خاله خرسه
احتمالاً در طول تاریخِ چند میلیون سالهی تکامل بشر، هیچ کسی را پیدا نکنیم که قبول کند احمق یا نادان و بیشعور است. از قضا، همه بر این باورند که بیشترین بهره را از عقل و شعور و دانایی دارند.
ما حتی برای احمقانهترین کارهایمان هم دهها دلیل منطقی میتراشیم. حتی آن بیشعوری که شبها تولید مزاحمت صوتی میکند هم دلیلی برای خود دارد که از نظرش منطقی است.
حماقت، چیزی شبیه ظلم است. ظالمی که بمب اتم روی مردم میریزد، درست مثل همان اختلاس کنندهای که اموال مردم را غارت میکند؛ اول دلیل منطقی و اخلاقیاش را میتراشد، بعد ظلم و ستم میکند.
یکی از مدیران نامحترمی که بنده را با ظلم ۱۰۰ درصدی از نان خوردن انداخته و سالها گرفتار تنگی معیشت کرده بود، بعدها داستان را در جایی طوری روایت کرده بود که من حرمله بودم و او مُختار ثقَفی.
اما با وجود اینها، یکی از چیزهای جالبی که مولانا روی آن تاکیدِ فراوان دارد، پرهیز از دوستی و همنشینی و وصلت با احمق است. این تاکید آنقدر در مثنوی زیاد است و در قالبِ نصیحت و داستانهای فراوان آمده، که آدم گمان میکند که نکند مولانا از این ناحیه بلایی سرش آمده است.
یک داستان معروفش همان دوستیِ خاله خرسه است. یک بندهخدایی خرسی را از مرگ نجات میدهد. از آنجاکه مهر و وفا و قدرشناسی حیوانات از بعضی از ما آدمها بیشتر است، آن خرس هم عاشق و همراه و همنشین او میشود، و خود را به زمین و زمان میزند تا محبتش را جبران کند.
دوستِ آن بندهی خدا به او میگوید که از همنشینی با نادان پرهیز کن. تو که عدد و رقمی نیستی بالام جان؛ حتی عیسی مسیح هم با آن همه توانایی در معجزه کردن از احمق فرار میکرد، و میگفت که هیچ معجزهای برای درمان حماقت وجود ندارد.
نادان حتی اگر از روی صدق و صفا هم محبتی بکند، آخرش از روی نادانی، همان محبت را به زهر هلاهل تبدیل میکند و به جانت میریزد. یارِ بد بدتر بُوَد از مارِ بد.
طرف گوش نمیدهد و به دوستی با خاله خرسه ادامه میدهد.
جایی در میانهی راه دراز میکشد تا بخوابد. از آنجاکه یکی از باگهای رنجآفرین تکامل، فعالیت گستردهی پشهها به هنگام خوابِ آدم است؛ پشه روی صورت او مینشیند و موجب آزارش میشود.
خرس چند بار با دستش آن پشه را دور میکند. اما پشهها و مگسها سرتقتر از این حرفها هستند که با چهارتا حرکتِ الکی دست بترسند و فرار کنند.
خرس عصبانی میشود و سنگ بزرگی را برمیدارد تا روی پشه بکوبد. از بدِ روزگار، پشه در آن موقع روی صورت مرد نشسته بود. خرس، سنگ را بلند میکند و با قدرت تمام به سر و صورت مرد میکوبد تا به خیال خودش پشه را بکشد.
بله! نادان حتی با قصد و نیت خیر میتواند چنین بلایی سر اطرافیانش بیاورد. درست همانطورکه برخی از جنایات بزرگ تاریخ با قصد قربت و نزدیکی به خداوند انجام شده است (مثل کشتن حسین بن علی ع در کربلا، یا سلاخی ۵۰هزار شهروند فلسطینی در یکسال، توسط صهیونیسمی که میپندارد قوم برگزیدهی خداست)؛ و یا برخی از دیکتاتورهای کشورهای کمونیستی در تاریخ معاصر که با نیت خیر و کمک به مردم و پیشرفت کشور، اهداف و روشی را در مدیریت کشورشان برگزیدند که به خاطر حماقتشان در آن اهداف و روشها، دقیقاً همان مردم را به پرتگاه سقوط و فلاکت بردند.
برای همین است که گفته میشود در داوریِ آدمها فقط به کلّه یا همان فکر و قصد و نیت آنها توجه نکنید؛ بلکه، دستهای آنها، یعنی خروجی و محصولاتشان را هم ببینید.
دوستی دارم که متخصص بیهوشی در اتاق عمل است. چند وقت پیش یکی از بیمارانش در اتاق عمل فوت میکند. داستان را پرسیدم. گفت به خاطر دوستی خاله خرسه.
همانطور که میدانید، ساعتها قبل از عمل جراحی، معده باید کاملاً خالی باشد؛ چراکه با بیهوش شدن ممکن است غذا به داخل دهان برگردد و به درون نای و ریهها برود و بیمار را خفه کند.
دوستِ این بیمار فوتشده، قبل از عمل جراحی از روی محبتش به زور به او یک لیوان شیر میدهد تا قوّت و جان بگیرد. اما بیهوش شدن همانا و بالا آوردن شیر و خفه شدن در حین بیهوشی همانا.
همانقدر که دوست و همنشین خوب میتواند پلکان رشد و پیشرفت معنوی و مادی، دانشی و معرفتی، و فردی و اجتماعی آدم بشود؛ همانطور هم دوست و همنشین بد میتواند مایهی رنج و سقوط آدمی گردد. باور ندارید سری به مراکز ترک اعتیاد بزنید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، از همنشینها اثرِ خوب یا بد میپذیریم. فرقی هم ندارد که در دنیای واقعی باشد یا در دنیای مجازی. در محفل و خوابگاه و محل کار باشد، یا در پیج و گروه و کانال.
بنابراین، هم دوست و همنشین خوبی برای دیگران باشیم، و هم دوستان و همنشینان خود را از میان کسانی انتخاب کنیم که پلکان رشد و پیشرفت شخصیتی و معرفتی و مادی و معنویِ مثبت در ما بشوند. این یکی از رازهای عالم است.
✍ دکتر محسن زندی
🆔 @DrMohsenZandi
ایمیل:
[email protected]