#هر_دو_در_نهایت_میمیرند
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
@lunaistrawberry
مرا بفهم،من شبیه یک دنیای معمولی نیستم.من دیوانگی ام را دارم.در بُعد دیگری زندگی میکنم و برای چیزهایی که روح ندارند،وقت ندارم⭑˚.🫐🦋𐙚⭒๋࣭
222 ᬉ🦢᭡࿔
من اینجام تا بهت گوش بدم"
@Strawyli_bot
اینجا با هم راحت تریم"
https://t.me/+VeuyDAL7UyI4YTQ8
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ (Persian)
با عنوان "⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ"، کانال تلگرام "lunaistrawberry" یک فضای منحصر به فرد برای کسانی است که علاقه‌مند به زندگی در یک بُعد دیگر هستند. اینجا یک جایگاه است که دیوانگی و احساسات عمیق به راحتی بروز می‌کنند. با شعار "من اینجام تا بهت گوش بدم"، کانال Strawyli به ارائه محتوایی پر از احساسات و عمق پرداخته است. اگر به دنبال یک تجربه جدید و متفاوت در محیط تلگرام هستید، به این کانال بپیوندید و با هم در این فضای روانشناسی و جذاب به گفتگو بپردازید. آدرس کانال: https://t.me/+VeuyDAL7UyI4YTQ8
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
13 Feb, 22:05
Life gets tough but you should know
That I don't plan on letting go
زندگی سخت میشه اما باید بدانی
که من قصد ندارم رهاش کنم.
@texteoverts 🌙
That I don't plan on letting go
که من قصد ندارم رهاش کنم.
@texteoverts 🌙
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
13 Feb, 22:05
که چند ماه بعدش بلاخره دست من به دست قلبم رسید🤏🏻♥️ و اونجایی که دستمون بهم قفل شد وگرماش به روحم برخورد باز برا بار هزارم عاشقش شدمو چپتر جدیدمون شروع شد.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
13 Feb, 22:05
آیدای عزیزم هر بار که دیگران زنگ می‌زنند و از من می‌خواهند که برگردم به یاد می آورم که تابستان نزدیک است و آمدن تابستان یعنی آمدن تو
هر بار که دیوار های اینجا برایم تنگ می‌شود و می‌خواهم که برگردم به یاد می آورم که هنوز چند جلد کتاب که تو برایم پست کرده ای را نخوانده ام و این باعث می‌شود کمی مکث کنم و دوباره به اتاق زیر شیروانی بروم و شروع به خواندن کنم شاید که تو ، و تمام خاطرات پیش از تو را درون صفحه هایش پیدا کنم و قدری آرام بگیرم...
#تیکه‌های‌رمان
هر بار که دیوار های اینجا برایم تنگ می‌شود و می‌خواهم که برگردم به یاد می آورم که هنوز چند جلد کتاب که تو برایم پست کرده ای را نخوانده ام و این باعث می‌شود کمی مکث کنم و دوباره به اتاق زیر شیروانی بروم و شروع به خواندن کنم شاید که تو ، و تمام خاطرات پیش از تو را درون صفحه هایش پیدا کنم و قدری آرام بگیرم...
#تیکه‌های‌رمان
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
12 Feb, 01:13
سوالی حرفی سخنی داشتید بگید بهم فردا همه رو همراه با موزیکای قشنگی هم که بهم داده بودید نگاه میکنم و گوش میکنم
@Strawyli_bot
@Strawyli_bot
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
12 Feb, 00:52
کاسه نودل بسیار خوشمزه ای آماده کردم،بعد از مدت هاس بسیار بسیار بسیار که فکر نمیکردم دیگه این انیمه رو بتونم نگاه کنم،دیدمش،قلعه متحرک هاول،کالیسفر رو یه کم از داخل صفحه مانیتور لپ تابم قرض میگیرم با اینکه غرغر میکنه اما مثل سوفی به صورت بامزه ای اجبارش میکنم که شمع های روی میزم رو روشن بکنه،و این شروع خندیدن های مملو از شادی اعماق وجودم بود.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:32
یه پارانتزی ایجاد کنم
منم همچین حسی به ماریا داشتم ولی بهت قول میدم اگه باهاش هم صحبت شی نگاهت به همه چیز اطرافت تغییر می کنه و ماریا تبدیل به شخصی میشه که نمیشه توصیفش کرد چون ارزشش بیشتر از کلمات امروزی میشه
منم همچین حسی به ماریا داشتم ولی بهت قول میدم اگه باهاش هم صحبت شی نگاهت به همه چیز اطرافت تغییر می کنه و ماریا تبدیل به شخصی میشه که نمیشه توصیفش کرد چون ارزشش بیشتر از کلمات امروزی میشه
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:11
عزیزم والا من تا جایی اطلاع دارم که فوتو گرافیک روی عکاسی و عکس فوکس و تمرکز داره چون رشته خودم‌گرافیک بوده اونقدر اطلاعات جامع و دقیقی ندارم راجبش
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:10
") این پیام قلبمو پر از لبخند کرد
مرسی که انقدر مهربونی و من مفتخرم که توت فرنگی مهربونی مثل تورو توی خانوادم دارم❤️🍓
مرسی که انقدر مهربونی و من مفتخرم که توت فرنگی مهربونی مثل تورو توی خانوادم دارم❤️🍓
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:08
نمیشناسمت. تاحالا از نزدیک ملاقاتت نکردم. اما چندین ماهی هست داخل دیلی ات هستم. برام خیلی عزیز و دوست داشتنی ای شبیه اون شخصیت محبوبم درون داستان ها و سریالایی که میبینم؛ همیشه حس خوبی ازت میگیرم. زندگی ارزشمندت به من خیلی روحیه میده. خوشحالم که توی فضای مجازی که با هرچیزی پر شده من با انسان زیبا، عمیق و فوق العاده ای مثل تو بر خوردم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:08
عممم سلام توت فرنگی خوبی؟
میشه درباره رشتت چندتا سوال ازت بپرسم
میشه درباره رشتت چندتا سوال ازت بپرسم
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:07
https://t.me/Lunaistrawberry/16126
سلام زیبا
اسم کتابی که دستته رو میشه بهم بگی؟🥹🎀
سلام زیبا
اسم کتابی که دستته رو میشه بهم بگی؟🥹🎀
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:03
مرسی عزیزمم🥺
تا جایی که شد از دیشب پیام های روز های قبلو توی بات‌جواب دادم
تا جایی که شد از دیشب پیام های روز های قبلو توی بات‌جواب دادم
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
08 Feb, 11:02
نه آخه دیدم یهویی دارید اضاف میشد فکر کردم از چنل کس دیگه ای میاین😂
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
25 Jan, 20:15
چنل دانشجوی معماری که براتون از روزمرگی شیرین و دوست داشتنیش میزاره و نقاشی هم میکشه و نامه های قشنگی درست میکنه و فیو خودمه🥺🌟🍓
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
25 Jan, 17:33
૮Ꮚ ´ ᵕ ꒱ა 🥃 ✶ 🍓 . ° 🍵 ⊹
یه شب‌هایی خیلی سخت می‌گذره. اونقدر سخت که فقط دلم می‌خواد بگذره و ازش عبور کنم؛ مثل امشب.
❥︎∴｡Doldam Family...
🍃🐋Doctor.Romantic🐋🍃
یه شب‌هایی خیلی سخت می‌گذره. اونقدر سخت که فقط دلم می‌خواد بگذره و ازش عبور کنم؛ مثل امشب.
❥︎∴｡Doldam Family...
🍃🐋
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
25 Jan, 16:01
مجموعه پادکست هنری که خاص هم باشه چی پیشنهاد میدید؟
@Strawyli_bot
@Strawyli_bot
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
25 Jan, 15:59
سلام توت فرنگیا من برگشتم
امشب کلی پست داریم و از این مدت کامل میگم
امشب کلی پست داریم و از این مدت کامل میگم
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
21 Jan, 23:59
Il est né pour découvrir un monde fantastique, mais maintenant il doit fantasmer.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
18 Jan, 11:44
برگشتن به خونه،به اتاقت،آرامش وصف نشدنی داره،حس برگشتن به مکان خودت،صبح زود بیدار شدم و تصمیم گرفتم صبحانه متفاوتی درست کنم،پس سس پستو درست کردم و ساندویچ تخم مرغ خوشمزه ای همراه با یک قهوه متفاوت آماده کردم،این صبح هایی رو که صبحانه ی سبزی دارم رو عمیقا میپرستم،انگار که صبح و شروع اون روزم هم جنگلی و سبز شروع شده باشه˖🍳🥯🫛 ִֶָ𖥻
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
17 Jan, 00:44
عصری که با بوی قهوه توی ماگ های گل گلی لعاب دار و موسیقی های گوش نواز پارسا سلیمی میگذشت،پدر بزرگم بهم کتاب فروغ فرخزاد،برای چاپ قدیم هدیه داد،تمامی اون اشعار زیبا رو حالا برای خودم دارم،میتونستم خیلی وقت پیش بگردم و خودم بخرمش اما حسی به من میگفت که قراره از شخصی هدیه اش بگیری پس صبور باش،و اون شخص پدر بزرگ عزیزم بود،که برام جمله ای اول صفحه کتاب نوشت که قصد دارم تا آخرین نفس های وجودم سرلوحه زندگیم قرارش بدم༊☕️*·˚
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
04 Jan, 00:59
میخام سر گذشت این نقاشیم رو بگم،خیلی وقت پیش داشتم کمدم رو تمیز میکردم که چشمم به یک مقوای خیلی قدیمی افتاد که کاملا بافتش خراب شده بود و پوسته پوسنه بود،تصمیم گرفتم از همین مقوا دنیای جدیدی رو خلق کنم و پدید بیارم،با اینکه اگر دقت کنید بافت هموار نیست و زدگی رنگ وجود داره اما،این مفهوم رو میخواستم برسونم که توی بدترین شرایط،تاریک ترین،جایی هیچ خبری از ستاره های شب نیست که بهش نور ببخشن،نگاه کن و شاید خودت همون ستاره بودی،ستاره آبی،دخترک آبی،توی تاریکی گم شده بود،چشم هاش رو بست و تصور این رو کرد که ستارست و ستاره شد،ستاره های آبی،رگه های افکار آبی،به صفحه سیاه ستاره های آبی بخشید،نور رو زنده کرد،شب رو زنده کرد،زندگی رو زنده کرد.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
04 Jan, 00:50
با هر نقاشی که میکشم تا به دیوار اتاقم اضافه کنم یک جون به جون های خودم و اتاقم اضافه میشه،حتا جادوش هم قوی تر از قبل میشه،یوتوب نگاه کردم و در حینش مداد رنگی های آبی رو آوردم و نقاشیِ دخترک آبی رو ادامه دادم،با تمامی مداد رنگی های آبیم،تمام اون احساس های آبی رو به نقاشی انتقال دادم،گواش هام رو آوردم و رنگ سیاهش رو در آوردم و به قلم مو آغشته کردم،اطراف و دنیای اطراف دخترک رو به رنگ مشکی در آوردم مثل یک آسمون شبِ بی ستاره،اما ستاره همون دختر بود.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
31 Dec, 20:40
dear 2025, I hope you are full of different shades of purple˚🔮₊❄️*𑁍
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
31 Dec, 12:28
نمیدونم چطوری توی کلمات توصیف کنم که چقدر به رویدادی مثل دیشب و دیدن استادم نیاز داشتم،صحبت های عمیق،نگاه های عمیق تر و انسان هایی که واقعا به هنر بها میدن و دنبالش میکنن،اصلا اون محیط،احساس میکنم بعضی از خلاء های وجودم حالا پر شده،راهنمایی های جدیدی حالا دارم و شنیدم و دیدم که چشم هام باز تر شده،دیشب فوق العاده بود.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
31 Dec, 12:20
و من تا ابد مدیون زحمات و اشتیاق و شور هنری هستم که شما برای من گذاشتید،من رو سوق دادید و به دانه گیاهی که در باغچه ذهنم در تلاش برای جوونه زدن بود،ریشه و برگ دادید،راه من رو هموار تر ساختید و به من یاد دادید که بازی با رنگ ها و خطوط رو بهتر بلد باشم و یادبگیرم،وقتی که با تمام وجودتون برای دونه خلاقیت های کوچک من وقت گذاشتید تا بزرگ تر بشن،کسی که در حال حاضر هستم و میدونه با رنگ ها باید چه کار کنه همه اش مدیون و متشکر زحمات بی دریغ شماست،عزیز ترین استادِ من،بهترین استاد دنیا،نور و عشق فراوان برای شما˖🌅 ִֶָ🎨𖥻
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
31 Dec, 12:12
آثار زیادی توی نمایشگاه بود،و در آخر این تابلو،طراحی با خودکار که اثر استاد عزیزِ خودم فاطمه سلیمانی هستش،چشمان پر از احساس کودک و اون همه ریزه کاری که برای طرح به کار رفته حیرت انگیره و قابل ستایشه واقعا،بافت پارچه که به خوبی حفظ شده و بافت پوست و باز هم میگم اون چشم های معصومانه کودکانه ای که قلب هرکسی رو میلرزونه.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
29 Dec, 17:38
یوگایی که توی خونه انجام میدم داره پیشرفته تر میشه و سخته،اما به همراهش واقعا آروم کنندست هم جسمی هم ذهنی،و می ایستادیم تا با فراگیر شدن شب شمع های اتاقم رو روشن کنم،چراغ های زرد کوچک رو که حکم ستاره های اتاقم رو دارن،نفس،دم و باز دم و تصور اینکه از این دنیا خارجم و رها هستم،سوسوی شمع ها برای شعله ور بودن و روشن بودن مثل امیدِ منه که هیچ وقت نااُمید نمیشه.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
29 Dec, 13:33
صبح امروزم مثل هر صبح دیگه ای که لونا شیرینش میکنه،لونا بیدارم کرد و با هم از تابش نور خوشید که از پنجره به مهمانی پذیرایی خونمون اومده بود لذت بردیم،خواستم صبحانه درست کنم و بقیه هم خواستم پس برای همه صبحانه آماده کردم،صبحانم رو همراه با ولاگ جدید نیکی خوردم و اسموتی سبزم رو همراه با قهوه نوشیدم،صدای گنجشک ها میاد که آواز میخونن و باد خنک به روی گونه هام میشینه و لونا دقیقا پایین تختم روی پتوی بنفشِ ابریشمیم لم داده و خوابیده،آرامش˖🍳 ִֶָ𖥻
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
26 Dec, 16:29
چطورید؟ از خودتون بگید از هر چی دوست دارید بهم بگید
@Strawyli_bot
@Strawyli_bot
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Dec, 20:22
و مورد علاقه ترین تایم روزم برای وقتیه که،برای لحظاتی تمامی درگیری های ذهنی مزاحم رو کنار میزنم،قهوه میخورم و کتاب میخونم،بعضی وقت ها وقتی کتاب میخونی اونقدر تو رو از یک جور ذوق عجیب و غریب و نجات بخش پر میکنه،که به این نتیجه میرسی که تنها بهبودِ این جهان از هم گسیخته،اینکه کتابی رو باز کنی و بین کلماتش غرق بشی.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Dec, 15:42
شاید آن چشم ها، آن نگاه
آن نگاه درونش ریشه می‌بست تلاش کرد به خودش بیاید اما او مبهوت آن چشم ها شده بود نمی دانم شاید تصویر خودش درون آبی چشم های او دقیقا همان چیزی بود که او را وادار به ایستادن میکرد چرا مثل همیشه فرار نمی‌کرد و نورش را از بقیه محروم نمی‌کرد او به نادیده گرفتن عادت داشت اما راستش او درست خورشیدی بود که از میان تمام قمرها فقط ماه را برای تابیده شدن برگزیده بود درست زمانی که میخواست از کنار ماه رد شود و نادیده اش بگیرد غرق در آن نگاه میشد و ساعت ها به تابیدن به آن کره ی کوچک برفی ادامه می داد شاید چون او مزه ی دلتنگی را خوب چشیده بود او آن نگاه پر از تنهایی ماه را زمانی که به زمین خیره شده بود با تمام وجود درک میکرد او ترد شدن فاصله گرفتن و رها شدن را خوب میفهمید.
آن نگاه درونش ریشه می‌بست تلاش کرد به خودش بیاید اما او مبهوت آن چشم ها شده بود نمی دانم شاید تصویر خودش درون آبی چشم های او دقیقا همان چیزی بود که او را وادار به ایستادن میکرد چرا مثل همیشه فرار نمی‌کرد و نورش را از بقیه محروم نمی‌کرد او به نادیده گرفتن عادت داشت اما راستش او درست خورشیدی بود که از میان تمام قمرها فقط ماه را برای تابیده شدن برگزیده بود درست زمانی که میخواست از کنار ماه رد شود و نادیده اش بگیرد غرق در آن نگاه میشد و ساعت ها به تابیدن به آن کره ی کوچک برفی ادامه می داد شاید چون او مزه ی دلتنگی را خوب چشیده بود او آن نگاه پر از تنهایی ماه را زمانی که به زمین خیره شده بود با تمام وجود درک میکرد او ترد شدن فاصله گرفتن و رها شدن را خوب میفهمید.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Dec, 22:17
پاستا خوردیم و بازم مسخره بازی در آوردیم و خنده و خنده و خنده اما حالا دیگه راحت بودیم مجبور نبودیم مثل بیرون برای حفظ آبرو هم که شده از نگه داشتن خنده بلند بترکیم،با خیال راحت،خندیدن هایی با صدای بسیار بلند.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Dec, 22:15
بعدش برگشتیم خونه و باز هم کل مسیر برگشت درحال خندیدن بودیم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Dec, 21:59
نوشیدنی های شکلاتی داغ،بافت های گرم و پولیور و دورس،نفسی که ردپاش توی هوا مشخصه،صحبت های عمیق،بسیار عمیق از اون رشته صحبت هایی که ارزش خیلی حرف زدن درشون وجود داره،خوشگذشت بهمون در حدی که یادمون رفت عکسای بیشتر بگیریم،مدادهای رنگی پخش شده روی میز و منی که در حین صحبت کردن با بچه ها همزمان نقاشی هم میکشم،چراغ سقفی های آویزون زرد،دستای سردی که مشتاق گرمای لیوان های داغ هستن.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Dec, 21:53
امشب سردی قشنگ تری نسبت به شب های دیگه داشت،خوشحالی دیدن همدیگه و دادن هدیم به بلو و ذوقش،کلی تو سر و کله هم زدن برای زود تر آماده شدن و کلی چرت و پرت گفتن و به ترک دیوار هم خندیدن،تا بلاخره سه نفری آماده شدیم و پیاده روی کردیم تا کافه مدنظرمون که البته کل راه رو از خنده ریسه میزدیم،با اینکه هوا بسیار سرد بود،اما انگار اون شادی خنده ها اون گرمایی که نیازمند بودیم رو بهمون میبخشید.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Dec, 21:42
نقاشی دو صفحه ایم رو به اتمامه و بعد از کشیدن شخصیت جدید داستان کلیش رو هم براتون مینویسم،ریواچ کردن هری پاتر برای باری که نمیتونم حتا دیگه بشمارم و آبسست شدن با نقاشیم،تماما این سبک روحم رو از آن خودش میکنه،هارمونی رنگ ها...
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
26 Nov, 13:12
این هوای بارونی باعث شده که دوست داشته باشم به هایلایت کتاب هام سر بزنم پس بهترین چالشه :)
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
26 Nov, 13:12
"Challenge"
این پیام + پست مورد علاقتون از اینجا رو فوروارد کنید تا بهتون یک هایلایت از کتاب هام و یک موزیک هدیه بدم🍓
_ظرفیت،چند تا توت فرنگی بهمون اضافه بشه👀
این پیام + پست مورد علاقتون از اینجا رو فوروارد کنید تا بهتون یک هایلایت از کتاب هام و یک موزیک هدیه بدم🍓
_ظرفیت،چند تا توت فرنگی بهمون اضافه بشه👀
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:58
سلام مهربون
خیلی خوشحالم که اینجا وایب و حس خوبی بهت میده و دوسش داری :)🍓
خیلی خوشحالم که اینجا وایب و حس خوبی بهت میده و دوسش داری :)🍓
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:58
سلام
من که
عاشق خودت و چنلت و اتاقت و کارات و نقاشیات و آشپزیت و... شدم
من که
عاشق خودت و چنلت و اتاقت و کارات و نقاشیات و آشپزیت و... شدم
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:54
نمیدونم چرا شب برای من خیلی غم داره میرم تو افسردگیم غرق میشم
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:46
میدونید،ما همه نجات یافته هایی هستیم از تک تک مشکلاتی که فکر میکردیم ما رو تا ابد غرق و درگیر خودشون میکنن،و حتا بدون اینکه بدونیم گاه خشک میشیم و دوباره جایی در باغچه ی قلب ما جوونه ای شروع به رشد کردن و زندگی میکنه،اون شب هایی که فکر میکردیم صبح نمیشن و صبح هایی که فکر نمیکردیم به شب بکشن در نهایت هم به صبح کشیده شدن و هم به شب،در نهایت خورشید طلوع و غروب میکنه و ماه میاد تا آسمون شب رو از تاریکی مطلق در بیاره،در نهایت بارون میباره و نفس و نوازشی میشه برای تمامی باغچه های خسته،جوونه های قلبمون ریشه میکنن و نجات پیدا میکنیم˖🌱 ִֶָ𖥻
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:39
و گفتم که امشب چنان زن می شوم برگ و گل،کنارم زمخت به نظر برسه.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
24 Nov, 21:26
همینطور که گفتم وقتی کتاب قبلی تموم میشه این به معنی رفتن به کتابخونست،آماده شدم و رفتم کتابخونه و جلد دوم کتاب تاج دوقلوها رو خریدم،که حتا جلد اون هم به اتفاق سبز رنگ بود.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 21:20
و همواره در حال گفتن و بیان و ابراز این هستم که اون بخشی از من که گاهی بسیار سرخوردست نمیتونه دست از اشتیاق نورانی زندگی کردن برداره،مثل پروانه ای که توی تاریکی زمین نمیتونه کاری کنه اما،اراده پرواز به سمت صبح،هرگز نمیمیره؛اون قسمتی از که مدام میگه رویاهای تو باید به حقیقت پیوسته بشه،نمیتونم دست از رویاپردازی و تصور خودم در نقطه ها و طیف رنگایی که هنوز تجربه نکردم و قراره به چشم هام ببینم بردارم،میخام تا میتونم احساس کنم،بزارم که احساس بکنم،هرچه عمیق تر واقعی تر،اون باغچه ی گل های وجودم رو پرورش بدم،اوه زندگی،من چقدر راجب تو کنجکاوم،مثل کودکی که نمیتونم کنجکاویش رو پنهان بکنه و مدام در حال جست و خیز و بازی گوشیه بلکه چیزای بیشتر از تو بفهمه،ماه،ماه کامل،از نور خیره کننده و سحر آمیزت به من ببخش،چون میخام زندگی کنم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 21:08
She lives to see the sun and feel the wind and drink the rain.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 21:07
برنامه غذاییم رو دارم تغییر میدم،رسپی های جدید و سالم و خوشمزه رو میپزم و امتحان میکنم،آشپزی برام بسیار شیرینه،اون همه وقت گذاشتن برای اون بشقابی که در آخر جلوت قرار میگیره،شگفت انگیزه که یک آدم بتونه هرچی که بخاد رو بپزه و درست کنه،سوپ سیب زمینی درست کردم،چنان عطر و طعمی داشت که خودش غذای هایی که توی بهشت سرو میشن نمیتونستن داشته باشن.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 21:04
به وقت رسیدن شب،یوگای شبانم رو انجام میدم و قرص های ویتامینم رو میخورم،برای حداقل یک ساعتی کاملا ریلکس سعی میکنم بکنم و ذهنمو از طوفان های دائمی خالی بکنم،حس اینکه میدونم و تصور کنم که سقف اتاقم وجود نداره و ماه اون بالا خیلی پر نور به روحم میتابه.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 21:00
don't go killing all my roses
'Cause I've only started growing.
'Cause I've only started growing.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 20:57
از وقتی که بیدار میشم و چشم هام رو باز میکنم مسئولیت های بیشتری روی دوشم وجود داره،به لونا میرسم و روتین صبحم رو با پادکست و ولاگ یوتوب و یوگایی صبح گاهی شروع میکنم،تمیز کاری و رسیدگی به گیاه هام و ایده پردازی برای لوگویی که قراره برای خودم بزنم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
16 Nov, 20:43
میخام از تصمیمات و هدف هایی که این روزا بیشتر روشون تمرکز دارم میکنم بگم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
05 Nov, 06:00
بیدار شدم و به لونا غذا دادم،این دیگه روتین هر روز من شده،صبحونه درست کردم پادکست گوش دادم،بعد مدت ها روتین همیشگیم داره زنده میشه،دارم عادت های سالم جدید رو هم اضافه میکنم،هوا ابریه و دسته های پرنده هایی که پرواز میکنن رو از توی پنجره آشپزخونه نگاه میکنم،همه چیز خیلی آرومه.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
05 Nov, 00:29
وقتی محتوای شمعی چنل زیاد میشه به این معناست که من انقدر طی روز مشغله داشتم که توی شب فرصتی برای ثبت لحظاتم با دوربینم وجود داشته،به سفارشام رسیدگی کردم هرچند که بقیش برای فردا میمونه اما نصفش رو انجام دادم،ماگ هات چاکلت نصفه شبی و مارشمالوهای رنگی روش و لونام که اون گوشه توی خونش خوابیده جهت رفع خستگی برمیگردم و هی به خوابیدن قشنگش زول میزنم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
05 Nov, 00:26
و از اینجا بگم که آخر شب تونستم به کنج کوچیکم پناه ببرم و به کارهاییم برسم که امروز وقت نکردم براشون تایم بزارم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
05 Nov, 00:24
بزار شبِ من رنگ بگیره،دوباره آهنگ بگیره،با طنین صدای تو،تو خودِ شبی،شبِ من.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Nov, 19:56
من از تکه تکه و لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه زندگی هم گذر نمیکنم،من تمام اون احساسات رو میخام،اون احساس صحبت با دوست صمیمیت بعد از مدت ها که هردو بهش احتیاج داشتید،قرار های قهوه و کیک شکلاتی و حس خریدن جلد جدید مجموعه کتاب مورد علاقت جوری که دل توی دلت نیست تا زود تر شروعش‌کنی،اون لحظه ترکیب شدن شیر و قهوه وقتی با نی هم میزنی،صدای ورقه های کتابی که کلی آدم ورق میزنن و در حال مطالعه هستن،صحبت های عمیق،و حتا وقتی که داری با اسنپ به خونه برمیگردی و پنجره بازه و نسیم پاییزی مثل موجی بزرگ به گونه هات خورده میشه،وای که چقدر جزئیات رو میپرستم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
01 Nov, 19:50
بُلو هنوز نرسیده بود،پس من و کتابخونه بعد از مدت های بسیار زیاد دیدار دوباره ای با هم داشتیم،تغییراتی که در دکوراسیون اونجا ایجاد شده بود،اما حس همیشگی و صمیمیش رو داشت،اون حس قدم زدن بین قفسه های کتاب و پلی لیست موسیقی ملایمی که گوش هام با ورودِ هرباره ی من به اونجا باهاش آشنایی دارن،صحبت کردن با دو سه نفر از شما توت فرنگی ها که تصادفی همدیگه رو ملاقات کردیم و من رو شناختید و از اینجا میگم که بسیار مهربون و دوست داشتنی هستید؛صحبت کردنه با شما و همزمان کتاب باهم مطالعه کردن از لحظاتی بود که در خاطرات من عمیقن ثبت میشن♡𓏲࣪⋆
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
25 Oct, 16:59
میخام اتاقم رو تمیز کنم و همه چیز رو مرتب کنم و برنامه کاریمو بنویسم بشینم پای کار.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
21 Oct, 20:19
خوب من همیشه،ذهن درگیری دارم اما میون این اقیانوسه همیشه طوفانی،لحظه هایی که خورشید طلوع میکنه و اون اقیانوس آرامش میگیره و سطح آب میدرخشه،مورد علاقه منه،تمام چیزیه که بابتش اون همه طوفان رو تحمل میکنم.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
21 Oct, 20:08
آره،این روزا بسیار پیچیده هستن،احساسات پیچیده و اتفاقات پیچیده ولی میون همه این پیچیدگی ها من کُنجی رو دارم که بهش پناه ببرم و و کتاب بخونم،و شبی که همیشه پر ستارست حتا اگر خودش تاریکه تاریک باشه،کاسه اب نودل و شمع هایی برای دلگرمی و سریالی برای دیدن و پولیور بنفش.
⋆·˚ᴸⁱᵗᵗˡᵉ ˢᵗʳᵃʷᵇᵉʳʳʸ🍓ೀ
21 Oct, 13:12
از صبح های پاییزی بگم،هرچند هوا برای ما هنوز گرمه اما هیچ وقت در راه انتظار هوای سرد خسته نمیشم و صبوری میکنم،صبحونه درست کردن وقتی یا ولاگ یوتوب نگاه میکنم و یا اینکه پادکستی گوش میدم،پلی لیست پاییزه ای که گوش هامو نوازش میکنه و روزی که نمیشه بدون یک نوشیدنی شروع نشه،کار کردن و نوشتن برنامه هام و ایده هام وقتی که کلی سرم داره شلوغ و شلوغ تر میشه اما شیرینه،این سختیه،شیرینه.
1,272
subscribers
3,908
photos
90
videos
