متن روضه میرزا محمدی،مقتل @mirzamohamadi110110 Channel on Telegram

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

@mirzamohamadi110110


روضه میرزا محمدی (Persian)

روضه میرزا محمدی یک کانال تلگرامی با نام کاربری mirzamohamadi110110 است که به ترویج و ارتقا فرهنگ و ادبیات ایرانی می‌پردازد. این کانال به عنوان یک فضای مجازی برای علاقمندان به شعر، داستان، و ادبیات فارسی، فرصتی مناسب برای به اشتراک گذاری آثار ادبی و بحث و گفتگو در مورد آنها فراهم می‌کند. اگر علاقه‌مند به کسب دانش و شناخت بیشتر از ادبیات ایرانی هستید، بهترین گزینه برای شما می‌تواند عضویت در کانال روضه میرزا محمدی باشد. با پست‌های متنوع و متن های زیبا، این کانال شما را به دنیای شگفت‌انگیز ادبیات فارسی می‌برد. پس از عضویت در این کانال، شما می‌توانید از تجربه‌ی یکتای خواندن نوشته‌های متنوع و زیبای ادبیات فارسی لذت ببرید و از فرصت مشارکت در بحث و گفتگو با سایر اعضای این جامعه فرهنگی بهره‌مند شوید. برای عضویت در کانال روضه میرزا محمدی و انس با دیگر اهالی ادب و فرهنگ ایرانی، کافیست نام کاربری mirzamohamadi110110 را در تلگرام سرچ کرده و به کانال متعلق به این نوع هنر و ادبیات ملحق شوید. به تنوع و زیبایی ادبیات فارسی دست بزنید و از این تجربه فراموش‌ناپذیر لذت ببرید.

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

04 Jan, 16:44


#امام_هادی_علیه_السلام

🩸شیعه حتی طاقت ندارد یک «قبر» در برابر امامش ببیند؛ چه برسد به اینکه...

«صَقْرِ بْنِ أَبِی دُلَف» گوید:

🥀 وقتی که مولایم حضرت هادی علیه‌السلام در زندان متوکل بود، وارد بر آن حضرت شدم.

📋 فَدَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِ حَصِیرٍ وَ بِحِذَاهُ قَبْرٌ مَحْفُورٌ
▪️دیدم که امام علیه‌السّلام روی حصیری نشسته و جلو آن حضرت، قبری را کنده‌اند.(تا بدین وسیله، امام علیه‌السلام را شکنجه روحی داده و تهدید به قتل کنند)

🥀 پیش رفتم و سلام کردم؛ امام علیه‌السلام جواب داد و فرمود: بنشین! بعد فرمود: برای چه آمده‌ای؟ عرض کردم: آمدم از حال شما مطلع شوم. «صَقْر» گوید:

📋 ثُمَّ نَظَرْتُ إِلَی الْقَبْرِ فَبَکَیْتُ
▪️چشمم که به قبر افتاد گریه‌ام گرفت!

🥀 امام هادی علیه‌السلام فرمودند: ای صقر! گریه نکن! آن‌ها حالا نمی‌توانند گزندی به من برسانند؛ من گفتم: الحمدللَّه...(۱)

آه یا امام هادی!
یک شیعه اینچنین طاقت ندارد مرگ را در پیش چشمان امامش ببیند!!!؛ دیگر کجا طاقت دارند آن بچه‌هایی که روز و شب می‌شنیدند مادرشان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها زیر لب دعا می‌کرد:

📜 یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً‌ / فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی
▪️ای خدای زهرا! اجل مرا دیگر به زودی برسان! زیرا زندگی در این دنیا برای من تیره و تار گردیده است.(۲)

یا دیگر کجا طاقت دارد آن خواهری که در شب عاشورا، تا شنید برادر حرف از رفتن می‌زند، چادرکشان به محضر برادر رسید و عرضه داشت:

📜 وَا ثُكْلاَهْ! لَيْتَ اَلْمَوْتَ أَعْدَمَنِي اَلْحَيَاةَ...
▪️ای وای من از این مصیبت! ای کاش مرگ به سراغم آمده بود و این را نمی‌شنیدم!

📜 فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي
▪️این آوای رفتنت، دارد دلم را ریش ریش می‌کند! جانم به تنگنا آمده!

📜 ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَخَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا.
▪️زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها اين سخن را گفت و با مشت به صورت خود زد و دست به گريبان بُرده و گریبان چاك زد و بي‌هوش بر زمين افتاد!

🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام برخاسته آب به روى خواهر پاشيد تا که به هوش آمد.(۳)

📚(۱)کمال الدین، ج۲ ص۵۴
📚(۲)بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۷
📚(۳)الارشاد، ج۲ ص۹۴

📝 یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم
شعله با ناله برآید همه دم از جگرم

جز تو ای خالق دادار! کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکّل به سرم

می‌دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم

آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم

خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم

با که این ظلم بگویم که به زندان بلا
قبر من کنْد عدو پیش دو چشمان ترم

هر زمان هست در این دار فنا مظلومی
حق گواه است که من از همه مظلوم‌ترم
https://t.me/mirzamohamadi110110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

06 Jun, 01:08


#امام_جواد_علیه_السلام
#مصیبت_عطش #مصائب_گودال_قتلگاه

🩸 به نالهٔ‌های «عطشِ» غریبِ کربلا و غریبِ بغداد چگونه جواب دادند...

در نَقلی آمده است:

🥀 وقتی که امّ‌الفضل ملعونه، به إمام جواد علیه‌السلام سمّ خوراند، آن حضرت به شدت تشنه شد و صدا می‌زند که جرعه‌ای آب به من برسانید. ام‌ّالفضل پشت در اتاق نشسته بود و صدای آب خواستن حضرت را می شنید؛ ولی می‌گفت:

📋 مُتْ عَطَشاً !
▪️از تشنگی بمیر...

📚ناعی الطفّ، ص۵۶۸.

آه یا جواد الائمه...
آن ملعونه در جواب ناله‌های عطش شما، فقط نفرین کرد و دیگر تیر و نیزه‌ای در کار نبود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند:

🥀 ... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود:

📜 اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ
▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید!

📜 و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم
▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهانش برمی‌گرفت.

برگرفته از:
📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰
📚انوار الشهاده، ص۷۸
📚ذریعة النجاة، ص۲۴۴
📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸

حجره شلوغ است و کسی هم در نمی‌آید
دیگر تن تو از پس سَم بر نمی‌آید

از جعده بدتر ام‌فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی‌آید

جان کندنت را ذره ذره دید در حجره
این زن دلش آمد ، دل کافر نمی‌آید

از تشنگی چشمت سیاهی می‌رود اما
با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی‌آید

آنقدر بی حالی که در بین مناجاتت
مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی‌آید

مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق
شکر خدا بالا سرت خواهر نمی‌آید

اینها که چیزی نیست، جای شکر دارد که
اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید

کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است
چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید

بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد ...
پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید

کشته شدی اما ، غرورت را کسی نشکست
در این میان حرفی هم از معجر نمی‌آید



https://t.me/mirzamohamadi110110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

06 Jun, 01:07


#امام_جواد_علیه_السلام
#مصیبت_عطش #مصائب_گودال_قتلگاه

🩸 به نالهٔ‌های «عطشِ» غریبِ کربلا و غریبِ بغداد چگونه جواب دادند...

در نَقلی آمده است:

🥀 وقتی که امّ‌الفضل ملعونه، به إمام جواد علیه‌السلام سمّ خوراند، آن حضرت به شدت تشنه شد و صدا می‌زند که جرعه‌ای آب به من برسانید. ام‌ّالفضل پشت در اتاق نشسته بود و صدای آب خواستن حضرت را می شنید؛ ولی می‌گفت:

📋 مُتْ عَطَشاً !
▪️از تشنگی بمیر...

📚ناعی الطفّ، ص۵۶۸.

آه یا جواد الائمه...
آن ملعونه در جواب ناله‌های عطش شما، فقط نفرین کرد و دیگر تیر و نیزه‌ای در کار نبود... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند:

🥀 ... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود:

📜 اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ
▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید!

📜 و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم
▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهانش برمی‌گرفت.

برگرفته از:
📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰
📚انوار الشهاده، ص۷۸
📚ذریعة النجاة، ص۲۴۴
📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸

حجره شلوغ است و کسی هم در نمی‌آید
دیگر تن تو از پس سَم بر نمی‌آید

از جعده بدتر ام‌فضل است و کنیزانش
از این همه زن ، یک مسلمان در نمی‌آید

جان کندنت را ذره ذره دید در حجره
این زن دلش آمد ، دل کافر نمی‌آید

از تشنگی چشمت سیاهی می‌رود اما
با کاسهْ آبی ، هیچ کس آخر نمی‌آید

آنقدر بی حالی که در بین مناجاتت
مانده نفس در سینه ، بالاتر نمی‌آید

مثل حسن زخم از خودی خوردید... با این فرق
شکر خدا بالا سرت خواهر نمی‌آید

اینها که چیزی نیست، جای شکر دارد که
اینجا اقلاً ، شمر با خنجر نمی آید

کشتند تشنه لب تو را ، اما همین خوب است
چل نعل تازه روی این پیکر نمی آید

بر روی بام خانه ماندن حکمتی دارد ...
پس ساربان دنبال انگشتر نمی آید

کشته شدی اما ، غرورت را کسی نشکست
در این میان حرفی هم از معجر نمی‌آید


https://t.me/mirzamohamadi110110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

03 May, 15:06


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned «#امام_صادق_علیه_السلام #معارف_حسینی 🩸نوحُ‌الأئمه گفت: «نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ»... مرحوم حاج سید مرتضی نُجومی کرمانشاهی - که از علمای برجسته شیعه در عصر حاضر بوده‌اند - در کتاب «فیض قلم» این روایت را از امام صادق عليه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:…»

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

03 May, 15:06


#امام_صادق_علیه_السلام

🩸 چیزی جز پوست و استخوان از امام صادق علیه‌السلام باقی نمانده بود ...

در نقلی آمده است:

🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیه‌السلام وارد بر آن حضرت شدم؛

📋 وَ قَدْ ذَبَلَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا رَأْسُهُ.
▪️دیدم بدن مبارک حضرت، آن‌چنان آب رفته است که جز یک سَر ، از آن بدن چیزی باقی نمانده بود.

🥀 با دیدن این حالت، گریه‌ام گرفت؛ حضرت به من رو کردند و فرمودند :برای چه گریه می‌کنی؟ عرضه داشتم:

📋 لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ
▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال می‌بینم؟!(۱)

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید:

🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیه‌السلام خدمت آن حضرت رسیدم،

📋 فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ
▪️دیدم که آن حضرت بر روی تختی به پشت خوابیده‌اند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲)

آه یا إمام صادق...
دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارت‌هایی که درباره وضعیت جسم شریف‌تان نَقل کرده‌اند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیده‌ای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح داده‌اید:

📜 وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ...
▪️آن‌چنان جسم شریف فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳)

و یا در جای دیگر فرمودید:

📜 أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ
▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را می‌بست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال می‌رفت...(۴)

📚 منابع:
(۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰
(۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰
(۳)دعائم الاسلام، ج۱ ص۲۳۲
(۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴

صدا زدم سر سجاده ی دعا، زهرا
چرا که هست به ما حجت خدا زهرا
همینکه ناله زدم یاد روضه ها، زهرا
میان شعله، درِ خانه سوخت، یا زهرا

به روی آتشِ برخاسته میان حریم
قدم زدم که بدانند أنا ابنُ ابراهیم

گرفته‌اند دَم سجده‌ام، مجالم را
به ناسزا چه بهم ریختند حالم را
کسی نکرد مراعات سن و سالم را
گرفته‌اند به سُخره، قَدِ هِلالم را؟!

به من مجال ندادند قدر یک نفسی
میان نافله، سجاده را کشید کسی

تمام شهر به ما ظلم بی عدد کردند
به یکدگر سر این ظلم ها مدد کردند
چرا عبای مرا زیر پا لگد کردند؟!
چقدر با منِ شیخ الائمه بد کردند

رفیق های پُر از ادعا کجا بودند؟!
زمان واقعه، شاگردها کجا بودند؟!

شدم زمان تهاجم عذاب، مثل علی
زمانه بر سر من شد خراب، مثل علی
غمم به سینه شده بی حساب، مثل علی
دو دستِ بسته میان طناب، مثل علی

چقدر مثل علی ماتمم شد اما نه
فقط زدند مرا با لگد، زنم را نه

به پشت اسب، شبانه دوانده اند مرا
به روی خاک به کینه کشانده اند مرا
شبیه آینه بودم، شکانده اند مرا
به یاد داغ رقیه رسانده اند مرا

مرا میان گذرگاه، کو به کو بردند
چقدر داد کشیدند و آبرو بردند

اگرچه سوختم از غصه، خون جگر نشدم
به آتش غم فرزند، شعله ور نشدم
عذاب، با غم جان کندنِ پسر نشدم
کنار کاظم خود، مثل محتضر نشدم

به یاد داغ و عزای حسین نوحه کنید
تمام عمر برای حسین نوحه کنید

خودم اسیر شدم، خواهرم اسیر نشد
کسی به نیت نیزه زدن اجیر نشد
چنان حسین کسی زیر دشنه، پیر نشد
نصیب پیکر من تکه ای حصیر نشد

زدند بعد کشاکش برای پیرهنش
هزار و نهصد و پنجاه ضربه بر بدنش
https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

03 May, 14:59


#امام_صادق_علیه_السلام
#معارف_حسینی

🩸نوحُ‌الأئمه گفت: «نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ»...

مرحوم حاج سید مرتضی نُجومی کرمانشاهی - که از علمای برجسته شیعه در عصر حاضر بوده‌اند - در کتاب «فیض قلم» این روایت را از امام صادق عليه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند:

📋 نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ علیه‌السلام نَوحَ الثَّکْليٰ عَلَي وَلَدِها
▪️ همچون مادرِ بچه‌مُرده بر إمام حسين عليه‌السلام نوحه کنيد!

📚فیض قلم، ص۵۰

نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود
دربین سی هزار نفر بی حبیب بود

نوحوا علی الحسین که یک شاه بی پناه
تنها فتاده بود به چنگال یک سپاه

نوحوا علی الحسین لبش تشنه وکباب
می‌گفت از عطش جگرم آب آب آب

نوحوا علی الحسین غریبانه کشته شد
نوحوا علی الحسین چو بیگانه کشته شد

نوحوا علی الحسین هوا گشت قیرگون
شد آسمان به رنگ کبودی و نیلگون

نوحوا علی الحسین به سرزینبِ غمین
آمد دوان به خیمه‌گه زین العابدین

تا عمه جان پردهٔ آن خیمه را کشید
یعقوب کربلا چو هوا را به دیده دید

نوحوا علی الحسین سری روی نیزه هاس
سر از تنش جدا و تنش از سرش جداس

https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

24 Apr, 11:29


#حضرت_حمزه_علیه_السلام

🩸فرق گریه‌کنانِ سیدالشهدای «اُحُد» با گریه‌کنانِ سیدالشهدای دشتِ نینوا چه بود؟!

پيامبرخدا صلى الله عليه و آله، پس از بازگشت از أحُد از كنار خانه‌هاى قبيله «بنى عبدالأشهل» و «بنى‌ظفر» عبور مى‌كرد، صداى بانوان اين دو قبيله را، كه بر شهداى خود مى‌گريستند، شنيد و حالت رقّت به آن حضرت دست داد و گريست و فرمود:

📋ذلكِنْ حَمْزَةَ لا بَواكِىَ لَهُ
▪️ولى عمویم حمزه گريه‌كُنی ندارد.

🥀 چون اين سخن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به سعدبن معاذ و اُسَيد ابن حُضَير نقل كردند، به بانوان اين دو قبيله دستور دادند، لباس عزا به تن كنند و در كنار خانه پيامبرخدا، بر عموى آن بزرگوار گريه و عزادارى نمايند؛
آنان آمدند و مجلس عزایی برای حضرت حمزه علیه‌السلام تشکیل دادند و مورد دعا و توجه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز قرار گرفتند.

📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۲

آه یا رسول‌ الله! این یک مجلس عزا بود که به راحتی نشستند بر عموی شما گریستند ...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن زنان و بچه‌هایی که وقتی می‌خواستند برای عزیز از دست‌رفته خود، گریه کنند، طبق فرمایش إمام سجاد علیه‌السلام:

📋 إِنْ دَمَعَتْ مِنْ أَحَدِنَا عَیْنٌ قُرِعَ رَأْسُهُ بِالرُّمْحِ
▪️دشمنان با نیزه‌ها به دنبال و اطراف ما بودند! هر گاه چشم یکی از ما گریان می‌شد، با کعب نیزه بر سر او می‌زدند...

📚اقبال الاعمال ص۵٨٣
📚الفتوح، ج۵ ص٢٣۶

📝 فقط نه خونجگرم از بی احترامی‌ها
نگاه شام, امان از نگاه شامی‌ها

شبیه گردن مان، روضه بسته می‌خوانم
دو سه شب است نماز نشسته می‌خوانم

به روز سنگ و به ما کعب نِی شبانه زدند
تنم کبود شده بسکه تازیانه زدند

سرت نبود که از روی نیزه‌ها افتاد
غرور خسته‌ی من بود زیر پا افتاد

یهود را به تماشای ما فرستادند
به آل فاطمه از بغض، فحش می‌دادند

هر آنچه زخم زبان بود با جگر خوردیم
چه قدر لطمه هم از کینه‌ی پدر خوردیم

از ازدحام و گذرهای تنگ رد می‌شد
حسین , خواهرت از زیر سنگ رد می‌شد

مرا ببخش اگر که تن تو جا مانده
به دست حرمله پیراهن تو جا مانده

به روی نیزه‌ای از گوشواره‌مان چه خبر؟
رباب پیر شد از شیرخواره‌مان چه خبر؟

https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

24 Apr, 11:25


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned «#حضرت_حمزه_علیه_السلام #مصائب_رأس_مطهر 🩸جسارت ابوسفیان ملعون به سَر مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام... در نقل‌ها آمده است: 🥀 پس از مُثله شدن حضرت حمزه علیه‌السلام، «حُلَيس بن زبّان»، از سران سپاه شرك، ديد كه ابوسفيان با نوك نيزه به شقيقه آن حضرت فشار می‌دهد…»

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

24 Apr, 11:25


#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#مصائب_رأس_مطهر

🩸جسارت ابوسفیان ملعون به سَر مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام...

در نقل‌ها آمده است:

🥀 پس از مُثله شدن حضرت حمزه علیه‌السلام، «حُلَيس بن زبّان»، از سران سپاه شرك، ديد كه ابوسفيان با نوك نيزه به شقيقه آن حضرت فشار می‌دهد و می‌گويد:

📋 ذُق يا عُقَق!
▪️بِچِش اى كسى كه از جانب بُت‌ها عاقّ شدى!

🥀 حُليس به او گفت: ببين، عجب كار شرم آورى! كسى كه خود را رئيس قومش می‌داند، با پسر عمويش كه تكه گوشتى بيش نيست، با چه خشونت و تحقير برخورد مى كند! ابوسفيان گفت:

📋 وَيحَك اُكْتُمها عَنّي فَإِنَّها كانَتْ زلّةً
▪️لغزشى بود روى داد، فاش نكن.(۱)

آه آه آه...
کاش فقط «یک نفر» با «چوب‌دستی‌اش» به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام هم جسارت می‌کرد؛ اما چه کنیم و چگونه گریه کنیم که نوشته‌اند:

وقتی که سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را در میان طشتی پیش ابن‌زیاد ملعون گذاشتند،

📜 فَجعَلَ يَنكُثُ ثَناياهُ بِقَضيبٍ بِيدِه، و يَقول: مٰا أحسَنَ ثغرَ أبي عَبداللّه.
▪️با چوب‌دستی‌اش بر دندان‌های مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام میزد و می‌گفت: حسین چه دندان‌های زیبایی دارد...(۲)

کار، به همین‌جا تمام نشد ... چند روز بعد، همین سر مطهر را در پیش روی یزید لعین گذاشتند،

📜 فَدَعا يَزيدُ بِقَضيبٍ خَيزُرانٍ فَجَعَلَ يَنكُثُ بِهِ ثَنايَا الحُسَينِ عليه‌السلام
▪️یزید خواست تا چوب خیزرانش را برایش آوردند و با آن به دندان‌های مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام می‌زد و می‌گفت:

📜 لَقَد كانَ أبو عَبدِاللّه ِحَسَنَ المَنطِقِ!
▪️از این قرار که حسین، خوش سخن بوده است (۳)

📜 کَیفَ رَأَیتَ الضَّربَ یا حُسَینُ؟!
▪️حال، ضربه‌شصتم را چگونه می‌بینی ای حسین!؟(۴)

📚 منابع:
(۱)سيره ابن هشام،ج۳، ص۳۷
(۲)شرح الأخبار، ج۳ ص۱۷۰
(۳)الفتوح ج۵ ص۱۲۹
(۴)مقتل الحسين عليهالسلام،المقرّم، ص۴۸۸

📝 بس کن یزید شعله به هفت آسمان مزن
دیگر نمک به زخم دل کودکان مزن

از سلسله کبود شده پیکرم ولی
زخمم بزن به پیکر و زخم زبان مزن

راس بریده گریه به حالِ سه ساله کرد
بس کن یزید طعنه به اشک روان مزن

این لب، ترک ترک شده و سنگ خورده است
ای بی حیا دگر به لبش خیزران مزن

بس کن یزید دختر او نیمه جان شده
بردار چوب و در برِ این نیمه جان مزن

هر جا که رفت سر، پیِ سر مادرش رسید
در پیش چشم مادر قامت کمان مزن
https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

22 Apr, 20:44


#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام

🩸رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، بعد از سال‌ها نیز، طاقت نداشت قاتل حضرت حمزه علیه‌السلام را ببیند...

در نقل‌ها آمده است:

🥀 وقتی‌که، «وحشی»، بعد از گذشت سال‌ها از جنگ أحُد، اسلام(ظاهری) آورد، به محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و حضرت از او پرسیدند: آیا «وحشی» تو هستی؟ او گفت: آری. حضرت فرمودند:

📋 أخبِرنِی کیفَ قَتَلتَ عَمّی؟
▪️به من بگو که چگونه عمویم حمزه را کشتی؟

🥀 او ماجرای شهادت و مُثله‌شدن حمزه علیه‌السلام را شرح داد و حضرت گریستند و از آنجا که «رحمة‌للعالمین‌»اند، او را بخشیدند؛ اما در آخر به او فرمودند:

📋 غَیِّبْ وَجهَک عَنّی!
▪️فقط جایی برو که دیگر رویَت را نبینم.

📚سفینه البحار ج۷ ص۴۲۰

آه یا رسول الله!
حتی بعد از گذشت سال‌ها، طاقت دیدن روی قاتل عمویتان را نداشتید...

اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن بانوی مخدّره‌ای که وقتی غروب روز یازدهم، از کنار قتلگاه او را عبور دادند،رو به سمت مدینه نمود و شما را خطاب کرد و فرمود:

📜 يا رسولَ اللّه! هٰذا حُسينُ الّذي قَبّلْتَهُ و ألصَقتَ صَدرَكَ عَلَى صَدرِه و تَلثِمُ نَحرَه
▪️اى رسول خدا! اين حسين همان است كه او را مى‌بوسيدى و سينه مباركت را بر سينه شريفش مى‌چسباندى و گلوگاه مباركش را مى‌بوسيدى.

📜يا جدّاه! نَحنُ أهلُ بيتِك بالذُّلِّ و الهَوان في دارِ غُربةٍ و في أَسرِ كَفَرةٍ و فَجَرة
▪️اى جدّ بزرگوار ما! ما اهل بيت توايم كه اين گونه در دار غربت گرفتار ذلّت و خواری شدیم و هر کافر و فاجری دور تا دور ما را گرفته است...

📚ناسخ التواریخ،حضرت زینب‌کبری علیهاالسلام، ص۵۴۰

📝 تو کس و کار منی، شمر جلودار شده
با سرَت راهنمای من و طفلان شده‌ای ...

https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

02 Apr, 06:08


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned «#امیرالمؤمنین_علیه_السلام 🩸عبارت‌هایی که دلِ یک «دلسوخته» را به این‌سو و آن‌سو می‌کشاند... در چند روایت با تعابیر مختلفی آمده است که رسولان معظّم و ملائکه مقرّب، در غسل و تشییع و دفن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را یاری می‌کردند‌...…»

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

01 Apr, 12:53


#امیرالمؤمنین_علیه_السلام

🩸عبارت‌هایی که دلِ یک «دلسوخته» را به این‌سو و آن‌سو می‌کشاند...

در چند روایت با تعابیر مختلفی آمده است که رسولان معظّم و ملائکه مقرّب، در غسل و تشییع و دفن امیرالمؤمنین علیه‌السلام، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را یاری می‌کردند‌...

🥀 طبق یکی از این روایات، امام حسـین علیه‌السلام، هنگام غسل امیرالمؤمنین علیه‌السلام رو به برادر بزرگوارش امام حسن علیه‌السلام کرد و فرمود: برادرجان! آیا سـبُکی بدن مطهر پدرمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نمی‌بینی؟! 

🥀 امام حسن علیه‌السلام فرمودند:

📋 يَاأَبَاعَبْدِ اللَّهِ! إِنَّ مَعَنَا قَوْماً يُعِينُونَنَا
▪️اي اباعبدالله! همراه ما کسانی هستند که ما را در این امر کمک می‌کنند.

📚المناقب، ج۵ ص۴۹۹

گریز نیست... بلکه این عبارت‌هاست که دلِ یک «دلسوخته» را به این‌ سو و آن سو می‌کشاند... در اینجا امام حسن علیه‌السلام فرمود:

📜 «إِنَّ مَعَنَا قَوْماً يُعِينُونَنَا»
▪️همراه ما کسانی هستند که ما را در این امر کمک می‌کنند...

🥀 مثل این عبارت هم در یک جای دیگر از تاریخ‌ آمده است:

... مردان بني اسد پیش آمدند تا امام سجاد علیه‌السلام را کمک کنند... اما امام علیه‌السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند:

📜 أنا أكِفيكُم أمرَه!
▪️من به تنهایی کفایت می‌کنم.

🥀 به امام علیه‌السلام گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می‌توانی این بدن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای این پیکر را تکان بدهیم ...

📜 فَبَکٰی بُکاءً شَدیداً
▪️در این هنگام امام علیه‌السلام به شدت گریه کردند.

🥀 سپس رو به بنی اسد نموده و فرمودند:

📜 «إنَّ مَعیَ مَنْ یُعینُنی عَلَیه»
▪️همراه من کسانی هستند که مرا در دفن پیکر مطهر پدرم کمک دهند...

🥀 سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را بلند کردند و فرمودند: بسم اللّه و باللّه و في سبيل اللّه و على ملّة رسول اللّه...

📚الدّمعة السّاكبة، ج۵‌‌ ص۱۱
📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۶۶
https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

31 Mar, 19:58


#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام

🩸یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین «علیه‌السلام»، تشنه باشد ...

در نقلی آمده است:

🥀 مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، در همان شبی که فردای آن، به شهادت رسیدند، اباالفضل العباس علیه‌السلام را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود:

📋 وَلَدي! سَتَقِرُّ عَيني بِكَ في يَومِ القيامة
▪️ای پسرم! به زودى در روز قيامت به وسيله تو چشمم روشن مى‌گردد.

🥀 سپس فرمود:

📋 ايّاكَ اَنْ تَشرِبَ الماءَ و اَخوكَ الحُسَين علیه‌السلام عَطشان
▪️ پسرم! هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى ، مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت حسین علیه‌السلام تشنه است.

📚معالي السّبطين، ج١ ص۴۵۴

خستگیّ تنت از بال و پرت معلوم است
حال و روزت ز نماز سحرت معلوم است

مرگ من، مرگ حسین و حسنت سرفه نکن
چقدر لخته‌ی خون دور و برت معلوم است

إبن ملجم چه بلایی سر تو آورده
دیدم آخر به خدا زخم سرت معلوم است

بعد مادر به گمانم که قدت تا شده است
این هم از درد شدید کمرت معلوم است

خون و اشک از سر و روی تو بریزد با هم
نگرانی دل شعله ورت معلوم است

داغ اولاد چه آورده سرت پیر شدی
بغض پی در پی و زخم جگرت معلوم است

أمِّ اِیمَن به من از رخت اسارت گوید
صدق گفتار وی از چشم ترت معلوم است

گفتی عباس گُلَم! جان تو و جان حسین
همه ی کرب و بلا در نظرت معلوم است

https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

31 Mar, 19:57


#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام

🩸یا عباس! جانِ تو و جانِ زینب! این دختر، امانت من است در نزد تو ...

در نقلی آمده است؛

🥀 لحظات احتضار امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که پیوسته از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد. در لحظات آخر چشمان مبارکش را گشود و فرمود:

📋 فَلیَخرُج مَنْ فِی الدّار وَلْیَبقِ بَنو فاطمَة سلام‌الله‌علیها
▪️همه از خانه خارج شوند و فقط فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بمانند.

🥀 در این هنگام حضرت‌ عباس علیه‌السلام قصد خروج از خانه را نمود که امیرمؤمنان علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: کجا می‌روی پسرم؟ ابالفضل العباس علیه‌السلام عرضه داشت:
شما امر فرمودید که غیر از فرزندان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، از اتاق بیرون روند!

🥀 مولا علی علیه‌السلام فرمودند: تو نور چشم زهرایی! اینجا بمان! سپس حضرت شروع به وصیت نمود و در آخر رو به ابالفضل العباس علیه‌السلام کرد و با دست اشاره‌ای به حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها کرد و فرمود:

📋 یٰا بُنیَّ هٰذِه وَدیعَةٌ مِنّی إلیک؛ أوصیکَ بِأُختِکَ الحَوراء زَینَب سلام‌الله‌علیها
▪️ای پسرم! این دختر، امانت من در نزد توست؛ تو را وصیت می‌کنم که مواظب خواهرت، زینبِ حوراء سلام‌الله‌علیها باشی!

🥀 در حالیکه که اشک بر گونه‌های اباالفضل العباس علیه‌السلام جاری شده بود، عرضه داشت؛ ای پدرجان! چشم شما را روشن خواهم کرد...

📚مولد العباس بن علی «علیهماالسلام»، ص۷۱
📚العبرة الساکتة، ج۱ ص۹۶

چشم های به رنگ خونت را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن

گرچه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره می‌ریزد
گر چه با معجرم گره زده‌ام
لخته خون، پاره پاره می‌ریزد

مُردم از روضه خوانی‌ات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو

دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی

جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین

نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه‌ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد

دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر

تشنه لب مشک آب را
به لب کودک بی زبان بگیر
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر

دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می‌افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک می‌افتی

مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

30 Mar, 16:35


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned «#امیرالمؤمنین_علیه_السلام 🩸بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ... این جمله شریفه را ، دو إمام معصوم، در حالی که با صورت به زمین خوردند، بر زبان مبارک خود جاری نمودند، که قلب تمامیّ عوالم را به آتش ❤️‍🔥 کشید ... مرتبه اول آن ساعتی…»

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

30 Mar, 16:35


#امیرالمؤمنین_علیه_السلام

🩸بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ...

این جمله شریفه را ، دو إمام معصوم، در حالی که با صورت به زمین خوردند، بر زبان مبارک خود جاری نمودند، که قلب تمامیّ عوالم را به آتش ❤️‍🔥 کشید ...

مرتبه اول آن ساعتی دردناکی بود که ابن‌ملجم نانجیب، با شمشیرش ضربه‌ای بر فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد کرد،

📋 فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِه...
▪️پس در آن هنگام، امام علیه‌السلام اثر ضربه‌ای را که عادتاً قابل تحمل نبود، احساس کرد. اندکی صبر کرد و به همان اکتفاء نمود، اما ناگهان با صورت بر زمین افتاد.

📋 قَائِلًا «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
▪️و در همان حال فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»

📚بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۸۲

؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛

امّا امان از مرتبه دوم ...

🥀 ... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیه‌السلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می‌آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیز‌ه‌ای بر پهلوی امام عليه‌السلام زد،

📜 فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ.
▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیه‌السلام از بالای اسب با طرف راست صورت مبارکش، بر زمین افتاد.

📜 و هُوَ يَقولُ: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»
▪️و در همان حال فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ»

📚لهوف ص۱۲۴ (اندکی تفاوت)
📚معالی السبطین، ج۲ ص۳۶
📚الدمعة الساکبة،ج۴ ص۳۵۶
📚وسیلة الدارین، ص۳۲۳

هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید

بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد
اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد...

https://t.me/magtal_rozeh110

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

30 Mar, 01:39


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned Deleted message

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

29 Mar, 23:06


#اللهم‌العن‌قتلة‌امیر‌المومنین

با وُضـو آمد به قصد لَیلَةُ الفرقت، علــی

ابن ملجم در شب ِ احیاء چه قرآنی گشود

#فزت‌ورب‌الکعبة😭😭

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

29 Mar, 13:45


متن روضه میرزا محمدی،مقتل pinned «#امیرالمؤمنین_علیه_السلام 🩸ترس آن دارم که دخترم زینب «سلام‌الله‌علیها» مرا با این حال ببیند ... در برخی از نقل‌ها آمده است: 🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زیر بغل های پدرشان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را گرفته بودند و آن حضرت را کشان‌کشان از مسجد…»

متن روضه میرزا محمدی،مقتل

29 Mar, 13:45


#امیرالمؤمنین_علیه_السلام

🩸ترس آن دارم که دخترم زینب «سلام‌الله‌علیها» مرا با این حال ببیند ...

در برخی از نقل‌ها آمده است:

🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زیر بغل های پدرشان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را گرفته بودند و آن حضرت را کشان‌کشان از مسجد به خانه می‌بردند. همینکه به نزدیک خانه رسیدند، مولا علی علیه‌السلام رو به حسنین علیهماالسلام نموده و فرمود:

📋 أنزِلُوني، وَ دَعُوني أمْشِي عَلَى قَدَمي
▪️مرا رها کنید تا بر روی پای خودم، باقی‌مانده این مسیر را راه بروم.

📋 و دُمُوعُهُ تَتَحادَرُ عَلَی خَدَّیه
▪️مولا علی علیه‌السلام این جملات را می‌فرمود در حالی که اشک چشمان مبارکش همانند ابر بهاری بر روی گونه مبارکش می‌ریخت.

🥀 امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرمودند: یا امیرالمؤمنین! شما با این حال، توان راه رفتن ندارید!؟ در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام فرمود:

📋 أخشَىٰ أنْ تَراني اِبنَتي زَينبُ بِهٰذِهِ الحٰالةِ فَيَتَصدَّعَ قَلبُها
▪️ترس آن را که دخترم زینب سلام‌اللّه‌علیها با این حالت مرا دیده و قلب او از هم بپاشد!

📚الطریق،کاشی، ج۳ ص۸۲
📚العبرة الساکته، ج۱ ص۹۶
📚المعارف الرافعة،إمامی، ص۱۷۹

در کوچه ها به قامت خم راه می‌روم
خون لخته بسته است سرم راه می‌روم
با یاری حسن دو قدم راه می‌روم
نزدیک خانه است خودم راه می‌روم

زینب نشسته تا که به‌حالم نظر کند
ای وای اگر نگاه به این زخم سر کند

زن را توان دیدن این زخمها که نیست
با اضطراب و دلهره ها آشنا که نیست
در قلب او تحمل هول و ولا که نیست
پس حق زینبم سفر کربلا که نیست

دلشوره دارم از روی تَل، نیمه‌جان شود
همراه زخم‌های حسینش کمان شود

یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست
از تیر و نیزه دور به دورش حصارهاست
از یک طرف محاصره‌ی نیزه دارهاست
از یک‌طرف مُعذّب سُمّ سوارهاست

اسلام را دو مرتبه بر نیزه می‌زنند
سر را که میبُرند به سر نیزه می‌زنند

https://t.me/magtal_rozeh110

1,776

subscribers

4

photos

1

videos