✍️ احمد کسروی:
غزلهایی که شعرا میسرایند سود آن چیست؟ آیا عیب نیست با دل بیدرد از درد عشقِ دروغی بنالند؟ کدام مردم چنین رسمی دارند که ایرانیان دومین باشند؟
صدها عیب در زندگانی مردم پیداست: بالای منبر میروند جز «قصص بنیاسرائیل» سخنی ندارند. اختیار زنان بدست دعانویسان میباشد. سوگند خوردن رواج دارد. دشنام دادن شیوع دارد. چاپلوسی پیشهی مردم است. از یکسو «بنده» و «چاکر» و «غلام خانهزاد» و «احقرالخلایق» می باشند و از سوی دیگر «جناب مستطاب اجل اکرم» و «جناب علامی فهامی آیتالله فی الارضین». هنوز «خان» و «میرزا» یادگاران چنگیز و تیمور پیش و پس هر نامی شیوع دارد و در سایهی نزدیکی باروپا و فزونی سینماها صد عیب دیگر نیز رواج گرفته: گستاخی زنان، نابکاری مردان و ستیزهرویی جوانان.
اینهمه زمینه سودمند برای نوشتن، ولی سخنوران ما «بانگ أنا الحق» میزنند و «خضر عشق» میشوند. «از آب حیات می» سیرابی میخواهند. از «جهان» شکایت مینمایند «بکام این دل شیدا نمیگردد». «از بادهی الست مست» گردیده تا «دم رستخیز هوشیار» نمیگردند و «جامهی عشق که خیاط ازل» بر تن ایشان دوخته تا ابد در نمیآورند و به «خسرو پرویز» که استخوانهایش خاک شده پیغام میدهند «بیش از این ستم به کوهکَن روا ندارد» و شیرین را مدتی به وی واگذارد.
https://t.me/jamalsanatnegar