پریشان رو، پریشان گو، پریشان خاطرم کردی…
گنجشک های مرده
@gonjeshkhaye_morde
همین که حوصله شعر خواندنی داریم
غنیمت است در این روزگار بی برکت...
.
.
شروع فعالیت
👇
March 26 ,2017
گنجشک های مرده (Persian)
گنجشک های مرده یک کانال تلگرامی با نام کاربری gonjeshkhaye_morde است که فضایی فرهنگی و ادبی برای علاقمندان به شعر و ادب فراهم می کند. این کانال با شعرهای زیبا و منتخبی از شاعران معروف و نوآوران ادبی همراه است و افرادی که علاقه مند به شعر خواندن و لذت بردن از زیبایی های زبان فارسی هستند را به خود جذب می کند. اگر شما هم حوصله شعر خواندن دارید و دوست دارید با دیگر علاقه مندان به ادبیات ایرانی در ارتباط باشید، گنجشک های مرده بهترین انتخاب برای شماست. این کانال در تاریخ 26 مارس 2017 آغاز فعالیت کرده است و تاکنون توانسته است جامعه ای پر از علاقه مندان به ادبیات را به هم جذب کند.
گنجشک های مرده
07 Feb, 09:46
چجوری دوسم نداری؟
اینو بهم یاد نده..
بزار حداقل خودم، خودم رو دوست داشته باشم.
بزار حداقل خودم، خودم رو دوست داشته باشم.
گنجشک های مرده
05 Feb, 09:06
تبعیدی‌ام میان جهنّم‌ها
وصل است زندگیم به ماتم‌ها
راهی به تیغ و قرص‌تر از سم‌ها
لبخندِ در محاصره‌ی غم‌ها
دست مرا بگیر که میترسم
میترسم از تمامی آدم‌ها...
مهدی موسوی
وصل است زندگیم به ماتم‌ها
راهی به تیغ و قرص‌تر از سم‌ها
لبخندِ در محاصره‌ی غم‌ها
دست مرا بگیر که میترسم
میترسم از تمامی آدم‌ها...
مهدی موسوی
گنجشک های مرده
05 Feb, 00:26
هوشنگ گلشیری؛
می‌دانستم که نمی‌رسم، اما رفتم، تمامِ شب، تمامِ روز...
می‌دانستم که نمی‌رسم، اما رفتم، تمامِ شب، تمامِ روز...
گنجشک های مرده
04 Feb, 03:54
جناب سعدی می‌فرمایند:
چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم؟
چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم؟
گنجشک های مرده
03 Feb, 21:35
غلامرضا بروسان نوشته بود:
دلم، پرتقال خونی وسط میدان جنگ؛ گردوی نارسی که دست را سیاه میکند.
دلم، پرتقال خونی وسط میدان جنگ؛ گردوی نارسی که دست را سیاه میکند.
گنجشک های مرده
03 Feb, 10:49
از صبح انگار دستام باهام قهرن، هیچ کاری نتونستم بکنم،اولین عضوی که باهام لج میکنه دستامه ، شاید این دست‌ها خاک باغچه میخوان یا ساز یا شایدم دلشون برای دست‌های آشنا تنگ شده.
گنجشک های مرده
02 Feb, 23:07
وقتی تن کسی رو زخمی کنی،
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر می کنه.
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر می کنه.
گنجشک های مرده
02 Feb, 08:39
آدم متوجه نیست، متوجه نیست تا وقتی که میشینه برای یکی تعریف میکنه، اونجاست که میفهمه چه فاجعه تلخی رو پشت سر گذاشت.
گنجشک های مرده
02 Feb, 00:35
همین گیرافتادنم در تاریکی و شب، زمانی لذت‌بخش می‌شود که میل به نوشتنِ کلماتِ نغز و چرند، از خوابیدنم ممانعت میکند.
گنجشک های مرده
01 Feb, 11:00
امید مثل نفس کشیدنه
هر چقدر نفست رو حبس کنی باز تا یه جایی میتونی تحمل کنی نفس نکشیدن رو
امیدم همینه
تا یه جایی میتونی نا امید باشی
دست خودت نیست
ادم به امید زنده است🕊
هر چقدر نفست رو حبس کنی باز تا یه جایی میتونی تحمل کنی نفس نکشیدن رو
امیدم همینه
تا یه جایی میتونی نا امید باشی
دست خودت نیست
ادم به امید زنده است🕊
گنجشک های مرده
25 Jan, 12:55
سلام بر مزاری
که آغوشش را برای این آواز باز میکند.
سلام بر مرده‌ای که هر چه بیشتر بر او گریستیم
بیشتر بالید!
سلام بر سکوت
این تنها طفل خاموش
که قبرش گهواره‌ی او است!
که آغوشش را برای این آواز باز میکند.
سلام بر مرده‌ای که هر چه بیشتر بر او گریستیم
بیشتر بالید!
سلام بر سکوت
این تنها طفل خاموش
که قبرش گهواره‌ی او است!
گنجشک های مرده
25 Jan, 12:54
نه
سنگ نبودم
اما حرف‌هایم
از گوش خدایان
بر می‌گشت به زهدان تنهایی‌‌ام
تا پسری برای شیطان بسازد.
اگر دوست دارید صدای سکوت را بشنوید
به لالایی زنی گوش کنید
که فرزندی زاییده
اما از آن او نیست.
سنگ نبودم
اما حرف‌هایم
از گوش خدایان
بر می‌گشت به زهدان تنهایی‌‌ام
تا پسری برای شیطان بسازد.
اگر دوست دارید صدای سکوت را بشنوید
به لالایی زنی گوش کنید
که فرزندی زاییده
اما از آن او نیست.
گنجشک های مرده
25 Jan, 12:53
این راه
که افتاده دنبال من
ریشه‌های بذری‌ست
که فاصله‌ی اسم‌و‌رسم‌اش
گودال اندوه را پر میکند
رهایش کرده بودم و می‌پنداشتم، می‌پوسد
اما
این بلند بالا که پشت‌ِسرم می‌دود
تن اوست.
با گیاهان زیادی خوابیدم
و نترسیدم، سایه‌گیر شوم!
از سکوت
هر چه دورتر ایستادم
تاریک‌تر شدم.
که افتاده دنبال من
ریشه‌های بذری‌ست
که فاصله‌ی اسم‌و‌رسم‌اش
گودال اندوه را پر میکند
رهایش کرده بودم و می‌پنداشتم، می‌پوسد
اما
این بلند بالا که پشت‌ِسرم می‌دود
تن اوست.
با گیاهان زیادی خوابیدم
و نترسیدم، سایه‌گیر شوم!
از سکوت
هر چه دورتر ایستادم
تاریک‌تر شدم.
گنجشک های مرده
24 Jan, 22:17
فکر می‌کرد من ناراحتم که با یک عذرخواهی و جبران اشتباه در پی حل ماجرا باشد؛ اما اینطور نبود عزیزم، تو من را از خودت نا امیده کرده بودی و چاره‌ی نا امیدی چیزی جز ترک کردن نبود.
گنجشک های مرده
23 Jan, 22:02
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار،
مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من...
مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من...
گنجشک های مرده
23 Jan, 19:21
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق!
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
گنجشک های مرده
23 Jan, 18:40
جز تو زنی آغوش من را پُر نخواهد کرد
تو میروی و تا ابد این آشیان خالی ست
تو میروی و تا ابد این آشیان خالی ست
گنجشک های مرده
23 Jan, 16:55
تقریبا هر چند وقت یک‌بار تمایل عجیب و غریبی به خوندن شعرهای منزوی پیدا میکنم.
گفتم با شما هم به اشتراک بذارم.
گفتم با شما هم به اشتراک بذارم.
گنجشک های مرده
23 Jan, 16:39
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم
گنجشک های مرده
23 Jan, 15:29
مرگ آنقدر به زندگی ام عرصه تنگ کرد
تا جای و جامه، حالت گور و کفن گرفت
تا جای و جامه، حالت گور و کفن گرفت
گنجشک های مرده
21 Jan, 21:26
سلام محبوبِ من
زندگی همین است.
شب گریه میکنیم و صبح می‌خندیم
و هیچکس هم این را به روی دیگری نمی‌آورد!
زندگی همین است.
شب گریه میکنیم و صبح می‌خندیم
و هیچکس هم این را به روی دیگری نمی‌آورد!
گنجشک های مرده
21 Jan, 09:25
گاهی از این امیدی که همیشه باهامه خسته میشم، ولی مثل اینکه اون از من خسته نمیشه.
گنجشک های مرده
20 Jan, 21:58
این حجم از حوصله سر رفتن طبعا باید تهش به یه چیز هیجان انگیز برسه نه اینکه بشه یه سبک از زندگی.
گنجشک های مرده
20 Jan, 13:48
اگر بتونم هیجانات به وقت غم، خشم و استرس رو کنترل کنم قطعاً حالم و وضعیتم خیلی بهتر میشه.
گنجشک های مرده
19 Jan, 18:44
هیچوقت نتونستم نسبت به حال آدمای اطرافم«بی‌تفاوت‌باشم!»
حتی غریبه ترینشون
حتی غریبه ترینشون
گنجشک های مرده
19 Jan, 14:53
اگه خودتون نمیتونین پرواز کنین
انگشتای‌دستتون میتونن..
دستتونو بیارین بالا انگشتاتونو تکون بدین:)
انگشتای‌دستتون میتونن..
دستتونو بیارین بالا انگشتاتونو تکون بدین:)
گنجشک های مرده
18 Jan, 08:45
شمال واسه ما شمالیا هم هر روز یه ورق تازه رو میکنه.
اون از بارون دیروز که جرأت نمیکردی تا سر کوچه بری، اینم از هوای مطبوع بهاری الان.
اون از بارون دیروز که جرأت نمیکردی تا سر کوچه بری، اینم از هوای مطبوع بهاری الان.
گنجشک های مرده
17 Jan, 04:08
یه وقتایی تو خواب میبینم خوردم زمین
بعد میترسم بلند شم
میترسم استخونام خورد شده باشه. میترسم نتونم تکون بخورم..
بعد میترسم بلند شم
میترسم استخونام خورد شده باشه. میترسم نتونم تکون بخورم..
گنجشک های مرده
16 Jan, 19:41
سرانجام به ادبیات روی آوردم، که پیوسته پناهگاهِ کسانی‌ست که نمی‌دانند سر پر شور خود را کجا بر زمین بگذارند.
میعاد در سپیده دم - رومن گاری
میعاد در سپیده دم - رومن گاری
گنجشک های مرده
14 Jan, 15:56
روزتون مبارک مردای خانواده. شما خیلی محترم و پر تلاشید.
تو دوران سختی زندگی رو می‌چرخونید.🤍
تو دوران سختی زندگی رو می‌چرخونید.🤍
گنجشک های مرده
11 Jan, 21:58
«من اما زنی هستم
که دنیا را
روی نوک انگشتانم می‌چرخانم
ولی از پس دلتنگی‌هایم برنمی‌آیم.»
• اِجه تِمِلکوران
که دنیا را
روی نوک انگشتانم می‌چرخانم
ولی از پس دلتنگی‌هایم برنمی‌آیم.»
• اِجه تِمِلکوران
گنجشک های مرده
11 Jan, 19:00
اگه من تموم شم کی شروع میشه؟
من تموم شم تو شروع میشی؟
من تموم میشم
تو شروع میشی؟
من تموم شدم
تو شروع شدی؟
من تموم شم تو شروع میشی؟
من تموم میشم
تو شروع میشی؟
من تموم شدم
تو شروع شدی؟
گنجشک های مرده
11 Jan, 16:46
نوشتن داره ذره ذره منو از بین می بره
حس میکنم هر چیزی که هستم رو دارم روی کاغذای باطله می نویسم و این روزاست که تموم شم..
حس میکنم هر چیزی که هستم رو دارم روی کاغذای باطله می نویسم و این روزاست که تموم شم..
گنجشک های مرده
10 Jan, 10:58
در سرِ من چیزی نیست به جز چرخشِ ذراتِ غلیظِ سرخ....
«مادرم؛ فروغ»
گنجشک های مرده
09 Jan, 23:25
باید الان یکی از آهنگای دشتی شجریان رو پلی کنم و در حالی که تمام فکر و ذهنم روی اوج و فرودشه چشم هامو بندم و بخوابم..
گنجشک های مرده
09 Jan, 12:39
چند دقیقه پیش توی آیینهٔ کوچکی که به تازگی هدیه گرفتم به چهرهٔ خودم نگاه کردم تا احساساتم رو درونش پیدا کنم، مردمک چشمام گشاد شده بود، به این فکر کردم از این به بعد به مردمک چشمای تو بیشتر دقت کنم و به مردمک چشمای آدمای دیگه.....
گنجشک های مرده
08 Jan, 10:04
میگن آدما وقتی میگن میخوام تنها باشم و این صحبتای کلیشه ای یعنی میخوان با یکی صحبت کنن. اما اینکه با کی و چه حرفی رو بزنن رو نمیدونن..
دیدم که میگم
حقیقتا نمیدونن..
دیدم که میگم
حقیقتا نمیدونن..
گنجشک های مرده
06 Jan, 22:08
میترسم هی بنویسم بنویسم بنویسم.. یهو تموم شیم.. هم من هم قلمم هم تو هم دوست داشتنت.. همه چی
می ترسم هی بنویسم و تموم شدنمونو جلو بندازم..
میترسم
بنظرت تموم میشیم..!؟
می ترسم هی بنویسم و تموم شدنمونو جلو بندازم..
میترسم
بنظرت تموم میشیم..!؟
گنجشک های مرده
04 Jan, 12:35
چه چیزها که دلم می‌خواد بگم اما بهونه‌ای برای گفتنش پیدا نمی‌کنم.
گنجشک های مرده
03 Jan, 22:24
احساسِ یأس آورِ دوست نداشته شدن به من غلبه کرده و تنهاییِ عظیمی در پسِ آن. گویا همیشه تنهایی برای من با رانده شدن، طرد شدن و دوست نداشته شدن همراه بوده....
احساس می کنم آدم ها دوستم ندارند و من ؟
احساس می کنم آدم ها دوستم ندارند و من
گنجشک های مرده
03 Jan, 12:26
یه جاهایی از گذشته رو باید بغل کرد، یه جاهاییشم باید ریخت توی آتیش و خاکسترش کرد، دودش‌کرد..
که بپره.. بره.. فقط بره..
که بپره.. بره.. فقط بره..
گنجشک های مرده
03 Jan, 10:45
برقمون دو ساعت میره ، پشت بندش هم آب قطع میشه هم اینترنت، ناخودآگاه یاد اون آقاهه افتادم که یوقتی گفته بودن که برق رو مجانی میکنیم ، میگم حالا ما برق مجانی نمیخوایم اقلا همون برق پولی رو بهمون بدید تانمردیم ! درسته که آقایون گفتن ملت مقاومت میکنن و اگه لازم بشه روزی یه وعده غذا میخورن! اینم درسته که سهم آقازاده هاشون مقاومت تو اروپاست و ما سهممون مقاومت تو ایران عزیز ، ولی عرض کنم خدمت آقایون برای مقاومت کردن باید اول زنده باشیم ، میترسم با این شیوه که درپیش گرفتید کسی برای مقاومت باقی نمونه ، ازما گفتن😒🙄
گنجشک های مرده
02 Jan, 21:46
امیدوارم فردا یه خبر عالی بشنوین از اون خبرا که با شنیدنش لباتون بخنده، و اشک از گوشه چشمتون روون شه... و بگین باورم نمیشه خوابم ؟یعنی آرزوها رو میشد به چشم دید؟
خدارو چه دیدی شاید فردا دنیا برای تو ساز بزنه... هماهنگ با رقصِ تو.
خدارو چه دیدی شاید فردا دنیا برای تو ساز بزنه... هماهنگ با رقصِ تو.
گنجشک های مرده
02 Jan, 20:54
تنهایی آدم رو ازش می‌گیرین جاش چی به‌اش می‌دین؟ یه تنهایی بزرگ‌تر؟ دست شما درد نکنه! خیلی ممنون!
گنجشک های مرده
01 Jan, 23:36
چیزی که کل روز ازش فرار کردی، شب میاد می‌زنه رو شونه‌ات، اعلامِ حضور میکنه و توی نگاهش؟ احساسِ بُرد.
گنجشک های مرده
01 Jan, 07:28
بگذریم. درد من درد منه، جز من کسی رو نمی‌کُشه. به قول جوکر: "چیزی که نکشتت عجیب‌ترت میکنه"، و حس میکنم که قراره تبدیل به آدم عجیب دیگه‌ی زندگیم بشم.
گنجشک های مرده
31 Dec, 17:50
یه جا خوندم«من دوتا شخصیت دارم، شخصیت اولم یه آدم بامزه و پرانرژیه، شخصیت دومم آدمیه که حتی خودمم بخوام حالش خوب نمیشه.»
و این بهترین توصیف درمورد من بود🥴
و این بهترین توصیف درمورد من بود🥴
گنجشک های مرده
30 Dec, 08:19
اگر حرف‌هایم را می‌شنوی هم چیزی نگو؛
بگذار کلمات بیشتری غم را بو بکشند و مرا بیابند.
بگذار کلمات بیشتری غم را بو بکشند و مرا بیابند.
گنجشک های مرده
30 Dec, 04:47
هرکدوم از بچه‌های دانشگاه که شماره‌مو می‌گیره و بعد میس میندازه که منم شماره‌شو داشته باشم، «جواب نده» سیوش میکنم.
گنجشک های مرده
30 Dec, 04:30
https://t.me/Sell_Stars_Telegram_Cheap_bot?start=_tgr_TN1ejX5lNDJk
گنجشک های مرده
29 Dec, 21:09
یجا خوندم که موقعی که برف می باره همه جا ساکت میشه چون دونه های برف امواج صوتی رو جذب میکنن.
میدونی من فکر میکنم آدمی هم که دوسش داری مثل برف میمونه وقتی میاد دیگه هیچ صدایی نمی‌شنوی و چشمت دیگه هیچ جا رو نمی‌بینه، فقط و فقط همون آدمو میبینی و توش غرق میشی.
میدونی من فکر میکنم آدمی هم که دوسش داری مثل برف میمونه وقتی میاد دیگه هیچ صدایی نمی‌شنوی و چشمت دیگه هیچ جا رو نمی‌بینه، فقط و فقط همون آدمو میبینی و توش غرق میشی.
گنجشک های مرده
29 Dec, 00:08
وقتی که باید بخوابیم، خوابمون نمیاد، وقتی که نباید بخوابیم خوابمون میاد. خدایا مرسی.
گنجشک های مرده
24 Dec, 22:37
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهٔ ویرانیست
- فروغ
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهٔ ویرانیست
- فروغ
گنجشک های مرده
23 Dec, 18:25
من بوسه‌هایم را سپرده‌ام به آفتاب و باد و باران؛
آن‌ها به تو نزدیک‌ترند.
آن‌ها به تو نزدیک‌ترند.
گنجشک های مرده
23 Dec, 00:38
خا؛ صدای گنجشکا هم در اومده و من هنوز خوابم نبرده؛ ساعت هشتم باید بیدار شم. آخه چرا پس.
گنجشک های مرده
23 Dec, 00:34
بوسیدنِ او، در آغوش‌کشیدنَش یا نوازش موهایش ممکن نبود؛ نسبتم با او چه بود؟ رهگذری که تمام عمر در فکرش مانده؟ دورافتاده‌ای که این سال‌ها به دوست‌داشتنِ او مشغول بوده؟ کدام‌یک از این‌ها می‌توانست نسبتم را با او، به درستی شرح دهد؟ هیچ‌یک؛ چون هنوز همانی‌ام که در حسرت مانده؛ حسرت گفتنِ یک دوستت‌دارمِ ساده.
گنجشک های مرده
22 Dec, 09:40
نوشته بود «به زندگی وصلم میکنی مامان»
و این دقیق ترین توصیفی بود که از مادر خوندم...!
و این دقیق ترین توصیفی بود که از مادر خوندم...!
گنجشک های مرده
18 Dec, 20:30
شجریان می‌خونه:
«مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم.»
نفسم تو سینه حبس میشه واقعا!
«مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم.»
نفسم تو سینه حبس میشه واقعا!
گنجشک های مرده
22 Nov, 17:19
جمعه‌ها فی‌النفسه دلگیر و مرارت‌آور است
وای اگر مایوس هم باشی تو از فردای خود
#مهدی_امیری
وای اگر مایوس هم باشی تو از فردای خود
#مهدی_امیری
گنجشک های مرده
19 Nov, 21:17
«خواب ندارم. هیچ‌چیز در ذهنم روشن نیست. نمی‌توانم بگویم چه‌قدر مغشوش و ناراحتم، الان همه‌چیز حسابی به‌هم ریخته و فکر میکنم فردا بدتر هم خواهد شد.»
گنجشک های مرده
19 Nov, 09:40
می‌خواستم یه‌چیزی بنویسم. از همه‌شون منصرف شدم. همینو مینویسم لااقل.
شاید بعدا نوشتم...
شاید بعدا نوشتم...
گنجشک های مرده
18 Nov, 22:26
ابری ست غوطه ور وسط خواب های مرد
که آتش نگاه مرا سرد می کند
بی فایده ست سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب! باز مرا طرد می کند
که آتش نگاه مرا سرد می کند
بی فایده ست سعی کنم مثلتان شوم
دنیای خوب! باز مرا طرد می کند
گنجشک های مرده
18 Nov, 22:25
این باد از کدام جهنّم رسیده است
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می کند
هی می رسد به نقطه ی پایان، به خودکشی
یک لحظه مکث،بعد عقبگرد می کند
که برگ، برگ، برگ مرا زرد می کند
هی می رسد به نقطه ی پایان، به خودکشی
یک لحظه مکث،بعد عقبگرد می کند
گنجشک های مرده
18 Nov, 22:23
مامان! تمام زندگی ام درد می کند
دارد چه کار با خودش این مرد می کند؟!
دارد مرا شبیه همان بچّه ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی کرد می کند
دارد چه کار با خودش این مرد می کند؟!
دارد مرا شبیه همان بچّه ی لجوج
که تا همیشه گریه نمی کرد می کند
گنجشک های مرده
03 Nov, 18:21
حزن مهمه
اما باید بلد باشی باهاش چجوری تا کنی
مثل خوشحالی ، خشم ، و هر حس دیگه ای که هست...
اما باید بلد باشی باهاش چجوری تا کنی
مثل خوشحالی ، خشم ، و هر حس دیگه ای که هست...
گنجشک های مرده
03 Nov, 18:18
میخوام با یکی حرف بزنم و درک کنه که الان هم خوشحالم هم ناراحت
و هنوزم سعی دارم بفهمم چطوری ممکنه...
و هنوزم سعی دارم بفهمم چطوری ممکنه...
گنجشک های مرده
01 Nov, 15:58
امروز از صبح حالم دگرگونه، یه جورایی قهرم با خودم ، به زور به آدم‌ها سلام میدادم، موقع نوشتن هی جمله‌هام نصفه میموند. اولین عضوی که باهام لج میکنه دستامه ، شاید این دست‌ها خاک باغچه میخوان یا ساز یا شایدم دلشون برای دست‌های آشنا تنگ شده...نمیدونم
گنجشک های مرده
31 Oct, 20:31
«من اما زنی هستم
که دنیا را
روی نوک انگشتانم می‌چرخانم
ولی از پس دلتنگی‌هایم برنمی‌آیم.»
• اِجه تِمِلکوران
که دنیا را
روی نوک انگشتانم می‌چرخانم
ولی از پس دلتنگی‌هایم برنمی‌آیم.»
• اِجه تِمِلکوران
گنجشک های مرده
29 Oct, 19:09
"اگه من بتونم بگذرم از این روزها و شب های تاریک، میام به دیدن تو زهرا ."
گنجشک های مرده
28 Oct, 22:33
"یکهو به قدری ناراحت میشم و پرت میشم تو گودال غم و ناراحتی، انگار من نبودم که همین چندساعت پیش میخندیدم ...
گنجشک های مرده
27 Oct, 15:42
.یه چیزی تو بغل‌کردن هست که کافکا تو نامه‌‌ای می‌نویسه:
«بغلم کن ملینا
بغلم کن که حرف زدن کافی نیست...»
نزار قبانی میگه:
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می‌میرم
و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته‌ام!
«بغلم کن ملینا
بغلم کن که حرف زدن کافی نیست...»
نزار قبانی میگه:
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می‌میرم
و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته‌ام!
گنجشک های مرده
26 Oct, 21:30
چه می‌فهمی از زنِ شاعری که هزارهزار زنِ غمگین و لال در کالبدش زندگی می‌کنند؟
گنجشک های مرده
25 Oct, 18:07
امروز سخت گذشته . اصن شاید فردا هم سخت تر باشه . اما بالاخره که یه روزی آفتاب درمیاد
گنجشک های مرده
24 Oct, 22:53
از من که می‌شنوی هیچ شبی چنته‌ی خاطراتت باز نکن؛ بی‌خوابت میکند و هزار درد و بلای دیگر.
گنجشک های مرده
24 Oct, 11:51
وصله‌ی جان؛ [وَ.صْ.لِ.]
مرمت کننده‌ی روح، متعلق به آخرین رگ قلب، چسبیده به آخرین جانِ آدمی، بنا کننده‌ی غم‌های زیبا، ریشه‌ی احساسات عمیق، عضو جدایی ناپذیر قلب.
مرمت کننده‌ی روح، متعلق به آخرین رگ قلب، چسبیده به آخرین جانِ آدمی، بنا کننده‌ی غم‌های زیبا، ریشه‌ی احساسات عمیق، عضو جدایی ناپذیر قلب.
گنجشک های مرده
23 Oct, 11:48
نمی‌شود با واژه‌ها مقابله کرد؛ اگر از آمدن و نوشته شدن منع‌شان کنی، اشک می‌شوند و از چشم‌ها بیرون می‌زنند...
گنجشک های مرده
21 Oct, 19:18
در تنهایی و سکون میانسالی مثل لاک‌پشتی غمگین می‌خواهم از عرض جاده‌ی زندگی‌ام رد بشوم؛ ماشین‌ها نمی‌گذارند.
گنجشک های مرده
21 Oct, 14:40
محمدباقر!
درخت ها را که بریدند
چیزی به جای آن ها نکاشتند
هر روز عصر
سایه ها گرد می آیند
و برای درخت هاشان
گریه می کنند.
محمدباقر!
احساس درختی را دارم
که در مسیر کارخانه ی چوب بری
قرار گرفته است.
غلامرضا بروسان
درخت ها را که بریدند
چیزی به جای آن ها نکاشتند
هر روز عصر
سایه ها گرد می آیند
و برای درخت هاشان
گریه می کنند.
محمدباقر!
احساس درختی را دارم
که در مسیر کارخانه ی چوب بری
قرار گرفته است.
غلامرضا بروسان
گنجشک های مرده
15 Oct, 10:53
همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی نمی‌توانیم آن ها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد.
- ایلهان برک
- ایلهان برک
5,093
subscribers
217
photos
128
videos
