بُشْرَوی

از اتفاقات خوب مشهد مشاهده این زیبا بود.
دیدن ماشینا از نزدیک جزو بازی‌های فرعی زندگیمه.

مینی‌گیم یا اچیومنت میشه اسمشو گذاشت؟ نمیدونم.
همون که شما بیشتر بلدید.

کمتر از نیم‌ساعت تا معتکف‌شدن بنده
قبلش اگه گناهی باید بکنم زودتر اطلاع بدید🙏

به مناسبت ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام بیاید اینایی که از باباعلی و بابارضا استفاده میکنن رو جلو پای حضرت قربونی کنیم

-

-

-

-

حافظ اگر قدم زنی، در رَهِ خاندان عشق
بدرقهٔ رهت شود، همّت شحنِهٔ نجف

پول شله را از یک مشهدی گرفتم و آن را با یک مشهدی دیگر تقسیم کردم.
در حالی که می‌توانستم تنها بخورم. یا امام رئوف ممنون که منو به سنت خودتون متنسنن کردید.

سلام
خواستم یادتون نره که ما ١۵ تا UCL داریم.

یا حسن بن علی😭😭😭😭😭🔥🔥🔥🔥

بر یزید بن معاویه لعنت

خیابانی دهن سرویس برگشت گفت بارسا ده‌تا کرنر زده نتیجه صفر
رئال یه ضدحمله زده نتیجه یک

بعدش بارسا شروع کرد

آفرین آقا مجتبی (هیچکس نگفت)

حالا اگه گفتید اون نوه‌ بچه کدومشون بود؟

شاید باور نکنید ولی می‌گفتن وحید امیری از سربازی معاف شده چون به پیکه لایی زده
و پیکه هم دفاع بارساست
و رئال هم تیم موردعلاقه‌ی خود رهبری و نوه‌اشه😂

مهم اینه که رونالدو قبلا بازیکن رئال بوده
رونالدوعم که با اسرائیل مشکل داره
پس رئال جزو جبهه مقاومته؛
و تعداد گل های خورده اهمیتی نداره
تریاکم خودتون میکشید.

بر معاویه لعنت

بر هر سه خلیفه به ناحق لعنت
سه تا خوردیم

عدم فرهنگ و هنر در ممبرها

میتونیدم کتاب بهم هدیه بدید

به مناسبت روز دانشجو بیاید بهم هدیه بدید
5029081057403442

📃 #بیانیه

💢 بیانیه‌ی مشترک ٧٠ تشکل دانشجویی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور در در واکنش به برگزاری مراسم گرامیداشت روز دانشجو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی

🔹 در روزهای گذشته شاهد اقدام نمایشی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در برگزاری ستادی این مراسم و در پستویی تاریک در ساختمان ستاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و بدون حضور عموم دانشجویان بودیم.

🔸 تریبونی که هر سال در اختیار جنبش دانشجویی و جریانات ریشه‌دار آن بود، محل عرض اندام جمعی از نزدیکان و اطرافیان مسئولان وزارت‌خانه قرار گرفت.

🔹 به صورت غیر اخلاقی و ناعادلانه، از ۴ اتحادیه اصلی تشکل‌های اسلامی دانشگاهیان تنها به یک اتحادیه فرصت اندکی جهت سخنرانی داده می‌شود.

🔸 فرار جناب وزیر از دانشگاه و دانشجویان، بدعت خطرناکی است که می‌بایست هرچه سریع‌تر با جبران این اشتباه، جلوی گسترش آن گرفته شود تا این نهال نامبارک در دیگر نهادهای کشور ریشه ندواند.

🔹 وزیر محترم علی‌رغم دریافت دعوت از برخی تشکل‌ها، حضور در میان دانشجویان را نپذیرفتند و انتظار پذیرش این دعوت از ایشان، کماکان به قوت خود باقی است.

🔰 مطالعه متن کامل بیانیه

#روز_دانشجو
#وزارت_بهداشت

🇮🇷 @BSBMU_IR

زخم بستر واقعا چیز بدیه. کمک کنیم به این مادر تو این شب‌ها

5892101574244915

امشب یاد این شعر از استاد اردستانی افتاده بودم.
با خودم زمزمه‌اش می‌کردم

یکی برای علی ماند و آن‌یکی، همه بود:))

خوشی ز عمر ندیده! خدانگهدارت
صنوبری که خمیده! خدانگهدارت
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب
کنار رأس بریده... خدانگهدارت

بختم خشکید، خواب شد بعد از تو
حتی خوابم عذاب شد بعد از تو
از خانه که رفتی دل و دستم لرزید
گفتم خانه؟ خراب شد بعد از تو

- امیر مرادی

سلام
امشب عزای مادرمونه
خواستم بگم همدیگه رو دعا کنیم و توی هیات از امام زمان هم یاد کنیم

(بی‌زحمت این پیام رو توی گروهتون هم بذارین اگه میشه چون امشب هم اگه از دست بره دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم)

البته منم ٢١ام

سلام
میشه لطفا این پیامو بفرستین تو کانال
التماس دعای خیلی زیاد❤️

خدایا بطلب برم بعد مدت‌ها

چقدر کلیپای این برنامه اخیرش خوبه😂

علی منصور عاشقتم

نگا کنی میبینی رئیس جمهوره یه مشاور خوزستانی داشته تا اومده به فنا بره قضیه رو امنیتی کرده

حتما رئیس جمهورشونم رفته تو پیونگ‌یانگ ویدیو پرکرده گفته بریزید تو خیابونا

کره جنوبی در عرض چندساعت بهم ریخت و جمع شد؟

ماشین ندارن
با خر که جابجا نمیشن عبدالناصر جان

به صورت جدی همتی میگه اونایی که ماشین ندارن از ارزونی بنزین چطور بهره‌مند میشن؟

بنزینتم که میخواد گرون بشه ایرانی

یه رباعی خوبم از عشق حمید رسایی بخونید

راستی
صبح همه بخیر به جز سرتیپ سهیل الحسن و نیروهاش

حزین و حمید
چه به هم میان

اژدهای من🥰
حمید من💞

سیچوئیشن شیپ بین حزین لاهیجی و حمید رسایی رو شاهد هستیم.

دیگر چه خبر؟

این قانون حجاب عجب چیز هلوییه

امروز طوری بر من گذشت که احتمال میدم روز جنگ جمل بر عایشه نگذشته‌بود

روزی یه کامنت واسه آقا شاهین بذاریم تا تبدیل به یه دختر خانوم خوشگل بشه.

سلام
پدرم مریض هستن و بستری ان
براشون دعا کنید 🙏
ی صلوات هم سلامتی شون هدیه کنید

سلام
میشه برای آرامش دل مادری که بچشو از دست داده دعا کنید

استوری‌های حاج‌آقارو باز کردم و چندبار خوندم تا بفهمم داره چی میگه.
خدا بهشون صبر بده.

برای همسر و فرزندشون فاتحه بخونید

﷽

#اطلاعیه


مراسم‌عزاداری‌فاطمیه‌اول‌به‌روایت۷۵روز



سخنران:
شیخ اسماعیل رمضانی

بانوای:
سید مهدی حسینی



|سه‌شنبه‌۲۲آبان‌ماه‌۱۴۰۳|
| ١٠جمادي الأولي١٤٤٦|

|به‌مدت‌۳شب|
|از‌ساعت۲۰:۳۰|


خیابان‌نبرد‌شمالی،میدان‌نبرد
📍مسجد‌شهید‌بهشتی


#روضة_الحسين(عليه‌السلام)

|@Smahdi_Hoseini|

میگن ترامپ اومده صلح کنه

احتمال گوشی جواب دادن معلمی از صلح ترامپ بیشتره

یه صلوات می‌فرستید حال یه بیمار خوب بشه؟ 😭 الآن فقط معجزه جوابه

خدماتی مترو داشت ویناک می‌خوند.
نمی‌دانم چه بگویم

آقا یکیتون بتونه یه کلیپ از کتاب ورق زدن رهبری پیدا کنه خیلی خوب میشه

این توییت رو خیلی دوست دارم
می‌خواستم یه عکسی بذارم پروفایلم ازش.

البته هنوز ازین راضی نیستم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم

صفایِ خلوتِ خاطر از آن شمعِ چِگِل جویم
فروغِ چشم و نورِ دل از آن ماهِ خُتَن دارم

به کام و آرزویِ دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خُبثِ بدگویان، میانِ انجمن دارم

مرا در خانه سروی هست کاندر سایهٔ قَدَّش
فَراغ از سروِ بستانی و شمشادِ چمن دارم

گَرَم صد لشکر از خوبان به قصدِ دل کمین سازند
بِحَمْدِ الله و الْمِنَّه بُتی لشکرشِکن دارم

سِزَد کز خاتمِ لَعلَش زَنَم لافِ سلیمانی
چو اسمِ اعظمم باشد، چه باک از اهرِمَن دارم؟

الا ای پیرِ فرزانه، مَکُن عیبم ز میخانه
که من در تَرکِ پیمانه دلی پیمان‌شِکن دارم

خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نِه
که من با لَعلِ خاموشش نهانی صد سخن دارم

چو در گل‌زارِ اِقبالش خرامانم بِحَمْدِالله
نه میلِ لاله و نسرین نه برگِ نسترن دارم

به رندی شهره شد حافظ میانِ همدمان، لیکن
چه غم دارم که در عالم قَوامُ‌الدّین حَسَن دارم

به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم
بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم

الا ای همنشینِ دل که یارانت بِرَفت از یاد
مرا روزی مباد آن دَم که بی یادِ تو بنشینم

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکُش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جانِ شیرینم

ز تابِ آتش دوری شدم غرقِ عرق چون گُل
بیار ای بادِ شبگیری نسیمی زان عرقچینم

جهانِ فانی و باقی فدایِ شاهد و ساقی
که سلطانیِّ عالَم را طُفیلِ عشق می‌بینم

اگر بر جایِ من غیری گزیند دوست، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جایِ دوست بُگزینم

صَباحَ الخیر زد بلبل، کجایی ساقیا؟ برخیز
که غوغا می‌کند در سر خیالِ خوابِ دوشینم

شبِ رحلت هم از بستر رَوَم در قصرِ حورُالعین
اگر در وقتِ جان دادن تو باشی شمعِ بالینم

حدیثِ آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد، که حافظ داد تلقینم

حواسم نبود، سرکلاس داشتم با خودم اینو زمزمه می‌کردم.
هیچی دیگه انگار یکم صداش بیشتر از زمزمه شده‌بود😁
استاد می‌گفت خیلی خوبه، چندنفر چرت میزنن یکیم آواز میخونه 😂

یکی دانشجو رو متوقف کنه

اینایی هستن که تاریخ تولد اکانت‌شون رو میذارن صدوخورده‌ای ساله
خیلی حرکت جالب و جذاب و منحصر به فردیه لعنتیا، لطفا ادامه بدید

نشسته اند هزاران کتاب در قفسه
زبون و ساکت و پر اضطراب، در قفسه

یکی بزرگ تر از دیگران؛ قدیمی تر
ملقّب اند به عالی جناب، در قفسه

مراقبش دو سه گردن کلفت، دور و برش
که تا تکان نخورد آب از آب در قفسه

خزانه دار عددهای دولتش شده اند
کتاب های درشتِ حساب در قفسه

کتاب های مقدّس؛ کتاب های ملول
خزیده اند به کنج ثواب در قفسه

کتاب های اصول و فروع بیداری
نشسته اند همه گیجِ خواب در قفسه

نشسته اند دو زانو کتاب های دعا
هزار وعده ی نامستجاب در قفسه

کتاب فلسفه با ژستِ عاقلانه ی پوچ
نشسته محکم و حاضر جواب در قفسه

کتاب شعر دهن بسته است و توی دلش
نخوانده مانده غزل های ناب در قفسه

کتابخانه ی تاریک و پرده های عبوس
هوای مرده ی بی آفتاب در قفسه

کبوتر دل دفترچه های خاطره، خون
شکسته بال و غریب و خراب در قفسه

کپک زده رد دندان به نان خشک خیال
کپک دمیده به بطری آب در قفسه

غروب، سکته و سیگار روشن شاعر
و رقص شعله و دود کباب در قفسه!

علی‌محمد مودب

البته الان نوشابه میخوام

آه چیزکیک لوتوس می‌خواهم

حالا فردا هم امتحان کنید شاید داد

کد EFTF70 رو اگه میتونید تا ساعت 12 امشب بزنید از تپسی فود با 70 درصد تخفیف غذا بگیرید

ببینم میتونید نقدش کنید تو این چنددقیقه یا نه😂

عکاس دانشجو فکر کنم تو آتلیه هم کار میکنه بنده‌خدا اشتباه گرفته

تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی

بنای مهر نمودی که پایدار نمانَد
مرا به بند ببستی خود از کمند بجَستی

دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودّت
به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی

چراغْ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن
کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی

گرَم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی
شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رَستی

بیا که ما سرِ هستی و کبریا و رُعونت
به زیر پای نهادیم و پای بر سر هستی

گرَت به گوشهٔ چشمی نظر بُود به اسیران
دوای درد من اول که بی‌گناه بخستی

هر آن کَست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی و درستی

گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی

عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد
که عشق موجب شوق است و خَمر علت مستی

اینا رو ببینید اگه فردا بهتون گفتن یارو بخاطر حراست دانشگاه لخت شده باور نکنین باز ماجرای خلخال و پای زن یهودی رو بکشین وسط

به به
بورنموث، نیوکاسل و برایتون به سیتی، آرسنال و لیورپول گل زدن

زیباست

از آکادمی ایرانی که بر کوه بنا شده، غیر از سنت شیخ‌ین هم انت‌ظار نمی‌رود

یه آقایی به دلیل بیماری مدت هاست تحت درمانن و در حال حاضر بستری هستن.
به دلیل از کار افتادگی آقا، خانواده به شدت توی مضیقه مالی هستن و برای گذران زندگی تحت فشارن.
میخوایم یه مبلغی جمع شه و بهشون کمک کنیم.
اگر در توانتون هست کمک کنید.

6221061235918275
امیر بالاجاده

اینم از توپ طلا

خب دیگه پاشید برید بخوابید. دیره.
تفنگ دست گرفتن رو هم یاد بگیرید.
بلد هم نیستید لااقل عکس پخش نکنید ازش.
اگه کردید هم شلیک نکنید که یه ور صورتتون بره.

محتوای پست همین بود متاسفانه دوستان نفهمیدن قلب دادن

بله اگه دوباره اینجا هم نگین
زنو چه به تفنگ و جنگ و ‌...
😂😁

جمیل

راستی پیرو بحثی که سر تکلیف داشتیم.
دیشب حاج محمود حرف قشنگی زد.
گفت از فلان مداح تو یه کوره دهات بپرسی دوست داری چی بشی میگه میخوام بشم سعید حدادیان مثلا (چون حاج سعید حدادیان کنارش نشسته بود داشت شکسته‌بندی می‌کرد😔)
ولی از ما بپرسی دوست داریم یه مداح باشیم تو یه کوره دهات که هیچکس مارو نشناسه. بعد خوندنم همه برن مسخرمون کنن.

ولی به این نیست که تو چی دلت میخواد. باید ببینی اون چی دلش میخواد.

شاید بگید داداش چیه. ممکنه خانم باشه.

که باید بگم زنو چه به فضای مجازی و گوشی؟

این داداشمون هم که تا می‌فرستم واکنش نشون میده دمش گرمه👋

بدجوری افتاده رو زبونم این.
حالا شما باتوجه گوش کنید.
ولی اندازه بقیه گودالا باز نیست.

۵ کلمه یکی از یکی ترسناک‌تر

جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

بدار یک نفس ای قائد این زمام جِمال
که دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جَمال

دگر به گوش فراموش عهد سنگین‌دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند
چنان که دوست به شمشیر غمزهٔ قتّال

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال

تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال

اگر مراد نصیحت‌کنان ما این است
که ترک دوست بگویم تصوریست محال

به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به در نرود همچنان امید وصال

حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیدهٔ خونین نبشته صورت حال

سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال

به ناله کار میسر نمی‌شود سعدی
ولیک نالهٔ بیچارگان خوش است؛ بنال

آره همون که گفتم

جدای از اون ، لبنان دلی و حسی انگار بخشی از ایران هست
و اون حسی که به ایران داریم رو به اون ناحیه و نقطه داریم ..

عه به شما نگفتن؟

شهادت دیگه شهادت. فقط شهادت. هیچ دلیلی جز شهادت نیست

چرا شما پسرا اینقدر عشق لبنان دارید

بله حتما
یادگار امام راحل

الان چیشد بسیج دانشجویی ثبت نام کنیم یا نه؟ 🤔

خرچنگ، وحشتناک است. ظاهرش را می‌گویم. عرب‌زبان‌ها به این موجود کریه‌المنظر می‌گویند «سرطان». سرطان هم وحشتناک است؛ درست مثل خرچنگ. سرطان را، اصلاً از ابتدا سرطان نامیدند چراکه مثل خرچنگی گرسنه به هر کجا که دستش برسد چنگ می‌اندازد و تصرف می‌کند. دقیقاً همین است که می‌کشد.‌ همین است که بیماران را اسیر می‌کند. همین است که ذره‌ذره عصارۀ جان بیماران جوان را می‌مکد.

جوان بود. می‌خندید. با من خیلی حرف می‌زد. می‌گفت مهم نیست. قسمت است دیگر. مادرش گریه می‌کرد و او، دلداریش می‌داد. بعد از گرفتن کارشناسی ارشد فهمیده بود که بدنش به‌کلی درگیر است. می‌گفت فهمیدم که این خرچنگ گرسنه‌اش شده و بعد از آن هم از آموخته‌ام تغذیه‌اش کردم؛ مغزم را تقدیمش کردم. خودش همین جملات را آرام‌آرام با لهجۀ زیبای یزدی‌اش به زبان می‌آورد. از طول نه، اما راضی بود از عرض زندگی‌اش. می‌گفت همین است که اهمیت دارد؛ باقیش اضافات است.

«مادر جان، پخش شده. این رو به چه زبونی بگم دیگه؟! انگار فرزند خودمه بخدا. فرقی نداره. اما باور کنین از حیطۀ علم پزشکی خارجه. باور کنین. نمی‌شه. نمی‌شه که نمی‌شه». نمی‌شد. دکتر جوابش کرد آن مریضِ درگیرِ خرچنگِ سرطان‌شده را. تا وقتی بیماری‌اش محدود به روده‌اش بود، شاید امید درمانی بود. اما وقتی آن موجود گرسنه شود و دیگر غذایی دور و برش نبیند، چنگ می‌اندازد به دوردست‌ها. مثلاً به مغز. وحشیانه، ذره‌ذره هوشیاری مریض را نابود می‌کند. کما اینکه شد. ذره‌ذره آب شد. آب.

نمی‌دانم آن کس که روزی این سیاهه را خواهد خواند، تا به حال بوی مرگ را شنیده است یا نه. اما من شنیده‌ام. من سیر مرگ را دیده‌ام. با همین چشم‌هایم. انگار که خاموشی مردمان یک قرن در من جریان داشته باشد، شیارهای مغزم آکنده از بوی مرگ شده است. من آرام‌آرام آب شدن او را لمس کردم هر روز. به عنوان دانشجو وظیفه داشتم وضعیتش را مکتوب کنم. روزهای اول راه می‌رفت. حرف می‌زد. سربه‌سر می‌گذاشت. می‌خندید. روزهای بعد اما، حرکت پاهایش را از دست داد. از روی تخت شمارۀ یازده، دیگر تکان نخورد. ماند همانجا. اما همچنان حرف می‌زد. سربه‌سر می‌گذاشت. و می‌خندید. همچنان می‌خندید. روزهای بعد دیگر حرف نزد. نتوانست سر‌به‌سرم بگذارد. فقط چشم‌هایش را، آن هم فقط کمی بالا و پایین می‌کرد. گفتم بخند. و اینبار هم خندید. اما فقط با همان چشم‌ها. فردای آن روز، به دنبال لبخندی روی تخت خالی شمارۀ یازده می‌گشتم. و نبود. من آن خنده را گم کردم. گم.

آسانسورِ برگشت خلوت بود. طبقۀ پنج، شد چهار. چهار، شد سه و ایستاد. دو ماما با یک تخت کوچک به زور خودشان را میان ما جا کردند. سه نوزاد، آرام‌ روی همان تخت کوچک، خوابیده بودند. سه نوزاد سه‌قلو که تازه هم زایمان شده بودند. روی دستبند کاغذیشان، ساعت زایمان مکتوب شده بود؛ همین نیم ساعت پیش. دست خودم نبود. نوزاد شورآفرین است. بوی زندگی می‌دهد. بوی طراوت. ناخودآگاه از دهانم پرید: «ان‌شاءالله صد و بیست ساله شوند». یاد او افتادم. اصلاح کردم و گفتم: «ان‌شاءالله زندگیشان بابرکت باشد. باقی‌ش اضافات است». خندیدیم. آن‌ها هم خندیدند. نوزادها را می‌گویم. و من یافتم. بالاخره خندۀ گم‌شدۀ تخت یازده را روی این تخت کوچک درون آسانسور، روی لب‌های آن سه نوزاد یافتم. ادامه داشت جریان زندگی. ادامه داشت خندیدن. و به همین خندیدن‌هاست اگر زندگی را ادامه می‌دهم. به شوق دیدن همین خندیدن‌هایی که پایانی برایشان متصور نمی‌توان شد.

#از_شفاخانه
#این‌گفت‌وسخن‌ها

دعاگو هستیم.

ما یکی نه ایم، هزاریم

🔹وقتشه تو هم چوبتو پرت کنی.

❤️

به شهادت
و به شهید دکتر علی حیدری

باشد اصلا قبول این که بدم
دست کم گفتن از تو را بلدم

بین در راه‌ماندگان تا تو
گل کدام است؟ خار سرسبدم

آه ای آرزوی دیرینه،
پیش‌وند شهید بر لحدم!

می‌دوم تا تو و در این قصه
من همانی که هی نمی‌رسدم

من پذیرفته‌ام در این قصه
آه، حسرت‌کشِ الی‌الابدم

من پذیرفته‌ام؟ نمی‌دانم
چیست این آه‌های بی‌عددم؟

غم تو تا به آسمانم برد
بی که یک لحظه بر زمین نهدم

بین تبریک و تسلیت مانده
ماهی ماجرای جزر و مدم

تا تو یک عمر فاصله است اما
عاقبت اشک می‌دهد مددم

- محمدرضا معلمی


📚 @mimremeembook

یک زن تنهام چطور
شمرو ازت جدا کنم؟

پاشو اذون مغربه
من به کی اقتدا کنم؟

بحث اصالت مطرحه. تو اصالت رو به چی میدی؟
بله مملکت امام زمان همه چیز میخواد. راننده کامیونم میخواد. اما مسئله اینجاست که تو در هر زمینه‌ای
برای عمیق‌ترین چاله‌ها چقدر میتونی خاک باشی؟

سلام
به نظرم بد منظور استاد غلامی رو متوجه شدید
ایشون همیشه بعد از گفتن این جمله اشون میگن که حکومت امام زمان بنا میخواد، پزشک می‌خواد ، انیماتور می‌خواد ، دانشمند هسته ای می‌خواد همونطور که تدوینگر و خبرنگار میخواد
پس دنبال اون چیزی برید که بهش علاقه دارید چون اگر به چیزی علاقه نداشته باشید بعیده که توش به جایی برسید.
و تکلیف همه امون اینه که برای اسلام کار کنیم .
به قول استاد صفائی همه ما در نقش‌ها باهم برابریم ولی در شغل‌ها نه
نقش همه ما اینه که برای اسلام کار کنیم
اما شغل‌ها و روش کارمون باهم متفاوته و اتفاقا اسلام هم به همین نیاز داره(اینکه یه جنگی‌ اتفاق میفته و جهاد بر مردم واجب میشه فرق داره ها)
اونوقت یکی میشه مصطفی احمدی روشن
یکی میشه آوینی و حسن روح الامین و نادرطالب زاده
یکی با هنرش اسلام رو میبره بالا یکی با علمش
یکی با سخنرانی‌هاش
فکر میکنم تجربه هم اینو ثابت کرده که چون یه زمان‌هایی همه هجوم میبرن به سمت یه رشته ای ، تو یه سری رشته های دیگه ضعف های جدی ای به وجود میاد

این دوره هم شاید کمک‌تون کنه

🌱 « اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ » 🤲🏻

🔰 « انتخابی که برای آن به دنیا آمدی »

📌 رویداد مجازی #جهت_گیری_تخصصی همراه با #مشاوره_اختصاصی

🖥 آنچه در این دوره خواهید دید:

💎 شناخت مبانی انتخاب و تصمیم گیری بر  اساس دیدگاه اسلام

💎 آشنایی با عرصه‌های مختلف با استفاده از تجربیات فعالان هر یک از عرصه‌های:

⚙ علم و فناوری

📖 حوزه علمیه

📸 رسانه

⛏ پیشرفت و آبادانی

📊 سیاست‌گذاری و اقتصاد

📺 فرهنگ

📝 ثبت نام و اطلاعات بیشتر در 👇🏻

🌐 https://jahatgiri.ir/products/

#جهت_گیری_تخصصی
#رویداد_مجازی
#دوره_آموزشی

📱www.instagram.com/jahatgiri
🆔 @jahatgirii

یه چیزیم یه دوستی یه بار گفت.
حالا شما به عنوان یک فتوا بهش نگاه نکنید.
ولی درموردش تامل کنید.

گفت صرف پرداختن به علاقه، شِرکه.

تکلیف به علاقه و تخصص جهت میده. تو ممکنه هرچیزی رو علاقه‌ت بدونی، درش متخصص باشی، و تو زمانی که تکلیف یک چیزیه، با علاقه‌ و تخصصت به تکلیف برسی. می‌دونی چی می‌گم؟
من مثلا به درد اسلام خوردن رو تکلیف می‌بینم. این مشی توعه. حالا برو پیدا کن ببین کجا میتونی جاگیر بشی با علاقه‌ت. به نظرم نمیشه اینا رو خیلی در تعارض دونست. اگه تکلیف رو یه اتفاق، یه جاگیری مقطعی ببینیم، اون هم مثل علاقه خیلی میتونه گمراه کننده باشه. آدم نمیتونه هر دو سال تکلیفش رو بسته به شرایط عوض کنه. دو سال نظامی باشه، دو سال پزشک، دو سال ساخت و ساز، دو سال کار فرهنگی! ولی هر کدوم اینا در درازمدت می‌تونن تکلیف و علاقه‌شون رو همراه کنن.
تو علاقه‌ت رو، حیطه تخصصیت رو پیدا می‌کنی و باهاش میرسی به تکلیفت!

چه‌قدر حس میکنم الکن نوشتم ولی اره، همین خلاصه.

فکر کنم شهید چمران هم مشابه این جمله رو داره. میگه از درس‌خوندن بدم میومد

مسئله اینجاست که دوراهی تو چیه؟
دوراهیت علاقه‌- تکلیفه؟
یا دوراهی مثلا پول-علاقه؟

توی دومی خب معلومه که پول چیزی نیست که دل‌‌کندن تو از علاقه‌ات رو بتونه جبران کنه. و حالت بد میشه احتمالا. البته بستگی به میزان علاقه‌ات هم داره.

ما تو سنین مختلف علایق‌مون خیلی تغییر می‌کنه، ممکنه تو نوجوونی چیزی رو دوست داشته باشیم که به نفع‌مون هم نباشه. تکلیف اصولاً یک مسیر روشن رو بهمون می‌ده ولی‌ علاقه خیلی می‌تونه آدم رو گمراه کنه گاهی اوقات.

حاج قاسمم میگه هرگز نمی‌خواستم سلاح به دست بگیرم.
ولی تکلیف بود

حالا مثلا من خیلی به این فکر میکنم که شاید مجبور شم این شعر رو که خیلی بهش علاقه دارم رو بذارم کنار. یا حداقل در حد تفنن دنبالش کنم. چیزی که همین الانشم فکر کردن بهش خیلی ناراحتم میکنه. ولی خب...