مقدمه
بارش برف بخش جدانشدنی زمستانهای دستگرد بود. هنگامی که دستگرد سفیدپوش میشد، از آنجا که تمامی پشتبامها کاهگلی بودند، نخستین و ضروریترین کار، برفروفی بود؛ زیرا در صورت انجام ندادن این کار، آب حاصل از برف در کاهگل نفوذ کرده و باعث چکه کردن سقفها میشد. به همین دلیل، برفروفی یکی از مهمترین کارهایی بود که در اولین فرصت، معمولاً اول صبح، انجام میشد و همه در آن مشارکت داشتند.
پارو؛ ابزار ساده برفروفی و واحد اندازهگیری برف
مردم با ابزارهایی ساده اما کارآمد، مانند پارو، به روفتن پشتبامها، حیاطها و کوچهها میپرداختند. پارو وسیلهای چوبی بود که از تختهای پهن با دستهای بلند ساخته میشد و با آن، برفها روفته میشد. ارتفاع برف نیز معمولاً با قطر چوب جلوی پاروهای دستساز محلی اندازهگیری میشد که هر پارو حدود ده سانتیمتر بود. این روش ساده و عملی، معیاری رایج برای تخمین میزان کار لازم در برفروبی بود:
برف ده سانتیمتری = یک پارو و نیاز به روفتن داشت.
برف بیشتر از سه پارو = اندازهگیری با وجب و چارک (حدود ۲۵ سانتیمتر).
برفروفی بهصورت گروهی
برفروفی بهصورت گروهی هم انجام میشد و کسانی که «پشتبون» پشتبام کمتری داشتند، به دیگران کمک میکردند. بام ساختمانهای عمومی مانند مسجد، تکیه، امامزاده و مدرسه نیز به صورت دستهجمعی روفته میشد. این فعالیتها نهتنها بخشی از زندگی روزمره، بلکه نمادی از همکاری، همبستگی و کمک به یکدیگر بود. همچنین برخی از اهالی به همسایگان یا کسانی که توانایی برفروبی نداشتند، کمک میکردند.
اصطلاحات رایج در برف و برفروفی
در این دوران، اصطلاحات خاصی برای توصیف وضعیت برف و برفروفی به کار میرفت که برای نسلهای قدیم و جدید نیز یادآور خاطرات آن زمان است. برخی از این اصطلاحات عبارتاند از:
برف یه پارو شده!؟
اگه اینطور بیویزه (ببارد)، تا صبح سه پارو میشه!
برف میآد؟ آره، داره میویزه!
برف پاگیر شده!؟
امشب هوا برفیه، پارو رو بذار دم دس!
بالاها برف خوبی خوابیده!
این برف خیلی سنگینه، نمیشه از پشتَبون پایین کِه!
هوا اِنقه سرده که همه برفا ماسید!
برف بعضی جاها بادروئه کرده!
بپّا تو برف لیز نخوری!
پلکون و بیار تا برف بارخونه رو بروفیم!
هوا برفیه آتِش کرسی رو زیاد کن!
سوز،سوز برفه!
برفش پُرپُشت و عالمگیره!
برف، کک پشه میآد!
برف میآد: گوندوله گوندوله!
برف اول بلاء، برف دوم خلاء، برف سوم طلا!: این اصطلاحات یادآور زمان مناسب برای استفاده از برف، بهویژه برای کسانی است که منتظر خوردن "برف و شیره" هستند.
برف «هَلُوئِه»: در هوای سرد و مهآلود بهصورت ذرات بسیار ریز و گاهی نامرئی میباره ولی پاگیر نمیشه.
گاهی وقتها هم از باب شوخی و طنز میگفتند: «پاروها رو باید چرب کنیم!»، که احتمالاً منظورشان این بود که برف به پارو نچسبه.
برف قوسی
ماه قوس، ماه آخر پاییز و سردترین و پربارانترین ماه زمستان در تقویم محلی بود و برف آن را ماندگارترین برف میدانستند و در اینباره میگفتند:
برفی که به ماه قوس بباره،
صد روز تمام ماندگاره،
گر بار دِگر بر آن بباره،
آبش کُنه بارون بهاره.
یعنی تنها بارانهای شدید بهاری میتواند برف سنگین این ماه را آب کند.
داستانهای طنز در بارش برف
برف همچنین در زندگی روزمره مردم با طنزهایی همراه بود. یکی از این داستانها این بود که پدری به بچهاش گفت: "برو تو حیاط ببین هوا ابره یا ستاره؟" بچه نگاه کرد به آسمان و برگشت گفت: "از بس برف میاد نشد ببینم ابره یا ستاره.!" همچنین، زمانی که پدر از بچه خواست که بِره تو حیاط و ببینه برف میآید یا نه، بچه که تنبل بود، اشاره کرد به گربه داخل اتاق و گفت: "دست بِکش به پشت گربهمون معلوم میشه."
باورهایی دربارۀ بارش برف، از «پنبۀ لاحاف تا رِشک سر پیرزن»
برف «پنبۀ لحاف پیرزن»:
به دانههای درشت برفی گفته میشود که همراه با وزش باد، آرام به زمین میریزند. براساس باورها، هنگامی که نفس زمین (نفس چهل و پنج) به آسمان میرسه، پیرزنی در آسمان پایان زمستان را باور کرده و از خوشحالی، پنبه لحاف خود را بر زمین میریزد.
برف «رِشک سر پیرزن»:
به بارش ریز و پیوستهای گفته میشود که در این باور عامیانه، پیرزن پس از اطمینان از پایان زمستان، فرصت نظافت پیدا کرده و موهایش را شانه میکند. این برف نیز به عنوان رشک (تخم شپش) موهای پیرزن تعبیر میشود.
سخن پایانی
با وجود سختیهای زمستان، همکاری مردم دستگرد یادگاری ارزشمند است. برفروبی علاوه بر ضرورت، فرصتی برای همدلی و تقویت روابط اجتماعی بوده است. این روحیه تعاون، بخشی از فرهنگ مردم بوده و همچنان میتواند الگویی برای همبستگی در جامعه باشد.
مصطفی جعفرزاده دستجردی
۱۴۰۳/۱۱/۱۱
#برف_و_برف_روفی_در_دستگرد_قم
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت