Canal از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی @irajrezaie no Telegram

از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی
رقص است زبانِ ذرّه زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
"مولانا"

ارتباط با ادمین
@Irajrezaiee
2,611 Inscritos
425 Fotos
23 Vídeos
Última Atualização 09.03.2025 03:39

Canais Semelhantes

آقشام گَلَن
2,803 Inscritos
کلمه‌بازی
2,762 Inscritos

زبان ذره: مفهوم و اهمیت رقص در شعر فارسی

رقص به عنوان یک بیان هنری و فرهنگی از دیرباز در ادبیات و هنرهای ایران نقش مهمی ایفا کرده است. شعر فارسی، به ویژه آثار بزرگانی چون مولانا، به تفصیل به مفهوم رقص و ارتباط آن با روحیات انسانی پرداخته است. در شعر معروف مولانا، 'رقص است زبانِ ذره زیرا جز رقص دگر بیان ندارد'، به زیبایی ابراز می‌شود که رقص نه تنها یک هنر، بلکه یک زبان و وسیله‌ای برای بیان احساسات و عواطف انسانی است. رقص در این زمینه به مثابه یک زبان جهانی بروز می‌کند که توانایی انتقال احساسات عمیق و غنی را دارد. در این مقاله، به بررسی عمیق‌تر این مفهوم در شعر فارسی و تأثیر آن بر فرهنگ و هنر خواهیم پرداخت.

رقص در شعر فارسی چه نقشی دارد؟

رقص در شعر فارسی به عنوان نمادی از شادابی و زندگی تجلی می‌یابد. شاعران به ویژه در اشعار عاشقانه و عرفانی، رقص را به عنوان نمایشی از ارتباط روح با جسم و نمادی از عشق الهی و انسانی به کار می‌برند.

این نوع بیان عاطفی، باعث می‌شود تا خواننده یا شنونده به درک عمیق‌تری از احساسات شاعر برسد. رقص به عنوان ابزاری برای بیان احساسات عمیق و ناگفته در ادبیات فارسی بسیار مؤثر بوده و توانسته است پیوندی عمیق بین کلام و احساس برقرار کند.

چگونه مولانا رقص را در آثار خود توصیف کرده است؟

مولانا به رقص به عنوان یک تجربه روحانی و عرفانی نگاه می‌کند. او در اشعار خود بارها به رقص به عنوان نمادی از شادی و وحدت با خدا اشاره کرده است و آن را به نوعی حرکتی می‌داند که روح را به سوی معشوق می‌برد.

در واقع، مولانا با استفاده از تمثیل رقص، به مفهوم حرکت روح در جستجوی حقیقت و عشق الهی می‌پردازد و به نوعی رقص را به عنوان مسیری برای رسیدن به عرفان و آگاهی عمیق‌تر از وجود انسانی می‌بیند.

آیا رقص تنها در شعر مولانا مورد توجه قرار گرفته است؟

نه، رقص در آثار بسیاری از شاعران بزرگ فارسی‌زبان مانند حافظ، سعدی و نیز در ادبیات معاصر مورد توجه قرار گرفته است. هر یک از این شاعران به نوعی از رقص به عنوان نماد احساسات و ارتباطات انسانی و الهی استفاده کرده‌اند.

در ادبیات فارسی، رقص به عنوان نمادی از عشق، شادی و آزادی به تصویر کشیده شده و به عنوان یک بخش جدایی ناپذیر از فرهنگ ایرانی احترامی ویژه دارد.

چگونه می‌توان تأثیر رقص را در فرهنگ ایرانی مشاهده کرد؟

تأثیر رقص در فرهنگ ایرانی به وضوح در مراسم‌های مختلف مذهبی و اجتماعی دیده می‌شود. رقص در جشن‌ها، عروسی‌ها و رویدادهای فرهنگی نقش پررنگی دارد و به عنوان یک نماد فرهنگی مهم شناخته می‌شود.

علاوه بر این، رقص به عنوان نمادی از اتحاد و همبستگی در جامعه ایرانی نیز تأثیر زیادی دارد و مردم را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند.

آیا رقص فقط یک هنر است یا معنای عمیق‌تری دارد؟

رقص فراتر از یک هنر ساده است و در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان یک زبان پایدار برای بیان احساسات و ارتباط با دیگران شناخته می‌شود. در ادبیات فارسی، رقص به عنوان ابزاری برای بیان عشق و درون‌مایه‌های روانی عمیق به کار می‌رود.

این هنر، نه تنها از نظر زیبایی‌شناختی جذاب است، بلکه به عنوان یک وسیله برای ارتباط عاطفی و شناخت عمیق‌تر از خود و دیگران نیز عمل می‌کند.

Canal از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی no Telegram

اگر به دنبال یک کانال تلگرامی جذاب و پر از انرژی مثبت هستید، کانال u0627u0632 u0632u0628u0627u0646ِ u0630َu0631ّه / u0627u06CCu0631u062C u0631u0636u0627u06CCu06CC دقیقاً جایی است که باید باشید. این کانال تلگرامی توسط ایرج رضایی اداره می‌شود و ارائه‌دهنده‌ی مطالبی پر انرژی، شاد و الهام بخش است. در اینجا رقص به عنوان زبان ذره آشکار می‌شود؛ زیرا زبان رقص توانایی بیان احساسات و افکار را بهتر از هر زبان دیگری دارد. همچنین، بر اساس واژه‌های مولانا که آمده، رقص تنها راهی است که ذره می‌تواند بیان کند و هیچ راه دیگری برای این بیان وجود ندارد. اگر علاقه‌مند به ارتباط با ادمین کانال هستید، می‌توانید با آیدی @Irajrezaiee ارتباط برقرار کنید. بنابراین، با پیوستن به کانال u0627u0632 u0632u0628u0627u0646ِ u0630َu0631ّه / u0627u06CCu0631u062C u0631u0636u0627u06CCu06CC، شادی، انرژی و همبستگی را تجربه کنید.

Últimas Postagens de از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

Post image

این هم شرابِ خانگیِ ما
بی‌ترسِ محتسب خورده
بی‌هیچ بانگِ نوشانوشی
جز بانگِ ربّنایِ استادِ جاودان یادِ ما:
"محمدرضا شجریان"

(شرابِ خانگی ترسِ محتسب خورده
به روی یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش!)
"حافظ"

@irajrezaie

08 Mar, 14:59
303
Post image

"مردی از باغبان پرسید: چرا گیاهانش آنقدر زیبا رشد کرده‌اند؟
باغبان پاسخ داد: من آنها را مجبور نمی‌کنم رشد کنند، فقط آنچه را که مانع رشد آنهاست از راه بر می‌دارم.
"

تمثیل فوق، تمثیل زیبایی است. اما در عین حال به گمانم، تسرّی مطلق و غیرنقّادانۀ آن به عالم انسانی، باز همچنان می‌تواند مثل هر تمثیلِ دیگری، در عین رهگشایی و روشنگری، خطرناک و رهزن هم باشد.

درختان و گیاهان می‌توانند به یک باغبان خوب اعتماد کنند. آنها چاره‌ای هم غیر از این ندارند. اما مسئله این است که انسان درخت و گیاه نیست. وانگهی، در عالم انسانی چه کسی می‌تواند مطلقاً ادعا کند که باغبانِ خوبی برای دیگری است؟ گیرم که آن دیگری، نزدیک‌ترین و عزیزترین کس به آدمی یعنی فرزند او باشد. به نظرم چون نیک بنگریم بین تمثیل باغبان و تمثیل چوپان که ظاهراً خیر گوسفندانش را می‌خواهد، در اساس و ماهیت، فرق چندانی نیست. اگرچه تمثیل باغبان، لطیف‌تر و شاعرانه‌تر و به مذاق انسان امروز سازگارتر می‌نُماید و درست از جهت همین لطافت و شاعرانگی و سازواری هم، حتی شاید فریبنده‌تر و خطرناک‌تر از تمثیل چوپان باشد. هر ولیّ و قیّمی با سود بردن از استعاره باغبان، می‌تواند به تشخیص خودش، که هیچ تضمینی به درستی آن نیست، چیزهایی را مانع رشد فرد تحت ولایت و حمایت خود بپندارد و در نهایت برای از میان برداشتن خیرخواهانۀ آنها، کار را خواسته یا ناخواسته، به زور و سلطه و اجبار بکشاند که ممکن است به تباهی زندگی دیگری منجر شود.

@irajrezaie

08 Mar, 10:34
434
Post image

در دلِ قاب نمی‌گنجی و این را دانم
چه کند قاب دلش را که گریزی ز تو نیست!

هر یک از ما محدودیتِ قابها و رنج و عذاب ناشی از آن را در زندگی‌مان بیش و کم حس کرده‌ایم. اما به نظرم، آدم که عکاس یا نقاش و یا شاعر باشد، برای مثال شاعر هنرمندی چون مولانا، این محدودیت قابها را بیشتر حس می‌کند؛ چنانکه فرمود:
آیینه تو را بیند اندازۀ عرض خود / در آینه کِی گنجد اَشکالِ کمالِ تو؟!
در میان هنرها، به خیالم، تنها هنر سینماست که با امکانات روایی و ظرفیت‌های بیانی و بصریِ بالقّوه بالایی که دارد، از محدودیت قابها، بیم و هراس چندانی ندارد. البته این را هم می‌دانیم که قاب گرفتن، همواره نشان از اضطرار و اجبار و محدودیت نیست؛ بلکه گاهگاهی هم، اتخاذِ طریقی هوشمندانه و از سرِ آزادی و انتخاب است که به طور خاص از جانب اهل هنر، برای بهتر تماشا کردن و نظر دوختن به یک پدیده، صورت می‌پذیرد.

(عکس از: کانالِ تلگرامیِ "رنگ و درنگ")

@irajrezaie

08 Mar, 08:39
400
Post image

هزار بار بِشُستم دهان به مُشک و گلاب
هنوز نام تو بُردن دریغ می‌آید!


آدمی را از زمزمه و نیایش گریزی نیست. چه کسی هست که گاه‌گاهی به آسمانِ لایتناهی، این سقفِ بلندِ سادۀ بسیار نقش، به تعبیر حافظ، نظر ندوخته باشد و در حسی از حیرت و عظمت و خشوع فرونرفته باشد. گیرم که فروید، پدرِ علمِ روانکاوی، در مواجهه‌ای که ظاهراً موجّه می‌نماید، این احساسِ یگانگی و درآمیختگیِ کیهانی را که رومن رولان، نویسنده شهیر فرانسوی، احساسِ اقیانوسی‌‌ می‌نامید، از آسمان به زمین فرود آورد و در نهانی‌ترین لایه‌هایِ ناهشیارِ ضمیرِ هر شخص، در پیوند با کودکی و نیازها و حرمان‌های آن ایام، که مهم‌ترین‌شان طلب امنیّت است، جست‌وجو‌ کند. به هر تقدیر، از هر منظر که بنگریم، گاهی انسان، حس زمزمۀ آن‌سویی‌اش را از دست می‌دهد؛ نه به این دلیل که آسمان را اساساً کور و کر و کبود، تهی از هر وجودِ غایی و متعالیِ ندانم‌که‌ و ندانم‌‌چه‌ای می‌بیند. بل از آن رو که احساس می‌کند واژه‌ها، اگرچه بغایت عمیق و پاک و لطیف، واژه‌های او و لایقِ دهان و انفاس و گفتار او نیستند. واژه‌هایی که بر زبان آوردن آن، دلیری می‌خواهد؛ به قول حضرت خداوندگار، نفسی پاک‌تر از باران می‌خواهد! (کان نفس خواهد ز باران پاک‌تر/ وز فرشته در روش درّاک‌تر)
باری، در چنین حالتی، اگر آدمی، دهان از هر گونه ذکر و نیایشی فروبندد، به صدق و راستی نزدیک‌تر نیست؟ وانگهی، چنین سکوتِ صادقانه و شرافتمندانه‌ای، خود شکلی از نیایش نیست؟!

@irajrezaie

06 Mar, 16:32
540