خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی @jamshidipouya Channel on Telegram

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

@jamshidipouya


پوياجمشيدی
متولد ٢٦ بهمن ١٣٦١
مولف مجموعه غزل؛
«پنهان ميان سه نقطه»
چاپ دوم نشرشانی
«ناشکیب»
نشر مایا
«موهایت را کوناه کن»
نشر شالگردن

ارتباط با من:

@pouyajamshidi_pv

Instagram ID:
@jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی (Persian)

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی یک کانال تلگرامی است که توسط پویا جمشیدی اداره می شود. پویا جمشیدی یک شاعر و نویسنده ایرانی است که در سال ۱۳۶۱ به دنیا آمده است. او مولف مجموعه غزل با نام «پنهان میان سه نقطه» است که توسط نشرشانی منتشر شده و چاپ دوم آن توسط نشر مایا منتشر شده است. همچنین او کتاب «ناشکیب» را به نشر شالگردن و کتاب «موهایت را کوناه کن» را به نشر شالگردن منتشر کرده است. در این کانال، شعرها و متون نوشته شده توسط پویا جمشیدی به اشتراک گذاشته می شود. برای ارتباط با پویا جمشیدی و دنبال کردن آخرین اخبار از او، می توانید از طریق اکانت تلگرامی‌اش با نام کاربری @pouyajamshidi_pv و از طریق اینستاگرام با آیدی @jamshidipouya با وی در ارتباط باشید.

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

03 Jan, 20:00


دوست‌ت دارم
و تو یک روز این حس را
با کسی تجربه خواهی کرد

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

28 Dec, 08:17


بمان
تا تماشای‌ت کنم
من از چشمان‌ت
سیر نشده‌ام

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

21 Dec, 21:40


ناگهان
مادر نداشتم

#پویا_جمشیدی

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

02 Dec, 20:39


ناگهان اتفاق افتاد
ما دیگر
«ما» نبودیم


#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

01 Dec, 20:12


رفتیم
و یک دنیا خداحافظی
میان ما باقی ماند!


#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

25 Nov, 19:45


زندگی جهنم بود
اگر
تو را نداشتم


#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

21 Nov, 20:38


چه‌قدر به تو نگفتم «دوست‌ت دارم».

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

20 Nov, 23:21


کاش یک‌نفر با تو، از این روزهای من می‌گفت.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

18 Nov, 19:42


رفتن یعنی سپردن آینده به گذشته. دفن کردن بخشی از خودت توی یه جایی از قلب‌ت وقتی دورتادورش رو دیوار می‌کشی. یه دیوار پر از ترَک که زمان عمیق و عمیق‌ترش می‌کنه تا یه روز یه اتفاق به یکی از ترک‌ها بخوره و دیوار گذشته‌ت فرو بریزه. دیوار گذشته می‌شکنه. هر آدمی بالاخره یه روز می‌شکنه.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

17 Nov, 19:30


وقتی وابسته شدی، وقتی قلب‌ت شکست، تازه یادت میفته که خودت خواستی.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

13 Nov, 21:10


آخرین چیزی که در پایان عمرت می‌خوای اینه که توی تنهایی نمیری. سعی نکن من رو نجات بدی، چون خیلی وقته که دیر رسیدی. فقط برای مدتی من رو توی قلب‌ت نگه دار.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

12 Nov, 20:43


تو آدم‌هایی رو داشتی که دوست‌ت داشتن، اما من دنبال این بودم که دوست‌داشته بشم. نه! من نمی‌خواستم بمیرم، من می‌خواستم اصلا به دنیا نمی‌اومدم. اینا با هم فرق دارن.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

11 Nov, 20:57


تا وقتی دست‌ت به خون کسی آلوده نشده، یعنی هنوز فرصت برای جبران گذشته هست. اما کی می‌دونه کشتن یه قلب، چندبار از کشتن یه نفر جبران ناپذیرتره؟

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

09 Nov, 21:12


باید این سال‌ها رو به عقب برمی‌گشتم و از حس‌م بهت می‌گفتم.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

07 Nov, 22:21


رفتن انتخاب تو بود
و دل‌تنگی سهم من
این روزها
انتخاب من نبود

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

06 Nov, 21:31


«دوست‌ت دارم»
و چه‌قدر این جمله
جز تو به هیچ‌کس نمی‌آید

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

05 Nov, 19:45


قهوه‌اش را كه نوشيد
چشمان‌ش را بست
آرام تكيه داد
انگار كسی را به ياد آورده باشد...
می‌گريست.

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

31 Oct, 20:17


از این‌که چند شبه دست‌م به نوشتن رفته حسی خوبی دارم. اگرچه ممکنه چندان پراهمیت و دندون‌گیر نباشن. اما هنوز خودم‌م. امیدوارم به چشم شما هم بیاد.

دیده و ندیده دوست‌تون دارم
زیاد
💚

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

31 Oct, 19:48


چه‌طور می‌تونی من رو به یکی دیگه بسپری، وقتی تمام من، تمام تو رو نفس می‌کشه؟

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

30 Oct, 21:39


غریبگی با آدمی که یه زمانی عزیزترین‌ت بوده. ما از کی با هم غریبه شدیم؟
این سال‌ها هرگز نمی‌گذره.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

25 Oct, 19:30


باید برمی‌گشتم و گذشته‌ام را با تو تغییر می‌دادم تا پاییز این‌چنین از درون مرا نمی‌بلعید.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

24 Oct, 19:30


با او که تنها ماند هم‌دردی کردید. از من که رفتم بپرسید این سال‌ها چگونه گذشت

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

23 Oct, 20:32


آدم درست، زمانِ اشتباه
این تلخ‌ترین حالت دیدن و رفتن بود

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

22 Oct, 18:57


شبیه من نباش
من از آدمی مثل خودم بیزارم.

#پویا_جمشیدی
#بی‌برگشت

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

21 Oct, 19:39


نوشته بود:
«هر روز صبح من رو می‌برد مدرسه و عصر میومد دنبالم. یه روز من رو برد مدرسه و عصر برنگشت. دیگه هیچ‌وقت برنگشت...»

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

20 Oct, 07:16


فردا قرار است دل‌تنگ کدام لحظه از امروز بشویم؟ خدا می‌داند.

#پویا_جمشیدی

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

17 Oct, 22:39


اگه اهل کتاب خواندن هستین، که البته این اگه خیلی بزرگیه :) چون حداقل اطرافیان خودم که اهل مطالعه هستن تعدادشون اون‌قدر کمه که این منحنی به صفر میل می‌کنه و فقط می‌تونم امیدوار باشم که توی این جمع هنوز مشتاق به کتاب نفس می‌کشه، به هرحال اگه کتاب رو دوست دارین توی سبد مطالعه‌تون حتما فلسفه و جامعه‌شناسی رو هم بذارین. یکی از بهترین کتاب‌هایی که می‌تونم بهتون معرفی کنم کتاب «جامعه شناسی» نوشته‌ی «آنتونی گیدنز» با ترجمه‌ی «هوشنگ نائینی» از نشر نی هست.

دوست داشتم تجربه‌ی خوندن این کتاب رو باهاتون سهیم بشم. دیگه بقیه‌ش با خودتونه 💚

بازم کتاب و فیلم بهتون معرفی می‌کنم، حتی اگه چندان براتون مهم نباشه :) که امیدوارم باشه.

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

17 Oct, 22:22


«زندگی زنده نیست». این هولناک‌ترین نوشته‌ی تئودور آدورنو در کتاب «اخلاق صغیر» در مورد انسان مدرنه. به این جمله دیدگاه «جورج آگامبن» رو اضافه کنین که معتقده انسان مدرن از «تجربه کردن» خالی شده.
این مفاهیم هرچقدر تلخ واقعیت امروز ماست. خالی شدن ما از تجربه‌‌های جدید یعنی یعنی توقف زندگی. یعنی این‌که زندگی، زندگی نمی‌کنه. ما درگیر روزمَرِگی و حتی ناگوارتر از اون درگیر روزمرْگی هستیم. خالی از محتوا، خالی از کیفیت، ایستاده بر ویرانه‌های خود. آگامبن در کتاب «اجتماع آینده» اجتماعی را توصیف می‌کند که موجودات آن بی‌هیچ هویتی در کنار هم قرار گرفته‌اند، فارغ از هرگونه تعلق.
برداشت من از این مفاهیم اینه که ما در حال تهی شدنیم، در حال خالی شدن از آرمان، در حال خالی شدن از حیات. تهی شدن از حیات اجتماعی.
مصطفی مهرآیین در تعریف این جامعه معتقده ما دیگه نه قادر به گفتنیم، نه دیدن و نه شنیدن و نه حتی لمس کردن. ما نه شعر رو می‌فهمیم، نه ادبیات رو می‌فهمیم و نه درد و رنج انسان‌ها رو. ما فقط و فقط نظاره‌گریم. از خود زندگی، تنها بقا اهمیت داره. زندگی به صرف بقا.
ما در حال زائد شدنیم. انسان در حال زائد شدنه، در حال اضافه بودنه. اجتماعی رو تصور کنین که در اون انسان‌ها اضافی باشن. اون‌وقت انسانیت کجای این اجتماع تعریف می‌شه؟
و ما با مهم‌ترین پرسش روبه‌رو هستیم، اگر زندگی زنده نیست ما انسان‌ها به چه موجوداتی تبدیل می‌شیم؟

#پویا_جمشیدی

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

17 Oct, 14:38


به‌به
توی پیام‌ها مستقیما زده شد به هدف

این دیالوگ از زبان «سم‌وایز گمجی» با بازی «شان آستین» که هابیت بود به «فرودو» که نقش‌ش رو «الایجا جردن وود» بازی می‌کرد گفته شد. در سومین فیلم از سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها به اسم
The Lord of the Rings: The Return of the King
محصول سال ۲۰۰۳ به کارگردانی عالی‌جناب پیتر جکسون
و این‌که این سه‌گانه براساس کتابی با همین اسم به نویسندگی «جی‌.آر.آر تالکین» ساخته شده.

اگه اهل کتاب و فیلم و سریال هستی، دیده و ندیده دوست خوب منی :) 💚

Don't leave me here alone! It's your Sam calling. Don't go where I can't follow! Wake up, Mr. Frodo!

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

17 Oct, 13:33


بچه‌ها این جمله مستقیما اشاره به «مرگ» داره.

اونایی که مثل من عاشق فیلم و سریال هستند حتما یادشون میاد این جمله مال کدوم فیلم و از زبان کدوم شخصیته.
راهنمایی این‌که یکی سه‌گانه‌های شاهکار تاریخ سینماست که براساس کتاب ساخته شده. بین‌ سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ هم این سه‌گانه رو ساختن.
اسم فیلم؟
اسم دو تا شخصیت؟

بگم یا می‌گید؟ :)

پ.ن
خیلی کتاب بخونین
خیلی فیلم و البته سریال ببینین

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

16 Oct, 19:49


جایی نرو که نتونم دنبال‌ت بیام...

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

10 Oct, 22:18


وقتی می‌فهمیم که دیر شده.
وقتی می‌رسیم که زمان‌ش گذشته.
وقتی از خواب پا می‌شیم که اونا به خواب ابدی رفتن.
تلخه! این‌که هیچ‌وقت بدهی‌مون به مادر و پدرمون صاف نمی‌شه.

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

04 Oct, 17:49


اسم‌ش «سُرور» بود، «سروو سهراباتی». پیرزن گیلک که وقتی می‌خندید شبیه «هلوانجیری» می‌شد. مادرِ مادرم بود و «مامانی» صداش می‌کردیم. نود و دو سال زندگی کرد و از این نود و دو سال، نزدیک چهل و دو سال مادربزرگ من بود. معروفه که می‌گن نوه از فرزند شیرین‌تره و من حس می‌کنم نوه بودن و زیستن در آغوش پدربزرگ و مادربزرگ چیزی بیش‌تر از بی‌نهایت لذت‌بخشه. من نوه‌ی اول خونواده بودم، عزیزکرده‌ی پدربزرگ و مادربزرگ. غرق در توجه و محبت. پدربزرگ‌م که از دنیا رفت، احساس تنهایی کردم، امروز که مادربزرگ‌م دنیا رو ترک کرد، احساس کردم سرچشمه‌ی بی‌دریغ‌ترین محبت زندگی‌ رو برای همیشه از دست دادم. مرگ همیشه عجیبه. ناگهان آدم می‌مونه و خاطرات‌ش، آدم می‌مونه و گذشته‌ش، آدم می‌مونه و یاد همه‌ی اونایی که دوست‌شون داشته و دیگه نفس نمی‌کشن.
من از مادربزرگ‌م پُرم از خاطره، پُرم از کودکی. از روزهایی که به عشق دیدن مادربزرگ مسیر مدرسه تا خونه رو می‌اومدم. از روزهایی که لحظه‌شماری می‌کردم تا مادربزرگ از مشهد برگرده و پای چمدون سوغاتی‌هاش بشینم. از لحظاتی که مادربزرگ همه‌ی من رو زیر چادرش پنهان می‌کرد تا مبادا توی شلوغی بازار گم بشم. امروز حس کردم چهل و دو سال زندگی، مثل برق و باد گذشت.
ذهن آدمی‌زاد بازیگوشه و تصویرساز. دوست داره اتفاقات رو همون‌طوری که دل‌ش می‌خواد روایت کنه. هیچ‌کس از اون دنیا برنگشته که بگه اون‌جا چه خبره. من لحظه‌ای رو تصور می‌کنم که مادربزرگ رفته اون دنیا و مادرم رو اون‌جا می‌بینه. ما سه سال مرگ مادر رو از مادربزرگ پنهان کردیم. با این بهانه که مادر برای درمان خارج از ایرانه. مادربزرگ تا آخرین لحظه‌ی عمر چشم انتظار دخترش بود. تا آخرین روزی که توان حرف زدن داشت حال مادرم رو از من می‌پرسید و هربار می‌گفت که براش صلوات می‌فرستم که زودتر خوب بشه و برگرده پیش‌تون. مادربزرگ رفت در حالی که نمی‌دونست دخترش، سال‌ها زودتر از خودش دنیا رو ترک کرده. شاید امروز مادربزرگ بعد از مدت‌ها دخترش رو ببینه. شاید خوش‌حال بشه از این‌که تنها نیست و دخترش کنارشه. شاید ناراحت بشه از این که این همه مدت، مرگ مادر رو ازش پنهان کردیم. امروز مادربزرگ رفت، کنار پدربزرگ، کنار مادرم.

سعدی رو دوست دارم چون شعرش همیشه زبان حال آدمه

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی


مرگ ناگهان سر می‌رسه و آدم رو از چیزی که هست تنهاتر مب‌کنه. قدر بدونین، آدمایی رو که دوست‌شون دارید، آدم‌هایی رو که دوست‌تون دارن. مرگ ناگهان از راه می‌رسه.

🖤

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

03 Oct, 22:42


گلوله‌ها می‌دانند
هیچ جنگی برنده ندارد
وقتی در آن
کودکان هرگز بزرگ نمی‌شوند


#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#شعر_جنگ
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

02 Oct, 19:00


می‌گریست
گلوگه‌ای که پس از شلیک
آینده را از بین برده بود

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#شعر_جنگ
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

01 Oct, 19:51


‏جنگ پايان خواهد يافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى می‌ماند آن مادر پيرى كه چشم به راهِ فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى كه به انتظار پدر قهرمان‌شان نشسته‌اند
نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى بهاى آن را پرداخت


#محمود_درويش
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

30 Sep, 17:19


من همان پاییزم. سرد، زرد و بی‌پناه که هر صبح در تنهایی به دنیا می‌آیم، هر روز برای تنهایی‌ام سوگواری می‌کنم و هر شب در کنار تنهایی‌ام می‌گریم.
دیروز تو مرا دوست داشتی و من تو را و این گذشته است که می‌داند جز ما، چه بر ما گذشته است. به گذشته برگرد ‌به آخرین عکس‌مان که حتی آن‌روز هم نمی‌دانستیم، این آخرین قاب مشترک من و توست. اتفاقی در راه بود و ما باید می‌فهمیدیم، وقتی دست‌هایمان در عکس با هم غریبه بودند. ما با هم غریبه شدیم و به‌جای زندگی، غریبگی کردیم.
من هوایم باران است، خودم باران‌م بر سنگ‌فرش هر خیابانی که تو هر عصر از آن عبور می‌کنی. من همان اشک‌م، پشت از دست دادن‌ت، وقتی مهم نیست کدام‌یک از ما رفته است. ما یک‌دیگر را از دست داده‌ایم.
دیروز تو مرا دوست داشتی و من تو را و قید زمان برای ما آینده نداشت، گذشته بود و ما گذشته بودیم، آینده نداشتیم، ما رفته بودیم.
مرا نبخش! به‌خاطر رفتن‌ت، به خاطر رفتن‌م. که نفهمیدم، تو فقط همان یک‌بار بودی و تکرار نمی‌شدی.

#پویا_جمشیدی
#مرا_نبخش
#خط‌نوشته‌ها @jamahidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

30 Sep, 13:08


دلم تنگه ولی این‌جا
کسی چشم انتظارم نیست
همه هستن ولی افسوس
اونی که دوست دارم... نیست

ترانه‌سرا: #محمدرضا_روزبه
@Jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

29 Sep, 18:01


این آخرین شعری بود که نوشتم و آخرین دکلمه‌م بود. با چند بیت ابتدایی از محسن جان انشایی.
و وحید اختری هم خوندش
با هشتگ #هنوز لینک سایتی که دکلمه رو منتشرش کرد هست توی کانال. اگرچه نمی‌دونم هنوز توی سایت قابل گوش‌ دادنه یا نه
ولی خودم هم هیچ‌وقت دکلمه‌ی کامل رو توی کانال نذاشتم فکر کنم

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

29 Sep, 08:04


اعتراف می‌کنم این که خودم نیستم و شعر و نوشته‌هام هنوز هستن و توی گروه بعضی از ابیات‌ش رو بهم یادآوری می‌کنین حس خوبیه
💚

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

26 Sep, 19:04


تَرَم اندازه‌ی ابری که به باران بزند
تو در این شهر نباشی به بیابان بزند

هرچه بر سر بزند عاقبت‌ش وصلی نیست
جز غم‌انگیزی پاییز دگر فصلی نیست

آخرین فصل من از بودن تو فاصله داشت
یک بغل خاطره صد بغض هزاران گله داشت

گله یعنی نشود راه تو را سد بکنم
حال با خاطره های تو چه باید بکنم؟

#پویا_جمشیدی
#شعر_بخوانیم
#خط‌نوشته‌ها @jamshidipouya

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

24 Sep, 19:56


جز ما چه کسی می‌داند، چه بر ما گذشته است؟

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

22 Sep, 20:04


درنهایت چندان مهم نیست که آخرین لحظات زندگی چه‌طوری می‌گذره. شاید فقط این که با کی به پایان می‌رسه مهم باشه.

پاییزتون به‌خیر 🍁🍂

خط‌نوشته‌ها | پویاجمشیدی

16 Sep, 20:37


۲۷ شهریور ۱۴۰۰
حوالی ساعت سه بعدازظهر
مادر رفت و دیگر برنگشت....