تکامل و عصب-زیبایی شناسی @neurobiology_of_art Channel on Telegram

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

@neurobiology_of_art


مطالعات نوروبیولوژیک زیبایی شناسی و هنر
ارتباط با ادمین:
@kamran_paknejad

تکامل و عصب-زیبایی شناسی (Persian)

با عرض سلام و خوش آمدگویی به کانال تلگرام "تکامل و عصب-زیبایی شناسی" یا به انگلیسی به نام "neurobiology_of_art". این کانال به مطالعات نوروبیولوژیک زیبایی شناسی و هنر می‌پردازد. آیا تا به حال تا به عمق دلایل عصبی پشت هنرهای زیبا فکر کرده‌اید؟ آیا می‌خواهید بیشتر در مورد تاثیرات عصبی هنر بر مغز و روان خود بیاموزید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس این کانال مناسب برای شماست. اینجا ارتباط با ادمین کانال نیز فراهم است جهت پرسش‌ها و درخواست‌های شما. همچنین مطالب علمی و تحقیقاتی منتخب در زمینه تکامل و عصب-زیبایی شناسی به صورت روزانه در این کانال به اشتراک گذاشته می‌شود. بنابراین، اگر علاقه‌مند به بررسی ارتباط هنر و علوم اعصاب هستید، این کانال را از دست ندهید و به جمع ما بپیوندید.

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

06 Feb, 19:05


🔸برخی همبستگی های عصب شناختی و رفتاری در مواجهه با هنر انتزاعی

در بخشی از مقاله ای تحت عنوان "مغز در مورد هنر انتزاعی به ما چه می گوید؟" نتایج مطالعات و آزمایشات تجربی گزارش شده نشان می دهند به طور کلی هنگام مواجهه بینندگان با آثار هنری دو جنبه متفاوت در پردازش آثار وجود دارد:
-پردازش محتوای تصویری
-پردازش سبک هنری.
بر اساس این مطالعات، پردازش سبک در مغز دیرتر و کندتر از پردازش محتوا (50 میلی‌ثانیه در مقابل 10 میلی‌ثانیه) شروع و توسعه می‌یابد. پژوهشگران این تفاوت زمانی در پردازش آثار هنری را به این نسبت می‌دهند که طبقه‌بندی [و شناسایی] محتوای تصویر توسط انسان‌ها به عنوان بخشی از طبقه‌بندی و شناسایی اشیاء روزمره [فعالیتی از پیش] آموخته شده است، در حالی که تجزیه و تحلیل سبکی [و تکنیکال] یک فعالیت [عمیق] دیداری است که نیاز به پردازش های شناختی سطح بالاتری دارد، فعالیتی که بسیاری از افراد به ندرت آن را تجربه کرده‌اند.
این شواهد از این ایده پشتیبانی می‌کند که اطلاعات خاص سبکی و تجربه هنری، فرآیند پردازش و ادراک هنر انتزاعی را بیشتر از هنر بازنمایانگر تسهیل می‌کند. به ادعای مقاله اگر این مشاهدات درست باشند، می توان نتیجه گرفت که هنر انتزاعی که بیشتر ما را با ویژگی های سبکی اثر آشنا می‌کند و به ندرت محتوای [به شکل عام] قابل توجهی از آن [مانند اشياي آشنا] قابل شناسایی است، عمدتاً از طریق مسیرهای مغزی درگیر در تحلیل ویژگی های سبکی، پردازش می‌شود؛ مسیرهایی که برای بیشتر افراد کمتر آشنا و کمتر استفاده شده‌اند. به عبارت دیگر، هنر انتزاعی ما را در موقعیت‌های ناآشنا (یا کمتر آشنا) قرار می‌دهد.

هنگام نگاه کردن به آثار هنر انتزاعی پرسشی که مطرح می شود این است که زمانی که اشیاء ملموس، آشنا و قابل شناسایی در صحنه تصویر غایب هستند الگوی [چشمی] مشاهده اثر چقدر جهانی [عام] است؟
به نظر می رسد فقدان اشیاء ملموس، امکان نگاه عمومی یکنواخت‌تری را فراهم می‌کند. به عنوان مثال، تیلور و همکاران (2011) در مطالعه ردیابی چشمی نقاشی‌های جکسون پولاک نشان دادند که چشم‌های ناظران تمایل دارند تمام سطح بوم را به طور یکنواخت‌تری اسکن کنند. این یافته به وضوح با نتایج ردیابی چشم در هنر واقعگرا و بازنمایانگر که در آن چشم‌ها عمدتاً بر ویژگی‌های برجسته در نقاشی (مانند چشم‌ها، بینی، درخت‌ها، امضاء و غیره) متمرکز هستند، در تضاد است (به عنوان مثال لوچر و همکاران، 2007; هاری و کوجالا، 2009). مطالعات تیلور و همکاران (2011) از این فرضیه پشتیبانی می‌کند که در هنگام تجزیه و تحلیل هنر انتزاعی، سیستم های بینایی/ادراکی کمتر درگیر نگاه کانونی و متمرکز است و بیشتر به نگاه یکنواخت‌تری [بر تمام اجزا و سطوح تصویر] توجه دارد.
به عبارت دیگر در مواجهه با آثار هنری واقعگرا و بازنمایانگر، چشم ها - در مقایسه با آثار انتزاعی - بیشتر بر جزئیات فیگوراتیو متمرکز می‌شوند. این موضوع هم برای متخصصان و هم افراد عادی صدق می کند.

مشاهدات تجربی اشاره شده در این مقاله باز هم تاکید دیگری است بر اهمیت اطلاعات زمینه ای و تخصصی در فرآیند شکل گیری تجربه زیبایی شناختی مرتبط با هنر مدرن. اطلاعاتی فنی، سبکی، تاریخی و نظری که باید از طریق آموزش آموخته و انتقال یابند.
این اطلاعات با تحت تاثیر قرار دادن پردازش ها در ناحیه جلوپیشانی (به طور خاص ناحیه شکمی، میانی قشر پیش پیشانی vmPFC) زمینه شکل گیری لذتی سوبژکتیو را در مخاطب آشنا با هنر فراهم می کنند.
به واقع با توجه به جمیع مطالعات انجام شده پیرامون زیبایی شناسی هنر انتزاعی می توان قاطعانه گفت تحلیل، نقد و تفسیر هنر و به طور خاص هنر مدرن مقوله ای کاملا تخصصی است. واقعیتی که در مواجهه و داوری هنر مدرن توسط افراد غیر هنری بعضا نادیده انگاشته می شود!

کامران پاک نژاد

🆔@neurobiology_of_art

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC3937809/

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

30 Jan, 13:51


​​🔸چرا موهای بدن را از دست داده‌ایم، اما موهای پرپشتی بر بالای کاسه سر داریم؟

انسان‌ها در طول فرایند دگرگشت بخش اعظم موهای بدن خود را از دست داده‌اند، در حالی که موهای روی سر همچنان باقی مانده و حتی پرپشت‌تر از بقیه نواحی بدن هستند. چندین نظریه برای این پدیده مطرح شده است:

👈تنظیم دمای بدن:
یکی از مهم‌ترین دلایل این تغییر، سازگاری با شرایط آب‌وهوایی و افزایش توانایی بدن در خنک شدن است. انسان‌های اولیه که در مناطق گرم و استوایی زندگی می‌کردند، با از دست‌دادن بیشتر موهای بدن خود، بهتر می‌توانستند گرما را از طریق تعریق دفع و دمای بدن خود را تنظیم کنند. اما موی سر نقش محافظت از کاسه‌ی سر در برابر تابش مستقیم نور خورشید را داشته و به همین دلیل باقی مانده است.

👈جاذبه‌ی جنسی و انتخاب طبیعی:
برخی نظریه‌پردازان پیشنهاد می‌کنند که پرپشتی موی سر ممکن است به عنوان یک شاخص سلامتی و همچنین جاذبه‌ی جنسی عمل کرده باشد. موهای سالم و براق می‌توانستند در انتخاب جفت در جوامع اولیه تأثیرگذار باشند.

👈محافظت از جمجمه:
موی سر به‌عنوان یک لایه محافظ از جمجمه و مغز در برابر آسیب‌های فیزیکی، نور خورشید و تغییرات دمایی عمل می‌کند. این ویژگی باعث شده است که موهای سر همچنان به صورت پرپشت باقی بمانند، در حالی که بخش‌های دیگر بدن بیشتر موهای خود را از دست داده‌اند.

​​چرا بعضی نقاط بدن به‌ صورت نقطه‌ای همچنان مو دارند؟
در برخی نواحی بدن، مانند زیر بغل، ناحیه‌ی تناسلی و برخی نواحی دیگر، موها همچنان به صورت متراکم باقی مانده‌اند. دلایل عمده‌ی این پدیده شامل موارد زیر است:

👈عملکرد محافظتی و اصطکاک: در برخی نواحی‌ مانند زیر بغل و ناحیه‌ی تناسلی، موها می‌توانند به‌عنوان یک لایه‌ی محافظ عمل کرده و از پوست در برابر اصطکاک و تحریک حفاظت کنند. همچنین در زمان حرکت، این نواحی بیشتر در معرض سایش هستند و موها می‌توانند به کاهش اصطکاک کمک کنند.

👈تنظیم بو و سیگنال‌دهی جنسی : برخی از محققان بر این باورند که موهای بدن در برخی نواحی‌ مانند زیر بغل و ناحیه‌ی تناسلی ممکن است در انتشار بوهای بدن نقش داشته باشند. در این مناطق غدد عرق آپوکرین وجود دارند که بوهای خاصی تولید می‌کنند. ممکن است بتوان اهمیت این بوها را در دوران اولیه‌ی زندگی انسان برای سیگنال‌دهی جنسی و جلب توجه جفت‌ها در نظر گرفت.

👈بقای برخی ویژگی‌های دگرگشتی: برخی از موها در نواحی خاص بدن، شاید به این دلیل هنوز باقی مانده‌اند که در طول دگرگشت نیاز به حذف کامل آنها نبوده است و یا این که برخی از این ویژگی‌ها به اندازه‌ی کافی مفید بوده‌اند که حفظ شوند.

بازنشر از کانال:
@ir_academy_evolution

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

23 Jan, 13:40


🔸تکامل حس‌موسیقایی

(خلاصه‌ای از  مطالب جلسه‌ی رونمایی کتاب دکتر نجل‌رحیم)
حداقل هزینه‌ی پرداختن به موسیقی هدر رفتن زمان و پرت شدن حواس از محیط پیرامونی است؛ هزینه‌ای که حتی اگر به جلب توجه جانوران شکارچی برای نیاکان ما نمی‌انجامید توجه ما را از کارهای واجب‌تری مانند یافتن غذا و جفت منحرف می‌کرد. هزینه‌ی تولید موسیقی بسیار بالاتر است زیرا نیازمند ساعت‌ها آموزش است.
طی تبیین‌های تکامل، هرگاه خصیصه‌هایی جهانشمول را در همه‌ی ادوار تاریخی ردیابی کنیم، بلافاصله به دنبال فایده‌های فرضی می‌گردیم که جبران‌کننده‌ی هزینه‌ها باشند؛ وگرنه چرا باید انتخاب طبیعی به جای حذف خصیصه‌ای پرهزینه آن را ابقاء کند؟
در اینجا برخی از معروف‌ترین این فرضیه‌ها را مرور کنیم.
یک. انتخاب جنسی
موسیقی در امتداد آواز و رقص بوجود آمده است. مگر نه اینکه برخی پرندگان برای جلب جفت آواز سر می‌دهند و برخی دیگر می‌رقصند؟ پس احتمالاً حس موسیقایی در نیاکان ما نیز محصول انتخاب جنسی بوده است. وقتی برخی حشرات نیز اصوات موزونی برای جلب نظر جفت تولید می‌کنند عجیب نخواهد بود که در انسان نیز مکانیسم مشابهی وجود داشته است. اما چرا باید جفت صدای رسا و هارمونیک را جذاب تشخیص دهد؟ زیرا تولید چنین اصواتی نیازمند هماهنگی بسیار بالای عضلات حنجره است که خود شاهدی بر هماهنگی عصب-عضله‌ی بالا و بنابراین سلامتی عمومی بدن است. رقصیدن نیز فرایندی ریتمیک است و انجام موزون آن، و البته تشخیص موزونی آن توسط جفت‌هایِ بالقوه، همان نقش سیگنال‌دهی سلامت را دارد.
به رغم مقبولیت ظاهری این نظریه نقدهای زیادی به آن وارد شده است که به چند مورد اشاره کنیم.
کودکان قبل از سنین بلوغ که نیازی به انتخاب جفت باشد در موسیقی مهارت می‌یابند؛ تفاوت معناداری میان موسیقی‌دانان و غیر موسیقی‌دانان در تعداد زادگان دیده نمی‌شود؛ پژوهش‌های بوم‌شناختی گواه آنند که موسیقی‌های گروهی بیش از موسیقی‌های انفرادی مورد توجه است؛ لالایی مادر ربطی به انتخاب جنسی ندارد؛ در زمان تخمک‌گذاری زنان علاقه به موسیقی‌های پیچیده‌تر دیده نمی‌شود.
دو. انتخاب گروهی
موسیقی می‌تواند همکاری گروهی را افزایش دهد. در اینکه چرا و چگونه این کار را می‌کند تنوعی از فرضیه‌ها وجود دارد. به چند مورد اشاره کنیم.
الف. موسیقی بیش از آنکه سیگنال سلامت به جفت بالقوه دهد یک نظام سیگنال‌دهی ائتلافی‌ست. ائتلاف برای چه؟ جنگ و شکار دو کاندید اصلی هستند. در بسیاری از اقوام پیش از شکار و جنگ مراسمی همراه با موسیقی‌های تهیجی دیده می‌شود. خانم الن دی‌سانایِکه معتقد است که هنر همانند تمامی سایر هنرها در شرایط و مراسم خاص اجرا می‌شده است و شأن اجرایی آن فراتر از زندگی روزمره بوده است.
ب. اما غیر از جنگ و شکار نیز شاهد اجرای موسیقی هستیم. رابین دانبار معتقد است که موسیقی کلاً انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهد. نظریه‌ی او این است که موسیقی نقش تیمارکردن اجتماعی را بازی می‌کند: تیمار کردن کلامی. با بزرگ شدن جمعیت گروه نمی‌شد همه را تیمار کرد، اما لازم بود به همه پیام دوستی ارسال شود. موسیقی‌های گروهی چنین نقشی داشته‌اند. اعضاء شرکت‌کننده در یک کنسرت موسیقی احساس نزدیکی بیشتری به هم دارند تا مسافران مترو.
ج. دی‌سانایِکه در کارهای اخیر خود از نظریه‌ی خاص بودن شرایط موسیقی فاصله می‌گیرد و ریشه‌های موسیقی را به تعاملات مادر و نوزاد ربط می‌دهد. مادر به نوزاد در لحظاتی که او را از آغوش جدا می‌کند با نغمه‌هایی احساس اطمینان می‌دهد که در نزدیکی اوست.
د. ریشه‌های توجه به ریتم تاریخی بس طولانی‌تر دارد و به زمانی باز می‌گردد که در دسته‌هایی از همراهان بر روی دوپا راه می‌رفتیم و با همگام شدن گام‌ها متوجه مشکلی برای کسی که گامش ناهمانگ شده بود می‌شدیم.   
مجموعه‌ای از این فرضیه‌ها می‌توانند، در کنار هم، پیدایی حس موسیقایی را در نیاکانمان تبیین کنند. در تمامی این فرضیه‌ها نقش بدن اجتماعی آشکار است. با گسترش فرهنگ‌ها و پیدایی و سپس پیچیده‌تر شدن آلات موسیقی سنت‌های موسیقایی در فرهنگ‌های مختلف شکل گرفتند و روند تکاملی بر روی آلات و شیوه‌های تولید موسیقی شکل گرفت و شاهد تنوع بی‌همتای موسیقی در فرهنگ‌های مختلف شدیم. با چنین نگاهی تکاملی می‌توان تعریفی تکاملی از موسیقی عرضه کرد.

تعریفی تکاملی از موسیقی
موسیقی برساخته‌ای اجتماعی و فرهنگی‌ست  که مبتنی بر حس موسیقایی تکامل یافته (طی مکانیسم‌های یاد شده در بالا)، و طی تعامل موسیقی‌دان (آهنگ‌ساز و/یا نوازنده)، آلات موسیقایی (که خود محصول هم‌تکاملی حس موسیقایی انسان‌ها در سنت‌های مختلف و ابزارهای ساده‌تر ابتدایی است)، و مخاطب تولید می‌شود و در یک محیط اجتماعی مورد ارزیابی زیباشناختی قرار می‌گیرد (خود ملاک‌های ارزیابی نیز طی زمان تکامل یافته‌اند).

بازنشر از کانال:
@ravanshenasi_takamol

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

10 Jan, 14:28


بخش دوم👇

هرچند پیراهن ترخان نخستین لباس کاملی است که پیدا شده، با این حال اولین شواهد از منسوجات بافته‌شده به حساب نمی‌آید. به عنوان مثال، باستان‌شناسان تکه‌هایی از منسوجات بافته شده با پایه گیاهی را در بقایای محله باستانی «چاتال‌هویوک» ترکیه مربوط به دوره نوسنگی کشف کردند که تصور می‌شود حدود ۸۵۰۰ سال قدمت داشته باشد. امری که می‌تواند نشان دهد مردم در آن زمان لباس تولید می‌کردند و می‌پوشیدند.

اگر یافتن الیاف را مد نظر قرار دهیم، شواهد حتی بسیار قدیمی‌تری نسبت به تکه پارچه‌های یافت‌شده در ترکیه وجود دارند. در غار «زوزونا» در ایالت جورجیای آمریکا محققان الیاف‌هایی از کتان وحشی را یافتند که برخی از آنها با رنگدانه‌های طبیعی رنگ شده بودند. چیزی که می‌توان به عنوان مدرکی برای نخستین دوخت لباس توسط انسان‌ها به حساب آورد. این الیاف‌ها حدود ۳۰ هزار سال قدمت دارند، که یک جهش بسیار قابل توجه در زمان برای منشاء نخستین لباس محسوب می‌شود.

شپش‌ها راز قدمت لباس را فاش می‌کنند؟

برای به دست آوردن قدمت استفاده انسان از لباس، محققان همچنین به روش‌های غیرمعمول‌تری روی آورده‌اند که «شپش» یکی از آنهاست.

دو نوع شپش وجود دارد که وجودشان وابسته به انسان است: شپش سر که از پوست سر ما تغذیه می‌کند و شپش بدن که از تن ما تغذیه می‌کند. شپش بدن در لباس‌های ما نیز زیست می‌کند، بنابراین دانشمندان این فرضیه را مطرح کردند که اگر بتوانند بفهمند چه زمانی شپش بدن ایجاد شده می‌تواند شواهد غیرمستقیمی برای زمانی که انسان‌ها لباس پوشیدن را شروع کرده‌اند ارائه کنند.

در تعدادی از مطالعات، محققان دی‌ان‌ای شپش سر و بدن را برای تعیین زمان پیدایش شپش بدن مقایسه کردند. یکی از تخمین‌های اخیر نشان می‌دهد که شپش بدن می‌توانسته بین ۸۳ تا ۱۷۰ هزار سال پیش از شپش سر جدا شده باشد. زمانی تقریبی که می‌تواند مبدأ به وجود آمدن لباس را نشان دهد.

در این میان نئاندرتال‌ها نیز که پیش از انسان‌های خردمند در زمین می‌زیسته‌اند می‌توانند از نخستین گونه انسان‌هایی باشند که لباس بر تن کرده‌اند، هرچند تا به امروز شواهدی از یک دست لباس کامل از آنها به دست نیامده است. به این دلیل که خز، چرم و سایر مواد پوشاکی طبیعی با گذشت زمان بسیار طولانی فاسد می‌شوند و به همین خاطر هیچ لباس واقعی در غارها پیدا نشده است.

با این وجود دانشمندان از طریق غیرمستقیم به وجود پوشاک پی برده‌اند. در واقع الگوی بریدگی روی استخوان‌های روباه، شغال و گربه وحشی که در غار «کانترابندیر» در مراکش به دست آمده نشان می‌دهد این حیوانات برای گوشت‌شان پوست‌ کنده نشده‌اند، بلکه هدف انسان‌های اولیه در حدود ۱۲۰ هزار سال پیش جدا کردن پوست آن‌ها به صورت یکپارچه و برای تولید لباس بوده است.

امیلی هالت، باستان‌شناس تکاملی در موسسه ماکس پلانک آلمان، می‌گوید: «برای اینکه بشر بتواند در زیستگاه‌های سرد دوام بیاورد و گسترش پیدا کند، لباس وسیله‌ای لازم و ضروری بوده است.»

در نتیجه فاکتور آب‌و‌هوایی نیز می‌تواند عاملی مهم در شکل‌گیری لباس بوده باشد. هر چه در تاریخ به عقب‌تر برگردیم، یافتن شواهد مستقیم دشوارتر می‌شود و شاید ما هرگز نتوانیم به حقیقت برهنگی و مبدأ زمانی لباس پوشیدن انسان پی ببریم.

بازنشر از کانال:
🆔@ScientificDialectics

🆔@neurobiology_of_art

https://www.iflscience.com/when-did-humans-stop-being-naked-71525

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

10 Jan, 14:28


🔸شپش‌ها و راز دیرینه منشأ پیدایش لباس؛ انسان‌ها از چه زمانی دیگر برهنه نزیستند؟

بخش اول👇

منشا پیدایش لباس یکی از رازهای دیرینه در تاریخ بشر است. در حالی که قدمت کهن‌ترین پوشاک انسانی کامل یافت‌شده به حدود ۵ هزار سال پیش بازمی‌گردد، دانشمندان می‌گویند عمر منسوجات ساخت دست انسان به بیش از صدها هزار سال پیش می‌رسد.

لباس برای انسان‌ها مهم است. از ما در برابر سرما و گرما محافظت می‌کند، راهی برای تمایز سلیقه در اختیار انسان‌ها می‌گذارد و البته باعث می‌شود پلیس نتواند ما را به دلیل برهنگی در انظار عمومی بازداشت کند. اما از چه زمانی شروع به پوشیدن آن کرده‌ایم؟

دشوار است که بدانیم دقیقاً چه زمانی به فکر گونه ما، انسان خردمند یا همان «هومو‌ساپین‌»، رسید که لباس بر تن کند. گونه ما اولین بار بیش از ۳۰۰ هزار سال پیش در آفریقا ظاهر شد و پس از آن در نقاط مختلف جهان گسترش یافت.

هرچند شواهد باستان‌شناسی مختلفی در این باره وجود دارد، با این حال هیچ‌کدام از آنها پاسخ قطعی و محکمی ارائه نمی‌کنند. 

یکی از علت‌های اصلی چنین مسئله‌ای دوام نداشتن پارچه و پوشاک در گذر زمان است. درحالی که ابزارهای سنگی، چوبی و آهنی می‌توانند بسته به شرایط برای هزاران سال دست‌نخورده حفظ شوند، الیاف گیاهی به حدی آسیب‌پذیرند که غالبا پس از گذشت چند صد سال تجزیه شده و ردی از آنها باقی نمی‌ماند.

قدیمی‌ترین شواهد مستقیمی که از پوشاک انسانی به ما رسیده یک دست لباس ترخان است؛ یک پیراهن کتانی یقه هفت که در مقبره دودمان نخست مصر در قبرستان باستانی ترخان توسط «فلیندرز پتری»، مصرشناس برجسته، کشف شد. با این حال، تنها در سال‌های اخیر بود که تاریخ‌گذاری رادیوکربن نشان داد که این لباس بیش از ۵ هزار سال قدمت دارد و بین سال‌های ۳۴۸۲ تا ۳۱۰۲ قبل از میلاد بافته شده است.

ممکن است اینطور تصور شود که پس مطمئناً مردم قبل از این تاریخ لباس می‌پوشیده‌اند. با این حال تا کنون باستان‌شناسان لباسی قدیمی‌تر از پیراهن ترخان پیدا نکرده‌اند، امری که لزوماً تعجب‌آور نیست.

 برخلاف امروز که بسیاری از لباس‌ها از الیاف مصنوعی غیرقابل تجزیه بیولوژیکی ساخته می‌شوند، لباس‌های قدیمی‌تر از الیاف زیستی تخریب‌پذیر حیوانی یا گیاهی مانند پشم یا کتان ساخته می‌شدند و لباس ترخان به احتمال زیاد تنها به این دلیل در گذر زمان سالم مانده است که در یک محیط بسیار خشک قرار داشته و همین امر مانع از تخریب آن شده است.
ادامه 👇

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

26 Dec, 16:15


🔸چه داستان‌هایی محبوب‌ترند؟!

مطالعه‌ای جدید که در مجله Science Advances منتشر شده، نشان می‌دهد که موفقیت یک داستان می‌تواند با تعداد و شدت «تغییرات داستانی» پیش‌بینی شود. این تغییرات، لحظاتی هستند که در آن‌ها سرنوشت شخصیت‌ها به طور ناگهانی تغییر می‌کند. محققان با تحلیل 30,000 داستان از قالب‌های مختلف دریافتند که داستان‌هایی با تغییرات احساسی بیشتر و شدیدتر، موفق‌تر هستند.

چی شد که به این نتیجه رسیدند؟
محققان داده‌ها را از چهار حوزه مختلف جمع‌آوری کردند: فیلم‌ها، برنامه‌های تلویزیونی، رمان‌ها و کمپین‌های تأمین مالی. آن‌ها با استفاده از ابزارهای محاسباتی، تنوع احساسی (Valence) این داستان‌ها را تحلیل کردند. داستان‌هایی که تغییرات احساسی بیشتری دارند، بیشتر مورد توجه و محبوبیت قرار می‌گیرند.

نکات کلیدی:
1️⃣ تغییرات داستانی (moment of reversal) به شدت بر موفقیت داستان‌ها تأثیرگذار است.
2️⃣ در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، تعداد و شدت این تغییرات با امتیازات بالاتر در IMDb همبستگی دارد.
3️⃣ حتی در رمان‌ها، داستان‌هایی با تغییرات بیشتر، دانلودهای بیشتری را از پروژه گوتنبرگ دریافت کردند.

مثال‌های واقعی:

فیلم‌هایی که بیشترین تعداد تغییرات داستانی را داشتند، تا 1.4 ستاره بالاتر در IMDb امتیاز گرفتند.
رمان‌هایی با تغییرات بیشتر، بیش از 100% افزایش در دانلودها داشتند.
کمپین‌های تأمین مالی با داستان‌های حاوی تغییرات احساسی زیاد، 40% بیشتر شانس موفقیت داشتند.

چرا مهم است؟
این نتایج نشان می‌دهند که داستان‌ها با حرکات رفت و برگشتی بین خوشبختی و بدبختی، جذاب‌تر هستند. به عنوان مثال، در کمپین‌های تأمین مالی برای بیماری‌ها، داستان‌هایی که از خوب به بد و دوباره به خوب برمی‌گردند، مؤثرترند.

چالش‌ها و آینده:
با این حال، ابزارهای محاسباتی نمی‌توانند تمام جزئیات احساسات انسانی را به دقت سنجش کنند. تحقیقات آینده باید به بررسی دقیق‌تر ابعاد دیگر ساختار داستان و دلایل روان‌شناختی موفقیت این تغییرات بپردازند.

بازنشر از:
🆔@CogniPlus

👈بار دیگر به بخشی از نتیجه گیری این مقاله توجه کنیم:

"این نتایج نشان می‌دهند که داستان‌ها با حرکات رفت و برگشتی بین خوشبختی و بدبختی، جذاب‌تر هستند."

این نتایج کاملا همخوان با فکتی تجربی تحت عنوان "اثر متناقض" است که پیش تر در این لینک به آن پرداخته شد.

طبق "اثر متناقض" هر گاه محرکی ناخوشایند در ترکیبی مناسب با محرکی خوشایند قرار بگیرد خوشایندی کل ترکیب می تواند افزایش یابد.

این اثر را علاوه بر محرک های حسی پیرامونی می توان در روایت شناسی در حوزه ادبیات و سینما نیز به خوبی مشاهده نمود.

کامران پاک‌ نژاد
🆔@neurobiology_of_art

https://www.science.org/doi/10.1126/sciadv.adl2013

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

19 Dec, 19:15


🔸چرا دوران بلوغ انسان ها آهسته تر است؟

چرا دوران بلوغ انسان‌ها آهسته‌تر است؟ شاید بتوان پاسخ را در فسیل انسان دمانیسی ۱/۸ میلیون ساله یافت!نتایج اخیر نشان می‌دهند که زمان رسیدن انسان‌ها به دوران بزرگسالی، دو برابر شامپانزه‌ها است.

 این دوران طولانی در کودکی و نوجوانی به ما اجازه می‌دهد تا مغز نسبتا بزرگ‌تری را توسعه داده و یا مهارت‌هایی را بیاموزیم که به بقا و تولید مثل کمک می‌کنند.

در بررسی که نتایج آن روز گذشته در Nature منتشر شد، محققین شواهدی از الگوی آهسته‌ی رشد را در یک فسیل ۱/۸ میلیون ساله شناسایی کردند.

اگرچه این هومو رشد سریع‌تری نسبت به کودکان امروزی داشت، اما دندان‌های آسیاب او، در طول ۵ سال اول زندگی، به کندی رشد کردند. این یافته در جمعیت‌هایی که مغز آن‌ها فقط کمی بزرگ‌تر از شامپانزه‌هاست، می‌تواند سرنخ‌های مهمی در مورد این‌که چرا انسان طی زمانی طولانی به بلوغ می‌رسد، ارائه دهد.

دندان‌های آسیاب از بهترین نمونه‌ها در بررسی الگوی رشد هستند، چرا که ماندگاری بالایی داشته و دارای خطوط رشد هستند. از طرف دیگر، نرخ رشد دندان در انسان و سایر پستانداران با رشد مغز و بدن مرتبط است.

در این بررسی، محققین با شمارش خطوط رشد دندانی انسان دمانیسی، دریافتند که او به هنگام مرگ حدود ۱۱ سال سن داشته است.

سپس با بررسی خطوط تیره‌ی استرس که به دلیل بیماری یا سوء تغذیه، بر روی همه‌ی دندان‌های در حال رشد تاثیر می‌گذارند، دریافتند که دندان‌های مختلف چگونه نسبت به یکدیگر رشد می‌کنند.

در نهایت الگوی رشد دندان‌های دمانیسی با انسان و شامپانزه مقایسه شد. در ۵ سال اول زندگی، دندان‌های آسیاب به کندی رشد کرده و بیشتر شبیه انسان امروزی بوده، سپس از سن ۶ تا ۱۱ سالگی، دندان‌ها مانند شامپانزه‌ها، رشد سریعی داشته. به طور کلی، رسیدن به بلوغ، سریع‌تر از انسان مدرن اتفاق افتاده، اما آهستگی در الگوی رشد اولیه‌ی دندان، قدیمی‌ترین نمونه شناخته شده می‌باشد که می‌تواند اولین گام به سوی الگوی آهسته رشد در ما باشد.

این نوجوان دمانیسی احتمالا تا مدت‌ها پس از از شیر گرفته شدن، به والدین خود وابسته بود. بدین ترتیب، رشد دندانی پیش از بزرگ شدن مغز، کند شده؛ شاید به دلیل استفاده از ابزار، مصرف گوشت و تغییرات ساختار اجتماعی.

اگرچه برای یک نتیجه گیری کلی، به نمونه‌های بیشتری از این جمعیت و گروه‌های دیگر نیاز است، زیرا هنوز مطمئن نیستیم که این کندی در رشد دندان، همان الگویی‌ست که منجر به دوران بلوغ طولانی‌تر در انسان شده است. همچنین هنوز مشخص نیست که انسان دمانیسی با انسان مدرن ارتباط اجدادی مستقیم داشته یا خیر.

✍️ سحر مرتضی نژاد
کارشناس ارشد ژنتیک انسانی ، پژوهشگر انسان شناسی و ژنتیک

بازنشر از:
🆔@ScientificDialectics

🆔@neurobiology_of_art

https://www.nature.com/articles/d41586-024-03547-3

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

17 Dec, 20:38


به مناسبت ۱۴ دسامبر روز میمون

جایگاه انسان در درخت فیلوژنیک
بسیاری تصور می‌کنند که انسان از نسل میمون است ولی انسان نوعی میمون است و به عبارت دقیقتر انسان و میمون جد مشترک دارند
درخت تبارشناسی انسان به شرح زیر است: اعداد مربوط به قدیمیترین جد مشترک گروه است.
جنس هومو ۲.۷ م‌س‌ق

تبار هومینینای شامل گوریل و انسان ۴-۸ م‌س‌ق با حرکت بر روی دوپا و دندان نیش هم اندازه در نر و ماده

تیره هومینیده شامل شمپانزه و گوریل و اورانگوتان و انسان ۱۲-۱۷ م‌س‌ق با اندازه نر بزرگ و باسن برجسته

ابرتیره هومینوئیده شامل قبلی و ژیبونها (گوریلهای بزرگ و کوچک) ۱۶-۲۴ م‌س‌ق بدون دم و توانایی گردش شانه و دندان‌های آسیای پایینی دارای ۵ برجستگی

تحت راسته سیمیفورمیس شامل میمون‌ها و گوریلها ۲۹ م‌س‌ق با چشم کاملا پوشیده با استخوان و بینی خشک

زیر راسته هاپلوراینی شامل قبلی ها و تارسیر ۶۵ م‌س‌ق

رده نخستی ها شامل قبلی ها و لمور ۷۵ م‌س‌ق با چشمان به سمت جلو و دید دوچشمی و شصت مقابله‌پذیر و ناخن به جای چنگال

فیلم به زیبایی درخت تبارشناسی انسان را توضیح می‌دهد
در کانال اخلاق نشر و منابع علمی در تلگرام عضو شوید
http://t.me/PubEthicsMUMS/2501

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

04 Dec, 15:56


🔸کدامیک اول بوجود آمده است:
حیات یا فرگشت داروینی؟


بسیاری بر این باورند فرگشت داروینی تنها تنوع گونه ها را توضیح میدهد و پاسخی برای پیش از تشکیل اولین سلول های زنده ندارد. حالا دانشمندان برای اولین بار به شواهدی دست یافتند که فرگشت داروینی می توانسته پیش از تشکیل اولین سلولهای زنده نیز وجود داشته باشد.
ما می‌دانیم که فرگشت بر تمام اشکال حیات عمل می‌کند، اما آیا فرگشت داروینی بر مواد غیرزنده نیز تأثیر دارد؟ در مقاله‌ای با عنوان "حذف رقابتی بین مولکول‌های خودهمانندساز می تواند سبب محدود شدن تمایل شیمی به تنوع شود" که در ۲۹ نوامبر در نشریه Nature Chemistry منتشر شد، سیبرن اوتو، استاد شیمی سیستم های پیچیده در دانشگاه خرونینگن هلند، نشان می‌دهد که اصول کلیدی فرگشت داروینی، مانند "انتخاب طبیعی" که سبب بقای اصلح و انقراض گونه ها می شود، در سیستمهای ساده غیرزنده نیز خود را نشان می‌دهند. او و تیمش از سیستمی متشکل از سه مولکول خودهمانندساز مصنوعی استفاده کردند که تحت شرایط مناسب، به‌صورت خود به خودی از ترکیبات ساده بوجود آمده، رشد کرده و تکثیر می‌شوند. وقتی این مولکول‌ها که همه آنها یک غذای یکسان برای رشد و تکثیر نیاز داشتند را برای رقابت با یکدیگر قرار دادند ، مشاهده کردند پس از چندین نسل سرانجام تنها یکی از آن‌ها بقا یافت و سبب انقراض سایر خودهمانندسازها شد.
این مثالی از "بقای اصلح" است. با این حال، وقتی هر یک از این همانندسازها تنها بخشی از غذای مشترک را مورد استفاده قرار دادند، مشاهده شد آنها می توانند طی چندین نسل با یکدیگر همزیستی داشته باشند.این رفتار مشابه نحوه همزیستی گونه‌ها در زیست‌بوم‌های مختلف است.این نتایج نشان می‌دهد که اصول پایه‌ای فرگشت داروینی می‌توانند بر مواد غیرزنده نیز تأثیر بگذارند و سبب شکل‌گیری حیات از ترکیبات غیر زنده شده باشند. "این کار چشم‌انداز جدیدی را در مورد چگونگی پیدایش حیات از مواد غیرزنده فراهم می‌کند و گامی مهم در سنتز اشکال جدیدی از حیات در آزمایشگاه به شمار می‌رود."
مقاله: https://www.nature.com/articles/s41557-024-01664-0
منبع:
https://phys.org/news/2024-12-life-evolution-replicating-molecules-basic.html
بازنشر از:
@The_Origin_of_life

🆔@neurobioloy_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

21 Nov, 13:17


🔸هنر و نوروساینس (۱۳)
اندر احوالات موز ۶ میلیون دلاری!

کامران پاک نژاد

دیروز (۳۰ آبان) یک عدد موز با برچسبی خاکستری بر روی آن که به دیوار چسبانده شده بود در حراجی معروف و معتبر ساتبیز نیویورک به قیمت شش میلیون و دویست هزار دلار به فروش رسید!
پیش از این نیز عالم هنر بارها شاهد فروش جنجالی برخی اشياي طبیعی یا مصنوع در قالب اثری هنری بوده است. آثاری که می تواند یک محصول روزمره از تولید و تکثیر انبوه باشد. سبکی که نخستین بار  مارسل دوشان در اوایل قرن بیستم با عنوان Ready Made به عالم هنر معرفی کرد از جمله اثری با عنوان "Fountain" (چشمه یا فواره) در سال ۱۹۱۷ که در واقع یک توالت مردانه است!

آثاری این چنین پرسش های بسیاری پیرامون چیستی هنر و چیستی معیارهای زیبایی شناختی در بین فیلسوفان، منتقدین، هنرمندان و‌ مخاطبان هنر مطرح کرده است، پرسش هایی که پاسخی قطعی برای آن نمی توان ارائه کرد اما نگرش های جامعه شناختی همچون "نظریه نهادی" از جرج دیکی و علمی مانند نورواستتیک می توانند چهارچوب هایی برای آن پیشنهاد دهند که البته پرداختن کامل به آن‌ها از حوصله این متن کوتاه خارج است.

اما در مورد چرایی جلب توجهات به این اثر اخیر (موز چسبیده به دیوار) که احتمالا معروف ترین اثر هنرمند برجسته ایتالیایی، مائوریتزیو کاتلان است می توان به مواردی  اشاره کرد:

نخست آنکه اساسا چنین آثاری در ذیل "هنرهای مفهومی" می گنجند. در این هنر، ایده، معنا و مفاهیم منتسب به اثر از مشخصه های فرمی و فیزیکی اثر بسیار با اهمیت تر است. شاید بتوان حتا "آشنایی زدایی از محتوای هنری" را مفهوم یا پیام اصلی این اثر و آثار مشابه آن دانست.

همچنین در دانش عصب-زیبایی شناسی می دانیم ناحیه شکمی میانی قشر پیش پیشانی (vmPFC) تحت تاثیر فرهنگ، اطلاعات تخصصی و به طور کلی عوامل زمینه ای مسبب ایجاد "لذتی سوبژکتیو" در مواجهه با آثار هنری است، لذتی برخاسته از سیستم استدلال نحوی مغز که ریشه در مفاهیمی دارد که مانند برچسبی معنایی بر "چیزها" سوار می کنیم. این ناحیه همچنین با ارزیابی ارزش پاداش انواع محرک ها، عواقب پاداش دهنده محرک ها را نیز ارزیابی می کند.

با این توضیحات می توان علاوه بر جنبه مفهومی اثر فوق، تاثیر اعتبار نام هنرمند برجسته آن و اعتبار گالری یا حراجی ارائه کننده اثر را نیز در ارزشیابی هنری آن به شدت موثر دانست زیرا این عوامل زمینه ای با جایگاه یا اصطلاحا پرستیژ اجتماعی خود می توانند موجب افزایش فعالیت ناحیه vmPFC و نواحی مرتبط در مغز شوند.

از سویی جنجال رسانه ها و عوامل گفتمانی را نیز به عنوان عوامل مهم زمینه ای می توان در خرید این اثر با قیمتی گزاف توسط کارآفرینی فعال در حوزه رمز ارزها، بسیار موثر دانست زیرا این خریدار احتمالا هیچگاه تا این حد نمی توانست - آنگونه که با خرید این موز و سپس خوردن احتمالی آن در رسانه ها مشهور شد - برای خود شهرتی کسب کند!

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

20 Nov, 05:16


🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

16 Nov, 20:49


📕خلاصه کتاب " انسان خردمند " مهمترین و تاثیرگذارترین کتاب قرن!

ما این کتاب را برای شما در چهار قسمت خلاصه کردیم.

👁‍🗨 مشاهده نسخه های تصویری :

🔹
قسمت اول

🔸
قسمت دوم

🔹
قسمت سوم

🔸
قسمت چهارم

🎧 دانلود نسخه های صوتی :

🔹 دانلود قسمت اول

🔸
دانلود قسمت دوم

🔹قسمت سوم ( زمان انتشار : شنبه 26 آبان )

🔸 قسمت چهارم ( زمان انتشار : سه شنبه 29 آبان )

📚ما در رپاپ، در هر قسمت یک کتاب مرتبط با تاریخ و سیاست را برای شما خلاصه میکنیم.


@Wrapuppod

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

14 Nov, 19:37


🔸 نظریه انتخاب طبیعی داروین درباره اتم‌ها و ستارگان و همه چیز در گیتی صادق است

نظریه «بقای اصلح» چارلز داروین، می‌تواند به ما در درک چگونگی عملکرد پدیده‌های غیرزنده نیز کمک کند

سه شنبه 2 آبان 1402 برابر با 24 اُکتُبر 2023
دانشمندان می‌گویند متوجه یک «قانون گمشده» از تکامل شده‌اند که ممکن است این ظرفیت را داشته باشد که شناخت ما را از همه چیز در گیتی تغییر دهد.
در حالیکه قوانین فیزیک، از قبیل حرکت و گرانش، محوری عمده درک و شناخت در دنیای دانش به شمار می‌رود، گروهی از دانشمندان و فیلسوفان از برخی از برترین موسسه‌های آمریکا بر این باورند که نظریه «بقای اصلح» چارلز داروین، می‌تواند به ما در درک چگونگی عملکرد پدیده‌های غیرزنده نیز کمک کند.
این گروه با انتشار مقاله‌ای پژوهشی در «پی‌ان‌ای‌اس»، ادعا کرد که دریافته است که [نظریه] تکامل و انتخاب طبیعی، برای پدیده‌های پیچیده [غیرزنده در سراسر گیتی] نیز کاربرد دارد.
نظریه تکامل داروین توضیح می‌دهد که خروجی انتخاب طبیعی، «بقای شایسته‌ترین‌ها» است - که در آن، ویژگی‌هایی «گزیده‌‌» و بین عناصر زنده منتقل می‌شود تا آن‌ها [بتوانند] با محیط‌های متغیر سازگار شوند.
پژوهشگران اینک ادعا می‌کنند که چیزی مشابه آن - که آن‌ها «قانون افزایش اطلاعات عملکردی» می‌خوانند- در مورد سیستم‌های پیچیده‌ «ناجاندار»، از جمله مواردی همچون اتم‌ها، ستارگان، تندبادها و مواد معدنی، به مثابه صرفا چند نمونه‌ معدود، نیز کاربرد دارد.
به گزارش گاردین، دکتر مایکل وانگ، نویسنده اصلی این پژوهش، مستقر در موسسه علوم کارنگی، گفت: «ما تکامل داروینی را موردی خاص از فرایندی کلی‌تر می‌بینیم که در سیستم‌های غیرزنده نیز کاربرد دارد.»
این مقاله، «مفاهیم جهانی و کلی گزینش» را شناسایی کرد که «سامانه‌ها را از طریق تبادل اطلاعات بین محیط و سامانه، به سمت تکامل سوق می‌دهد».
به بیان دیگر، این سیستم‌ها خود را سازگار می‌کنند و نمونه‌وار، مانند یک گیاه که در دنیای زنده با «انتخاب» ویژگی‌ها تطابق پیدا می‌کند، تکامل می‌یابند.
اگرچه این قوانین به [پرسش] «معنای زندگی» پاسخی نمی‌دهند، مبنایی برای درک و شناخت چگونگی کارکرد چیزها، بدون اینکه لزوما دلیل آن‌ را درک کنیم، ارائه می‌دهند.
برای مثال، دکتر وانگ گفت که درک این سیستم‌‌های پیچیده از طریق این قانون، می‌تواند به بررسی تغییرات محیطی و اثر آن بر روی زمین کمک کند.
او گفت: «از این گذشته، بیوسفر زمین، پیچیده‌ترین سیستم در حال تکاملی است که تاکنون می‌شناسیم. باید از خودمان بپرسیم: چه کارکردهایی را در زیست‌کره در حال تکامل خود به پیش می‌بریم و تقویت می‌کنیم (یا به آن‌ها آسیب می‌زنیم)؟ چه ویژگی‌هایی از جامعه امروزی ما برای بقای همیشگی و نیز برای شکوفایی و رشد ثابت در بلندمدت مناسب است، و چه جنبه‌هایی نیاز به تغییر دارد؟»
این قانون پیشنهادی جدید، با نگرش‌های متفاوتی از جانب جامعه علمی مواجه شده است.
استوارت کافمن، پزشک و زیست‌شناس نظری، در اظهارنظری درباره این مطلب، این گزارش را «مقاله‌ای عالی، جسورانه، گسترده و تحول‌آفرین» توصیف کرد.
به همین منوال، اندرو رولی گفت که «این مقاله همچنین این مزیت را دارد که با بخش‌های مختلف جامعه علمی طرح شود که ممکن است زمینه مشترکی برای بحث‌های باز و پربار در خصوص پیچیدگی و تکامل پیدا کنند.»
با این حال، برخی از دانشمندان چندان متقاعد نشده‌اند.
به گزارش گاردین، پروفسور مارتین ریس بر این باور است که قانون آن‌ها در دنیای سامانه‌های غیرزنده نمی‌گنجد.
[او گفت:] «فکر نمی‌‌کنم که این نشان‌دهنده اصل اساسی جدیدی، مشابه با نقش انتخاب داروینی از طریق وراثت در جهان زیستی، باشد.»

© The Inde_pendent
🆔@ScientificDialectics
🆔️@neurobiology_of_art


https://www.pnas.org/doi/10.1073/pnas.2310223120

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

31 Oct, 17:51


🔸مکانیزم تشخیص رنگ توسط چشم و مغز انسان

در دهه ۳۰ تا ۵۰ میلادی، راگنار گرانيت دانشمند فنلاندی-سوئدی موفق شد کشف کند که سه نوع سلول مخروطی در شبکیه وجود دارد که هر کدام به طول موج خاصی از نور واکنش نشان می‌دهند. این سه نوع مخروط (قرمز، سبز و آبی) بنیان تشخیص رنگ در انسان هستند.

تشخیص رنگها بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد و مغز انسان بر اساس درصدی از هر کدام از مخروطها که توسط طول موجهای مختلف نور فعال می‌شوند، رنگها را تشخیص می‌دهد.

از همین خاصیت چشم و مغز انسان در تولید صفحات نمایش استفاده میشود و فقط با سه نوع سلول رنگی، تمام رنگها را نمایش می‌دهند.

فیلم در مورد نحوه تشخیص رنگ توسط چشم و مغز انسان است.
در واقع تشخیص رنگ در مغز انسان در سه کانال  سیاه-سفید، آبی-زرد و سبز-قرمز صورت می‌گیرد و هر دو رنگ ذکر شده به صورت متضاد هم عمل می‌کنند.
طبق قانون هرینگ مغز انسان امکان ترکیب آبی-زرد یا سبز-قرمز را ندارد!

گرانيت در سال ۱۹۶۷ برنده جایزه نوبل شد.

بازنشر از کانال اخلاق نشر و منابع علمی:
http://t.me/pubethicsmums/2451

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

24 Oct, 17:52


🔸میمون‌های کاپوچین در عصر حجر خودشان زندگی می‌کنند

 
"مطالعات باستان‌شناسی نشان می‌دهد احتمالا میمون‌های کاپوچین در سه‌هزار سال گذشته، در حال تطابق ابزارهای سنگی خود بوده‌اند."
در دره‌ای دورافتاده در پارک ملی سرا دا کاپیوارا در برزیل، گروهی از میمون‌های کاپوچین ریش‌دار برای شکستن پوسته‌ی بادام هندی از سنگ‌های کوارتز گرد روی ریشه‌های درختان یا دیگر سنگ‌ها استفاده می‌کنند. باستان‌شناسان زیر پاهای آن‌ها ابزارهای دورانداخته‌شده‌ای با قدمت حداقل سه‌هزار سال پیدا کرده‌اند.
شامپانزه‌های ساحل‌عاج نیز بیش از چهار‌هزار سال است که از چنین ابزارهایی سنگی استفاده می‌کنند؛ بنابراین کشف اخیر، قدیمی‌ترین شاهد استفاده از ابزار در موجوداتی به غیر از انسان نیست. باوجوداین، هنوزهم موضوع خاصی درباره‌ی این کاپوچین‌ها با نام علمی Sapajus libidinosus وجود دارد. به‌نظر می‌رسد حدود ۴۵۰ نسل میمون‌هایی که در این منطقه به‌دنبال غذا می‌گشتند، ابزارهایشان را با زمان سازگار کرده‌اند. در جدیدترین حفاری باستان‌شناسی، ۱۲۲ ابزار سنگی متعلق به کاپوچین‌ها با اندازه‌های مختلف کشف شده و تصور می‌شود هرکدام از آن‌ها برای آماده‌کردن غذایی با سختی خاص به‌ کار می‌رفته است. نویسندگان ادعا می‌کنند این نخستین مثال از تنوع بلندمدت ابزارها است که تاکنون در غیرانسان‌ها دیده شده است. توماس پروفیت، یکی از نویسندگان مقاله می‌گوید:
آنچه واقعا درباره‌ی توانایی انجام حفاری‌های باستان‌شناسی روی مکان‌های استفاده از ابزار در نخستی‌ها جالب است، این است که به‌عنوان یک گونه ما در داشتنِ سابقه‌ی باستان‌شناسیِ همراه‌با جزئیات منحصر‌به‌فرد نیستیم......

مریم صفدری

ادامه مطلب : https://bit.ly/2RPe7c1

@ofoghroydadd
🆔@neurobiology_of_art


https://www.nature.com/articles/s41559-019-0904-4

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

10 Oct, 14:20


🔸تأثیر مثبت داستان‌ها بر شخصیت: فراشناخت، همدلی، و تغییرات شخصیتی (سه مقاله در یک نگاه)

یک. فراشناخت: محصول محیط و نه ژنتیک!
مقاله‌ی نخست که نتایجِ پژوهشی بر روی دوقلوهای همسان، ناهمسان، و کودکان عادی‌ست، پژوهش‌های قبلی را تأیید می‌کند که نشان می‌دادند قابلیت‌هایی مانند هوش عمومی، حافظه، و توانایی حل مسئله، بنیادهای ژنتیکی محکمی دارند؛ اما این پژوهش یافته‌ی جدیدی هم دارد. تابه‌حال، بابت تشخیص نقش ژن‌ها و محیط در بروز قابلیت‌های فراشناختی، پژوهشی صورت نگرفته بود. چینی‌ها در این پژوهش که نتایج آن در نشریه‌ی سل منتشر شده‌ است نشان دادند که توانایی‌های فراشناخت عموماً متأثر از محیط‌اند. فراشناخت قابلیت آگاهی و مدیریت فرایندهای شناختی از جمله یادگیری و حل مسئله است. همچنین مشخص شد که آگاهی، تفسیر، و فهم دیگران نیز وابسته به محیطِ پرورشی است و نقش ژن‌ها در آن کم‌رنگ است. از آنجا که این فرایندهای سطح بالاتر نقشی بسیار مهم در اخلاق و خوب‌زیستن بازی می‌کنند این یافته گواهی است بر آنکه بدون اینکه اسیر ژنتیک خود باشیم، با برخورداری از تربیت مناسب می‌توانیم انسان‌های بهتری باشیم و بهتر زندگی کنیم. کافی است محیط تربیتی را به‌نحوی درست ساماندهی کنیم. چگونه؟ پژوهش بعدی مثالی عرضه می‌کند.
 
دو. داستان‌ها همدلی را تقویت می‌کنند.
مقاله‎‌ی دوم که در نشریه‌ی روان‌شناسی آزمایشی منتشر شده نشان می‌دهد که با خواندن داستان، همدلی، توانایی درک منظر دیگران، و مهارت‌های کلامی تقویت می‌شوند.
داستان را معمولاً برای تفریح و لذت می‌خوانند، اما این کار چه فایده‌ها یا ضررهایی می‌تواند داشته باشد؟ ضرری که برای آن برمی‌شمارند قطع شدن ارتباط فرد با واقعیت است؛ اما فایده‌های آن فائق بر زیانش است. با خواندن داستان جهان‌های بدیلی را برای خود تصویرسازی می‌کنیم و با گذاشتن خود در قالب قهرمان‌های داستان از منظر دیگری شرایط را می‌نگریم که ضروری‌ترین عنصر برای همدلی‌کردن با دیگران و اخلاقی زندگی‌کردن است.
تا اینجا در مقاله‌ی نخست دیدیم که با ایجاد تغییرات محیطی، تقویت فراشناخت ممکن است و این قابلیت‌ها توسط ژن‌ها دیکته نمی‌شوند که فقط برخی انسان‌ها واجد آن باشند و بنابراین راه بر ایجاد تغییرات مثبت در آنها باز است؛ و مقاله‌ی دوم یکی از راهکارهای بهبود در آن را خواندن داستان‌ معرفی کرد.
اما کماکان ابهام‌هایی باقی است. اگر ساختار شخصیت ما ریشه‌های ژنتیکی قوی داشته باشد چطور این تغییرات ممکن‌اند و اگر هم تغییری رخ داد چقدر پایدار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش نگاهی به مقاله‌ی سوم بیاندازیم.

سه. تغییرات شخصیتی هم ممکن‌اند و هم اثراتی نسبتاً ماندگار دارند.
در پست‌های قبلی به پژوهش‌هایی اشاره شد که نشان می‌دادند هرچند ژنتیک در تقویم پنج‌عامل بزرگ شخصیت نقش دارد اما بیان ژن‌ها متأثر از عوامل محیطی قابل‌تغییر است. در همین راستا مقاله‌ی سوم که در نشریه‌ی شخصیت و روان‌شناسی اجتماعی منتشر شده نشان می‌دهد بر اساس میزان تغییرات رخ‌داده در این عوامل (که از راه پرسشنامه‌های شخصیت قابل سنجش عینی‌ست) می‌توان بسیاری از رفتارهای فرد را پیش‌بینی کرد. مثلاً کسانی که نمره‌ی وظیفه‌شناسی‌شان افزایش داشته تمرینات ورزشی مرتب‌تری را دنبال کرده و سالم‌تر بوده‌اند. البته لازم به یادآوری است که این همبستگی رابطه‌ای علّی را نشان نمی‌دهد؛ چه‌بسا به‌علت مرتب انجام‌دادن تمرینات ورزشی نمره‌ی وظیفه‌شناسی افزایش یافته باشد. اما صرف وجود همبستگی گواهی‌ست بر اینکه از تغییرات در عوامل شخصیتی می‌توان انتظار تغییر در عادات رفتاری را داشت و به‌عکس.
کسانی که نسبت به تجربه‌کردن گشوده‌ترند همدلی بیشتری نسبت به دایره‌ی بزرگتری از دیگران نشان می‌دهند و داستان‌خوانی نمره‌ی گشوده بودن به تجربه را افزایش می‌دهد. به‌علاوه در این پژوهش نشان داده می‌شود که افزایش نمره‌ی گشوده بودن به تجربه با موفقیت تحصیلی همبسته است. به عبارتی خواندن داستان‌ها هم به اخلاقی‌تر شدن افکار و رفتار فرد کمک می‌کند و هم، به خلاف تصور رایج والدین، راه را بر موفقیت تحصیلی هموار می‌کند.

نتیجه:
نتایج سه مقاله را یکجا ادغام کنیم: انسان‌ها متأثر از شرایط محیطی، قابلیت تغییر در باثبات‌ترین ویژگی‌های شخصیتی خود را دارند و خبر خوب آنکه این تغییرات می‌توانند بادوام باشند. به‌علاوه فراشناخت، که از جمله برای درنظر گرفتن دیگران لازم است، ریشه‌های ژنتیکی ضعیفی دارد و بنابراین می‌توان با فراهم آوردن شرایط، از جمله راهکارهای ساده‌ای مانند داستان‌خوانی، آن را تقویت کرد.
از آخرین داده‌های علوم در آموزش و پرورش بهره گیریم.
   
هادی صمدی
@evophilosophy
🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics

https://www.psypost.org/metacognitive-abilities-may-be-more-influenced-by-environment-than-genetics/

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

04 Oct, 09:02


🔸پاریدولیا چیست؟

یکی از سنت های اروپایی، شکل مردی است که بر روی سطح ماه نقش بسته، که یک کیسه بر روی پشت خود حمل می کند. در حالیکه داستان های زیادی از افسانه های آسیایی و اساطیر ازتک، حضور یک خرگوش روی ماه را به رسمیت می شناسند.
یک رویداد پاریدولیای مربوط به فضای دیگر زمانی رخ داد که یک عکس ماهواره ای از یک تپه بر روی مریخ «صورت روی مریخ» نامگذاری شد. این صورت به عنوان مدرکی برای زندگی ماورای زمینی بر روی این سیاره در نظر گرفته شد. بعدا معلوم شد که این شمایل یک صخره طبیعی است.
اما همیشه وقوع پاریدولیا در فضا اتفاق نمی افتد. صخره ها یا درختان ممکن است توسط آب و هوا و فرسایش شبیه ویژگی های صورت شوند. در یک مقیاس کوچکتر، اغلب گفته می شود که ماشین ها «چهره» هایی دارند، که از دو چراغ جلو به جای چشم ها تشکیل می شوند. اغلب هر چیزی که شامل چند حلقه و یک خط به عنوان دهان باشد، به چشم انسان می تواند شبیه یک چهره باشد.

چه چیزی باعث پاریدولیا می شود؟

محققان چند نظریه در مورد این که چرا پاریدولیا اتفاق می افتد دارند. بخشی از آن می تواند به دلیل میراث تکاملی ما باشد، حساسیتی که نسبت به تشخیص چهره ها برای ایمنی داریم. در حالیکه همچنین نشان داده شده است که پاریدولیا نتیجه سیستم پردازش اطلاعات مغز است.
مغز با وارسی دائمی خطوط، اشکال، سطوح، و رنگ های تصادفی سعی می کند ورودی را با خاطرات ذخیره شده در حافظه دانش بلند مدت ما جفت کند. این امر به اطلاعات بصری مبهمی منجر می شود که به عنوان چیزی تفسیر می شوند که ما راحت تر می توانیم درک کنیم.
تجربه مشترک پریدولیا نیز موضوع بحث بسیار خوبی است. جمع شدن افراد دور یک تصویر برای بحث و مقایسه آنچه که مشاهده می کنند، انرژی و ارتباطی بین تصویر و کسانی که آن را مشاهده می کنند، ایجاد می کند. بحث و مقایسه آنچه که بینندگان مختلف در یک شیء می بینند، گفتگوی پررنگ و پیوند بیشتری با یک تصویر عکاسی شده و همچنین سایر بینندگان ایجاد می کند.
این نوع ارتباطات شخصی با یک تصویر تجربیات طولانی و مداومی ایجاد می کند

باز نشر از کانال:
@ScientificDialectics

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

01 Oct, 13:54


همراهان گرامی برای آشنایی بیشتر با موضوعات این نمایشگاه به اکانت زیر در تلگرام پیام دهید تا شما را در گروه نمایشگاه عضو کنند. در این گروه آثار، بیانیه و متریال مرتبط در اختیار شما قرار می‌گیرند و می‌توانید راحت‌تر در مورد شرکت در نمایشگاه تصمیم‌گیری کنید. ✌️🫀🧠
@M_mtavana

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

21 Sep, 07:34


آیا می دانید این نقشه جغرافیایی به چه معیاری ارتباط دارد؟ تغییر رنگ ها در سطح کره زمین گویای چه اتفاقی می باشد؟
این نقشه پراکندگی رنگ پوست انسان ها است. مناطق قهوه ای تیره مرکز تجمع سیاه پوستان و نواحی روشن تر به تدریج میزان پراکنش سفید پوستان را نشان می دهد. حال چه عاملی سبب توزیع نژادهای رنگی مختلف در سطح زمین شده است؟ میزان تشعشعات خورشیدی بر سطح زمین عامل کنترل کننده جمعیت سیاه پوستان در نواحی استوایی و جنب استوایی و سفید پوستان در مناطق معتدل و قطبی است. بدن انسان دارای رنگدانه هایی به نام ملانین است که نسبت به میزان فراوانی و سطح تشعشات خورشیدی حساس است و انطباق ژنتیکی سلول های پوستی انسان به نور خورشید سبب توزیع جغرافیایی رنگ پوست های مختلف در سطح جهان شده است. در این مثال به خوبی می توان به اهمیت ارتباط جغرافیای طبیعی و سازگاری های ژنتیکی پی برد.

بازنشر از کانال:
https://t.me/emriran

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

21 Sep, 07:34


🔸رنگ پوست انسان‌ها در نقاط مختلف جهان چگونه تغییر کرده است؟

پوست انسان رنگ های متفاوتی پیدا کرده است که این تنوع رنگ پوست ناشی از تکامل طی سال های متمادی است.

عامل اصلی رنگ پوست، رنگدانه ملانین است که توسط سلول‌های ملانوسیت تولید می‌شود. مقدار و توزیع ملانین میزان رنگ پوست را از قهوه‌ای تیره تا سفید روشن تعیین می‌کند.

در ابتدا همه انسان‌ها دارای پوست تیره رنگ بودند که این موضوع در جمعیت‌های تیره پوست آفریقا که نخستین زیستگاه هوموساپینس ها بوده اند، مشهود است.

پوست تیره محافظت در برابر تابش فرابنفش شدید نزدیک خط استوا را فراهم می‌کرد که می‌تواند به پوست آسیب برساند و خطر سرطان پوست را افزایش دهد.

هنگامی که انسان ها به مناطق با سطوح متفاوت تابش فرابنفش مهاجرت کردند، گزینش طبیعی افرادی را با رنگدانه پوست سازگار با محیط جدید محبوب کرد. در مناطق با تابش فرابنفش کم، مانند عرض‌های جغرافیایی شمالی، پوست روشن تر به دلیل موتاسیون‌های ژنتیکی که تولید ملانین را کاهش می‌دهند، تکامل یافت. این سازگاری امکان تولید بیشتر ویتامین D را که برای سلامت استخوان ها ضروری است، فراهم می‌کند.

تکامل رنگ پوست تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله گزینش طبیعی، انحراف ژنتیکی، جریان ژنی و عادات فرهنگی بوده است. این فرایند طی هزاران سال رخ داده و در برخی موارد ممکن است تغییرات اساسی در رنگدانه در طی 100 نسل (حدود 2500 سال) به وجود آمده باشد.

ستاره برارپور

بازنشر از کانال:
🆔@ir_academy_evolution

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

12 Sep, 17:14


🔸روایت کجای مغز انسان جای دارد؟

وقتی که از قسمت پیشانی به مغز انسان نگاه می‌کنیم ناحیه‌ی «بروکا» را می‌بینیم که وظایفی چون تولید گفتار را برعهده دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که بروکا نقشی اساسی در شناخت روایی ما دارد. براساس این پژوهش‌ها، بیمارانی که دچار آفازی بروکا هستند، علاوه بر مشکل در گفتار در روایت پردازی اتفاقات هم دچار مشکل می‌شوند.
همچنان که پل بی.آرمسترانگ اشاره می‌کند بررسی‌ها روی بیماران آفازی بروکا نشان می‌دهد که آن‌ها توانایی لازم برای به خاطر سپردن و نوشتن دنباله‌ای از اتفاقات را از دست داده‌اند.
براین اساس، آن‌ها می‌توانند زنجیره اتفاقات را تشخیص دهند ولی قادر نیستند به این زنجیره معنا بخشند (برای مثال روابط علت و معلولی آن را کشف کنند و ...). به عبارت دیگر، ذهن داستان‌گو آن‌ها دچار آسیب شده است.
این یافته‌ها از آن جهت اهمیت می‌یابند که نشان می‌دهند روایت نقشی مهم در ادراک انسان‌ها دارد و ذهن انسان اساسا جهان را در قالب روایت و داستان می‎فهمد.

بازنشر از کانال:
@CogniPlus

🆔@neurobiology_of_art

https://www.researchgate.net/publication/336087543_Neuroscience_Narrative_and_Narratology

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

02 Sep, 18:14


🎤فایل صوتی جلسه معرفی کتاب "درآمدی بر تکامل فرهنگ: دانش مِمِتیک با دو رویکرد سیستمی و سمیوتیک و کاربردهای آن در مطالعات هنری"
👈برگزار شده در گالری علیها
📆مورخ ۹ شهریور ۱۴۰۳

🎤سخنرانان:

🔸دکتر هادی صمدی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و پژوهشگر فلسفه تکاملی

🔸دکتر محمدرضا ذوالفقاری
دانش آموخته جامعه شناسی و مدرس دانشگاه

🔸دکتر کامران پاک‌نژاد
پژوهشگر حوزه تکامل فرهنگ و مدرس دانشگاه (نویسنده کتاب)

🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

02 Sep, 07:58


🔸جوان نگه‌داشتن مغز با موسیقی‌سازی

موسیقی یکی از فعالیت‌های بسیار رایج اوقات فراغت است که می‌دانیم باعث افزایش انعطاف‌پذیری مغز می‌شود و می‌تواند به انواع وسیعی از منافع و مزایا از جمله به ارتقای مهارت‌های حرکتی افزایش هوش و افزایش مهارت‌های کلامی به خصوص آموزش موسیقی وقتی در کودکی شروع می‌شود، منتهی شود.

همچنین می‌دانیم که موسیقی اثرات توانبخشی سودمندی برای بیماران دچار سکته و بیماران دچار مریضی پارکینسون دارد هم اکنون داده‌هایی داریم که نشان می‌دهد آموزش موسیقی در ممانعت از اثرات پیری بر مغز مفید است.

برای مثال تمرین موسیقی باعث کاهش افت‌های سنی انواع فرایندهای شناختی از جمله افت سنی حافظه غیر کلامی و کارکردهای لب پیشانی می‌شود.

محققان با استفاده از یک روش ام آر آی بنیان جدید با عنوان brain age اثر آموزش موسیقی بر رسش مغز را بررسی کردند. Brain Age بر پایگاه داده‌های تصویر سازی رزونانس مغناطیسی(MRI) ساختاری مبتنی است که ساختار مغز را در کل مغز در قالب یک ارزش واحد_ سن تخمینی مغز _ تجمیع می‌کند. محققان دریافتند که موسیقی‌دانان آماتور یا حرفه‌ای، در مقایسه با غیر موسیقی دان‌ها حتی در شرکت‌کنندگان نسبتاً جوان با میانگین سنی 25 سال، نمرات Brain Age بالاتری می‌آوردند. بنابراین، به نظر می‌رسد موسیقی‌سازی در اوایل زندگی ظاهرأ تاثیر پیر شدن مغز را تعدیل می‌کند.

روش Brain Age کاربردهایی فراتر از موسیقی دارد محققان دیگر در یک رشته مقالات نشان داده‌اند که سن مغزی تخمینی پیرتر پیش‌بینی کننده دمانس است.

نه تنها آموزش آغازین موسیقی مغز را جوان نگه می‌دارد بلکه موسیقی به عنوان درمان باعث شود مغزهای پیر مثل مغزهای جوان‌تر عمل کنند ممکن است متوجه شده باشید که کودکان خردسال با شنیدن موسیقی به طور خودانگیخته می‌رقصند از توانایی موسیقی برای تحریک حرکت برای برگرداندن رفتارهایی مثل راه رفتن در مریضی پارکینگسون استفاده شده است در این بیماران با شنیدن یا حتی به یاد آوردن ذهنی آهنگ‌ها می‌توانند به جای یک نشستن و حرکت نکردند حرکت کنند.

👉References:
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/28815301/

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/24904408/

بازنشر از کانال:
@IDS_Psy

🆔@neurobiology_of_art

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/23141061/

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

24 Aug, 06:55


🔸گالری علیها با همکاری انتشارات چاو برگزار می کند:

جلسه معرفی کتاب درآمدی بر تکامل فرهنگ

با حضور

- دکتر هادی صمدی
عضو هیات علمی دانشگاه علوم و تحقیقات و پژوهشگر فلسفه تکاملی

- دکتر محمدرضا ذوالفقاری
دانش آموخته جامعه شناسی و مدرس دانشگاه

- دکتر کامران پاک‌نژاد
پژوهشگر و مدرس دانشگاه (نویسنده کتاب)

🔰جمعه ۹ شهریور ساعت ۱۵ تا ۱۷
خیابان شریعتی، نرسیده به میدان تجریش، کوچه ماهروزاده، کوچه رمضانیان، ابتدای کوچه احمدی مقدم(ایزد)، پلاک ۳۱، طبقه اول، گالری علیها

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

22 Aug, 16:13


🔸شواهد نشان می دهد که نه تنها تمام انسان های خردمند (از جمله انسان های ماقبل مرز «انقلاب شناختی»)، بلکه حتی نئاندرتال ها نیز قادر به تفکر انتزاعی و خلق آثار هنری بوده اند. برخی از این شواهد مدت ها پیش به دست آمد، ولی اکنون مورد تردید هستند. برای مثال کشف گرده های گل روی پیکر پیشانئاندرتال های غار شانه در در عراق، در سال ۱۹۷۵ به عنوان نشانه ای بر مراسم تدفین و باور به زندگی پس از مرگ تلقی شد؛

R. S. Solecki (۱۹۷۵). “Shanidar IV، a Neanderthal Flower Burial in Northern Iraq”. Science. ۱۹۰(۴۲۱۷): ۸۸۰-۸۱.
Bibcode: ۱۹۷۵Sci. . . ۱۹۰. . ۸۸۰S. doi: ۱۰. ۱۱۲۶/science. ۱۹۰. ۴۲۱۷. ۸۸۰.

اما این فرضیه اکنون مورد تردید قرار دارد. شاهد دیگر از بررسی بقایای پرندگان در ۱۶۹۹ محل باستانی در سراسر اوراسیا به دست آمده که در آن ادعا می شود نئاندرتال ها از پرهای پرندگانی که استخوان هایشان در مجاورت نئاندرتال ها انباشته شده، به عنوان تزیین استفاده می کردند.

Finlayson، Clive; et al. (۱۷ September ۲۰۱۲). “Birds of a Feather: Neanderthal Exploitation of Raptors and
Corvids”. PLOS One. ۷ (۹): e۴۵۹۲۷. Bibcode: ۲۰۱۲PLoSO. . . ۷۴۵۹۲۷F. doi: ۱۰. ۱۳۷۱/journal. pone. ۰۰۴۵۹۲۷.

در سال ۲۰۱۲ خراش هایی عمیق در دیواره غاری در جبل الطارق کشف شد و به عنوان هنر نئاندرتال ها تفسیر شد.

E. Callaway (۲۰۱۴). “Neanderthals made some of
Europe’s oldest art”. Nature News. doi: ۱۰. ۱۰۳۸/nature. ۲۰۱۴. ۱۵۸۰۵.

دو حلقه استالاگمیتی به عرض چندین متر و سن ۱۷۶ هزار سال در عمق غار برونیکل فرانسه، شاهد دیگری بر فعالیت انتزاعی افکار نئاندرتال هایی است که در اعماقی تاریک و به مدد مشعل هایشان، ساختارهایی بزرگ برای مقاصد آیینی و اجتماعی آفریده اند.

Jaubert، Jacques; et al. (۲ June ۲۰۱۶) [online ۲۵ May ۲۰۱۶]. “Early Neanderthal Constructions deep in Bruniquel Cave in Southwestern France”. Nature. ۵۳۴ (۷۶۰۵): ۱۱۱-۱۴. Bibcode: ۲۰۱۶Natur. ۵۳۴. . ۱۱۱J. doi: ۱۰. ۱۰۳۸/nature۱۸۲۹۱.

همچنین پنجه های ۱۳۰ هزار ساله عقاب که در کنار بقایای نئاندرتال ها در کراپینای کرواسی کشف شده، نشان می دهد نئاندرتال ها از این پنجه ها به عنوان زینت استفاده می کردند.

Radovčić، D. ; Sršen، A. O. ; Radovčić، J. ; Frayer، D. W. (۲۰۱۵). “Evidence for Neandertal jewelry: Modified white-tailed eagle claws at Krapina”. PLOS ONE. ۱۰ (۳): e۰۱۱۹۸۰۲. doi: ۱۰. ۱۳۷۱/journal. pone. ۰۱۱۹۸۰۲.

اما جالب ترین و محکم ترین شواهدی که نشان می دهد توانایی های شناختی محدود به نسل انسان های خردمند خارج شده از آفریقا نیست، کشف نقاشی هایی ۶۵هزارساله در غاری در اسپانیاست؛ نقاشی هایی که بی شک توسط نئاندرتال ها کشیده شده اند؛ زیرا پای انسان خردمند ۲۰ هزار سال بعد از کشیده شدن این نقاشی ها به ایبری رسید.

Hoffmann، D. L. et al. U-Th dating of carbonate crusts reveals Neandertal origin of Iberian cave art. Science ۳۵۹، ۹۱۲-۹۱۵ (۲۰۱۸)
Marris، Emma. Neanderthal artists made oldest-known cave paintings. Nature News. www. nature. com/articles/

عجیب ترین یافته هم که در اوایل سال گذشته منتشر شد، کشف آثار فعالیت انسانی به جز انسان خردمند در آمریکای شمالی است که ۱۳۰ هزار سال قدمت دارد. این یافته نشان می دهد حتی پیش از آنکه انسان خردمند از آفریقا خارج شده باشد، گونه دیگری از انسان (شاید جمعیتی از نئاندرتال ها یا انسان های دنیس آوا که پیش از انسان امروزی در آسیا ساکن بودند) به آمریکای شمالی رفته و در آنجا ماستودون شکار می کرده است.

بازنشر از کانال:
🆔@iran_evolution

🆔@neurobiology_of_art

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/28447646/

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

15 Aug, 17:29


🔸روایت کجای شناخت انسان است؟

چندین دهه از اولین پژوهش‌هایی که به رابطه ذهن انسان و ادبیات می‌پردازند گذشته است. مارک ترنر، دانشمند علوم شناختی، معتقد است «ادبیات را نباید از دیگر جنبه‌های شناخت جدا کرد؛ چرا که ادبیات عین شناخت است و ذهن اساسا ادبی است. در نتیجه جدایی بین این دو، چیزی ساختگی است».

علاوه بر این، ترنر اضافه می‌کند که شناخت انسان ذاتا یک شخصیت ادبی دارد و برخی از نظریه پردازان حتی روایت را به عنوان یک ویژگی کاملاً انسانی می‌دانند. او می‌گوید: «ظرفیت تفکر در داستان‌ها یا تخیل روایی، و تطبیق یک داستان به داستان دیگر برای شناخت انسان اساسی است».

همیلتون و اشنایدر این ایده را این گونه توضیح می‌دهند: «ارتباطات روزمره و بیان ادبی از همان اصول فکری سرچشمه می‌گیرد که تعاملات بدن انسان با محیط خود از آن نشات می‌گیرد. بنابراین، مطالعه ادبیات اساساً شبیه به مطالعه نحوه تفکر انسان است».

روایت تا حدودی مسئولیت ساختاردهی آگاهی انسان را برعهده دارد. همچنان که جیمز ادر اشاره می‌کند: «روایت دلالت بر ارتباط دارد، ارتباط دلالت بر دریافت و دریافت متضمن شناخت است». البته ادر پله آخر را ذکر نکرده است: شناخت، بر فعالیت‌های عصبی زیستی دلالت دارد.

بازنشر از کانال:
@CogniPlus

🆔@social_semiotics
🆔@neurobiology_of_art

https://www.routledge.com/Narrative-Perception-and-the-Embodied-Mind-Towards-a-Neuro-narratology/Farmasi/p/book/9781032152745

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

08 Aug, 17:38


👈اولین شواهد برای طراحی بر روی صخره‌های غارهای بلومبوس در جنوب آفریقا یافت شد و قدمت آن به 75000 تا 100000 سال پیش بازمی‌گردد. اینها از الگوهای هندسی [انتزاعی] تشکیل شده اند.
منبع: BBC

🆔@neurobiology_of_art

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

08 Aug, 17:37


🔸قدیمی ترین غارنگاره جهان (با حدود ۵۱ هزار سال قدمت) که انسان و خوک را نشان می دهد.
(این قدیمی ترین مدرکی است که ما برای داستان سرایی داریم).


قدیمی ترین نمونه هنر تجسمی غاری در جزیره سولاوسی اندونزی توسط دانشمندان استرالیایی و اندونزیایی کشف شده است. نقاشی یک خوک وحشی و سه پیکره شبیه انسان که حداقل 51200 سال قدمت دارد و بیش از 5000 سال از قدیمی ترین هنر غاری قبلی بیشتر است. این کشف ما را به زمانی می برد که انسان مدرن برای اولین بار ظرفیت تفکر خلاق را نشان داد. پروفسور ماکسیم اوبرت از دانشگاه گریفیث در استرالیا به بی بی سی نیوز گفت که این کشف ایده ها در مورد تکامل انسان را تغییر خواهد داد.
«این نقاشی داستان پیچیده ای را روایت می کند. این قدیمی ترین مدرکی است که ما برای داستان سرایی داریم. این نشان می‌دهد که انسان‌ها در آن زمان ظرفیت تفکر انتزاعی را داشتند.»

این نقاشی یک خوک را نشان می‌دهد که بی‌حرکت ایستاده است و دهانش تا حدی باز است و حداقل سه پیکر شبیه انسان در این غارنگاره وجود دارد.

بزرگترین پیکر انسان هر دو دستش دراز است و به نظر می رسد که میله ای را در دست دارد. دومی بلافاصله در مقابل خوک قرار دارد و سرش در کنار پوزه آن است. همچنین به نظر می رسد که چوبی را نگه داشته است که یک سر آن ممکن است با گلوی خوک در تماس باشد. به نظر می رسد آخرین شکل انسان مانند، وارونه است و پاهایش رو به بالا و به سمت بیرون پخش شده است. یک دستش به سمت خوک دراز شده و ظاهراً سر خوک را لمس می کند.

🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics

https://www.bbc.com/news/articles/c0vewjq4dxwo

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

30 Jul, 15:10


🆕🆕🆕🆕🆕🆕🆕🆕🆕🆕
🗣مدارس میان رشته ای برگزار می کند:

« داوری و اعلام نتایج جشنواره هنری سمفونی نورون‌ها همراه با سخنرانی اساتید »

🔣 اساتید سخنران :

👤دکتر کامران پاک نژاد، پژوهشگر و مدرس دانشگاه

🎙موضوع ارائه:
غریزه و فرهنگ: مسیرهای تجربه زیبایی شناختی

👤دکتر شقایق چیت ساز، رئیس گروه طراحی و خلاقیت پژوهشکده علوم شناختی

🎙موضوع ارائه:
ارزیابی آثار هنری با استفاده از داده های ردیابی چشم و ثبت سیگنال الکتروآنسفالوگرافی

👤 با حضور ویژه دکتر بهنام جامعی،
استاد تمام و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
رئیس مرکز تحقیقات نوروساینس دانشگاه علوم پزشکی ایران

🎙موضوع ارائه:
Art and Science; From Egyptian Papiri to Eculid


👈 لینک گوگل فرم جهت ثبت نام رایگان: داوری و اعلام نتایج جشنواره هنری سمفونی نورون‌ها همراه با سخنرانی اساتید ➡️

🔜 پنج شنبه 11 مرداد، ساعت 20


✈️@IDSchools
✈️@IDS_NeuroSci
✈️@NeuroSci_IDSchools

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

25 Jul, 14:55


🔸گزیده هایی کوتاه از کتاب
"درآمدی بر تکامل فرهنگ: دانش مِمِتیک با دو رویکرد سیستمی و سمیوتیک و کاربردهای آن در مطالعات هنری"

🆔@neurobiology_of_art
🆔@social_semiotics

تکامل و عصب-زیبایی شناسی

21 Jul, 11:31


.

دپارتمان مطالعات بینارشته ای آکادمی شمسه
.
🔶آشنایی با مبانی عصب_زیبایی شناسی
.
🔷دکتر کامران پاک نژاد

دوستان و همراهان گرامی و فرهیخته؛
🔴 جهت کسب اطلاعات تکمیلی و ثبت نام به سایت آکادمی شمسه مراجعه و یا با مؤسسه تماس حاصل فرمایید
☎️ 021- 66489221
☎️ 021- 66489223

🌐 www.academyshamseh.com

🔴 با ارسال پیام به تلگرام و یا واتس اپ مؤسسه برنامه برای شما ارسال می گردد.

📞 +98 904 413 0243

📌لینک مستقیم برنامه و ثبت نام

https://academyshamseh.com/product/basics-of-neuro-aesthetics/

🔘حضوری_آنلاین

#آکادمی_شمسه
#مؤسسه_پژوهشی_آموزشی_مطالعاتی_آکادمی_شمسه
#کامران_پاک_نژاد
#مطالعات_بینارشته_ای
#زیبایی_شناسی

@academyshamseh
🆔@neurobiology_of_art

2,059

subscribers

85

photos

57

videos