنیم این مقالات را نه تنها با دقت بخوانند بلکه به زمان انتشار آن نیز دقت کنند:

«سخنی گزاف نیست اگر پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا را مهمترین حادثه سده بیست و یکم بدانیم. حادثه‌ای که ابعاد و پیامدهای خود را بتدریج آشکار می‌کند.
البته هیئت حاکمه ایران دچار خوش خیالی نشود، چون نه ترامپ و نه دیگر رهبران امریکا به هیچ عنوان قصد فروپاشاندن آن کشور را ندارند؛ برعکس سخن بر سر مجموعه تدابیری است که برای جلوگیری از این فروپاشی و حفظ امریکا به عنوان نیرومندترین کشور سرمایه‌داری و تبدیل کردن آن به کانونی امن در جهانی در حال فروپاشی در نظر گرفته است.
برای آنکه بتوان به درک ابعاد راهبرد جدید رهبری امریکا نزدیک شد می‌توان از برنامه های ترامپ برای خاورمیانه آغاز کرد.
ترامپ اعلام کرده که امریکا از توافق پاریس پیرامون تغییرات آب و هوایی خارج می‌شود و در داخل کشور اجازه بهره برداری از نفت و منابع فسیلی و زغال سنگ و غیره را صادر خواهد کرد.
البته برای رسانه‌های غربی و دنباله روهای ایرانی آنها، این هم نشانه دیگری از "پوپولیسم" و دیوانگی ترامپ و بی‌توجهی وی به محیط زیست است ولی اگر نتوان این تدابیر را قلب همه برنامه‌های آینده هیئت حاکمه امریکا دانست؛ لااقل کلیدی است که از طریق آن می‌توان به صندوقخانه پنهان استراتژی جدید هیئت حاکمه راه یافت. موضوع در واقع بسیار ساده است: همانطور که در برنامه رسمی ریاست جمهوری ترامپ آمده است امریکا باید به "استقلال انرژی" دست یابد. بعبارت دیگر امریکا می‌خواهد به وابستگی خود، به ویژه به نفت خاورمیانه پایان دهد و این یعنی باز شدن راه برای تغییری بنیادین در سیاست‌های جهانی امریکا با پیامدهای غول آسا برای خاورمیانه و ایران و جهان.
ترامپ در دوران کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری بارها تاکید کرد که امریکا هزاران میلیارد دلار برای تامین امنیت جریان نفت خاورمیانه هزینه می‌کند در حالیکه سود آن به جیب چین می‌رود. یعنی امریکا خاورمیانه را برای تامین جریان نفت به چین امن کرده است. در خوش بینانه ترین حالت امنیت جریان نفت خاورمیانه اهمیتی برای امریکا نخواهد داشت. در حالت بدبینانه نه تنها علاقه‌ای به امنیت آن ندارد بلکه ترجیح می‌دهد که اصلا این جریان نفت قطع شود تا اقتصاد چین و خواه و ناخواه اروپا که به نفت خاورمیانه وابسته است زمین بخورد.
به این ترتیب استراتژی آینده امریکا از همینجا کم و بیش روشن می‌شود. حتی امریکا می‌کوشد وابستگی خود را نه تنها به نفت بلکه اصولا به اقتصاد جهانی تا آنجا که می‌تواند کاهش دهد و در صورت لزوم قطع کند. در نهایت، هر عاملی که موجب شود امریکا به اقتصاد بخشی از جهان و امنیت آن وابسته باشد باید قطع شود.
این تنها راهی است که به امریکا امکان می دهد در صورت لزوم بصورت یک جزیره امن در جهانی ناامن در بیاید؛ جزیره کاملا امنی که مرکز سرمایه و تولید و صنعت جهان؛ مهمترین و بزرگترین تولید کننده جهان باشد. رهبران امریکا بدنبال ایجاد شرایطی هستند که در زمان معین بتوانند همه نیازهای مردم خود را در داخل خود کشور تولید کند و در همان داخل امریکا هم مصرف کند. هرج و مرج، جنگ، فروپاشی هیچ کشور، هیچ منطقه و هیچ قاره‌ای نباید بتواند به اقتصاد امریکا لطمه بزند. تا زمانی که اقتصاد امریکا به اقتصاد جهانی وابسته است، باید هزینه حفظ وضع موجود، یعنی حفظ امنیت رقبای خود را بپردازد. ترامپ رسما اعلام کرده است که امریکا دیگر حاضر نیست نه برای امنیت خاورمیانه، نه اروپا و نه کره جنوبی هزینه کند. چنین چیزی تنها درصورتی ممکن است که بتوان رابطه اقتصاد امریکا با اقتصادهای این مناطق را قطع کرد یا لااقل نشان دهد که امریکا آماده است در جهت قطع این وابستگی حرکت کند. با قطع یا کاهش این وابستگی، در یک نگاه خوش بینانه امنیت دیگر نقاط جهان برای امریکا اهمیت نخواهد داشت، در حالت بدبینانه هر چه جهان بیشتر در جنگ و هرج و مرج فرو رود برای امریکا بهتر است.

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:56


در این عرصه دیگر آنها نمی توانند پیشرفت انقلاب و خط امام را تحمل کنند. شیشه عمر آنها در اینجاست، و در اینجاست که آنها تمام ماهیت ضد انقلابی و ضد خط امامی خود را فاش می کنند و دیگر نمی توانند با "دعا و گریه"، با تظاهر و تقیه و "این قبیل توجیهات" سیمای کریه خود را پنهان کنند.
آقای خوئینی ها می گوید:
"حرکت این انقلاب در قوه مقننه، در قوه قضائیه، در قوه مجریه باید به سمت منافع این طبقه از جامعه (محرومان و زحمتکشان) باشد نه به سمت منافع آن طبقه مرفه... ما معتقدیم و اسلام حمایت می کند از منافع طبقه محروم و می خواهد محرومیت آن طبقه را از بین ببرد... همه باید داد بزنند که دارند ظلم می کنند، باید نقطه نظرهایی را ارائه بدهند در اداره امور جامعه، در روابط مردم با یکدیگر و در مناسبات اقتصادی، که ظالم دیگر ظلم نکند و مظلوم را از گرسنگی نجات دهند. من اعتقادم این است که این جریان که عرض کردم در برابر جریان امام و خط و راه امام از آغاز انقلاب بوده و در پیروزی انقلاب منزوی شده، دارد مجددا رشد می کند و در همه صحنه ها حضور پیدا می کند و خود جریان انقلاب و نیروهای وابسته به انقلاب هم گاهی اشتباهاتی می کنند و باعث می شود آنها حضور بیشتری پیدا کنند. و این خطر است."
آری، و این خطر است و دیدن این خطر و درک تهدیدی که برای انقلاب دارد نخستین گام برای رفع خطر است.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:55


از آنجا که ممکنست رفقا شماره های یکشنبه 17 و پنج شنبه 21 مرداد کیهان را به دست نیاورده باشند، و چون لازم است که حتما این نکات گرهی را مضمون بحث های خود و توضیح مواضع در بین دوستان و همکاران و آشنایان قرار دهند، نه همه نکات مهم، بلکه تنها بخش هایی از این گفته ها را، به علت جای محدود، با توصیه مراجعه به اصل، در اینجا می آوریم.
در باره تظاهر به اسلام و ملاک سپردن مسئولیت ها و شناخت دوستان انقلاب، وی می گوید:
"دو تا جریان آمده و روز به روز بیشتر در مدیریت جامعه وارد می شود، یعنی اینکه کسانی فرصت طلبانه می آیند و از برخورد احیانا سطحی و قشری ماها با مسائل دینی استفاده می کنند... اگر ضوابط این را ببینیم، که کسی ظواهر دینی را چقدر رعایت می کند، اگر کسی آمد ریش گذاشت و وقتی دور هم جمع می شویم، اول با صدای بلند چند آیه قران را خواند و بعد یک حدیث آورد و سر ظهر فوری راه افتاد و نماز جماعت خواند و در ایام عزاداری سینه زنی هم در اداره به راه انداخت... اگر این ضابطه بشود برای اینکه چه کسی می تواند در خدمت انقلاب قرار بگیرد و چه کسی نمی تواند، چه کسی انقلاب را باور کرده و چه کسی نکرده، اگر ما اینطور برخورد کنیم، تعدادی آدم های فرصت طلب می آیند و از این جریان سوء استفاده می کنند؛ به خصوص آن آدم هائی که بیشتر بی شخصیت هستند، زودتر خودشان را با هر قالبی که سازگار باشد وفق می دهند."
بهتر از این در باره این وضع نمی توان گفت. ولی چرا، می توان گفت. و این باز خود آقای خوئینی هاست که می گوید:
"به شعائر مذهبی پایبند بودن بسیار خوب است، ولی اگر این ملاک بشود برای اینکه حالا چه کسی آدم صادقی است و لایق برای خدمت به انقلاب، اگر این وضع ادامه پیدا کند و گسترش پیدا نماید به سرعت بدترین عناصر می آیند و در بهترین موقعیت ها خودشان را جا می زنند و امور را به دست می گیرند و آن وقت متوجه می شویم که یک آدم با ظواهر دینی یک باطن بسیار خطرناک برای انقلاب دارد. این خطر جدیدی است و باید به طور جدی با آن برخورد کرد."
برای آنکه به اهمیت این موضع گیری پی ببریم، کافی است یک لحظه تصور کنیم که این نظر به مشی عملی و به شیوه عمل رایج جمهوری اسلامی ایران بدل شده است. چه بسیار مسائل، که در این صورت راه حل خود را خواهد یافت و چه به سرعت انقلاب به سوی شکوفائی و باروری خواهد رفت.
موضوع دیگری را که از بین گفته های آقای خوئینی ها در اینجا می آوریم، مربوط است به راستگرایان مخالف خط امام و منحرفان و تحریف کنندگان خط امام، وی می گوید:
"از آنروز هم (قبل از انقلاب) در برابر امام یک جریان دیگری وجود داشت، که قبول نداشت، یعنی یا انقلاب را قبول نداشت، یا انقلاب را منهای امام قبول داشت. این جریان، از همان اول هم در روحانیت بود. هم در بازار و قشر روشنفکر در ادارات و در همه جا... بعد از پیروزی انقلاب این جریان تضعیف شد (از این طریق که) اکثر نیروهای مومن آن جریان برگشتند آمدند به انقلاب پیوستند ولی آن جریان از بین نرفت و نابود نشد... اشتباه موجب شد که این جریانی که نمرده بود و وجود داشت، بتدریج از برخورد ساده لوحانه استفاده کرد و دو مرتبه در میدان های مختلف حضور پیدا کرد و مشخص شد که باز هم دارد خودش را درگیر می کند با آن جریان قبل، که قبل از انقلاب به هم گاهی شاخ به شاخ می شد".
به روشنی پیداست که مقصود از اینها، راستگرایان مخالف خط امام اند که هم در میان روحانیت و هم در دستگاه های دولتی و نهادهای انقلابی وجود و نفوذ دارند و البته مورد پشتیبانی عملی حجتیه ای ها هستند. آقای خوئینی ها در باره شیوه عمل راستگرایان مخالف خط امام می گوید: گاهی یک آزمایشی می کند، حتی در برابر امام یک اظهار وجودی می کند، که ببیند بازتاب آن چه خواهد شد. اگر بازتاب تندی داشت، عقب نشینی می کند، و گرنه مطمئن می شود و یک قدم جلو می آید... این جریان خطری است که حضور روزافزون دارد و شاید یکی از وسیع ترین میدان هایی که درگیر خواهد شد با جریان اصیل، میدان اقتصادی است". اینها "حتی برخی از کارهائی را که امام به استناد مقام ولایتشان انجام می دهند، زیر سئوال می کشانند که درست هست یا نیست". همه به خوبی می دانیم که بویژه کلیه تدابیر بنیادی مربوط به امور اجتماعی- اقتصادی و همه قوانین حیاتی، که باید سدی را از پیش پای تکامل جامعه بردارد، دچار چنین "سئوال ها" و حتی خرابکاری های عملی صریح می شود. به درستی آقای خوئینی ها عرصه اصلی رویاروئی بین خط امام و جریان مخالف را "میدان اقتصادی" می داند. زیرا راستگرایان مخالف خط امام در نهایت بیانگر و مبلغ و مدافع منافع طبقاتی سرمایه داران کلان و زمینداران بزرگ و همه واسطه ها و رباخواران عمده و گردانندگان اصلی بازار هستند.

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:55


این پاسخ مستقیمی است به یورش مخالفان در کسوت اسلام در رد "ایرادهای شرعی" مخالفان تدابیر جدی و قوانین مثبت و مترقی، معاون وزیر مسکن در اصفهان گفت:
"قانون در جمهوری اسلامی عین شرع است، سرنوشت قانون اراضی شهری، سرنوشت خود قانونگذاری است".
و این پاسخ مستقیمی است به آنان که قانون، حتی قانون اساسی را با شرع مغایر قلمداد کردند و آنانکه "به مراجع نوشتند که قانون غیر شرعی است".
در مقابله با خودسری هائی که در زندان ها و دستگاه های مربوطه می شود، هیئت هایی به بازرسی رفتند و "خط"ی که خواستار تامین آزادی های سیاسی و حقوق انسانی و برخورد متکی بر قانونیت است، موفق شد که گامی بردارد، که لجام گسیختگی تا اندازه ای مهار شود. گرچه تغییر هنوز کمی است و نه کیفی، علیرغم مقاومت و مخالفت ها این هفته از زندان اوین اعلام شد که از این به بعد به جای ملاقات ماهانه، هر بیست روز یک بار ملاقات داده خواهد شد. بعلاوه خبر رسید که چندین نفر از رفقای ما در تهران و مازندران، که به کلی بی گناه ماه ها زندانی شده بودند، آزاد شده اند. تقریبا نیمی از گروه انتشارات حزب در این میان هستند.
البته نباید فراموش کرد که این همه، در برابر ادامه یورش کف بر لب مخالفان است، که حتی در دهات، جلوی خانه هواداران حزب ما، جوانان فریب خورده "حجتیه" را قشریون ناآگاه را گرد می آورند و نیمه های شب فریاد "مرگ بر توده ای" بلند می کنند و کودکان را بیدار و وحشت زده و هراسان می کنند و بر دیوار خانه های دگراندیشان شعار "مرگ بر توده ای" می نویسند، برسر جاده ای که به تصورشان به ده مسکونی یک توده ای ختم می شود، با حروف درشت همان شعار را می نویسند و حتی از مراسم تدفین یک شهید هم برای تحریک مردم و ایجاد جو متشنج ضد توده ای و ضد فدائیان اکثریت، با دنائت بهره برداری می کنند، کافی نیست.
تشدید نبرد بین "خط"ها، مقابله خط امامی ها و ایستادگی آنها، آغاز غلبه بر جو شانتاژ و برچسب زنی، آغاز تعرض بر عناصر راستگرا و منحرف کننده خط انقلاب یا مسخ کننده آن و حجتیه ای ها و قشریون و مستضعف ستیزان، که در شهرستان های مختلف کشور نمودی آشکار و علنی یافته، بیش از پیش به عامل ضرور و حیاتی تکامل انقلاب بدل می گردد.

بیان جوانبی از "خط امام" توسط یکی از نمایندگان سرشناس آن
در این هفته قسمت های دوم و سوم مصاحبه روزنامه کیهان با حجت الاسلام موسوی خوئینی ها انتشار یافت. رفقا می دانند که "بنیش خاص سیاسی" وی در فرمان مربوط به مراسم حج مورد تاکید مخصوص امام خمینی رهبر انقلاب قرار گرفت و تائید همه جانبه و پرمعنایی توسط رهبر انقلاب، پس از رای گیری هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و حذف آقای خوئینی ها از نیابت ریاست، از وی بعمل آمد. اعلام مواضع چنین شخصیتی و تشریح بینش سیاسی وی، بازتابی وسیع در بین همه هواداران و پیروان خط امام و به خصوص بین آن انقلابیونی داشت، که صادقند، ولی هنوز سردرگمی هائی دارند و ریش و تسبیح و قران خوانی و انجام "چشمگیر" فرایض را ملاک انقلابی بودن می دانند و یا هنوز به خطر جدی گروه ها و انجمن های مخالف با خط امام یا منحرف کننده این خط یا مسخ کننده این خط، پی نبرده اند. همه اینها و نکات گرهی انقلاب، که طی مصاحبه مطرح شده، آنرا به سطح یکی از مهم ترین وقایع هفته ارتقاء می دهد، زیرا که طی آن یکی از برجسته ترین و سرشناس ترین پیروان خط امام، به تفصیل "بینش خاص سیاسی" خود را بیان می دارد و با خط مخالفان خط امام از هر طیفی به مقابله رودر رو و تعیین کننده می پردازد. از آنجا که سرنوشت انقلاب و پیشرفت آن به سوی تحکیم و پیروزی مستقیما در گروی نتیجه این رویارویی و شناخت دشمنان و مخالفان حتی زیر نقاب اسلامی و آگاهی برخطر آنان و وقوف بر ضرورت افشاء و برکنار کردن آنان است، چنین اعلام مواضعی با این قاطعیت می تواند علامت آغاز مرحله تازه ای از غلبه مدافعان خط امام بر شانتاژ و جوسازی مخالفان، غلبه بر ترس از پرچسب ها و شروع مرحله تعرض علیه مخالفان و منحرف کنندگان خط امام باشد.
هفته گذشته نکات مهم مربوط به قسمت اول مصاحبه را در باره امپریالیسم امریکا و شانتاژ "خطر کمونیسم" و برچسب زنی و معیار انقلابی بودن و غیره مورد بررسی قرار دادیم. در قسمت های دوم و سوم هم، اگر چه متاسفانه مطالب و اندیشه هایی اشتباه آمیز، که ناشی از عدم شناخت و تحلیل نادرست و گزارش های خطاست، وجود دارد ولی اساس و عمده همانا بیان نکات گرهی سیاست های خط امامی و دفاع شجاعانه از آن است.

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:53


در برابر این روند عناصر و محافل خط امامی نیز مصمم تر به صحنه آمدند و نسبت به خطر آگاهی یافتند. نبرد شدیدتر شد، سرنوشت انقلاب به نتیجه این رویاروئی بین مدافعان و مخالفان خط امام بستگی داشت و دارد. همین پیدایش و تقویت آگاهی و هشیاری و آغاز مقابله است که در هفته گذشته نمودهای بارزی داشته و درک آنها باید پایه تحلیل ما را از روی دادهای هفته تشکیل دهد. در این هفته جامعه ما نمونه های منسجم و پرمعنائی از بیداری خط امامی ها را شاهد بوده است. با درک درست این رویدادها، نه به طور مجزا و جداگانه، بلکه در چارچوب کلی تحول وضع و نبرد همه گیر "خط"ها، می تواند امید داشت که آگاهی به خطر و درک ضرورت مقابله مصمم تر از انقلاب و مشخصات اصلی آن و افشای آشکار مخالفان خط امام، می رود تا در این رویارویی به یک تعرض پیروزمند خط امام و در نیتجه تعمیق کیفی انقلاب و نیل به سوی اهداف عالیه آن بیانجامد.
به مصاحبه بسیار مهم حجت الاسلام موسوی خوئینی ها، که بخش قابل ملاحظه ای از این تعرض است در قسمت دیگر این تحلیل خواهیم پرداخت ولی از هم اکنون پیداست که مرحله تازه، هم صحنه های سیاسی و عبادی را دربر می گیرد و هم عرصه های اجتماعی و اقتصادی و مسلما اداری و سازمانی را، قبل از هر چیز باید از هشدار امام خطاب به آنانی که با تظاهر برسر و صدا و آزار دهنده به اسلام گرائی، مزاحم دیگران می شوند و حتی خواب و آسایش را مختل می کنند و ناراحتی می افرینند، یاد کرد. نکته مهم آنکه امام خمینی تصریح کردند که تازه "این امر پائینی است که من عرض کردم، که از اینجا باید رتبه رتبه بالا برود". این جمله تمام اهمیت وسیع و فراگیر رهنمود امام را خاطر نشان می سازد.
اهمیت و گسترش دامنه عمل این اخطار امام خمینی در برخی از مطبوعات و طی برخی از خطبه های نماز جمعه این هفته نیز خاطر نشان شد تا مبادا تنها به صدای بلندگو و استراحت بیماران محدود شود. مبادا به امر پائینی محدود شود و رتبه رتبه بالا نرود. اجرای دقیق این رهنمود برخورد کاملا مسئولانه و جدیدی را از جانب کلیه تصمیم گیرندگان و مجریان و همه مسلمانان واقعی می طلبد. البته هستند نیروهایی که می خواهند اهمیت و دامنه اخطار امام را تنها به صدای اذان و بلندگوی مساجد محدود کنند، درست همانند زمانی که امام دستور "طاغوت زدائی" داد و برداشت ها از آن تنها برداشتن علائم شیرو خورشید را از سرلوحه کاغذ اداره ها فهمیدند، در واقع اکنون معیار تازه ای در دست پیروان خط امام است، که از نظر عبادی نیز مسلمانان واقعی و معتقد به اصول را از حجتیه ای ها و متظاهرین و قشری ها جدا کنند و بدانند که طنین پر هیاهوی بانگ "وااسلاما" و سختگیری های متظاهرانه، ملاک مسلمانی نیست. چنین نیست که هر کسی بلند گویش قوی تر و ریشش توپی تر و تازیانه اش محکم تر و تظاهرش گستاخانه تر باشد، مسلمان تر و انقلابی تر است. درک این معیار به حل یک مسئله اساسی کنونی انقلاب، یعنی تشخیص درست و دقیق دوستان و دشمنان انقلاب و داشتن محکی واقعی کمک می کند.
علاوه بر اخطار امام و سخنان آقای موسوی خوئینی ها که قسمتی از آن در همین زمینه است، برخی از مطالب گرهی خطبه آیت اله موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه و امام جمعه موقت تهران و چندین موضع گیری دیگر برخی از دولتمردان نشانه همین مرحله تازه هشیاری و حمله متقابل خط امام بود. آقای اردبیلی در باره یکی از حساسترین مسائل جامعه ما، که درست گلوگاه مخالفان خط امام در آنجاست، یعنی در مسئله حیاتی تدابیر اجتماعی- اقتصادی بنیادی به سود زحمتکشان، از جمله گفت:
"کجای این خلاف اسلام است که دولت اقتصاد را در جهت حمایت از مستضعفین و محرومین هدایت کند؟... و برسد به جائی که برنامه ریزی طوری اجرا شود که ثروت ثروتمندان و فقر فقرا اضافه نشود؟".

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:53


راه توده 948
تحلیل هفتگی رویدادهای ایران
24 مرداد 1361
بحران امروز در ج. اسلامی
ریشه در گذشته دارد

هیچ ایرانی منصفی نیست که در قلب سال های اول انقلاب 57 جمهوری اسلامی حضور داشته باشد و اخبار و رویدادهای آن سال های را دنبال کرده باشد و اکنون با مرور آنها – حداقل اگر مخالف حزب توده ایران هم هست- در دل خود تائید نکند که توده ای ها از همه توان و امکان خود برای جلوگیری از به قدرت رسیدن قشریون و ارتجاع مذهبی استفاده کردند. بسیار از روحانیون و غیر روحانیون حاکم و معزول در جمهوری اسلامی به یاد دارند که در آن سال ها حزب توده ایران چگونه و با چه جسارتی بانگ بر می داشت و هشدار می داد که بترسید از آنها که ریش توپی می گذارند و تسبیح بدست می گیرند و در صف حکومتی ها خود را جای داده اند تا انقلاب را از درون پوک و پوسیده کنند. آنها می خواهند بگویند انقلاب یعنی ریش، یعنی نماز، یعنی حجاب، یعنی تظاهر به اعتقادات مذهبی، یعنی بلندگوی بلند مساجد و صدای آزار دهنده آنها در محلات. امروز وقتی به سفره ای که دولت احمدی نژاد در تهران و آیت الله مصباح یزدی در قم پهن کرده اند نگاه می کنیم، نباید به انقلاب شک کرد، بلکه باید به غفلت هائی که برای حفظ آرمان های اساسی آن شد اندیشید. توان حزب توده ایران تا آن حد بود که انجام داد و در بخش دوم تحلیل هفتگی 24 مرداد 1361 می خوانید. اگر همان زمان به این بانگ و هشدار ما توجه شده بود، کار به فاجعه کنونی نمی کشید. اگر درک کرده بودند انتخابات دوم خرداد 76 را، اگر به اهمیت کنفرانس برلین پی برده بودند، اگر به ضرورت دفاع از محمد خاتمی توجه کرده بودند و ده ها اگر دیگر، نشان می دهد که غفلت و خوش باوری نسبت به آنها که در حاکمیت و حاشیه آن از منافع طبقاتی خود دفاع می کنند، چگونه توانست و همچنان می تواند میدان را برای آنها که برایشان انقلاب یعنی نماز و ریش و ظاهرسازی و چاپیدن مردم و کشور خالی از اغیار کند. بخوانید:

رویدادهای هفته گذشته نشان می دهد که در برابر یورش همه جانبه نیروهای مخالف خط امام، که انواع دستجات و انجمن های قشری، انحصارطلب و لیبرال و حجتیه ای را در بر می گیرد، نیروهای مدافع خط امام شروع به واکنش کرده اند، که نشان امید بخشی از هشیاری و از شناخت دشمنان و مخالفان و علامت نوید دهنده ای از تصمیم به مقابله و پیشبرد انقلاب است.
تا اوایل مرداد ماه، آنچه وجه مشخصه نبرد بین "خط"ها را تشکیل می داد، عبارت بود از مقاومت بیش از پیش سرسختانه مخالفان خط امام و یورش های پیاپی و لجوجانه آنها به مواضع درست انقلابی و تلاش برای به عقب راندن مدافعان خط امام از مواضع اساسی شان، (جلوگیری از تدابیر اقتصادی- اجتماعی بنیادین، عدم شناخت دوستان و دشمنان خارجی و داخلی انقلاب، ناروشنی و سردرگمی در سیاست خارجی، پیامدهای انحصار طلبی و قشری گری، نقض آزادی های سیاسی مصرحه در قانون اساسی، عدم اجرای قانون اساسی و تدوین قوانین لازم برای پیاده کردن آن و...) و بالاخره موفقیت های نسبی جناح های راست گرا در بسیاری از این زمینه ها (به تحلیل 3 مرداد 61 مراجعه مجدد کنید).

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:51


راه توده 948
توطئه انگلیس کهنه کار:
خیانت "یپرم خان" انقلابی
به ستارخان و باقرخان

محمدعلیشاه اندک زمانی پس از کودتا علیه مشروطه و به توپ بستن مجلس و اعدام شماری از آزادیخواهان و روزنامه نگاران، زیر فشار جنبش انقلابی مردم ایران سقوط کرد و به روسیه تزاری گریخت. او به محض رسیدن به روسیه سرگرم جمع آوری قوای نظامی شد تا با کمک تزار روس به ایران بازگشته و جنگ را برای تصاحب دوباره تاج و تختش آغاز کند. در این دوران و پس از شکست کودتا در چهار گوشه ایران قتل وغارت و بی نظمی حاکم شد و در تهران، توطئه ها علیه رهبران انقلاب مشروطه یکی پس از دیگری جریان یافت. از جمله محاصره ستارخان در باغ اتابک از سوی نظمیه تهران که حالا فرمانده آن یکی از مجاهدان و یاران گذشته ستارخان؛ یعنی یپرم خان ارمنی بود. در این محاصره و تیراندازی ستارخان مجروح شد و یک پای او بشدت صدمه دیده و تا پایان عمر کوتاهی که برایش باقی مانده بود می لنگید.
ستارخان و باقرخان با عده ای از مجاهد مسلح وارد تهران شده بودند. دولت، ستارخان وهمراهان را در پارک اتابک سکونت داد. باقرخان وهمراهان در عشرت آباد ساکن شدند.
در همین دوران به تحریک سید حسن تقی زاده که او را عامل آلمان و سپس انگلیس می شناسند، چهار نفر از مجاهدین وارد خانه سید عبدالله بهبهانی یکی از دو زعیم روحانی مشروطیت شدند و او را با شلیک چند گلوله کشتند . به مناسبت قتل سید عبدالله بهبهانی مجلس شورای ملی و بازار تهران تعطیل شد و عزای عمومی اعلام گردید. مردم تعزیرمسببین واقعه از جمله سید حسن تقی زاده محرک واقعه را خواستار شدند .اما کشته شدن بهبهانی بدست چهار مجاهد، عملا فضای عمومی جامعه را نسبت به مجاهدین بدبین کرد و زمینه توطئه بزرگتر، یعنی یورش به انقلابیون را فراهم آورد.
دولت به همین بهانه (قتل بهبهانی) برای خلع سلاح انقلابیون قوائی را به پارک اتابک فرستاد. در نتیجه بین نیروهای دولتی به فرماندهی سردار بهادربختیاری و یپرم ارمنی از یک طرف و ستارخان و باقرخان ازطرف دیگر زد و خورد خونینی روی داد. دراثر این زد و خورد ازقوای دولتی هفت کشته و بیست و سه زخمی و از مجاهدین 18 کشته و چهل زخمی باقی ماند. ستارخان در این زد و خورد از ناحیه پا مجروح شد. سرانجام مجاهدین خلع سلاح شدند و ستارخان و باقرخان به منزل صمصام السلطنه انتقال یافتند .
مجلس شورای ملی به پیشنهاد دولتی که پشت همه این توطئه ها بود، تصویب کرد ماهیانه چهارصد تومان حقوق به ستارخان وسیصد تومان حقوق به باقرخان پرداخت شود و برای وراث سید عبدالله بهبهانی ماهیانه پانصد تومان حقوق تعیین شد.
عکس: باقرخان بر بستر ستارخان، پس از انتقال به بیمارستان

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:50


چنین ادعاهایی را نمی‌توان چیزی جز نمونه‌ای از حماقت یا سوءنیت دانست. در واقع، برای اینکه سوریه به پایگاه مقاومت عراقی تبدیل نشود و به آمریکایی‌ها بهانه‌ای برای مداخله ندهد، سوری‌ها به درخواست آن‌ها برای بستن مرزها پاسخ مثبت دادند. بسیاری از جهادی‌ها نیز به‌عنوان پناهنده در خاک سوریه ماندند، همان‌طور که ده سال بعد اکثر پناهندگان "سوری" در اروپا به همین صورت بودند.

منابع :
همه منابع این مقاله در پایان آن خواهد آمد.

تلگرام راه توده:

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:50


آمریکایی ها با سرنگونی صدام حسین یک منطقه شیعی پیوسته بین ایران و حزب الله لبنان ایجاد کردند. اسرائیلی ها این را دلیل اصلی شکست خود در لبنان در سال ۲۰۰۶ می دانند و نه مدیریت فاجعه بار این عملیات را. فکر گسستن این فضا منجر به راهبردی مشترک بین ایالات متحده و اسرائیل گردید. براساس اسنادی که سیمور هرش روزنامه نگار آمریکایی نزدیک به محافل نظامی و اطلاعاتی منتشر کرد شالوده این راهبرد بر سرنگونی حکومت های ایران و سوریه با استفاده از شبه نظامیان سنی عراقی قرار داشت.
پیام‌های دیپلماتیکی که بین سفارت آمریکا در دمشق و واشنگتن ردوبدل شد و توسط ویکی‌لیکس منتشر گردید، نشان‌دهنده کوشش‌های دولت آمریکا برای بی‌ثبات کردن حکومت سوریه از سال ۲۰۰۶ است. این تلاش‌ها شامل طراحی یک سلسله عملیات‌ بود با هدف ایجاد وضعیتی که "بشار را طوری نگران کند که او را به رفتارهای غیرعقلانی سوق دهد". هدف این بود که بشار اسد مرتکب جنایاتی شود تا بهانه‌ای برای مداخله فراهم گردد.
در سال ۲۰۰۶، دولت آمریکا شروع به تأمین مالی *جنبش عدالت و توسعه* (MJD)، یک سازمان مخالف در داخل و خارج از سوریه کرد. بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، ایالات متحده ۶.۳ میلیون دلار برای تأمین مالی شبکه تلویزیونی "بارادا تی‌وی"، که مأموریت آن پخش اطلاعات علیه رژیم سوریه بود، هزینه کرد و ۶ میلیون دلار دیگر نیز برای آموزش روزنامه‌نگاران و فعالان سوری صرف کرد. این شبکه که مقر آن در لندن بود، از آوریل ۲۰۰۹ شروع به پخش پیام‌هایی با هدف سرنگونی رژیم کرد. این شبکه در سال ۲۰۱۱ با پوشش شورش‌های آغازین انقلاب و پخش اطلاعات نادرست درباره واکنش نیروهای امنیتی سوریه نقشی کلیدی در استراتژی غرب داشت. اطلاعات این شکبه توسط رسانه‌های غربی وسیعا بازتاب داده می‌شد و به شعله‌ورتر شدن افکار عمومی کمک نمود.
در آوریل ۲۰۰۹، سفیر آمریکا در دمشق در یک پیام محرمانه به واشنگتن در توانایی ایالات متحده برای مدیریت جنبش‌های مخالف در سوریه ابراز تردید کرد و نوشت:
"با ارزیابی دوباره سیاست در قبال سوریه و با فروپاشی ظاهری سازمان اصلی مخالفان سوری در خارج از کشور، یک چیز واضح است: سیاست آمریکا باید کمتر بر تغییر رژیم تأکید کند و بیشتر به تشویق به اصلاحات رفتاری متمرکز شود. اگر این فرض درست باشد، بازبینی برنامه‌های کنونی حمایت از جناح‌های ضد دولتی در داخل و خارج از سوریه می‌تواند مفیدتر باشد."
وی همچنین نگرانی‌هایی را درباره احتمال اطلاع سرویس‌های اطلاعاتی سوریه از حمایت واشنگتن از مخالفان مطرح کرد:
"اینکه دستگاه اطلاعاتی [سوریه] تا چه اندازه دریافته که بودجه دولت آمریکا وارد سوریه شده و از طریق چه سازمان‌هایی توزیع می‌شود، مشخص نیست. [...] اما آنچه واضح است، این است که نهادهای امنیتی سوریه توجه بیشتری به این موضوع نشان می‌دهند."
این افشاگری‌ها تردیدهایی را درباره صداقت – یا ناآگاهی – آلن ژوپه، وزیر امور خارجه فرانسه، در ژانویه ۲۰۱۲ ایجاد می‌کند؛ زمانی که او در پاسخ به اتهام‌ها درباره دخالت غربی‌ها گفت که اسد در "انکار واقعیت" به سر می‌برد. با این حال، در همان دوره، پس از جلسه‌ افسران آمریکایی و رابط‌های فرانسوی و بریتانیایی در پنتاگون، یکی از نمایندگان اندیشکده آمریکایی "استراتفور" گزارش داد که نیروهای ویژه – به‌طور مشخص از فرانسه، بریتانیا، ایالات متحده و ترکیه – در حال آموزش شورشیان در خاک ترکیه هستند.
آمریکایی‌ها – و برخی از محافل فرانسوی – تلاش می کردند دولت سوریه را با ظهور تروریسم در خاورمیانه مرتبط کنند. فکری که به‌شدت توسط محافل حامی اسرائیل، از جمله "پروژه تحقیقاتی تروریسم" (IPT) به رهبری استیون امرسون، تبلیغ می شد:
"سه آمریکایی – لارنس مایکل فولی، کیت متیو موپین و کریستین منچاچا – در حملاتی جداگانه توسط اعضای گروه تروریستی زرقاوی در عراق و اردن کشته شدند. در آوریل ۲۰۱۱، خانواده قربانیان شکایتی علیه جمهوری عربی سوریه، رئیس‌جمهور آن بشار اسد، سرویس اطلاعات نظامی سوریه و رئیس پیشین آن، آصف شوکت، که در سال ۲۰۱۲ در یک حمله انتحاری در دمشق کشته شد، مطرح کردند. شهادت کارشناسان و شواهد نشان می دهد که دولت سوریه با کمک به گروه‌های تروریستی مانند گروه زرقاوی، که اجازه "عبور آزادانه در کشورهای همسایه مانند عراق و اردن با هدف صریح کشتن آمریکایی‌ها" را داده بود، همکاری داشته است."

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:49


در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده به دنبال ایجاد ائتلافی علیه عراق بود و می کوشید متحدانی برای شرکت در جنگ پیدا کند. از آنجا که سوریه در سال ۱۹۹۰ در ائتلاف علیه عراق شرکت کرده بود، کالین پاول، وزیر امور خارجه آمریکا تلاش می کرد به بشار اسد برای این منظور فشار آورد تا بتواند متحدی عرب برای عملیات علیه عراق به جامعه جهانی معرفی کند. اما اسد خطر مداخله را درک کرد:
"من به آمریکایی ها گفتم چگونه پس از ۱۱ سپتامبر با القاعده مبارزه کنند. اینکه ما نباید جنگ کنیم. در حال جنگ، مبارزه با تروریسم ممکن نیست. جنگ فقط به تروریست ها خدمت می کند. این به مانند یک سرطان است، به جای اینکه کل تومور را بردارید، آن را قطع می کنید. وقتی قطع می کنید سرطان گسترش می یابد.".
سوریه با آنکه به ائتلاف نپیوست، اما پیامدهای وخیم آن را متحمل شد یعنی ورود بین ۱ تا ۵.۱ میلیون پناهنده عراقی به آن کشور. این پناهندگان عمدتا سنی مذهب بودند و در نتیجه مداخله آمریکا و انگلیس به مذهبی های رادیکال تبدیل شده بودند. این حضور عدم تعادل مذهبی در کشور را تشدید کرد. همزمان با آن خشکسالی سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ نیز موجب فشار شدید به جمعیت روستایی (عمدتاً اهل سنت) آن کشور شد. همه اینها دست بدست هم داد تا برنامه بی ثباتی که آمریکا از سال ۲۰۰۶ در سوریه در پیش گرفته بود توسعه پیدا کند.
در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان در بیروت ترور شد. سوریه فورا بعنوان عامل ترور به جهان معرفی شد که موجب تسریع خروج آن کشور از لبنان گردید. دیوان بین المللی که مسئول تحقیق در مورد این حمله بود، قبل از اینکه حزب الله لبنان را متهم کند، سوریه را متهم کرد. اما این اتهامات بر روی مبانی لرزان قرار داشت و تا به امروز سندی برای آن بدست نیامده است. در واقع، سایر عاملان احتمالی ترور و به ویژه اسرائیل را که ذینفع اصلی بود و به این نوع اقدامات علیه دشمنان و دوستان خود عادت کرده است از فهرست متهمان کنار گذاشتند. با انکه بسیاری از شواهد فنی و سیاسی حاکی از احتمال خالت اسرائیل بود، تحقیقات هرگز در این زمینه انجام نشد. با این حال، از سال ۲۰۱۱، وزارت خارجه امریکا دیگر در گزارش سالانه خود درباره سوریه به ماجرای حریری اشاره نکرده است.
ایده تجزیه سوریه در فوریه ۱۹۸۲ در طرح موسوم به "ینون" مطرح شد که سازمان جهانی صهیونیسم با عنوان "استراتژی برای اسرائیل در دهه ۱۹۸۰" منتشر کرد. هرچند اسرائیل این طرح را یک سند رسمی نمی داند، اما چگونگی درک اسرائیل از محیط استراتژیک پیرامون خود را بخوبی روشن می کند:
"تجزیه سوریه و بعداً عراق به مناطق همگون از نظر قومی و مذهبی مانند لبنان، هدف بلندمدت اولیه اسرائیل در جبهه شرقی آن است. در حالی که نابودی قدرت نظامی این کشورها هدف اولیه کوتاه مدت است. سوریه مانند لبنان بر اساس ساختارهای قومی و مذهبی خود به چندین ایالت تجزیه خواهد شد. یک کشور شیعه علوی در امتداد ساحل مدیترانه، یک کشور سنی در منطقه حلب، یک کشور سنی دیگر در دمشق که باید دشمن همسایه شمالی خود باشد. دوروزیها نیز می توانند دولت خود را، شاید حتی در جولان، در حوران (منطقه ای در جنوب سوریه) و در شمال اردن تأسیس کنند. این پیکربندی که تضمینی برای صلح و امنیت طولانی مدت خواهد بود هدفی است که از هم اکنون قابل دستیابی است."
این سند مبنای سند دیگری قرار گرفت که در سال ۱۹۹۶ یک اندیشکده آمریکایی برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل تدوین کرد. در این سند استراتژی اسرائیل چنین ترسیم شده است: بی ثبات کردن منطقه، از جمله سرنگونی دولت های عراق و سوریه، افزایش حق تعقیب و مداخله در سرزمین های فلسطین و افزایش همکاری با ایالات متحده. این طرح نیز هرگز به طور رسمی توسط نتانیاهو تصویب نشد. اما نویسندگان آن که عمدتاً در دولت بوش حضور داشتند، از آن برای شکل دادن به سیاست آمریکا در خاورمیانه الهام گرفتند.
علاوه بر این، در ژوئیه ۱۹۸۶، یک یادداشت داخلی سیا با بررسی گزینه‌های مختلف تغییر رژیم در سوریه به این نتیجه رسید که "منافع آمریکا توسط یک رژیم سنی، تحت کنترل، بهتر تأمین می‌شود"
از سال ۲۰۰۵، دولت بوش و سپس اوباما، تامین مالی گروه های مخالف و فعالیت های مخفیانه در سوریه را برعهده گرفتند. مصاحبه کریستین امان پور، روزنامه‌نگار مشهور سی‌ان‌ان با بشار اسد، نشان می‌دهد که پروژه بی‌ثبات کردن سوریه در آن زمان آشکار بود و مورد بحث قرار می گرفت.
"امانپور: آقای رئیس جمهور، شما می دانید که ایالات متحده از تغییر رژیم شما سخن می گوید. آنها فعالانه به دنبال یک رهبر جدید سوریه هستند. به سیاستمداران مخالف سوری ویزا می دهند و با آنها دیدار می کنند. آنها از منزوی کردن شما از نظر دیپلماتیک و احتمالاً کودتا یا فروپاشی رژیم شما صحبت می کنند. نظر شما چیست؟"

راه توده - Rahetudeh

19 Nov, 18:48


راه توده 948
فصلی از کتاب "حکومت از طریق اخبار جعلی"
جنگ در سوریه
چگونه آغاز شد؟
جک باو- ترجمه راه توده
(بخش اول)

۱- زمینه تاریخی
حکومت سوریه وارث جنبش‌های ملی‌گرای عربی دهه ۱۹۵۰ با ترکیبی از ملی‌گرایی و سوسیالیسم بود و مسیری مشابه با تونس و مصر را طی کرد. در دهه ۱۹۷۰، شورشی که اخوان‌المسلمین سوریه سازمان‌دهی کردند بتدریج به شکل اقدامات تروریستی درآمد: در ۱۶ ژوئن ۱۹۷۹، بین ۳۲ تا ۸۳ نفر از دانشجویان دانشکده نظامی ارتش سوریه کشته شدند. این شورش ها در ۲۶ ژوئن ۱۹۸۰ با تلاش برای ترور حافظ اسد، رئیس جمهور وقت سوریه، به اوج خود رسید. در اوایل ژوئیه همان سال، دولت قانون شماره ۴۹ را تصویب کرد که برای عضویت در اخوان‌المسلمین مجازات اعدام در نظر می گرفت مگر برای آنان که توبه می‌کردند.
در اکتبر ۱۹۸۰، اخوان‌المسلمین "جبهه اسلامی" را تشکیل داده و ورود به مرحله براندازی مسلحانه را اعلام کرد. در نوامبر ۱۹۸۰ در سندی با عنوان "انقلاب اسلامی در سوریه و منشور آن" این مرحله نوین شرح داده شده است. تنش‌های فرقه‌ای در سال ۱۹۸۲ به محاصره ۲۷ روزه شهر حماه انجامید که به نابودی اخوان‌المسلمین در سوریه منجر شد. تعداد قربانیان هرگز به طور دقیق مشخص نشده است و برآوردها از ۵۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نفر متفاوت است. بیش از ۲۰۰۰ نفر از آنها از نیروهای امنیتی بودند.
در آن زمان، جهان در دوران جنگ سرد قرار داشت. دمشق هم‌پیمان مسکو بود و تبلیغات غربی، خشونت‌های رژیم را بزرگ می کرد. در واقع، اطلاعات دقیقی از آنچه گذشته در دست نبود؛ اما این واقعه تصویری از یک رژیم بی‌رحم بر جای گذاشت، تصویری که همچنان، با وجود تغییر رئیس جمهور، باقی مانده است.
پس از پایان جنگ سرد، سوریه با از دست دادن حمایت اقتصادی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی، تلاش کرد به غرب نزدیک شود. در سال ۱۹۹۰، به ائتلاف غربی علیه عراق پیوست و ۱۴۵۰۰ سرباز در عملیات "طوفان صحرا" اعزام کرد تا حمایت ایالات متحده برای حل مسئله بلندی‌های جولان را جلب کند. اما غرب نتوانست (یا نخواست) بفهمد که سوریه به دنبال این نزدیکی است و فرصتی را که برای بازسازی روابط عادی در این منطقه وجود داشت از دست داد.
در اواخر دهه ۱۹۹۰، در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون در امریکا، حافظ اسد ابتکار صلحی میان سوریه و اسرائیل را آغاز کرد. اما مرگ وی در ژوئن ۲۰۰۰، آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر، انتخاب جرج بوش به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا در نوامبر، روی کار آمدن آریل شارون در مارس ۲۰۰۱ و در نهایت حوادث ۱۱ سپتامبر، همه دست به دست هم دادند تا این تلاش‌ها برای صلح ناکام بماند و مواضع ضدسوری در غرب تثبیت شود.
بشار اسد تلاش‌های پدرش را ادامه داد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، سوریه همکاری فعالی در مبارزه با جنبش‌های رادیکال اسلامی و جهادی («القاعده») با فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده داشت. از سال ۲۰۰۲، اطلاعاتی درباره فعالیت‌های اخوان‌المسلمین در سوریه و آلمان به سرویس‌های غربی ارائه داد. سوریه در برنامه بازداشت‌های مخفیانه سازمان سیا شرکت کرد و زندانیانی را که این سازمان تحویل می‌داد، می‌پذیرفت. سیا اذعان کرد که “کیفیت و کمیت اطلاعات ارائه‌شده از سوریه فراتر از انتظارات این نهاد بود” و تأکید کرد که سوریه "پاداش چندانی دریافت نکرد".
در ژانویه ۲۰۰۲، جورج دبلیو بوش سوریه را در زمره کشورهای "محور شرارت" خود قرار نداد. ولی وزارت امور خارجه همچنان این کشور را "دولت حامی تروریسم" توصیف می کرد با آنکه تاکید می کرد سوریه "از سال ۱۹۸۶ مستقیماً در عملیات تروریستی دخالت نداشته است". در واقع، این کشور متهم به پناه دادن به رهبران برخی گروه‌های مارکسیستی فلسطینی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۸۰ بود که اهمیت و نفوذ آنها بعدا بسیار کاهش سافته بود. اما در ۶ می ۲۰۰۲، جان بولتون - معاون وقت وزیر امور خارجه - در سخنرانی در بنیاد هریتیج (اندیشکده ای محافظه‌کار و راستگرا) به ابتکار خود سوریه را به محور شرارت اضافه کرد.