موسیقی و اندیشه @mosighi_andishe Channel on Telegram

موسیقی و اندیشه

@mosighi_andishe


هم نشینی موسیقی و اندیشه، مقوله ای است آگاهی بخش و در جهت رهایی از تیرگی و ارتقا امکانات نابِ اندیشیدن.

موسیقی و اندیشه (Persian)

هم نشینی موسیقی و اندیشه، یک کانال تلگرامی است که با هدف ارائه محتواهای آگاهی بخش و تاثیرگذار در زمینه های موسیقی و اندیشه فعالیت می کند. این کانال برای علاقمندان به هنر و فلسفه، یک فضای ارتباطی مناسب فراهم می کند تا با مفاهیم جدید آشنا شوند و در ارتباط با دیگر افرادی که علاقه مند به این حوزه ها هستند، قرار گیرند. در این کانال می توانید مقالات، ویدیوها، پادکست ها و سایر محتواهای متنوعی در خصوص موسیقی و اندیشه مشاهده کنید. هدف اصلی موسیقی و اندیشه، ایجاد یک فضای مفید برای گفتمان و تبادل اطلاعات و دیدگاه ها در زمینه های موسیقی و اندیشه است. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از ایده ها و نظرات دیگران وارد خواهید شد و احتمالا با دیدگاه های جدیدی آشنا خواهید شد که به توسعه اندیشه شما کمک می کند. پس اگر علاقه مند به موسیقی و اندیشه هستید، حتما از عضویت در این کانال بهره ببرید و در این جستجوی مشترک از زیبایی های این دو عرصه لذت ببرید.

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 18:28


نامه "جاستین شیل" سفیر انگلستان در ایران به "لرد پالمرستون" نخست وزیر وقت انگلستان در مخالفت با قانون بست‌شکنی امیرکبیر و حمایت از روحانیون :

« لغو قانون بست ضربه دیگری است که امیر بر پیکر دستگاه روحانی وارد ساخت و روزی دامان خود او را خواهد سوزاند ، شکستن بست مایه تأسف است و دشواری‌هایی که با آن روبرو خواهد گشت بیشتر از آن است که می‌پندارد . در نامه‌ی خود ، امیر را از این تصمیمش برحذر داشتم اما خیال نمی‌کنم که از اندیشه خود در استقرار قدرت مطلق دولت دست بردارد گرچه به احتمال زیاد روزی مجبور خواهد گردید که برای حفظ جان خودش بست بنشیند ولی کم ایرانی پیدا می‌شود که فکرِ فردا را هم بکند . ابطالِ قانون بست بر دردسر سفارتخانه‌های خارجی می‌افزاید زیرا مردم اگر نتوانند به مکان مقدسی پناه جویند طبیعتا به سفارتخانه اجنبی روی خواهند آورد .»

کتاب امیرکبیر و ایران / دکتر فریدون آدمیت / صفحه ۴۳۳

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 18:28


" امیرکبیر و ایران " / فریدون آدمیت

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 14:32


آهنگ و تنظیم: فریدون شهبازیان
تار: فرهنگ شریف
شعر: سایه
آواز: نادر گلچین

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 14:21


" چون ابر به نوروز "

باصدای "محمدرضا شجریان"

دکلمه‌: "احمد شاملو"

شاعر: "خیام"

موسیقی‌: "فریدون شهبازیان"

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 14:20


در بینِ موسیقی‌دانان ترقی خواه، همواره کسانی بوده اند که اگر چه تحصیلات‌شان و بخشی از فعالیت‌ هایشان در قلمرو موسیقی پیشرو جریان یافته است، ولی درعرصه موسیقی سنتی نیز کار کرده‌اند. نوآوری در سنت، برای این دسته از هنرمندان که با تکنیک موسیقی بین‌المللی آشنا بوده‌اند، طبعاً کار آسان‌تری بوده است. در واقع غالباً جایگاه اصلی‌شان موسیقی فیلم بوده است- عرصه‌ای که کم‌تر از عرصه‌های دیگر، درگیر سانسور و محدودیت‌های اجرائی می‌شد. پس از انقلاب ۵۷، این جایگاه، برای موسیقی‌دانان جوان نوآور، اهمیت بیشتری پیدا کرد. چون تنها جایی که صحبت از تحریم موسیقی به میان نمی‌آمد، عرصه فیلم‌سازی بود، به ویژه آنکه فیلم‌های جنگی- حماسی- انقلابی ایکه در سال‌های نخست پس از انقلاب ساخته می‌شد، بدون موسیقی نمی‌توانست تاثیر گذار شود. بدین سبب در کار موسیقی سازی برای فیلم ها، وقفه‌ای ایجاد نشد و نوازندگان ارکسترهای صحنه‌ایِ تعطیل شده، به گروه‌های کوچک پشت صحنه‌ای پیوستند و از بی کاری وعوارض آن در امان ماندند.

از جمله کسانی که از عرصه موسیقی فیلم برای رشد و پرورش و تجربه کارهای خود استفاده کردند می‌توان از "فرهاد فخرالدینی"، "مجید انتظامی"، "کامبیز روشن روان" و "فریدون شهبازیان" یاد نمود. موسیقی این دسته از آهنگ سازان، سبب موفقیت فیلم‌های ایرانی شده و به همین جهت، برخی از آثارشان به صورت کاست و دیسک نیز به بازار آمده است. "فریدون شهبازیان" از سال‌های پیش از انقلاب در عرصه‌های مختلف موسیقی فعال بوده و در سال‌های اخیر بیشتر درزمینه موسیقی فیلم کار کرده است. وی در سال ۱۳۲۱ در تهران به دنیا آمد، از خردسالی به یاری پدر، با موسیقی آشنا شد و سپس در هنرستان عالی موسیقی به تحصیلِ جدی‌تر موسیقی پرداخت.

او شاگرد ویولن در کلاس "عطا‌ءالله خادم میثاق" بود، اما پس از طی دوره ابتدایی، هنرستان را ترک کرد و به تحصیل در دبیرستان‌های عمومی ادامه داد. البته به صورت موازی و فوق برنامه از کلاس ویولن "لوئیجی پاساناری"، نوازنده ایتالیائی که مدتی کنسرت مایسترارکستر سنفونیک تهران بود، بهره گرفت. "شهبازیان" در هفده سالگی به عضویت ارکستر سمفونیک تهران درآمد و همزمان زیر نظر استاد فقید "روح‌الله خالقی" در ارکستر گل‌های رادیو ایران به کار پرداخت. با تاسیس بنیاد ارکستر فارابی از سوی شادروان "مرتضی حنانه" در سال ۱۳۴۲، به عضویت این ارکستر در آمد و علاوه بر آن با ارکستر صبا، به رهبری "حسین دهلوی" نیز همکاری داشت. همچنین در سال ۱۳۴۵، به رهبری ارکستر نوپای سنفونیک وابسته به رادیو برگزیده شد و سپس در دانشکده هنرهای زیبا به مطالعات خود ادامه داد و با عضویت در ارکستر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران از تجربیات "توماس کریستیان داوید" و استاد "فرهاد مشکات" بهره گرفت و بالاخره در رادیو، سرپرستی موسیقی گلهای تازه را پذیرفت. "شهبازیان"، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، طرح معروف به "صدای شاعر" را پیاده کرد.

"شهبازیان" برای بازخوانی شعر شاعران بزرگ ایران چون "حافظ"، "مولوی"، و "خیام" (با صدای احمد شاملو)، "سعدی" (با صدای هوشنگ ابتهاج) "رودکی" (با صدای منوچهر انور)، "احمد شاملو" و "اخوان ثالث" (با صدای خودشان) موسیقی ساخت و از سوی دیگر بعضی از سروده‌های شاعران نو را به موسیقی در آورد که "گریز" از هوشنگ ابتهاج و " پرکن پیاله را" از "فریدون مشیری"، از جمله آن‌هاست. "فریدون شهبازیان" همچنین بسیاری از ترانه‌های بومی را برای تکخوان، ارکستر و گروه آواز جمعی تنظیم کرد که با صدای بانو "پری زنگنه" ضبط و پخش شد. پس از انقلاب نیز، بیشتر در زمینه موسیقی فیلم کار کرده است. از میان فیلم های کوتاه، می توان به "اسب ساخته مسعود کیمیایی" و "دوچرخه ساخته باربد طاهری"، و از میان فیلم های بلند، می توان به "میرزا کوچک خان ساخته امیر قویدل"، "شیر سنگی ساخته جعفری جوزانی" و "آوار به کارگردانی سیروس الوند" اشاره کرد.

استاد "فریدون شهبازیان"، که اخیراً به‌دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری بودند، ساعتی پیش از دنیا رفتند.🖤🖤
یادشان گرامی و روحشان شاد باشد.

#فریدون_شهبازیان

@javadtaat
@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 14:19


"فریدون شهبازیان" موسیقی‌دان، آهنگساز و رهبر ارکستر سرشناس، امروز درگذشتند.

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

11 Jan, 12:25


چه زندگی زیبایی داشته "الن ووسالو" که به‌دلیل فعالیتش برای درناهای مهاجر موسوم به مادر درنای سیبری در ایران بود .

این پژوهشگر فنلاندی ساکن شهر رویان مازندران بود و به‌دلیل بیش از پنج دهه حضور و فعالیت پژوهشی درباره پرندگان مهاجر ، به‌ویژه درناهای سیبری در این استان ، به مادر درنای سیبری شهرت یافت .

این جانورشناس ، پژوهشگر ، روزنامه‌نگار و موسس انجمن درنای سیبری ، فارغ‌التحصیل رشته‌ی جانورشناسی از دانشگاه کالیفرنیا و همچنین روزنامه‌نگاری بود‌ .
عصر روز چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ پس از افزون بر پنج دهه زندگی و کار پژوهشی در مازندران در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فروبست .

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 18:32


#Marooned
#David_Gilmour

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 18:32


"ترک‌شده" یا "تک‌افتاده" (Marooned) آهنگی بی‌کلام از آلبوم "ناقوس جدایی" گروه پینک فلوید است که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. این قطعه موسیقی؛ تنها اثری از پینک فلوید است که توانسته برنده جایزه گرمی (۱۹۹۵) شود. "ترک شده" یا "تک افتاده" را "دیوید گیلمور" و "ریچارد رایت" نوشته‌اند. این قطعه موسیقی نواهایی دارد که یک جزیره را در ذهن شنونده متبادر می‌کند؛ همچون صدای مرغان دریایی و صدای موج‌هایی که به ساحل می‌خورند.

این موسیقی حین انجام یک کار تمرینی و بداهه در آستوریا در اوایل سال ۱۹۹۳ ساخته شد. "دیوید گیلمور" از یک پدال «دیجی‌تِک وَمی» برای‌زیرتر کردن صدای گیتار استفاده کرده که نت‌ها را به طور کامل و به اندازه یک اکتاو جابجا کرد. همچنین در پس زمینهٔ این آهنگ، افکت‌های‌ ناله‌مانند گیتار "دیوید گیلمور" را می‌توان شنید، بخش‌های پیانویی مربوط به "ریچارد رایت" است که در استودیوهای المپیک واقع در لندن ضبط شده است.
"دیوید گیلمور" اظهار داشته است که تقریباً تمامی این آهنگ بداهه نوازی بوده و او شاید سه یا چهار بار آن‌را به طور آزمایشی نواخت و در نهایت بهترین‌های هر بار اجرا را انتخاب کرد...

#ترک‌شده
#دیوید_گیلمور
#ریچارد_رایت
#پینک_فلوید

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 17:55


"جان مریم"

تک‌خوانان : سارا نائینی و نگینا امانقلووا (خواننده‌ی تاجیکستانی)

تنظیم و رهبر ارکستر : آرش فولادوند

با همراهی گروه کُر «بهار»

ارکستر : فیلارمونیک پاریس شرقی

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 17:43


کنسرت بزرگ عاشقانه‌های مولانا

آهنگساز و رهبر اکستر : آرش فولادوند

خوانندگان : سارا نائینی ، وحید تاج و نگینا (خواننده تاجیکستانی)

به همراه گروه کر بهار و ارکستر فیلارمونیک پاریس

این کنسرت باشکوه را می‌توانید از این لینک در کانال یوتیوب آرش فولادوند ببینید:

https://youtube.com/playlist?list=PLJ50PeczyzLMNGkkb5HwzCZ5xA6sCEAU7&si=4L5_n3-2hsCuqcLn

نی نامه

مولانا / مثنوی معنوی / دفتر اول

بشنو این نی چون شکایت میکند
از جدایی هاحکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش...
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من...
هرکه او از هم زبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی پر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه جز تو پاک نیست...
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
کوزۀ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما...

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 14:49


در سال ۱۳۲۵ وزیر آموزش و پرورشِ وقت با پدرم در افتاده و لج کرده بود. او دکتری از تحصیل کرده‌های آمریکا بود، اما پدرم فقط یک آموزگارِ ساده ناشنوایان بود. وزیر به انحای مختلف چوب لای چرخ پدرم می‌گذاشت و تهمت‌هایِ ناروایِ سیاسی به او می‌زد، حقوقش را کم می‌کرد، اجازه ملاقات به او نمی‌داد و وی را تحقیر و تمسخر می‌کرد و می‌گفت: مدرک تحصیلی نداری. خلاصه از هر گونه کارشکنی در حقِ پدر دریغ نمی‌کرد و از این کارشکنی‌ها لذتِ کودکانه می‌برد. آن وقت‌ها پدرم "مجله زبان" را منتشر می‌کرد. در این مجله با چاپ مقاله خیلی تند و تیزی به وزیر حمله کرد و جملاتی در آن نوشت که خیلی به درد وزیر می‌خورد، زیرا می‌توانست با عنوان کردن آنها برای این آموزگارِ تسلیم‌ناپذیری که ترس و عجز را در مذهبِ آموزگاری الحاد می‌شمرد، چاه بکند و وزیر همین‌کار را هم کرد و عنوان کرد: باغچه‌بان کمونیستِ توده‌ای و ضد رژیم سلطنتی است و اصلاً ایرانی نیست و یک مهاجر قفقازی می‌باشد و از این‌گونه حرف‌ها. پدرم در جواب به این مهملات مقاله تند و تیز و مفصل دیگری بدین شرح نوشت:

آقای وزیر من مانند فلانی برلن ندیده و مثل فلان شخص از پاریس نیامده‌ام و مانند آن یکی به مسکو نرفته و مثل این یکی از لندن برنگشته و مانند تو میوه‌ی آمریکا نیستم، من مانند یک علفِ صحرایی به وسیله باد و باران و تابش نورِ آفتابِ آسمانِ ایران سبز شده و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار می‌کنم. قدرت، فكر، معلومات و ایمان من همه ایرانی است. من در ایران یک بخشش الهی هستم، نه مثل شما کسبِ شرف کرده‌ای از آمریکا. من انفاسِ پیامبری را از زرتشت، حس نوع پروری را از سعدی، قدرت تشخیص و علاج را از بوعلی سینا، جسارت سربازی را از فردوسی، شورِ عشق و ظرافتِ خیال را از نظامی گنجه‌ای و جرأتِ انقلاب را از کاوه آهنگر به ارث برده‌ام. سرکار چه‌ کاره‌ هستید ای میوه‌ی آمریکا؟ من این دعوا را با شما در زمانی شروع کرده‌ام که شما وزیر هستید و من آموزگاری بیش نیستم، اما ترس و عجز در مذهب آموزگاری من الحاد (کفر) است. من نمی‌توانم در برابر ظلم و دروغ مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگانِ من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد. من برای مبارزه با ستم منتظر نمی‌مانم تا چند نفر پا پیش بگذارند و من دنبال آنها راه بیفتم. من خود پیش می‌روم، ولو این‌که دیگران قدمی هم برندارند و من تنها بمانم. آموزگاران همیشه باید در مواجهه با ظلم و دروغ پیش قدم باشند و هیچ گاه نباید منتظر بمانند تا کسانی جلو بیفتند و آنها دنبالشان بروند.

ثمین باغچه‌بان در ادامه خاطرات خود می‌افزاید:

در این زمان، من در ترکیه دانشجو بودم. وقتی به ایران برگشتم، یک روز از پدرم پرسیدم: بالاخره داستانِ آن زد و خورد به کجا انجامید؟ پدرم گفت: باخبر شدم که وزیر خدمت شاه رفته و تا توانسته چُغُلی مرا کرده و دارد برایم چاه می‌کند. من هم از شاه تقاضای ملاقات کردم، یک روز ساعت ۷ صبح را تعیین کردند که در کاخ سعدآباد باشم. روزش که رسید، رفتم نزد شاه که زیر درختان بلند چنار در حال قدم زدن بود و آجودان‌هایش هم پشت سرش بودند. شاه پس از احوال‌پرسی از وضع آموزشگاه ناشنوایان و پیشرفت شاگردان، روش زبان‌آموزی و زبانِ اشاره و لب‌خوانی به ناشنوایان سؤالاتی کرد. من هم توضیح دادم. شاه با کنجکاوی و علاقه زیاد و با دقت و صبر و حوصله به حرف‌هایم گوش کرد و گفت: حالا مطلب‌تان را بفرمایید. من در حالِ توضیح دادن، بدون این‌که متوجه باشم با صدای بلند و با حرارت حرف می‌زدم و دستانم را تکان می‌دادم.

بلند حرف زدن و تکان دادن دست‌ها عادتِ همیشگیِ من است و چون معلم ناشنوایان هستم، گاهی هنگامِ حرف زدن، از زبان اشاره هم استفاده می‌کنم. آجودان‌ها که چند قدم دورتر، پشت سر شاه به حالت خبردار ایستاده بودند، مرتب به من چشم غره می‌رفتند و با اشاره چشم و ابرو و سر و دست به من می‌فهماندند که دستانم را تکان ندهم و آنها روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم. من هم خودم را جمع و جور می‌کردم اما بعد از چند ثانیه، باز شروع به تکان دادن دست‌ها و بلند حرف زدن می‌کردم. آجودان‌ها دوباره شروع می‌کردند با ایما و اشاره به من می‌گفتند که دستانم را روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم. شاه که متوجه رفتارِ آجوادان‌ها در پشت سرش شد، برگشت رو به آنها گفت: مگر ایشان رو نمی‌شناسید؟ ایشان معلم کر و لال‌ها هستند، بگذارید آزاد باشند و همان‌طور که عادت‌ دارند، حرف بزنند. بعد شروع کرد به قدم زدن و من هم کنارش بودم. وقتی چند قدمی دور شدیم، طوری که فقط من بشنوم، گفت: شما به دل نگیرید. آنها نظامی هستند. شما راحت باشید!

#ثمین_باغچه‌بان
#چهره‌هایی_از_پدرم
#نشر_قطره

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 14:38


سخنرانی "لطف‌الله میثمی"
در شب استاد "اکبر ثبوت"

یکشنبه، دوم دی ۱۴۰۳
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی


@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

07 Jan, 12:35


ویولن:
#حبیب‌الله_بدیعی
تمبک:
#امیرناصر_افتتاح
#رادیو_ایران
#سال۱۳۴۳
#شوشتری

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

30 Dec, 14:41


#کیوان_ساکت
#جعفر_صنعت
#تار_یحیی
#پرده‌گردانی
#دشتی
#سه‌گاه
#شور
#داریوش_دانشور

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

30 Dec, 14:29


«آزادی مشروط» سروناز احمدی

"سروناز احمدی"، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، پس از گذراندن «یک سال و ۹ ماه» حبس، به‌ صورت «مشروط» از ‎زندان اوین آزاد شد.
پیش از این با درخواست «آزادی مشروط» سروناز احمدی مخالفت شده بود.
"سروناز احمدی" ۱۵ آبان ۱۴۰۱ در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در نهایت از بابت اتهام‌های «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» به ۳ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد.
از "سروناز احمدی" تا کنون ترجمه‌ی کتاب‌های «انقلاب در نقطه صفر» اثر سیلویا فدریچی، «زنان و جامعه، قدرت و واژگونی» اثر ماریاروزا دالاکاستا و سلما جیمز، و همچنین ترجمه‌ی مقالات مختلفی از جمله «استالینیسم چطور مارکسیسم را تحریف کرد»، «سرکوب مارکسیست‌های جوان در چین» و «فراسوی فروپاشی: سه تامل درباره‌ی پیامد ممکن» منتشر شده است.

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

29 Dec, 20:29


کتابخانه‌ای کم‌نظیر در تهران ؛ منزل دکتر "حاتم قادری" ، متفکر و اندیشمندِ علومِ سیاسی

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

29 Dec, 12:49


(شکست ایران در سوریه، فرصتی برای بازگشت به مردم)

گذر زمان نشان داد که عملیات طوفان الاقصی یا هفت اکتبر، یک خطای محاسباتی راهبردی بود که بیش از آنکه اسرائیل را تضعیف کند، محور مقاومت و ایران را در معرض خطر قرار داد. غزه که روزگاری تهدیدی برای اسرائیل بود، پس از این عملیات، بارها شخم زده شد و امروز سرنوشتش به اسرائیل واگذار  شده و دیگر خبری از گردان‌های قسام و موشک‌های حماس نیست. حزب‌الله لبنان که در حمایت از حماس، اسرائیل را موشک‌باران می‌کرد، ارزشمندترین رهبران و بهترین فرماندهان و جنگجویان خود را از دست داد و شرایط آتش‌بس را پذیرفت. ارتش دویست هزار نفری سوریه ظرف دو هفته در مقابل گروه ده‌هزار نفری تحریر الشام فروپاشید و تسلیم شد و بشار اسد به مسکو گریخت.

نتیجه دردناک خطای محاسباتی حماس در عملیات طوفان‌الاقصی این بود که امروز اسرائیل در قدرتمندترین موضع خود از تاریخ تاسیس رژیم صهیونیستی قرار گرفته، و نتانیاهو با ظهور مجدد ترامپ، سرمست پیروزی‌های خونبار خویش و مشغول برنامه‌ریزی برای یورش به سر اژدهای محور مقاومت است. ادامه این مسیر به پرتگاه‌های دیگری می‌انجامد که سرنوشت جمهوری اسلامی و ملت ایران را نشانه رفته است.

چگونه می‌توانیم از شکست‌های بعدی و سوریه شدن ایران جلوگیری کنیم؟ اولین قدم، خودانتقادی و پذیرش دردناک اشتباهات راهبردی گذشته و بازتعریف مفهوم مقاومت و تغییر هدف از مرگ به زندگی است. آیا همانطور که ملت ایران با تمام وجود در دفاع از وطن در جنگ عراق مشارکت کرد، امروز هم آماده استقامت و جانفشانی است؟ اگر نیستیم، چرا نیستیم و کجای کار اشتباه کردیم و چه کنیم که به سرنوشت سوریه مبتلا نشویم؟ آیا ملت مقصر است؟

ارزشمندترین هنر انسان در توانایی تبدیل شکست به پیروزی و تغییر تهدید به فرصت است. شکست‌های سنگین اخیر، فرصتی فراهم کرده که جمهوری اسلامی به ایران برگردد و اولویت‌های خود را بر خواست مردم ایران منطبق کند. نه آنکه امکانات و ثروت کشور را مصروف روُیاهای بلندپروانه و آمال ایدئولوژیک اقلیت چهار درصدی کند. اولویت‌های ایران بازگرداندن اعتماد مردم، مواجهه با فساد اقتصادی و سیاسی اقلیت خودی، خطر پیرشدن جمعیت، تورم و فرار مغزها و نابودی منابع آب و فروپاشی اقتصادی است. هرکدام از این خطرات، از اسرائیل اسرائیل‌تر و از آمریکا آمریکاترند.

جمهوری اسلامی اگر بر خواست مردم ایران استوار باشد، در مقابل سهمگین‌ترین طوفان‌ها و مهیب‌ترین حملات نظامی و شدیدترین تحریم‌های اقتصادی مقاومت خواهد کرد. مهم‌ترین درسی که باید از سوریه بگیریم این است که حکومتی که دردهای مردمش را فراموش کند و توصیه‌ها و انتقادات اقتصاددانان و دانشگاهیان خود را نشنود و سیاسیون منتقد خود را با برچسب خائن، تار و مار کند، روزی از اعماق تاریکی با یک لشگر جولانی مواجه خواهد شد که با حمایت بیگانگان تورانی اردوغانی بر سرنوشت کشور حاکم می‌شوند. مردم نومید و خسته از بی‌وفایی‌ها، ناچار دل به سیاهی می‌بندند و امید به بیگانه می‌سپرند.

تحلیل‌گران می‌گویند دمشق تسلیم شد چون حزب‌الله لبنان، روسیه و ایران هرکدام مشغول جنگ‌های خاص خود با اسرائیل و یا اوکراین بودند و نتوانستند به اسد کمک کنند. اما واقعیت این است که مقصر این شکست حکومت بشار اسد است که سالهاست که به خواست مردم سوریه پشت کرده و دل به حمایت بیگانه سپرده. برخی نیز معتقدند مقصر بحران امروز سوریه، ترکیه، آمریکا و اسرائیلند. اما از امروز تا ده‌ها سال آینده هر بلایی که بر سر مردم سوریه بیاید باید از چشم دولت بشار اسد دید. او بود که خدا را فراموش کرد و مردم کشورش را به خودی و غیر خودی تقسیم کرد و شکاف‌های قومی و گسل‌های مذهبی سوریه را فعال کرد و با تکیه بر روسیه و ایران و حزب‌الله، راه را برای نفوذ ترکیه و اسرائیل و آمریکا فراهم ساخت و انتخابات و خواست مردم سوریه را به مسخره گرفت و مصلحت کشورش را قربانی چند صباحی حکومت بیشتر خویش کرد.

بحران امروز سوریه دست‌پخت بشار اسد است نه آمریکا و اسرائیل و روسیه. همانطور که اوضاع امروز لیبی نیز دست‌پخت معمرقذافی است که این کشور را جولانگاه افراطیون و بیگانگان ساخت. همچنین بحران عراق نیز محصول صدام است. اگر بشاراسد، صدام‌حسین و معمرقذافی حکومت خود را بر خواست و اراده ملت منطبق می‌کردند، مردم این کشورها دل به افراطیون و بیگانگان نمی‌سپردند. اگر تمام قدرت‌های شرق و غرب جمع شوند نمی‌توانند از پس یک گروه مثل حزب‌الله لبنان برآیند. اما همین حزب‌الله هم اگر به مردم لبنان پشت کند و مصالح ملت خود را قربانی بلندپروازی‌های ایدئولوژیک یک اقلیت کند، باید منتظر شکست و انزوا باشد.

شکست در سوریه فرصتی برای بازگشت جمهوری اسلامی به ایران و توجه به مطالبات مردم و مقابله با انحصار قدرت و ثروت و بلندپروازی‌های ایدئولوژیک اقلیت چهار درصدی است.

#دکتر_اسفندیار_خدایی

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 20:02


فروغ فرخ‌زاد به همراه زیگرید همسرِ امیرمسعود فرخ‌زاد و پدر زیگرید آقای ونتزلاف / آلمان .

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:26


سلام ای شب معصوم!
سلام ای شبی که چشم‌های گرگ‌های بیابان را
به حفره‌های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می‌کنی
و در کنار جویبارهای تو ، ارواح بیدها
ارواح مهربان تبرها را می‌بویند
من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم
و این جهان به لانه ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی‌ست
که هم‌چنان که تو را می‌بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می‌بافند
سلام ای شب معصوم

میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله‌ای‌ست
چرا نگاه نکردم ؟
مانند آن زمانی که مردی از کنار درختان خیس گذر می‌کرد

چرا نگاه نکردم ؟
انگار مادرم گریسته بود آن شب
آن شب که من به درد رسیدم و نطفه شکل گرفت
آن شب که من عروس خوشه‌های اقاقی شدم
آن شب که اصفهان پر از طنین کاشی آبی بود
و آن کسی که نیمه من بود ، به درون نطفه من بازگشته بود
و من در آینه می‌دیدش
که مثل آینه پاکیزه بود و روشن بود
و ناگهان صدایم کرد
و من عروس خوشه‌های اقاقی شدم
انگار مادرم گریسته بود آن شب
چه روشنایی بیهوده‌ای در این دریچه مسدود سر کشید
چرا نگاه نکردم ؟
تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند
که دست‌های تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان که پنجره ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
و من به آن زن کوچک برخوردم
که چشم‌هایش ، مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند
و آن‌چنان که در تحرک ران‌هایش می‌رفت
گویی بکارت رؤیای پرشکوه مرا
با خود بسوی بستر می‌برد .
‌‌‌‌

فروغ فرخ‌زاد / بخشی از شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:26


به مناسبت نودمین سالروز تولد بانوی شاعره  سنت‌شکن در زندگی و عاشقی و سرودن شعر مدرن ایران .
طرح فانتزی فروغ فرخ‌زاد از بهار موحد است .

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:15


به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل‌های خشک گذر میکردند
به دسته‌های کلاغان
که عطر مزرعه‌های شبانه را
برای من به هدیه میآورند

به مادرم که در آئینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت، سلامی دوباره خواهم داد

میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامهٔ بوهای زیر خاک
با چشمهام: تجربه‌های غلیظ تاریکی
با بوته‌ها که چیده‌ام از بیشه‌های آنسوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانهٔ پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد

#فروغ_فرخزاد
#تولدی_دیگر

هشتم دیماه، زادروز بانو "فروغ فرخزاد" خجسته باد.

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:14


عروسک کوکی

بیش از اینها، آه، آری
بیش از اینها میتوان خاموش ماند



میتوان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ، بر قالی
در خطی موهوم، بر دیوار



میتوان با پنجه‌های خشک
پرده را یکسو کشید و دید
در میان کوچه باران تند میبارد
کودکی با بادبادکهای رنگینش
ایستاده زیر یک طاقی
گاری فرسوده‌ای میدان خالی را
با شتابی پرهیاهو ترک میگوید

میتوان بر جای باقی ماند
در کنار پرده، اما کور، اما کر

میتوان فریاد زد
با صدائی سخت کاذب، سخت بیگانه
«دوست میدارم»
میتوان در بازوان چیرهٔ یک مرد
ماده‌ای زیبا و سالم بود

با تنی چون سفرهٔ چرمین
با دو پستان درشت سخت
میتوان در بستر یک مست، یک دیوانه، یک ولگرد
عصمت یک عشق را آلود

میتوان با زیرکی تحقیر کرد
هر معمای شگفتی را
میتوان تنها به حل جدولی پرداخت
میتوان تنها به کشف پاسخی بیهوده دل خوش ساخت
پاسخی بیهوده، آری پنج یا شش حرف

میتوان یک عمر زانو زد
با سری افکنده، در پای ضریحی سرد
میتوان در گور مجهولی خدا را دید
میتوان با سکه‌ای ناچیز ایمان یافت
میتوان در حجره‌های مسجدی پوسید
چون زیارتنامه خوانی پیر

میتوان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب
حاصلی پیوسته یکسان داشت
میتوان چشم ترا در پیلهٔ قهرش
دکمهٔ بیرنگ کفش کهنه‌ای پنداشت
میتوان چون آب در گودال خود خشکید

میتوان زیبائی یک لحظه را با شرم
مثل یک عکس سیاه مضحک فوری
در ته صندوق مخفی کرد
میتوان در قاب خالی ماندهٔ یک روز
نقش یک محکوم، یا مغلوب، یا مصلوب را آویخت
میتوان با صورتک‌ها رخنهٔ دیوار را پوشاند
میتوان با نقشهائی پوچ‌تر آمیخت

میتوان همچون عروسک‌های کوکی بود
با دو چشم شیشه‌ای دنیای خود را دید

میتوان در جعبه‌ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لابلای تور و پولک خفت
میتوان با هر فشار هرزهٔ دستی
بی‌سبب فریاد کرد و گفت
«آه، من بسیار خوشبختم»

فروغ فرخ‌زاد

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:14


#نگاه_کن

#جهان

آلبوم: خبرتازه
آهنگساز: کامیار
تنظیم: کاظم عالمی
شاعر: فروغ فرخ‌زاد

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:14


شعر فروغ فرخزاد در ترانه ی زیبای "آفتاب می‌شود" با صدای "پروین یوسُفی" خواننده تاجیک.

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:14



یادی از فروغ فرخ‌زاد با بخشی از شعرش با نامِ "آن روزها" از دفترِ تولدی دیگر


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی‌ها
در ازدحام پرهیاهوی خیابانهای بی‌برگشت
و دختری که گونه هایش را
با برگهای شمعدانی رنگ میزد ... آه
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست ...

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

28 Dec, 19:13


 * کامبیز محمدصالحی

* با یاد زنی که روزی گونه‌هایش را با برگهای شمعدانی رنگ میزد.

فروغ فرخ‌زاد بی تردید یکی از قله‌های ادب پارسی است و در این به اوج رسیدن از فراز و نشیب‌های بسیاری گذر کرده است. بسیاری او را علاوه بر یک شاعر ستودنی، او را انسانی آزادی‌خواه و برابری‌طلب و مروج گریز از سنت‌های مردسالارانه می‌‌یابند، اسطوره‌ای که توان زیر پرچمش ایستاد و مبارزه‌ی فمینیستی ایرانی را جانی بخشید. و البته بسیاری نیز مخالف این باور هستند و صرفا او را گوهری درخشان در سپهر ادبیات ایران می‌شناسند و لاغیر.

همه‌ی اینها را گفتم تا شما را به خواندن گوشه‌ای از خاطرات شادروان طوسی حائری دعوت کنم. تا شاید نور پانوسی باشد و پیش‌پایی را روشن نماید.

بی هیچ کلامی بیش جان شیفته‌ی اندیشه‌تان را به خاطره‌ی طوسی حائری که زمانی بی‌دریغ میزبانی فروغ را به عهده داشت ، جلب می‌کنم.

.....................................

اولين چيزی كه با مهری رخشا احساس كرديم اين بود كه او با پرويز تجانس روحی ندارد. من پرويز را خيلی خوب می‌شناختم. آن‌وقت‌ها كه با احمد شاملو زندگی می‌كردم او زياد به خانه‌ی ما رفت و آمد داشت، به هر حال وقتی با فروغ آشنا شدم با او در مورد شعرش بسيار بحث كردم. و در مورد اينكه بايد او راه خودش را بشناسد. و بعدها، شايد درست يا غلط، او را تشويق به جدايی از همسرش كرديم. و فروغ پنج، شش ماه بعد از همسرش جدا شد. بايد اين مسئله را پذيرفت زندگی در كنار پرويز جلوی رشد شكوفايی استعداد شعری فروغ را می‌گرفت.
فروغ در مورد شايعاتی كه اينجا و آنجا از او می‌نوشتند بسيار حساس و عصبی شده بود. به خصوص كه پرويز نيز او را تهديد كرده بود تمام مطالبی كه در مورد او می‌نويسند‌، در پوشه‌ای جمع‌آوری می كند تا روزی كه فرزند آنها بزرگ شد به او بدهد و بگويد اين مادر توست. من شاهد رنج و تلخی و گريه‌های بی‌انتهای فروغ بسيار بودم، او از تنهايی می‌ناليد و برای فرزندش هميشه بیقرار و ناآرام بود. حتی يك بار وقتی فروغ به ديدن كامی رفته بود او بهش گفته بود برو تو مادر من نيستی، دوران بی‌نهايت سختی بر فروغ بود، در چنين روزهایی فروغ ديوانه‌وار می‌گريست. سخت می‌گريست، آرام كردن فروغ در اين دوران خیلی مشكل بود. اما اين آخرها ديگر تسليم شده بود:

" من به تسليم می‌انديشم
اين تسليم دردآلود
من صليب سرنوشتم را
بر فراز تپه‌های قتلگاه خويش پوشيدم"

و می‌گفت: باشد من ديگر پذيرفتم اين سرنوشت من است. (خانم حائری كه بشدت می‌گريد) تنها به عشق پسرش بود حسين را از جذام‌خانه آورد و سرپرستی او را بر عهده گرفت. شبی را بياد دارم كه فروغ به منزل مهری رخشا آمده بود، تازه از سفر اروپاييش برگشته بود، آن‌شب آقای شفا، صادق چوبك، عماد خراسانی و دوستانی ديگر نيز حضور داشتند فروغ حمله‌‌ی بیرحمانه‌ای عليه عماد خراسانی شروع كرد و می‌گفت: عماد چرا تو بايد اينطور خودت را اسير اعتياد كنی كه در نتيجه در كار شعر هم به جایی نرسی. حيف از تو نيست كه هنوز از آه و ناله های قلابی عهد دقيانوس شعر ايران دست برنمیداری؟
فروغ آن‌شب مهمانی را بر هم زد. عماد كه رنجيده بود مهمانی را ترك كرد. و مهری هم سخت ناراحت شد و به فروغ بشدت اعتراض كرد و گفت: تو چرا عمدا همه را می‌رنجانی، چرا جلسات مهمانی را هميشه بر هم میزنی چرا با عماد اينطور بر خورد كردی؟ و فروغ خيلی ساده گفت: "او نبايد خود را  اين‌طور اسير اعتيادش بكند. او با خودش و شعر فارسی بد می‌كند، چرا يك چنين چيزی را بايد پنهان كرد؟ پنهان كردنش كه خيلی بدتر است. "حالا چطور امكان دارد يك چنين شخصی اسير اعتياد باشه. هر كه هر چه می‌گويد دروغی بيش نيست فروغ گاهی در مهمانیها مشروب مصرف می‌كرد اما مخدر هرگز، به جرات می‌توانم بگويم فروغ به غير از تقريبا سيگار هرگز اعتياد ديگری نداشته. من كه با او به نوعی زندگی می‌كردم.
تقريبا بعد از جدی شدن مسئله‌‌ی فروغ با گلستان من ديگر كمتر او را می‌ديدم.
تا اين كه يك شب او را در انجمن ايران و آمريكا ديدمش به او گفتم: فروغ دلم می‌خواهد ترا ببينم.
گفت: "من هم، اما شماها مرا بايكوت كرده ايد." آن‌وقت آدرس جديد منزلش را به من داد و شبی را شام با هم صرف كرديم. فروغ بسيار تغيير كرده بود.
فروغ هميشه پوششی ساده و بسيار مرتبی داشت و از آرايش‌های تند كه مختص به عروسك‌ها می‌دانست امتناع می‌كرد. و زندگی بسيار ساده‌ای نيز برای خودش فراهم كرده بود. عجيب هر چه داشت به ديگران می‌بخشيد اغلب اوقات در طول هفته‌‌ی اول تمام در آمد ماهانه‌اش را صرف آدم‌های نيازمند می‌كرد و مابقی هفته‌ها را در شرايط بسيار سختی به سر می‌برد. حتی زمستان‌هایی پيش می‌آمد كه هزينه‌ی خريد سوخت را برای روشن كردن بخاری نداشت. سخت و می‌توانم بگویم اصلا كمك كسی را هم نمی‌پذيرفت. وقتی به او اعتراض می‌كردم می‌گفت "نمی‌تواند وقتی می‌داند انسان‌هايی هستند آن‌چنان نيازمند راحت بنشيند و زندگی كند."

موسیقی و اندیشه

27 Dec, 09:46


"کارل پوپر"، فیلسوف انگلیسی می‌گوید دموکراسی نه به معنای حاکمیت مردم است، نه حاکمیت اکثریت! مردم یا اکثریت هیچ‌وقت حکومت نکرده‌اند. مبنا و معیار دیگری نیاز است. آنچه دموکراسی را دموکراسی می‌کند «توانایی و حقِ عزل حاکمان است از سوی مردم، بدون خونریزی و براندازی».

وآنچه دیکتاتوری را دیکتاتوری می‌کند، «بی‌نصیب ماندن مردم از این توان و حق است، مگر با انقلاب و سرنگونی».

دموکراسی این سؤال افلاطونی را که «چه‌کس باید حکومت کند؟» کنار می‌زند و به جای آن می‌پرسد «چگونه باید حکومت کرد؟». چنان باید حکومت کرد که شرورترین و رذل‌ترین حاکم را بتوان پایین آورد.

اگر این درس مهم و اساسی پوپر را بسط دهیم، می‌توانیم بگوییم حکومت دموکراتیک، نهادها و قوانین و دستگاه‌هایی دارد که از این توان و حق مردمی حمایت می‌کنند. بر این اساس، خطاست اگر دموکراسی را به مجلس و رأی و چیزهایی از این جنس، تقلیل دهیم.

صندوق رأی و پارلمان، دموکراسی را تضمین نمی‌کنند. مقصود این نیست که دموکراسی بدون رأی گرفتن از مردم ممکن است، بلکه هر رأی‌گرفتنی، به معنای اجرای دموکراسی نیست.
البته که انتخابات ابزار لازم و ضروری است، اما این وسیله باید در خدمت غایتِ دموکراسی باشد؛ حقیقت انتخاباتِ و دموکراسی، عزل است نه نصب!
برای دستیابی به دموکراسی، به دستگاه و نظامی نیاز است که از حق و حقوق مردمان، و در ذیل آن حقِ عزل، پشتیبانی کند. این‌ موضوع برای آموزش عمومی و افزایش آگاهی عامه مردم لازم است. بخصوص این‌روزها که در بسیاری از کشورها، همه در حال فکر کردن به راه چاره هستند؛ اینکه از کجا ضربه خورده‌اند و چرا همه‌ حرکت‌ها و جنبش‌های عدالت‌خواهانه به نتیجه نمیرسد؟

ژنرال "شارل دوگل" در جنگ جهانی دوم، رهبر آزادی بخش فرانسه بود. او بعد از جنگ به ریاست جمهوری رسید و غیر از تلاش‌هایی که برای آزادسازی فرانسه از اشغال آلمانِ نازی کرد، از اقدامات ارزشمند او آزاد سازی ۱۲ مستعمره آفریقایی فرانسه بود. او در سال ۱۹۶۹، رفراندومی برای اصلاحات قانونی و اجتماعی برگزار کرد.
دوگل مدعی بود برای رفع مشکلاتی که اعتراضات وسیع سال ۱۹۶۸ یکی از نشانه‌هایش بود، رئیس جمهور به قدرت و اختیارات بیشتری نیاز دارد.
مردم فرانسه علی‌رغم احترامی که برای شارل دوگل قائل بودند، به آن رفراندوم رأی منفی دادند و دوگل که نتوانسته بود اعتماد و موافقت مردم را جلب کند، از قدرت کناره‌گیری کرد. درس بزرگ مردمِ فرانسه برای مردم دنیا این بود که: سوابقِ جانفشانی و خدمت یک قهرمان, دلیل و توجیه کافی برای سپردن مقدرات زندگی یک ملت و کشور به دست آن قهرمان نیست؛ چون به سادگی امکان هیولا شدن را به قهرمان می‌دهد.

دموکراسی، متضمن برابری افراد جامعه و تبعیت حاکم از ملت است، هیچ حاکم فرهمندی نباید اختیار بیابد اراده‌اش را بر ملت تحمیل کند. دموکراسی فقط آن نیست که بتوان با رأی مردم کسی را به مقامی منصوب کرد، بلکه دموکراسی آنست که بشود آنکس را که در مسند قدرت است، با رأی مردم از قدرت عزل کرد.

در جامعهٔ برخوردار از دموکراسی، هیچ کسی در هیچ مکانیزمی نباید اختیاراتی بر ملت بیابد که بعداً نتوان جز به جنگ و جبر از او پس گرفت.هیچ فضیلتی اعم از زهد، علم، قول، عهد و سوابق، ضمانت نمی‌کند که شخص حاکم، منافع خودش یا صنف و گروهش را در پای حقیقت و یا پای مردم قربانی کند. پس قدرت باید محدود، موقت، قابل نظارت و قابل استرداد باشد.

این سر رشته‌ای است که اگر در جامعه‌ای گم شود، زندگی در آن جامعه، زندان و جهنم می‌شود و هر بار وعده تازه‌ای برای رهایی و رستگاری، ما را به دنبال خود می‌کشد تا روزی برسد که بتوان از جهنمی که خود ساخته‌ایمند نجات یابیم.
اگر در سال ۱۹۶۹، مردم طبق میل ژنرال دوگل رأی داده بودند، احتمالاً امروز دوگل به شدت فردی منفور شده بود مثل ژنرال فرانکو، معمرقذافی، موگابه، صدام حسین، حاکمان کره شمالی، کوبا،  و... و تا آخر عمر دوگل رئیس جمهور می‌ماند و هرگز بدون جنگ داخلی و انقلاب و شورش نمی‌شد قدرت را از او پس گرفت و به منتخبی دیگر انتقال داد، چه رسد به تحت تعقیب قرار دادن رئیس جمهور مجرم یا جنایتکار.
از کانال قلم بیداری

#دموکراسی
#ح_درویشی

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

27 Dec, 07:00


گفت‌وگوی مجله کتاب امروز (ایرج افشار، نجف دریابندری و محمدرضا شفیعی‌کدکنی) با مجتبی مینوی.

شماره ششم مجله کتاب امروز
شرکت سهامی کتاب‌هایِ جیبی
بهار و تابستان ۱۳۵۲

*این مصاحبه "مینوی" به‌نوعی گزارشی‌ست از تحولات فرهنگی و ادبی و آن‌چه در دوره پهلوی (از آغاز تا دهه ۵۰) بر حوزه مطالعات مرتبط با ایران‌شناسی گذشت.



@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

27 Dec, 06:59


#غلامحسین_ساعدی
#واپسین_دیدار
#سیروس_وقوعی


@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 18:05


"Love Theme"
"The GodFather"

Music: "Nino Rota"

violin cello: "Luka Sulic" & Stepan Hauser"

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:32


#عزت‌الله_فولادوند
ویدئو از:
#پیمان_طالبی


@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:28


#جامعه_باز_و_دشمنان_آن
#کارل_پوپر
ترجمه:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:27


آنچه می‏بینیم، می‌شنویم و لمس می‏کنیم تخته ‏بند تن ماست و از شخص ما جدا شدنی نیست. عواطف‌مان نیز به همین وجه از خودمان آغاز می‏ شود.

کودک‏ شیرخوار احساس گرسنگی یا ناآسودگی می‏کند و از چیزی غیر از احوال جسمانی خویش‏ متأثر نمی‏ شود. به مرور ایام، افقش گشاده ‏تر می‏ شود و به همان نسبت که جنبۀ صرفاً شخصی‏ اندیشه ها و احساساتش رو به کاستی می‌رود و سر و کارش با احوال جسمانی شخص خودش کمتر می‏ شود، فرزانگی‏ اش فزونی می‏گیرد. این امر البته دارای شدت و ضعف است.

هیچکس نمی‏‌تواند جهان را با بی طرفی تمام بنگرد، و اگر بتواند، به احتمال قوی زنده نخواهد ماند. اما این امکان هست که‏ پیوسته به بی طرفی نزدیکتر شویم: از سویی به وسیلۀ شناختن امور دور از خودمان در زمان یا مکان، و از سوی دیگر از این راه که به اینگونه عوامل در احساسات مان به قدر مناسب اهمیت بدهیم. رشد فرزانگی با همین نحوۀ تقرب به بی طرفی به دست می ‏آید.

#فلسفه
#انسان‌وفرزانگی
#برتراند_راسل
مترجم:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:24


#در_سنگر‌آزادی
#فردریش_فون‌هایک
ترجمه و مقدمه:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:22


#زندگینامه_فلسفی‌من
#کارل_یاسپرس
ترجمه:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:21


#آگاهی‌و‌جامعه
#هنری_استوارت‌هیوز
ترجمه:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:20


مهم‌ترین اصول اخلاقیِ جوامع ابتدایی همبستگی، گروه گرایی، تعقیب هدف‌های جمعی، سرکوب تک‌روی و مبارزه با فردگرایی بوده که در طی صدها هزار سال در سرشت روانی انسان مخمر شده و اکنون به سوسیالیسم به ارث رسیده است. بنابراین، به عقیده هایک، سوسیالیسم عمیقا ضد مدرن و واپسگراست و سوسیالیست‌ها بی‌آنکه خود متوجه باشند از اخلاق متعلق به جوامع ابتدایی دفاع می‌کنند و چون نمی‌خواهند بفهمند که تمدن مدرن بر چه اصولی بنیاد شده است، برای وارد کردن شاخص‌ها و ملاک‌هایی در «جامعه کلان» دست به تلاش می‌زنند که گرچه در مرحله «شکار و خوشه‌چینی» بسیار موثر و ارزشمند بود، ولی به کار تمدن مدرن نمی‌آید.

مشکل سوسیالیسم این است که هرقدر هم نقاب مدرنیسم بزند، نظریه‌ای مدرن نیست؛ نظریه‌ای عمیقا معیوب است زیرا بنا را بر یک سلسله خطاهای فکری اساسی گذاشته که به علت تاثیر در سیاست‌گذاری‌ها، به عواقب وخیم اجتماعی و اقتصادی انجامیده است.

#درسنگر_آزادی
#فردریش_فون‌هایک
ترجمه و مقدمه:
#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:17


#خشونت
ترجمه:
#عزت‌الله_فولادوند
#هانا_آرنت

@mosighi_andishe

موسیقی و اندیشه

26 Dec, 17:16


استاد "عزت‌الله فولادوند"، مترجم بسیاری از نام‌ها که با قلم ایشان شناختیم.

پنج دی زادروز یکی از استادان مسلم ترجمه و انسانی والاست. جناب دکتر "عزت‌الله فولادوند" در سال ۱۳۱۴ در شهر اصفهان به دنیا آمد، پدرش "غلامرضا فولادوند" قاضی دادگستری بود. پس ازگذراندن تحصیلات پایه در تهران ابتدا جهت ادامه ی تحصیل به انگلستان رفت و به علت برخی مشکلات دوباره به ایران بازگشت و دوره دبیرستان را به پایان رسانید. سپس به پاریس رفت و در آنجا به مدت دو سال مشغول تحصیل در رشته‌ی پزشکی شد. پس از مطالعه ی کتاب مسائل فلسفه اثر "برتراند راسل"، پزشکی را رها کرد و برای تحصیل دانش فلسفه عازم آمریکا شد. و دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه را در دانشگاه کلمبیا گذراند. از اساتید او می‌توان به "آرتور دانتو"، "رابرت کامینگ" و "سیدنی مورگن بسر" اشاره کرد.

استاد "فولادوند" از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۹ در سمت‌های مختلف در شرکت ملی نفت ایران و وزارت امور اقتصادی و دارایی مشغول به کار بوده است. در کنار فعالیت‌های شغلی، به فعالیت‌های فرهنگی نیز پرداخت و چندین ترجمه از او در همان سال‌ها منتشر شد. ترجمه کتاب‌های «فلسفه‌کانت» و «آگاهی و جامعه» به ترتیب در دوره های هشتم و نهم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شده اند.

«گریز از آزادی» و «آیا انسان آزاد خواهد شد؟» از "اریک فروم"، «قدرت اندیشه» و «آزادی و خیانت به آزادی» از "آیزایا برلین"، «خشونت» از "هانا آرنت"، «فلسفه کانت» از "اشتفان کورنر"، «آگاهی و جامعه باز» ، «جامعه باز و دشمنان آن» از "کارل پوپر"، برخی از کتاب‌هایی ست که این استاد فرهیخته ترجمه نموده‌اند.

#عزت‌الله_فولادوند

@mosighi_andishe