عجم علــوی @m_molaie110 Channel on Telegram

عجم علــوی

@m_molaie110


نوشته‌های مهدی مولایی


صفحه اینستاگرام
http://instagram.com/m_molaie110

پیوند ناشناس
https://t.me/HarfinoBot?start=91947cd36971765

برای همکاری‌ها و امور مهم
@mahdimola110

عجم علــوی (Persian)

با عجم علــوی به دنیایی پر از نوشته‌های جذاب و الهام بخش وارد شوید. این کانال تلگرام به وسیله مهدی مولایی اداره می شود و شما را به یک سفر عمیق در دنیای ادبیات و اندیشه ها می برد. برای دسترسی به نوشته‌های مهدی مولایی می توانید از صفحه اینستاگرام و پیوندهای ناشناس ارائه شده در کانال استفاده کنید. تجربه خواندن متن هایی که با زبانی توانمند و شفاف نوشته شده اند را با عجم علــوی تجربه کنید. برای همکاری و امور مهم می توانید با مهدی مولایی از طریق آیدی تلگرام @mahdimola110 در ارتباط باشید.

عجم علــوی

14 Jan, 11:28


ظهر روز سیزدهم

آدم که میخواست از سنگ‌های کوه ابوقبیس، کعبه بسازد، سنگ‌ها بر هم پیشی‌ گرفته‌بودند که جزوی از کعبه شوند و امروز برای علی سینه بشکافند. بزرگان قبیله‌ی بادیه‌نشین جرهم، از هزارها سال‌قبل، اطراف کعبه خانه‌ساختند و یکجانشین شدند که روزگاری، نوادگانشان بتوانند شاهد واقعه امروز باشند. یهودیان از مواطن خود کوچ کرده و به مکه آمده بودند تا ولادت طفلی را که راهبان، او را بزرگترین دشمن یهود خوانده‌بودند ببینند. دل توی دل محمد نیست. ابوطالب اضطراب دارد. عقیل این‌پا و آن‌پا میکند. زنان بنی‌هاشم حنا گذاشته‌اند. عالم به هیاهو خاسته. نفس تاریخ در سینه حبس شده. ناگهان دیوار کعبه میشکافد؛ بت بزرگ سقوط می‌کند. خبر بزرگ از راه رسیده. خبر بزرگ در آغوش فاطمه است. خبر بزرگ لبخند می‌زند؛ فاطمه هم. ابوطالب هم. و همه‌ی عالم. ذوالفقار برق می‌زند. تاک‌های انگور حجاز بار می‌دهند. شیرهای بادیه پوزه بر خاک می‌زنند. خاک نجف می‌تراود. خدا نگاه می‌کند؛ که خلقت هستی حالا معنی گرفته و به گوش محمد می‌خواند. ما به واسطه علی پشت تو را گرم کردیم؛ پس محکم باش و عصا بردار که او پس از یاری انبیای پیش‌از تو، حال برای یاری تو آمده؛ چشم شیعیان، در صلب پدرانشان روشن!

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

13 Jan, 12:18


دوازده رجب

کاروان تجاری ابوطالب، دیروز از دروازه شام وارد حجاز شده. شتران بسیار، زنجیر شده برهم با خمره‌های بزرگ مملو از عطر. ابوطالب عطر آورده. بوی عطر، می‌دود توی پس‌کوچه‌های تنگ مکه. پنجره‌ خانه‌ها یکی‌یکی باز می‌شود به استشمام. محمد از بدو تولد یتیم شده. ابوطالب کفیل اوست؛ عزیزش می‌دارد. عزیزتر از پسران خود، عقیل و جعفر و طالب. او را  پشت کمر خود، روی شتر نشانده. محمد میگوید «مکه بوی عطر گرفته». ابوطالب سینه‌اش را پر میکند از بوی عطر. «ها؛ عطرهای مرغوبی آورده‌ایم». پسرک لبخند می‌زند که بوی عطرهای شامی فرسخ‌ها همراه‌ماست. عطر امروز مکه، چیزی ورای عطرهای کاروان است. ابوطالب اصیل‌ترین و گران‌ترین عطر خود را برای همسرش‌ می‌برد. فاطمه در آغوشش میکشد. بوی عطر،  مشام ابوطالب را پر میکند. می‌بینی ابوطالب؟ تو کاروان‌سالار عطرهایی، آن‌وقت عطر خانه‌من بر عطور کاروان تو غالب شده. تازه می‌فهمد محمد از چه سخن می‌گفت. می‌بینی ابوطالب؟ این تعبیر رویای نوجوانی من است. که تو همسر بهترین اشراف عرب خواهی شد و از این وصلت عطری فراگیر عالم خواهد شد. عطری خوشبو و معجزه‌وار که قبیله پشت قبیله، شهر پشت شهر، بر گندهای جهان غالب شود. رایحه‌ای که گند و زنگار از قلب‌های شرک‌آلوده‌ی مردم خواهد زدود و لطافت و نور برجای‌ خواهدنهاد. دوست‌داران او، در میان جمع‌های تاریک و گندیده، این عطر را از قلب‌های یکدیگر استمشام می‌کنند و به هم وصل می‌شوند؛ هرچند مشام دیگران کور باشد! می‌بینی ابوطالب، مکه باید به این عطر عادت کند. عطر علی؛ پسر ابوطالب؛ کاروان‌سالار عطرهای قیمتی حجاز.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

12 Jan, 16:00


اینکه قیامت سرخ لس‌آنجلس، نزول‌گاه عذاب الهی در پی کثرت جنایات آمریکا در غزه است یا حاصل یک حادثه‌ طبیعی، محل ورود و اظهارنظر علما و کلامیون است و بحث و جدل‌های مجازی چندان راه به‌جایی نمی‌برد؛ خوشحال یا ناراحت بودن گروه‌های مختلف هم به عهده خودشان است؛ چیزی که اما انکار ناپذیر است، این است که خدای قهّار عالم را بادها و طوفان‌ها و شعله‌هایی است مسخّر، که هرگاه و هرکجا که او بخواهد، بر سر هر قوم فرومی‌آیند و می‌سوزانند و با گذر از میان خانه‌ها و درختان سر به آسمان‌کشیده، در گوش مدعیان حکومت بر جهان، زمزمه می‌کنند به یادآوری؛ که« لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ» پس امروز، آقایی و سلطنت بر جهان برای کیست؟ دست قدرتمند خداوند را در جزء به جزء تحلیل‌های مادی خود از عالم فراموش نکنیم و نگاه توحیدی خود را در میان سطور خرده‌تحلیلگران امروزی گم نکنیم؛ هرچه که هست از اوست؛ و همو آگاه‌تر است سرنوشت هر قوم را چطور رقم بزند.

عجم علــوی

01 Jan, 19:10


نیستی؛ وقتی بودی آقا هنوز مقابل دوربین‌ها سر «اللهم انا لانعلم منهم الّا خیرا» آنطور بغض نکرده بود. نیستی؛ وقتی بودی آقا بین جمعیت، «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم» نگفته بود. نیستی؛ آن‌طرفِ خط تلفنِ بچه‌شهیدها کسی دیگر نازشان را نمی‌کشد. مادرشهیدها باز پسر از دست داده‌اند. نیستی؛ ما هنوزاهنوز با ریختن خون هر شهید، یاد تو میکنیم باز. گویی که خون همه شهیدان از رگ‌های توست. تو که نیستی ما آن تابوت سبک پرچم‌پیچ را بیست‌و‌پنج میلیون‌نفری روی شانه گرفتیم و بعد از پنج سال اگر راستش را بخواهی سر شانه‌هایمان درد میکند هنوز. تو که بودی، بار روی شانه ما نبود. توی خاطره‌هایت می‌گویند چندباری در نیمه‌شب‌های مخفی بیروت جان سید را نجات داده بودی؛ نیستی؛ خون سید را در گودالی مهیب در بیروت ریختند و حتی تابوت پرچم‌پیچی از او بر شانه‌ها نرفت. توی خاطره‌هایت می‌گویند که در قلب جنگ شام وقتی همه چشم‌ها به سرانگشتت بود، مرغ و خروس‌ها را که کنج اتاق عملیات دیده‌بودی، گفته‌ بودی که هوا سرد است، تا جلسه تمام شود باید جای گرمی برایشان بسازید؛ گفته‌اند زمستان از عراق زنگ می‌زدی و نفیر گلوله‌ها به گوش می‌رسید؛ میگفتی شنیده‌ام تهران برف آمده و سرد شده، هوای آهوهای پشت پادگان سپاه را داشته باشید. حالا که نیستی، این روزها نوزادهای چندماهه‌ی نحیف در زمستان غزه یخ‌زده و مرده‌اند. می‌بینی؟ تو نیستی؛ و حالا در منطقه مردانگی نیست؛ محبت نیست؛ انسانیت نیست؛ و پناه نیست. تو همه بودی. تو که نیستی، هیچ نیست...

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

31 Dec, 04:01


از خسرو پرویز تا گورباچف!
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان

https://www.javanonline.ir/fa/news/1273896

عجم علــوی

19 Dec, 15:24


اصلا چه‌ میدانم. شاید آن‌شبی که در بستر بیماری از علی انار خواست، شب‌ یلدا بوده؛ خب میدانی، علی هیچ‌وقت نتوانست برایش انار بیاورد. آرزو شد و ماند روی دلش؛ سنگ شد و ماند در راه گلویش. غصه شد و نشست توی قلبش. نتوانست برایش انار ببرد.بعد از آن، تا سال‌های سال، وقتی برای بچه‌ها انار میخرید سهم محبوب‌اش را کنار میگذاشت. و دلش مثل اناری سرخ ترک میخورد و هزار دانه می‌شد. میدانی، یک روز اراذل، انار خانه‌شان را دانه دانه کرده بودند...

عجم علــوی

17 Dec, 03:48


«بنی امیّه؛ بازگشتی دوباره!»
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان.

https://www.javanonline.ir/005Kfs

عجم علــوی

14 Dec, 15:51


توفیق داشتم که تو دیدار اخیر مقام معظم رهبری با اقشار مردم حاضر باشم و روایتی از دریچه نگاه خودم درباره این دیدار گرم و مهم براتون بنویسم؛ متن کامل این روایت، تو سایت رهبری از طریق لینک زیر قابل دسترسی و مطالعه است. بفرمایید؛ نوش جان:

http://khl.ink/f/58567

عجم علــوی

14 Dec, 15:47


📝 #روایت_دیدار | استاد تبیین و ابرهای تردید
👈روایت خط‌حزب‌الله از دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب و سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره تحولات منطقه

😀در سرمای صبح چهارشنبه، وقتی اتوبوس‌های خالی در حاشیه‌ی خیابان فلسطین پشت‌سر‌هم به‌ردیف پارک شده‌اند، یعنی شهرستانی‌ها زودتر از ما خودشان را رسانده‌اند. توی خیابان کشوردوست که می‌پیچم، انبوه جمعیّت و رفت‌وآمدها نشان از این دارد که درهای حسینیّه را به روی خسته‌مهمان‌های شهرستانی باز کرده‌اند تا در سرمای پاییزی تهران، بیرون نمانند. پشت درها، تا چشم کار می‌کند، جمعیّت این‌پا و آن‌پا می‌شود. همه از سرما توی یقه‌هایشان فرو رفته‌اند.

🔹کارت ورودم را که تحویل می‌گیرم، انتهای جمعیّت، پشت سر روحانی جوانی می‌ایستم. شیخ مسعود با تعداد دیگری از طلبه‌ها از آذربایجان آمده. دفعه‌ی اوّل است که آمده دیدار. از فعّالان تربیتی تبریز است و با ته‌لهجه‌ی شیرین آذری می‌گوید «چند ماه قبل هم شرایطِ آمدن فراهم شده بود، امّا ترجیح دادم که سهمیّه را به یکی از نوجوان‌های مشتاق مسجد بدهم؛ امروز، بالاخره قسمت خودم شده.»

🔍ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/58567

عجم علــوی

11 Dec, 08:38


بعد از نشستن پای یکی از مهم‌ترین و استراتژیک‌ترین خطابه‌های اخیر رهبری، از حسینیه امام خارج شدم و گوشی رو برداشتم که واکنش رسانه‌ها و فضای‌مجازی به این کلمه‌های دقیق و آینده‌ساز آقا رو ببینم؛ که در کمال ناباوری دیدم ظاهرا بعضی دوستان به حاشیه‌ها بیشتر از متن دیدار مشغول شدن. نذاریم که جز جملات فوق‌العاده حکیمانه و تاریخی حضرت رهبر، توجهمون رو به چیز دیگه‌ای معطوف کنن. در متن و خط ولی‌فقیه باشیم و چپ و راست نریم و جز دو لب آقا به هیچ دهانی توجه نکنیم!

عجم علــوی

08 Dec, 21:20


خرده‌تحلیل‌های به بن‌بست رسیده و مأیوس بعضی تحلیلگران، نتیجه‌ی نداشتن یک کلان‌تحلیل وسیع در مواجهه با وقایع عالم است. هر تحلیلی که بوی شکست و نابودی و ناامیدی میداد را به دیوار بکوبید. ما نه آنقدر ساده‌لوح و به‌دور از واقعیت‌های کف میدان‌ایم، که هر آسیب و ضربه‌ای را به‌عنوان پیروزی تحلیل کنیم؛ و نه آنقدر ناامید و مأیوس که هر تکانه‌ای را به عنوان شکست و نابودی جبهه حق و مقاومت ببینیم. «إنّ لِلباطل جولَة». باطل را از این دست جولان‌های پر هیاهو و دهان‌پرکن بسیار است. اساسا ذات باطل در همیشه‌ی تاریخ همین است؛ که پر طمطراق و با سر و صدای بسیار ظاهر می‌شود و جولان می‌دهد و خوف در دل‌ها می‌اندازد و ظلم‌هایی می‌کند و بعد می‌رود. «و للحق دولة». ذات حق هم استقرار دائمی و آرام، و دولت ماندگار است و چیرگی بر گروه‌ها. تا همیشه. بله، باید آرام و عاقلانه نسبت به کشف راه‌حل برون‌رفت از بحران‌ها فکر کرد و برنامه‌ریخت و اقدام کرد؛ بی‌آنکه خودی‌ها را محکوم یا جبهه حق را متهم به تبانی کنیم؛ اما هرگز نباید به‌صرف رفت و آمد حزب‌ها و افراد و دولت‌ها، امتداد تاریخی و صحنه حضور فعال جبهه حق را به‌کلی شکست‌خورده و رو به احتضار دید. این مسیر از پشت دربی سوخته و خیمه‌هایی غارت‌شده آغاز شده و از دل قتل‌عام‌های عمده و قحطی‌های بزرگ و جنگ‌های خونین و تعرّض‌های شنیع و ترورهای دفعی گذشته و هنوز پویا و ایستاست. و هنوزاهنوز خواهد بود. از دل ابتلائات بزرگ، گشایش‌های بزرگ برای امت‌هاست. وقایع جهان را نه صرفا از فاصله‌ای نزدیک و جزء‌بین، که در مقیاسی کلان و در سیری تاریخی جای‌گذاری و تحلیل کنیم؛ تا منطقی‌تر و باثبات‌تر به تحلیل برسیم و با غوره‌ای سردی و با مویزی گرمی نکنیم. راه بسیار است و پر پیچ. صبر باید.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

08 Dec, 14:38


اگر دل‌آشوب وقایع اخیر عالم‌اید، و احساس کلافگی و نگرانی میکنید، گوش بسپارید به این کلمه‌های استاد عزیز تا ببینید کجای جهانیم و چه باید بکنیم.

عجم علــوی

04 Dec, 19:46


عرب، درد شدید حاصل از بارداری را «مُخاض» می‌گوید. مردان در زمان مخاض زنان‌، بیشترین ملاطفت و مراعات را با آنها می‌کنند. او را چون ملیکه‌ای ظریف در حریرهای نرم و ابریشم گرم می‌پیچند و خوراک خوب و مطبوع برایش فراهم می‌کنند؛ زنان در زمان مخاض، قدم جز بر گلبرگ‌های لطیف نازکین و فرش‌های مخملین نمی‌گذارند. کنیزکان این‌سو و آن‌سو می‌دوند و بیشتر از همیشه ناز بانو را می‌کشند. قرآن درباره مریم می‌گوید که «چون درد مخاض بر او عارض شد، او را در خلوتی تنها به زیر سایه‌سار نخلی بلند هدایت کردیم.» سپس چشمه‌ای از آب بهشتی از زیرپاهایش جوشید و ده‌ خرمای بهشتی از نخل فرو افتاد. زن مخاض باید در رفاه باشد. نقل است که مادر ما حضرت صدیقه طاهره فرمود؛ چون پشت درب بودم و اراذل آنسو به‌فریاد‌های بلند اضطرابم می‌دادند، ناگهان درد مخاض بر من عارض شد... دردانه آفرینش و یگانه دختر رسول‌الله، مخاض خویش را نه تخت‌های حریرپیچ و نه بر سایه‌سار نخلی بلند، که با تکیه بر دربی نیم‌لق و سوخته گذراند. همین. روضه کافیست. ببخشید.

مریم؛ آیه ۲۳
بحارالأنوار؛ ج۵۳؛ ص ۱۹

عجم علــوی

03 Dec, 07:27


یک روضه در چهار پرده!
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان.

https://www.javanonline.ir/fa/news/1268350

عجم علــوی

30 Nov, 13:53


بی‌ریشه‌های ضدوطنی، یک روز در جبهه‌ی زن‌زندگی‌آزادی مخالف احکام و مقدسات شریعت می‌شوند و قرآن و مسجد و بیرق می‌سوزانند و نوای سکولاریسم سر می‌دهند؛ یک روز دیگر حامی سربازان یهود و جبهه صهیونیسم می‌شوند و پرچم اسرائیل بلند می‌کنند؛ و حالا با دیدن مسلمانان افراطی گروهک تحریرالشام، آب از لب‌و‌لوچه‌شان به‌راه افتاده و حامی تروریست‌های کنیز پرور سوری شده‌اند. بی‌هویت‌های ضدوطنی، هرشب به حجله دامادی تازه می‌روند تا هرطور شده در مقابل وطن بایستند. بی‌مایه‌های هزارحجله متعفن.

عجم علــوی

28 Nov, 16:26


زمستان بیروت!

نویسنده: مهدی مولایی
صدای: یحیی

عجم علــوی

27 Nov, 15:07


آتش‌بس شد آقاسید.
حالا مردان بیروت بر ویرانه‌های خانه‌شان قلیانی چاق کرده‌اند و دور یک پیت حلبی پر از آتش نشسته‌اند به کام‌گرفتن و مرور خاطره و آه. مردم به خانه‌هاشان برگشتند؛ زنان به آغوش محبوب‌هایشان؛ کودکان به مدرسه‌ها. روی دیوارهای آبادی‌، همه‌جا با اسپری‌ رنگ، رسم‌الخط کثیف عبری نقش بسته. بدوبیراه است شاید. ویرانه بر ویرانه. آوار بر آوار. رد خون روی زمین. عروسک دخترکان گم‌شده. پسربچه‌ها، مَرد برگشته‌اند. کمی که بگذرد، زندگی به حالت قبل، شبیه‌تر می‌شود. بوی باروت که برود، بوی قهوه عربی باز در شهر می‌پیچد. بوی تنباکو هم. صدای جولیا باز از ضبط ماشین جوان‌ها بلند خواهد شد. همه چیز به جای خودش بازخواهد گشت. همه چیز، جز شما. جز شما، که دیگر هرگز در این شهر نخواهید بود. و آن زخم عمیق نشسته بر پیشانی ضاحیه، آن گودال بزرگ، هرگز پر نخواهد شد. هرگز. شهر که آرام شود، تازه جای خالی شما در سوز زمستان بیروت، تیر خواهد کشید. تلوزیون‌ها که باز روشن شوند، دیگر شما در قاب، رجز نمی‌خوانید. خانه‌ها که باز ساخته‌شوند، قبل از چیدن اثاث، تصویر شما به‌دیوارها کوبیده خواهد شد. و رسم‌الخط‌ کثیف عبری که از شهر پاک شود، جوانان «قطعا سننتصر» بر جای آن خواهند نوشت. آتش‌بس شد آقاسید. همه برگشته‌اند. شما چرا نمی‌آیید؟

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

23 Nov, 15:07


«شیرخواره‌های پاراچناری، با شلیک مستقیم در دهان‌شان، به شهادت رسیدند». این بخشی از گزارش امروز رسانه‌ها از فاجعه بزرگ اخیر، علیه شیعیان پاراچنار پاکستان است. سگان بی‌قلاده وهابیت در پاکستان، دوباره از سکوت و غفلت مجامع جهانی و عموم مسلمین سواستفاده‌کرده و به‌جان ده‌ها زن باردار و اطفال شیرخوار شیعی افتاده‌اند برای قتل‌عام. به بطن زنان شلیک می‌کنند؛ مبادا که موسی‌ای دوباره، به کندن ریشه‌های کفرشان مبعوث شود. به زبانِ شیرخواره‌ها شلیک می‌کنند، مبادا که فردا زبان‌ به یاعلی باز کنند. حلقوم برادران ما را ذبح می‌کنند، تا فریاد «اغثنا یا صاحب‌الزمان»‌شان میان دشت‌های سبز پاراچنار گم شود. دریغا دریغ؛ که شیعه قرن‌ها به این خوف و تقیه و قتل‌ها خو کرده. خونش را اگر ریخته‌اند، به سرانگشت خونین، باز نام علی را نوشته. شیعه تمام نمی‌شود و به ازای هر حلقوم مذبوح از ما، هزار حلقوم دیگر فریاد خواهند کشید؛ که اغثنا و ادرکنا و لاتهلکنا و بیا و نگذار که تمام شویم؛ که جز تو یاور و حمایتگری برای ما نیست. که تنهاییم و مظلوم و همچنان امّیدوار. ای عزیز در پرده.

عجم علــوی

19 Nov, 05:43


شش پرده از آن مرد کتابخوان!
منتشر شده در روزنامه جوان.

پرده اول؛ طلبه نوجوانی که هنوز ریش‌های صورتش سبز نشده، کتاب قطور رمانی را زیر بغل زده و در سایه باریک دیوار، از میان درختان گذرگاهی در مشهد پیاده می‌رود. کار هر روزش است. هر روز به کتابفروشی انتهای خیابان می‌رود، یک کتاب کرایه می‌کند و سکه یک تومانی را روی پیشخوان فروشنده می‌گذارد و به خانه می‌رود. تا صبح فردا کتاب را تمام می‌کند و برمیگردد به کرایه کتابی جدید. پیرمرد کتاب‌فروش کلافه شده.

پرده دوم؛ طلبه‌ جوان با عمامه‌ای سیاه و ریش‌های تازه سبزشده پراکنده، برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده. برای یک بچه‌شهرستانی آن هم طلبه، وضعیت فرهنگی و نوع پوشش مردم در تهران آزار دهنده است. طلبه روی صندلی اتوبوس شهری، بی‌آنکه سر بلند کند، مشغول مطالعه کتاب می‌شود. برای سرگرم شدن و گریز از نگاه به وضعیت نامناسب اطراف. در این مدت، چند کتاب معروف را همینطور توی اتوبوس‌ها خوانده و تمام کرده.

پرده سوم؛ طلبه جوان، حالا با چهره‌ای جاافتاده و مردانه، غالب رمان‌ها و کتاب‌های معروف و مهم جهان را خوانده. درس‌های فقه و اصول حوزه که سنگین‌تر می‌شود، در وجود خودش احساس می‌کند که طبع درونی‌اش حالا متمایل به شعر و عواطف است. شاید برای تلطیف روحیه‌اش در کنار مطالعات فقهی. او حالا روزی نیست که غزلی از حافظ نخواند و بخش‌هایی را حفظ نکند. غزل‌هایی از سعدی و صائب و کلیم و بیدل و دیگران را حفظ است و با شاعران معاصر خود هم گه‌گاهی نشست و برخاست دارد. برای بقیه طلبه‌ها، این روحیه شاعرانه فعال جالب و تعجب‌برانگیز است.

پرده چهارم؛ انقلاب شده. طلبه سید حالا پا به میانسالی گذاشته و از قضا از فعالان و طلایه‌داران انقلاب است. وقت برای سر خاراندن ندارد. طی این سال‌ها پا را از عرصه «کتابخوان» بودن فراتر گذشته و خود چند کتاب منتشر کرده. بخاطر نوشته‌هایش حتی طعم زندان را هم چشیده. به دست منافقین که ترور می‌شود و در بیمارستان بستری می‌شود، دوران نقاهتش را سراسر به کتاب‌خواندن می‌گذراند. با عیادت کنندگانش هم بیشتر از اینکه درباره احوال جسمانی‌اش صحبت کند، درباره کتاب‌هایی که خوانده گفتگو میکند. باز تعجب‌ها را بر می‌انگیزد.

پرده پنجم؛ طلبه پا به سن گذاشته، حالا رئیس‌جمهور است. رئیس‌جمهور یک حکومت نوپا در یکی از مهم‌ترین کشورهای منطقه. با برنامه سنگین ملاقات‌های روزانه، جلسات اجرایی، سفرهای خارجی بسیار، بحران‌های ملی و منطقه‌ای و یک جنگ تمام عیار تحمیلی با رژیم عراق . او حالا دست از کتاب‌خوانی کشیده؟ هرگز! در همین ایام ضمن جلسات مداومی که با اهالی ادبیات و شعر و هنر بطور مداوم برگزار می‌کند و ارتباطش را با نویسندگان حفظ می‌کند، طرح برگزاری اولین نمایشگاه کتاب تهران را اجرا می‌کند. نمایشگاهی که هنوز پس از چهار دهه پابرجاست و بصورت سالانه با استقبال فوق‌العاده مردم برگزار می‌شود. خود او هم هرسال طی بازدیدهای چندساعته در «بوستان‌ اهل علم» قدم می‌زند و از آخرین کتاب‌های منتشر شده مطلع می‌شود.

پرده ششم؛ آن طلبه سید، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، حالا رهبر بزرگ انقلاب اسلامی ایران هستند. در بزنگاه‌های سخت و مهیب. نه فقط اداره یک کشور، که نقش‌آفرینی موثر در ساحت جهانی و منطقه‌ای، خصوصا همزمان با نبردهای اخیر میان جبهه حق با صهیونیسم، طبعا باعث مشغله‌های فراوان و فوق‌‌العاده برای ایشان شده است. با این وجود اما، همه این‌ها باعث جدایی و کمرنگ‌شدن این علاقه به کتاب و کتابخوانی نشده است. ایشان طی ماه‌های اخیر با نگاشتن و انتشار تقریظ‌هایی بر کتب مختلف، مردم ایران و خصوصا جوان‌ها را به مطالعه این کتاب‌ها دعوت کرده‌اند و ظاهرا قرار بر این است که طی روزهای آینده سه تقریظ جدید بر سه کتاب مختلف با محوریت زندگی شهدا، منتشر شود. این روحیه فوق‌العاده و علاقه وافر به مسئله کتاب، می‌تواند الگویی بی‌نظیر برای همه مردم ایران و خصوصا جوان‌های مومنی که دائما مخاطب توصیه‌های ایشان هستند باشند. امید که به تأسی از این اسوه حسنه و نیکو، فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی با رشد و بالندگی بیشتر، در جامعه ایرانی رواج بیش از پیش پیدا کند.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

19 Nov, 04:43


شش پرده از آن مرد کتابخوان!
یادداشت منتشر شده صبح امروز روزنامه جوان.

https://www.javanonline.ir/fa/news/1265136

عجم علــوی

15 Nov, 08:01


چند روز قبل، در خدمت جمعی از نویسندگان حوزوی بودیم و راجع به نوشتن در فضای رسانه گفتگو کردیم. اینجا میتونید گزارش مختصری از محتوا و سرفصل‌های جلسه رو مطالعه کنید.

https://rahamedia.net/?p=6573

عجم علــوی

14 Nov, 17:23


فَرَجَعَ؛ تاریخ هیچ‌ننوشته که «فَرَجَعوا». تاریخ هیچ فعل جمع ننوشته. تاریخ حواس‌جمع بوده. رسم در تمام جهان است که بعد از دفن و تجهیز میت، طایفه و عشیره متوفی زیر شانه‌های خانواده‌اش را بگیرند و گلاب بر چهره‌اش بپاشند و به خانه بیاورندش. هم‌صحبتش شوند و سه روز غذا طبخ کنند و لحظه‌ای تنهایش نگذارند. تاریخ اما نوشته که «فَرَجع». تنها برگشت. بی‌هیچ همراه. سپس با خانه‌ای ساکت مواجه شد. و تاریک. و سرد. و بستری خالی از فاطمه در آن کنج مهیب و کشنده خانه. آنگاه تکیه بر دیوار زد و نشست؛ کوهی تکیه‌زده بر دیوار. گریست و شانه‌هایش لرزید و از ریش‌هایش قطره اشک چکید و زیر لب گفت که من حالا مظلوم‌ترین مرد تاریخم. همین.

عجم علــوی

14 Nov, 17:19


ثُمّ جَلَس علی شَفیرِ القَبر باکیاً حزیناً؛ آنگاه در تاریکای بقیع، سطح زمین را چنان مسطّح و صاف ساخت، که گویی نازکای تن ظریف هیچ دردانه و علت خلقتی زیر خروارها خاک سرد قبرستان مخفی‌نشده. که گویی پدر خاک، حتی صاحب قبری کوچک از زمین برای محبوب خویش نیست؛ بعد چون طفلی یتیم بر فراز قبر نشست؛ زانو به آغوش کشید و یکّه و تنها اشک ریخت. بی‌ آنکه کسی باز سر به زانویش بگذارد و بگوید اشک نریز عزیز قلبم. که تو از حالا مظلوم‌ترین مرد تاریخی. همین.

عجم علــوی

14 Nov, 17:13


فَوَقع عَلی_ علیه‌السلام_ علیٰ وَجهَهُ؛ سپس دو طفل خردسال، گوشه‌آستین بر دهان و هق‌هق کنان، بر پشت درب‌های مسجد آهسته گفتند که مادر ما فاطمه برای همیشه از دنیای پست شما رفت؛ حالا آسوده باشید. ناگهان علی، سخت به چهره بر زمین خورد. و جهان تاریک شد. و هیچ هنوز روشن نشده. و علی هیچ هنوز برنخاسته. «فَوَقع عَلی_ علیه‌السلام_ علیٰ وَجهَهُ» آخرین جمله تاریخ جهان بود؛ و جهان برای همیشه ایستاد. که سقوط علی، سقوط عالم بود. همین.

عجم علــوی

14 Nov, 17:11


ثُمّ بَکَیا جَمیعاً ساعة؛ سپس هر دو در واپسین خلوت عاشقانه خویش، سخت گریستند. بغض روزها فروخردهٔ سنگ‌شده در گلویشان ناگهان شکست و بالاخره اشک ریختند. سپس زهــراء چون مادری سالخورده و عطوف سر به زانوی علی گذاشت و دست‌های نحیف رنگ‌باخته‌ بر گونه‌هایش کشید که اشک نریز عزیزقلبم؛ چاره چیست؛ بگذار آخرین تصویر چشمانم از علی، همان چهره مردانه استوار باشد که هرگز چین به گوشه چشمانش نمی‌آمد. اشک‌ نریز؛ که تو خود شایسته‌تری بر اشک‌ریختن، و از طلوع‌ فردا تو مظلوم‌ترین مرد تاریخی. یکّه و تنها. همین.

عجم علــوی

12 Nov, 04:03


نکیر و منکر در حجاز!
یادداشت صبح امروز روزنامه جوان.

https://www.javanonline.ir/fa/news/1263661

عجم علــوی

06 Nov, 17:36


عرفت‌ الله تعالی بفسخ العزائم.
نقل بعضی مورخّین است که وقتی بعد از منتصر عباسی، المستعصم_ لعنه‌الله_ به خلافت رسید، رعب و ترس به دل بعضی عوام شیعه افتاد؛ که بین پسران منتصر، او بیش از دیگران با شیعه دشمنی دارد. به فرمان او، شیعه را بر فراز منبرها لعن می‌کردند و او باعث قتل‌عام گسترده و ریختن خون بیست‌هزار شیعیان کرخ شد و بر شیعیان بسیار سخت گرفت. اراده خداوند اما این بود که او باعث ضعف و اضمحلال و برچیده شدن دودمان عباسی شود و سلسله عباسیان پس از پانصد سال حکومت، برای همیشه به زباله‌دان تاریخ برود. پیکر خودش را هم میان گلیمی‌ نمدین گذاشتند و او به‌طرزی تحقیرآمیز کشته شد. قدرت به دست خداست؛ و همو طرح خود را پیش خواهد برد و طواغیت را به وقتش، ساقط خواهد کرد. اوست که فردا را می‌بیند و برایش طرحی کلان ریخته و هموست که اراده‌فرموده به اضمحلال طواغیت و استکبار، و بقا و پیروزی جبهه حق. از قدرت‌گرفتن هیچ سگ زردی مأیوس و هراسان نشویم و نگران آینده جبهه حق نباشیم؛ که ان‌ الله غالب علی امره.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

03 Nov, 11:12


اذان بگو؛ به گوش درگهواره خفتگانی که وقتی بزرگ شوند، اسرائیل فقط درسی در کتاب‌های تاریخ است. الله اکبر بخوان؛ بگو خدا بزرگتر است؛ از همه قدرت‌ها و سامانه‌های اجاره‌ای استکبار. بگو خدا یکیست. و اراده‌کرده که امروز تمام فرعون‌های مدعی خداوندگاری را غرق کند. بگو محمد، رسول حق است؛ و زود این را به‌نقش‌ پرچم‌های سپاهت، بر تارک عالم، بلند خواهی کرد. اذان بگو؛ که جهان تشنه تکبیر مردان حق است. الله اکبر!

عجم علــوی

30 Oct, 08:38


بین رهبران کشورها و سیاستمداران جهانی، فقط عده کمی از بزرگترین‌ها، سابقه معرفی کتاب‌هایی به ملت خود را دارند؛ و از این بین آقای باراک اوباما و آیت‌الله خامنه‌ای تقریبا تنها کسانی هستند که علی‌الدوام و بصورت دائمی عادت به معرفی و توصیه کتاب‌ها دارند. آقای اوباما از سال ۲٠۱۷ بصورت سالانه و پیش از عید سال نو، یک لیست کوتاه از کتاب‌های مورد علاقه‌اش منتشر می‌کند. آیت‌الله‌ خامنه‌ای اما بیش از چهل سال است که نه بصورت سالانه بلکه چند نوبت در سال، در خلال سخنرانی‌های عمومی، بازدید از نمایشگاه کتاب یا از طریق تقریظ‌نویسی بر کتب، دائما کتاب‌های خوب و مفیدی را به ملت خود معرفی و مطالعه آن را توصیه می‌کنند. امروز _ درحالیکه فقط دو هفته از انتشار تقریظ رهبری بر کتابی گذشته_ دوباره تقریظ دیگری از ایشان بر یک کتاب ششصد صفحه‌ای با محوریت تاریخ‌معاصر منتشر شد. کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا. در کنار تمام دغدغه‌ها، فراموش نکنیم که کتب معرفی‌شده توسط آقا را در فهرست مطالعاتی خود بگنجانیم.

عجم علــوی

29 Oct, 08:17


دستکش‌ مخملی، روی پنجه‌های چدنی اسرائیل!
یادداشت صبح امروز روزنامه جوان.
درباره برادرخواندگی ملت‌های ایران و اسرائیل!

https://www.javanonline.ir/fa/news/1260628

عجم علــوی

26 Oct, 07:50


در عصر خلافت حضرت امیرالمؤمنین _علیه‌السلام_ عده‌ای از دشمنان تحرکات ظاهراً کوچک و جزئی در راستای ضربه به پایه‌های نظام اسلامی و سلب امنیت جامعه انجام دادند. از جمله‌ اینکه سرکشی‌ها و طغیان‌هایی در بصره ترتیب دادند و نهایتا با حملاتی خرد و کوچک به دارالاماره، به جناب عثمان‌بن‌حنیف _ از اصحاب نزدیک حضرت و والی بصره_ تعرض کردند. برخی با کوچک‌نمایی و تقلیل‌گرایی واقعه، گفتند الحمدلله جناب والی‌بصره جراحت‌های کوچکی برداشته‌اند و زنده‌اند. اقدام کوچکی بوده؛ نیاز به پاسخ وسیع و کوبنده نیست. حضرت _ علیه‌السلام _ اما ظاهر شدن اقدامات کوچک را نشانه‌ای بر دشمنی و عداوت بزرگ دانستند و همراه لشکری بزرگ به بصره رفتند و طی پاسخی کوبنده، جنگ جمل به وقوع پیوست. و آقای ما _ روحی فداه _ بر فراز منبر نشست و فرمود که: « به خدا سوگند من هم چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه‌اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و دشمنی که در کمین او است، غافلگیرش کند!»

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

26 Oct, 07:06


شهامت ملی و شوخی‌های مجازی برای تحقیر اقدام رژیم‌صهیونیستی در افزایش اعتماد‌بنفس و حفظ روحیه اجتماع فوق‌العاده موثر است. جامعه ایرانی شجاع‌تر و شوخ‌تر از این حرف‌هاست. اما بنظر باید به این مسئله توجه داشت که تقلیل و کوچک‌نمایی واقعه، به‌عنوان مخدّر رسانه‌ای باعث انفعال و بی‌واکنشی نشود. دیشب برای نخستین‌بار در تاریخ، حریم‌هوایی پایتخت ایران مستقیما توسط اسرائیل نقض شده و او رسماً این اقدام را بر عهده گرفته. خط قرمز بسیار مهمی نقض شده. متخصصان می‌گویند مخابره پالس انفعال و تقلیل‌نمایی به رژیم، ممکن است باعث تکرار وسیع‌تر چنین اقداماتی شود. شاید خوب باشد که درکنار ادامه شوخی‌ها و تحقیر هیمنه کفر، شهامت ملی در شبکه‌های احتماعی، منجر به مطالبه پاسخی دندان‌شکن و بزرگ به رژیم شود؛ تا هرگز خیال تکرار و توسیع چنین اقدامات گستاخانه‌ای را در سر نپروراند. نه‌شتاب‌زده‌ایم نه تعلل میکنیم!

عجم علــوی

22 Oct, 07:15


بلندپروازها مراقب بال‌وپرشان باشند!
یادداشت صبح امروز روزنامه جوان
درباره جزایر سه‌گانه و زیاده‌گویی خرده‌کشورهای عربی

https://www.javanonline.ir/005HYo

عجم علــوی

21 Oct, 16:58


در ایران، جمعیت میلیونی در پرتهدید ترین زمان و مکان شانه‌به‌شانه هم می‌ایستند و پشت امام خود «اللهم‌انصرالاسلام‌والمسلمین» زمزمه می‌کنند؛ زنان گوشواره‌هاشان را باز میکنند و توی پاکت می‌گذارند و رویش می‌نویسند «برسد به دست حزب‌الله»؛ مردان خانه‌هاشان را می‌فروشند، ماشین‌شان را آگهی می‌کنند و عایدی محصولات کشاورزی‌شان را صرف مقاومت می‌کنند. هرکه هرچه دارد وسط آورده؛ همزمان اما در مصر _ کشور دیوار به دیوار غزه_ که مدعی مهد قرآن جهان اسلام است کنسرت صدهزار نفری برگزار می‌کنند و صدای موسیقی را تا آنجایی بالا می‌برند که صدای استغاثه فلسطین را نشنوند. و همزمان در عربستان، مدعی زعامت جهان‌ اسلام و حرمین، هفته مد ریاض را برگزار می‌کنند و مدل‌های لخت‌وعور اروپایی را برای رژه فحشا به‌خط می‌کنند و آب از لب‌و‌لوچه شهروندان عشرت‌طلب‌شان آویزان می‌کنند. امروز اسلام علاوه بر حاکمان بی‌غیرت، از تعداد زیادی ملت‌های بی‌غیرت هم رنج می‌برد. امام( ره) به درستی فرموده بود که: «من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على مى‌باشند.»

عجم علــوی

20 Oct, 09:51


نمیدانم هیچ‌وقت روضه شنیده بودی یا نه یحیی. هیچ‌وقت در آن ۲۳ سال حبس، با شیعه‌ای هم‌بند بوده‌ای که شبانه توی گوشت روضه پچ‌پچ کند یا نه. یا در روزهای سخت مبارزه فرصت و امکان شنیدن روضه‌ای برایت فراهم شد یا نه. این تنها در مقتل خویش نشستن؛ این خاک‌آلودگی، این خون‌آلود ولی مقتدرانه به دشمن نگاه کردن، در فکر بی‌پناهی خانواده بودن، این تکیه بر تکه‌ای چوب زدن و این هلهله سپاهی مجهز و مست بر سر پیکر مردی نیم‌لخت و تنها، فرداً وحیداً، ما را به یاد روضه می‌اندازد. روضه میدانی چیست یحیی؟ به ما گفته‌اند هرچه دیدید یاد روضه کنید. ذبح گوسفند حتی. تو آن روز، روضه بودی یحیی. می‌گویند ابتدای کودکی‌ات، «پناهجو» بوده‌ای، بعد «سرباز» شده‌ای، بعد «اسیر» شده‌ای، و بعد «رهبر». دیگران می‌گویند تو حالا بعد از رهبری، اسطوره شده‌ای. چگوارا شده‌ای. سوپرمن شده‌ای. من اما این نگاه لعنتی دنیا زده و این تحلیل مادی را دوست‌ندارم. اسطوره شدن برای ماها نیست. اسطوره‌‌ها این‌دنیایی‌اند. تا ابد اینجا ماندگارند. افتخارشان هم این است که تا ابد اینجا ماندگار شده‌اند. مجاهدان موحد اما، در آخرین مقصدشان و در آخرین نمود این‌دنیایی‌شان، بالاخره «روضه» می‌شوند. خدا صحنه را چینش می‌کند، عوامل را به‌خط می‌کند، نفس‌ها را حبس و نگاه‌ها را خیره میکند تا در واپسین لحظات حیات یک مجاهد، او را روضه کند. او را ذره‌ای شبیه به محبوب‌ترین بنده‌اش کند. مجاهدان حق، روضه می‌شوند. در پشت فرودگاه بغداد، یا کوهپایه‌های مه‌آلود ورزقان، یا طبقه زیرین ساختمانی در ضاحیه یا حالا در ساختمان نیم‌خرابه‌ متروکه‌ای در غزه. رمز ماندگاری شما، اسطوره‌شدن نیست. روضه‌شدن است. که برای روضه حرارتی در قلوب مردم است که هرگز سرد نمی‌شود. ما اینجاییم؛ و تو سلام ما را به اولین روضه زخمی تاریخ برسان. آقای سنوار.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

17 Oct, 19:11


چندسال قبل که تلوزیون‌های صهیونیستی مارش پیروزی نواختند و خانه ویران شده یحیی را نشان دادند که تلّی از آوار بود و خبر ترور موفق او را روی پخش ویژه بردند، یحیی یک ساعت بعد به خانه ویران شده‌اش برگشت و روی مبل شکسته‌ای نشست و با لبخندی تحقیرآمیز، گوشه لب کج کرد و عکس یادگاری گرفت. من آن روز شیفته شجاعت یحیی شدم. او لاتی را تا درجه آخرش پر کرده بود. بعدها که یک عکس هالیوودی مردانه‌ هم از او منتشر شد که دست روی کلت کمری‌اش برده بود و داشت بیرونش میکشید، انگار ابرمرد خیالی ایام نوجوانی را در واقعیت دیده بودم. چقدر اسطوره‌ای بود. نمیشد حتی توی چشم‌هاش نگاه کنی. یحیی شاید کسی بود که بیشترین خبرهای جعلی درباره ترور او منتشر شد. اسرائیلی‌ها در له‌له یافتن اثری از او، بارها شایعه ترورش را مطرح می‌کردند تا بلکه از رصد واکنش‌ها، چیزی دست‌گیرشان شود. او رسما نامرئی بود. فلسطینی‌ها می‌گویند یحیی حتی سایه نداشت. می‌گویند از دیوارها می‌گذشت. تو بگو روح بود. پشت ابرمردان همیشه افسانه می‌سرایند. ابرقهرمان پسر‌های فلسطینی. شیرمرد پچ‌پچه‌های دخترکان غزه. امّید مردان و زنان جنگ‌زده. دلشان گرم بود به تونل‌های زیر پایشان که یحیی از آنجا می‌گذرد. حالا می‌گویند روح فلسطینی، ابرمرد نامرئی غزه، نه در پستوی تونل‌ها، که روی زمین شهید شده. نزدیک تانک‌های اسرائیلی. لباس رزم بر تن. خشاب بسته بر فانوسقه. چفیه بر شانه. سلاح بر کف. حالا جوان‌های فلسطینی پشت‌به‌پشت سیگار می‌سوزانند و به یک‌جا خیره می‌شوند و می‌گویند یحیی با مرگش پله آخر لاتی را هم برداشت. باز تحقیرشان کرد. که من روی زمین بودم. بین نیروهای تحت‌امرم. و نیم‌خیز، سلاح بر دوش توی پس‌کوچه‌ها می‌دویدم. شما کجایید؟ یحیی تحقیرکننده بزرگ‌شد. تحقیرکننده زندگی‌کرد و تحقیرکننده رفت. ما قصه یحیی را سال‌ها برای بچه‌هایمان تعریف خواهیم کرد.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

15 Oct, 05:09


«خیمه‌ات سوخت، دلم سوخت؛ همه عالم سوخت!» یادداشت صبح امروز روزنامه جوان.

https://www.javanonline.ir/fa/news/1257575

عجم علــوی

14 Oct, 17:58


ورای از تحلیل‌های خرد و جزئی تحلیلگران درباره وقایع منطقه،«آیت‌الله میـرباقــری» این‌ روزها مشغول ترسیم یک افق دید کلان و سراسر امید و واقع‌نگری درباره این نبرد تاریخی هستن.
حتما گوش بدین تا علاوه بر واقعیات میدان، با پیشینه فکری و نظری این تقابل هم آشنا بشید. فوق‌العاده!

عجم علــوی

12 Oct, 20:18


این را نه در دفاع از شخص کاندیدای پاکدست و متّقی انتخابات، بلکه در دفاع از شخصیت یکی از کارگزاران موثر این روزهای نظام درنظر بگیرید؛ که به عنوان مهره کلیدی شورای‌عالی‌امنیت‌ملی نقش زیادی در تصمیم‌های مهم این تقابل منطقه‌ای دارد. مثل خیلی از موثران خاموش دیگر. ناجوانمردانه می‌گویند « پس مرد سایه کجاست»«جلیلی هم شهامت این کارها را دارد؟». واقعا حیف کارگزاران و کهنه‌سربازهای انقلاب است که در جدل‌های کودکانه خرج شوند. سعید جلیلی هم در اوایل دهه‌نود، در اوج قدرت و سودای امپراطوری تکفیری‌ها و کشتارهایشان و در روزهایی که اسراییل شدیدا حریم‌هوایی سوریه را نقض می‌کرد شجاعانه و مردانه به دمشق رفت و دلگرمی مقاومت شد. مثل امروز آقای قالیباف عزیز. او سال‌هاست که نشان شهامتش را به زانوی راست خود بسته و دنبال خود می‌کشد. اقدامات شجاعانه و سفرهای خط‌شکن این‌روزهای مسئولان، حاصل دمیده‌شدن روح مطهر انقلاب‌اسلامی در پیکر آن‌هاست. حاصل مجموعه نظام‌فکری انقلاب است. و انقلاب بود که آن‌ها را اینطور شجاع کرد. اقدامات تاریخ‌ساز امروز را به کنش‌های فردی اشخاص تقلیل ندهیم و کارگزاران خوب نظام را مفت نسوزانیم. حیف‌اند.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

12 Oct, 11:51


«حاج‌باقرِ» ایستاده میان آوارهای ساختمانی ضاحیه که بی‌ترس از بمباران‌های چندتنی صهیون‌ها و ویز ویز دائمی پهپادها در بیروت قدم می‌زند، همان «حاج‌باقرِ» جوان ایستاده روی خاکریزهای لشکر نصر است که بی‌واهمه از آتش سنگین توپخانه عراق فریاد می‌زد که نترسید! همان‌قدر جهادی، جگردار، وقت‌شناس و سرباز. بله، همه به عنوان شهروندان ایرانی، این حق قانونی را دارند که به مشی انتخاباتی یا سیاسی «دکتر قالیباف» نقد کنند یا با او رقابت کنند؛ اما برای جهاد شجاعانه و به‌موقع «حاج باقر» که قوّت قلب مجاهدان مقاومت شده، همه باید ایستاده کلاه از سر بردارند. او امروز ایرانِ راست‌قامت، بر آوارهای ضاحیه بود.

عجم علــوی

11 Oct, 16:05


عماد، خبرنگار لبنانی شبکه المنار رو تو جلسه‌ای در تهران دیدم؛ وقایع لبنان رو تسلیت گفتم و پرسیدم چرا دوربین‌ات رو به محله‌های بیروت نمی‌بری تا اونجا رو برای جهان روایت کنی؟ اونجا اتفاقات مهم‌تر و بزرگ‌تری در جریانه. گفت «برادر، امروز خیلی‌ها دارن لبنان رو برای تهران روایت می‌کنن؛ پس کی قراره تهران رو برای لبنان روایت کنه؟». دیدگاه فوق‌العاده و تکون‌دهنده‌ای بود. امروز تقریبا هیچ روایتی از تهران، برای لبنان و فلسطین و بقیه جهان منتشر نمیشه؛ و در نتیجه‌ی همین بی‌روایتی، رسانه‌ها، ایران رو مقصر وقایع لبنان، لو رفتن محل اسکان سیدحسن و تبانی‌کننده با استکبار معرفی می‌کنن. سردارهای ایرانی رو جاسوس موساد و سیاستمدارهاش رو مماشات‌کننده با اسراییل معرفی میکنن. بله از نظر ما، این شایعات مضحکه اما در افکار عمومی لبنان تا حد زیادی پذیرفته شده. یک جنگ رسانه‌ای تمام‌عیار. بعضی «روایت‌باز»های اعزامی از تهران به بیروت هم کودکانه و لجوجانه صرفا مشغول لگد زدن به فلان‌کاندید انتخابات هستن و از دیدن تصویر کاندید محبوب خودشون روی دیوارهای بیروت ذوق‌زده می‌شن. خرده‌افسران مضحک جنگ روایت‌ها.

عجم علــوی

11 Oct, 14:45


در بیروت و غزه و دمشق موشک می‌زنند؛ در تلگرام و اینستاگرام و توییتر خبر فیک منتشر می‌کنند. الجزیره و اسکای‌نیوز و میدل‌ایست آی، فاحشه‌وار اعتبار چندین ساله خود را به دلارهایی فروخته‌اند و خبرهای مضحک روی آنتن می‌برند. «قاآنی تحت بازجویی سپاه است»؛ «قاآنی در بازداشت خانگی است»؛ «قاآنی در بیروت شهید شده». رسانه‌های ایرانی و فعالان مجازی انقلابی هم دست روی دست گذاشته‌اند به انتظار، تا خود سردار مقابل دوربین‌ها ظاهر شود و خط رسانه‌ای را هم بشکند. در تقابلی که دشمن، بزرگترین بنگاه‌های خبری را در خدمت عملیات روانی خود گرفته، در این‌سوی میدان باید منتظر بمانیم تا فرماندهان نظامی از مشغله‌های میدانی خود فارغ شوند و جنگ رسانه‌ را هم مدیریت کنند. و در این انتظار، خبرهای فیک آنقدر منتشر می‌شود که تبدیل به یک باور عمومی می‌شود. حتی میان توده انقلابیون. انگار که رسانه‌های عریض و طویل و پرمدعا و بودجه‌بگیر انقلابی مرده‌اند. مرد این نبرد شماها نیستید. همچنان مشغول نماهنگ‌ساختن و پوسترزدن و تسویه‌حساب‌های زمان انتخابات بمانید.

عجم علــوی

09 Oct, 04:05


بر آستانهٔ پرتگاه!
یادداشت صبح امروز روزنامه جوان به مناسبت سالگرد عملیات طوفان الأقصی

https://www.javanonline.ir/fa/news/1256286

عجم علــوی

07 Oct, 20:56


اگه برنامهٔ «جریان» با حضورِ آیت‌الله میرباقری رو ندیدید؛ صوتِ این برنامه رو حتماً و حتماً گوش بدید…

یه گفتگویِ آرامش‌بخش ماورایِ همهٔ تحلیل‌هایِ سیاسی؛ و تبیینِ قاعـدهٔ «لَقَدْ نَصَرَكُــم ‌اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ» مخصوصِ این روزها!🌱

عجم علــوی

07 Oct, 16:48


تو شرایط پیچیده و متظاهر به شکست جبهه حق، اگه صحبت‌های امشب استاد رو گوش نکردید، توصیه می‌کنم که حتما از طریق تلوبیون و آرشیو سیما، چند دقیقه‌ای وقت بذارید و گوش کنید تا صحنه نبرد رو روشن و بی‌غبار ببینید و امیدتون رو بازیابی کنید.

عجم علــوی

05 Oct, 20:54


بین تمام متن‌ها و یادداشت‌هایی که در تمام این سال‌ها نوشتم، از مطبوعات و روزنامه‌ها تا برنامه‌های تلوزیونی و رادیویی و حتی انشای یواشکی بچه‌های دبستانی فامیل، این حاشیه‌نگاری از مراسم پرشور نمازجمعه این هفته رو یه‌جور دیگه‌ای دوست دارم. براش صبح زود بیدار شدم و چندین ساعت مشتاقانه بین صفوف جمعیت قدم زدم و بعد از برگشت به خونه هم با تمام دقت و ظرافتی که ازم برمیومد روی کاغذ آوردمش. بخونید و نوش‌جان کنید.

متن کامل در سایت رهبری:
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=57832

عجم علــوی

05 Oct, 20:49


📩این هم رجز آخر!

روایتی از مراسم بزرگداشت پرچمدار مقاومت شهید سیدحسن نصرالله و اقامه نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب

💬...آقا تکبیرة‌الاحرام می‌گویند. الله اکبر. و صدای خاطره‌انگیز مکبر همیشگی پشت بلندگو می‌رود. «اقامه نمازجمعه به امامت ولی‌امر مسلمین جهان.» آقا «ولاالضالین» سوره حمد را که می‌کشند، تلاوت سوره جمعه را آغاز میکنند. می‌شد که با قرائت سوره کوتاه‌تری نماز را مختصرتر و سریع‌تر تمام کرد. اما همچنان پایبند به رعایت مستحبات جمعه هستند و ابایی از طولانی‌تر شدن حضورشان نداردند.

▪️قنوت را آرام‌تر زمزمه می‌کنند. گوش تیز می‌کنم به کنجکاوی. احتمالاً عبارت «اللهم انصر الاسلام و المسلمین و اخذل الکفار و المنافقین وارحم شهدائنا...» را قرائت کردند. نماز که تمام می‌شود، جماعت زود سرپا می‌شود برای تماشای خروج رهبر انقلاب و بدرقه‌ی ایشان با شعارهایش.

▪️باز هم اما برخلاف رویه‌ی سابق که معمولا آقا نمازجمعه را اقامه می‌کردند و نماز عصر به امامت شخص دیگری اقامه می‌شد، این‌بار قصد دارند که نماز عصر را هم خودشان اقامه کنند. دقایقی بعد تکبیرة‌الاحرام نماز عصر را هم می‌گویند. چند دقیقه بعد که نماز عصر تمام می‌شود جلوتر می‌روم به تماشا. در اوج آرامش و بی‌عجله هنوز سر سجاده نشسته‌اند.

▪️دست روی مهر تربتشان می‌کشند و صورت و بدنشان را متبرک می‌کنند و زیر لب به زمزمه ذکری. بعد هم که از جا برمی‌خیزند با طمأنینه برمی‌گردند به احوالپرسی و صحبت با حضار. گویی که می‌خواهند بفهمانند من زودتر از همیشه آمدم؛ طولانی‌تر از همیشه خطبه خواندم؛ هر دو نماز را خودم اقامه کردم و دیرتر از همیشه رفتم. این هم رجز آخر.

▪️جمعیت رفته رفته در حال ترک مصلی است. جمعیتی که تنه می‌زند به اجتماعات میلیونی مردم شجاع یمن. کاش لبنانی‌ها این جمعیت انبوه را دیده باشند یا ببینند. مردمی که بدون هراس از تهدیدها، دور هم جمع شدند تا شهادت پرچمدار مقاومت را تعزیت بگویند و پشت سر رهبر مقاومت، نماز خیبرشکن بخوانند.

▪️ردیف جلو که خلوت‌تر می‌شود می‌روم به نقطه‌ای که سجاده‌ی آقا پهن بود و دقیقاً در همان جایگاه می‌ایستم به دو رکعت نماز شکر برای آرامش و امنیت کشورم و برای به نمایش درآمدن این عظمت و شجاعت امام و امت... الله اکبر.

🔍متن کامل
khl.ink/f/57832

عجم علــوی

04 Oct, 14:42


من امروز توفیق داشتم که به عنوان عضوی از گروه رسانه‌ای دفتر رهبر انقلاب توی نمازجمعه حاضر بشم. من از نزدیک‌ترین زاویه ممکن، از میان جایگاه مسئولین در جلوترین صفوف نمازجمعه، شاهد مرد بزرگی بودم که ابهت و صلابتش چندین برابر تصاویر رسانه‌ها و تصور من بود. مردی که در تهدیدآمیز ترین زمان و مکان ممکن، آرام آرام بود و تمام حرکات و سکناتش سرشار از آرامش و شجاعت بود؛ ذکر می‌گفت، قرآن می‌خوند، لبخند می‌زد و زیر آفتاب ظهر تهران می‌نشست. انگار که یک روز عادی در پایتخت است و او امام جماعت مسجدی کوچک در میانه‌های شهر. در نقطه‌ای که هرآن امکان برخورد چندین کلاهک منفجره یا انفجارهای انتحاری از بین جمعیت وجود داشت، او بقدری باطمأنینه بود که از لحظه ورودش، تمام دل‌ناگرانی‌ها و اضطراب‌های ما فراموش شد. ما همه در میان خطبه‌ها، دیگر فراموش کرده بودیم که در یکی از امنیتی‌ترین تجمع‌های ممکن نشسته‌ایم و شاهد مردی هستیم که در صدر لیست سرخ تروریست‌هاست. او امروز، خود آرامش بود و از آن بالکن بزرگ مصلی، با نگاه نافذش، آرامش را تا صفوف انتهایی نمازگزاران بسط می‌داد. من امروز دوباره آرام شدم و دوباره، از نزدیک‌تر، شیفته آیت‌الله خامنه‌ای شدم.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

03 Oct, 10:36


این روزها کشورهای مقاومت از لبنان و فلسطین تا سوریه و یمن، برای کشاندن نوبتی خط مقدم به شهرهای خودشان در رقابت‌اند. گاه ضاحیه داوطلبانه خط مقدم میشود، گاه دمشق و گاه صنعا؛ این بار اما صلاة ظهر جمعه، آن مصلای وسیع و نیم‌ساخته تهران، خط مقدم تقابل با رژیم صهیون خواهد بود. آیت‌الله خامنه‌ای در اوج تهدیدهای جانی متمرکز بر او، عبا بر دوش و سلاح بر دست در محراب، امام خواهد بود و میلیون‌ها مومن شانه‌به‌شانه پشت کتف‌های استوار او، قامت خواهند بست. بی‌ترس. تکبیرگو. شاید تا موعد اقامه صلاة در صحن مسجدالأقصی، این مهم‌ترین کنش عبادی_سیاسی ما باشد. خود را ملزم بدانیم که از تهران و شهرهای دور و نزدیکِ اکناف، توشه اندکی برداریم، دست دیگران را هم بگیریم و مقصد مصلی تهران حرکت کنیم. چه به تکبیرة‌الاحرام آیت‌الله برسیم و چه نه، اجر حضور در خط مقدم را خواهیم داشت و تلوزیون‌های جهان را میخکوب خواهیم کرد. وعده عشاق مقاومت، به‌وقت اولین الله اکبر ظهر تهران بر مأذنه‌های بلند مصلی. قطعا سننتصر.

«مهدی مولایی»

عجم علــوی

01 Oct, 19:35


دل‌ توی دل جمعیت نیست؛ فریاد حیدر حیدر بچه‌شیعه‌ها خاموشی ندارد؛ پرچم‌ها می‌رقصند؛ چهره‌ها بعد از چندماه بالاخره می‌خندند. پیرزن بین جماعت شیرینی می‌چرخاند؛ پسر جوان پشت به جمعیت کرده و آرام اشک شوق می‌ریزد. تو بگو سر سوزن خوف جنگ توی چهره‌ها باشد. اینجا حماسه بین جماعت برپاست؛ زمین زیرپا می‌لرزد. سید بالای سر، باز انگشت اشاره بلند کرده. شب فتح‌الفتوح انقلاب است. اینجا میدان فلسطین تهران.

عجم علــوی

01 Oct, 18:42


سوگند به شادی شبانگاهی قلب صاحب‌الزمان؛ سوگند به لحظه پرصلابت امضای دستور حمله توسط آیت‌الله خامنه‌ای؛ سوگند به لحظه درخشش موشک‌ها در تاریکای آسمان ناامید غزه و لبخند طفلان فلسطینی. سوگند به فریادهای «الله اکبر» و «یاعلی مدد» شیعیان بغض‌کرده و مجروح بیروت و ضاحیه؛ که ما مرد تبدیل غم‌های بزرگ به حماسه‌های جاودانیم. ما پی همه‌چیز را بر تن‌هامان مالیده‌ایم. فکر همه‌جایش را کرده‌ایم. نه امشب؛ که از چهل سال قبل. از شب بیعت با خمینی فکر آخرش را کردیم؛ و او از بین دو انگشتانش عاقبت ما را و عاقبت شما را نشانمان داده. عمله‌های فارسی زبانتان را بی‌جهت مأمور نکنید که خوف پاسخ احتمالی شما را بین خلق بیندازند. ورق برگشته؛ نظم‌ جدید منطقه را نه سربازان پوشک‌بسته‌ی پناهگاه‌های حیفا، که فرزندان پرصلابت و سبزپوش خامنه‌ای تعیین می‌کنند. پس چشم باز کنید و گشوده‌شدن دروازه جهنم در آسمان‌تان را تماشا کنید.

عجم علــوی

01 Oct, 17:19


به آن‌ها که این چند روز، ما را ریشخند می‌زدند و تحقیر می‌کردند و «یا مذل المومنین» می‌گفتند و ما صابرانه دندان بر دندان می‌ساییدیم بگویید که سیدعلی خامنه‌ای دست بر ماشه برده و عصای خود را میان مارهای ساحره‌های یهود انداخته؛ پس بیایید و عزت شیعه در عالم را تماشا کنید.