Critic l مریم نصر @neocritic Channel on Telegram

Critic l مریم نصر

@neocritic


«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

Maryam.nasr[at]gmail

Critic l مریم نصر (Persian)

با خوشحالی معرفی می کنیم: کانال تلگرام Critic l مریم نصر! این کانال توسط کاربر با نام کاربری neocritic اداره می شود و به بررسی و نقد آثار هنری مختلف می پردازد. همانطور که از نام کانال پیداست، مریم نصر به عنوان نقاد اصلی در این کانال فعالیت می کند. او از این کانال برای به اشتراک گذاری دیدگاه ها و بطور کلی نقدهای خود درباره آثار هنری استفاده می کند. با این کانال می توانید در جریان آخرین بررسی ها و نقدهای مریم نصر قرار بگیرید و دیدگاه های ارزشمند او را دریافت کنید. اگر به هنر علاقه مند هستید و دوست دارید آثار مختلف را به چشم یک نقاد حرفه ای ببینید، حتما این کانال را دنبال کنید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با مریم نصر، می توانید با ایمیل maryam.
asr[at]gmail ارتباط برقرار کنید.

Critic l مریم نصر

24 Jan, 17:38


داستان ما را از بیهودگی نجات می‌دهد
گفتگوی سوزان سونتاگ و جان برجر
سال ۱۹۸۳
با زیرنویس فارسی

Critic l مریم نصر

23 Jan, 12:59


همراه و همگام ما باشید در:
سلسله نشست‌های بین‌المللی مجازی
«زن، زنانگی و زنوارگی در ایران و انیران باستان»

سخنرانان نشست نخست:

سهم‌الدین خزایی؛ دکتری تاریخ ایران باستان، عضو هیأت‌علمی دانشگاه لرستان.
عنوان سخنرانی: «بررسی طبقه‌بندی و جایگاه اجتماعی زنان درباری در عصر هخامنشی»

یزدان صفایی؛ دکتری تاریخ ایران باستان، مدرسهٔ مطالعات عالی پاریس.
عنوان سخنرانی: «خانهٔ بانوان درباری در عصر هخامنشی: ایردبمه، ایرتشدونه و آتوسا»

آرتیمس کیوان؛ دانشجوی دکتری تاریخ ایران باستان، دانشگاه فردوسی مشهد.
عنوان سخنرانی: «تصویر زنان ایران‌باستان در سینمای هالیوود»

دبیر نشست:
اسماعیل سنگاری، دکتری زبان‌ها، تاریخ و تمدن‌های دنیای باستان از دانشگاه لومی‌یرلیون‌دو؛ عضو هیأت‌علمی دانشگاه اصفهان.

لینک نشست:
🔗https://www.skyroom.online/ch/history_of_ancient/meet

یکشنبه ۷ بهمن‌ماه
ساعت ۱۸:۰۰


✓لطفاً برای ورود به نشست از گزینهٔ «ورود به عنوان مهمان» استفاده کنید.

🌏با ما باشید، تا
جهان باستان در خانه‌هایتان باشد.

🏛️بنیاد فرهنگی ایران و انیران باستان

Critic l مریم نصر

23 Jan, 09:18


📖
اگر

ما ایوب نبودیم

را خواندید و دوست داشتید احتمالا از برنامه نشر اطراف درباره کتاب هم خوش‌تان بیاید.

🎥. https://youtu.be/TrSZBmhFOXY?si=LvTuf8ob0nuHabSp


@neocritic

Critic l مریم نصر

23 Jan, 08:33


✍🏼

پاسخ مدیر نشر کرگدن به نقد زهرا متقی درباره کتاب ‌'تقسیم کار' را در کانال نشر ملاحظه بفرمایید:

@neocritic

https://t.me/kargadanpub/4739

Critic l مریم نصر

21 Jan, 20:22


📖
می‌دانی حالا پیرزن‌های مسکویی مشغول چه کاری هستند؟ پشت پنجره می‌نشینند زاغ سیاه همسایه‌ها را چوب می‌زنند به مراکز مخفی شوراها خبر می‌دهند. همین پیرزن‌های نازکدل مادربزرگهای مهربان تا به حال هزارها نفر را به جوخه‌های اعدام سپرده‌اند.

شوکت گره تازیانه را با لگد کوبید: «ما هم گزارش می‌نویسیم به حکم وظیفه و وجدان!»

_آفرین قهرمان به وظیفه ات عمل کن، اما حلقه های زنجیر یک جا به هم می‌رسند؛ دوایر اهریمنی. تا چشم بازکنی می‌بینی بیشترین گزارش‌ها را برای خودت نوشته‌اند پرونده‌ات در آتشخانه روزبه روز قطورتر می‌شود...

شوکت نزدیک رکسانا رفت: تازگی درها را می‌بندند پچ پچ می‌کنند، انگار مشغول توطئه‌اند. سر و وضعشان تغییر کرده. رخت و لباس آنها از گران‌ترین پارچه‌هاست. هفته‌ایی یک شب دور هم جمع می‌شوند خاویار و ودکا می‌خورند ... نره‌خرهای چشم دریده یکباره سبز شدند، برای تک تک مردم پرونده درست می‌کنند. نصف بیشتر آتشخانه در اشغال بایگانیست...

خانه ادریسی‌ها، غزاله علیزاده

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

20 Jan, 10:19


▫️سیزدهمین نشست از مجموعه نشست‌های «جنسیت و نابرابری»
جنسیت و زبان
به زبان آمدن

🎙سخنرانان:
مهشاد شهبازی، پژوهشگر و منتقد ادبی
فیحا عبدالهادی، نویسنده و فعال اجتماعی فلسطینی
حسام نقره‌چی، روانکاو لکانی و نویسنده

▫️در این نشست به ادبیات، زبان، ساختارهای زبانی و روانکاوی و زبان در حوزه جنسیت پرداخته می‌شود.

▫️بخشی از سخنرانی در این نشست به زبان انگلیسی خواهد بود.

📆دوشنبه ۱ بهمن ۰۳
۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰

▫️این نشست حضوری و رایگان است.
🌐پخش زنده از اینستاگرام رحمان

@rahmaninstitute

Critic l مریم نصر

18 Jan, 13:19


و به نظرم ساعت‌ها می‌شود راجع به همین چند کلمه دبیر مجموعه‌ای که این کتاب را ترجمه و منتشر کرده صحبت کرد، از جنبه‌های مختلف. مثلاً از منظر موجه بودن تمایز قاطع میان مطلب علمی و مطلب هنجاری.

فی‌الحال، اما شاید بد نباشد توجه کنیم که دبیر محترم، فرصت را از دست نمی‌دهد که نقد مستدل و مفصل زهرا متقی به کتاب و یادداشت دبیر را فروبکاهد به *ناراحت شدن* یک فمینیست و به *به‌عنوان یک فمینیست* فرصت را برای بی‌اعتبار کردن نویسنده‌ای که مستدل به نقدش پرداخته از دست ندهد.

(البته بعید نیست که دبیر محترم مقالاتی *علمی* سراغ داشته باشند که نشان دهند زنان ناقد کتاب در نقدشان متأثرند از عواطف و ناراحتی‌هایشان.)

Critic l مریم نصر

18 Jan, 13:18


.
🔹 مروری بر کتاب «تقسیم کار: رویکردی تکاملی به اشتغال زنان»

نوشتۀ زهرا متقی

ادعای اصلی براون در این کتاب این است که زنان و مردان به‌‏دلایل تکاملی ویژگی‌های جنسیتی متفاوتی دارند. براون زیرکی، اعتماد به خود، جسارت، جاه‌طلبی، خطرپذیری، رقابت‌طلبی، سلطه‌جویی، تاب‌آوری تحت فشار، و صفاتی از این دست را صراحتاً «مردانه» معرفی می‌کند و با اضافه‌کردن این مقدمه که «این صفات در موفقیت‌های شغلی مؤثرند»، نتیجه می‌گیرد که زنان به‏‌دلیل نداشتنِ این صفات است که موفقیت‌های شغلی کم‏تری کسب می‌کنند و نه به‌‏دلیل ساختارهای اجتماعی. بنابراین، او سیاست‌های جبرانی و تلاش برای تغییر این نظام نابرابر در حوزۀ اشتغال عمومی را موجه نمی‌داند، چراکه به‏‌نظر او این نابرابری در حوزۀ اشتغال عمومی نتیجۀ «طبیعی» نابرابری‌های بنیادین زن و مرد است.

🔹متن کاملِ این نوشته را می‌توانید در سایت «جمهوری فلسفه و ادبیات» بخوانید:

https://jomhourifalsafe.com/magazine/review-dividedlabours/

«جمهوری فلسفه و ادبیات»

Critic l مریم نصر

15 Jan, 16:50


🎭 پیشنهاد تماشا برای آخر هفته

اگر تهران هستید و علاقمند به تئاتر پیشنهاد می‌کنم این اجرا را ببینید.

سفرنامه آبجی مظفر
، نویسنده و کارگردان: قطب‌الدین صادقی

✔️ برای کودکان مناسب نیست.
✔️ زمان نمایش قدری طولانی است.

@neocritic

Critic l مریم نصر

15 Jan, 06:48


میکرومستند "حق زن"

🔹به مناسبت درگذشت سرکار خانم منیره گرجی، تنها نماینده زن مجلس خبرگان قانون اساسی و به پاسداشت تلاش‌ها و مواضع ایشان در مسیر احقاق حق ریاست جمهوریِ زنان میکرومستند "حق زن" کاری از رسانه آزاد، که روایتی از مجادلات جلسات تصویب قانون اساسی پیرامون برابری زن و مرد است، تقدیم می‌شود.

🕊@anjomanfarabi_ut

Critic l مریم نصر

13 Jan, 18:10


✍🏼
آن‌ها
رویایی داشتند...

نوجوان بودم که همراه با مادربزرگم به دیدن خانم علویه همایونی(١٢٩۶-١٣٩۵) در منزلش رفتیم، زن مجتهدی که شاگرد بانو امین بود. پیری‌اش به چشمم آمد و پاکیزگی‌اش. سپیدمو لبه تختی نشسته بود مشرف به حیاط و برای زن‌ها از عظمت و رحمت خداوند حرف می‌زد. چندبار به درختان حیاط اشاره کرد و اشک به چشمانش دوید. احوالی که داشت و به شاگردانش منتقل می‌کرد عمیقاً تحت تأثیر قرارم داد. کتابی دارد به نام زن مظهر خلاقیت الله که در پاسخ به اظهارات ضد زنی نوشته که به اسلام نسبت داده‌اند.

زهرا که می‌خواست با خانم گرجی(١٣٠٨-١۴٠٣) مصاحبه کند همراهش رفتم. الهه هم بود. می‌خواستم از نزدیک زنی را ببینم که جمع کثیری از زنان نسل قبل تهرانی به شاگردی‌اش مفتخر بودند. همان‌طور که در اصفهان افتخار می‌کردند به شاگردی بانو امین و بانو همایونی. پیری‌اش به چشمم آمد و پاکیزگی‌اش و نشاطی که داشت. انرژی‌ای که از صحبت با زهرا می‌گرفت و به‌شوق می‌آمد که بیشتر و دقیق‌تر بگوید ... صمیمیت و اخلاق خوبش به خاطرم مانده و دمپایی‌های جلو بسته حوله‌ای‌اش که بنفش یا صورتی بود و چادر گلداری که سر کرد تا عکس بگیریم و چون عکس غیر رسمی بود مناسب صفحه‌آرایی مجله نشد.

بُعد اجتماعی و سیاسی شخصیت خانم گرجی خیلی پررنگ بود. همان روز هم از خاطرات «مجلس خبرگان قانون اساسی» گفت و از خاطرات سفرهایش به سیستان و بلوچستان.

خانم امین، خانم همایونی، خانم گرجی...علاوه بر قرآن، اخلاق و تهذیب نفس در اندیشه و تعالیم این زن‌ها نقش مهمی داشت. خانم امین تهذیب‌الاخلاق ابن‌مسکویه را به فارسی ترجمه کرده است.
بعدتر سیاست وارد جمع‌های وعظ زنانه شد.

در آستانه انقلاب سیاست مهم شد و قرآن و اخلاق را بر اساس ایده‌های سیاسی بازخواندند. زنان مسلمان خواستند به جامعه و سیاست وارد شوند. خانم گرجی خودش فعال سیاسی و اجتماعی بود و نهادی تحقیقاتی تاسیس کرد.

چیزی متولد شد که تسامحاً می‌توان «فمینیسم اسلامی» نامید. خانم طالقانی، خانم رهنورد، خانم هاله سحابی، خانم ماشینی، خانم شجاعی...

ناکام ماندند در تحقق رویایشان. تهذیب اخلاق مهجور شد و اندیشه و کنش‌گری سیاسی و اجتماعی هم تقلیل پیدا کرد به تبلیغات سیاست‌های رسمی و آموزش آداب شوهرداری...از چگونه انسان خوبی باشیم در خور خلاقیت الله و چگونه در راستای تحقق عدالت اجتماعی و سیاسی کار کنیم رسیدیم به ترویج چندهمسری / چگونه چشم و دل شوهران خود را سیر کنیم.


🖇️ مصاحبه دکتر مبلغ با خانم گرجی در شماره ٢٠ زنان امروز را اینجا بخوانید:

https://t.me/zanan_emrooz/5286

@neocritic

Critic l مریم نصر

13 Jan, 16:19


📚📚📚

تاریخ کتابخوانی ، آلبرتو مانگوئل، ترجمه رحیم قاسمی، نشر هرمس

#معرفی_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

13 Jan, 16:12


میل به خواندن؛که جان‌های ناشاد ما را می‌شوراند!

بخش دوم:

بخش دوم تاریخ کتابخوانی دربارۀ خوانندگان و قدرت‌های آنهاست. در این بخش مانگوئل به نقش خواننده‌ها که نقش‌گرفتنشان تا حدود زیادی به معنای مرگ نویسندگان است پرداخته است.
از این موضوع سخن میگوید که چگونه کتاب‌ها، همان‌گونه که شما را به گفت و گو با گذشتگان می‌نشانند، قدرت پیشگویی آینده را نیز به خوانندگان می‌بخشند.

نویسنده با ظرافت نشانمان می‌دهد چطورکتاب داشتن، مالک کتاب‌ها بودن و تصاحب کتاب‌ها با سایر تملک‌ها فرق
دارد. مالکیتی چنان شوق‌انگیز که از غارت کتابخانه‌ها توسط فاتحان تا دزدی کتاب در روزگار ما امتداد یافته است.

مانگوئل به بحث ترجمه نیز پرداخته است. تحول و دگرگونی‌ای که ترجمه‌ها در
متون مختلف، از متون مقدس تا متونی ادبی پدید می‌آورند.
مترجمان آثار را در زبانی نو دوباره خلق می‌کنند و این آثار در جهانی موازی به کار خود ادامه می‌دهند: «ترجمه شاید کاری غیرممکن، خیانت به اصل اثر، جعل، ابداع، دروغی امیدوارانه باشد_ اما در بطن خود خواننده را عاقل‌تر و او را به شنونده بهتری بدل می‌کند: کسی که اطمینان کمتری دارد، اما به مراتب حساسیت بیشتری یافته».

فصل جالبی دربارۀ «ممنوعیت کتاب» هم وجود دارد که برا ِی مثلِ ما ملموس‌تر است. نویسنده به انواع ممنوعیت‌های حول سوادآموزی و کتابخوانی اشاره میکند و به بعدتر، وقتی صاحبان قدرت دیگر نتوانستند جلوی باسواد شدن گروه‌های اجتماعی مختلف را بگیرند. آن زمان بود حاکمان تلاش کردند با ممنوعیت انتشار آثار و کتابسوزی سرچشمه‌ها را به کنترل خود درآورند.

«دیکتاتورها دریافته بودند مردمی که سواد نداشته باشند، آسانترین مردم برای کنترل و اداره‌اند؛ از آنجا که وقتی کسی باسواد می‌شود نمی‌تواند سواد را فراموش کند، دومین راهِ حفظ سلطه بر مردم محدود کردن منابع خواندن است. در نتیجه کتاب، بیش از هر مخلوقِ دیگرِ ساخته و پرداخته بشر، سم مهلک دیکتاتورها بوده است...[چراکه] جهل نگهبان و ضامن دوام کشورهایی است که پلیسی اداره میشوند».

فصل پایانی این بخش به «احمق‌های کتاب» اختصاص یافته است. بله، کتاب هم احمق‌های خودش را دارد. در رأسشان آنها که کتابها را نه برای اندیشه‌ای که در خود حمل می‌کند که برای تفاخر گردآوری میکنند. فقط آنها نیستند، بلکه نویسندگانی که مکتب نرفته استاد شده و کتاب نخوانده نویسنده شده‌اند نیز در دارودسته احمق‌های کتابند.

آلبرتو مانگوئل هم در فصلی مجزا و هم در فصول متعدد به نکاتی پیرامون ممانعت تاریخی و گستردۀ ملل و فرهنگ‌های مختلف از یادگرفتن خواندن و نوشتن برای زنان اشاره کرده است. زیرا «شایسته نیست که دختران خواندن و نوشتن یاد بگیرند مگر آنکه بخواهند راهبه شوند، چون در غیر این صورت ممکن است در سن بلوغ خود را به نوشتن و خواندن نامه‌های عاشقانه مشغول کنند». مشابه این عبارات در فرهنگ خود ما نیز وجود دارد. و البته چون گزینه راهبه شدن برای ما منتفی بوده است پس یادگیری خواندن و نوشتن، که اسباب سیادت و احترام بوده، برای زنان ولو در طبقه اشراف، مذموم شده و حاصلی جز رسوایی و فساد نداشته است.
معروف است «دختر مشق که بلد شد کاغذپرانی می‌کند».

تاریخ کتابخوانی با عریان کردن مناسبات قدرت و دانش و قدرت‌های خوانندگان در سراسر تاریخ، منبع خوبی برای کاهش حیرت ما از دوام آوردن این ممنوعیت است. مانگوئل در جای‌جای کتاب نشان می‌دهد چگونه آنها که توان خواندن دارند «قادر بودند پیامی از گذشته ها را دوباره زنده کنند، می‌توانستند در هنگام خواندن متون، فضایی مرموز و سری پدید آورند که هیچ کس دیگری به آن راه نداشت و قادر بودند دنیا را دوباره معنا و تفسیر کنند و علیه بی‌عدالتی‌ها به پا خیزند و تمام
این کارها صرفاً با خواندن چند صفحه اتفاق می‌افتاد...»

📚این مطلب پیشتر در مجله رود، شماره ١٢، پاییز ٠٣، منتشر شده است.


#معرفی_کتاب #تاریخ_کتابخوانی

@neocritic

Critic l مریم نصر

12 Jan, 17:10


را، که گویی روح آن کلمات بودند، در قالب کلمات حمل می‌کردند. عبارت قدیمی «آنچه نوشته می‌شود می‌ماند و آنچه گفته می‌شود به باد می‌رود»، دقیقاً معنایی مخالف در خود دارد و در ستایش کلماتی گفته شده که با صدای بلند ادا می‌شوند و بال دارند و می‌توانند به پرواز درآیند؛ حال آنکه کلمات ساکتی که فقط روی صفحه نقش می‌بندند و در سکوت خوانده می‌شوند، بی‌حرکت و مرده‌اند، خواننده در مواجهه با متن مکتوب وظیفه داشت تا به آن کلمات بی‌صدا صدا بدهد تا به معنای دقیق کلمه به کلمات صدادار صاحب روح بدل شوند.»

📚این مطلب پیشتر در مجله رود، شماره ١٢، پاییز ٠٣، منتشر شده است.


#معرفی_کتاب #تاریخ_کتابخوانی

@neocritic

Critic l مریم نصر

12 Jan, 17:10


میل به خواندن؛که جان‌های ناشاد ما را می‌شوراند!

بخش اول:

تصور کنید در آلبوم خانوادگی به عکسی از پیرزنی غریبه برمی‌خورید. پیرزن نحیفی شبیه اغلب پیرزن‌ها که بر بستر
نشسته، با سه‌چهارتا بالش تکیه‌گاهی برای خودش ساخته و با پتوی نازکی پاهایش را پوشانده است. پیراهن روشنی به تن دارد، موهای کم‌پشتِ حنابسته‌اش را از دو طرف بافته و با عینکی که نوک دماغش است کتاب می‌خواند. پیرزن چه می‌خواند؟ اگر معلوم نباشد احتمالاً نخستین فرض ما این است که مفاتیح یا قرآن می‌خواند. اما اگر امکانی برای تحقیق داشتیم و فهمیدیم کتابی که در دست دارد نهج البلاغه است چه؟ اگر شاهنامه بود یا دیوان حافظ یا حتی رباعیات خیام یا تولدی دیگر فروغ چه؟ اگر رمان مادران و دختران را در دست داشت؟ اگر ابله داستایفسکی را میخواند یا اخلاق اسپینوزا را؟ اگر مسیر پیامبری را به دست داشت؟ هر کدام از این کتاب‌ها و اصولاً هر کتاب دیگری، مگر آنچه انتظارش را داشتیم، رنگ و بویِ تصویر را زیرورو می‌کند. رنگ و بوی کهولت جای خودش را به رنگ‌های گوناگون و بوی‌های متفاوت می‌دهد. پیرزن غریبه همان پیرزن است، ولی همان پیرزن نیست. به اندازه قبل غریبه نیست. احتمالاً مایلیم بیشتر از او بدانیم. هر کدام از آن کتاب‌ها را که در دست داشته باشد وادارمان می‌کند دربارۀ گذشته، تحصیلات و تجربیاتش حدس‌هایی بزنیم یا دنبال هویت و نسبت و رد پایش در خانواده بگردیم.
چطور خواندن یک کتاب چنین تاثیری بر فهم و توجه ما نسبت به یک غریبه دارد؟ کتاب‌ها چه چیزی در خود حمل می‌کنند؟

آلبرتو مانگوئل می‌گوید

«کتاب مانند نشانی روی سینه است».

بالاتر از آن ادعا می‌کند

«کتاب و جهان بازتابی از یکدیگرند».

تاریخ کتابخوانی کتابی است دربارۀ تاریخ نوشتن و خواندن. دربارۀ تاریخ رابطۀ اسرارآمیز ما آدم‌ها با چیزهای مکتوب.
دربارۀ گفت و گویمان با مردگان، غریبه‌ها، ناهم‌زبانان و ناهم‌زمانان به واسطه کتاب‌ها.

اغلب آثار نویسنده آرژانتینیِ تاریخ کتابخوانی یعنی آلبرتو مانگوئل(1948- ) دربارۀ کتاب‌هاست و حاکی از دانش گستردۀ او دربارۀ کتاب و ارادت او به کتاب و ایمانش به معجزۀ کتابخوانی در سراسر تاریخ بشر. از او جز اینْ کتاب‌های دیگری هم به فارسی ترجمه شده است مثل با بورخس، ترجمه کیوان باجغلی، نشر ماهی؛ برچیدن کتابخانه‌ام، ترجمه نیما اشرفی، نشر مان؛ کتاب مسافر، برج، کرم، ترجمه عرفان قادری، نشرترجمان.

عنوان فصل اول «صفحات پایانی» است.

همان اول غافل‌گیر می‌شویم با جابه‌جایی حرف اول و حرف آخر. انگار نویسنده با جابه‌جایی مقدمه و نتیجه‌گیری کتاب خواسته باشد با ما شوخی کند. انگار
بخواهد ثابت کند خواندن مقدمه و موخره چقدر بی‌برکت است وقتی خود کتاب را نخوانی. انگار به منِ مرورنویس بگوید وظیفه ناممکنی برعهده گرفته‌ام که می‌خواهم گزارشی مختصر از کتابی پر از جزئیات پرکشش تاریخی بنویسم.

کتاب دو بخش اصلی دارد که در هر کدام از بخش‌ها، متناسب با موضوع بخش، یعنی «خو ِدکتاب» و بعد «خوانندۀ کتاب»، ده فصل جای گرفته است. بلندی فصلها کمابیش متوازن است و از جنبه‌های گوناگونی به سرگذشت کتاب‌ها و خوانندگان آنها در تاریخ بشر می‌پردازد. از جملۀ آنهاست یادگیری خواندن، بلند خواندن، در خلوت خواندن، تصویرخوانی، استعاره‌های کتاب، خواننده نمادین، خواندن در میان دیوارها، کتاب دزد، نویسنده در مقام خواننده، مترجم در مقام خواننده، ممنوعیت خواندن و احمقهای کتاب.

مانگوئل از اجداد کتابها یعنی الواح گلی شروع می‌کند. از صدایی که از گذشته‌های دور به گوش می‌رسد؛ آن زمان که بیابانِ امروز دشت خرمی بود و «ده بز آنجا بودند» تا زمانیکه الواح گلی به دانشی قابل انتقال تبدیل شدند. همینطور به قدرت‌ها، سنت‌ها، آداب و حکمت‌های خواندن اشاره می‌کند. به بلند خواندن و به در سکوت خواندن برای شنیدنِ حرفها و تجربیات نیاکان و گذشتگان. به ملاحظاتِ آنها که آموزه‌هایشان را نوشتند و آنها که مانند سقراط و مسیح و بودا چیزی ننوشتند.

در ادامه به روش‌های یادگیری خواندن و حواشی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حول آن اشاره می‌کند: «کودکی که خواندن یاد می‌گیرد به واسطه کتاب‌ها به حافظه جمعی می‌پیوندد و لاجرم با گذشته مشترکی آشنا می‌شود». همینطور به فعالیت خواندن و بازخواندن و فهمیدن و باز فهمیدن متون می‌پردازد.نویسنده به خواندن تصاویر و نمادسازی در طول تاریخ اشاره می‌کند و ردپای پررنگ قدرت و سیاست را در آن نشان می‌دهد. در عین حال، به مشارکتی که بی سوادان در خواندن داشتند هم می‌پردازد؛ با خواندن تصاویر و شنیدن از زبان دیگران.

اطلاعات گیرایی هم دربارۀ خواندن کتاب در خلوت و جلوت به ما می‌دهد و قواعد و محدودیت‌هایی که آن را احاطه کرده بود _وقتی آهسته می‌خوانیم و وقتی تلاوت می‌کنیم:
«کلمات مکتوب از اولین الواح سومری به این سو، با نیت خواندن با صدای بلند نوشته می‌شدند، چون حروف معنای دربسته‌ای

Critic l مریم نصر

10 Jan, 19:34


⚡️ جدیدترین اثر #همایون_شجریان

قطعه‌ی «دُر دردانه»
آهنگساز : پویا سرایی
شاعر: سمیرا عاطفی

ای همه مستی من ز می نگه تو ای نگه تو زده شرری بر جانم
مرو از بر من که صنم دگری جز تو نمیدانم
در بر من بنشین گله مکن و بیا که عطش تو به دل من آتش زد
تو بگو تو بخوان که سخن تو به دل نغمهٔ دلکش زد
در دامت افتادم برده‌ای از یادم ای جان و جانانه بازآ
در غمت جان دادم بشنو این فریادم ای دُر دردانه بازآ
ای که نهان چو پری از نظری ، در خوابم هردم جلوه‌گری ، خوابی رویایی
نام تو شد به لبم تاب و تبم ، ذکر نامت شد ماه شبم، شوری غوغایی
تاریکم ای مه بی تو ، ز غمت میمیرم
ای گل در جانم بنشین که تویی تقدیرم
یادت می و مستی من ، همه کس و نفسمی عشق تو هستی من
همه هوسمی ، جان با یادت پر می‌گیرد
در دل آتش درمی‌گیرد
بی تو بگو چه کنم ، ای آرامم تو ، تو بگو چه کنم
پس ازین من و ناآرامی‌ها
پس ازین منو بی فرجامی
پس ازین منو عشق و ناکامی‌

نوازنده سنتور: پویا سرایی
نوازنده تنبک: همایون شجریان

خانه‌ی شجریان ، رسانه‌ی جامع شجریانی‌ها
Instagram | Telegram | Website | Twitter

Critic l مریم نصر

09 Jan, 17:56


وقتی زنی می‌نویسد، باید به تاریخ همۀ کلمه‌ها پاسخ‌گو باشد، باید در محکمۀ همۀ استعاره‌های زبانی و نمادهای فرهنگی برنده شود تا بتواند یک کلمۀ دیگر روی کلمۀ قبلی بگذارد و پیش برود. وقتی زنی می‌نویسد، و دربارۀ زن بودن، متفاوت و اصیل می‌نویسد، با نوشتن، کل استعارۀ زبان را جابه‌جا می‌کند. وقتی زنی دربارۀ زن بودن می‌نویسد، تاریخ حذف و پوشاندن و اخراج همۀ زنان را یک‌تنه به سخره می‌گیرد، مانند کودکی که صادقانه عریان بودن پادشاه را در میان جماعت شهر غفلت‌زده به سخره گرفت. نوشتن زنان و نوشتن از زنان شاید دشوارترین امکان در میان امکان‌های جابه‌جایی در نظم زبانی باشد. نوشتن دربارۀ زنان شجاعتی می‌‌طلبد که از هر تمثیل و استعاره‌ای از شجاعت فراتر است. جابه‌جایی استعاره‌ها مستلزم مداومت است، مستلزم استمرار در ایستادگی و شجاعت فرا رفتن از همۀ استعاره‌هایی که تا امروز نظم جهان ما را ساخته‌اند. هزاران زن هزاران سال باید می‌نوشتند تا امروز ما دربارۀ زنان، دربارۀ وضعیت دشوار زن بودن بنویسیم.
لینک ادامه مطلب:

zananemrooz.com/article/زنان-امروز،-کنشی-استعاری-در-برابر-نظم-ا/

Critic l مریم نصر

09 Jan, 12:31


📚

«مهم نیست با ما چه‌کرده‌اند؛ مهم این است که با آنچه با ما کرده‌اند چه می‌کنیم»

سارتر

@neocritic

Critic l مریم نصر

07 Jan, 20:55


.
✍🏼جریان سیال ذهن

لابد می‌دانید که «جریان سیال ذهن» یکی از شیوه‌های روایت داستان است. در ویکی‌پدیا توضیح داده که «مشخصه‌های اصلی این سبک داستانی، پرش‌های زمانی پی در پی، درهم‌ریختگی دستوری و نشانه‌گذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شاعرانگی در زبان است؛ که به دلیل انعکاس ذهنیات مرحلۀ پیش از گفتار شخصیت رخ می‌دهد.»

امروز اتفاق عجیبی برای من افتاد. بعد از مدت‌ها کار، با تمرکز و در سکوت استثنائا پیش آمده در محل کار مشغول بازبینی طرح‌پژوهشی‌ام بودم که احساس کردم برای اولین‌بار است این متن را می‌بینم! متنی کاملا درهم ریخته با انبوهی از فیش‌های مرتبط و نامرتبط، حداقل سه‌بار با آب و تاب شروع شده، با مقدمه‌هایی متفاوت. صورت‌بندی مسئله بارها تغییر یافته بود و سرشار بود از قطعاتی پر از غلط‌های بی‌شمار دستوری و انشایی که در میان قطعاتی پاکیزه و ویراسته چرخ می‌خورد و علائم سجاوندی که فوت کرده بودند تو متن‌... شبیه جعبه آبرنگ که زیر باران مانده باشد... شبیه به داستان سیال ذهن.

مواجه با چندین «فایل نهایی» به حدی آزاردهنده بود که بعد از گذراندن ساعتی در حالت ناباوری و بالاوپایین کردن فایل‌ها احساس کردم سینه‌ام به شدت سنگین شده و الان است که خفه شوم! فایلها را بستم و بیرون آمدم. ترافیک بود. تاکسی نبود. پیاده از کنار اتوبان راه افتادم. زیاد دور نشده بودم که موتوری با سرعت از کنارم گذشت. نتوانست ترمز کند. به عقب یک پرشیا برخورد کرد. تکه‌هایی از ماشین و موتور شکسته به اطراف پرتاب شدند و موتور و دوسرنشینش مثل فرفره شروع کردند به چرخیدن کف آسفالت و صدای بوووق… مغازه داری بیرون دوید. خودم را کنار کشیدم و احساس کردم الان است که بزنم زیر گریه! برای تکه‌های پروپخش ماشین و موتور و آدم و آن متن…

بعد از یکساعت، به خانه که رسیدم هنوز قلبم تند می‌زد، آرامبخش خوردم و به متن‌ام فکر کردم. متنی که ده‌ها نفر در این چندسال از میانش عبور کرده بودند. پر از رد پا...دوتای عزیزشان رفته بودند به دورترین نقاط زمین. یکی‌شان تا مرز اخراج رفته و برگشته بود. یکیشان ماهی چندبار تهدید و تحقیر شده بود، چندتایشان تبعید شدند به زمینی که زمین‌شان نبود... خود متن گوشه امن و ساکت و سایه‌اش ته راهروی دور از دشمنی را از دست داده بود و کشانده شده بود زیر آفتاب وسط میدان نبرد، بی‌پناه، محاصره شده با آدم‌هایی که خیلی‌‌شان دوست نیستند...حاصل روزهای عمر بود که با جریان سیال روزگار رفته‌بود.

@neocritic

Critic l مریم نصر

06 Jan, 14:27


✍🏼 مراقبت از مراقبت

چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبه‌ای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها می‌گویند بچه‌دار نمی‌شویم برای اینکه هیکلمون به هم می‌خوره. ای مرده‌شور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو می‌خوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه می‌خوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»

دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبت‌کنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و  از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنج‌شان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتی‌مانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبت‌ها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...

صحبت‌هایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، چرا وقتی می‌خواهیم درباره سختی‌های مراقبت صحبت کنیم، زبان‌مان قفل می‌شود؟ چرا فکر می‌کنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و به‌روزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل می‌شود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گسترده‌ای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان می‌کشد به سمت سانتی‌مانتالیسم و عرفان و نمی‌توانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبت‌کنندگان و مراقبت‌شوندگان بگوییم؟

نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و به‌روزی مراقبت‌کننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختی‌ها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن می‌گوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دست‌مان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاست‌گذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمی‌کنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را می‌دهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقت‌ها با شکم پاره‌شده  و تازه‌دوخته تنها می‌مانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها می‌مانیم)،  که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد می‌شود و بعد دورانداخته می‌شویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمی‌یابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان می‌خوریم یا خاک...


 
#پرواداری  #مراقبت  
@neocritic

Critic l مریم نصر

03 Jan, 12:30


✍🏼

✔️هنور در سراسر دنیا پرطرفدار است که همه تقصیرها را بیاندازیم گردن دین و مذهب. راحت‌تر هم هست که مسئولیت نپذیریم.

✔️خودمان را صرفاً «قربانی» خشونت ساختاری‌ای بدانیم که نهاد دین متولی‌اش بوده. روایت گزینشی و خشنی ارائه دهیم؛ انگار که همیشه مفری وجود داشته به جهانی منزه از همه شرارت‌ها و بدی‌ها؛ انگار که اگر دین نبود لابد ما در آن باغ مخفی، در آن جهان سراسر درستی و عدالت زندگی می‌کردیم؛ انگار که بشر میراث و مفاهیم دیگری داشته جز همین‌ها و از اُفت و خیز در راه دیگری رسیده به اینجا؛ انگار آنها پدران ما نبوده‌اند.

✔️هنوز برمی‌گردیم و به گذشته سنگ می‌اندازیم. جهان رو به بهبود نیست. سعادتمند نیستیم و گمانم چون مقصر جدیدی نیافته‌ایم؛ همچنان به همان هدف قدیمی تیر می‌اندازیم، انگار همین خود ما نبوده‌ایم که هیزم میاوردیم تا ساحره‌ها را بسوزند و اگر نمی‌سوزاندند اعتراض نمی‌کردیم که دلواپسیم. 


#فیلم_نوشت

@neocritic

Critic l مریم نصر

30 Dec, 14:54


📚سیمون دوبوار، ١۴٠٣، اخلاق ابهام، ترجمه فرهاد کربلایی، انتشارات نگاه.

#زنان_فیلسوف
#لقمه_کتاب
#معرفی_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

30 Dec, 14:53


📚
«کسی که کاری نکند، وجود ندارد»
 
فهرستی تهیه کرده بودم از کتاب‌هایی که خیال می‌کردم برای آشنایی با فلسفه‌های زنانه‌نگر خوبست به فارسی ترجمه شوند و در سایت کتابخانه ملی جستجو ‌کردم که آیا کتاب‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند یا نه. یکی از کتاب‌‌ها اخلاق ابهام(١٩۴٧)، دومین کتاب مهم غیرداستانی سیمون دوبوار بود. آقای فرهاد کربلایی کتاب را ترجمه کرده بود، ولی در بازار نیافتمش. به کمک دوستان مسیر ارتباطی با مترجم پیدا کردم و سراغ گرفتم و مژده داد که کتاب در صف انتشار است. چند روز پیش از روی لطف کتاب را برایم ارسال کرد.

اخلاق ابهام کتابی در تبیین نظریه اخلاق اگزیستانسیالیستی است و در ادامه کتاب هستی و نیستی سارتر نوشته شده است.

✔️از متن (آهسته بخوانید):

به‌یاد می‌آورم تجربۀ احساس عظیم آرامش را با خواندن هگل در محیط بی‎روح کتابخانه ملی در اوت 1940. اما هنگامیکه دوباره پا به خیابان، به زندگی‌ام گذاشتم، خارج از نظام و زیر آسمان واقعی، نظام دیگر به دردم نمی‌خورد: آنچه به من پیشنهاد کرده بود، زیر نمایشی از امر نامتناهی تسلی بخشی‌های مرگ بود؛ و من دوباره می‌خواستم میان مردم زنده زندگی کنم. فکر می‌کنم به عکس این، اگزیستانسیالیسم به خواننده تسلی‌بخشی‌های یک فرار انتزاعی را پیشنهاد نمی‌کند. اگزیستانسیالیسم هیچ فراری را پیشنهاد نمی‌کند. برعکس، اخلاق آن در حقیقتِ زندگی تجربه می‌شود و آن‌گاه چونان تنها پیشنهاد رستگاری‌ای ظاهر می‌شود که می‌توان خطاب به انسان‌ها مطرح کرد. این اخلاق با از سر گرفتن عمدی طغیان دکارت علیه شیطان فریبکار، و غرور نی‌اندیشنده رودرروی عالمی که او را در هم می‌شکند، تصریح می‌کند بر عهدۀ هر کس است که به رغم محدودیت‌هایش و از طریق آنها وجود خود را به مثابه یک مطلق متحقق سازد. صرف نظر از ابعاد حیرت‌آور جهان پیرامون م،ا تراکم جهل ما، مخاطرات مصائب آتی، وضعف فردی ما درون جمعیتی سترگ، این واقعیت باقی می‌ماند که اگر انتخاب کنیم وجودمان را در تناهی‌اش اراده کنیم، تناهی‌ای که بر امر نامتناهی گشوده است، امروز مطلقاً آزادیم و در واقع, هر کس که عشق‌های واقعی, طغیانهای واقعی, امیال واقعی و اراده واقعی را شناخته است به خوبی می‌داند هیچ نیازی به هیچ تضمین خارجی ندارد تا از اهدافش مطمئن باشد؛ یقین آنها از رانه خود او می‌آید. سخنی بسیار قدیمی می‌گوید: «آنچه بایسته است انجام بده آنچه ممکن است پیش می‌آید». این معادل آن است که به طریقی متفاوت بگوییم که نتیجه برای ارادۀ نیکی که خود را در هدف‌گذاری بر آن متحقق می‌سازد خارجی نیست. اگر این طور می‌شد که هر انسانی آنچه باید را انجام می‌داد، وجود در هر کس نجات می‌یافت بدون آنکه هیچ نیازی به دیدن رویای بهشتی باشد که در آن همه در مرگ آشتی خواهند کرد.
 

📖سیمون دوبوار، ١۴٠٣، اخلاق ابهام ، ترجمه فرهاد کربلایی، انتشارات نگاه.

#زنان_فیلسوف #لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

28 Dec, 17:01


✍🏼
مسجدهایمان را پس بدهید!

«و یمکن که شریعت اسلام نماز جماعت را بر نماز تنها تفضیل بدین علت نهاده باشد که تا چون در روزی پنج بار مردمان در یک موضع مجتمع شوند با یکدیگر مستأنس گردند، و اشتراک ایشان در عبادات و دیگر معاملات سبب تأکید آن استیناس شود، باشد که از درجه انس به درجه محبت رسد.»
اخلاق ناصری
 
مادر مادربزرگ و مادر پدربزرگ من «هم‌مسجدی» بودند و همان‌جا برای دختر و پسرشان قول و قرار ازدواج گذاشتند. مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌های من هم هرکدام «مسجد مخصوص» به خودشان را داشتند که با اهل‌اش دوست و اغلب همکار بودند و فکر و منشِ «آقا/امام جماعتش» را قبول داشتند. اغلب هم دستی در ساخت و اداره امور «مسجد/هم‌مسجدی‌های مخصوص به خودشان» داشتند.

دیروز پیش مادر بودم. مادر بیشتر از هشتاد سال دارد. می‌گفت خانه‌تکانی را شروع کرده چون با توان محدود و وسواسی که دارد اگر از الان شروع نکند تا عید خانه تکانده نمی‌شود. ولی می‌گفت خسته شده‌ام از بس در خانه کار کرده‌ام. می‌گفت کلافه شده از تکرار کارها و روزها و سال‌ها و تنهایی و بی‌هم زبانی و تلویزیون هم که... می‌گفت کار دیگری هم از دستم ساخته نیست و جایی هم نیست که زیاد دور نباشد از خانه و بتوانم بروم. پس از الان, با اینکه می‌دانم برف و باران خواهد بارید، شروع کرده‌ام به پاک کردن شیشه‌ها!

همه زن‌های سال‌خورده‌ای که می‌شناختم و می‌شناسم تا همین یکی دو دهه پیش مسجد می‌رفتند، جایی برای عبادت، معاشرت، موانست و محبت. خیلی هایشان دیگر نمی‌روند؛ چون دیگر مسجدی مخصوص به خودشان ندارند...

@neocritic

Critic l مریم نصر

27 Dec, 19:22


🌱

روزی اگر کسی
بر در خانه‌ات کوبید
و گفت که فرستاده‌ای از جانب
من است
باورش نکن که من نیستم؛
چراکه در کوفتن درخور خودستایی من نیست
حتا بر در خیالی آسمان.

اما اگر روزی
به خودی خود و بی آن که در کوفتن کسی را بشنوی
بروی و در بگشایی
و کسی را بیابی که گویی منتظر است
جرأت پیدا کند در بزند
و تردید می‌کند
او فرستادۀ من
خود من
و
حافظ شادی و سرور من
است.
در آنچه به نومیدی بینجامد و آنچه نومید شود
خواهد بود
در بگشای به روی کسی که بر در خانه‌ات نمی‌کوبد.

📖سروده فرناندو پسو‌آ، در بیش از یک روح است مرا ، ترجمه شادی سلطان‌زاده.

#شعر_جهان
@neocritic

Critic l مریم نصر

25 Dec, 18:29


🍿📽️ پیشنهاد تماشا برای آخر هفته:

مجمع کاردینال‌ها (٢٠٢۴)


کارگردان: ادوارد برگر

بر اساس رمانی با همین نام از رابرت هریس

@necritic

Critic l مریم نصر

24 Dec, 15:41


📝

ابژه‌گرداندن/شیءانگاری

مفهوم ابژه‌گرداندن/شیءانگاری (Objectification) از مفاهیم مهم در نظریات زنانه‌نگراست. به‌طور کلی «ابژه گرداندن» در زنانه‌نگری یعنی شخصی، عموماً زنی، را به چشم شیء ببینی یا با او چونان شیء رفتار کنی.

این تعریف کلی را نوسبام و لانگتون در ده ویژگی مشخص صورت‌بندی کرده‌اند:

یکم. وسیلگی: اینکه شخص را چونان ابزاری برای تحقق اهداف شخص دیگر بدانیم.
(زن خوب فرمانبر پارسا/کند مرد درویش را پادشا)

دوم. انکار خودآئینی: یعنی با شخص چنان رفتار شود گویی اختیاری بر خود ندارد و نمی‌تواند اراده خود را محقق کند.
(«چون مرد از خاک آفریده شده، همتش معطوف به خاک است، حال آن‌که زن از (دنده چپ) مرد خلق شده و شوق او معطوف به مرد است.»)

سوم. ماند-گرایی/ ممانعت از تحرک: با شخص چنان رفتار شود گویی عاملیت و فاعلیت ندارد.
(ز بیگانگان چشم زن کور باد- چو بیرون شد از خانه در گور باد)

چهارم. قابلیت جایگزینی: با شخص چنان رفتار شود گویی می‌تواند با ابژه‌های دیگر جایگزین شود.
(زن نو کن ای دوست هر نوبهار-که تقویم پاری نیاید بکار)

پنجم. تجاوزپذیری: با دیگری چنان رفتارشود که گویی فاقد حریم و حرمت است.
(چون زن راه بازار گیرد بزن- و گر نه تو در خانه بنشین چو زن)

ششم. مالکیت: با شخص چنان رفتار شود گویی دیگری مالک و صاحب اوست.
(اغلب زن‌کشی‌ها ناشی از باور به مالکیت بر زن است)

هفتم. انکار سوژگی: با شخص چنان رفتار شود گویی تجربیات وعواطف او (اگر اساساً چنین چیزی برایش قائل باشیم) اهمیت ندارد.
(«شاوروهنّ و خالفوهنّ/ با زنان مشورت کنید و با آنها مخالفت کنید»)

هشتم. تقلیل به بدن: با شخص چنان رفتار شود تو گویی چیزی بیش از بدن یا عضوی از بدن نیست.
(در گفتار روزمره مردان سرزمین‌ام نمونه‌های فراوانی برای این مورد وجود دارد.)

نهم. تقلیل به ظاهر: با شخص چنان رفتار شود چنانکه گویی مهمترین چیز درمورد او ظاهر و ظهور ظاهری اوست.
(رقابت‌های موسوم به «دختر شایسته» در سراسر جهان عموماً مصداق این مورد هستند.)

دهم. خاموش کردن: با شخص چنان رفتار شود گویی خاموش است یا قابلیت سخن گفتن ندارد.
(«خاموشی خاکسارانه زیور زن است»)
 
🧷پ.ن 1: ممنونم از خانم مهسا علوی که جلسه دفاع از پایان‌نامه خوب‌اش درباره مارتا نوسبام، ضرورت بحث بیشتر درباره این مفهوم را یادآور شد.

🧷پ.ن 1: مطمئن هستم نمونه‌های بهتر و بیشتری به ذهن شما خطور کرده است. آنچه آورده شده صرفاً بخشی از باورهای رایج درمیان عامه است-صرف‌نظر از پایه و اساس آن.

🖇️پ.ن3: برای اطلاع بیشتر به مدخل «چشم‌اندازهای زنانه‌نگر درباره ابژه‌گرداندن» در دانشنامه فلسفی استنفورد بنگرید:
https://plato.stanford.edu/entries/feminism-objectification/

@neocritic

Critic l مریم نصر

24 Dec, 10:36


✍🏼

خوب نیست. می‌پرسد چرا ما برای اتفاقات محتوم و حتی محتمل زندگی آماده نیستیم/ آماده نمی‌شویم؟ چرا در مدارس آموزش‌مان نمی‌دهند؟
ما ‏برای مرگ و فقدان عزیزانمان آماده نیستیم. ‏برای طلاق، برای سرطان ، برای معلولیت ناگهانی یا داشتن فرزند معلول، برای شکست در عشق، برای اینکه خیانت ببینیم، برای اینکه رها شویم، برای اینکه ناکام بمانیم... آماده نیستیم برای ناعادلانه بودن جهان _حتی ما که دست‌مان در آمار است و می‌دانیم احتمالش چقدر زیاد است، چنان غافلگیر می‌شویم که پایان دنیا را به چشم می‌بینیم. سیاهی می‌بلعدمان. چرا وقتی اتفاق می‌افتد دستاویزی نداریم که به آن چنگ بزنیم و فرومی‌پاشیم؟ چرا قدیمی‌ترها بهتر می‌توانستند؟
 
آنتونیو داماسیو، عصب‌شناس و فیلسوف پرتغالی-امریکایی در کتاب نظم عجیب چیزها می‌نویسد:
هیچ قرص و دارویی به منظور مداوای آسیب روحی انسان تهیه نشده است. اما می‌توان استدلال کرد که باورهای مذهبی، نظام‌های اخلاقی و عدالت و کنترل و نظارت سیاسی، عمدتاً با هدف گرفتن آن آسیب‌ها و پشت سر گذاشتن آنْ وضع و تدوین شده‌اند. من تکوین باورهای مذهبی را بیشتر در ارتباط با درد و رنج انسان می‌بینم؛ این باورها انسان را بر آن می‌دارند که با اجتناب‌ناپذیری مرگ و راه‌های فراوانی که مرگ به دنبال دارد کنار بیاید: تصادف‌ها، بیماری‌ها، خشونتی که افراد دیگر مرتکب می‌شوند و بلایای طبیعی، همه چیز جز کهولت و پیری که در دوران پیش از تاریخ نادر بود.

آیا ما باورهای فرهنگی و مذهبی‌ای نداریم که نجاتمان دهد؟ البته که داریم. خیلی زیاد...مشکل اینجاست که خاصیت جادویی خودشان را از دست داده‌اند. خوب کار نمی‌کند...آن آتشی که زیر دیگ حوادث زبانه می‌کشید و از محتویات دیگ درهم‌جوش، غذای قابل هضمی فراهم می‌کرد بی‌رمق شده است.

باورمندترین انسان‌ها هم به‌سختی می‌توانند با مفاهیمی مثل حکمت و مشیت و نظم طبیعی جهان و نیروی غریزه و دادگاه عدل الهی خودشان را کاملاً تسلی دهند.
از ابزارهای سودمندمان برای تراش دادن وقایع، جابجا‌کردن حقایق و جادادنشان در ساختمانی آشنا، آنقدر جاوبی‌جا کار کشیده‌ایم که کُند شده‌اند. کار نمی‌کنند.

آمادگی‌اش را نداشتیم. تمهیدی نیاندیشیده‌ایم. حتی به آن فکر نکرده‌ایم ... فقط غافلگیریم و هیچ تراپی و تراپیستی هم نمی‌تواند بهت و حیرت و درماندگی‌مان را شفا دهد.

@neocritic

Critic l مریم نصر

22 Dec, 18:40


♨️ انتقادات یک فعال دانشجویی در حضور پزشکیان: پوشش دانشجویان دختر هر روز تحت بررسی نیروی حراست دانشگاه قرار می‌گیرد/ تجربه زیسته زنان در فضای دانشگاه سرشار از روایت‌های تبعیض نارواست

🔸سها قمریان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران در سخنان خود در حضور مسعود پزشکیان، رییس جمهور گفت: پوشش دانشجویان دختر هر روز تحت بررسی نیروی حراست دانشگاه قرار می گیرد و این البته علاوه بر مواجه با گشت ارشاد و توقیف خودرو های شخصی است.

🕌 @jamarannews

Critic l مریم نصر

22 Dec, 06:23


.
چند سال پیش، آن‌زمان که سینما هنوز رونق داشت، برای همایشی میزبان کارگردان معروف و صاحب سبکی بودیم. من مامور شدم به استقبال کارگردان بروم و او را به سالن همایش هدایت کنم. در سرما منتظر ایستاده بودم که آقای کارگردان از راه رسید و مطمئنم در چهره من متوجه تغییر احوالم شد که پوزخند زد. خوش‌آمد گفتم. او را تا سالن سخنرانی همراهی کردم. به‌سرعت تاجاییکه می‌توانستم دور شدم.

 آقای کارگردان بویی می‌داد حاصل از انباشتگی بوی سیگار روی بوی عطر زنانه و باز سیگار و این‌بار عطر مردانه و باز سیگار و باز عطر و...شاید اگر نویسنده خوش ذوقی بودم داستانی می‌نوشتم درباره «ماجراهای پالتوی شتری‌رنگ آقای کارگردان با شال قرمز». سرگذشت هرکدام از عطرها و سیگارها را... ولی نه تنها نویسنده خلاقی نبودم، که میگرن هم داشتم و اسم آن کارگردان برایم مساوی با سردرد و تهوع شده (کارهایش هم افت کرده خدایی).

دل به هم خوردگی و ضربان بی‌وقفه سر، ناشی از مجاورت با آدم‌هایی که قبل از حضور در مکانی که در مجاورت دیگران است، از معجون عطروسیگار برای پوشاندن بوی عطر و سیگارهای قبلی استفاده کرده‌اند...این مجاورت باعث سردرد و تهوع ادامه‌داری در آدمهایی مثل من می‌شود.

چرا این را نوشتم؟ بابت اینکه دیروز در تاکسی و ترافیکی گیرافتادم که راننده آن در «وضعیت آقای کارگردان» بود. با تهوع به خانه رسیدم، یکراست وارد سرویس بهداشتی شدم... دیشب از فرط سردرد نتوانستم درست بخوابم. درد تا امروز هم ادامه یافته است.

به تجربه من تفاوتی وجود ندارد بین نام تجاری سیگار یا عطری که استفاده می‌کنید. می‌دانم سیگار درهوای سرد خیلی می‌چسبد، و اعصاب همه‌مان خراب است، و در انواع احساس ناکامی‌ها غرق هستیم، و بردن مکرر لباسهای زمستانی به خشک‌شویی مقرون به‌صرفه نیست. ولی از روی لطف و مراعات، بلافاصله پیش از قرار گرفتن در جاهایی که شما را در مجاورت دیگران قرار می‌دهد؛ در تاکسی، در همایش، در کتابخانه، در کلاس درس، در مطب دکتر، در کافه، در سالن تئاتر/سینما/کنسرت و... سیگار نکشید و رویش عطر نپاشید. سیگار که هیچ، عطر هم ملایم و محدودش کارساز‌ و معقول است. 

@neocritic

Critic l مریم نصر

21 Dec, 17:50


✍🏼
هرسال دوبار

ما دوتا «روز زن» داریم. یکی روز ملی زن است که مصادف با میلاد حضرت زهراست. دیگری روز جهانی زن که مصادف با هشتم مارس است. برخی فقط اولی را جشن می‌گیرند و اغلب تنها به زنان متأهل تبریک می‌گویند و برخی فقط به مادران. برخی هم فقط دومی را و از آن برای صحبت کردن درباره حق و حقوق زنان استفاده می‌کنند. برخی هم مثل من هر دو را.

در اغلب سخنرانی‌ها برای هر دو روز ضمن تکریم و بزرگداشت روز زن به چیز واحدی انتقاد می‌شود: گروهی آن را «استفاده ابزاری از زنان» می‌نامند و گروه دیگر «اُبژه‌سازی زنان».

زنان ابزار یا ابژه (شیء) نیستند.
یعنی اینکه همان‌طور که انسان به لحاظ نظری شامل زنان و مردان می‌شود، در عمل نیز شأن انسانی زنان باید رعایت شود. زنان باید غایت فی‌نفسه باشند؛ نه ابزاری لذت جنسی، یا فروش کالا، یا بهانه‌ای برای جنگ، یا وسیله‌ای برای بقای نسل ملت‌ها یا پرچمدار اجباری باورهای امت‌ها.

ولی همچنان زنان به‌طور گستره ابزار و ابژه هستند و در بسیاری مواقع ازقضا این استفاده‌های ابزاری زیر نام ممانعت از «استفاده ابزاری» و «ابژه‌سازی» رخ می‌دهد. چرا همه جا پول و طرح / فاند و پروژه برای آزاد کردن زنان و رساندن آنها به کمال انسانی‌شان وجود دارد؟

مفهوم هم‌پیوند با «آزادی» مفهوم «اختیار» است. پس حق داریم تنها در جهتی تلاش کنیم و تلاش‌هایی را باورکنیم که در راستان تقویت و توسعه توانایی‌ها و اختیارات زنان باشد. حمایت آشکار یا مخفیانه از وضع موجود یا افزودن بر بار تکالیف زنان بدون ایجاد گشایشی در حقوق آنان نمی‌تواند گام نهادن در مسیر آزادی باشد، همانطور که تحمیل و تشویق جنگ و تحریم و بحران و تحمیل مشقت مضاعف به زنان.

مسیر آزادی از آگاهی عبور می‌کند و از حق برخورداری از «امکان‌های متنوع» برای پیموندن راه‌های مختلف در امنیت و به‌روزی نسبی (دست‌کم به همان اندازه که مردان همان جامعه از آن برخوردارند.)
 
هرسال دوبار روز زن مبارک؛ به همه مردان و زنانی که برای ایجاد حق انتخاب‌های همراه با امنیت و کرامت برای زنان تلاش می‌کنند.

@neocritic

Critic l مریم نصر

19 Dec, 18:56


📚

داستان شیوه‌ای است برای بیان آرزو و اشتیاق ما به فرار بزرگ: فرار از مرگ
 
سابقه داستان‌گویی به یک میلیون سال پیش باز می‌گردد... روایت ژانرهای بسیاری یافته: اسطوره، حماسه، تاریخ مذهب، افسانه، تبارنامه، قصه‌های اقلیمی، رمانس، تمثیل، اعتراف، وقایع‌نامه، هجو، رمان. و هر ژانر چندین و چند زیرمجموعه دارد: شفاهی و مکتوب، مکتوب و منظوم، تاریخی و داستانی. اما همه داستانها صرف‌نظر از سبک، صدا یا پیرنگ متمایزشان، در یک کارکرد مشترک هستند: کسی درمورد چیزی به کسی چیزی می‌گوید. و به نظر من همین الگوی به شدت میان‌ذهنی گفتمان است که روایت را اساسا به کنشی ارتباطی بدل می‌کند. حتی درمورد تک‌گویی‌های پسامدرن...آنجا که بازیگر با خودش حرف می‌زند و به حرف‌های خودش گوش می‌دهد نیز همواره وجود یک دیگری پنهان که قصه برایش تعریف می‌شود، بدیهی قلمداد می‌گردد- این «دیگری» معمولاً «ما» شنوندگان قصه هستیم. به طور خلاصه، آنجا که مولف یا مخاطب به نظر غایب می‌آیند، درواقع «مستتر» هستند...

داستان هدیه و موهبت رب النوع‌ها به انسان فانی بود تا بتواند جهان را به اندازه خیال خودش معنا کند...

درعالم خیال نگهبانان خوابند، سانسورچی‌ها به تعطیلات رفته‌اند و هرگونه موضوع و مضمون سرکوب شده یا مسکوت گذاشته شده می‌تواند برای اولین بار به زبان راه یابد...

📚ریچارد کرنی،1384، درباب داستان، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس.


 
#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

17 Dec, 07:25


درحالی‌که تا همین چند سال پیش، حتی یک زن و دختر هم اجازه‌ی ورود به استادیوم نداشت و زنان و دختران بسیاری در حسرت نشستن روی سکوهای استادیوم بودند، امروز در رخدادی بی‌سابقه، چهل هزار زن و دختر، از سنین مختلف، با تیپ‌های گوناگون، برخی با حجاب و برخی بدون حجاب، در ورزشگاه نقش جهان اصفهان به‌ تماشای فوتبال تیم‌های محبوب‌شان نشستند. اما دریغ که در رسانه‌ی عمومی حتی یک تصویر از این اجتماع باشکوه زنانه نشان داده نشد.

مسابقه‌ی امروز، تصویری است از وضعیتی که در آنیم: جامعه‌ای که با سرعت نور در حال تغییر است و گفتار رسمی، که تصور می‌کند با پنهان‌کردن و انکار واقعیت می‌تواند آن را از بین ببرد؛ غافل از آن‌که واقعیت جامعه همانی است که روی سکوها و در کف خیابان می‌گذرد.
جامعه‌ای که نشان داده است در فهم و هضم و هماهنگی با تغییرات، فرسنگ‌ها جلوتر از نهادهای رسمی است و مواجهه‌ی به‌مراتب بالغانه‌تر و عاقلانه‌تری دارد.

ما در ایرانِ پسامهسا هستیم. و امروز، صفحه‌ای دیگر و مهم از تاریخ این ایرانِ جدید ورق خورد.

@mohsenhesammazaheri

Critic l مریم نصر

15 Dec, 22:17


📚این کتاب را بخوانیم:


ما ایوب نبودیم؛ چند مواجهه با مراقبت از دیگران، ١۴٠٣، به کوشش فاطمه ستوده، نشر اطراف.

#معرفی_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

15 Dec, 22:16


📚
آدمی که زاده زن است
عمری کوتاه دارد، لیک آکنده از عذابهاست

ایوب١۴:١

در بستر سرماخوردگی کتاب ما ایوب نبودیم را دست گرفتم که بخوانم و تا کتاب را به‌پایان نرساندم زمین نگذاشتم. زور روایت‌های کتاب خیلی بیشتر از تاثیر کلداستاپ بود.

سیزده روایت از دگرپروایی، از تیمارداری دیگری‌‌

«..ولی بار اصلی کار روی دوش مامان و علی بود، سربازهای ارشد، بدون پاداش و بدون ترفیع رتبه. خانه ما قبل از بیماری نفیسه هم قانون‌هایی داشت، ولی بعدش مامان چند قانون جدید اضافه کرد: کسی گریه نکند، بغض نکند، از خاطرات مریض‌های دیگر نگوید، مهمان‌ها درباره بیماری سئوال نپرسند، غریبه‌ها روی فلان مبل‌ها بنشینند که نفیسه موقع امدن و رفتن راحت باشد و آشناترها زیاد شوخی کنند و فضا را شاد نگه دارند»

تیمارداری از دیگریِ در آستانه مرگ، از دیگریِ معلول، از دیگریِ آسیب دیده در جنگ، از دیگریِ مانده زیر آوار زلزله، از دیگریِ فرزندخوانده، از دیگریِ درحال سوختن، از دیگری درحال انقراض، از دیگریِ پیر و فرتوت…

روایت‌ها با قلم‌هایی گیرا و اثرگذار از تجربه آدم‌هایی نوشته‌اند که با انتخاب خودشان یا به جبر، زندگی را برمدار مراقبت از دیگری سامان داده‌اند. آدم‌هایی که یک زلزله سهمگین فهمشان از زندگی را زیرورو کرده است:

«همه چیز را برای مادری با خیال آسوده آماده می‌کردم. فکر می‌کردم خیال مادرها را فقط ملاقات با استاد راهنما و شنیدن غرولندهایش می‌تواند ناراحت کند…»

ناگهان بچه کم‌توان، ناگهان سرطان، ناگهان فقدان...کودکی که بزرگ نمی‌شود، بزرگی که دوباره کودک می‌شود...ناگهان آتش می‌افتد به خرمن زندگی و همه چیز از مدار معمول خارج می‌شود و تو باید برمدار تیمارداری بازتنظیم‌اش کنی؛ گاهی برای تمام عمر…

آدم‌ها تعریف می‌کنند که چطور در فرایند تیمارداری خودشان و دیگری را از نو شناخته و تعریف کرده‌اند.

در اغلب روایت‌ها پیرامون تأثیر عمیق و سازنده تیمارداری نوشته‌اند. شاید فکر کرده‌اند سختی‌هایش را که همه می‌دانند یا شاید چون اغلب وسط ماجرا هستند در نوشته‌ها هم خواسته‌اند روحیه خودشان را حفظ کنند، یا شاید واقعا «من»شان در «تو»شان حل شده است… مگر در روایت آخر.

روایت آخر، قصه پدری تنها با کودکی مبتلا به اوتیسم، بیشتر از باقی روایت‌ها آدم را به‌یاد ایوب می‌اندازد، وقتی در اوج استیصال می‌نالد:

«در قعر دوزخ مسکنم داده‌اند…»


📚این کتاب را بخوانیم:

ما ایوب نبودیم؛ چند مواجهه با مراقبت از دیگران، ١۴٠٣، به کوشش فاطمه ستوده، نشر اطراف.

#معرفی_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

13 Dec, 17:46


آغاز پساماهینگی

نه فقط در شبکه‌های اجتماعی که حتی در صداوسیمای رسمی کشور هم از عبارت «یائسه» به عنوان ناسزا برای زنان استفاده می‌کنند. عبارت عربی معنای خوبی نمی‌دهد و کاملاً متاثر از همان نگاهی است که از این مرحله طبیعی از زندگی زنان چونان ابزاری برای توهین و تحقیر استفاده می‌کند.

به‌تازگی برای پرهیز از این عبارت و اندیشه و فرهنگ شکل‌یافته حول آن از معادل فرنگی «منوپاز» یا «پساقاعدگی» یا «پساماهینگی» استفاده می‌کنند.

🔗این بخش رادیو مرز را بشنوید. درباره تجربه‌ای که عکس آغاز ماهینگی، کمتر کسی درباره آن حرف می‌زند و اطلاعات محدودی درباره آن وجود دارد:

https://castbox.fm/vd/726575730

@neocritic

Critic l مریم نصر

12 Dec, 15:33


📜دو لا بئسی، اتیین و میشل دو مونتنی، ١۴٠٢، گفتار دربندگی خودخواسته، درباب دوستی ، ترجمه لاله قدک‌پور، نشر کرگدن.

@neocritic

Critic l مریم نصر

12 Dec, 15:33


📚

آن پارسی گفت: «به من بنگرید و دریابید که شاه چه خوب می‌داند کسانی را که سزاوار آن‌اند ارج نهد. باور کنید که اگر در خدمت او بودید با شما نیز چنین می‌کرد. اگر به خدمت او در می‌آمدید و او می‌شناخت‌تان هر یک از شما ارباب یکی از شهرهای یونان می‌شد»

آن دو اسپارتی گفتند: «در این باب، تو نمی‌توانی پندمان دهی، زیرا آنچه را به ما نوید می‌دهی آزموده‌ای، ولی بهره‌ای از آنچه ما داریم نبرده‌ای. تو شاید لطف شاه را به چشم خود دیده باشی، ولی از آزادی، از طعمی که دارد، و اینکه چه اندازه گوارا است چیزی نمی‌دانی، اما اگر طعم آزادی را چشیده بودی، خودت بی‌درنگ به ما پند می‌دادی که از آن نه تنها با نیزه و سپر، بل با چنگ و دندان هم پاسداری کنیم»
در این گفت وگو کلام شایسته را تنها اسپارتیان توانستند بگویند، ولی بی‌گمان هر دو طرف چنان سخن گفتند که تربیت به ایشان آموخته بود. نمی‌شد که آن پارسی غم آزادی را بخورد، زیرا از آن بهره‌ای نبرده بود و نمی‌شد که آن دو یونانی بندگی را تاب بیاورند، زیرا طعم آزادگی را چشیده بودند.

در این میان همیشه چند تنی هستند که بهره‌ای بیشتر از طبیعت گرفته‌اند، تنی چند که یوغ را گران می‌یابند. که از سرکشی بازنمی ایستند و به هیچ زوری رام نمی‌گردند...کسانی هستند که حق طبیعی خود را می‌شناسند و همواره به وضع نخستین آدمیان می‌اندیشند.

این آزادگان ذهنی پویا و فکری روشن دارند و مانند انبوه مردمان به این بسنده نمی‌کنند که به پیش پای خود خیره شوند، بل گذشته را به یاد می‌آورند تا حال را با آن بسنجند و بهر آینده رای گزینند. ایشان هوشی درخشان دارند که پیوسته با خواندن و آموختن بر جلای آن می افزایند و چنین است که اگر هم آزادی به تمامی از دست رفته و از جهان رخت بر بسته باشد، باز می‌توانند آن را درون خویش حس کنند و حظ‌اش را ببرند و بندگی به هر بزکی هم آراسته شده باشد به ذوق ایشان خوش نمی‌آید.

...هیچ‌چیز چون جباریت با رحم و کرامت بی‌پایان خداوند ناسازگار نیست.

📜دولابئسی، اتیین، ١۴٠٢، «گفتار دربندگی خودخواسته»، ترجمه لاله قدک‌پور، نشر کرگدن.

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

10 Dec, 16:56


.

هیچ دو کس برای خدای تعالی دوستی نگرفتند که نه دوست‌ترین ایشان نزد خدای تعالی آن بود که آن دیگر را دوست‌تر داشت ... و گفت خدای تعالی گوید در روز قیامت کجایند آن کسانی که برای من با یکدیگر دوستی گرفتند تا امروز که هیچ سایه‌ای نیست که پناه خلق باشد، ایشان را در سایه خویش بدارم.

کیمیای سعادت، غزالی


@neocritic

Critic l مریم نصر

06 Dec, 11:38


▫️در دوران سنت چه تعریفی از زن وجود داشت؟ این تعاریف چه تبعاتی به همراه داشت؟ زن ایرانی چگونه از تقلید کامل از سنت‌ها فاصله گرفت؟
مینو مرتاضی_پژوهشگر و فعال حقوق زنان_ در نشست «تداوم تغییر» در این باره توضیح می‌دهد.

▫️نشست «تداوم تغییر» شهریور ۰۳ در موسسه رحمان برگزار شد.

🎬سارا صارمی
🔻ویدیوی کامل را از یوتیوب رحمان ببینید.

@rahmaninstitute

Critic l مریم نصر

04 Dec, 08:48


🔷 حجاب، خودمختاری و اخلاق
 
🔶 آیا ارزش انسان به این است که «به زور» از «شریعت» یا «قانون» پیروی کند یا «به اختیار»؟ آیا پیامبران از مردمان خواسته‌اند «ایمان بیاورند» یا «اطاعت کنند»؟ تفاوت «پیامبر» با «سردار کشورگشا» و «جبار» و «فرعون» و «شاه» چیست؟ آیا «اطاعت در دین بعد از ایمان و از روی ایمان است یا با زور است و از روی زور و پیش از ایمان»؟ «ایمان» چه جایی در دین دارد و برای چیست؟ بهشت و جهنم را خدا برای چه آفریده است؟ چرا خدا آدمیان را همچون دیگر حیوانات مجبور و بی‌عقل و بی‌اختیار نیافرید تا هرچه خود خواسته آنها نیز مانند دیگر جانداران و بی‌جانان انجام دهند؟ آیا مردم می‌باید از «قوانینی» اطاعت کنند که خودشان به‌طور جمعی پذیرفته‌اند یا فرد یا گروهی اندک به آنان تحمیل و اجبار می‌کنند؟ «قوانین» هر جامعه باید مصوب «اکثریت جامعه و مورد قبول اکثریت باشد» و هیچ «فرد» یا «گروهی اندک» نمی‌تواند قانون وضع کند و دیگران را بدون «رضایت» خودشان به اجرای آن مجبور کند. اجرای «شریعت» یا «قانون» نیز به خودی خود قادر نیست از انسان موجودی اخلاقی بسازد. 
 
نخستین چیزی که از ما آدمیان موجودی «اخلاقی» می‌سازد «آزادی» یا «اختیار» است. ما کسی را که «مجبور» به کاری شده است نه می‌توانیم «نکوهش» کنیم و نه «ستایش» و نه حتی بنا بر قانون «مجازات». بنابراین، برده‌ای که «به زور» اطاعت می‌کند چه کار خوب انجام دهد و چه کار بد از هردو سو معذور است و ستایش و نکوهش یا پاداش و مجازات به او تعلق نمی‌گیرد. در مرتبهٔ بعد، شخص می‌باید «عاقل» و «بالغ» نیز باشد. ما دیوانگان و کودکان را نمی‌توانیم «نکوهش» یا حتی «مجازات» کنیم. بنابراین برای اینکه کسی را بتوان هم از نظر «اخلاقی» و هم از نظر «شرعی» یا «قانونی» نکوهش یا مجازات کرد می‌باید او را «مختار» و «عاقل» و «بالغ» دانست. به این خصوصیات در زبان فلسفهٔ اخلاق «خودمختاری» (autonomy) گفته می‌شود. بنابراین، هیچ انسانی انسان اخلاقی یا مسؤول در برابر خدا یا قانون نخواهد بود مگر اینکه «خودمختار» باشد، یعنی، اختیارش به دست خودش باشد و نه دیگران. این اصطلاح اصطلاحی «سیاسی» نیز هست و برای اشاره به استان یا ایالت و ولایتی از یک کشور که دارای اختیاراتی از طرف حکومت مرکزی برای گرداندن امور خودش است نیز به کار می‌رود. از همین رو، برخی آن را در خصوص استان‌های «خودمختار» (autonomous) به «خودگردان» ترجمه می‌کنند. اما می‌باید توجه داشت که «خودمختاری» (autonomy) در معنای سیاسی به معنای «استقلال» (independence) و مترادف با آن نیست. بنابراین، هیچ کس نمی‌تواند به‌تنهایی برای دیگران «قانون بگذارد» یا «مستقل از قوانین عمومی جامعه یا کشور» عمل کند، اما حق دارد از خواست خودش مطابق با قوانین عمومی جامعه که آزادی‌های فردی او را محدود نمی‌کند پیروی کند و برای خودش در این چارچوب قانون بگذارد. بنابراین، خودمختاری فرد نیز همواره در چارچوب قوانین معین و مشخص اجتماعی یا جامعه و کشور صورت می‌گیرد. فرد مختار است دین و مذهب و عقیده و زندگی خصوصی خودش را بنا به خواست و میل خودش داشته باشد، اما در چارچوب قوانین پذیرفتهٔ اجتماعی. اینجا پرسشی پیش می‌آید و آن این است که آیا هر جامعه یا هر حکومتی هرچیزی را می‌تواند به «قانون» تبدیل کند و از حقوق فردی شخص بکاهد و دامنهٔ انتخاب‌های او را محدود کند؟ خیر. افراد حقوقی سلب‌نشدنی دارند که هیچ قانونی، حتی قانون مصوب اکثریت جامعه یا بنا به ادعا خدا، هم نمی‌تواند آنها را نقض یا محدود کند. این حقوق سلب‌نشدنی را وجدان فرد، و امروز اعلامیهٔ حقوق بشر، مشخص و معین کرده است. بنابراین، اگر حکومتی «خودمختاری» و «حقوق سلب‌نشدنی» فرد را نقض کند و به حقوق او تجاوز کند، طاغوت و جبار و ستمگر است و افراد حق دارند (حق انقلاب) در برابر آن بایستند و بر آن بشورند و آن را براندازند. «جهاد» اینجاست که معنی دارد.
 
اکنون با فرض اینکه کسی دارای اختیار یا آزادی و عقل و بلوغ است و می‌خواهد بداند چه چیز «اخلاقی» است و چه چیز «اخلاقی» نیست، و آیا «خدا»ی او یا «دین» او یا «مذهب» او یا «عقیده» او یا جامعهٔ او یا قوانین کشور او «خوب» است یا «بد» است عقل چه کمکی به او می‌تواند بکند؟ چگونه می‌توانیم بفهمیم شریعت یا قانونی عادلانه و عاقلانه و حکیمانه و عالمانه است یا نیست؟ آیا می‌باید همه چیز را یکی یکی از «کسی» یا «بزرگ‌تری» یا «مرجعی» یا «ولی» یا «آموزگاری» یا «فیلسوفی» یا «خدایی» بپرسیم که چه چیز خوب است یا بد است؟ یا آیا خود توانایی تشخیص داریم؟ خود توانایی تشخیص آنها را داریم، اما باید برای به‌کارگیری عقل و اختیار خویش معیاری یا معیارهایی نیز داشته باشیم تا به ما بگوید چگونه چیزی «خوب» یا «بد» یا «درست» و «نادرست» یا «پسندیده» و «ناپسند» است. اما این معیار یا معیارهای عقلی چیست؟
 
 چهارشنبه، ۱۴ آذر، ۱۴۰۳
 
@fallosafahmshk

Critic l مریم نصر

02 Dec, 12:15


🔴 نامه آیت‌الله محقق داماد به مراجع تقلید در مورد قانون حجاب: قوۀ مجریه آن را غیرقابل اجرا و برخلاف مصالح عامه می‌داند

🔴 تصویب این قانون، خلاف منویات و تذکرات مرجعیت است

🔴 مواد زیادی از این قانون نتیجه عکس خواهد داد

🔴 از شما استدعا دارم‌ برای حل این معضل اجتماعی عنایت ویژه فرموده تا مساله حل و فصل گردد


✍️آیت الله محقق داماد در نامه به مراجع تقلید نوشت:

🔸 حسب اطلاع، قوۀ مجریه آمادگی اجرای قانون حجاب را ندارد و آن را غیرقابل اجرا و بر خلاف مصالح عامه می‌داند.

🔸مکرراً از سوی مقامات عالی ‌کشور در ملاقات با مسئولان کشوری تذکر داده شده که موضوع حجاب باید‌ از ‌طریق فرهنگی پیگیری شود، نه با چوب و فلک؛ ولی تصویب این قانون، خلاف منویات و تذکرات مرجعیت است.

🔸از شما بزرگواران استدعا دارم‌ در راستای رسالت فرهنگی نهاد مرجعیت برای حل این معضل اجتماعی که عدم توجه به آن ممکن است موجب خسارت به دین و آیین و نظام و کشور عزیزمان شود عنایت ویژه فرموده تا مساله از طرق پیش بینی شده در‌‌ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به نحو شایسته حل و فصل گردد./ جماران

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1651564

🕌 @jamarannews

Critic l مریم نصر

02 Dec, 12:10


🔴ضد قانون؛ قانون چیست؟

🔺 اعتماد ۱۲ آذر ۱۴۰۳

✍️عباس عبدی

▪️اصرار تندروها برای اجرا و ابلاغ این مصوبه و در این شرایط عمومی، بیش از اینکه بازتابی از تعهدات اخلاقی و اسلامی باشد، نشان‌دهنده ماجرای سیاسی مهمی در پشت آن است

▪️اگر قانون بر مبنای عدالت تنظیم و تصویب نشود، قانون نیست، بلکه ظلمی است که به نام قانون انجام می‌شود

▪️قانونی که اجرای آن جز با خبرچینی مردم و حتی به کارگیری اتباع خارجی علیه مردم خود ممکن نشود، به معنای واقعی ضد قانون است

▪️شاید قانون‌گذاران با کوچک‌ترین رفتاری و گفتاری تحریک شهوانی شوند، به مردم چه ربطی دارد؟

▪️مسأله تصویب‌کنندگان دیگر حجاب شرعی نیست فقط یک شال روی سر است. پس اگر نیست، باید پوشش عرفی را ملاک قرار دهید

▪️تصویب‌کنندگان با هیچ یک از مبانی قانون‌نویسی آشنایی ندارند. کار را بجایی رسانده‌اند که دوربین‌های نهادهای امنیتی را هم به خدمت کنترل و مهار پوشش زنان در آورده‌اند!!

▪️این مصوبه به گونه‌ای است که میلیون‌ها زن و حتی مرد را مصداق رفتار مجرمانه خواهد دانست و باید روزانه هزاران پرونده جدید در این باره باز کرد.

▪️اشتباه مصوب‌کنندگان این است که اصلاً توجهی به نتایج مطالعات و نظرسنجی‌ها ندارند

▪️وجه اعتقادی حجاب ده برابر مهمتر از وجه رفتاری آن است و این قانون نه تنها موفق به تغییر رفتار نمی‌شود بلکه وجه اعتقادی حجاب را تضعیف کرده و نفرت انگیز خواهد نمود.

▪️ضعف اصلی و مهم این مصوبه فلسفه آن است. این قانون نه از فلسفه شرع تبعیت می‌کند و نه از فلسفه حقوق طبیعی، و نه از فلسفه اجتماعی حقوق، شکلی سطحی شده و غیر عقلایی از فلسفه پوزیتیویستی است که قانون را اراده حاکم می‌داند

▪️این مصوبه مبتنی بر فلسفه زور و نهی و مجازات است

▪️بر اساس قاعده فقهی «حرمت تنفیر» انجام هر عملی که مستوجب بیزاری و نفرت مردم از دین شود حرام است

▪️برای یک دستمال قدرت می‌خواهند قیصریه ایران را به آتش بکشند.

▪️مشکل مهم این مصوبه، در فهم نادرست از کارکرد آموزش است. گمان می‌کنند که مردم به این علت حجاب ندارند که نمی‌دانند این امر چقدر زیان‌بار است

▪️قانونی که مورد قبول مردم نباشد، کلیت حکومت و اقتدار آن را با چالش مواجه می‌کند.

▪️قانون برای رشد و حفظ حیات اجتماعی است و نه قدرت مسلط. قانونی که علیه مردم باشد، عادلانه نیست

▪️قانونی که مواد آن کشدار و غیر متعین باشد، بیش از هر چیز برای تحقیر و تخریب مردم یا اجرا نکردن است

▪️از قضات نظرخواهی کنید تا ببینید قضاتی که باید حکم دهند چه تعداد موافق آن هستند.

https://telegra.ph/ضد-قانون-قانون-چیست-12-01

Critic l مریم نصر

02 Dec, 06:07


ایران را از درون می‌پوسانید

محمد فاضلی

اصرار بر اجرای قانون #حجاب_و_عفاف، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامی برای فرسودن و پوسانیدن ایران است. توضیح می‌دهم که چرا اجرای این قانون ایران را از درون فرسوده می‌کند. 

یک. محتوای این قانون، مردم ایران را رو در روی هم قرار می‌دهد. از راننده اسنپ تا صاحب مغازه و کسب‌وکار، مکلف شده‌اند با انتخاب‌کنندگان پوشش اختیاری درگیر شوند، فیلم و عکس آن‌ها را در اختیار فراجا قرار دهند، یا تن به جریمه شدن بدهند. 

شهروندان در چارچوب این قانون رو در روی هم می‌ایستند و برای نان‌شان مجبور به آدم‌فروشی می‌شوند.

تعجب نکنید! آدم‌فروشی واژه‌ای است که به سرعت با اجرای این طرح رایج می‌شود و آدم‌ها را درگیر عذاب وجدان می‌کند و از این‌که برای نان‌شان پنجه به صورت هم‌وطن خود می‌کشند، از درون حس بی‌اخلاقی خواهند کرد. 

دو. بزرگ‌ترین سرمایه هر جامعه‌ای، ظرفیت زندگی مسالمت‌آمیز شهروندانش در کنار یکدیگر است. مسائل را می‌توان با زندگی مسالمت‌آمیز  حل کرد، همکاری را توسعه داد و در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش کرد. این قانون مردم را رو در روی هم، و همگان را رو در روی نظام سیاسی قرار می‌دهد. 

این قانون به جای محبت، مولد نفرت است. نفرت همه آن چیزی است که برای به تخریب ظرفیت زندگی مسالمت‌آمیز نیاز است. 

سه. میلیون‌ها انسان برگزیده‌اند که گونه دیگری زندگی کنند. شمشیر قانون و چماق جریمه را بالای سر این میلیون‌ها انسان – عمدتاً از نسل جوان و آینده‌سازان این کشور – چرخاندن و لاف قدرت زدن، جز ناامید کردن، متنفر ساختن و پیام نشنیدن صدای جوانان دادن هیچ معنایی ندارد. این کار به معنای تشویق ایشان به مهاجرت است. نه فقط مهاجرت، بلکه فرار توأم با تنفر است. 

چهار. آن‌ همه جریمه که در قانون برای کسب‌وکارها در نظر گرفته شده تا آن‌ها را به همکاری در آدم‌فروشی وادار کند، دادن پیام بی‌ثباتی و ضدیت با توسعه کسب‌وکارهاست. سیاست‌گذار آشکارا به کسب‌وکارها پیام بی‌ثباتی و درافتادن با توسعه اقتصادی می‌دهد. 

پنج. وقتی جامعه‌ای با انواع مشکلات از خاورمیانه درگیر خون و آتش و تهدید، تا رکود و تورم، تا بحران ارزی، بانکی، محیط‌زیستی، ناترازی انرژی، خاموشی، مهاجرت و ... درگیر است؛ و سیاست‌گذار کلاً و فقط به ذهنش رسیده بر اجرای قانونی برای درگیر کردن مردم با یکدیگر متمرکز شود، پیام خیلی روشنش به نسل جوان، به مردم و به هر ایرانی این است که این سیاست‌گذار اصلاً و ابداً نگران وضعیت ایران نیست؛ دنبال منافع خودش است و شاید تشدید این وضعیت و زوال بیشتر را می‌طلبد. 

شش. اجرای این قانون، سرمایه اجتماعی دولت را می‌سوزاند و اندک امیدها برای شکل دادن به عزمی ملی برای همراهی در انجام اصلاحات ضروری اقتصادی را نابود می‌کند. 

نتیجه
ایرانی که آدم‌هایش رو در روی هم قرار بگیرند، کسب‌وکارهایش احساس بی‌ثباتی و ناامنی کنند، جوانانش با تنفر به دنبال مهاجرت باشند، و دولتش در فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی قادر به اجرای اصلاحات اساسی نباشد؛ ایرانی که در آن ظرفیت زندگی مسالمت‌آمیز کاهش یابد؛ از درون می‌پوسد. 

آن‌ها که این گونه ایده‌ها را مطرح و پیگیری می‌کنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیده‌اند. می‌دانند چنین قوانینی اجرا نمی‌شوند. لذا با صراحت باید گفت این کار، هر چه هست، نادانی و از سر نادانی نیست.

@fazeli_mohammad

Critic l مریم نصر

28 Nov, 19:53


.
«زنان و اندیشه» برگزار می‌کند:

❇️  تولید فضا، سیاست زنانه

مفهوم تولید فضا، به‌منزلۀ فرایندی دیالکتیکی و تاریخی در اندیشۀ آنری لوفور، شرحی است از وضعیتی که در آن قدرت‌های مسلط با مقاومت‌های خلاقانه روبه‌رو می‌شوند. مسئلۀ لوفور احیای سوژه‌های ‏کنش‌گر و بازیگرانی فعال برای ایجاد اختلال در ساختار و معناهای فضاهای تثبیت‌شده است.  ‎

در این نشست، با هدف بررسی تعامل میان جنسیت، قدرت، و فضا به‌دنبال آنیم تا نقش زنان در ‏بازتعریف فضاهای اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی را توضیح دهیم، نشان دهیم که چگونه سیاست راستین زنانه، به‌ویژه ‏در جوامع تحت‌سلطۀ گفتمان‌های مردسالارانه و اقتدارگرایانه، به نیرویی حیاتی در بازسازی نظم ‏فضا تبدیل می‌شود. از خیابان‌ها تا فضای مجازی و حتی حریم‌های خصوصی، زنان، با بهره‌گیری از ‏بدن، هنر، و کنش اجتماعی، فضای رسمی را به‌چالش می‌کشند و آن را به عرصه‌ای برای مقاومت، ‏بازنمایی، و بازتعریف هویت جمعی تبدیل می‌کنند.‌‎ ‎

هدف۟ توسعۀ دیدگاهی انتقادی و بین‌رشته‌ای است که بتواند تولید فضا را نه‌صرفاً در سطحی فیزیکی، ‏بلکه در ابعاد نمادین، اجتماعی، و سیاسی تحلیل کند.  ‏

سخنران: مریم وحدتی
دبیر نشست: منصوره خلیلی‌زند

🔹 زمان: یک‌شنبه، ۱۱ آذر ۱۴۰۳ (۱ دسامبر)، ساعت ۱۸-۲۰ (به‌وقت تهران)

🔹 برگزاری به‌صورت آنلاین و در پلت‌فرم زوم (zoom)، با مراجعه به لینک زیر:

https://uni-freiburg.zoom-x.de/j/67771702252?pwd=cSgDFYigYIrcUVG1zjY5Tym45NRAW7.1

Meeting-ID: 677 7170 2252
Kenncode: TycyjtDh6



🔸دوستانی که تمایل دارند اطلاعیۀ برگزاری نشست‌ها برایشان ارسال شود لطفاً ایمیلی برای ما ارسال کنند، به‌ این آدرس:
[email protected]

مشتاق حضورتان هستیم.

                                           «زنان و اندیشه»

Critic l مریم نصر

28 Nov, 19:46


🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :فلسفه وخود آئینی زنان

🔸 با حضور: زهرا قزلباش
    دکترای فلسفه غرب

🕒 زمان:چهارشنبه ۷ آذر ماه۱۴۰۳

ساعت ۲۲ بوقت تهران
کانالِ آکادمی

@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

🔗از کانال فرزان آگاهی :

https://t.me/farzan_agahi/6056

Critic l مریم نصر

27 Nov, 08:05


.

✍🏻آیت‌الله علیرضا اعرافی؛ مدیر حوزه‌های علمیه، ششم  آذرماه در مراسم اختتامیه چهارمین همایش ملی کتابسال بانوان [حوزوی] گفته‌اند که
«باید تا بیست سال آینده حداقل صد متفکر، فیلسوف، متکلم، فقیه و مفسر از میان بانوان داشته باشیم».

«فیلسوف چه کسی است؟». نظرات متفاوتی وجود دارد. سوال و جواب درباره این موضوع همچنان یکی از سوژه‌های محبوب پادکست‌سازان در حوزه فلسفه است. اما عموماً توافق دارند که فلسفه را با جزم کاری نیست. نقل مشهوریست که ارسطو گفته افلاطون را دوست دارم، ولی حقیقت را بیشتر از افلاطون:
 
«شايد بهتر آن است كه مفهوم خير كلى را بررسى كنيم و بپرسيم مراد از آن چيست، هرچند اين پژوهش بدين سبب كه دوستان ما سخن از «ايده‌ها» بميان آورده‌اند سخت دشوار شده است. با اين‌همه شايد بهتر آن باشد، و در حقيقت وظيفۀ ماست، كه براى دستيابى به حقيقت بر عواطف خود چيره گرديم، خاصه از اين جهت كه ما فيلسوف يا دوستدار دانشيم، و با اينكه دوستان و حقيقت هر دو براى ما گرامى‌اند حقيقت را بر دوستان برترى نهيم» (ارسطو، اخلاق نیکوماخوس)
 
اول صبح دیدن خبری که برنامه‌ای برای تربیت «حداقل صد متفکر، فیلسوف، متکلم، فقیه و مفسر درمیان بانوان» را طلب می‌کرد، و همه این عناوین را درکنار هم آورده بود، محتوای کلاس دکتر رشیدیان در موضوع «فلسفه و ادبیات» را بیادم آورد. زنده‌ترین تعریف فلسفه در ذهنم، که با ظرافت به تنش موجود در تفلسف و تفاوت ماهوی آن با معرفت کسانیکه «حقیقت» را درمشت دارند، بیان می‌کند.

📚تعریف فلسفه به بیان ژیل دلوز و تاکید او بر تفاوت میان فیلسوف و حکیم/ فرزانه:
 
(به‌آهستگی بخوانید)
 
«زمان طرح پرسش از چیستی فلسفه برای ما فرارسیده است...فلسفه هنر صورت‌بخشی، اختراع و ساخت مفاهیم است. ولی صرف اینکه پاسخ بر پرسش متمرکز شود کفایت نمی‌کند، بلکه پاسخ باید به تعیین موقع پرسش، موقعیت و اوضاع و احوال آن، چشم‌اندازها و شخصیت‌های آن و شرایط و نادانسته‌های آن نیز بپردازد. باید بتوان پرسش را همچون اعتقاد یا اعتمادی «بین دوستان» یا همچون تحدی‌ای در برابر دشمنان مطرح ساخت و درعین حال به آن گرگ و میشی رسید که در آن حتی دوستان هم از هم سلب اعتماد می‌کنند
...
خاستگاه یونانی فیلوسوفی گواهی می‌دهد: سایر تمدن‌ها حکیم‌هایی داشتند، ولی قوم یونانی «دوستان» را معرفی می‌کند که صرفاً حکیمانی فروتن‌تر نسبت به سایرین نبوده‌اند. چه بسا همین قوم یونانی بود که مرگ حکیمان را تایید و فیلسوفان را در مقام دوستداران حکمت یا کسانیکه در جستجوی حکمت‌اند، ولی ظاهرا از آن برخوردار نیستند، جانشین آنها کرد: ولی تفاوت میان فیلسوف و حکیم صرفا در تفاوت در درجه؛ آنگونه که به اندازه درآید نبود: حکیمِ کهنِ برخاسته از خاور شاید به واسطه نگاره [تصویر] می‌اندیشد، درحالیکه فیلسوف مفهوم را ابداع می‌کند و بر طبق آن می‌اندیشد. حکمت تغییر بسیاری به خود دیده است. به همین قیاس فهم دلالت «دوست» حتی به ویژه نزد یونان بسی دشوار تر است...
اگر دوست شخصیتی مفهومی یا شرطی برای اعمال تفکر باشد، چه معنایی می‌توان از آن برداشت کرد؟ آیا دوست در درون تفکر دوباره نسبتی حیاتی را با دیگری‌ای که فرض می‌شده طور کامل از تفکر حذف شده است برقرار نمی‌کند؟ و باز آیا چنین نیست که موضوع بحث ما کسی جز دوست یا دوستدار است؟ چراکه اگر فیلسوف دوست یا دوستدار حکمت است، آیا علتی جز این دارد که خود دعوی حکمت را در سر می‌پروراند_ هرچند بیشتر در حالت تلاش بالقوه برای رسیدن به آن تا تصرفی بالفعل؟ پس آیا دوست همچنین همان مدعی است و آنچه وی خود را دوست آن می‌خواند، همان چیزی است که ادعایش را دارد، و نه شخص ثالثی که، برعکس رقیب وی می‌شود؟ دوستی همانقدر بی‌اعتمادیِ غیرت‌ورزانه را در قبال رقیب به همراه دارد که کشش عشق درقبال موضوع میل. اگر به جوهر بنیادین دوستی توجه کنیم، خواهیم دید که دو دوست همچون مدعی و رقیب‌اند (ولی چه کسی می‌تواند این دو را از هم تمیز دهد؟) از همین جنبه اول است که فلسفه چیزی یونانی به نظر می‌رسد که مقارن است با رابطه همبخشی شهرها: تشکیل جوامعی از دوستان یا همسانان، و همچنین ارتقای نسبتهای رقابتی بین و درون آن جوامع، از مشاجره بین مدعیان در تمامی حوزه ها، در عشق، در بازی‌ها، محکمه‌ها، مناصب قضایی و سیاست بگیرید تا درون تفکر که شرط امکان خود را نه صرفا در دوست، بلکه در مدعی و رقیب هم می‌یابد.»


📚ژیل دلوز و فلیکس گتاری، فلسفه چیست؟، ترجمه محمدرضا آخوندزاده، نشر نی، 1393.

سخنان آیت الله اعرافی را اینجا ببینید:

https://t.me/namehayehawzavi/5170

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

26 Nov, 17:37


📚
زندگی‌نگاری چه سودی دارد؟

نوشتن قواعدی دارد؛ قواعدی درباره چشم‌انداز، درباره سایه‌روشن. درست مثل نقاشی یا موسیقی. اگر این قواعد را مادرزاد می‌شناسید که هیچ. وگرنه، یادشان بگیرید. بعد به سلیقه خودتان تعدیلشان کنید.

ترومن کاپوتی


مهم نیست دست روزگار جسم‌تان را کجا پاگیرکند؛ نوشتن جانتان را می‌رَهاند:

نوشتن غنا می‌بخشد.

نوشتن گذشته را به شما برمی‌گرداند.

نوشتن روابط‌تان را تغییر می‌دهد.

نوشتن حدومرزی برای درد تعریف می‌کند.

نوشتن شعف‌انگیز است.

نوشتن کمک‌تان می‌کند تا بفهمید در ذهن‌تان چه می‌گذرد.

نوشتن نگاهتان را تغییر می‌دهد.

نوشتن به زندگی‌تان معنا می‌دهد.

با نوشتن می‌توانید دیگران را در زندگی‌تان شریک کنید.

قصه‌تان را بنویسید. قصه‌تان را هرچه هست، بنویسید.
 

📚: رها و ناهوشیار می‌نویسم؛ هنر جستارنویسی، ادر لارا، ترجمه الهام شوشتری‌زاده ، نشر اطراف، چاپ ششم،١۴٠٢.

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

26 Nov, 15:40


وصایای من:

نوشتن بیاموزید و بنویسید.

‏نوشتن بیاموزید و بنویسید.

‏نوشتن بیاموزید و بنویسید.

‏زیاد و متنوع بخوانید.

‏رقص یاد بگیرید.

‏مراقب سلامتی‌ روح و جسم‌تان باشید.

‏شغل و تخصصی داشته باشید و به‌روز و فعال نگهش دارید.

مطالباتتان را از خودتان بالا و از جهان پایین نگاه دارید.

بر اساس قضاوت مردم زندگی نکنید.

‏مردها آنقدرها که در جوانی فکر می‌کنید مهم نیستند (قبل از اینکه هورمونها بهتون بگن خودتون متوجه باشید)

‏تفکر نقاد را در خودتان تقویت کنید.

‏طبیعت و هنر ریسمان نجات هستند.

خانواده خوب و آرام نعمت است، اگر نداشتید برای نسل بعد از خودتان بسازید.

‏در این دنیا دنبال خودتان بگردید.


🔗پیوند توئیت برای خواندن وصایای زنان به یکدیگر:

https://x.com/leny2024/status/1861036454668881953?s=46

@neocritic

Critic l مریم نصر

20 Nov, 06:07


✍🏻
گفتمانی منسجم برای فهرستی طولانی

باور دارم مادامیکه متفکران و کنشگران زن ما نتوانند به نحو واقع‌بینانه دغدغه‌های زنان را در دغدغه‌های ملی ادغام کنند، ساختار مردسالار، چه در میان حاکمان و چه در میان بخش بزرگی از مردم، لزومی به بازنگری و بازاندیشی درباره خودش و نسبتی که با زنان دارد احساس نخواهد کرد. در بالا «معاونت زنان» قدرت کمی خواهد داشت، احزاب زنانه کاری از پیش نمی‌برند و «شاخه زنان» احزاب و گروه‌ها و نهادها و گعده‌ها (می‌دانم! در همین حدودی که هستند) از سهم‌خواهی برای چند زن فراتر نخواهند رفت. از این طرف هم پژوهشگران و نویسندگان دانشگاهی و غیردانشگاهی ما، که قامتشان زیر بار سنگین نظریات سنتی ‌واپسگرا یا ادبیات ترجمه‌محور فمینیستی خم شده، توان تحرک محدودی خواهند داشت؛
مادامیکه برای افزودن این دغدغه‌غه‌ها به بدنه مطالبات ملی تلاش نکنیم.

بحران‌های همین امروز در کشور: سیاست خارجی، حقوق شهروندی، امنیت، تورم، سلامت، محیط زیست، آموزش و پرورش، اشتغال، فضای مجازی، بازنشستگی، نرخ رشد جمعیت، مهاجرت، سلامت روان، امید، انگیزه...(این فهرست طولانیست)
تک تک این بحرانها عمیقاً زندگی زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و برخی از آنها «به‌روزی» زنان را بیش از مردان متاثر می‌کند. (و چه سخت است در شرایط امروز استفاده از کلمه «به‌روزی»).
خوشبختانه مطالعاتی با حساسیت جنسیتی درمورد تاثیر این بحرانها انجام شده است- ولی اغلب از این فراتر نمی‌رویم. امروز می‌دانیم زنان به طور مضاعف قربانی ناکارامدی‌ها هستند. از شرایط جنگی، فقر، ناامنی، آلودگی محیط زیست و بی‌عدالتی آموزشی گرفته تا تندروی مذهبی و... (این فهرست‌ها طولانیست)

زنان ما اما هنوز صدایی از آن خود برای سخن گفتن از مطالبات ملی نیافته‌اند. صدایی که علاوه بر تلاش و چانه‌زنی برای مشارکت عملی در سطوحِ مختلفِ دولتی و غیردولتی، مستلزم سختکوشی نظری و فکری همه زنان (و مردانی) است که با آگاهی جنسیتی در تخصص‌های مختلف از پزشکی و روانپزشکی تا اقتصاد و مدیریت و جامعه‌شناسی و آموزش و پرورش فعالیت می‌کنند و با جامعه در ارتباطند. شمار این زنان و مردان متخصص و آگاه امروز بیشتر از هر زمان دیگر در تاریخ بلند ایران است.
اما انگار هنوز اعتماد به نفس تخیل جهان از چشم خودمان را نیافته‌ایم. جهانی که در آن همه فرودستان، از جمله زنان، صدا داشته باشند. دست بالا در ساختار مردسالار جذب و حل شده‌ایم یا چنان در ادبیات فمینیستی اسیر شدیم که جز معدودی از متفکران و مترجمان کسی از محتوای حرفهایمان سر در نمی‌آورد.

 هرگز و هرگز جسارت نمی‌کنم برای سرزنش_که همه اینها دستاوردهای بزرگی است، که آنجا که بخت یاری کرده، با فداکاری‌های عظیم و خون جگر در دل تبعیض‌های ساختاری و همه‌جانبه بدست آمده است.
پیشنهادم این است که برای یافتن صدا و زبان خودمان در ایران امروز تلاش و هم‌بخشی کنیم. اندیشه‌ها و استعاره‌های خودمان را به جهان اضافه کنیم و شبکه معنایی حول این نگرش‌ها را سامان بدهیم و حک و اصلاح کنیم. نه در خلوتی زنانه که در منظر عموم. خوشبختانه دستمان هم خالی نیست. تجربیات جهان به مدد امکانات دنیای امروز در دستان ماست.

مثلاً حول همین مفهوم «وفاق» که شاید یکی از مستعدترین مفاهیم برای اندیشیدن از منظری زنانه است. کاری ندارم که دولتیان آن را عمدتاً در شکل «ائتلاف با فرادستان» تحقق بخشیده‌اند. بخش بزرگی از جامعه آنقدر دیده نشده که به چشم بسیاری از دولتمردان نامرئی است_طبیعی  است که وفاقشان هم درمیان خودشان رخ می‌دهد.
ما باید تخیل و زبان و استعاره‌ها و شبکه مفاهیم زنانه را عرضه و از آن دفاع کنیم. مرئی کردن برعهده ماست حالا که در کنار «یا مثل ما فکر کن، یا جمع کن برو» و شبکه مفاهیم و رفتارها و سیاستهایی که حول آن سامان گرفته، تلاش می‌شود مفاهیم دیگری هم بر واقعیت رسمی سپهر اندیشه سیاسی عرضه شود. در گامی ابتدایی می‌شود ما زنان هم به جمع «معنا کنندگان وفاق» اضافه شویم و دربرابر نگاه ابزاری به زنان و رمانتیک کردن رنج آنان در شرایط بحرانی مقاومت کنیم. می‌توانیم بر نجاتبخشی و اولویت دیپلماسی بر جنگ، نجات‌بخشی مراقبت در برابر مقابله، اولویت و نجات‌بخشی به رسمیت شناختن دیگران در تنوعشان در برابر خالص‌سازی، اولویت عدالت آموزشی دربرابر پولی شدن آموزش، اهمیت حقوق آیندگان بر این آب و خاک، اولویت سلامت جسم و روان شهروندان بر هرگونه افراطی‌گری، اولویت زندگی بر مرگ و اولویت دموکراسی بر اقتدارگرایی و...(این فهرست طولانی است) حرف بزنیم و دست کم در عالم نظر بکوشیم «گفتمان زنانه» را متولد کنیم و به آن سرو شکل و صدا بدهیم.

@neocritic

Critic l مریم نصر

18 Nov, 19:00


📚

مادران و پسران


«اسفند سال ۲۹ بود. دوزادهم اسفند حقوق گرفتم، دویست و سی و هفت تومان و چهارهزار و ده شاهی. روز بعد به مدرسه نرفتم و به مامان گفتم تا یک هفته دیگر می‌روم خوزستان.
مجادله سختی داشتیم. او می‌گفت اگر تو به خاطر مردم می‌روی ما هم از مردمیم. من و مهرانگیز و پری تنها می‌مانیم. از همه چیز گذشته اساسا شبها نمیتوانیم توی این خانه بمانیم. تو به قول خودت می‌خواهی زندگی بهتری بسازی، ولی همین زندگی ساده مادر و خواهرهایت را از هم می‌پاشی. ما به امید تو خانه و زندگی اصفهان را به هم زدیم و به تهران آمدیم. حالا تو می‌خواهی بروی و داری همین را که هست از هم می‌پاشی.

و جواب من همیشه یک چیز بود: یک زندگی را از هم می‌پاشم تا صدها زندگی پاشیده را جمع‌وجور کنم. من به فکر همه مادرها هستم، نه فقط مادر خودم.
و او منکر بود.
می‌گفت کسی که به فکر همه مادرها باشد چطور اول همه پا روی سر مادر خودش می‌گذارد و رد می‌شود؟

...شوق مبارزه مرا می‌سوخت و سراسر وجودم را تسخیر کرده بود. تعصب و یکدندگی ایمان مجال پرداختن به واقعیات زندگی روزانه را از بین برده بود. امروز در درستی کاری که کرده ام تردید دارم، ولی آن روز جز آن چه کردم کار دیگری نمی‌توانستم...

همه آن سال‌ها تا روزی که آزاد شدم باری بودم بر دوش مامان. در زندان که بودم هرگز اصرار نداشت هرچه زودتر و به هر قیمتی که شده آزاد شوم. می‌خواست که هرچه زودتر، ولی به کمترین بهایی آزاد شوم. پسری نامرد را نه تنها دوست نداشت، بلکه از آن بیزار بود...»

شاهرخ مسکوب، سوگ مادر


#لقمه_کتاب
@neocritic

🔗https://fidibo.com/book/3945-کتاب-سوگ-مادر

Critic l مریم نصر

16 Nov, 19:36


فلسفه زندگی؛ تأملاتی درباب حیات، معنا و اخلاق، کریستوفر همیلتن، ترجمه میثم محمدامینی، نشر نو، ١٣٩۶.

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

16 Nov, 19:34


📚

بی‌خوابی

ممکن است نیازی که ما در خواب به‌دنبال رفع آنیم نیاز به شکلِ بسیار پیچیده و ظریفی از نشاط و تازگی باشد.

آنچه در خواب به آن نیاز داریم این است که از شر خودمان خلاص شویم...حیوانات به یک معنای کاملاً درست هرگز نمی‌خوابند. آنچه ما در حیوانات خواب می‌نامیم در واقع نشانه چیزی نیست جز تغییری در درجه آگاهی حیوان...حیوانات هرگز مثل انسان احساس نمی‌کنند که نیاز دارند از شرّ خود رها شوند؛ وجود آنها هیچگاه باری بر دوششان نیست.

بی‌خوابی به خصوص در طی بازه زمانی طولانی، ما را به وضع کودک باز می‌گرداند. از کوچکترین چیزها می‌رنجیم، دل‌مان می‌خواهد جروبحث و دادو قال راه بیندازیم...خستگی بی‌خوابی سبب می‌شود بخواهیم به دیگران آسیب برسانیم؛ در چنین وضعی وجدان بیدار خود را، هرچند به طور موقت از دست می‌دهیم و شبیه کودک می‌شویم، موجودی با خودخواهی وحشتناک که تنها متوجه خویش است.

و ما هیچ نمی‌دانیم چه تعداد کسانی بوده‌اند که فقط اگر می‌توانستند بخوابند روزگار خویش را در آرامش و آسایش سپری می‌کردند، اما در نهایت کارشان به مجازات و تباهی ختم شد

📚 از: فلسفه زندگی، کریستوفر همیلتن، ترجمه میثم محمدامینی، نشر نو، ١٣٩۶.

#لقمه_کتاب
@neocritic

Critic l مریم نصر

13 Nov, 12:00


آیا نوشتن از خشونت علیه زنان و از قانون و فرهنگی که پشتوانۀ این خشونت و امتدادبخش آن است موضوعی تاریخی است؟ در مرور آرشیو مجلۀ زنان و زنان امروز، گزارش‌های متعدد زن‌کشی در سال‌های مختلف نشان از یک انجماد تاریخی در موضوع زن‌کشی دارد. گویی این مسئله و حل قانونی آن هیچ‌گاه در دستور کار قانونگذاران نبوده است، تا جایی که زن‌کشی امروز و زن‌کشی دیروز از یک نوع خلأ قانونی و نگرش اجتماعی تغذیه می‌کنند. این نوشته تأملی کوتاه ــ و از‌همین‌رو ناکافی ــ است بر برخی گزارش‌‌های مفصلی که در ماهنامۀ زنان و نشریۀ زنان امروز درخصوص زن‌کشی و ناموس‌باوری نگاشته شده است. حین نگارش، در جدال با احساسات متناقض خود، تلاش ‌می‌کردم با این متون قدیمی همچون سندی تاریخی و با فاصله مواجه شوم، اما نه با احساس آن زنانِ در آستانۀ مرگ بیگانه بودم و نه از قانون، فرهنگ و خانواده‌ای که در قتل این زنان شریک بود دور. تو گویی «اکنون» هنوز و همچنان تبدیل به تکرار «تاریخ» می‌شود.

لینک ادامهٔ مطلب:

zananemrooz.com/article/مروری-بر-پیشینۀ-زنکشی-در-ایران/

Critic l مریم نصر

11 Nov, 18:28


🌱اين شعر نيست
   خون دهان توست كه بند نمی‌آيد.



دستانت را گرفتند
و دهانت را خرد كردند
به همین سادگی تمام شدی
 
از من نخواه  در مرگ تو غزل بنويسم
كلماتم را بشويم
آنطور كه خون لبهايت را شستند
و خون لبهايت بند نمی‌آمد
 
تو را شهيد نمي خوانم
تو كشته تاريكی هستی
كشته تاريكی
اين شعر نيست
 چشمان كوچك توست
كه در تاريكی ترسيده است
در تنهايی گريه كرده  
اعتراف كرده است.
 
نمي‌خواهم از تو فرشته‌ای بسازم با بال‌های نامرئی
تو نيز بی‌وفا بودی
بی‌پروا می‌خندیدی
گاهی دروغ می‌گفتی تو فرشته نبودی
اما آنكه سينه‌ات را سوخته به بهشت می‌رود

...

تو بزرگ نبودی
مال همين پائين شهر بودی
 
می‌دانم از شعرهای من خوشت نمی‌آيد

می‌گفتی: "شعرت استخوان ندارد
قافيه و رديفش كو؟"

حالا ويرانی‌ام را مي‌بينی؟
تو قافيه و رديف زندگي‌ام بودی.
 
اين شعر نيست
   خون دهان توست كه بند نمی‌آيد.

  
الیاس علوی

@neocritic

Critic l مریم نصر

05 Nov, 19:22


🎤زنان و پساانتخابات

تاملی بر مطالبه حضور زنان در مدیریت‌های کلان دولتی
۱۵ آبان ۱۴۰۳

٢۵ دقیقه

@neocritic

Critic l مریم نصر

05 Nov, 18:06


📷 گزارش تصویری نشست زنان و پسا انتخابات

🗓 سه شنبه 15 آبان 1403

🏡 سالن خیام

💢انجمن ایرانی مطالعات زنان💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht

Critic l مریم نصر

04 Nov, 04:23


روان-زخم(تروما)

مدتی پیش همراه خانم بسیار جوانی سوار تاکسی شدم که پوشش سر نداشت. راننده زیرلب غرولندی کرد و راه افتادیم. نزدیک غروب بود و مقصدمان میدان فاطمی. آن روز خاص دورتا دور میدان پر از نیروهای یگان ویژه  موتورسوار سیاهپوشی بود که صورتهایشان را هم پوشانده بودند. مردان جوان بلند قد مسلح. من و دخترک هردو به سمت ایستگاه مترو می‌رفتیم  و من هراسان دنبال دخترک به راه افتادم که اگر هنگام عبور از میان مردان بلند قامت مسلح در آن گرگ و میش اتفاقی برایش افتاد و می‌توانستم، کمک کنم! دست چپم شروع به لرزیدن کرد و برای اینکه مانع لرزش دستم شوم آن را در جیب مانتو فرو بردم. «یا ابوالفضل» گویان پشت سر دخترک راه افتادم. سیاهپوشان جوان از پشت نقابها چیزهایی گفتند، ولی کسی واکنشی نشان نداد و ما به مترو رسیدیم. حجاب‌بان‌هام تذکری دادند و دخترک نشنیده گرفت و در جهت خلاف من به مسیر خودش رفت. لرزش دست من هم متوقف شد.
 
از آن روز هربار جایی تجمعی از نیروهای یگان ویژه می‌بینم از درون می‌لرزم. از خودم سوال می‌کنم آیا در جهت مصلحت عمومی است که حاکمان و مجریان قانون برای برقراری «قانون» درمیان شهروندان خود، در زمانه صلح، از روش ایجاد ترس و تروما استفاده کنند؟ جامعه ترومازده چطور جامعه‌ای خواهد بود؟ آیا ما اخلاقاً مجاز به استفاده از چنین روش‌هایی هستیم؟ چون تروما یا روان‌زخم پیدا نیست و خونی از آن جاری نمی‌شود و دیه و پیگرد ندارد، پس به لحاظ اخلاقی و وجدانی مسئولیتی در قبال آن نداریم؟ سیاستمداران ما متوجه عواقب چنین رفتارهای بر انسجام ملی هستند؟
 
هفته گذشته زنان در توییتر از «حس کثافتی» نوشتند که پیدا می‌کنند از یادآوری خاطراتی از مواجهه دیگران با بدنشان، از محدودیت‌های افراطی پوشش در خانه و بیرون از خانه، از بازرسی ناخن و ابرو و کیف در مدرسه، از درهای «ورودی خواهران» در دانشگاه‌ها، اماکن زیارتی/دیدنی، و فرودگاه‌ها-از لمس‌ها و نگاه‌ها و حرف‌های ناخوشایندی که پشت پرده «ورودی خواهران» تجربه کرده بودند‌. از ترس از اسید، از ترس از مسمومیت، از ترس از  گشت ارشاد، از ترس از حراست دانشگاه یا محل کار- از نگاه‌های مردانی که روی تن‌شان بالا پایین می‌رود تا ارتفاع مانتو را اندازه بزند، از موتورسوارها، از عابران پیاده، از لمس غریبه‌ها، از متلک‌ها،... در خانه، مدرسه، دانشگاه، محل کار، خیابان، مترو... آسان نیست وزنِ این هستیِ زنانه و همه روان-زخم‌های رسمی و غیررسمی را به دوش بکشی و هضم و جذب کنی. (به دلایلی بخش بزرگی از جامعه ترومازده‌اند و اصرار می‌شود که حالا که مطابق میل ما فکر نمی‌کنند و ون‌ها و پارکینگ‌ها برای همه‌شان جا ندارد، پس جور دیگری...پس به عادت مألوف روان‌زخم تازه ایجاد کنیم)

تروماها بیش از هرچیز اعتماد انسان‌ها به جهان و دیگران را نابود می‌کنند. «اعتماد آن هوایی است که هر چیز باارزشی در آن رشد می‌کند.». اعتماد زمانی ایجاد می‌شود که حس کنی دیگری درمورد تو حسن نیت دارد؛ یا دست کم سوءنیتی ندارد. در جامعه‌ای که بسیاری از زنانش نه فقط در حضور اجتماعی روزانه که حتی در خانه، و نه فقط در بیداری که حتی در خواب هم نمی‌توانند چنین اطمینانی به جهان بیرون از خودشان داشته باشند، چه رخ خواهد داد؟ اصرار بر ارعاب برای چیست؟ اینکه باور کنند کسی به خوبی و سلامت روان آنها اهمیت نمی‌دهد، بلکه وجود و هستی‌شان برای دیگری و منافع او «تحمل» شده.

آنت بایر اشاره می‌کند وقتی یکی از طرفین اعتماد، برای به کرسی نشاندن حرفش از زور یا امتیازات قهری خود استفاده کند به این معناست که آن ارتباط ارتباطی پوسیده است و اگر فکری برای ترمیم آن نشود گسیخته خواهد شد.

برای اطلاعات بیشتر از نظریه آنت بایر درباره اعتماد:
Baier, A. (1986). Trust and Antitrust. Ethics, 96(2), 231–260. http://www.jstor.org/stable/2381376
 
@neocritic

Critic l مریم نصر

03 Nov, 10:24


📔زنان و پسا انتخابات

سخنرانان:
#دکتر_الهه_کولایی
#اعظم_حاج_عباسی
#دکتر_مریم_نصراصفهانی

دییر نشست:
#دکتر_کتایون_مصری

🗓 سه شنبه 15 آبان 1403 ساعت 15

🏡 سالن خیام

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢انجمن ایرانی مطالعات زنان💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht

Critic l مریم نصر

29 Oct, 19:26


به یاد
مرد سکوت و بلاغت

✍🏻: قیصر امین‌پور
شعر ناگفته

موسیقی: Gustavo Santaolalla

#بند_تصعید

🔗از اینجاست:
https://t.me/Najvaagar/319

Critic l مریم نصر

24 Oct, 08:36


این کتاب امیدبخش‌تر و آرامش‌بخش‌تر از چیزی است که طرح جلدش القا می‌کند. با خیال راحت می‌توانید آن را بخوانید:

پسافاجعه؛ خشونت و بازساختن خود، سوزان جی برایسون، ترجمه امیر صائمی، نشر برج، 1403.
 
#معرفی_کتاب
 @neocritic

Critic l مریم نصر

24 Oct, 08:36


📚
زندگی به من بازگردانده شد
و من اینجا در مقابل زندگی هستم
چونان کسی که به لباسی نگاه می‌کند
که نمی‌تواند آن را به تن کند

(شارلوت دلبو، پس از بازگشت از اردوگاه مرگ)
 
کتاب پسافاجعه نوشته سوزان برایسون، زن فیلسوفی است که به او در مسیر پیاده‌روی صبحگاهی حمله و تجاوز می‌شود و به قتل می‌رسد! سوزان از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کند و ده سال بعد از فاجعه، یعنی در سال 2001 بالاخره موفق می‌شود روایت همراه با تحلیل خود را از اتفاقی که برایش افتاد منتشر کند. اینکه چطور وقتی «بیشتر از خودش عمر کرده» با خویشتن تازه و ترومای بعد از فاجعه کنار آمده است.

پسافاجعه کتاب خوش‌خوانیست با ترجمه روان که به‌سختی می‌توانید آن را زمین بگذارید. گرچه بر خشونت جنسی متمرکز است، اما چهره بسیاری از ما یا عزیزان و دوستان یا کسانیکه می‌شناسیم، با تروماهای ریز و درشت، در آن قابل تشخیص است. آن لحظه‌ای که احساس کرده‌ایم با ما طوری رفتار شده که سزاوارش نیستیم. از تجربه جنگ، خشونت، تجاوز، اسیدپاشی، شکنجه، بازداشت و بازجویی و تحقیرشدن گرفته تا تجربه اخراج از کار، تعرض محارم، ترک‌شدن توسط والدین یا یار و معشوق. تجربیاتی که باعث شده از خودمان بپرسیم: «نکند که من واقعا بیدارم و این کابوس نیست»

کتاب اطمینان می‌دهد: «شما هرگز مثل قبل نمی‌شوید، اما می‌توانید بهتر از قبل شوید». اعتمادتان به جهان و آدمها نابود می‌شود، ولی راه‌هایی هست که کمک می‌کند دوباره و جور دیگری از نو به جهان برگردید: آسیب‌دیده، حساس‌تر، ولی هشیارتر، پروادارتر و احتمالا اخلاقی‌تر.

برایسون در بخشی از کتاب به ایده «خودمختاری/خودآیینی» در فلسفه اشاره می‌کند: ایده‌ای که «من» را منبع کنشگری و انتخاب آزاد می‌داند. او می‌گوید این خودِ خودآیین در فاجعه می‌شکند و خرد می‌شود. بازمانده از یک فاجعه با خود پیشین‌اش یکی نیست و نیاز به کمک پزشکان و همراهان همدل دارد تا «خودش را پیدا کند». اون به نفع این ایده زنانه‌نگر استدلال می‌کند که «خودمختاری/خودآیینی اساساً وابسته به دیگران است...خودمختاری/خودآیینی کشیدن دیوار دور خود یا اموال خود نیست، بلکه شکل دادن روابطی اساسی با دیگران است». دیگران می‌توانند ما را نابود کنند، اما به همان اندازه در آفرینش و استمرار فهم ما از خودمان موثرند...


📚پسافاجعه؛ خشونت و بازساختن خود، سوزان جی برایسون، ترجمه امیر صائمی، نشر برج، 1403.
 
#معرفی_کتاب
 @neocritic

Critic l مریم نصر

21 Oct, 17:13


🔗

https://www.shabestan.news/news/1786575/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%85

@neocritic

Critic l مریم نصر

21 Oct, 17:11


در گفت‌وگو با شبستان:

یکی دیگر از کارشناسان امور زنان در گفتگو با خبرنگار ما از زوایه‌ای دیگر به حوزه زنان پرداخته که در حقیقت جامعه امروز با آن مواجه است، از نظر این کارشناس حوزه زنان اگر نخواهیم چشم‌مان را بر روی واقعیات جامعه ببندیم، باید اعتراف کنیم که سال‌ها مطالبه‌گری زنان ایرانی برای داشتن حقوقی که به آنها شأنیت یک انسان مستقل و حاکم بر سرنوشت خود را می‌دهد، در فضای پیچیده و پر تنش امروز، دشوارتر از همیشه شده است.
«مریم نصر اصفهانی» معتقد است؛ باید بپذیریم که نسل جوان زنان امروز نمی‌پذیرند که به صرف اینکه زن متولد شده‌اند، نقش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاصی به آنها تحمیل شود(در واقع حق انتخاب از او سلب شود) و دلیل آن را به «طبیعت» حواله دهیم- اصطلاحاً به طبیعت تقلیل دهیم. انسان مساوی طبیعتش نیست و به قول کانت آنقدری که از طبیعتش فراتر رود در واقع «انسانیت خود را محقق کرده است».
وی افزود: وقتی بپذیریم طبیعت قرار نیست به صفر تا صد زندگی ما جهت بدهد؛ پای سوژگی انسانی، حق انتخاب و خودآیینی را باز کرده‌ایم و دیگر نمی‌توانیم برای گروهی از انسان‌ها به صرف جنس بیولوژیکی که دارند یک هویت توده‌ای قائل باشیم.
این پژوهشگر حوزه زنان نظر به اینکه سیاست‌گذاران و قانون‌نویسان ما که همگی در سراسر طول تاریخ مذکر بوده و هستند، همچنان رویکرد پیشا مدرنی نسبت به زنان دارند، می‌گوید: انسانی که در ایران زن به دنیا می‌آید با تولد از یکسری حقوق انسانی هم به لحاظ قانونی، فرهنگی، و هم اقتصادی- سیاسی - اجتماعی و هم عرفی و گاهی هم به دلیل نبود «زیرساخت»، محروم یا محدود می‌شود.
نصر اصفهانی با اشاره به واقعیت‌های امروز جامعه می‌گوید: زن امروز اگر به هر مسیری غیر از مسیر مادربزرگان خودش وارد بشود، با منع‌های فرهنگی و قانونی و عرفی مواجه است. قانونگذاران و متولیان امروز ما نیز همچون گذشته فکر می‌کنند که زنان ما به آن درجه از بلوغ و شعور نرسیده‌اند که به عنوان یک انسان کامل و باکرامت حاکم بر سرنوشت خود در جامعه باشند و کماکان از زمان تولد تا مرگ کنترل، سرکوب و تربیت آنها را در جهت حفظ منافع مردسالارانه، به شیوه‌های مختلف، حق و وظیفه خود می‌دانند.
وی با بیان اینکه مردان و زنان اهل دین، علم و فضل اگر خلاف آن اندیشیده‌اند از جریان رسمی فکری طرد شده‌اند و زنانی که خلاف این صلاحدید عمل کنند نیز حذف می‌شوند، تصریح کرد: اگر بخواهم جانب انصاف را نگاه دارم باید اشاره کنم دسترسی به تحصیل تا مقاطع عالی بزرگترین دستاوردی بود که بعد از انقلاب برای زنان، خاصه زنانی که به دلیل ملاحظات سنتی از تحصیل منع می‌شدند به وجود آمد اما همین امکان نیز منجر به اشتغالی به همان میزان گسترده و راه یافتن به موقعیت‌های مدیریتی و تاثیرگذار نشد. (درصد اشتغال رسمی زنان در مقایسه با پیش از انقلاب تغییر خاصی نداشته است)
این پژوهشگر حوزه زنان البته به ناملایماتی که زنان و دختران جامعه با آن روبرو هستند و با اشاره به حوادث دلخراشی مانند کشتن دختر با داس به دست پدر، می‌گوید: زنان جامعه ما با قوانین و فرهنگی مواجه هستند که خودشان یا گروهی از زنان هیچ نقشی در تعیین آن نداشته و در موارد بسیاری ظالمانه و تبعیض‌آمیز است و تنش‌هایی را ایجاد می‌کند در حالی‌که اعتراض او مسموع نیست، کسی با او حرف نمی‌زند و قانونگذار دلایلش را توضیح نمی‌دهد و زن کاملا بی‌قدرت و بی‌دفاع است.

نصر اصفهانی اشاره‌ای هم به زنان صاحب‌منصب داشت و معتقد است؛ حتی قدرت و موقعیت آنها نیز مرهون پیوند سببی، نسبی و فکری با نظام مرد سالار است و به همین دلیل حتی اگر دغدغه توانمندی زنان ایرانی را داشته‌اند، در واقع امکان و ابزاری برای چانه‌زنی ندارند و نمی‌توانند کاری از پیش ببرند که تغییر محسوسی برای زنان داشته باشد یا حتی بدتر گاهی از وضعیت زن ایرانی دفاع می‌کنند؛ حتی آن را خواست خود او می‌دانند بدون اینکه اشاره کنند آیا اصلا انتخاب دیگری هم داشته است؟نمی‌شود به نسل جدید قبولاند که «بهشت زیر پای مادران است» ولی تابعیت ایرانی از طریق مادر قابل انتقال نیست، یا مادر حقی بر حضانت فرزندش ندارد یا به عنوان مادر ایرانی باید تابع بسیاری قوانین جزیی دیگر باشد که هرگونه اختیاری را از مادر سلب می‌کند.
این کارشناس با بیان اینکه آنچه باید اصلاح بشود زنان نیستند و زنان کشورمان بابت تبعیض و نابرابری تاریخی و گسترده به‌حق طلبکارند، افزود: همه ما متعلق به هر جریان فکری که هستیم، موافق یا مخالف منافع جناحی‌مان باید وجود بحران در حوزه مسائل زنان در ایران معاصر را به رسمیت بشناسیم، همه ما برای تغییر وضع موجود باید مطالبه‌گری کنیم. منافع زنان را پای منافع جناحی قربانی نکنیم. در برابر سوءاستفاده، حذف، تعزیر و تعذیب زنانی که مثل ما فکر نمی‌کنند مقاومت کنیم.

@neocriric

Critic l مریم نصر

16 Oct, 11:40


📹این ویدئو تبلیغ محصولات بهداشتی از دیروز بازخوردهای مثبت زیادی گرفته؛ گرچه از یک نمونه خارجی نسخه‌برداری شده، ولی به جغرافیای خاصی اختصاص ندارد.

@neocritic

Critic l مریم نصر

15 Oct, 18:14


حق خواسته شدن،دوست داشته شدن،مراقبت شدن...

فاطمه علمدار


۱/در دنیایی که ما زندگی میکنیم،همه میدانند که میشود از بارداری جلوگیری کرد و به همین دلیل هم پدیده"احساس گناه والدین در برابر فرزندان"و اجازه داشتن فرزندان برای اینکه روزی از آنها بپرسند:چرا من را به این دنیا آوردی؟پدیده عصر ماست.تا پیش از این فرزند داشتن امری طبیعی بود و خواست خدا و نه نتیجه انتخاب یا اشتباه والدین.اینها را"رولو می"در کتاب"عشق و اراده"میگوید و بعد توضیح مبسوطی میدهد راجع به احساس گناه و عذاب وجدان و مسئولیت پذیری افراطی و شرم همیشگی والدین در قبال فرزندانشان در دنیای جدید.و من به جایگاه زنان در این روایت فکر میکنم در دنیایی که همزمان با ابداع وسایل پیشگیری از بارداری،هنوز آنقدر مردسالارانه است که زنان بسیاری در چارچوب خانواده از ترس طلاق داده شدن یا ازدواج مجدد شوهر یا تلخ شدن زندگی مشترک،با نارضایتی تن به بارداری میدهند و زنان بسیار دیگری خارج از چارچوب خانواده،به اشتباه باردار میشوند و به خاطر ممنوعیت پایان خودخواسته بارداری،اجازه جبران آن اشتباه را پیدا نمیکنند.نتیجه آن اعمال قدرت شوهرانه و آن بسته بودن راه کاهش هزینه های یک وضعیت اشتباه،به هرحال به دنیا آمدن نوزادی است که انسان است.

۲/روی کاغذ رسیدگی به نوزاد سالم،چند دستور کار ساده دارد.روی ساعت پوشکش را عوض میکنی،شیر میخورد،بادگلو میزند و غیره.ولی بچه آدمیزاد برخلاف پو و تام و بقیه شخصیتهای دنیای بازی،وقتی همه لیست نیازهایش برآورده شد و تیک خورد،یکهو پر از ستاره و شادی نمیشود و به خوابی عمیق فرو نمیرود بلکه بسیار محتمل است که ساعتها بی تاب باشد و آرامش را از خانه بگیرد بدون اینکه روی کاغذ کاری برای ساکت کردنش نوشته شده باشد و تفاوت "رسیدگی" و "مراقبت" در همین نقطه برجسته میشود.نقطه استیصال در برابر صدای نوزاد!مراقبت یعنی رسیدگی توام با توجه و صبر و عشق.اینکه برای تیک زدن لیست کارها عجله نداشته باشی و وقت شیرخوردنش بتوانی به چشمهایش که نگاهت میکنند نگاه کنی و اجازه دهی انگشتت را با همه انگشتانش بگیرد و به صدای نفسهایش گوش کنی و خیالش را راحت کنی که"هستی".این همان نقطه مراقبتگری است که والدین در دنیای شلوغ امروز،یا حوصله رسیدن و توقف در آن را ندارند و یا آنقدر زیاد در آن متوقف میشوند که آسیب زننده میشود.اینکه به آنکه مراقبش هستی بباورانی که کنارش هستی و میتواند با اطمینان از بودن تو،احساس امنیت کند و دلش گرم باشد و خیالش راحت و"در عین حال"خودت را هم یادت نرود و"در عین حال"این بودن همیشگی ات آنقدر افراطی نشود که استقلال او را ازش بگیرد.اینهاست که مراقبت از نوزاد آدم را متفاوت میکند از کارهای مکانیکی که میشود با برنامه ریزی دقیق!برون سپاری کرد یا به دوش فرزند بزرگتر گذاشت یا گمان کرد که به حکم طبیعت بچه ها بزرگ میشوند مثل همه ما که بالاخره بزرگ شدیم!

۳/فرزند انسان،انسان است و حق دارد خواسته شود،دوست داشته شود،مراقبت شود و کسانی در این دنیا باشند که برایشان مهم باشد خیالش را راحت کنند که دنیا جای امنی است و میشود روی آنها حساب کرد.فرزند انسان یک عدد نیست که دولتها به نرخ جمعیتشان اضافه کنند و یا روحانیون با آن بشارت ثواب به مردمان بدهند و مردسالاران قدرتشان بر زنان را به رخ بکشند.انسان بودن نوزاد انسان را اگر باور کنیم و حقوقش را،میفهمیم چرا رضایت زنان برای شروع بارداری مهم است و چرا اختیار پایان خودخواسته آن باید دست همان زنانی باشد که دارند یک لخته خون را در وجودشان تبدیل به آدم میکنند و نه هیچکس دیگر.زنی که روز به روز دارد روند تبدیل به آدم شدن آن موجود درونش را حس میکند باید بتواند تصمیم بگیرد که آیا میخواهد و میتواند حقوق انسانی او را برآورده کند و زندگی محترمانه و سالمی را_چه در دامان خودش چه مراقبت کننده های دیگر_ برایش فراهم کند یا خیر.زنان ماشینهای تولید نسل نیستند،آدمهایی هستند که حسشان و درکشان از آن موجودی که درونشان دارد از یک لخته خون تبدیل به آدم میشود بر خودشان و آن موجود و کیفیت ادامه زندگی هردوشان_هم مادر و هم نوزادی که اگر بارداری پایان داده نشود متولد خواهد شد_اثر‌ میگذارد.

۴/با این نگاه،دختران نوجوانی که در شیطنتی جنسی باردار میشوند،زنانی که در جریان تجاوز باردار میشوند،زنانی که خارج از چارچوب خانواده و حتی در چارچوب خانواده ناخواسته باردار میشوند و تاب تحمل آن فشارهای اجتماعی و تغییرات هورمونی و جسمی و روانی و غیره را ندارند،نباید تاوان آن اشتباه و آن بارداری ناخواسته را با به دنیا آوردن فرزندی که محکوم است رنج مراقبت کننده نداشتن را از ابتدای حیات به دوش بکشد،بدهند.آن آدم یک عدد نیست در تملک نرخ جمعیت دولتها،یک ثواب نیست در تملک روحانیون و ابزار اعمال قدرت نیست در تملک مردان! آدم است و محترم و به احترام انسانیت است که زنان باید حق پایان خودخواسته بارداری را داشته باشند

Critic l مریم نصر

12 Oct, 16:47


▫️ با نهایت تاسف و تاثر خبر درگذشت دکتر سعیده کوکب استاد فلسفهٔ دانشگاه تهران را دریافت کردیم.

عمیقأ بابت این اتفاق متاثریم. به همکاران و شاگردان و خانوادهٔ محترم ایشان تسلیت عرض می‌کنیم.

مراسم خاکسپاری ایشان روز یکشنبه ۲۲ مهر ساعت ۱۰ صبح برگزار خواهد شد.

🔮 T.me/nutqiyyat

Critic l مریم نصر

11 Oct, 14:23


شماره‌یِ چهارمِ دوفصل‌نامه‌یِ فرهنگی و اجتماعیِ اخگر (بهار و تابستانِ ۱۴۰۳) منتشر شد.

در این شماره می‌خوانید:

• یادداشتِ سردبیر/ میرسعیدِ نیک‌زاد

• خاطراتِ اتحادیه‌یِ زنانِ کارگر/ ویرجینیا وولف ترجمه‌یِ شیرینِ کریمی

• برجِ کج/ ویرجینیا وولف ترجمه‌یِ میرسعیدِ نیک‌زاد

• صنعت‌گری/ ویرجینیا وولف ترجمه‌یِ میرسعیدِ نیک‌زاد

• درباره‌یِ ویرجینیا وولف/ تی.اس.الیوت ترجمه‌یِ میرسعیدِ نیک‌زاد

• قطعه‌هایی درباره‌یِ ویرجینیا وولف/ مهدیِ کبریا

• اندیشیدن به گذشته از طریقِ مادران/ جین مارکوس ترجمه‌یِ میرسعیدِ نیک‌زاد

• ترکیباتِ هیولایی/ ناتانیا رزنفلد ترجمه‌یِ فاطمه مهدویان

• زحمت، فکر، و کارِ نویسندگی: هانا آرنت و ویرجینیا وولف/ ویکتور بائنا ترجمه‌یِ میرسعیدِ نیک‌زاد

• مقدمه‌ای بر ویرجینیا وولف و ادبیاتِ کودکی/ زهرا بابایی


می‌توانید این شماره را از سایتِ پخشِ ققنوس و کتاب‌فروشی‌هایِ سراسرِ کشور تهیه فرمائید.

@axgar_pub

Critic l مریم نصر

11 Oct, 14:22


📚

«لحظه‌ای فرارسیده بود که شاید ماه‌ها منتظرش بود. لحظه‌ای فرارسیده بود که کلاه، کفش و لباسی برای آن کنار گذاشته بود...»


این شماره فصلنامه اخگر ویژه‌نامه‌ای درباره ویرجینیا وولف است، حاوی ترجمه‌هایی از برخی مقالات خود او و مقالاتی درباره او.

گذر زمان و بعد جغرافیایی ذره‌ای از شوری که خواندن وولف برمی‌انگیزد کم نکرده است. برای «ما که می‌خواهیم هم بیافرینیم و هم باقی بمانیم» و باید بخوانیم و بخوانیم «تا خوراک مغزی مغز خودمان» را بیابیم.

✳️✳️✳️

... ذهنیت ممکن است فعال باشد؛ ممکن است پرشور و حرارت باشد؛ اما آن ذهنیت بدن نداشت؛ دست‌وپایی نداشت که با آن اراده خود را عملی سازد. درمیان آن همه شنونده، درمیان آن همه زنانی که کار می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، می‌شستند و می‌پختند و به‌هنگام خرید چانه می‌زدند، حتی یک زن هم حق رأی نداشت. بنابراین بگذارید با تفنگ هایشان شلیک کنند، آن‌ها هیچ هدفی را نمی‌زنند؛ درون تفنگ‌ها فقط خشاب خالی بود...


ویرجینیا وولف، «خاطرات اتحادیه زنان کارگر»، ترجمه شیرین کریمی


از آقای محمدرضا کدیور که مرا از انتشار این مجموعه باارزش باخبر کرد ممنونم.

@neocritic

🔻🔻🔻

Critic l مریم نصر

09 Oct, 20:54


📚
زنان، مورچه‌ها، استعاره‌ها، فلسفه

«بیکن می‌گوید راهکارهای فکری مختلفی وجود دارد: یکی راهکار مورچه است که اگرچه جمع آوری می کند، اما روی اندوخته‌اش کاری نمی کند؛ دومی راهکار عنکبوت است که از مواد بدن خودش تار می‌سازد؛ و سومی راهکار زنبور عسل است که ابتدا جمع می‌کند و بعد با آن کار می‌کند. اینجا زنبورها، مورچه‌ها و عنکبوت‌ها کارکردی صرفاً خیالی دارند که تفاوت میان سه نوع راهکار فکری را به معرض نمایش می‌گذارند، تفاوتی که بیان آن بدون استفاده از استعارات آسان نخواهد بود.

هم چنین بیکن می‌گوید که طبیعت یک زن است. اگر دانش نادرستی از طبیعت داشته باشیم با او مثل یک روسپی رفتار می‌کنیم، اما اگر دانش درستی داشته باشیم با او مثل همسر رسمی رفتار می‌کنیم. این هم صرفاً یک استعاره با تصویری تخیلی است که برای تأکید بر تفاوت میان دو شکل دانش و البته با این پیش فرضها به وجود آمده که دانشمند حتماً مرد است و رفتار صحیح نیز در قبال یک زن، صرفاً رفتار شوهر و پدر فرزندان اوست. آثار من از گنجینه ی خیالاتی می‌گویند که در آثار فلسفی یافت می‌شوند. حال به هر چه که می‌خواهند ارجاع دهند: حشرات، ساعتها، زنان یا جزایر. من سعی می‌کنم نشان دهم که آنها در کار فلسفی چه نقشی ایفا می‌کنند. اما واضح است که وقتی روی چهره زن کار می‌کنم نسبت به زمانی که درباره جزایر خیالی کار می‌کنم چیز مهمتری در بازی جریان خواهد داشت.

نخست، به این دلیل که یک فیلسوف هرچه را هم که درباره جزیره‌های خیالی بنویسد هیچ ضرری به آنها نخواهد زد. اما آنچه که درباره زنان می‌نویسند معمولاً توهین آمیز است و پیامدهایی هم دارد. دوم این که یک خواننده متوسط از قبل این آگاهی را دارد که شاید آنچه فیلسوف درباره حشرات می‌گوید تعریف صحیحی از آنان نباشد در حالی که هر و همه چیزهایی را که درباره زنان گفته می‌شود بی هیچ تأمل انتقادی می‌پذیرد.

اخیراً در جمع کارکنان سازمان حفاظت از محیط زیست مقاله‌ای درباره بیکن ارائه کردم و طی آن مثالهای زنبور عسل، مورچه، عنکبوت، روسپی و همسر را ذکر کردم. مردی که مسئولیتی هم در اداره پارکهای ملی داشت، در خلال گفته‌هایم اعتراض کرد که: اما مورچه‌ها همه مثل هم نیستند. انواع بسیار متفاوتی از مورچه وجود دارد. بعضی‌ها فقط چیزی جمع نمی‌کنند، به همان خوبی نگهبانی هم می‌دهند. فيلسوف‌ها نمی‌دانند دارند درباره چی صحبت می‌کنند ... اما هیچ کس حرف مرا قطع نکرد تا بگوید که 'اما زنان همه مثل هم نیستند بعضی ها نه روسپی‌اند و نه همسر و تازه با خیلی از همسران هم آن طور محترمانه رفتار نمی‌شود.' من به این نتیجه رسیده‌ام که در قبال آزارهای فلسفی از مورچه‌ها بیشتر حمایت شده است تا از زنان...»

میشل لودوف، مکالمات فرانسوی، رائول بارنلی، ترجمه شیوا مقانلو، نشر چشمه، ١٣٨۴.

#لقمه_کتاب
#زنان_فیلسوف


@neocritic

Critic l مریم نصر

06 Oct, 14:37


.
✍🏼«قصه مجله زنان امروز با قصۀ پرفراز و فرود جنبش زنان گره خورده است. وقتی در سال ۱۳۷۰ با پایان جنگ اولین بار با نام «مجلۀ زنان» منتشر شد نشانه‌ای بود از عاملیت زنان آن هم با تابلوی حقوق حقه خودشان و نه صرفاً برای حقوق عامه، «عامه‌ای» که انقلابش را با حذف حقوق زنان همراه کرده بود و از جنگ هشت ساله‌اش هم در نهایت «مردان قهرمان» را پاس میداشت ...»
نوشین احمدی خراسانی


✍🏼«...تفکر خلاق شرط لازم برای خروج از این بن‌بست است، جامعه یا بخش‌های زیادی از آن به فقدان رؤیا و تخیل آینده‌ای متفاوت دچار شده‌اند. عملکرد بسیاری از احزاب و گروه های سیاسی پدرسالار در شرایط فعلی از این ناتوانی عمیق حکایت دارد که خود حاصل گسست از واقعیت‌های اجتماعی است. در مقابل زنان از معدود گروه‌های اجتماعی‌اند که به دلیل نزدیکی به واقعیت‌ها توانسته‌اند در همه این سالها به نحوی متفاوت بیندیشند و عمل کنند. به نظر من زمان آن فرا رسیده است که این تخیل زنانه از دایره تنگ مسائل زنان بیرون بیاید ...به نظر من زنان امروز از این ظرفیت برخوردار است که از حضور نمادین صرف فراتر برود و همچون ادوار قبل نقشی تاریخی در طرح دیدگاه‌ها و روش شناسی‌های نوین در سیاست و جامعه آینده براساس اصول برابری آزادی و صلح ایفا کند...»
فاطمه صادقی


✍🏼«در میانه این نظام نشانه‌ای پیچیده یک نشانه عجیب و تناقض‌آمیز همیشه حضوری ناخوشایند داشته است. عنصری که حضورش در جهان نظام استعاری زبان نباید با استقبال واقعی همراه می‌شده است. آن، استعاره زن بودن است. زن بودن در بسیاری از دوره‌های تاریخ و زبان‌ها با استعاره لكنت و ضعف بیان در پیوند بوده است. زن بودن با سلب خواندن و نوشتن، سلب توانایی‌های منطقی و محاسباتی و سلب توانایی روشن و واضح چیدن کلمه ها نزدیک بوده است. در بسیاری موارد زن بودن با وجوهی از زبان گره خورده که اغلب به عنوان وجوه فرودست زبانی یا اخلاقی بازنمایی شده‌اند...»
زهرا مبلغ


✍🏼«...تذکر گرفته‌ایم...هاج و واج نگاه می‌کنم و باورم نمی‌شود. کدام مو؟ تعدادی دختر را که در گاوداری کار می‌کنند نشان داده‌ایم تا تشویقشان کنیم و بقیه هم ببینند و یاد بگیرند. این جرم است؟ حالا گیریم چند تار موی دخترک گوشه سمت راست پایین کادر هم پیدا باشد! حتی من هم که حواسم بوده چنین چیزهایی را سانسور کنم اصلاً ندیدمش. فقط زیبایی حضور انسان‌هایی مستقل را در محوطه گاوداری سوار بر تراکتور دیده‌ام.
-حالا باید چه کار کنیم؟ مجله تعطیل می‌شود؟ برویم خانه؟ چه می‌شود؟
شهلا شرکت می‌گوید: چرا ترسیده‌ای کار ما همین است. عادت می‌کنی. بیا برویم سر جلسه جلد، خیلی عقبیم...»
سعید فروتن


پنجاهمین شماره مجله زنان امروز با یادداشت‌هایی از دوستان و دوستداران مجله، درباره خود زنان امروز است: دشواری‌ها، پیچیدگی‌ها، فرازوفرودها، آسیب‌شناسی و آینده پیش‌رو...
از دست ندهید.


@neocritic

Critic l مریم نصر

06 Oct, 14:36


پنجاهمین شماره مجله زنان امروز، «برای شما که پرورده‌اید فتح را...»

@neocritic

Critic l مریم نصر

03 Oct, 17:45


سحر آزاد:
«وزارت بهداشــت اعلام می‌کند ســرطان پســتان و دهانه رحم شایع‌ترین ســرطان زنان ایران اســت و حدود ۵۰درصد سرطان‌ها قابل پیشگیری است اما وقتی رسانه‌ها از متولیان این وزارتخانه می‌پرسند چرا واکسیناسیون HPV در برنامه واکسیناسیون ملی نیست، پاسخ می‌شنوند نیازی نیست/"سانسور درد"، شرق»
.

Critic l مریم نصر

03 Oct, 07:47


زیرا انسان همانی‌ست که از درون درد می‌کشد
شعری از نسلیهان یالمان
ترجمه‌ی سارا.الف

@XahesheMarg

Critic l مریم نصر

03 Oct, 07:47


زیرا انسان همانی‌ست که از درون درد می‌کشد


گالیله اگر نرفته‌ بودی می‌خواستم به تو ثابت کنم
که زمین نمی‌چرخد، بلکه خود را می‌زند
بی‌تردید تو می‌دانستی رنج‌ها، در فاصله‌ی میلیاردها سال نوری نیزکشیده خواهند شد
که انسان نمی‌تواند به تنهایی خود را نجات دهد
که سوای نوشتن، مردن یگانه راه حل است
تو آن را دیدی و این پیش از کور شدن‌ات بود
تو آسمان تاریک را صورتی ننامیدی،
نام ماده‌ی سیاه،
جهالت بود

گالیله اگر نرفته‌بودی می‌توانستیم درباره‌ی هیپاتیا، حرف بزنیم
درباره‌ی آن زن فیلسوف اهل اسکندریه، همان که پوست‌ تن‌اش را کَندند
درباره‌ی دو انسان، غرق شده در اندوهی مشترک
درباره‌ی دانشی که بر دوش‌هایت حمل کردی، بزک‌شده، گویی به میهمانی می‌روند
یا شاید از مرگ می‌ترسیدند
مانند کودکان که از تاریکی هراس دارند، از آسمان، از ماده‌ی سیاه

گالیله اگر نرفته بودی می‌خواستم در برابرت، پوست خود را بکَنم
تحمل رنج دیگران وقتی که رنج، از جنس پوست نیست،
پوستی که ابریشمی‌ست، زیباست، اما وقتی سست است با اولین درد از هم می‌پاشد
سوختن مجازاتی برای رؤیاهای من خواهد بود
ما می‌توانستیم از شباهت‌های دانش و شعر حرف بزنیم
می‌خواستیم رنج را در همان کاسه‌ای خمیر کنیم که نان و شراب را در آن درآمیخته بودیم
می‌خواستیم فریاد بزنیم، آن‌گاه که دیوارهای کلیسا را سنگسار می‌کردیم، با گل‌های رز
هی، عیسی... با ما سخن بگو!
آیا هنوز درد دستان‌ات به‌خاطر از جان‌گذشتگی‌ات التیام نیافته؟
آیا ما این‌قدر گناهکاریم؟
نمی‌دانی چگونه زخم گل‌ها را پانسمان کنی؟
و ما می‌خواستیم کمی با لباس رسمی کلیسایی تسویه حساب کنیم
«آنچه» ما دوست داریم را تعقیب و بازخواست می‌کنید، اما «چرا؟»
«چه» چیزی‌ست که نمی‌توانید با ما درمیان بگذارید
با گاز و ابرهای غبارآلود؟

گالیله! اگر نرفته بودی، هم می‌خواستم بگویمت
که حتی به وقت فراغت‌ات
خستگی‌ات نمایان است
برای زدودن‌اش، باید کمی غبار آسایش به روی پلک‌هایت بپاشی
و نیز می‌توانستم با تو
درباره‌ی اخلاق علمی، درباره وجدان دینی صحبت کنم
که اگر وجود نداشتند؛ آنان همچون اسب‌های سرگردان راه گم می‌کنند
به درخت گوش بسپار
که حافظه‌ی ریشه‌دارش را بشنوی
مادامی که جهان می‌گذرد، با شباهت‌هایی که متفاوت‌اند
گالیله اما اگر نرفته بودی، آنچه را که اتفاق می‌افتد به دل نگیر
فقط برو!
برو گالیله، هر چه زودتر برو!
آنها با کله‌های گرگ‌وار به سمت‌مان می‌آیند
در پی گردن‌هایی تا دندان‌هایشان را تیز کنند.

نسلیهان یالمان
ترجمه‌ی سارا.الف

@XahesheMarg

Critic l مریم نصر

03 Oct, 07:47


نسلیهان یالمان (Neslihan Yalman) متولد ۱۹۸۲ در آنکارای ترکیه و ساکن ازمیر است و آنجا به تدریس ادبیات و شعر مشغول است. یالمان یکی از معدود شاعران زن در ترکیه است که به تابوهایی که به طور مشخص درباره‌ی زنان است و ریشه در فرهنگ و سنت دارند می‌پردازد و مشخصه‌های زنانه و مردانه در زبان ترکی را مورد توجه قرار می‌دهد. اشعار او به موضوعاتی چون سکسوالیته، جنسیت، سقط جنین، بارداری و... می‌پردازد.

@XahesheMarg

Critic l مریم نصر

02 Oct, 08:36


هانا آرنت از زبان فاطمه‌ صادقی

ثبت‌نام در پلتفرم آموزشی هنرستان
https://honarestan.org/courses/49

کد تخفیف ۲۰ درصدی برای ثبت‌نام زودهنگام
Sadq20perall

Critic l مریم نصر

26 Sep, 19:05



💠 معرفی کتاب «مسئلهٔ زن در مطالعات اسلامی» اثر کشیا علی

Kecia Ali (2024), The Woman Question in Islamic Studies, Princeton: Princeton University Press.

⭐️ دربارهٔ کتاب
کتاب جدید کشیا علی با عنوان «مسئلهٔ زن در مطالعات اسلامی» نگاهی تازه به موضوع جنسیت در حوزهٔ مطالعات اسلامی دانشگاهی دارد. این کتاب که در سال ۲۰۲۴ منتشر شده، به مسائلی مانند تبعیض جنسیتی و نگاه‌های منفی به زنان در محیط‌های دانشگاهی می‌پردازد و به طور ویژه بر تأثیر این مسائل در مطالعهٔ اسلام تمرکز می‌کند.

ایدهٔ اصلی کتاب این است که با وجود تصور عمومی از دانشگاه‌ها به عنوان مکان‌هایی پیشرو، هنوز نگاه‌های قدیمی درباره جنسیت در مطالعات اسلامی وجود دارد. نویسنده به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه این نگاه‌ها در جنبه‌های مختلف زندگی دانشگاهی، از استخدام گرفته تا نحوهٔ ارجاع به کارهای علمی، دیده می‌شود. او همچنین به ارتباط پیچیدهٔ بین جنسیت، نژاد و هویت مذهبی در این حوزه نگاه می‌کند.

این کتاب می‌تواند برای دانشجویان، پژوهشگران و هر کسی که به موضوع جنسیت، دانشگاه و مطالعهٔ اسلام علاقه دارد، جالب باشد. نویسنده با پرداختن به مسائلی که اغلب نادیده گرفته می‌شوند، تلاش می‌کند راه را برای نگاهی جامع‌تر و عادلانه‌تر به مطالعات اسلامی و آموزش عالی باز کند.

⭐️ معرفی بخش‌های کتاب
کتاب با یک مقدمه شروع می‌شود که زمینهٔ کلی بحث را مشخص می‌کند. سپس نویسنده به بررسی تأثیر جنسیت بر موضوعات و روش‌های مطالعه در این حوزه می‌پردازد. در ادامه، نحوهٔ ارجاع به کارهای علمی و تأثیر آن بر تداوم نگاه‌های جنسیتی بررسی می‌شود. کتاب همچنین به موضوع نمایندگی زنان در انتشارات دانشگاهی و همایش‌های علمی می‌پردازد و تجربیات زنان و دگرباشان را در این حرفه مورد بحث قرار می‌دهد. در پایان، نویسنده راه‌حل‌هایی برای مقابله با تبعیض جنسیتی و ایجاد فضایی عادلانه‌تر در مطالعات اسلامی ارائه می‌دهد. کتاب با یک بخش اضافی درباره روش تحقیق و پیشنهادهایی برای مطالعهٔ بیشتر به پایان می‌رسد.

⭐️ دربارهٔ نویسنده
کشیا علی، نویسندهٔ این کتاب، یک متخصص شناخته شده در زمینهٔ اسلام است که بیشتر روی موضوعات مربوط به جنسیت کار می‌کند. او استاد مطالعات دین در دانشگاه بوستون است و پیش از این نیز کتاب‌هایی دربارهٔ قوانین اسلامی، اخلاق و جنسیت نوشته است. علی به خاطر تحلیل‌های دقیق و پرداختن به موضوعات چالش‌برانگیز شهرت دارد و در این کتاب هم از تجربهٔ شخصی و هم از دانش علمی خود برای بررسی موضوع جنسیت در مطالعات اسلامی استفاده کرده است.

⬇️دریافت فهرست و مقدمهٔ کتاب
⬇️دریافت گزارش تفصیلی از کتاب (به‌زودی)

#انعکاس_کتاب
@inekas

Critic l مریم نصر

25 Sep, 15:25


تصور کنید در آلبوم خانوادگی به عکسی از پیرزنی غریبه برمی‌خورید. پیرزن نحیفی شبیه اغلب پیرزن‌ها که بر بستر نشسته، با سه‌چهارتا بالش تکیه‌گاهی برای خودش ساخته و با پتوی نازکی پاهایش را پوشانده است. پیراهن روشنی به تن دارد، موهای کم‌پشتِ حنابسته‌اش را از دو طرف بافته و با عینکی که نوک دماغش است کتاب می‌خواند. پیرزن چه می‌خواند؟ اگر معلوم نباشد احتمالاً نخستین فرض ما این است که مفاتیح یا قرآن می‌خواند. اما اگر امکانی برای تحقیق داشتیم و فهمیدیم کتابی که در دست دارد نهج البلاغه است چه؟ اگر شاهنامه بود یا دیوان حافظ یا حتی رباعیات خیام یا تولدی دیگر فروغ چه؟ اگر رمان مادران و دختران را در دست داشت؟ اگر ابله داستایفسکی را می‌خواند یا اخلاق اسپینوزا را؟ اگر مسیر پیامبری را به دست داشت؟ هر کدام از این کتاب‌ها و اصولاً هر کتاب دیگری، مگر آنچه انتظارش را داشتیم، رنگ و بویِ تصویر را زیرورو می‌کند. رنگ و بوی کهولت جای خودش را به رنگ‌های گوناگون و بوی‌های متفاوت می‌دهد. پیرزن غریبه همان پیرزن است، ولی همان پیرزن نیست. به اندازه قبل غریبه نیست...

ادامه مطلب را در این شماره رود بخوانید

@neocritic

Critic l مریم نصر

24 Sep, 18:32


📘 دستنامه‌ی ( هندبوک ) آکسفورد به فیلسوفان زن قرن نوزدهم در سنت آلمانی

✏️ مجموعه‌ای از نویسندگان

💳 ناشر: انتشارات دانشگاه آکسفورد ( ۷ می ۲۰۲۴ )

🟢 معرفی کتاب:

کتاب راهنمای آکسفورد به بررسی آثار فیلسوفان زن در طول قرن نوزدهم در سنت آلمانی می‌پردازد. این کتاب مشارکت‌های زنان در زمینه‌های کلیدی فلسفی مانند معرفت‌شناسی و متافیزیک، زیبایی‌شناسی، اخلاق، فلسفه اجتماعی و سیاسی، اکولوژی، آموزش و فلسفهٔ طبیعت را بررسی می‌کند و نقش آن‌ها را در شکل‌گیری و توسعهٔ لحظات مهم فلسفی، از جمله رمانتیسم و ایدئالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، نیچه‌گرایی، فمینیسم، پدیدارشناسی و نئوکانتیانیسم مورد بررسی قرار می‌دهد.

این کتاب که در سی و یک فصل تدوین شده است، بررسی می‌کند که چگونه زنان معمولاً اصول و مواضع فلسفی را در جهت‌های نوآورانه و رادیکال به کار گرفتند و بدین ترتیب نور تازه‌ای بر روی جنبش‌های مهم آن دوره و پتانسیل فلسفی مستمر آن‌ها افکندند.

همانطور که نویسندگان این مجموعه نشان دادند، چون زنان به طور کلی از گفتمان آکادمیک حذف و طرد شدند، بنابراین مجبور بودند روش‌های جایگزین دیگری را برای انجام تحقیقات فلسفی خود پیدا کنند که این امر را اغلب با آوردن فلسفه به میان عموم و فراهم کردنِ امکان طرح سؤالات اساسی وجودی، اجتماعی و سیاسی به منظور تعین بخشیدن به فلسفه‌پردازی خود انجام می‌دادند.


🗂 فهرست:

🌸 شخصیت‌ها

🌸جنبش‌ها و جریان‌ها

🌸 عناوین و موضوعات

#German_Philosophy
#فلسفه_آلمانی
#فلسفه_زنانه‌نگر
#فمینیسم
#معرفی_کتاب
#تازه‌های_کتاب

◽️◽️◽️

✉️ t.me/nutqiyyat

📷 Instagram.com/Nutqiyyat

📹 https://youtube.com/@nutqiyyat

Critic l مریم نصر

24 Sep, 07:39


«مجازات مادری»


منبع : دنیای اقتصاد به نقل از گزارش اکونومیک، بر اساس داده‌های جمع‌آوری شده از ۱۳۴ کشور.



من از اینجا دیدم🔗

https://x.com/esmailifarshad/status/1762372320847364603?s=46

@neocritic