علیرضا کفایی(گاه نوشت) @kafaeealirezaa Channel on Telegram

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

@kafaeealirezaa


هر نوع سلطنت مطلقه، حتی معتدل‌ترین نوع آن و هر گونه اشرافیت حتی اصلی‌ترین شکل آن به حق توهینی به مقام انسانیت است.
_________________
*اینستاگرام*

https://www.instagram.com/kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت) (Persian)

به کانال تلگرام علیرضا کفایی(گاه نوشت) خوش آمدید! این کانال متعلق به علیرضا کفایی است که در آن به نوشته ها و افکار خود می‌پردازد. علیرضا کفایی با انتشار نوشته های خود، تلاش دارد تا به موضوعات مختلفی از جامعه، فرهنگ و انسانیت پرداخته و نظرات و اندیشه های خود را با دنیای مجازی به اشتراک بگذارد. اگر به خواندن متون ادبی و فکری علاقه‌مندید، این کانال مناسبی برای شماست. علاوه بعلیرضا کفایی در این کانال، شما می‌توانید از آخرین پست‌های او در اینستاگرام نیز بازدید کنید. پس شما نیز به جمع دنبال کنندگان این کانال بپیوندید و از مطالب جذاب و الهام‌بخش علیرضا کفایی لذت ببرید!

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

21 Nov, 19:53


انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از کارگزاران نظام:

« حتی نمی‌توانید تکلیف فیلترینگ و FATF و تحریم را روشن کنید..»


روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

« برای یک نظام سیاسی برآمده از آراء مردم ( البته کدام مردم ) و مبانی دینی ( کدام دین )  زیبنده نیست نتواند تکلیف موضوعاتی از قبیل FATF، فیلترینگ و حدود و ثغور آزادی‌های فردی و اجتماعی مردم را روشن کند.

ما هنوز درباره اینکه تحریم بد است یا خوب، با هم اختلاف‌ نظر داریم.

هنوز عده‌ای چنان با بعضی موضوعات شرعی افراطی برخورد می‌کنند و عده‌ای دیگر با همان موضوعات به صورت عکس‌العملی چنان تفریطی عمل می‌کنند و سخن می‌گویند که مردم با مشاهده این دو برخورد غیرمتعارف به اصل دین نگاه تردیدآمیزی پیدا می‌کنند.

انتظاری که از آنها وجود دارد اینست که تکلیف این موضوعات بلاتکلیف را روشن کنند و مردم را از سردرگمی خارج نمایند.

اسلام چه گناهی کرده است که شما به نام او به قدرت رسیده‌اید و بر مناصب مختلف تصمیم‌گیری تکیه زده‌اید ولی درباره حیاتی‌ترین موضوعات تصمیم روشنی نمی‌گیرید و یا به تصمیماتی می‌رسید که در مرحله عمل دچار مشکل می‌شوند و خروجی کارهای شما به جای آنکه وحدت باشد تفرقه و بدبینی و بی‌اعتمادی است؟

آیا وقت آن نرسیده است که ثابت کنید اسلام دین بلاتکلیفی نیست؟!
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

21 Nov, 18:40


  پزشکیان و واگذاری نتیجه پس از پیروزی!

مجید مرادی

🔺 لابد بارها در اخبار ورزشی صداوسیمای جمهوری اسلامی شنیده‌اید که فلان تیم ملی یا ورزشکار ملی ایران نتیجه را به حریف واگذار کرد. معنایش این است که با این که برنده بود اما مثل پوریای ولی! دلش سوخت و نتیجه را تقدیم حریف کرد. حکایت پزشکیان این است که تنها در انتخابات پیروز شد اما نتایج مترتب بر پیروزی را به جناح پایداری و اصول‌گرا واگذار کرد. اگر پزشکیان نیمی از همین مناصب را که در اختیار خصم قرار داده است پیشتر به آنان پیشنهاد می‌کرد بدون زحمت و با رای بیشتری پیروز می شد. دولتی که این قدر هفته بیجار یا التقاطی و سرهم‌بندی شده باشد که به آن همه زحمتی که ما در ایام تبلیغات متحمل شدیم نمی ارزید.

🔺 گمان من این بود که پزشکیان صادق است و در برابر اردوگاه جهل مقدس که در انبانشان جز تحریم و فیلتر و حذف و تحقیر نیست خواهد ایستاد اما این گمان خطا بود. همه دیدند که در آخرین مناظره او با حالت قهر و غضب و بدون دست دادن با رقیب جایگاه را ترک کرد و از جلوی دوربین رد شد در حالی که وفق آداب باید دو نامزد با هم دست می‌دادند و شاید عکسی می‌گرفتند. او حاضر نشد در آستانه انتخابات با جلیلی دست دهد اما اکنون دولتش را به دست جلیلیست ها سپرده است.

🔺دولت پزشکیان تبدیل به کشتی نوح شده و اصناف متضاد را با هم جای داده با این تفاوت که کشتی نوح کشتی نجات بود و کشتی پزشکیان به سوی صخره ای در حرکت است که تنها پاره‌هایی از آن خواهد ماند.

🔺چندی پیش به دیدار بزرگی رفتم که پزشکیان در ایام انتخابات با خوش شانسی توانسته بود از او وقت ملاقات بگیرد. پیام تظلم صنفی از اصناف را داشت که بازارشان خوابیده و نمی‌توانند حقوق کارگران خود را بدهند. پرسیدند با دولت ارتباط دارید؟ گفتم تا روز انتخابات با ستاد پزشکیان مرتبط بودیم و بعد از آن حتی تشکری هم نکردند. قدیم‌ها -نه الآن- دختری را شوهر می‌دادند می‌رفت! که می‌رفت! و زمانی به مطایبه گذشت. ایشان گفتند از آقای ظریف هم خواستیم پیام ما را برسانند گفتند که با آن حلقه خاص پزشکیان ارتباط ندارند. گفتم سبحان مقلب القلوب! وقتی این حلقه خاص ظریف را هم کناری زدند و پزشکیان را دوره و استریلیزه کرده‌اند برای من که در عمرم تنها دو بار پزشکیان را دیده‌ام چه مجالی می‌ماند!

🔺پزشکیان هم مانند احمدی‌نژاد اسیر چند رفیق قدیمی‌ مانند قائم پناه و دبیری‌ست که نقش مشایی و بقایی را برایش بازی می‌کنند. مدخل و باب دولت پزشکیان پزشکی ست به نام قائم پناه. چهره تازه متولد شده دولت هم مهدی سنایی مشاور سیاسی پزشکیان است که درست در لحظاتی که قطعنامه علیه ایران در حال تصویب است به اروپا رهنمود! می‌دهد که در آژانس علیه ایران قطعنامه صادر نکند. این متوهم هنوز نمی‌داند که در همین سه ماهی که پزشکیان سوار پاستور شده نمودار حجم غنی سازی اورانیوم هم صعودی شده است. لابد اروپایی ها هم امروز به ایشان پیغام داده‌اند که دستور شما دیر رسید و کار از کار گذشته بود وگرنه اطاعت می‌کردیم!

🔺از انصاف نگذریم وزیر خارجه هم طرفه وزیری ست که یک خبرنگار پایداری‌چی را به سمت مشاور خود انتخاب کرد و به دور و بر خودش در وزارت خارجه نگاه نکرد و شرم نکرد که صدها دیپلمات شایسته و دلسوز دارد که این خبرنگار باید شاگردی شان را بکند. این را هم بگویم که بزرگ‌ترین کار وزیر خارجه دولت بعد از «دولت شهید آیت‌الله رئیسی!» در این سه ماهه این بود که قرائت ما را از نام آقای گروسی که به ضم گاف است نه فتح! تصحیح کردند که امیدوارم اصحاب لغت نامه دهخدا امعان نظر کنند تا کودکان نسل های پس از ما گاف گروسی را به ضم بخوانند و نه به فتح!
از دستاورد دولت واداده به تصحیح قرائت گاف گروسی قناعت کنیم. قرائت، مهم است، قطعنامه را بی خیال!

ادامه دارد...
1403/9/1

@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

20 Nov, 20:49


کلام امیرالمومنین /خطبه 233


بدانيد كه همانا شما در روزگارى هستيد كه گوينده حق اندك، و زبان از راستگويى عاجز، و حق طلبان بى ارزشند. مردم گرفتار گناه، و به سازشكارى همداستانند، جوانانشان بد اخلاق، و پير مردانشان گنه كار، و عالمشان دو رو، و نزديكانشان سود جوينده. نه خردسالانشان بزرگان را احترام مى كنند و نه توانگرانشان دست مستمندان را مى گيرند.
🌀شفقنا
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

20 Nov, 20:47


🔵🔴تنهایی دیکتاتور


#موسولینی وقتی در ایتالیا به قدرت رسید همچون رهبری فرهمند با آغوش باز مردم روبرو شد.در آن سال‌های نخست حکومتش «قهرمان ملی» ایتالیایی ها بود و «بهترین شمشیرزن و سوارکار »ایتالیا و«مردترین مرد» ایتالیا و.همه ایتالیایی ها گوش به فرمان او بودند. اما به تدریج ستاره بخت دیکتاتور غروب کرد و پس از بیست سال حکومت جابرانه عاقبت مجبور به فرار شد.با این حال حتی در آخرین روزهای حکومتش باورش شده بود که مردم ایتالیا یکپارچه پشت سرش هستند.موسولینی در دسامبر هزارونهصدوچهل‌وچهار از پایتخت به شمال ایتالیا فرار کرد.او در صدد این بود به نحوی جان خودش را از دست مردم و نیروهای متفقین نجات دهد.او طی فرار گذارش به شهر شمالی میلان افتاد.مردم شهر که از حضور ناگهانی موسولینی مطلع شده بودند دور ماشینش جمع شدند.شمار جمعیت به ده ها هزار نفر بالغ می‌شد.آنها به هر دلیلی شروع کردند به شعار دادن به نفع موسولینی(رفتار مردم بعضی وقتها غیرقابل پیشبینی و گول‌زننده است).حاکم فراری ایتالیا باورش نمی‌شد که در اوج فرار و سقوط با چنین واکنش پرشوری روبرو شود.او چند ساعت بعد به همسرش گفت:"من بیست سال در این مملکت حکومت کردم اما هرگز چنین استقبال پرشوری را تجربه نکرده بودم.تشویق‌ها به قدری کوبنده بود که دیوارها به لرزه درآمده بود.حس فوق العاده‌ای بود. روی صندلی ماشین ایستاده بودم و به فریادهای اعلام وفاداری آن‌ها گوش می‌دادم...." موسولینی تا چند روز باورش شده بود که مردم ایتالیا یکپارچه حامی خودش و رژیمش هستند.اما همه این‌ها توهم بود.درست است که میلانی‌ها از دیدن رهبر فراری کشورشان ذوق زده شده بودند و فریاد دوچه دوچه سر داده بودند اما دیکتاتور عملا هیچ طرفداری نداشت.دو سه ماه بعد از تظاهرات میلان، موسولینی امیدوار بود که لشکر انبوه پیراهن سیاهانش به کمک او بیایند.او از همه طرفدارانش خواسته بود که به نقطه ای در شمال کشور بیایند تا همراه او با دشمن بجنگند.تعداد پیراهن سیاهان(بسیجی‌های شبه‌مسلح)به بیش از چهار میلیون تن بالغ می‌شد تا آنجا که در هر روستا و ده‌کوره ایتالیا یکی دو پایگاه داشتند.اما این مربوط به دورانی می‌شد که دیکتاتور در قدرت بود .....

موسولینی از دستیارش پاوولینی پرسید:"چند نفر آمده اند؟"
پاوولینی سکوت کرد.
موسولینی:"میگم چند نفر از پیراهن سیاهان آمده اند؟"
پاوولینی :"قربان فقط دوازده نفر"

🔦خلاصه شده از کتاب «موسولینی»، ترجمه #بیژن_اشتری.

@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

20 Nov, 17:43


🔹پیام سید مصطفی تاجزاده از زندان اوین

وقتی شرکت در نمازجمعه و خلاصه‌کردن کتب دینی را به عنوان مجازات به کار می‌برند، راه‌انداختن «کلینیک ترک بی‌حجابی» و اختصاص ۲۵۵ میلیارد تومان به آن، چندان عجیب نمی‌نماید. اگرچه اقدامی تأسف‌آور است و نشانه بزرگ دیگری از حرکت نظام سیاسی به سوی ابتذال محسوب می‌شود. چنین اقدام مذبوحانه و شکست‌خورده‌ای خبر از ورشکستگی «اسلام زوری» و «دین تحمیلی» می‌دهد. سیستمی که بار دیگر در مرگ آقای شارمهد دروغ گفت، جای دفاع از خود باقی نمی‌گذارد.

در همین روزها شاهد ابطال انتخابات هیئت مدیره کانون وکلای مرکز بودیم. اکنون آشکار شده است که هدف از نظارت استصوابی که این روزها به انتخابات صنفی از نظام پزشکی و نظام مهندسی به اتاق بازرگانی و کانون وکلا کشیده شده، حذف منتخبان اکثریت است. اراده حاکمیت بر این تعلق گرفته است که نظام در بالا و پایین، در دولت و‌ در جامعه مدنی، براساس رأی و نظر اقلیت امور را کنترل کند یا پیش ببرد. پس «جمهوری حداقلی» مبارک رهبر باد.

سرانجام آن‌که جیغ و‌داد جریده بدنام علیه مذاکره احتمالی دولت جدید با دولت ترامپ، این سوال را برای من پیش آورده است که با حقوق‌دانان کشورم درمیان می‌گذارم:
آیا یک شهروند می‌تواند هم‌زمان هم نماینده ولی‌فقیه در کیهان باشد و هم سخنگوی نتانیاهو در تهران؟!

@MostafaTajzadeh
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 17:08


اقتصاد ایران سقوط کند، فقیر و غنی با هم می‌سوزند/ پزشکیان حتی اگر شده باید برای مذاکره به کاخ سفید برود/ جزو سه کشوری هستیم که تورم بالای ۴۰ درصد داریم

✍🏻اقتصاد ۲۴:
«دولت با کسری بودجه شدید مواجه است»؛ این جمله‌ای است که در سال‌های اخیر بار‌ها از سوی مسئولان ارشد تکرار و گویی به یک امر جدایی ناپذیر از اقتصاد ایران شده است. کسری بودجه در اقتصاد ایران به ویژه در سال‌های اخیر به یکی از چالش‌های اصلی تبدیل شده است.

🔹بر اساس آمار‌های منتشر شده، کسری بودجه در ایران از سال ۱۳۹۷ به طور جدی آغاز شد و این وضعیت در سال‌های بعدی به دلیل تحریم‌های اقتصادی، کاهش درآمد‌های نفتی و افزایش هزینه‌های جاری دولت نیز ادامه یافت. یکی از دلایل کسری بودجه در ایران، اختصاص اعتبار‌های کلان به نهاد‌های خاص و موسسات عمومی غیر دولتی است. بسیاری از نهاد‌های خاص در ایران، مانند نهاد‌های نظامی، امنیتی و برخی موسسات وابسته به بنیادها، به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی خود، اعتبار‌های کلانی را دریافت می‌کنند که غالبا از شفافیت مالی کمتری برخوردارند و نظارت بر عملکرد مالی آنها دشوار است. ضمن اینکه اختصاص اعتبار‌های کلان به نهاد‌های خاص اولویت‌های بودجه‌ای دولت را تحت تاثیر قرار می‌دهد. کما اینکه کارزاری هم با عنوان «اعتراض به بودجه نجومی نهاد‌های فرهنگی-مذهبی» راه‌اندازی شده است.

🔹به منظور بررسی دلایل کسری بودجه و تبعاتش، آن هم در شرایطی که ترامپ بر سر کار آمده و تنش‌های منطقه‌ای افزایش پیدا کرده است، اقتصاد ۲۴ با مهدی پازوکی اقتصاددان به گفتگو نشسته است. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

🔹کسری بودجه زمانی رخ می‌دهد که میان درآمد‌ها و مخارج دولت عدم تعادل اتفاق می‌افتد. درآمد‌های دولت ایران مشخص است و از سه بخش تشکیل می‌شود؛ درآمد‌های مالیاتی و گمرکی، فروش نفت و فروش اوراق بدهی که به عنوان یک ابزار سیاست‌گذاری در سال‌های اخیر در بودجه دولت می‌آید. در مورد درآمد نفت هم اگر سیاست تنش در منطقه رخ دهد، این درآمد تحقق پیدا نخواهد کرد و منابع درآمدی دولت دچار مشکل می‌شود. افزون براینکه بخشی از درآمد‌های مالیاتی هم عینا به درآمد‌های نفتی ارتباط دارد؛ بنابراین باید اصلاحاتی در سیاست خارجی داشته باشیم، بدین معنا که سیاست خارجه ما در خدمت توسعه و پیشرفت ایران باشد. باورم بر این است که سیاست تعامل و تنش‌زدایی باید در دستور کار حکومت قرار گیرد تا درآمد‌های دولت تحقق پیدا کند.

🔹قسمت دوم بودجه مخارج دولت است. بخش مخارج لایحه ۱۴۰۴ هنوز در سازمان برنامه و بودجه در حال تدوین است و قرار است بعد از تصویب درآمد‌ها این بخش هم منتشر شود؛ بنابراین دولت باید مخارج غیرضروری را کاهش دهد چراکه نهاد‌ها و سازمان‌هایی وجود دارند که نیازی به بودجه دولتی ندارند. از جمله اینکه ده‌ها خبرگزاری از دولت پول می‌گیرند درصورتی که نیازی نیست و تنها یک خبرگزاری دولتی کافی است. برای من به عنوان یک شهروند ایرانی سوال است که چرا بودجه مجلس از هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان در سال ۱۴۰۱، به ۴ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان در سال ۱۴۰۳ رسیده است؟ یعنی بیش از سه برابر افزایش داشته است. در حالی که حقوق نمایندگان ۲۰ درصد بیشتر افزایش نداشته است، چرا هزینه‌های مجلس انقدر افزایش داشته است؟ از این رو مجلس باید از خودش شروع کند.

🔸متن کامل

#امتداد
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 09:57


رؤیای «بهشتی» و مرد برزخی

مرضیه حاجی‌هاشمی

این روزها سخن از تعیین رهبر آینده نظام جمهوری اسلامی است، نظامی که برساخته از نظریه «امت و امامت» رهبران فکری انقلاب، همانند «بهشتی»، «مطهری»، «شریعتی» و ... است. در این گفتمان و از نگاه به طور مثال نخبه سیاسی مؤثری چون بهشتی که بالاترین نقش را بر نهادمندی ساخت قدرت جمهوری اسلامی در مجلس «خبرگان قانون اساسی» داشت، چه نسبتی بین انتخاب و پیدایش رهبر با اکثریت جامعه و همچنین بین امامت و امت، متصور بوده است؟ فردی که در انسان شناسی خود، تأکید زیادی بر انسان به عنوان موجودی آزاد و انتخابگر داشته است.

به نظر می رسد، بهشتی در کنار نظریه پردازی در زمینه امت و امامت، با باور و تأکیدی که نسبت به مدیریت حزبی و تشکیلاتی داشته، جامعه را به سمت به تعبیر خودش «امامت جمعی» سوق می داد و دور از تصور می دانسته که بعد از رهبر اول نظام جمهوری اسلامی که رهبر انقلاب نیز بوده، امکان وجود رهبری فردی وجود داشته باشد؛ چرا که او بر این عقیده بود، «پیدایش یک رهبر مورد قبول همه یا اکثریت جامعه، امری نیست که دفعتا صورت بگیرد. معمولا طی یک دوره طولانی یا نیمه طولانی، یک چهره را چنین اکثریتی شناسایی و قبول می کنند»؛ یعنی رهبر قبل از انتخاب در سازوکار رسمی باید، توسط اذهان اکثریت جامعه مورد قبول و پذیرش قرار گرفته باشد.

او چنان نقش اکثریت را در انتخاب این رهبر برجسته می بیند که معتقد است، اگر هر گروه از جامعه پیرو یکی از افرادی بود که جاذبه ها و مزایای رهبری را داشت، دیگر «نمی توان حل مشکل را صرفا در رهبری واحد یک فرد جست». در نگاه وی امکان ندارد، امامتی وجود داشته باشد که اکثریت جامعه او را نخواهند یا به تعبیر بهشتی، پیرو او نباشند؛ چون دیگر امتی وجود ندارد که بخواهد بر آن امامت کند. چه امامت فردی و چه امامت جمعی باید، برخاسته از همه یا اکثریت جامعه ای باشد که او امت می نامد.

در جای دیگری بهشتی حتی فراتر از این، مصداق امامت جمعی را «حزب» عنوان می کند و تصریح می کند که مقصود از حزب، «تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی و زمینه شرکت دادن هر چه بیشتر امت در امامت است». این بدین معناست که وی امامت را کاملا یک ساختار می بیند؛ نه یک فرد و همچنین اینکه آینده ای برای جمهوری اسلامی در ذهن بهشتی متصور است که مانند نظام های دموکراتیک، احزاب، هدایت و مدیریت جامعه بلوغ یافته ای که خودش سرنوشتش را تعیین می کند، به عنوان شکلی از امامت جمعی به عهده بگیرند.

می توان اذعان داشت، حتی اگر بخواهیم از درون خود همین گفتمان و ساختار، سخن بگوییم و نه با نگاهی تحول خواهانه، بهشتی که خود از بنیانگذاران ساختاری جمهوری اسلامی است، هرگز تصور نمی کرده است، بیش از ۴۵ سال پس از شکل‌گیری و استقرار این ساخت قدرت، چند نماینده اقلیت جامعه، برآمده از انتخاباتی با پایین ترین میزان مشارکت و در قهر بخش کثیری از حتی احزاب درون ساختاری با صندوق رأی و تحریم اکثریت جامعه، بخواهند کسی را به رهبری فردی برگزینند که همیشه نقل شده، بازیگر پشت پرده و پنهان صحنه سیاست بوده و حتی یکبار هم یک سخنرانی یا موضع گیری رسمی از او دیده نشده، مردی میانه بودن و نبودن، چه رسد به باور بهشتی، چنان شخصیت آشکار و شفافی باشد که همه یا اکثریت جامعه در دوره ای طولانی وی را کاملا شناخته و بپذیرند. این در حالی است که مطابق ادبیات سیاسی بهشتی، امامت جمعی در قالب نظام پویای حزبی، هنوز رؤیایی دور برای این امت است! / کانال نویسنده
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 09:31


📝📝📝«در جهان بودن» و ضرورت سیاستِ سکولار

🔻🔻🔻یادداشتی از محمدرضا تاجیک منتشر شده در وب‌سایت #مشق_نو

📌گزیده‌ای از نوشتار پیش رو

🖊ایران امروز، چه بخواهد و چه نخواهد، هستی‌ و امنیت هستی‌شناختی یا وجودی‌اش ربط وثیق و تنگاتنگ با بودن‌اش در جهان دارد. پرتاب‌شدن ایران به این جهان، با اراده و میل خویش صورت نگرفته است، لذا ناگزیر و ناگریز از زیستن در این جهان با تمامی زشتی‌ها و پلشتی‌های آن است.

🖊نبض این جهان، سکولار می‌تپد، ذائقۀ آن، سکولار است، منطق مناسبات و روابط در آن، سکولار است، قانون و اخلاق (اتیک) حاکم بر این روابط و مناسبات، سکولار است، سیاست و قدرت جاری در آن، سکولار است، و در یک کلام، حتی دین و ایدئولوژی این جهان، سکولار است. زیستن در این جهان نیز، لاجرم سکولار است– حتی اگر بر این فرض باشیم که یک «واحد ملی» زیست‌جهانی کاملاً دینی دارد.

🖊نمونۀ چنین واحدی، ایران پساانقلاب است که اگرچه برآمده از انقلابی به نام دین در عصر سکولاریسم بود، اما دیری نپایید که بر تئوری «دارالاسلام و دارالکفر» ورنم نهاد (به‌معنای کشتن و در خاک نهادن و بر روی خاک‌اش گل و ریاحین کاشتن)، و با کشورهای آتئیستی و ماتریالیستی و سکولاریستی عقد اخوت بست، و دیری نپایید که «رژیم مصلحت» را جایگزین «رژیم حقیقت»، و «تئوری بقا خویش» را جایگزین «تئوری تغییر جهان» کرد. اما در فرآیند این سکولاریزه‌شدن، یک عامل به‌طور برجسته‌تر و موثرتری نسبت به سایر عوامل، در نقش مانع ظاهر شد: ایدئولوژی سیاسی.

🖊اقتضای طبیعت این ایدئولوژی (که ایدئولوژی دینی را نیز، در خود مدغم کرده بود)، وجود یک «دگر بیرونی رادیکال» بود، تا بتواند در نقش و از موضع انکار و عدوی آن، هویت تکین خویش را معنا و سامان دهد. این ایدئولوژی سیاسی که از یک‌سو، عصبیت‌های ارتدکسی- ارتجاعی، و از سوی دیگر، منفعت‌های شخصی و گروهی (و حتی خارجی) را بر جبین داشت، با قدسی‌کردن دوگانۀ «ایران و غرب» (به‌ویژه امریکا)، مسیر عقلانی‌سازی سیاست و قدرت را ناهموار و عبور از آن را با هزینه‌های گزاف شخصیتی، روانی، سیاسی، امنیتی و… مواجه کرد.

🖊زین‌پس، سیاست در جامعۀ ما، به پریشانی غریب و خسته، ره گم‌کرده، شبانی گله‌اش را گرگ‌ها خورده، یا تاجری کالاش را دریا فرو برده، شبیه شد که نه‌اش از آسودگی آرامش حاصل، نه‌اش از پیمودن دریا و کوه و دامان‌ها. اکنون، یک‌بار دیگر تاریخ مجالی در اختیار رهبران این مرزوبوم گذارده تا آن‌چه را به‌نام سیاست می‌فهمند و می‌کنند، سیاست کنند، و آن راه گیرند پیش که سوی رستنگاه مهر و ماه، و نه بیابان‌های بی‌فریاد و کهساران خار و خشک و بی‌رحم، است.

🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6127

#محمدرضا_تاجیک #ایران #سکولاریزاسیون

@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 07:49


انتظار از سیاست

جواد کاشی

در دهه هفتاد سوال «انتظار از دین» در ذهنیت اهل فکر و نظر محوریت پیدا کرد. کاش قبل از آن سوال «انتظار از سیاست» را طرح کرده بودیم و به آن می‌اندیشیدیم. هر پاسخی به پرسش «انتظار از سیاست» پیامدهای تلخ و شیرین خود را در همه عرصه‌ها به بار می‌آورد منجمله بر دین.
تجربه جنگ هشت ساله با عراق، پاسخی به پرسش انتظار از سیاست ساخت و پیش روی ما قرار داد: اقتدار، عزت و شکوه. نظام سیاسی با این پاسخ سامان یافت و مسیر خود را پی گرفت. ما در انتخاب میان دو گزینه «عزت و ذلت» قرار گرفتیم. پیداست که نباید تن به ذلت می‌دادیم و همیشه در جهت عزت و اقتدار و شکوه ملی حرکت می‌کردیم. 
این امکان وجود داشت که به پرسش انتظار از سیاست، پاسخ دیگری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادیم و در مقابل دوگانه‌های دیگر قرار می‌گرفتیم. «فضیلت» یک پاسخ دیگر به سوال انتظار از سیاست بود. آن را رها کردیم. فضیلت در ادبیات سیاسی به معنای اولویت بخشی به خیر عمومی در مقابل خیر یا نفع خصوصی است. اگر انتخابش کرده بودیم در میان دوگانه آنچه خیر عموم مردم را تامین می‌کند و آنچه نفع یک گروه خاص را قرار داشتیم. 
رفاه و خوشی یک پاسخ دیگر به پرسش ما بود. آنگاه می‌توانستیم در دوگانه هر آنچه موجبات رفاه و شادی اکثر مردم است و آنچه سبب رفاه و خوشی اقلی از مردم قرار داشتیم.
آزادی یک پاسخ دیگر بود. آنگاه می‌توانستیم در دوگانه کاستی یا افزونی هستی آزاد تک تک شهروندان قرار داشته باشیم.
گسترش میدان رقابت یک پاسخ دیگر بود. اگر آن را اختیار کرده بودیم می‌توانستیم به عرصه سیاسی به مثابه میدان بازی بیاندیشیم تا خود را در دوگانه برد و باخت بیابیم. آنگاه از یکی دو باخت، خود را نمی‌باختیم و آماده بازی‌های بعد می‌شدیم.
اختیار هر پاسخی به سوال انتظار از سیاست، پیامدهای خود را به بار خواهد آورد. می‌توانستیم انتخاب‌های دیگر کنیم و اینک در موضع پاسخ‌گویی به پرسش‌های دیگر باشیم. سخت است، اما می‌توانستیم به توازن میان این همه بیاندیشیم. متاسفانه مثل کشتی بانانی عمل شد که همه چیز را هیزم سوخت حرکت کشتی می‌کنند منجمله بدنه خود کشتی‌ را. اگر هم فر و شکوه و عزت نصیب ایران شده، باید پاسخ دهیم چقدر یک جامعه و حکومت فضیلت‌مند داریم به طوری که دلمشغول خیر عمومی مردم باشیم؟ رفاه و خوشی مردم را تا کجا افزون کرده‌ایم؟ چقدر مردم احساس آزادی در انتخاب و مشارکت و زندگی می‌کنند، چقدر آموخته‌ایم با قواعد یک بازی منصفانه در داخل، منطقه و عرصه بین‌الملل بازی کنیم؟
اقتدار و عزت را نمی‌توان از دایره حیات سیاسی حذف کرد. اما امروز بیش از هر وقت نیازمند آن هستیم که پنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر را هم به پرسش انتظار از سیاست بگشائیم. نباید آنچه تاریخ پیش روی ما قرار داده، به تقدیر و زندان ما تبدیل شود. برخیزیم پنجره‌ها را بگشائیم.

@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 07:38


سخنان آقای صدیقی:
روح امامان در رهبری تجلی یافته و از سید خراسانی هم برتر است و شبیه‌ترین فرد به امام زمان است.
رهبر انقلاب نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین فرد به امام زمان(عج) از لحاظ علمی و اخلاقی ولی فقیه است. ولی‌فقیه باید انحرافات جامعه را از بین ببرد. این خون‌های ریخته شده برای لذایذ ما نبود، بلکه برای احیای اسلام بود.
آقای صدیقی در خطبه‌های نماز جمعه گفت: رهبر انقلاب ذخیره الهی است و به تعبیر اسلام شناسان ایشان از سید خراسانی هم برتر است.

روح امامان در رهبر انقلاب تجلی یافته است و ایشان نسخه بدل امام راحل (ره) است. گوشه چادر حضرت زهرا (س) را بگیرید و برای ایشان طول عمر بخواهید و برای سلامتی ایشان صدقه بدهید. وجود نازنین رهبر انقلاب به عنوان ذخیره‌ای نیروبخش برای مستضعفین، جبهه مقاومت و مردم این مملکت خواهد بود.

پ.ن: پیامبر اکرم فرموده:
احْثُوا فِی‏ وُجُوهِ‏ الْمَدَّاحِینَ‏ التُّرَاب‏؛

به صورت چاپلوسان خاک بپاشید.
@Tafakkor
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 07:25


به نام خدا
کل حادث مسبوق به ماده و مده

علیرضا کفایی
رئیس جمهور شدن آقای پزشکیان انتخاب بود ولی طراحی شده، دقیق هم برنامه ریزی کردند، قرار بر این بود که اینگونه بشود و شد و نیک می دانیم که "هر حادثی در شرایط مادی و زمانی خاصی بوجود می آید".
اکنون آب ها از آسیاب افتاده و بهتر است خود را فریب ندهیم، آن فریب نه فقط از ناحیه کارگزارن حاکمیت که پروژه ای تعریف شده برای تسهیلگری رهبری آینده بود که برخی از سیاسیون و به اصطلاح اصلاحگران ذیل روزنه گشایی و راه گشایی با تمام توان ورود کردند و به شکلی اصلاح طلبان واقعی را در موقعیتی دشوار و همچنین با هماهنگی با برخی احزاب در اقلیت قرار دادند.
آقای پزشکیان تا کنون نتوانسته در قامت یک رئیس جمهور مستقل و با دیدگاه و برنامه ای کاربردی خود را نشان دهد، دولت وی تسلیم مجلس و تحت امر نیرویی خاص در حال پیاده نمودن تدریجی پروژه تثبیت رهبری آینده ایفای نقش می کند.
اصلاح طلبان و بطور اخص جبهه اصلاحات از این تار عنکبوتی که دور خود بافته بیرون آید و بر قرار با مردم و بر مدار اندیشه اصلاحی تمرکز یابد، تا دیر نشده خود را از این پروژه بیرون کشد، ادامه این راه فریب است، در خیال قدرت هم نباشند که آنانی بر کشیده می شوند و در قدرت راه داده می شوند که از جنس آقای پزشکیان و دولتش و مجلس گوش به فرمان باشند.
هیچ چیز مهمتر از اندیشه اصلاحی نیست، هیچ فرد و گروهی در هر سطحی که باشند از اندیشه برتر نیستند و اگر عزتی دارند یا مورد اقبال و توجه مردمند به واسطه همین اندیشه است لذا نه خود بفریبند نه به فریب مردم آیند، چنانچه ادعای اندیشه ورزی دارند حتماً که لزومی بر حضور در قدرت وقتی که آنها را می رانند و اجازه حضور حداقلی هم نمی دهند؛ نیست، باید توجه داشته باشند که بنیان مشروعیت آسیب دیده است، مردم در حالتی از انزجار از حاکمان و دولت، جناح سیاسی و سیاسی بازی هستند.
چنانچه به این عدم مشروعیت در اذهان مردم و در سطح جامعه توجه نشود و همچنان در پندار و اوهام و خیالات بمانند و تصور کنند مردم باز هم به آنان توجه خواهند نمود و گوش به داستانسرایی ها خواهند داد راه خطا پیموده اند، راه؛ فقط بازگشت به مردم است نه فریب آنان.
مدعیان صادق اصلاحطلبی می بایست هر چه زودتر صف خود را از کذابان و منفعت طلبان جدا کنند و برای ترمیم مشروعیت از دست رفته و پویایی اندیشه اصلاحی اقدام کنند، به مردم بازگردند و خردمندی پیشه کنند به پشتوانه مردمی فکر کنند که دیگر خسته از دروغ و فریب است و با بیماری و فقر و فلاکت و بسیاری ناهنجاری ها در انتظار گشایشی است و هر روز ناامید تر از دیروز میشود.
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

18 Nov, 06:14


🔲⭕️غریبه آشنا، دوست دارم بیا!
مجتبی لشکربلوکی

آیا به نظرتان می رسد ما این ظرفیت، این تحمل و این بلندنظری را داریم که مدیر عامل ایران خودرو یک آلمانی باشد، مدیر عامل همراه اول یک لبنانی باشد و مدیر عامل یکی از بانک های ما یک تایوانی؟ بلافاصله خواهیم گفت ما این همه استعداد مدیریتی در کشور داریم چرا دستمان را به سوی بیگانگان دراز کنیم؟ چرا برویم زیر دست اجنبی؟ مگه ما خودمان چه چیزی کم داریم!

حالا به این واقعیت ها توجه کنید: ساندار پیچای، مدیر عامل آلفابت (گوگل)، یک هندی‌الاصل است، کارلوس گُسِن، مدیر عامل سابق رنو، اصالتاً برزیلی-لبنانی بود. مارک جوزف کارنی، رئیس اسبق بانک مرکزی کانادا بود تا اینجایش خاص نیست ولی جالب اینجاست که ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ شد رئیس بانک مرکزی انگلستان! ایلان ماسک از آفریقای جنوبی آمده، دارد در آمریکا موشک هوا می کند! جنسن هوانگ در تایوان دنیا آمده اما در آنسوی دنیا دارد جهان را به عصر هوش مصنوعی می برد! نماد ژاپن چیست؟ سونی! مدیر عاملش برای مدت های طولانی یک آمریکایی بود! دارا خسروشاهی، مدیر عامل اوبر است با ۳۷ میلیارد دلار درآمد (مقایسه کنید با فروش سالانه نفت ایران)

سال هاست که ارتباط ما با جهان به سطحی اسفناک سقوط کرده. قبول ندارید؟ به چهار سوال جواب بدهیم، بعد شما و وجدان تان!
از ۱۰۰۰ شرکت برتر جهان، کدامشان در ایران دفتر فعال دارند؟
از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، چند درصدشان با دانشگاه های ایران برنامه مشترک دارند؟
از ۱۰ شرکت برتر مشاوره جهان کدامشان در ایران فعالند؟
سرمایه گذاری خارجی مستقیم (FDI) و در بازار سرمایه (FPI) ما نسبت به کشورهای عربستان و ترکیه چقدر است؟

دقت کنید که اصلا منظورم این نیست که سکان شرکت ها و سازمان هایمان را به دیگران بدهیم، بلکه تاکیدم روی همکاری و تعاملات بین المللی است. سپردن مدیریت یکی از صدها روش همکاری بین المللی است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
کار کردن با خارجی ها اصلا چه فایده ای دارد؟ جدای از دسترسی به بازارهای بین المللی، جذب منابع مالی و انتقال تکنولوژی که در همه منابع اشاره می شود می خواهم روی موضوع دیگری دست بگذارم و آن تغییر عمیق درونی است. اگر با جهان کار کنیم ما دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد:

۱) قد ما بلند می شود. فرض کنید که کسی در یک روستای ۱۰۰ نفره به دنیا می آید و همانجا زندگی می کند و می‌میرد. درکش از جهان و فرصت هایش چقدر است؟ کسی که با جهان در ارتباط است قدش بلند می شود چیزهایی را می بیند که امکان دیدن آن را قبلا نداشته

۲) می فهمیم که آدم های دیگر با دین و آیین متفاوت نیز به اندازه ما انسان هستند. به اندازه ما وجدان دارند، به اندازه ما به خانواده اهمیت می دهند، به اندازه ما برای عدالت دغدغه دارند. ما قطعا و حتما انسان تر خواهیم شد.

۳) ژن نوآوری ما تقویت می شود. دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد و یک استاد دیگر این سوال برای شان مطرح شد که کارآفرینان نوآور با مدیران معمولی چه تفاوتی دارند؟ بررسی هایشان را در کتابی منتشر کردند به نام ژن نوآوری! آن ها متوجه شدند تفاوت در ۵ مهارت کلیدی است. یکی از آن ها شبکه سازی بود؛ ساختن ارتباطات اجتماعی و جستجوی فعالانه برای یادگیری از افراد با زمینه‌های متفاوت، تخصص‌های متنوع و دیدگاه‌های مختلف. شبکه بزرگ تر و متنوع تر یعنی ایده های با کیفیت تر، دیدگاهی وسیع تر و خلاقیت بیشتر.

۴) همزمان تواضع و اعتماد به نفس ما بیشتر می شود. وقتی در ایران زندگی می کنيم، به عنوان یک نویسنده یا کارآفرین یا مربی باشگاه فوتبال، جامعه ای که خودم را با آنان مقایسه می کنم محدود است (حدود ۱٪ جمعیت جهان). ممکن است به درستی یا نادرستی خودم را بهترین بیابم. ولی به محضی که پایم را از ایران بیرون می گذارم می بینیم که ده ها نویسنده، کارآفرین و مربی بالاتر از من هستند. دیگر امکان ندارد که مغرور شوم. ارتباط با جهان، فروتنی و تواضع می آورد. همچنین وقتی با خارجی ها کار می کنیم، می فهمیم که ما به یک اندازه باهوشیم، آن ها آدم های عجیب و غریبی نیستند. برخی از ما به خاطر شبکه محدودمان به شدت در معرض «غرور جاهلانه» و برخی دیگر در معرض ضعف اعتماد به نفس هستیم.

تا رفع تحریم ها که نمی دانیم چه زمانی است، به هر طریقی که می توانیم باید تعاملات بین المللی خود را توسعه دهیم.

می توانید مرا به غریبه پرستی، خودباختگی و «مرغ همسایه غازپنداری» متهم کنید. اما پیش از آن از خودتان بپرسید که کدام یک از استدلال های بالا اشتباه است. خلاصه کلام اینکه ما باید یاد بگیریم که با غریبه‌ها، بیگانگان، خارجی‌ها و اجنبی‌ها، کار کنیم. مدت هاست جهان، جهانی شده است و آنانکه بلد نیستند با جهان کار کنند ممکن است در نقشه های جفرافیا باقی بمانند اما در صفحات تاریخ حذف خواهند شد. با غریبه های بیشتر باید آشنا شد!
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

17 Nov, 14:56


آنچه برای توسعه کشور لازم است..!!

یادداشتی از دکتر جعفر محمدی

▪️ چرا برخی کشورها توسعه می یابند و برخی دیگر درجا می زنند یا حتی عقبگرد می کنند؟

🔻قطعاً توسعه یک امر اتفاقی نیست، بلکه لوازمی دارد که با وجود آنها توسعه میسر بوده و بی آنها، محال است.
در این نوشتار، 6 اصل لازمه توسعه جوامع را آورده ام ، هر چند که ادعایی برای کامل بودن این فهرست ندارم ولی بر این باورم که آنچه در پی می آید، شش ضلعی حداقلی توسعه است که بدون آنها، توسعه ای در کار نخواهد بود.

🔻 هر کدام از این موارد را نیز می توان مستقلاً مورد بررسی قرار داد و مصداق و عدد و رقم برایشان آورد ولی در این نوشتار، صرفاً کلیات را مطرح می کنم.

1️⃣مدیریت علمی

حرف اول را در دنیای امروز علم می زند. وقتی پذیرفته ایم برای مربیگری یک تیم فوتبال، به دانش روز فوتبال نیاز است یا برای درمان یک سرماخوردگی ساده باید سراغ دانش پزشکی رفت یا نگهداری از ماهیان داخل آکواریوم دانش خاص خود را می طلبد، چگونه می توان برای اداره یک کشور، بی نیاز از علم و مدیریت علمی بود؟!

لازمه بهره مندی از مدیریت علمی نیز این است که اولاً حکومتگران به مدیریت علمی  و اصل تخصص حکمرانی باور داشته باشند و ثانیاً از مدیران دانش گرا برای اداره کشور بهره بگیرند.
کشوری که مدیریت علمی نداشته باشد، ناچار باید درگیر آزمون و خطا شود یا چیزهای دیگری را جایگزین علم نماید، مانند شعارگرایی، هیجان های کاذب و مرید پروری؛ بدیهی است که با این جایگزین ها نمی توان روی توسعه را دید.

2️⃣ تطابق

"تطابق خواست های مردم و سیاست های حکومت"، نکته کلیدی در موفقیت جوامع است.

تطابق، دایره بسیار وسیعی را شامل می شود. از طرز لباس پوشیدن تا سیاست خارجی.مردم باید خودشان را در حکومتگران و کارهای آنان شریک ببینند. اگر در جامعه ای باورهای غالب، سبک زندگی، معیشت، موسیقی، سفر، لباس و تفریحاتِ عموم مردم به گونه ای باشد ولی حکومتگران جور دیگری دیکته کنند ، آن جامعه فاقد تطابق است. مثال ساده "عدم تطابق" این است که اکثر مردم در خانه ها و خودروهای شان، نوع خاصی از موسیقی را گوش می کنند که در تلویزیون ملی شان، ممنوع است یا مردم کشوری درباره نوع روابط خارجی، یک رأی داشته باشند ولی حکومتگران خلاف آن عمل کنند.
نتیجه عدم تطابق، "اصطکاک" است و نتیجه اصطکاک نیز، کندی حرکت، بالا رفتن تب و نهایتاً آتش سوزی است.

3️⃣ اعتماد

"اعتماد" نیز از لوازم پایداری و توسعه جوامع است: اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به حکومت و حاکمان و اعتماد حکومتگران به مردم. مهمترین عامل ایجاد اعتماد عمومی عملکرد خود حاکمیت در حکمرانی است که با ایجاد ساختارها و سیاست های واقع گرایانه و عمل به آنها میتواند اعتماد عمومی را افزایش دهد .
وقتی اعتماد نباشد، "بدبینی" جای آن را پر می کند. در جامعه بدبین، همکاری شکل نمی گیرد و جامعه بدون همکاری رشد نمی کند.
در چنین جامعه ای، شایعه، جای خبر را می گیرد و هر اتهامی اعم از روا یا ناروا به ویژه علیه شخصیتها و حکومتگران، باور پذیر می شود و گسترش می یابد و بی اعتمادی را تشدید می کند.

4️⃣ امید

لازمه دیگر توسعه جوامع، وجود "امید" در جامعه است. جامعه خالی از امید، مُرده متحرک است و از مرده نمی توان انتظار امید داشت.

مردم باید به فردای خود و فرزندان شان امیدوار باشند که اگر نباشند،کارهایشان معطوف به آینده نخواهد بود بلکه همه درگیر امروز و نان امشب شان هستند.جامعه ناامید، میدان جنگ عمومی برای بقا خواهد شد و تمام توان افراد جامعه، صرف دست اندازی به دیگران و دفاع از خود در برابر حملات آنها می شود.در چنین جامعه ای، مهاجرت اپیدمی می شود و هر که بتواند خود و نسل اش را نجات دهد، از کشور خارج می شود.


5️⃣ مشارکت

"مشارکت در اداره امور کشور" نیز از لوازم اصلی توسعه پایدار است. مردم باید خود را در تصمیم گیری ها و اداره امور کشور، سهیم و مؤثر بدانند و این مشارکت را با تمام وجود حس کنند.
مردم باید یقین داشته باشند که اگر نظری دارند، می توانند آن را در قالب های مدنی مانند احزابی که خودشان تشکیل می دهند، پیگیری کنند و در نهایت، آنچه امروز در ذهن شان می گذرد را بتوانند با دیگران به اشتراک بگذارند و در زمانی معقول در کشورشان، عملیاتی کنند نه این که آراء و دیدگاه های مردم، در حکم آرزوهای محال باشد.
فقدان مشارکت، به انزوا و بی تفاوتی مردم می انجامد و کشوری که مردمانش منزوی و بی تفاوت باشند، هرگز روی توسعه نخواهد دید.

6️⃣شفافیت

شفافیت نیز از لوازم دائمی یک جامعه بالنده و توسعه گراست. جریان آزاد اطلاعات، دسترسی عمومی و آسان به اطلاعات و پاسخگویی قابل راستی آزمایی، بسترهای اجتناب ناپذیر شفافیت هستند.جامعه غیرشفاف، مانند خودرویی است که شیشه های آن گل آلود و کدر شده اند؛ سرنوشت این خودرو، حادثه و واژگونی است.
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

17 Nov, 14:54


❇️✴️ نظام سیاسی در جامعه‌ی فروپاشیده، "دغدغه‌مندی" افراد را تبدیل به "غر زدن" می‌کند. چرا؟

… بدترین حالت برای جامعه‌ی ما، روی آوردن اعضای جامعه به غرزدن و منفی‌بافی است که نشان از «فروپاشی اجتماعی» در جامعه‌ی ما دارد … «منفی‌بافی» پی‌آمد «غر زدن»‌های بی‌حاصلی است که وقتی افراد در یک جامعه نسبت به «دغدغه‌مندی»های‌شان پاسخ نگیرند اتفاق می‌افتد …

… «غر زدن» دارای چهار عنصر مفهومی است:

نارضایتی
اعتراض
خشم
آهسته سخن‌گفتن

بنابراین «غر زدن» پی‌آمد نارضایتی اجتماعی است که در آن «سرمایه اجتماعی» به بازی گرفته شده است یعنی از سرمایه‌ی اجتماعی به عنوان «ابزار»، و نه «هدف» توسط نظام سیاسی استفاده می‌شود …«دغدغه‌مندی» که ناشی از اذهان معطوف به لزوم اصلاحات در جامعه به نفع همگان است وقتی به «مطالبه‌گری» تبدیل می‌شود اما پاسخ نمی‌گیرد و گاه در نطفه خفه می‌شود آرام‌آرام تبدیل به «غر زدن» می‌شود …

... آدم‌های دغدغه‌مند،«فردیت‌گرا» هستند نه «فردگرا»، یعنی با خود گفت‌و‌شنود می‌کنند در ضمن این‌که در جمع حضور دارند. فردیت‌گرایی یکی از حلقه‌های مفقوده در جامعه‌ی ما در مسیر تحولات و تغییرات اجتماعی است.... در «سطح خرد»، اگر دغدغه‌مندی یک زن از سوی شوهرش فهم نشود تبدیل به غر زدن می‌شود. در «سطح میانه»، اگر تربیت و فضای لازم برای بروز و ظهور دغدغه‌مندی دانش‌آموزان یا دانش‌جویان از سوی نهادهای آموزشی تدارک دیده نشود، اثر منفی‌اش در سطح خرد بازتولید می‌شود. در «سطح کلان»، ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در مصداق‌بخشیدن و تحقق «دغدغه‌مندی» بر اساس رویکرد «برساخت‌گرایی» (Reconstructionism) مسئولند اگر به ذهن‌ها و گروه‌ها و نهادها اجازه‌ی بروز دغدغه‌های‌شان را ندهند این آفت از طریق سطح میانی به سطح خرد منتقل می‌شود و می‌بینید که صدای زن به گوش شوهر در خانه و نیز صدای پدر و مادر به فرزندان‌شان نمی‌رسد …

… ساختارها نقش کلیدی دارند. اگر در نظام سیاسی، مشارکت واقعی اعضای جامعه (نه به صورت بسیج توده‌ای و نه به صورت گله‌ی گوسفند با هدایت چوپان) به صورت دیالکتیکی و سنتز‌آفرین شکل نگیرد الگوهای رفتاری قبلی بازتولید می‌شوند و جامعه به سمت فروپاشی بیش‌تر سوق پیدا می‌کند …نظام سیاسی در ایران مانع شکل‌گیری «زبان»ی مبتنی بر جملات کوتاه و قابل فهم برای همه شده است زیرا زبان‌های غنایی و حماسی و هیجانی را می‌پسندد …


▪️ گزارش روزنامه‌ی آفتاب یزد درباره‌ی سطح دغدغه‌مندی شهروندان در گفت‌وگو با احمد بخارایی و سید جواد میری | منتشرشده در شماره‌ی ۵۹۴۲، شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹

#سیاست_شناسی
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

17 Nov, 14:50


📝📝📝باید به آیت‌الله خامنه‌ای گفت

✍🏻سید مصطفی تاجزاده
زندان اوین - ۲۶ آبان ۱۴۰۳

باید به آیت‌الله خامنه‌ای گفت:

⭕️ حق ندارد با ملت ایران همچون مردمی صغیر رفتار کند و برخلاف نظر اکثریت، خود یک تنه برای سرنوشت کشور تصمیم گیرد.

⭕️حق ندارد شعار راهبردی "میزان رای ملت است" را به "میزان رای رهبر است" تقلیل دهد و در حقیقت منحرف نماید و حق حاکمیت ملی را نادیده انگارد.

⭕️حق ندارد صداوسیما را در اختیار اقلیتی آزادی‌ستیز، توسعه‌گریز و جنگ‌طلب بگذارد.

⭕️حق ندارد قوه قضاییه را در خدمت ساکت و سرکوب‌کردن منتقدان قرار دهد.

⭕️حق ندارد بزرگان ما را با نقض آشکار قوانین ۱۴ سال در زندان خانگی نگه دارد.

⭕️حق ندارد سپاه و سازمان اطلاعاتش را بر ارکان کشور حاکمیت بخشد.

⭕️حق ندارد بر خلاف منافع و مصالح ملی و برخلاف میل و اراده اکثریت قاطع ملت و نظر تخصصی قاطبه کارشناسان، همچنان بر فیلترینگ اصرار ورزد.

⭕️حق ندارد زمانی که حتی مراجع در نجف و قم حجاب اجباری را ناصحیح و غیرعملی می‌خوانند، همچنان بر فعالیت گشت ارشاد و طرح نور تاکید کند.

⭕️حق ندارد سیاست‌های آموزشی، گزینشی، استخدام و ارتقای شهروندان را بر مبنای معیارهای غیرحرفه‌ای و سهمیه‌های تبعیض‌آمیز و مبتنی بر وفاداری‌های شخصی و روابط قبیله‌ای سامان دهد.

⭕️حق ندارد با تقسیم ناعادلانه فرصت‌ها در راه شکوفایی استعدادهای جوانان در مام وطن مانع بتراشد، ایران را از بهره‌مندی از توان، تجربه، مدیریت و مهارت‌های زنان و مردان خود محروم کند و مهاجرت را گزینه اول شهروندان نماید.

⭕️حق ندارد بازدارندگی ملی را یک بعدی کتد و به تقویت بنیه دفاعی و نظامی منحصر نماید و ارکان دیگر بازندگی ملی، یعنی اقتصاد قوی، رضایت و مشارکت مردم و دیپلماسی حرفه‌ای را به فراموشی بسپارد.

⭕️حق ندارد ملت ایران را با خودی/غیرخودی کردن شهروندان تجزیه کند و حکم به محرومیت اکثریت غیرخودی از حقوق مسلم خویش دهد.

⭕️حق ندارد دانشگاه‌ها را پادگان کند و حزب پادگانی را جایگزین احزاب مدنی نماید.

⭕️حق ندارد همچنان بر فعالیت گشت ارشاد و طرح نور تاکید کند.

⭕️حق ندارد مانع گفت‌وگوی آزاد و ملی در باره مهمترین مسائل کشور، از معایب قانون اساسی و مشکلات ساختاری تا مناسبات منطقه‌ای و جهانی، از افول سرمایه اجتماعی و مشارکت حداقلی انتخاباتی تا آلودگی ارکان حکومت به فساد گسترده و نفوذ فراگیر بیگانه، از پیامدهای‌های ایران‌سوز توقیف فله‌ای مطبوعات تا بی‌اعتباری صداوسیما و انتقال مرجعیت خبری و رسانه‌ای به خارج از کشور و .... شود.

آقای خامنه‌ای باید دریابد آن زمانی که می‌توانست بر خلاف نظر اکثریت ملت در جهت آمریکاستیزی و تحریم‌پذیری گام بردارد و پاسخ راهبرد توسعه‌سوز، آزادی‌ستیز و فقرگستر خود را به آن دنیا و به خداوند موکول کند، به سر آمده است. همچنین باید دریابد که وظیفه حکومت ایران اخراج آمریکا از غرب آسیا و نابودکردن اسرائیل نیست. هرچند می‌توان اگر به نفع ملت ایران بود، آن رژیم نژادپرست و اشغالگر را به رسمیت نشناخت و در هرحال تمام ابزارهای سیاسی، تبلیغاتی، حقوقی و بین‌المللی را برای متوقف‌کردن جنایات آن به‌کار گرفت.

همگان بدانند در ایران معاصر، آن‌هم در عصر ارتباطات، تحمیل علایق و سلایق اقلیت به ملت جایی ندارد و حاکمیت موظف است به حقوق و آزادی‌های مدنی و سیاسی آحاد شهروندان گردن نهد. به سخن روشن، ملت ایران تصمیم گرفته است حق حاکمیت خود را اعمال و "ایران" را "برای همه ایرانیان" کند، چه با همراهی رهبر چه با عبور از وی؛ از طریق "مقاومت مدنی" مثل تحریم انتخابات و یا با "نافرمانی مدنی" مانند نصب تجهیزات ماهواره و فیلترشکن و نادیده‌گرفتن حجاب اجباری و دیگر زورگویی‌ها.

‼️بخشی از مقاله «نه جنگ نه مذاکره» خسارت محض است!
متن کامل را اینجا بخوانید

@MostafaTajzadeh

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

17 Nov, 14:30


🔸چگونه مستبد می‌سازیم؟
✍🏼مهدی غنی

رضاشاه: من از آخر و عاقبت خودم شروع می‌کنم. بعد از اینکه انگلیسی‌ها مرا با خفت از حکومت ایران ساقط کرده و به جزیره موریس تبعید کردند، من دیگر آن رضاشاه قدرقدرت نبودم. دیگر کسی به من حضرت اشرف نمی‌گفت. چاپلوسان نبودند که بی‌جهت مرا بستایند. آنجا چشمم به روی حقایقی باز شد که قبلاً آشکار نبود. بعد از مرگ هم که روح آدمی از کالبدش و بستر تاریخی‌اش فاصله می‌گیرد، نگاهی جامع‌تر به مسائل پیدا کرده و حقایق بیشتری می‌فهمد. آنجا دوستان و دشمنان واقعی خود را می‌شناسد. در تبعید صحبت‌های فرانتس مایر، افسر برجسته اس‌اس در سفارت آلمان قبل از حمله متفقین به ایران را به یاد آوردم که در آخرین یادداشت‌هایم نوشته‌ام: «مایر نامه هیتلر را به من داد که در آن تقاضا شده بود پل‌های مهم را خراب کنم و راه‌آهن را از حیّز انتفاع بیندازم. این‌طور که آلمان‌ها اطلاع می‌دادند قوای متفقین نقشه دارند به ایران حمله کنند. گفتم اگر چنین بود مأموران سرحدی ما مطلع می‌شدند. آلمان‌ها گفتند مأموران شما معتاد به افیون هستند و در خواب غفلت به سر می‌برند. اگرچه خودم را از این حرف ناراحت نشان دادم، اما از شهامت و راست‌گویی اعضای سفارت خوشم آمد. این حرف درست است. بیست سال است می‌خواهم این مملکت را درست کنم نمی‌شود. یکی از بدبختی‌ها همین افیون است که همراه با چای غلیظ و تنباکو سه تفریح مورد علاقه و عشق ایرانی جماعت است».

قبل از اینکه از قدرت ساقط شوم، همه مرا اعلیحضرت خطاب می‌کردند و مطیع محض اوامر من بودند. هر کاری می‌کردم تأیید و تمجید می‌کردند. زمین و باغ و مزرعه از مردم گرفتم، هیچ‌کس اعتراض نکرد که این کار خلاف قانون و عدالت است، اما به‌محض اینکه فهمیدند من از قدرت کنار رفته‌ام، هنوز از ایران بیرون نرفته، در مجلسی که نمایندگانش را خودم انتخاب کرده بودم علیه من شروع به اعتراض و مخالفت کردند. یکی گفت نگذارید برود تا املاک مردم را پس ندهد، آن یکی گفت مواظب باشید جواهرات سلطنتی را با خود نبرد. در میانه راه در اصفهان بودم که دفتر و محضردار آوردند که همه اموال و املاکم را به محمدرضا هبه کنم و کردم. مطبوعاتی که قبل از آن همه مجیز مرا می‌گفتند شروع به افشاگری و فحاشی کردند. من از این بی‌وفایی خیلی ناراحت بودم. آقای محمود جم که در سفر تبعید تا بندرعباس همراه ما بود گفت نباید ناراحت باشید، این خاصیت عوام است که در ایام قدرت حکام مجیزگوی آن‌ها هستند و در ایام ضعف پنجه به روی آن‌ها می‌کشند.

آنجا دیدم همه این حضرت اشرف و اعلیحضرت و رضاشاه کبیر و بله‌قربان‌گویان کشک بوده و در یک روز به باد فنا می‌رود. روی همین جهت در جزیره موریس که بودم لباس نظامی با همه درجات را می‌پوشیدم و روبه‌روی آینه می‌ایستادم و می‌گفتم اعلیحضرت، قدرقدرت، صاحب شوکت رضاشاه کبیر! ای زکی! همه رهایم کردند، حتی همسرم به بهانه اینکه آب و هوای آنجا سازگار نیست و محمدرضا در ایران تنهاست، من شصت‌وپنج‌ساله را گذاشت و به ایران بازگشت.

این تجربه تلخ فقط برای من نبود، محمدعلی شاه همچنین سرنوشتی پیدا کرد و در خارج از وطن از دنیا رفت، حتی احمدشاه هم که فرصت دیکتاتوری پیدا نکرد به خودتبعیدی دچار شد. من و پسرم هم عاقبت خوشی نداشتیم. همین جا به برادران مستبد و هم‌قطارانم می‌گویم فریب چاپلوسان پیرامون خود را نخورند و به عاقبت خود بیندیشند. چه‌بسا آن‌ها که ما را تأیید نمی‌کنند، مفیدتر و به‌دردبخورتر باشند. همان‌طور که من آخر کار مجبور شدم دست به دامن فروغی شوم که طردش کرده بودم و خانه‌نشین شده بود، اما اینکه من چگونه به چنان قدرت و سلطه‌ای رسیدم خود حکایتی دارد.

من از کودکی با رنج و فقر و محرومیت زندگی کردم. در آلاشت سوادکوه به دنیا آمدم. مادرم که همسر دوم پدر بود به خاطر فشار خانواده اول، مجبور شد در چهل‌روزگی من به سمت تهران مهاجرت کند. در گردنه امامزاده هاشم در برف و کولاک گرفتار شد و نزدیک بود از سرما جان بسپارد. وقتی او را به قهوه‌خانه رساندند جان تازه گرفت، اما کودک قنداقی‌اش را که من باشم مرده یافت. مرا در آخور گذاشتند تا با فروکش کردن برف به خاک بسپارند و خود با کاروان راهی شد، اما در بین راه پشیمان شد و بازگشت تا جسد مرا هم با خود ببرد. این بار مشاهده کرد من نفس دارم و زنده‌ام. پدرم عباسعلی خان از نیروهای قزاق بود. نیروی قزاق سال ۱۲۵۷ شمسی در حکومت ناصرالدین‌شاه توسط روس‌ها راه‌اندازی شد. سلاح و آموزش قزاق هم توسط آن‌ها تأمین می‌شد. مأموریت این نیرو حفاظت از شاه و درباریان و حفظ نظم موجود بود. پدر نه ماه بعد از تولد من از دنیا رفت و من و مادرم بی‌سرپرست شدیم.

منبع: چشم‌انداز ایران شماره ۱۴۷

برای مطالعه متن کامل مقاله به آدرس https://B2n.ir/u91371 مراجعه کنید.
https://t.me/kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

16 Nov, 20:02


«نه جنگ نه مذاکره» خسارت محض است!

آقای خامنه ای باید بداند دوران پاسخ به فقر مردم را که به خداوند و آن دنیا حواله می کرد به سر آمده است

✍🏻سید مصطفی تاجزاده( زندان اوین)
به درستی می‌‌گویند اصلاحات پروژه تدریجی است و انقلاب حرکتی دفعی. نمی‌توان به نام اصلاحات در پی انقلاب بود، باید از اصلاحات ممکن شروع کرد و گام به گام به اصلاحات مطلوب رسید.

آنچه نمی‌گویند این است: اصلاحات مورد اشاره ایشان نه از تیر ۱۴۰۳ که از خرداد ۱۳۷۶ شروع شده است. در این سه دهه علی‌الاصول باید به طرح و تحقق تغییرات ژرف‌تر متناسب با تحولات داخلی و خارجی نزدیک‌تر می‌شدیم نه اینکه «ترقی معکوس» کنیم و از مطالبات ملت و موازین دمکراتیک دورتر شویم.

دکتر پزشکیان انسانی شریف، پاکدست، مردم‌گرا و متواضع است و قصد خدمت دارد. باید به کمک او شتافت؛ اما نباید به تغییرات حداقلی بسنده کرد زیرا مهارکننده مشکلات و برآورنده انتظارات نیست.

خطای جبهه ملی را در تقابل با دولت امینی نباید مرتکب شد. ولی اشتباه دولت دوم روحانی را هم نباید تکرار کرد. تقابل با دولت وفاق خطاست اما هم‌سرنوشت‌شدن با آن نیز صحیح نیست، به ویژه اگر دست به اصلاحات اساسی و دموکراتیک نزند.

اصلاح‌طلبان باید بر ضرورت اصلاحات ساختاری تاکید و سیاست‌های اشتباه هسته سخت قدرت را بدون لکنت زبان نقد کنند. این روش هم دست دولت را برای چانه‌زنی و انجام اصلاحات بیشتر باز می‌کند و هم موجب دلگرمی مردمی می‌شود که روندهای جاری آنها را کلافه و خسته کرده است.

گرانیگاه سخن من ستیز با رهبری نیست، بلکه پایان‌دادن به مسیر قهقرایی به سوی فقر، فساد، عقب‌ماندگی، انسداد، انزوا و ابتذال است. من این کار سترگ را بدون اصلاحات ساختاری و سیاستی ممکن نمی‌دانم.

به همین دلیل چنانچه رهبر خود پرچمدار چنین تغییراتی شود از آن استقبال می‌کنم. زیرا نه با آقای خامنه‌ای و نه هیچ‌کس دیگری سر قدرت دعوا نداشته و ندارم.

ولی اگر رهبر زیر بار اصلاحات اساسی و فوری نرود همچنان رفتار و گفتار وی را نقد خواهم کرد، تا زمانی که به نظر اکثریت ملت تمکین کند.

 من نمی‌دانم آقای پزشکیان چقدر می‌تواند به پیمان خود وفادار بماند و در صورت لزوم گردن خود را از دین ملت برهاند! اما می‌دانم اصلاح‌طلبان اگر بخواهند اصلاحات را زنده نگه دارند، نباید عهد خود را با مردم بشکنند. نباید در دفاع از حقوق شخصی و اساسی شهروندان تعلل بورزند. 

آقای خامنه‌ای باید دریابد آن زمانی که می‌توانست بر خلاف نظر اکثریت ملت در جهت آمریکاستیزی و تحریم‌پذیری گام بردارد و پاسخ راهبرد توسعه‌سوز، آزادی‌ستیز و فقرگستر خود را به آن دنیا و به خداوند موکول کند، به سر آمده است.

همچنین باید دریابد که وظیفه حکومت ایران اخراج آمریکا از غرب آسیا و نابودکردن اسرائیل نیست. هرچند می‌توان اگر به نفع ملت ایران بود، آن رژیم نژادپرست و اشغالگر را به رسمیت نشناخت و در هرحال تمام ابزارهای سیاسی، تبلیغاتی، حقوقی و بین‌المللی را برای متوقف‌کردن جنایات آن به‌کار گرفت. 
https://telegra.ph/%D9%86%D9%87-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%AE%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D8%B6-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-11-16
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

12 Nov, 18:11


به نام خدا
داد تو وا خواهم از هر بی‌خبر
برای دکتر داوودی و همه پزشکان

علیرضا کفایی
اتفاقی هولناک رخ داد، نه فقط یک قتل که عین ستمگری و اوباشیگری بود، امنیت کار و خانه و زندگی و آرامش شهر را در هم ریخت.
قتل پزشکی جوان و متخصص و نخبه که خدمت در منطقه محروم می کند دل آدمی را اگر هم از سنگ باشد از جا می کند.
اوباش رذلی که چون زنگی مستِ بی عقل در بدمستی حقیرانه خود و با دلی که از سیاهی کبره بسته نه در خلوت و پنهانی که آشکارا اقدام به کشتن انسانی می کند، فقط جنون نیست، از انسانیت خروج کرده، رذالت و کثافت تمام وجودش را در نوردیده، گرگی از گرگ بدتر....
اتفاق نگران کننده، بسیار تلخ و تکان دهنده ای است.
قطعه از هنرنمایی دکتر داوودی را امروز دیدم و شنیدم و همدم آه شدم؛ هر که بشنود از دلش ناله به مهر و ماه رسد.
چه قطعه ای زیبا و چه خوانشی زیباتر از او که چون یوسف و دل حق جویش بود، نغمه ای خواند و به تیر جفا از میان ما رفت.
داد تو وا خواهم از هر بی‌خبر.....
تسلیت به خانواده معزز و محترمش و به جامعه عزیز پزشکان
روحش شاد

کیست آن یوسف دل حق‌جوی تو
چون اسیری بسته اندر کوی تو
جبرئیلی را بر استن بسته‌ای
پر و بالش را به صد جا خسته‌ای
زین شکنجه و امتحان آن مبتلا
می‌کند از تو شکایت با خدا
کای خدا افغان ازین گرگ کهن
گویدش نک وقت آمد صبر کن
داد تو وا خواهم از هر بی‌خبر
@kafaeealirezaa

علیرضا کفایی(گاه نوشت)

12 Nov, 15:32


🔴حقیقتی که یک مستبد نمی‌تواند بفهمد

✍🏼بیژن اشتری
خروشچف رهبر کمونیست شوروی در کتاب خاطراتش نوشته است «آیزنهاور رییس جمهور ضعیفی بود.او مرد خوبی بود اما مرد محکمی نبود.رگه ملایمی در شخصیتش وجود داشت.رییس جمهور آمریکا بودن برای او همیشه بار گرانی بود.یادم هست هشت سال دوره ریاست‌جمهوری اش رو به اتمام بود.با این حال،او از چنان نفوذ و حیثیتی در جامعه آمریکا برخوردار بود که به راحتی می‌توانست برای بار سوم در انتخابات پیروز شود.»
و در ادامه، این حرف‌ها بین خروشچف و آیزنهاور رد و بدل می‌شود.

خروشچف:«آقای رییس‌جمهور،با توجه به این محبوبیتی که دارید،فکر نمی‌کنید بتوانید کاری کنید که کنگره به شما برای بار سوم اجازه دهد که در انتخابات شرکت کنید؟»

آیزنهاور:«نه،تا اینجا هم از رییس جمهور بودن سیر شده‌ام.بیش از این مایل به داشتن این مقام نیستم و هیچ اقدامی برای تداوم دوران ریاست جمهوری ‌ام نخواهم کرد.خدمت من در کاخ سفید رو به اتمام است و از این بابت خوشحالم.حالا نوبت جوانترهاست که با ایده‌های نو زمام امور مملکت را به دست بگیرند»

خروشچف:«اما در کشور شما سابقه ای برای این کار وجود دارد.پرزیدنت روزولت سه دوره انتخاب شد،شما هم می‌توانید همین کار را بکنید»

آیزنهاور:«خدمت بیش از دو دوره ی پرزیدنت روزولت به علت درگیر بودن کشور ما در جنگ جهانی دوم بود، اما حالا چنین شرایط خاصی وجود ندارد.من فقط و فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دوران فعالیت سیاسی ‌ام را هر چه زودتر به پایان ببرم‌»

نکته اینجاست که خروشچف،حاکم به قدرت رسیده در یک نظام استبدادی، تمایل یک رییس جمهور دموکرات برای کناره‌گیری از قدرت در پایان دوره هشت ساله اش را حمل بر «ضعیف» بودن او می‌کند ،در حالی‌که خودش اذعان دارد که این رییس‌جمهور در بین مردم کشورش چنان نفوذ و حیثیت عظیمی دارد که به راحتی می‌تواند برای بار سوم انتخاب شود.او ظاهراً متوجه نیست که اگر آیزنهاور چنین اعتبار و حیثیت بالایی بین مردمش دارد صرفا به خاطر پایبندی اش به اصول و قواعد حکمرانی دموکراتیک و از جمله انتقال مسالمت آمیز قدرت است.

@kafaeealirezaa