[ ماضیِ بَعید ] @mazibaid1 Channel on Telegram

[ ماضیِ بَعید ]

@mazibaid1


سلام بده.

راه مواصلاتی:
https://t.me/moqlaq1bot

آرشیو دامبولیجات؛
@mazisongs

[ ماضیِ بَعید ] (Persian)

با کانال تلگرامی [ ماضیِ بَعید ] آشنا شوید! این کانال توسط کاربر @mazibaid1 اداره می‌شود و یک فضای خاص برای علاقه‌مندان به موسیقی و هنر است. اگر به جستجوی موسیقی‌های متنوع و زیبا هستید، این کانال را از دست ندهید. توسط لینک زیر می‌توانید به دنیای موسیقی در کانال دسترسی پیدا کنید: https://t.me/moqlaq1bot. همچنین در کانال می‌توانید به آرشیو دامبولیجات دسترسی داشته باشید، به عنوان مثال می‌توانید آهنگ‌های زیبا و متنوعی را از @mazisongs دریافت کنید. پس از ورود به این کانال، دنیایی از هنر و موسیقی را تجربه کنید و از آثار شگفت‌انگیز بی‌پایان لذت ببرید.

[ ماضیِ بَعید ]

10 Jan, 18:57


مسیر جریانِ سیال باید باز باشه تا بدون مانع جاری بشه و اون‌قدر بره تا مسیر خودش رو پیدا کنه و به مقصد و تکامل خودش برسه. اگر جلوش برای مدت زیادی بسته بشه، گل و لای و لجن می‌گیره و در نهایت یا می‌ترکه یا خشک می‌شه.
خیال و گفتن و خلاقیت و احساس هم سیالن.

[ ماضیِ بَعید ]

07 Jan, 21:10


یکی از اقوامش بهش گفته رفتار و لحن صحبتت خیلی زیاد شبیه خانمت شده. آروم و با طمائنینه شدی. :)))))

[ ماضیِ بَعید ]

07 Jan, 18:16


همزمان ۲۵ تا صدا باهم تو مغزم دارن جیغ می‌زن «تیچر! تیچر!»

[ ماضیِ بَعید ]

07 Jan, 09:12


این برنامه دو هفته‌ست که رفیق من شده و برای منی که علاقه ندارم تو باشگاه و با بقیه ورزش کنم واقعا کار را‌ه‌انداز و مفید بوده.
تعداد ست‌ها، مدت زمان استراحت، مدت زمان هر ست و مدل ابزار ورزشی‌ای در دسترس دارید رو هم کاملا می‌تونید personalize کنید و عِش کنید. من که رکورد زدم و تا این‌جا ده روز نان‌استاپ بین کارای روزمره تمرین کردم.

#پیشنهاد_باشرمانه

[ ماضیِ بَعید ]

06 Jan, 18:16


یه وقتایی که غذا خراب می‌شه شروع می‌کنه با ولع و ذوق غذا خوردن و ازش تعریف کردن که من خجالت نکشم. نکات کوچک و امن و زیبا.

[ ماضیِ بَعید ]

06 Jan, 10:55


بعد شما وقتایی زورتون نمی‌رسه چیکار می‌کنید؟

[ ماضیِ بَعید ]

06 Jan, 10:53


وقتی به معنای واقعی جمله قرار نیست زور بزنم تا متعلق به گروه و دسته خاصی باشم، اون روز اسمم رو بنده‌ی رهایی می‌ذارم.

[ ماضیِ بَعید ]

06 Jan, 10:51


ادا زندگی رو قابل‌تحمل‌تر می‌کنه.

[ ماضیِ بَعید ]

05 Jan, 11:50


قرار نیست زندگی‌ت شبیه عکسای پینترست باشه. قرار نیست همیشه مینیمال و شیک باشی. قرار نیست همیشه پوست صورتت صاف و بدون جوش باشه. قرار نیست همیشه زیر ابروهات تمیز و صورتت اصلاح شده باشه. قرار نیست همیشه خونه‌ت مرتب باشه. قرار نیست همیشه کیکی که می‌پزی خوب از آب درآد. قرار نیست خودتو بذاری پشت ویترین تا آدما بیان تماشات کنن. پس دست از سر خودت بردار و زندگی رو برای خودت سخت‌تر نکن عزیزم.

[ ماضیِ بَعید ]

01 Jan, 21:11


و شببخیر.

[ ماضیِ بَعید ]

01 Jan, 21:07


« وگرنه من که خنده‌دار می‌میرم؛ سقوط سخت از درخت نارنگی..»

[ ماضیِ بَعید ]

01 Jan, 09:07


مثلا ببینید من برای این سبک لباس پوشیدنی که عاشقشم هنوز کوچیکم.

[ ماضیِ بَعید ]

31 Dec, 19:43


It’s four in the morning, the end of December.

[ ماضیِ بَعید ]

31 Dec, 09:00


الان انقدر ضعیفم که ممکنه از دشمن فرضی هم شکست بخورم.

[ ماضیِ بَعید ]

31 Dec, 08:51


افتادگی آموز.

[ ماضیِ بَعید ]

31 Dec, 08:51


من تقدیرم که افتادنه رو پذیرفتم و برای امتحان دوم دیگه نمی‌خونم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 23:49


فرا یحتمل ۱۱ ای چیزی بگیرم. حس ششم فرمود.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 23:47


مسیرِ «شبیه هیچ‌کس نبودن» به سختی و سردرگمی طی شد؛ هرچند که حالا و هنوز هم ادعایی درباره تماماً «خودم» بودن ندارم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 23:47


کمی از زندگی ترسیده‌م. دوست دارم مثلا گاهی از روزهام و مسئولیت‌هام فرار کنم یا توقع معجزه می‌کنم؛ ولی باز به زور سیلی خودم رو بر می‌گردونم به میدون نبردی که «زندگی بزرگسالی» نام داره.
در حقیقت زندگی به جد جدی شده و توقعم نمی‌رفت این‌طور یکه بشم میونش.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 22:12


برم باقی امتحانم رو‌ بخونم و به نیستی فکر کنم. به این‌که ای کاش خرچنگ مردابی بودم. یا شایدم یه هسته‌ی لیمو. شببخیر.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 22:02


چون‌که تو دستام نرگس داشتم و تو چشمام ستاره.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 22:00


بعد گفتم من دوستت دارم و چون دوستت دارم می‌تونم ببخشمت، ولی دلم نمی‌خواد دوست داشتنم رو خرج بخشیدنت کنم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Dec, 21:59


این زندگیِ نزیسته‌ست که فرو می‌خوردت کلودیا.

#برای_کلودیا

[ ماضیِ بَعید ]

29 Dec, 11:46


مرسی از محبت و تبریکاتون. خیلی ماهید و قوت قلب. ببخشید که تک به تک نمی‌تونم جواب مهربونی‌تونو بدم.❤️🦋

[ ماضیِ بَعید ]

29 Dec, 11:44


اصلیه همونیه که تو راه برگشت از امتحان بهش زنگ میزنی.

[ ماضیِ بَعید ]

28 Dec, 20:46


خوبه امسال از این حرفا نزدیم.

[ ماضیِ بَعید ]

28 Dec, 20:40


+ 25! 🎈

[ ماضیِ بَعید ]

28 Dec, 20:30


و بعد برای بار بیست و چهآرم؛ فاتح شدم.

[ ماضیِ بَعید ]

08 Dec, 07:29


ولی شما قبل از شروع رسالت املا کار کنید حتما.

[ ماضیِ بَعید ]

08 Dec, 07:16


خیلی متوهمن بمولا. =))))))))

[ ماضیِ بَعید ]

08 Dec, 07:13


مگه تا الان برای تجارت کردن و کسب و کار راه انداختن مانعی بوده که برای توجیه‌ش بخوایید این‌طوری با بی‌سوادی دلیل دروغ بیارید؟ وا.

[ ماضیِ بَعید ]

08 Dec, 06:49


معلومه که از پسش بر میام؛ فقط بذار اول گریه‌مو بکنم بعد پا شم ادامه بدم.

[ ماضیِ بَعید ]

05 Dec, 09:53


[تهران کنارت.📍]

[ ماضیِ بَعید ]

04 Dec, 18:31


و ستاره تویی.

[ ماضیِ بَعید ]

04 Dec, 18:30


آسمون امشب دوست‌داشتنی‌تره،
چون پر ستاره‌ست.

[ ماضیِ بَعید ]

02 Dec, 11:01


ما نیم‌ساله شدیم. آنبلیوبل!

[ ماضیِ بَعید ]

01 Dec, 05:54


امروز می‌خوام روی خودم برچسب «شکستنی» بزنم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Nov, 22:10


امشب یه چیز بزرگ رو توی قلبم حس می‌کنم که داره دست و پا در میاره و بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شه تا وجودم رو ببلعه و بعد تف کنه. حالا نمی‌دونم عوارض امتحان فرداست یا از اینه که نرگس نگرفتم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Nov, 22:08


راستی من امروز بدمزه‌ترین پستوی دنیا رو خوردم. افتخارش مال خودم.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Nov, 22:05


دوست خوب از خیلی چیزهای خوب خوب‌تره.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Nov, 22:03


«سقوط» و «سوریه» اصلا هم‌نشین‌های مضافی‌ِ قشنگی نیستن.

[ ماضیِ بَعید ]

30 Nov, 22:01


انگشت به دهان و در هپروت، اتفاقات جاری در دنیا رو نظاره می‌کنم؛ بعد بلند می‌شم و رنجی که نمی‌تونم براش کاری کنم رو چای می‌ریزم.

[ ماضیِ بَعید ]

29 Nov, 14:10


غذای مخصوص «سمی» را انداختم داخل تنگ‌ش و برایش انگشت تکان دادم. او هم باله‌هایش را تکلن تکان داد. یواشکی بهش گفتم: «سمی تو بهترترین دوستِ ماهی منی.» او هم برایم چرخ زد که انگار من بهترترین دوستِ آدمی‌زادی‌اش هستم.

- از طرف آبری؛ با عشق.

[ ماضیِ بَعید ]

28 Nov, 18:57


نمی‌دونم منظورم رو متوجه می‌شید یا نه ولی چهره‌ی پیری بیشتر انسان‌ها شبیهِ ذاتشونه. برای همینه که بعضی‌ها کریه و اخمو ان بعضی‌ها گشاده رو و روشن.

[ ماضیِ بَعید ]

27 Nov, 21:32


لانا تمام زیبایی‌های ممکن رو داره. چشم‌های زیبا، صدای خوب و غم.

[ ماضیِ بَعید ]

27 Nov, 21:30


یه کاربری می‌گفت لانا مثل یه مامان‌آهوی زیبا و حیرانه. مثلا مامانِ بامبی.

[ ماضیِ بَعید ]

27 Nov, 21:28


بعضی روزها کارهای مهمی دارم. کار مهمی مثل هیچ‌کاری نکردن.

[ ماضیِ بَعید ]

25 Nov, 21:39


هوش مصنوعی ما رو احمق فرض کرده جدی. :)))
می‌گم ترجمه یکی از اشعار وحشی بافقی رو می‌خوام، می‌گه بفرما این خود اورجینال تکست شعر فارسی و اینم ترجمه‌ی famous ghazalش. بعد شعر رو خودش سمبل کرده. Certainly و زهر مار. :)))

[ ماضیِ بَعید ]

25 Nov, 21:16


« تکرار امر آزاردهنده از آزار آن نمی‌کاهد.»

[ ماضیِ بَعید ]

25 Nov, 16:27


الان از جلسه اول باشگاه برگشتم خونه می‌گه دادم برات بنر بزنن پهلوون. همین‌جوری ادامه بدی محرم باهم می‌ریم علم بلند می‌کنیم. =)))

[ ماضیِ بَعید ]

24 Nov, 10:24


درد مشترک همیشه خیلی برام جالب بوده، این‌که ما انسان‌ها چطور در یک چاه یکسان به صورت همگانی ولی هرکدوم به تنهایی فرو می‌ریم.

[ ماضیِ بَعید ]

22 Nov, 17:40


دلتنگی غروب جمعه رو تبدیل کردیم به نشستن تو کافه‌ای که برای اولین‌بار هم رو دیدیم.

[ ماضیِ بَعید ]

20 Nov, 20:10


خلاصه‌ی زندگی متاهلی: «ظرف.»

[ ماضیِ بَعید ]

19 Nov, 07:44


من اینطوری‌ام که لحظه‌های پایانی ددلاین، سریع‌ترم، باهوش‌تر می‌شم، خلاقیتم به اوج خودش می‌رسه و در مایندفول‌ترین حالت ممکن کار رو تموم می‌کنم. ولی ۲۰ روز قبل‌ترش عین یه تیکه جسد از انجام اون کاره فراری‌ام.

[ ماضیِ بَعید ]

19 Nov, 05:51


تخیل چیزیه که این روزها کمتر سراغش رو می‌گیرم. نه که نخوام؛ وقتش رو ندارم. وقت سوگواری هم ندارم. همینطور وقت غمگین موندن. شلوغ بودن خوبه، حتما نصب کنید.

[ ماضیِ بَعید ]

19 Nov, 05:44


صبحْ انسانِ روشن‌تری می‌خواد برای شروع. من تاریک و کدرم. امروز شبم.

[ ماضیِ بَعید ]

15 Nov, 03:50


« هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گرۀ تازه نیفزاید عشق..»

[ ماضیِ بَعید ]

14 Nov, 11:50


کجا ایستادم؟ جایی میانِ بلاتکلیفی چشم‌هات که نمی‌دانند روی کدام مردمک چشمم فرود بیایند.

[ ماضیِ بَعید ]

06 Nov, 12:54


بنده از انتخاب‌های عروسی‌م خیلی راضی بودم. از لباس، آرایشگاه، گل، داماد.

[ ماضیِ بَعید ]

06 Nov, 09:27


اگه بخوام دقیق بگم مثلا اگه ذوقش موقع دیدن من ۱۰۰۰ بوده، ذوقش موقع دیدن اون ترقه آبشاری ده متریه که برای ورودمون گرفته بود روی ۶۷۷۴۳۷۰۸۳۲۶۶۴۵۶۷۵ بود.

[ ماضیِ بَعید ]

05 Nov, 07:54


ما هم که این‌جور.

[ ماضیِ بَعید ]

31 Oct, 12:46


یه صدایی هی تو مغزم می‌گه: «پیغمبر عظیم شهرستان فرمودن؛ از گهواره تا گور طلب دانوش.»

[ ماضیِ بَعید ]

31 Oct, 12:43


«نور علی نور.»

[ ماضیِ بَعید ]

30 Oct, 16:45


تنها دلخوشی این روزام اینه که لباس عروسم آستین پفی نرم داره.

[ ماضیِ بَعید ]

28 Oct, 17:39


«آبیِ غم‌رنگ.»

[ ماضیِ بَعید ]

28 Oct, 17:38


دلم یک تحول بزرگ تو کلماتم می‌خواد. زندگیِ جدید کلمات جدید هم می‌طلبه.

[ ماضیِ بَعید ]

25 Oct, 16:11


مهم نیست اگه دعوا و جر و بحث کنید؛ مهم اینه که وسط اون بحث هم مطمئن باشید هرگز قرار نیست از این آدم دست بکشید.

[ ماضیِ بَعید ]

22 Oct, 18:50


شببخیر.

[ ماضیِ بَعید ]

22 Oct, 18:49


به همه‌چیز این خونه دارم به چشم «آخرین» نگاه می‌کنم. آخرین پاستایی که درست می‌کنم، آخرین خوابیدنام تو این اتاق، آخرین شونه زدن موهام جلوی این آینه، آخرین فیلمی که با مامان اینا می‌بینیم، آخرین بارهایی که از این خونه با عنوان «خونه‌مون» یاد می‌کنم.. آخرین نفسای عنوان «دخترِ این خونه»ست و من می‌دونم که باید بیشتر نفس بکشمش ولی ازش فرار می‌کنم. گریه‌م گرفت.

[ ماضیِ بَعید ]

20 Oct, 18:24


این دست روی داشبورد رو می‌بینید؟
این سیستم دفاعی پدر شوهرم در مقابل با سرعت رفتن راننده‌ست. هر یه دقیقه یک‌بارم با نگرانی می‌گه «یواش‌تر برو دورت بگردم.»

[ ماضیِ بَعید ]

20 Oct, 09:34


گلدونا این‌جا کسی هست که گیفت عروسی بسازه؟

[ ماضیِ بَعید ]

18 Oct, 12:42


گلِ موردعلاقه از انسانِ موردعلاقه.

[ ماضیِ بَعید ]

17 Oct, 17:50


نمی‌دونم چرا این‌قدر اصرار دارم خاطرات رو برای خودم نگه دارم.

[ ماضیِ بَعید ]

17 Oct, 17:50


برای واقعی سوگوار خاطراتمم. سوگوار طناب‌هایی که من فعلی رو به روزهای دور و خوش دوازده سیزده سالگی وصل می‌کرد. لیام پین مرده عزیزم. خاطرات من هم. از این‌جای بزرگسالی متنفرم.

[ ماضیِ بَعید ]

17 Oct, 11:18


چندتا عکس بالای تختم آویزون کرده بودم از فرندز و واندی و هری‌پاتر و.. که نگاهشون کنم و خوشحال بشم. از آدمای تو عکس ولی متیو و لیام و آلن ریکمن فوت کردن. دیگه نگاهشون می‌کنم خوشحال نمی‌شم.

[ ماضیِ بَعید ]

17 Oct, 11:13


How can I forget someone who gave me so much to remember..

[ ماضیِ بَعید ]

16 Oct, 20:47


همه‌ی پیام‌ها رو فرداشب می‌ذارم و ادامه می‌دم.

[ ماضیِ بَعید ]

16 Oct, 19:59


منن به مهاجرت فکر می‌کنم کاهی ولی هیچی چایی کنار مامان بابا نیست.

[ ماضیِ بَعید ]

16 Oct, 19:58


‌ ‌ ‌‌‌ ‌
انقد کانالای‌ آدمای مهاجرت کرده رو اسکرول میکنم و حسرت میخورم که عر.

[ ماضیِ بَعید ]

16 Oct, 19:55


از اون‌ شب‌هاست که باید به «گفتن» سپری بشه. پس بگید.

[ ماضیِ بَعید ]

15 Oct, 06:22


دوست دارم بدونم کسایی که به خاطر حمایت از فلسطین باسنشون کج می‌شه دیگه قراره قلب و وجدانشون سر چه کثافت و جنایتی درد بگیره. اگه الان ساکتی دیگه وجدانت رو بنداز جلوی سگ.

[ ماضیِ بَعید ]

14 Oct, 14:01


.
نمی‌دونستیم تقدیر برای عصر یکشنبه چی رقم می‌زنه؛ کاملاً ناگهانی ملاقاتی که بعید بود به بغل و فوت کردنِ دوباره‌ی شمع‌های سی و چند سالگی‌م ختم شد.


در کنارِ کسی که به قولِ بیهقی «
عظیم» دوست دارمش.