جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن. @jomalate_ketabha Channel on Telegram

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

@jomalate_ketabha


ما، کتاب‌هایی هستیم که می‌خوانیم.
‌‌‌‌‌‌‌ 1402.9.4

که گاهی وقت‌ها حرف‌های نگفته‌ی آدمی،
می‌شه جمله‌ای از یک کتاب.

چنل متن‌هایِ من:
@mane_inja

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن (Persian)

با خوش آمدید به کانال تلگرامی "جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن" یک فضای دوستانه و پر از انگیزه برای علاقه‌مندان به کتاب‌ها و خواندن. این کانال توسط "jomalate_ketabha" اداره می‌شود و به اشتراک گذاری جملات و متون جذاب و الهام‌بخش از کتاب‌های مختلف می‌پردازد. اگر شما نیز دوست دارید در دنیای گسترده و جذاب کتابخوانی فعالیت کنید و به اشتراک گذاری تجربیات و علایق خود در این زمینه بپردازید، بهترین جای برای شما "جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن" است. در این کانال، آخرین متون و نقل قول‌های جذاب از کتاب‌های پرطرفدار و تاثیرگذار به اشتراک گذاشته می‌شود تا شما نیز بتوانید از آنها الهام بگیرید و انرژی مثبت کتابخوانی را در زندگی خود تجربه کنید. برای پیوستن به این فضای منحصر به فرد و غنی از دانش و تجربه، کافی است که به کانال "جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن" با نام کاربری "jomalate_ketabha" ملحق شوید. با ما همراه باشید و شروعی جدید در دنیای کتاب‌ها و متون جذاب داشته باشید.

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:39


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:35


مثل همان روزها صدایش کرده بود که می‌رفت دم خانه‌شان و صدایش می‌کرد تا با هم به مدرسه بروند.

-صفحه ۳۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:32


گفت: برای من همان عکس کافی است.

-صفحه ۳۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:31


گفت بیدار شو، همهٔ آن چیزها فقط بختک بود.

-صفحه ۳۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:30


بعد بلند می‌خندید. گاهی حتی شبیه می‌شد
به هق‌هقی بلند و کشدار.

-صفحه ۳۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:29


پرسید: می‌داند که تو هنوز...؟
- این مشکل من است، نه او.

-صفحه ۳۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:27


هنوز گرفتاری؟
- می‌بینی که.

-صفحه ۳۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:24


می‌گفت: بنیاد خانواده اینجا دیگر بی‌معنی شده است. دو نفر مدتی با هم زندگی می‌کنند، بعد هم، اگر نخواستند، خداحافظ شما.

-صفحه ۲۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:17


دختر که قد کشید دیگر نگاهش نمی‌کرد، یک روز هم نامه‌اش را جلو روش پاره کرد.

-صفحه ۲۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:16


خوابی بود انگار که بقیه‌اش را به بیداری ببینیم.

-صفحه ۲۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:13


گفت: ممنونم عزیزم.
- برای چی؟
- همه‌چیز.

-صفحه ۲۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:10


گفت: می‌گویند عاشق و معشوق برای شنا می‌روند کنار رودخانه‌ای. یکیشان غرق می‌شود و آن یکی بر لب آب آن‌قدر می‌ایستد تا پاهایش ریشه می‌دوانند و موها و دست‌هایش جوانه می‌زنند، برگ می‌دهند و بزرگ می‌شوند تا می‌رسند به سطح آب تا اگر محبوب سر از آب بیرون آورد یا دست دراز کرد موهای افشان یا دست‌های بلند او را بگیرد و بیاید بیرون.

-صفحه ۲۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:04


هنوز هم دارند مخفی‌کاری می‌کنند، حتی در عشق. من می‌گویم آدم اگر کسی را دوست داشته باشد باید با صدای بلند بگوید.

-صفحه ۲۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 15:02


جبر یا هرچی، همین است که هست. زن و شوهر تا پایشان را این طرف می‌گذارند اول یک بگومگوی ساده است، بعد یکیشان شروع می‌کند به تجربه کردن و جبران مافات. بعد دیگر معلوم است؛ طلاق است و طلاق‌کشی...

-صفحه ۲۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 14:59


آنجا کلی ادعا داشتند، می‌خواستند دنیا را عوض کنند، اما تا پایشان رسید به اینجا و دیدند از حقوق مساوی عملاً برخوردارند دیگر همه‌چیز را فراموش کردند و شروع کردند...

-صفحه ۲۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 14:56


شاید مدت‌هاست همدیگر را ندیده‌اند؟
نه، اغلب با هم‌اند، هر شب هم همین حرف‌هاست.

-صفحه ۲۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 14:54


مشکل این است که اغلب و در یک زمان صدها مسئله را با هم باید حل کرد که هر کدام جواب خودش را دارد.

-صفحه ۲۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

13 Feb, 14:51


حالا در همهٔ جوامع بشری مسئله اصلی همین تکیه به آرای مردم است، حتی در حرف، پس در سراسر دنیا هیچ حکومتی، هیچ قومی نمی‌تواند نادیده‌اش بگیرد.

-صفحه ۲۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:55


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:49


آنجا هم ندیدش. می‌بایست چه کسی را ببیند؟

-صفحه ۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:48


می‌گفت: این‌ها همه عوارض ورود به قرن بیست‌و‌‌ یکم است، اگر نتوانیم خودمان را منطبق کنیم می‌شکنیم، یا مجبوریم برگردیم به گذشته که باز همان است. با یکی دو کتاب که ما آنجا خوانده بودیم، نمی‌شود پاسخ داد به این چیزها که اینجا و آنجا دارد اتفاق می‌افتد.

-صفحه ۱۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:45


شب تا دیروقت خوابش نبرد.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:45


توی پارک‌ها روی نیمکتی می‌نشینم،
انگار که منتظر کسی باشم.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:43


راه می‌افتم می‌روم، همین‌طوری می‌روم، بعد می‌بینم یک جایی هستم که نمی‌شناسم.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:42


گفت: به خاطر شما آمدم.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:42


مدتی ماند، اما باز ندیدش.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:41


ما هم باید زهرابهٔ تلخ دورهٔ خودمان را در گلوی خودمان نگاه بداریم و بگذاریم آن دیگران که می‌آیند با زهرابه‌های خودشان گلو تر کنند.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:37


خوب است که جلوه‌های بودن را
به غم و شادی ما نبسته‌اند.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:36


غنچه‌هاشان هم باز شده بودند.
بی‌آنکه کسی باشد که نگاهشان کرده باشد.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:35


می‌دانست که هرجا نشسته باشد
می‌فهمد که مخاطبش فقط اوست.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:34


گفت: بله، ما غمگینیم، یا من غمگینم، می‌دانم، ولی همین است که هست. شاید نسل بعد بتوانند از چیزهای شاد هم بگویند.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:33


حالا غمگین بود، انگار جایی خاکی از روی نعشی پس رفته بود و می‌دید که انگشت اشاره یا طرهٔ مویی آشناست و‌ چیزی مثل یک تکه سنگ میان سینه‌اش آویخته است.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

17 Jan, 13:31


همین رفت و بازگشت میان کلی و جزئی است که او را متناقض نشان می‌دهد.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

11 Jan, 12:46


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

11 Jan, 12:42


می‌پرسند: «چرا صادق نیستید؟» من می‌پرسم با کی؟ حتماً می‌گویید با خودمان. خوب باشد، اما معیار صادق بودن کو؟

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

11 Jan, 12:41


دیگر در آن روبرو هیچ صورتی را متمایز نمی‌دید.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

11 Jan, 12:39


او هم تلخ بود تلخ‌تر می‌شد.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

11 Jan, 12:36


تلخ بودند. خواسته بودند دنیا را عوض کنند،
اما دنیا همان شده بود که بود.

-صفحه ۱۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Jan, 12:07


بچه‌ها اینجا چنل اول منه.
متن‌هایی که خودم می‌نویسم.🤍

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Jan, 09:39


نگاهش کرد و گفت:
زندگی همینطوری هم سخت بود عزیزِ من،
تو همه‌چیز را سخت‌تر از قبل کردی.

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:23


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:16


«پایانِ راهنمای مردن با گیاهان دارویی.»
-۱۱۷صفحه-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:14


«و اگر خواهی که با من بیایی، سپس من بیا.»

-صفحه ۱۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:13


کتاب سوخته را باز می‌کند. مادر چه‌قدر شبیه همین کتاب سوخته است. انگار صفحاتی درونش کنده شده یا آتش گرفته باشد.

-صفحه ۱۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:13


پدر تنها کسی است که باید همه‌چیز را همان‌طور که هست بداند. باید همه‌چیز را با جزئیات به ‌یاد بیاورم. باید آن‌ها را همان‌طور که هست برای پدر بنویسم.

-صفحه ۱۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:11


به جزئیات فکر می‌کنم که اهمیتی جاودانه دارند.

-صفحه ۱۱۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:09


از درون پوکم. لوله‌ای توخالی‌ام که می‌توانی از یک‌طرفش فوت کنی و همزمان فوتِ خودت آن‌طرفش بخورد به صورتت. نمی‌توانم خودم را حس کنم. مادر را بغل می‌کنم و می‌خوابم. گاهی بیدار می‌شوم. خودم را نیشگون می‌گیرم و سه‌بار می‌گویم تو وجود داری.

-صفحه ۱۱۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

09 Jan, 11:06


بوعلی می‌گوید مرگ‌هایی هستند که آرام‌آرام اتفاق می‌افتند. روح می‌خواهد از بدن جدا شود و همین‌طور که به‌ آهستگی می‌رود، بدن ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود تا جایی که انقطاع کاملِ روح از جسد رخ بدهد. در این شرایط نباید جسد را زمان زیادی روی زمین نگه داشت چرا که این ارواح خودشان تصمیم به رفتن گرفته‌اند. گویی چیزی می‌دانند که ما زندگان نمی‌دانیم. جسد باید هرچه زودتر خاک شود تا روح آرام بگیرد.

-صفحه ۱۱۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:10


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:07


به زمان فکر می‌کنم که مهم‌ترین چیزِ جهان است و حالا که از تن من گذشته به چیزی بدل شده که هیچ‌جوره نمی‌شود ابعادش را درک کرد. به این فکر می‌کنم که حالا زمان مرا فتح کرده است.

-صفحه ۱۰۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:04


سرت را برگردانده‌ای و به جایی نامعلوم نگاه می‌کنی. شاید منصرف شده‌ای باقی ماجرا را بدانی. شاید ترجیح می‌دهی به چیزهایی بهتر فکر کنی.

-صفحه ۱۰۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:03


لرزیدن ستون فقرات، لرزیدن کل جهان است در یک لحظه‌ی خاص.

-صفحه ۱۰۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:02


به نبودنش فکر کردم و ستون فقراتم لرزید.

-صفحه ۱۰۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 19:01


همان جا نشسته و تا مدتی هیچ صدایی
ازش درنمی‌آید.

-صفحه ۱۰۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:59


خانه آشکارا دارد پوست می‌اندازد.

-صفحه ۱۰۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:57


فکر تنها ماندن در خانه ستون فقراتم را می‌لرزاند.

-صفحه ۹۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:56


اما راستش با کمرنگ شدن مادر
زمان هم تویِ خانه‌ی ما کمرنگ شده.

-صفحه ۹۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:55


وقتی می‌گویم من بیست و دو ساله‌ام و سال هاست ساکن برزخم؛ به چشم‌هایم نگاه کن. پلک‌هایت را رویِ هم نگذار. دوباره تکرار می‌کنم؛ من بیست و دو ساله‌ام و سال‌هاست ساکن برزخم، به ابعاد برزخ فکر کن.

-صفحه ۹۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:53


به امکان ترمیم زخم فکر کن.

-صفحه ۹۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:51


نمی‌دانم وقتی جمله‌ی «من بیست و دو ساله‌ام و سال‌هاست ساکن برزخ» را می‌نویسم، تو دقیقاً چه درکی از گذر زمان، فاصله‌ی میان شانزده تا بیست و دو سالگی، و سکونت در برزخ داری. آیا می‌توانی بلند شدن موها، افتادنِ تک‌تک برگ‌ها، کش آمدنِ پوست، بلند شدنِ ناخن‌ها، هرز شدن لولاهای در، بوی تلخ تریاک و صدای تک‌تک نفس‌ها را درک کنی یا همه‌چیز برایت طولِ همین جمله است. وقتی می‌گویم باید درخت را در زمستان، وقتی هنوز خواب است، هَرَس کنی، لحن دقیق جمله و چگونگی ادا شدنش را می‌فهمی و معنای حقیقی پشتِ کلمات را می‌بینی؟

-صفحه ۹۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Jan, 18:47


در این جهان چیزهایی هست که هیچ‌وقت نمی‌شود کامل گفت‌شان، چیزهایی که وقتی به کلمه درمی‌آیند از ابعادشان کاسته می‌شود. مثلاً اگر کسی بگوید ترس یا تنهایی یا اگر بگوید من از تنهایی می‌ترسم، هیچ‌جوره نمی‌شود ابعادِ این ترس را فهمید. نمی‌شود گفت منظور ترسی است که تا عضله‌ی ران بالا می‌آید یا ترسی که اتاق را پُر می‌کند یا ترسی که به اندازه‌ی جهان است. ابعاد دقیق تنهایی را هم نمی‌شود معین کرد. به همین خاطر تردید دارم باقی ماجرا را بگویم.

-صفحه ۹۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:52


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:44


من خودم هستم و خودم.

-صفحه ۹۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:43


انگار به جایی نامعلوم درون خودش برود و دیگر نیازی به بودنِ من نداشته باشد.

-صفحه ۹۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:41


همیشه دندان روی جگر گذاشته‌ام و به صدای نفس عمیقش گوش داده‌ام و اجازه که هر چه‌قدر می‌خواهد توی خودش برود.

-صفحه ۹۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:40


و مدام در خودش فروتر می‌رود.

-صفحه ۹۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:37


به قول تولستوی همه‌چیز برای کسی که می‌داند چگونه صبر کند، به‌موقع اتفاق می‌افتد.

-صفحه ۹۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

31 Dec, 19:36


همه‌چیز به‌قدری آشناست که انگار یک عمر این صحنه درست مقابل چشم‌هایم بوده است.

-صفحه ۸۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:58


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:55


مادر می‌گوید تا درون انسان عوض نشود بیرونش تغییر نمی‌کند.

-صفحه ۳۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:55


مادر می‌گوید آدم‌ها وقتی می‌نویسند چیزهای نادیدنیِ درون‌شان را هم می‌زنند و از دل‌شان چیزی درمی‌آورند که قابل دیدن است.

-صفحه ۳۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:53


نمی‌شود در این جهان چیز پستی را به چیزی باارزش تبدیل کرد مگر آن‌که اول این کار را در جهان درون انجام داد.

-صفحه ۳۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:49


زمان زیادی به آن کتاب فکر کرده‌ام. به این‌که وقتی آدم همه‌چیز بداند دیگر آن‌وقت از چه چیز می‌نویسد.

-صفحه ۳۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:47


اما به‌نظر من همیشه انتخابی در کار است و هیچ‌کس در این جهان مجبور به انجام کاری نیست.

-صفحه ۳۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:43


کتابخانه بدون تردید مهم‌ترین شی خانه است. چون دروازه‌ی ورود من به جهان دیگر است.

-صفحه ۳۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:42


نعش درخت‌ها زنده است، درست برعکس
نعش آدم‌ها.

-صفحه ۳۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:40


مادر می‌گوید ترس کاری با آدم می‌کند که یا فراموشکار شود یا نتواند چیزی را از یاد ببرد.

-صفحه ۳۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:37


دست مادر مرا از آن سکوتِ بی‌انتها
نجات می‌دهد.

-صفحه ۳۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:36


ناگهان در تاریکی معلق می‌شوم. معلق شدن احساس مدوری است پُر از تیغ تیز و همیشه با سکوتی عمیق همراه است.

-صفحه ۳۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:35


مادر می‌گوید از درخت که بالا بروی بخشی از آن می‌شوی. اما من تنها کاری که از دستم برمی‌آید این است که گاهی پای درختی بایستم، یک‌لنگه‌پا، و خیال کنم درختم.

-صفحه ۳۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:33


مادر کتابی است با صفحات سوخته. به همین خاطر خیلی کم از گذشته حرف می‌زند. من فقط می‌توانم با کنار هم چیدن تکه‌های پراکنده‌ای از خاطراتش تصویر مخدوشی از گذشته‌اش بسازم.

-صفحه ۲۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:30


مادر شبیه مهربان‌ترین شبحی است که می‌تواند از کنارت عبور کند و به یادت بیاورد که در جهان هیچ‌چیزی برای ترسیدن نیست.

-صفحه ۲۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

03 Dec, 11:29


آهسته راه می‌رود و صدای پایش به‌ندرت به گوش می‌رسد. تقریباً هرگز نمی‌دود، انگار هیچ عجله‌ای در کار جهان نیست. کلمات را هم به همین آرامی ادا می‌کند. جملات را بدون تأکید بر کلمه یا حرف خاصی می‌خواند.

-صفحه ۲۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Dec, 15:06


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Dec, 15:02


می‌توانم به‌راحتی در خود فرو بروم و جهان را محو کنم. مادر می‌گوید باید به‌جای چیزهای بزرگ بر چیزهای کوچک تمرکز کرد. می‌گوید راز رستگاری بشر همین است. راه رهایی از قید وسواس ذهنی برای چیزِ دیگری بودن. زندگی در چیزهای کوچک گسترده است، یعنی همین چیزهای روزمره‌ی کسالت‌بار.

-صفحه ۲۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Dec, 14:59


از آن‌جا که مادر وقتی ساکت می‌شود و در خودش می‌رود می‌گوید کسالت روحی دارد، به گمانم من هم مواقع بسیاری در زندگی کسالت روحی داشته‌ام، به‌خصوص وقتی مادر خانه نیست.

-صفحه ۲۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Dec, 14:57


ناگهان فریاد می‌کشد: کجایی دختر!
من اما جای خاصی نیستم.

-صفحه ۲۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

01 Dec, 14:56


من به‌جای فرار یاد گرفته‌ام به دلِ امر کسالت‌آور نفوذ کنم. برای همین به‌محض روبه‌رو شدن با این حس گوشه‌ای می‌نشینم در تاریکی و به روبه‌رو خیره می‌شوم. شروع می‌کنم بر بوها و بعد صداها تمرکز کردن و آرام‌آرام محو می‌شم. در این محو شدن اتفاقات عجیبی می‌افتد.

-صفحه ۲۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 20:00


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:52


فکر می‌کنی من به‌شدت نیاز دارم
نجات داده شوم.

-صفحه ۲۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:51


می‌گویی زمان می‌برد تا به این شکل‌های جدید عادت کنم. پس به خاطر توست که شروع می‌کنم به نوشتن. می‌گویی کلمات نجات‌دهنده‌اند. زهر اتفاقات را می‌گیرند و در خود حل‌شان می‌کنند.

-صفحه ۲۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:49


در این اتاق دیگر احتیاجی هم به محو شدن نیست. دشوار است بگویم این‌جا دقیقاً چه دارد که باعث می‌شود احتیاجی به محو شدن نداشته باشم.

-صفحه ۲۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:47


روی صندلی ننویی نشسته و منتظرت بودم.

-صفحه ۲۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:47


جور عجیبی نگاهم می‌کند.
چشمانش رنگ‌های عجیبی دارد.

-صفحه ۲۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:46


سرم را کمی به چپ می‌چرخانم تا بهتر ببینم، نمی‌گذارند.

-صفحه ۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:45


کلمات نجات‌دهنده‌اند.

-صفحه ۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:43


من اما در تمام این سال‌ها تعداد روزهای رفته را با آمدن‌ها و رفتن‌های او شمرده‌ام و گاهی به این فکر می‌کنم که به‌راستی ما چندساله‌ایم.

-صفحه ۱۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:41


و من گذرِ روزها و ماه‌ها را با آمدن و
رفتن‌های او حس می‌کنم.

-صفحه ۱۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:39


دیگر عبوس‌تر شده است و
هیچ‌وقت خدا بغلم نمی‌کند.

-صفحه ۱۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:38


می‌گوید باید بگذاریم چیزها به جان‌مان بروند. می‌گوید باید بگذاریم آرام‌آرام و با گذشت زمان در ما شکل دیگری بگیرند.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:37


کم‌اند کسانی که در این جهان
قلب داغی در دست گرفته باشند.

-صفحه ۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:35


هر موجود زنده قلبی دارد، عضوی که با چشم دیده نمی‌شود و برای دیدنش باید سطح را شکافت و به عمق رفت.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Nov, 19:34


تنهایی در این چند سال بیشتر فضای خانه را اشغال کرده و باعث خشک شدن بوته‌ها، خراب شدن شیرها و ریختن بخش‌هایی از دیوار شده.

-صفحه ۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

19 Nov, 16:26


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

19 Nov, 16:22


تنهایی چیزی است فراوان در خانه‌ی ما. در واقع علت همه‌ی اتفاقاتی است که این‌جا افتاده. بارها در خانه تنها می‌شوم، نه فقط وقت‌هایی که مادر بیرون می‌رود.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

19 Nov, 16:16


در همین تنهایی است که من شروع می‌کنم
به دیدن، دیدن چیزهایی که آدم‌های معمولی
به چشم‌شان نمی‌آید.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

19 Nov, 16:15


تنهایی چیزِ پری است و همزمان خالی. سرخ نیست چون شور نیست. گاهی ارغوانی است. یا آبی با طیف‌های گوناگون، از آبی دامن قدیمی مادر در خوی گرفته تا آبی آسمان. آدم را فرا می‌گیرد و ناگهان پُرش می‌کند. می‌ریزد پشت پلک‌ها، زیر گلو، روی شانه‌ها. پاها شروع می‌کنند به سنگین شدن و موجب می‌شود آدم به عمق برود. آن‌قدر سنگین می‌شود که نمی‌تواند از فرو رفتن سر باز بزند.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

19 Nov, 16:11


دنیا بر پایه‌ی پوچی استوار است و بی‌آن شاید هیچ‌چیز تحقق نمی‌پذیرفت.

-صفحه ۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 19:55


موزه‌ی هنرهای کلاسیک ، با این چنلا به دنیای ونگوگ و کلودمونه سفر کن

« اینجا کلیک کن »

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 19:55


علت خودکشی ونگوگ ، تئوری دارک لبخند مونالیزا....

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 18:54


اگه ویگن، سیاوش قمیشی، معین، ابی، داریوش گوش میدی....

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 18:45


موزه‌ی هنرهای کلاسیک ، با این چنلا به دنیای ونگوگ و کلودمونه سفر کن

« اینجا کلیک کن »

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 18:45


علت خودکشی ونگوگ ، تئوری دارک لبخند مونالیزا....

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 14:44


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 14:36


«پایانِ بیگانه.»
-۱۲۸صفحه-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

14 Nov, 14:36


دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن در ضمن، و علی‌الخصوص، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعاً احساس می‌کند.

-صفحه ۱۲۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:52


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:43


از هر سنگ این‌جا رنج می‌بارد.

-صفحه ۱۲۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:42


گفت: «هیچ امیدی نداری؟» و جداً با این فکر زندگی می‌کنی که وقتی مردی، می‌میری و تمام می‌شود؟» گفتم: «بله.»

-صفحه ۱۲۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:41


گفت: «در این صورت خدا می‌تواند کمکت کند. هر آدمی را که در موقعیت تو دیده‌ام رو به‌سوی خدا کرده است.»

-صفحه ۱۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:38


رویش را برگرداند و بدون این‌که از جایش تکان بخورد پرسید این‌جور حرف زدن من آیا از سر ناامیدی محض نیست. توضیح دادم که ناامید نیستم. فقط می‌ترسم.

-صفحه ۱۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:36


به‌هرحال، من مطمئن نبودم که واقعاً چه چیزی برایم جالب است، اما مطمئن بودم که چه چیزهایی برایم جالب نیست. و اتفاقاً آن حرف‌هایی که او می‌زد برایم جالب نبود.

-صفحه ۱۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:32


گفت بعضی‌وقت‌ها آدم خیال می‌کند از چیزی مطمئن است درحالی‌که واقعاً مطمئن نیست.

-صفحه ۱۱۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:29


سوای تنمان، که حالا از هم جدا بود، چیزی نبود که ما را به هم مربوط کند یا حتی ما را به یاد هم بیندازد.

-صفحه ۱۱۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:28


باید همه‌ی توانم را به کار می‌گرفتم تا بتوانم قلبم را آرام کنم و معقول باشم.

-صفحه ۱۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

10 Nov, 17:27


اما همه می‌دانند که زندگی ارزش زیستن ندارد. ته دلم کاملاً می‌دانستم که فرقی نمی‌کند در سی‌ سالگی بمیری یا در هفتاد سالگی، چون در هرحال آدم‌های دیگر همچنان زنده خواهند بود و زندگی خواهند کرد، شاید هزاران هزار سال. درواقع، هیچ‌چیز روشن‌تر از این نبود.

-صفحه ۱۱۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:41


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:37


مامان همیشه می‌گفت بالاخره آدم یک چیزی پیدا می‌کند که دلش را خوش کند. در زندان من، وقتی آسمان قرمز می‌شد و روز تازه‌ای یواش یواش می‌آمد توی سلولم، متوجه می‌شدم که حق با او بود.

-صفحه ۱۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:34


هیچ‌وقت دوست نداشتم غافلگیر بشوم.
وقتی قرار است اتفاقی برایم بیفتد دوست دارم حضور ذهن داشته باشم.

-صفحه ۱۱۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:32


آدم همیشه تصورهای اغراق‌آمیزی راجع‌به چیزهایی دارد که چیزی درباره‌شان نمی‌داند.

-صفحه ۱۱۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:31


اشتباه بود بگذارم این خیال‌ها مرا با خودشان ببرند. چون یک دقیقه‌ی بعدش طوری سردم می‌شد که خودم را جمع می‌کردم و گلوله می‌شدم زیر پتویم و دندان‌هایم بی‌اختیار به‌ هم می‌خورد.

-صفحه ۱۱۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:28


قلبم قفل شده بود و حتی نمی‌توانستم
جواب لبخندش را بدهم.

-صفحه ۱۰۹-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:26


آیا تابه‌حال هیچ نشانه‌ی پشیمانی از خود
بروز داده است؟ هرگز.

-صفحه ۱۰۳-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:24


داشتند راجع‌به سرنوشت من تصمیم می‌گرفتند، اما کسی نظر خودم را نمی‌پرسید.

-صفحه ۱۰۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:22


گفت که من حرف نمی‌زنم مگر آن‌که حرفی داشته باشم.

-صفحه ۹۵-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

07 Nov, 11:22


«می‌دونید من خودم خیلی غمگین بودم. برای همین چیزی نمی‌دیدم. غم و غصه‌ی من نمی‌گذاشت چیزی را ببینم. چون برای من غم و غصه‌ی خیلی بزرگی بود.»

-صفحه ۹۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

29 Oct, 10:40


https://t.me/HarfChatBot?start=8062bbdb0d7e

از کجا دارین تندتند جوین می‌شید بچه‌هاجون؟

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Oct, 21:31


ببار ای نم نم باران - ویگن

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Oct, 21:24


از شاملو برای آیدا، از ساعدی برای طاهره....

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

25 Oct, 18:58


کتابخونه‌ی تلگرام با آثار فاخر ایران و جهان، پاییزو اینجا سرگرم شو 🍂

« اینجا کلیک کن »

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:50


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:36


«راستش هیچ‌وقت حرف زیادی ندارم
که بزنم برای همین ساکت می‌مانم.»

-صفحه ۶۸-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:35


خیلی وقت است که عادت وارسی احوالم را
از دست داده‌ام.

-صفحه ۶۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:33


از فکرم گذشت که کافی است برگردم و همه‌چیز تمام شود.

-صفحه ۶۲-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:32


همه‌ی گرما بر من سنگینی می‌کرد و قدم‌هایم را سنگین‌تر می‌کرد. راه رفتن برایم سخت شده بود. هربار که نفس داغ گرما به صورتم می‌خورد، دندان‌هایم را به‌هم فشار می‌دادم و مشت‌هایم را در جیب‌های شلوارم سفت می‌کردم و تک‌تک عضلاتم را منقبض می‌کردم تا بلکه آفتاب را تاب بیاورم و خودم را از بار سنگین مستی‌ای که آفتاب بر من می‌ریخت خلاص کنم.

-صفحه ۶۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:32


ماندن و رفتن فرقی نداشت.

-صفحه ۶۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:25


اما ما همین‌طور بی‌حرکت ایستاده‌ بودیم و جُم نمی‌خوردیم. انگار همه‌چیز دوروبر ما بسته شده بود. خیره به هم نگاه می‌کردیم، حتی پلک نمی‌زدیم. همه‌چیز آن‌جا میان دریا، ماسه، و آفتاب، سکوت مضاعف نی‌لبک و آب‌ گیر کرده بود.

-صفحه ۶۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:20


چاره‌ای نبود جز این‌که صبر کنم.

-صفحه ۵۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:20


انگار وجودم پوکِ پوک شده بود،
سرم هم مختصری درد می‌کرد.

-صفحه ۵۱-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:18


زندگی‌اش حالا دیگر عوض شده بود و نمی‌دانست که بعد از این چه کار باید بکند.

-صفحه ۵۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:16


اما به قول خودش، مشکل واقعی‌اش پیری بود، پیری هم که علاج ندارد.

-صفحه ۵۰-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:15


زن‌ها همه‌شان خوشگل بودند.

-صفحه ۴۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:14


چیزی نگفتم، چون حرفی نداشتم که بزنم.

-صفحه ۴۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:12


بعد گفت که من یک‌جورهایی عجیب و غریب هستم، شاید هم برای همین از من خوشش می‌آید و عاشقم شده، و البته شاید هم یک روز به همین دلیل از من متنفر شود.

-صفحه ۴۷-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:07


گفتم آدم‌ها هیچ‌وقت نمی‌توانند زندگی‌شان را عوض کنند، هر زندگی حُسن خودش را دارد و من از زندگی‌ام، این‌جا، به هیچ‌وجه ناراضی نیستم.

-صفحه ۴۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

23 Oct, 17:05


گفتم بله اما راستش فرقی ندارد،
همین است که هست.

-صفحه ۴۶-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

22 Oct, 15:32


@jomalate_ketabha

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

22 Oct, 15:21


خاموش و ساکت نگاهم کرد. بعد گفت،
«شب به بخیر.»

صفحه ۴۴-

جایی که کتاب‌ها صحبت می‌کنن.

22 Oct, 15:19


وقتی خندید باز دلم هوایش را کرد.

-صفحه ۴۰-