✍️دکتر فرنود گودرزی
🔺پنجاه سال پیش و در اولین روز بهمن ماه ۱۳۵۳، وقتی در مراسمی از یک خاکسپاری رسمی، محمدرضا شاه پهلوی به همراه خودروهای دربار مسیر تهران تا گورستان شیخان قم را طی و شخصا پیکر مردی بزرگ را همراهی نمود، همه چیز به نام قریب بود.
فرنگ برگشته ای که با وجود فعالیت اجتماعی و سیاسی و حتی مخالفتش با کودتای ۲۸ مرداد اما نامش با دانش پزشکی، درد، بیمار و درمان و بخصوص پزشکی نوین کودکان و نیز راه اندازی بیمارستان مرکز طبی اطفال ایران در هم آمیخت.
قریب، سالها قبل در زمره اولین دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و از آنجا که با غریبی میانه ای هم نداشت به وطن بازگشت و شد همان دکتر محمد قریب که باید می شد.
🔺پنجاه سال از آن خاکسپاری می گذرد، حالا اگرچه پزشکی نوین کودکان پر از شاخه های پربار میوه است و مرکز طبی اطفال همچنان به کودکان و آیندگان این میهن زندگی می بخشد اما به دور از آن قریب، روزگار، روزگار غریبی است.
من یک شیرازی می شناختم که در همدان غریب بود…حتی در کنار خونگرمی های زندگی بخش مردم جنوب مثل اهواز و امیدیه چندین غریب می شناختم..
باور کنید من یک خوزستانی می شناختم که در کرمانشاه غریب بود و حتی یک تهرانی که در دلفان غریب تر .. آنهم کنار مردمانی که جز مهمان نوازی چیز دیگری نمی دانند…
و حتی یک قمی عراقی در یزد که به درد غریبی مبتلا گشت…
و بسیار آدمهایی که هم اکنون در شهر خود و کنار آنانی که دوستشان دارند هستند اما همچنان در درد غریبی به خود می پیچند …
🔺شاید آخرین فرصتی باشد که آیندگانی بمانند و پنجاه سال بعد از خاکسپاری قریب و غریب چیزی به یادگار بنویسند…