باشگاه دنیا دیدگان موسسه آفاق

مهم نیست چیکار میکنی
فقط "ببین" چیکار میکنی
"دیدن" کافیست ..

🤍
تعادل با تنفس آغاز میشود
دم و بازدم ابتدایی ترین آهنگ موزون زندگی است.

به هنگام دم اندیشه ی خوب بر دلت می نشیند و زمان بازدم رها میشوی
نفست را الان حس کن.

دقت کن که چگونه در زمان هایی که تنفست نا موزون است ، احساسات هم همانگونه است.

وقتی عصبانی هستی، آنرا به تمامی بپذیر و نفس هایت را موزون کن
وقتی غمگین هستی با محبت آن را در آغوش بکش و نفست را به تعادل برسان.

وقتی حس ترس بر تو غلبه می کند به آن احترام بگذار و نفس عمیقی بکش تا تعادل خود را باز یابی ...

سوال : مسیر درست زندگی کدام است ؟

پاسخ :  به تعداد انسانها راه برای کشف حقیقت خویش وجود داره .

هر مسیری که در اون احساس آرامش و
اشتیاق و شادمانی بود وروی کیفیت زندگیتون اثر خوبی داشت ، همون مسیر شماست .

هر کسی منحصر بفرد هست

هر کسی آمده تا معنایی را از عالم بیشکل
به عالم فرم انتقال بده‌ و برای خودش زندگی کنه نه بجای دیگران

ما شاید برای بیداری از سخنان دیگران
استفاده کنیم
ولی برای رشد باید که به آگاهی خود متصل بشیم .. 🌸

تن مَپرور،
زانک قربانیست تن
دل بپرور،
دل به بالا می‌رود

چرب و شیرین
کم ده این مردار را
زانک تن پرورد،
رُسوا می‌رود

چرب و شیرین ده
ز حکمت روح را
تا قوی گردد
که آن جا می‌رود

#مولانا

پنج اصل مهم زندگي
١-هيچ چيزي در جهان پايدار نيست.
٢-جهان هميشه انگونه كه تو برنامه ريزي ميكني پيش نمي رود.
٣-جهان هميشه منصفانه نيست.
٤- هميشه عزيزان و اطرافيان ما،با ما دوستانه رفتار نميكنند.
٥-درد ورنج، بخش جدايي ناپذير زندگي بشر است.

💢آغاز ثبت نام
کلاس زبان دنیادیدگان از سطح مبتدی💢

دوستان فرهیخته
در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در کلاس آموزش زبان انگلیسی دنیادیدگان به آیدی @afagh_amoozesh پیام دهید🌹

باتشکر
واحد آموزش
موسسه فرهنگی هنری آفاق

چیست دریا؟چشم پر اشک زمین
در نگاهش آرزویی ته نشین
 
آرزوی پا گشودن،پر زدن
بر فراز کوهساران سر زدن
 
چشمه بودن،باز جوشیدن به کوه
دم زدن با آن بلند با شکوه
 
خویشتن از خویشتن انگیختن
از درون خویش بیرون ریختن
 
مرحوم‌ استاد " هوشنگ ابتهاج "

⬅️ زندگی را جدی نگیرید ! ➡️

✅چرا زندگی را اینقدر جدی می‌گیرید؟ واقعاً چرا؟ سعی کنید در همه مسائل زندگی جایی برای شوخ طبعی و خندیدن پیدا کنید و زیاد بخندید.

✅برای انجام کارهایی که دوست دارید وقت بگذارید.
هیچوقت از رفتن به یک مسافرت، انجام یک سرگرمی جدید یا گذراندن یک روز کنار کسانی که دوستشان دارید پشیمان نخواهید شد، ولی ممکن است از نرفتن به یک کلاس هنری، نخواندن یک کتاب یا نخریدن یک چیز پشیمان شوید.
✅شرکت‌کننده زندگی خود باشید.

✅سلامتی‌تان را اولویت همه مسائل قرار دهید.
از قدیم گفته‌اند اگر سلامتی نباشد، انگار هیچ چیز نیست. بدن شما خانه روحتان است. ورزش کنید، سالم غذا بخورید و به اندازه کافی استراحت کنید. از بدنتان مراقبت کنید تا فرصت یک زندگی طولانی و کامل را داشته باشید.

✅همیشه حرفی که باید بزنید را به زبان آورید.

✅اگر کسی را دوست دارید، به او بگویید. اگر کسی ناراحتتان کرده است، به او بگویید.
اگر برای ابراز احساساتتان مشکل دارید، نامه بنویسید. مطمئن شوید که اطرافیانتان از احساستان باخبر باشند.

✅ذهنتان را به سوی فرصت‌ها باز کنید.

✅اگر وقتی داخل انباری خانه را نگاه می‌کنید، یک سایه تیره شبیه به مار ببینید، واکنشتان احتمالاً پریدن از روی ترس خواهد بود ولی بعداً وقتی دقیق‌تر نگاه کنید و ببینید که آن سایه فقط یک شلنگ بوده است، از اینکه گول بازی‌های ذهنتان را خوردید ، احساس احمق بودن خواهد کرد... سعی نکنید با تجسم‌های فریبکارانه کنترل شوید.

✅راه خودتان را دنبال کنید.

✅زندگی حقیقی خودتان را داشته باشید.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید و به دنبال کمال هم نباشید. زندگی میهمانی بالماسکه نیست. نقابتان را بردارید و خودتان باشید. اگر دیگران از آن خوششان نمی‌آید، شاید وقتش رسیده که میهمانی جدیدی را پیدا کنید.

✅دست از زندگی کردن در گذشته بردارید.
همین الان پشیمانی‌ها و حسرت‌های گذشته را دور بریزید. گذشته رفته است، فکر کردن به آن و اتفاقاتی که می‌توانست در آن بیفتد ،فقط لذت زمان حال را از شما می‌گیرد.

✅چیزهایی که قدرت تغییر آنها را ندارید بپذیرید.
وقتی با واقعیت می‌جنگید، در جنگ اگرها و انکارها ، خودتان را زخمی می‌کنید. اگر واقعیتتان این بوده که باید با فرد دیگری ازدواج می‌کرده‌اید، چیزی را می‌گفتید که باید می‌گفتید، یا با بیماری‌ای دست و پنجه نرم می‌کنید، واقعیت این است که هیچکدام از اینها را نمی‌توانید تغییر دهید.
فکر کردن یا نگران بودن نسبت به آن فقط زمان حال و لذت‌های آن را از شما می‌دزدد.

✅«اگر اینطور می‌شد»، «باید اینطور می‌شد» و «چرا من»‌ها را از داستان‌ زندگی‌تان بیرون بیاورید و پیش روید.

✅زندگی کردن هوشمندانه را تمرین کنید.
ده سال دیگر ممکن است فکر کنید، زندگی‌ام به کجا رسیده است؟
وقتی هوشمندانه زندگی می‌کنیم، خودمان را در لحظه غرق می‌کنیم. اگر این سبک زندگی کردن را تمرین نکنید، این لحظه‌های گران‌قیمت را با فکر کردن‌های مداوم از بین خواهید برد.

✅بین اتفاقات مهم زندگی استراحت کنید و وقفه بیندازید. این وقفه ها ، زندگی واقعی شما هستند.


✅دست از تعقیب پول، شهرت و دارایی‌ها بردارید.
همه ما تشنه ثروت، پرستیژ، شهرت و محبوبیت هستیم. ما به دنبال چیزهای مادی و آدم‌های زیبا هستیم. به اشتباه تصور می‌کنیم که شادی و خوشبختی زمانی که به این اهداف برسیم به سراغمان خواهند آمد.
به جای لذت بردن از زندگی‌هایمان در جستجوی مداوم چیزی به جز آنچه که الان داریم ، هستیم.

✅قدرشناسی را تمرین کنید.
قدرشناسی سلامت، شادی، معنویت، روابط و اعتمادبه‌نفس شما را تقویت کرده و به زندگی‌تان معنی می‌دهد.
حتی اگر زندگی‌تان عالی نباشد، باز هم چیزهایی برای قدردانی و شکرگزاری وجود دارد.
پس هر روز برای لبخند زدن، خندیدن و تشکر کردن از لذت‌های بزرگ و کوچکی که در زندگی‌تان هست وقت بگذارید.

✅عشق بورزید.
به همه منابع عشق در زندگی‌تان توجه کنید و خواهید دید که چقدر زیبایی‌های اطرافتان بیشتر و بیشتر خواهد شد.

#داستان شجاعت واقعی

روزی روزگاری، مردی در دهکده‌ای دورافتاده زندگی می‌کرد. او همیشه در تلاش بود تا زندگی‌اش را کنترل کند و هر چیزی را مطابق میل خود پیش ببرد. همیشه به خود می‌گفت: "من باید بر همه چیز تسلط داشته باشم تا در امنیت و آرامش باشم."
یک روز، در حالی که در حال عبور از جنگل بود، مردی حکیم را دید که در کنار درختی بزرگ نشسته بود و با آرامش به طبیعت نگاه می‌کرد. مرد با کنجکاوی نزدیک شد و از حکیم پرسید:
"شما همیشه در این جنگل تنها هستید، زندگی شما چگونه است؟ آیا نمی‌ترسید از چیزی که ممکن است در آینده پیش بیاید؟"
حکیم به آرامی لبخند زد و گفت:
"زندگی من پر از آرامش است، زیرا من دیگر نگران آنچه که قرار است اتفاق بیفتد، نیستم. من به زندگی اجازه می‌دهم که خود به پیش برود."
مرد با تعجب گفت:
"اما مگر نمی‌خواهید کنترل بیشتری روی زندگی‌تان داشته باشید؟ چه طور می‌توانید این‌قدر بی‌نگرانی از جریان زندگی عبور کنید؟"
حکیم با دقت به مرد نگاه کرد و گفت:
"شجاعت واقعی این است که اجازه دهی زندگی به هر نحوی که می‌خواهد جریان یابد. گاهی اوقات، ما آنقدر در تلاش برای کنترل کردن همه چیز هستیم که فرصتی برای تجربه واقعی زندگی از دست می‌دهیم. زندگی، مانند رودخانه‌ای است که همیشه در جریان است. اگر به رودخانه فرمان دهی که به سمت جایی که می‌خواهی برود، همواره در کشمکش با آن خواهی بود. اما اگر اجازه دهی که رودخانه به مسیر خود ادامه دهد، آن وقت می‌توانی از زیبایی جریان آن لذت ببری و از هر لحظه‌ای که در کنار آن هستی، بهره‌برداری کنی."

پیام داستان

این داستان به ما می‌آموزد که شجاعت واقعی، در رها کردن و تسلیم شدن به جریان طبیعی زندگی است. بسیاری از ما در تلاش برای کنترل همه چیز در زندگی‌مان هستیم، اما حقیقت این است که وقتی با طبیعت زندگی هم‌آهنگ می‌شویم و اجازه می‌دهیم که جریان زندگی به روال خود پیش برود، در نهایت آرامش و معنا را تجربه خواهیم کرد.
در واقع، *شجاعت واقعی در پذیرش این است که نمی‌توانیم همه چیز را کنترل کنیم و باید به زندگی اعتماد کنیم تا به بهترین شکل برای ما پیش برود.*

خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد

بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش

#مولانا

✔️قدر ضرورت در زندگی

✍️ مصطفی ملکیان

🔹 وقتی لباس فاخر می‌خرید، خانه‌ی تجملی می‌خرید، ماشین و... بهتری می‌خرید، اینها به چه قیمتی حاصل شده؟ اگر اینها را با صرف وقت کمتر و نیروی کمتری بخواهید، باید به هزار آلودگی(ربا، ریا، کم‌فروشی، گران‌فروشی و...) تن دردهید و بدانید که« نمی‌ارزد جهانی در اختیار شما باشد، اما روح خود را ازدست بدهید!»
(توصیه می‌کنم نمایشنامه «فاوست»اثر گوته راببینید. در آنجا خوب تصویر شده است که چگونه گاه انسان روح خود را می فروشد تا در ازایش دنیا را به دست آورد.)
و این غبن بزرگی است که روح خود را در ازای دنیا به شیطان بفروشیم.

🔹اما اگر این ثروت بیشتر را بخواهیم با وقت و نیروی عادی کسب کنیم، آیا حیف نیست که عمر را بدهیم و در ازایش جنس بگیریم؟ در هر خرید نباید پرسید چند خریدی، باید پرسید به چند ساعت خریدی. هر جنسی تبلور ساعاتی از عمر ماست. آیا به اینجا آمده‌ایم که جنس بگیریم؟ ما در تمام حلال‌خوار‌ی‌های خود - و نه در حرام‌خواری- دائما داریم وقت و عمر خود را می‌دهیم!

کسائی مَروزی(شاعر و عارف ق ۵و۶) می‌گفت من حتی از گلفروشان تعجب می‌کنم:
" ای گلفروش، گل چه فروشی برای سیم
وز گل عزیزتر، چه ستانی به سیمِ گل؟"
 
آیا می‌ارزد گلی بدهیم و به جایش سیم بگیریم؟ کسانی که بر بام عالم اشراف پیدا کرده‌اند، خوب فهمیده‌اند که نمی‌ارزد که عمر را بدهیم و به جایش جنس بگیریم!

🔹 پس راه چیست؟ گفته‌اند: الضرورة تقدر باقدارها؛ اگر می‌خواهی زندگی به ضرورت کنی، خوب ضرورت قدر دارد به همان میزان، ضرورت را بگیر، نه بیش از اندازه. به قول حضرت علی علیه‌السلام در جایی دیگر، "عمر را فقط در قبال آنچه گرانقیمت‌تر از عمر است بدهید!" عمر را بدهید و به جایش معنویت بگیرید، این معامله‌ی خوبی است.

می‌گویند فارابی در بازارهای بغداد( که در آن  زمان« مادرشهر » و عروس شهرهای جهان بوده) قدم می‌زده و می‌گفته: چقدر در اینجا اجناسی هست که من به اینها نیازی ندارم! خوب فارابی می‌دانسته آنها که این جنس‌ها را دارند، از او خوش‌تر زندگی می‌کنند. اما خوشتر زندگی کردن به معنای خوبتر زندگی کردن نیست. خوشی تا آنجا که با خوبی منافات نداشته باشد، ایراد ندارد. اما غالب خوشی‌ها با خوبی‌ها در تضاد است.

اگر از یک ماهی در مورد تجربه‌ی زندگی‌اش سؤال کنی، همه‌چیز خواهد گفت بجز دریا را!

او در مورد روابط عاشقانه‌اش، همسرش، فرزندانش، اوضاع خانوادگی، روانکاوش، مرشدش، این چیز و آن چیز خواهد گفت؛ ولی اشاره‌ای به دریا نخواهد داشت زیرا این بسیار روشن و در دسترس است. ماهی‌ برخوردی با دریا ندارد. ماهی در آنجا زندگی می‌کند، در دریا زاده شده است. پیش از اینکه ماهی به اینجا بیاید،‌ دریا وجود داشت. دریا چنان نزدیک است که شناخت آن بسیار دشوار است: زیرا فاصله‌ای وجود ندارد.

خداوند مانند آن دریا است. درست در کنار شما نشسته است، دست در دست! شما خدا را کسر دارید نه به ‌این سبب که او در ستاره‌ای دوردست‌ها زندگی می‌کند. علتش این است که او همچون سایه، شما را تعقیب می‌کند، اینجا روی همین زمین!

شما خدا را از دست می‌دهید زیرا او در درون نشسته و شما بیرون را نگاه می‌کنید. شما خدا را از دست می‌دهید زیرا او خودِ شما شده و شما در جای دیگر دنبال او می‌گردید. او در جوینده قرار دارد؛ آنچه جسته می‌شود در جوینده قرار دارد.

شما فکر می‌کنید مقصد در جای دیگر است. اما مقصد همینجاست؛ مقصد، درون شماست!

از دید منی که به همه چیز زیاد فکر می‌کنم و هر نکته‌ و رفتاری را از زوایا و جهات مختلفی می‌سنجم، معاشرت، سخت‌ترین کار دنیاست... آدم‌ها گاهی خوبند، گاهی بد، گاهی خوشحال، گاهی ناخوش‌احوال، گاهی مضطرب، گاهی آرام و اینکه در لحظه با دیگران چه برخورد و رفتاری داشته‌باشند، قبل از هرچیزی بر می‌گردد به اینکه حال خودشان چطور باشد و با خودشان چند چند باشند؟! تو آدمِ غمگینی را پیدا نمی‌کنی که حالِ خوب تکثیر کند و آدمِ خشمگینی که آرامش ببخشد و آدمِ آسیب‌دیده و آزرده‌ای که عمیق و درست رفتار کند.
رفتار آدم‌ها از شرایطشان نشات می‌گیرد و تویی که در تعامل با دیگرانی، ناگزیری برای چراغ همسایه‌ات، نور آرزو کنی! هرکجا که از آدم‌ها رنجیدی، کاملا بالغانه به این فکر کن شاید آدمی که با تو رفتار یا برخورد درستی نداشته، در شرایط خوبی نبوده! زود دلگیر نشو و پیش از هر قضاوتی این را در نظر بگیر که گاهی خشم و قهر آدم‌ها، واکنشِ از سرِ استیصالی‌ست که نسبت به جهان و شرایط نابسامان خودشان دارند و هیچ ارتباطی با تو ندارد. آدم‌ها معمولا بد نیستند، این ماییم که در زمان نامناسبی آنان را ملاقات کرده‌ایم... معلوم است که آدمِ در حالِ غرق شدن، جز دست و پا زدن و نجات یافتن، به چیز دیگری فکر نمی‌کند!
کاش پیش از هر مواجهه‌ای از آدم‌ها بپرسیم: الآن در وضعیت روحی مناسبی هستی؟ ذهنت آرام است؟ خسته نیستی؟ اصلا خوبی و حوصله‌ای برای معاشرت داری؟!
شک ندارم که اینجوری کدورت‌ها و دلخوری‌ها کمتر می‌شد و تمام معاشرت‌ها از روی شعور بود و کمک کننده بود و عزیز بود و عمیقا به جان می‌نشست.

#نرگس_صرافیان_طوفان

#داستان قایق خالی

روزی اوشو داستانی درباره یک قایق خالی تعریف کرد که درس عمیقی درباره خشم و خودشناسی به ما می‌دهد:

روزی مردی با قایق خود در یک رودخانه آرام پارو می‌زد. هوا بسیار دلپذیر بود و او از سکوت و زیبایی طبیعت لذت می‌برد. ناگهان متوجه شد که یک قایق دیگر از دور به سرعت به سمت او می‌آید.
مرد فریاد زد:
"هی، مراقب باش! قایق تو به من برخورد خواهد کرد!"
اما قایق همچنان به سمت او حرکت کرد و برخورد شدیدی میان دو قایق رخ داد. مرد بسیار خشمگین شد و دوباره فریاد زد:
"چرا حواست به قایقت نیست؟ مگر نمی‌بینی من ااینجا هستم؟"
اما وقتی دقیق‌تر نگاه کرد، متوجه شد که قایق خالی است. کسی در آن نبود؛ قایق فقط با جریان آب حرکت کرده بود.

پیام داستان

اوشو می‌گوید:
"وقتی متوجه می‌شوید که قایق خالی است، دیگر دلیلی برای خشم وجود ندارد."
این داستان استعاره‌ای از زندگی است. بسیاری از مواقع، ما از دیگران خشمگین می‌شویم و تصور می‌کنیم که آنها عمداً کاری کرده‌اند تا ما را ناراحت کنند. اما اگر به عمق ماجرا نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این خشم در واقع از درون خود ما سرچشمه می‌گیرد.
اوشو توضیح می‌دهد:
"افرادی که باعث خشم شما می‌شوند، در واقع مانند قایق‌های خالی هستند. آنها اغلب خودشان از رفتارهایشان آگاه نیستند و صرفاً با جریان زندگی حرکت می‌کنند. اما خشم شما، واکنشی به چیزی ااست که در درون خودتان وجود دارد."

درس از داستان

مسئولیت خشم با خود ماست: این داستان به ما می‌آموزد که به جای سرزنش دیگران، به درون خود نگاه کنیم و علت خشممان را پیدا کنیم.

رها کردن قضاوت: اگر دیگران را مانند "قایق خالی" ببینیم، یاد می‌گیریم که به جای قضاوت یا سرزنش، با آرامش به مسائل واکنش نشان دهیم.

آرامش در مواجهه با مشکلات: وقتی درک کنیم که رفتارهای دیگران ناشی از جریان زندگی یا شرایط آنهاست، به جای خشم و استرس، می‌توانیم با آرامش با موقعیت برخورد کنیم.

اوشو می‌گوید:
"زندگی را مانند رودخانه‌ای ببینید که قایق‌ها در آآن جریان دارند. اگر کسی به شما برخورد کرد، به جای خشم، یاد بگیرید که با جریان همراه شوید و آآرامش خود را حفظ کنید."

هرفڪرے ...انرژے است.
هرفڪری... مانند خودش را جذب مے ڪند.
هرفڪری...بر سلامتے شما تاثیر مے گذارد.
هرفڪری...داراے قدرت است.
هرفڪری... مهم است.
هرفڪری...مغناطیسے است.
هرفڪرے ..خلق مے ڪند.
هرفڪری... بہ شما باز خواهد گشت

پس مثبت فڪر ڪردن را ياد بگيريم.

⁣چون خدای با تو است،
بیم از که داری؟
و اگر خدای با تو نیست،
امید به که داری؟

#تذکره_الاولیاء
#عطار_نیشابوری

#داستان_ذهن_مثل_آینه

روزی شاگردی نزد استادش آمد و گفت:
"استاد، ذهنم مثل طوفانی از افکار است. نمی‌توانم آرام باشم. هرچقدر هم که تلاش می‌کنم، افکارم متوقف نمی‌شوند. چگونه می‌توانم ذهنی آرام و ساکن داشته باشم؟"
استاد لبخندی زد و گفت:
"بیا با هم به برکه‌ای برویم."
آن‌ها به کنار برکه‌ای رفتند. استاد سنگی برداشت و آن را در آب انداخت. برکه‌ای که صاف و آرام بود، با افتادن سنگ، پر از موج شد.
استاد پرسید:
"اکنون آب را نگاه کن. آیا می‌توانی انعکاس خود را در آن ببینی؟"
شاگرد پاسخ داد:
"نه استاد، آب پر از موج است و چهره‌ام در آن نامشخص است."
استاد گفت:
"حالا صبر کن."
آن‌ها مدتی صبر کردند تا موج‌ها آرام شوند. پس از مدتی، آب دوباره صاف شد و مثل آینه، انعکاس شاگرد را نشان داد. استاد ادامه داد:
"ذهن تو هم همین‌طور است. *وقتی پر از افکار و آشفتگی است، نمی‌توانی خودِ واقعی‌ات را ببینی. اما اگر اجازه دهی افکارت آرام شوند و ذهن تو سکون یابد، آن‌گاه حقیقت خود و جهان را خواهی دید."*
شاگرد پرسید:
"چگونه می‌توانم ذهنم را آرام کنم، استاد؟"
استاد پاسخ داد:
"به‌جای تلاش برای متوقف کردن افکار، فقط نظاره‌گر باش. مثل کسی که کنار برکه‌ای نشسته و موج‌ها را تماشا می‌کند، افکارت را ببین و قضاوت نکن. به مرور، افکار خودشان آرام می‌شوند."

پیام داستان:

*این داستان می‌گوید که ذهن انسان شبیه آینه است، اما وقتی پر از افکار و آشفتگی است، نمی‌تواند حقیقت را منعکس کند. برای آرام کردن ذهن، نباید با افکار بجنگید؛ بلکه کافی است نظاره‌گر آن‌ها باشید. این عمل آگاهی و مشاهده، سکون و شفافیت را به ارمغان می‌آورد و انسان را به خودش نزدیک‌تر می‌کند.*

*فرزانه با اجازه دادن به روند طبیعی رخدادها, اقدام می‌کند.*

*او در پایان به همان آرامی است که در ابتدای کار بوده.*



#فرزانه با اجازه دادن به روند طبیعی رخدادها اقدام می‌کند"

"بی‌کنشی آگاهانه"

فرزانه به جای تلاش برای کنترل همه چیز یا مبارزه با جریان زندگی، اجازه می‌دهد که امور به صورت طبیعی و هماهنگ با جریان جهان پیش بروند.

او دخالت بیهوده نمی‌کند، بلکه تنها زمانی اقدام می‌کند که کاملاً ضروری باشد و این اقدام نیز هماهنگ با طبیعت و شرایط است.

این روش به معنای پذیرش جریان زندگی و اعتماد به روند آن است، بدون این‌که در برابر مشکلات یا تغییرات مقاومت بی‌فایده داشته باشیم.

#او در پایان به همان آرامی است که در ابتدای کار بوده"

این جمله بیانگر ثبات درونی و آرامش فرزانه است:

فرزانه در طول انجام کارها، دستخوش هیجانات، اضطراب، یا تنش نمی‌شود.

او از ابتدا تا انتها آرام و متعادل باقی می‌ماند، زیرا نه به نتایج وابسته است و نه تحت تأثیر نوسانات و چالش‌ها قرار می‌گیرد.

این آرامش نتیجه عدم مقاومت و اعتماد به جریان زندگی است.


این عبارت به ما می‌آموزد که:

زندگی را همان‌طور که هست بپذیریم و با جریان طبیعی آن هماهنگ شویم.

برای رسیدن به اهداف، نیازی به زور و تلاش بیهوده نیست؛ گاهی بهترین اقدام، عمل کردن با صبر و هماهنگی است.

آرامش درونی از نداشتن وابستگی به نتیجه و تمرکز بر خود فرایند به دست می‌آید.

در واقع، فرزانه کسی است که با رهایی از کشمکش‌های ذهنی و مقاومت در برابر زندگی، همواره متعادل، آرام، و همگام با طبیعت باقی می‌ماند.

#داستان فقیر و الماس

روزی مرد فقیری در یک روستا زندگی می‌کرد که تمام روز در جستجوی غذا و پول بود. او همیشه از بخت بد خود شکایت می‌کرد و آرزو داشت روزی ثروتمند شود تا دیگر نیازی به تلاش روزانه برای زنده ماندن نداشته باشد.
روزی، هنگام غروب، او در جنگل پیرمردی عارف را دید که زیر درختی نشسته بود و با آرامش به آسمان نگاه می‌کرد. مرد فقیر به پیرمرد نزدیک شد و گفت:
"من تمام عمرم در فقر زندگی کرده‌ام و هرگز چیزی نداشته‌ام. تو که به نظر می‌رسد عارف و آگاه هستی، به من کمک کن. چگونه می‌توانم ثروتمند شوم؟"
عارف لبخندی زد و گفت:
"آیا واقعاً می‌خواهی ثروتمند شوی؟"
فقیر با هیجان پاسخ داد:
"بله! هر چیزی که بتواند مرا از این زندگی نجات دهد."
پیرمرد بدون هیچ تردیدی دست در کیسه‌اش کرد و قطعه‌ای الماس بزرگ و درخشان بیرون آورد و به مرد فقیر داد.
او گفت:
"این الماس را بگیر. بزرگ‌ترین الماسی است که در دنیا پیدا می‌شود. با این الماس، می‌توانی ثروتمندترین مرد دنیا شوی."

شادی و تردید

مرد فقیر که از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت، الماس را گرفت و به خانه بازگشت. تمام راه در ذهنش نقشه می‌کشید که چگونه این ثروت عظیم را استفاده کند. اما هنگامی که به خانه رسید و شب فرا رسید، نتوانست بخوابد.
افکار عجیبی به ذهنش خطور کرد:
"چرا این عارف این الماس را به من داد؟ اگر او ااین‌قدر ثروتمند است، چرا خودش از آن استفاده نمی‌کند؟ چه چیزی در زندگی او هست که این االماس برایش بی‌ارزش است؟"
این افکار به قدری او را درگیر کرد که نیمه‌شب تصمیم گرفت به جنگل برگردد.

راز واقعی ثروت

صبح روز بعد، مرد فقیر نزد پیرمرد بازگشت و الماس را به او داد.
او گفت:
"من این الماس را نمی‌خواهم. به من بگو چه چیزی را درون خود داری که باعث می‌شود این االماس برایت بی‌ارزش باشد. من می‌خواهم آن را یاد بگیرم."
عارف لبخندی زد و گفت:
"تو به حقیقت نزدیک شدی. ثروت واقعی در بیرون از تو نیست، بلکه در درون توست. آنچه مرا بی‌نیاز از این الماس کرده، آرامش و آگاهی است که در قلبم دارم. اگر می‌خواهی ثروتمند شوی، باید خودت را بشناسی. وقتی خود را بشناسی، دنیا به تو احساس نیاز نمی‌دهد و همه چیز در چشمانت زیبا و بی‌ارزش می‌شود."

پیام داستان

این داستان به ما می‌آموزد که شادی و ثروت واقعی در درون ماست، نه در اشیای مادی. اگرچه ثروت بیرونی ممکن است به زندگی آسایش بیاورد، اما آرامش درونی تنها از طریق شناخت خود و پذیرش زندگی به دست می‌آید.

زندگی کردن همچون رقصیدن است
به (توجه) دیگران که نگاه کنی رقصیدن تمام می شود.
و تو به یک بازیگر تبدیل می شود.
ما همه اکنون بازیگرانی هستیم که سعی در به رقص در آوردن خود هستیم اما حتی رقصیدن مان هم چیزی جز یک بازیگری نیست.زیرا هنوز توجه به بیرون در آن حاکم است و به منبع درون متصل نیست

#داستان_بذر_و_درخت

روزی بذر کوچکی با ترس و تردید با خدا صحبت کرد:
"خدایا، من خیلی کوچک و ضعیف هستم. نمی‌خواهم از امنیت خاک بیرون بیایم. اگر رشد کنم، ممکن است باد مرا بشکند، باران مرا خیس کند و خورشید مرا بسوزاند. چطور می‌توانم با این خطرات روبه‌رو شوم؟ نمی‌توانم ریشه بدوانم و تبدیل به درخت شوم."
خداوند لبخندی زد و گفت:
"بذر کوچک من، این درست است که رشد همراه با خطر است، اما تو برای بذر بودن آفریده نشده‌ای. سرنوشت تو این است که به درختی بزرگ تبدیل شوی، سایه‌ای ببخشی و میوه‌هایی بدهی. اگر در خاک بمانی، هیچ‌گاه نمی‌توانی شکوه خود را بشناسی."
بذر، ترسیده بود، اما تصمیم گرفت شجاع باشد. شکافتن پوست سختش دردناک بود. خاک را کنار زد و از دل زمین بیرون آمد. باد او را تکان داد، باران او را خیس کرد، و خورشید بر او تابید. اما هر بار که از این چالش‌ها عبور می‌کرد، قوی‌تر می‌شد.
سال‌ها بعد، بذر کوچک به درختی تنومند تبدیل شد که سایه‌ای برای مسافران و میوه‌هایی برای پرندگان و انسان‌ها به ارمغان می‌آورد. حالا دیگر از ترس خبری نبود، تنها احساس شکوه و زیبایی درخت بودن بود.

پیام داستان:

*این داستان به ما می‌آموزد که رشد و شکوفایی در زندگی همیشه با چالش‌ها و ترس‌ها همراه است. اما اگر در منطقه امن خود بمانیم، هرگز نمی‌توانیم ظرفیت واقعی خود را بشناسیم. درد و سختی بخشی از مسیر است که ما را به نسخه‌ی بهتری از خودمان تبدیل می‌کند.*

باید عشق ورزید، زیاد... که در جهان، هیچ چیز به قدر عشق ورزیدن و مهربانیِ بی‌چشمداشت، حال انسان را خوب نمی‌کند و آدمی را از ورطه‌ی تاریکی و اندوه، بیرون نمی‌کشد.
باید مهربان بود و آدم‌ها را دوست داشت و مهر ورزید و عبور کرد.
باران می‌بارد و ابر نمی‌ایستد تا نتیجه را ببیند، سبک‌تر می‌شود و با قلبی آرام‌تر، به مسیر بخشندگی‌اش ادامه می‌دهد...

#نرگس_صرافیان_طوفان

سلام و ادب و مهر
دنیادیدگان عزیز

به اطلاع شما عزیزان می رسانیم ، که
🔹کلاس آنلاین آموزش زبان انگلیسی🔹باشگاه دنیادیدگان آفاق ، در دو سطح مبتدی و پیشرفته ، دانشجو می پذیرد.

آموزش زبان انگلیسی به صورت آنلاین با روشی نوین مناسب رده سنی و نیاز شما عزیزان توسط خانم یگانه دهنوی طراحی و نزدیک به ۲ سال است که برگزار می شود 🌹

لطفا جهت تعیین سطح به سوالات، در لینک زیر پاسخ دهید تا با توجه به سطح معلوماتتان، به گروه مربوطه
راهنمایی شوید.


https://survey.porsline.ir/s/BU7Xk94O


باتشکر
واحد آموزش
موسسه فرهنگی هنری آفاق

خدایا از تو ممنونم
ممنونم که به من سخت گرفتی و هرچند تقلا کردم اما شاخه را پایین نیاوردی و اجازه دادی خودم قد بکشم. ممنونم که گاهی برایم نخواستی و گذاشتی تلاش کنم و به تلاش کردن و از کسی توقع نداشتن، عادت کنم!
ممنونم که هر بار که فراموش کرده‌بودم، به یادم انداختی که من ذهنی هوشمند دارم و دستانی توانمند و پاهایی به مراتب قدرتمند؛ و هربار که خیال کردم رهایم کرده‌ای و فقط خودم را دارم، تند تر دویدم و بلندتر پریدم و به قله‌های بلندتری رسیدم...

#نرگس_صرافیان_طوفا

🔴 چایی رو بذار، دارم می‌آم

🔸سال ۲۰۱۷ گَری اولدمَن بابت فیلم «سیاه‌ترین ساعت» اُسکار گرفت. رفت بالای سِن، جایزه‌ی اسکارش را گرفت توی دستش و یک نطق جذاب کرد.

ته حرف‌هاش از مادر ۹۹ ساله‌اش تشکر کرد که مشوقش بوده و آخرش گفت:
«مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو می‌آرم» ... به همین جذابیت !!

🔸هیچ جمله‌ای به اندازه‌ی این جمله، مرا به زندگی امیدوارم نمی‌کند

.اینکه یکی زنگ بزند و بگوید که «چایی رو بذار ، دارم می‌آم»
یا من زنگ بزنم و بگویم «کتری رو بذار، دارم می‌آم» .

🔸 چکیده‌ی زندگی برای من همین جمله است ، بقیه چیزها همه حاشیه‌اند !!!

قدیم‌ها محل کارم تا خانه‌ی پدرم چهار قدم بیشتر راه نبود بعضی غروب‌ها که مثل نمد مالانده می‌شدم ، زنگ می‌زدم خانه‌شان ، مادرم می‌گفت «چایی رو میذاارم، یه سر بیا».
کدام کلاغ خیسِ گرفتار در طوفان پیشنهادِ کرسی گرم را رد می‌کند؟

🔸هنوز هم مثال دارم:
همین ده سال پیش که هنوز مردم توانِ سفر داشتند مادر و پدرم قصد کردند بیایند پیشم، رفتند سفارت چهار ساعت مثل قرص‌جوشانِ ته لیوانِ آب حرص و جوش خوردم و بالا و پائین پریدم تا بالاخره پدرم زنگ زد و گفت:
«ویزا رو گرفتیم، کتری رو بذار اومدیم»
به همین جذابیت!

انگار سِرُمِ امید به حیات را بزنند توی ساعدِ دست آدم!!

🔸کلاً این جمله‌ی «چایی رو بذار اومدم»

عاشقانه‌ترین جمله‌ای است که تا حالا بشر خلق کرده است.

مثل این چاقو‌های همه کاره است که به هر کاری می‌آید، پرتقال پوست می‌کند، در نوشابه باز می‌کند، در کنسرو لوبیا  باز می‌کند و... !!!

🔸این جمله همه‌فن‌حریف‌ است!
"امید" دارد،
" دوستت دارم" دارد،
" گورِ بابای دنیا" دارد،
" دلم برایت تنگ شده‌ " دارد،
" چقدر قشنگ شدی امشب " دارد،
" همه چیز " دارد!
" چایی گذاشتم، همه بیایید ".

🔸مهم نیست آدم اسکار گرفته باشد یا ویزا، از سر عملیاتِ حفاریِ گودترین چاله‌یِ تهران آمده باشد یا بخواهد مزخرف‌ترین پایان‌نامه‌ی جهان را به سرانجام برساند ...
این جمله جادو می‌کند.

🔸بد جوری دلمون برای گفتن این جمله گرفته ؛ تمام دید و بازدیدها، احوالپرسی‌ها، جوک‌گفتنها و مهمانیهای ما رفته تو قاب یک گوشی ...

🔸کاش بتوانیم بدون ترس، بدون تعارف، بدون هیچ نگرانی، با دلی پر از مهربانی و آرامش، بی‌غل و غش به هم دیگه بگیم ....چای رو دم کن دارم می‌آم...که واقعا" جادو میکنه ..

سلام و ادب و مهر
دنیادیدگان عزیز

به اطلاع شما عزیزان می رسانیم ، که
🔹کلاس آنلاین آموزش زبان انگلیسی🔹باشگاه دنیادیدگان آفاق ، در دو سطح مبتدی و پیشرفته ، دانشجو می پذیرد.

آموزش زبان انگلیسی به صورت آنلاین با روشی نوین مناسب رده سنی و نیاز شما عزیزان توسط خانم یگانه دهنوی طراحی و نزدیک به ۲ سال است که برگزار می شود 🌹

لطفا جهت تعیین سطح به سوالات، در لینک زیر پاسخ دهید تا با توجه به سطح معلوماتتان، به گروه مربوطه
راهنمایی شوید.


https://survey.porsline.ir/s/BU7Xk94O


باتشکر
واحد آموزش
موسسه فرهنگی هنری آفاق

توضيحات دسر انبه
پودر بيسكوييت با هر طعمي مه دوست دارين
كره اب شده
انبه ميكس شده
پنير خامه اي
خامه فرم گرفته
ژله انبه
نوش جان 😋

🔴کاندیدای مناسب برای معنادهی به زندگی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

✍️مصطفی ملکیان

شرایط آنچه به وسیله‌ی آن به زندگی خود معنا می‌دهید و معنای زندگی را برای خود جعل می‌کنید عبارتند از:

1️⃣ معنا نباید آن‌گونه باشد که رسیدن به آن طول عمر خاصی بطلبد

فرض کنید من به شما بگویم من معنای زندگیم آن است که دکترا بگیرم. خب دکتر شدن لااقل سی‌سال عمر می‌خواهد. آیا ضمانتی هست سی‌سال عمر کنم؟ خیر پس اگر قبل از سی‌سالگی از دنیا بروم کل زندگیم بی‌معنا بوده است.

معنایی نباشد که زمانی می‌طلبد که من ضمانتی برای داشتن آن زمان ندارم.

سعدی می گوید:
بلبلی زار زار می‌نالید/ بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید/ روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند/ ورنه هر سال گل دمد بستان

2️⃣معنایی باید جعل کرد که رسیدن به آن معنا در اختیار خودم باشد نه میلیاردها عوامل دیگر

من باید یک معنایی برای زندگیم جعل کنم که به دست آمدن آن معنا در حیطه قدرت و اختیار خودم باشد.

چون ممکن است من تمام تلاشم را برای رسیدن به آن معنا بکنم اما بقیه عوامل مساعد نباشند

فرض کنید معنای زندگیم این بوده که بعد از کنکور در دانشگاه خوب قبول شوم. فرض کنید من همه تلاشم را کردم اما در کنکور قبول شدن فقط به تلاش من بستگی ندارد، بلکه شرط لازمش این است که افرادی بیشتر از من موفق نباشند و هوش و تلاش بالاتری از من نداشته باشند. موفقیت من به شما‌ها هم بستگی دارد و اگر شما از من قوی‌تر باشید من موفق نمی‌شوم.
یا اگر همان روز کنکور سرم درد گرفت من موفق نیستم و ...

3️⃣ معنایی نباشد که الآن دوستش داشته باشم، ولی وقتی به آن می‌رسم دلم سرد شده باشد

فرض کنید من دوست دارم با یک بازیگر هالیود ازدواج کنم. چون بیست‌ساله هستم و در چهل‌سالگی همه این طلب در من فرو خفته است و در چهل‌سالگی به آن ملکه زیبایی می‌رسم و می‌بینم این طلب در من فروخفته است.

🔹خیلی وقت‌ها آدم یک چیزی را می‌خواهد، ولی وقتی به آن می‌رسد، نسبت به آن دلسرد شده‌ام.

اینکه در ادبیات می‌گویند تا قیامت پای تو می‌نشینم، می‌بینم دیگه تا صبح قیامت آن زیبایی را ندارد. بنابراین آن معنایی که برای خودم جعل می‌کنم. وقتی که بهش برسم بگویم این چی بود؟

4️⃣چیزی باشد در خود من آن معنا نه چیزی در دیدگاه دیگران نسبت به من

من همیشه نمی‌توانم دیدگاه دیگران را تحصیل کنم. من اگر دنبال علم باشم، علم در من باشد، علم در من هست ولو کسی از آن خبر نداشته باشد. ولی شهرت  این‌گونه نیست، چون شهرت دارایی درون من نیست و دارایی است که تصویر من درون شما می‌تواند درون شما باشد و می‌تواند نباشد.

همچنین احترام هم یکی از این چیزهاست و همین‌طور است آبرو. قلوب مردم که دست ما نیست! بنابراین محبوبیت کاندیدای خوبی برای معنای زندگی انسان نیست. ممکن است محبوبیت پیش شما را از دست بدهم یا اصلا به دست نیاورم. بنابراین صقع وجودی آن ویژگی باید در درون خودم باشد.

5️⃣ معنای زندگی نمی‌تواند جوهری از جواهر جهان باشد

مثلا معنای زندگی من نمی‌تواند رسیدن به کوه‌نور باشد، چون کوه‌نور همیشه در معرض زوال است و هر جوهری در معرض زوال است.

مثلا من معنای زندگیم شد کوه‌نور و کوه‌نور را به دست آوردم؛ این معنا در معرض زوال است!

پس چیزی هم نباشد که ازدست‌رفتنی باشد بنابراین پدر و مادر و دوست و همسرم نمی‌توانند معنای زندگی من باشد، چون همه این‌ها در معرض از دست رفتن هستن. پس معنای زندگی را اگر می‌گوییم جعل بکنیم به این معنا نیست که هر چیزی را می‌توانیم جعل بکنیم باید چیزی را جعل بکنیم که تا آخر عمر من دوام داشته باشد.

6️⃣معنای زندگی نباید چیزی باشد که وقتی به آن رسیدید بگویید تمام شد

مثلا فرض کنید معنای زندگیتان این باشد که بزرگترین ثروتمند جهان شدید. حالا دیگر از فردا می‌خواهید چه کار کنید؟ معنای زندگی نباید چیزی باشد که من تا آخر عمرم به آن برسم.

🔻با توجه به این شرایط چیزی می‌ماند که کاندیدای معنای زندگی باشد؟ سه تا از این چیزها آن چیزهایی است که افلاطون می‌گفت: یعنی حقیقت و خیر و جمال.

🔹این‌ها آرمان‌اند و آرمان هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. مثلا حقیقت‌طلبی ته ندارد و خیرخواهی ته ندارد و جمال‌جویی ته ندارد این ها آرمان‌هاییند که انتها ندارند، مانند افق‌اند هر چه بروید به سمتش افق می‌رود عقب‌تر.

🔹اگر بگویید جزئی‌تر می‌خواهم می‌شود: عدالت و عشق و آزادی و ... از مصادیق خیر است.

🔹حالا اگر چند چیز است که این شش شرط را دارد من کدام را باید انتخاب کنم؟ در جواب می‌گویم: هر کس باید به شخصیت و منش خودش رجوع کند ببیند جذابیت کدام یک برایش بیش‌تر است؟ برای خیر یا حقیقت یا جمال یا ...؟ برای خود من حقیقت از آن سه‌تای دیگر ارزشمندتر است.

➖منبع: پادکست الا | پادکست گفت و گو با مصطفی ملکیان با عنوان «زندگي براي چه **

ميلاد حضرت مسيح و كريسمس بر همگان مبارك

روز زن بر بانوان عزيز و مادران گرانقدر مبارك 🌸💕💕💕🌸💕💕💕🌸

پیروزی نور بر ظلمت✨


بیا هم آریایی من مهر را اراده کنیم
اگرنه می گذرد عمر و همچنان یلداست🌹

لایو اینستاگرامی به مناسبت شب یلدا🌹

❄️امشب ، ساعت ۹ شب❄️

✨از طریق پیج رسمی خانم دکتر

https://www.instagram.com/dr.sogolmashayekhi?igsh=OGducmk5NGM0ZHp2

@rahelehavini
ميتونيد به اين ادرس پيامهاتون رو ارسال نماييد .

اي كه مرا خوانده اي راه نشانم بده
در شب ظلماني ام ماه نشانم بده
يوسف مصري زچاه گشت چنان پادشاه
گر كه طريق اين بود چاه نشانم بده
بر قدمت همچو خاك گريه كنم سوزناك
گل شد از ان گريه خاك روح به جانم بده
سرخوشي اين جهان لذت يك ان بود
انچه تو را خوشتر است راه به انم بده
🌸🙏🌸🙏🌸🙏🌸🙏🌸🙏🌸🙏

به عقب بنگريد و خدارو شكر كنيد،
به جلو بنگريد و به خدا اعتماد كنيد،
او درهايي را مي بندد كه هيچكس قادر به گشودنش نيست ،
و درهايي را باز ميكند كه هيچكس قادر به بستن اش نيست .

لحظه اي كه بيش از هر زمان ديگر حس مي كنيد بايد تسليم شويد ، دقيقا همان لحظه اي است كه بايد انگيزه لازم براي يك هل ديگر را در درون خودتان پيدا كنيد .
( رابين شارما)

دنیادیدگان عزیز🌹

سلام🙏

من راحله آوینی پور هستم . ارشد روانشناسی و سال هاست از معرفت جویان موسسه فرهنگی هنری افاق در کلاس های مثنوی و حافظ و مقالات شمس و..
طبق علاقه ی قلبی و صحبتی که با خانم دکتر داشتم قرار هست ازین به بعد در خدمت شما عزیزان باشم در کانال دنیادیدگان آفاق .
خانم دکتر به همه ی شما سلام رساندند و گفتند همیشه به فکرتان و دعاگویتان هستند برای برگزاری برنامه های مفید و خوشحالی و رشد بیشتر شما عزیزان دل 💚

خوشبختانه کلاس های مهارت های زندگی و ورزش های اصلاحی دنیادیدگان سال گذشته برگزار شد و تاکنون سه همایش همگانی هم برگزار شده است . کلاس زبان دنیادیدگان هم به لطف خداوند پیشرفت زیادی داشته و در حال برگزاری است.
در صدد هستیم تا برنامه ها و جلسات و کلاس های آنلاین بیشتری برای شما تدارک ببینیم .

ازین لحظه بنده هم به عنوان ادمین کانال دنیادیدگان برای دریافت نظرات و پیشنهادات شما و انتقال آن به موسسه و هم برای برنامه ریزی و هماهنگی امور باشگاه دنیادیدگان موسسه آفاق در خدمت شما عزیزان هستم . می توانید به آیدی پیج به این ادرس @rahelehavini پیام های خود را ارسال نمایید.

با امید روزهای بهتر 🌸 ‎

اگر هنگام بالا رفتن از پله زانوهاتون درد میگیره حتما تماشا کنید🌹

تو هنوز ناپدیدی ، ز جمال خود چه دیدی
سحری چو آفتابی ، ز درون خود برایی🌹✨

سه راز بزرگی که این خانم دنیادیده ۹۰ ساله مطرح می کنند🌷

تاثیرات ورزش 🌹

تحقیقات گسترده دانشگاه هاروارد که تاثیرات نزدیکی پدربزرگ و مادربزرگ ها به نوه هایشان را نشان می دهد.🌹

تاثیر ورزش بر کیفیت زندگی 🌹

زمانی که به نظر می‌رسد
هیچ‌چیز کمکی نخواهد کرد،
می‌روم و به سنگ‌تراشی نگاه می‌کنم
که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد می‌کند، بدون این‌که ترکی ایجاد شود،
امّا در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد می‌شود و می‌دانم که آخرین ضربه نبود که آن‌را خرد کرد،
بلکه تمام آن ضربه‌های پیشین مسبب آن بود...



خرده عادت‌ها
جیمز_کلییر 

‌

چگونه فرهنگ نادرست را تغییر دهیم

   تو اگر در فرهنگی بخصوص متولد شده باشی، نمایندهٔ آن فرهنگ هستی. بخشی از آن هستی، و برای تغییر ساختار آن فرهنگ باید خودت را تغییر دهی.


جیدو کریشنامورتی
«انقلاب درونی»

همان کاری که انجام دادنش ساده است،
انجام ندادنش هم ساده است.
سِحری در پیچیدگی کارها نیست،
این سِحر در پیوسته انجام‌دادن کارهای ساده است.

بزرگترین تفاوت بین افراد موفق
و ناموفق این است
که افراد موفق آنچه را
افراد ناموفق دوست ندارند
انجام می‌دهند...


اثر مرکب

دارن_هاردی

سفر به وادی عاشقان

✨قونیه✨

لطفا جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام سفر قونیه به آیدی @farhangihonariafagh و یا شماره 09914477084 در تلگرام پیام دهید🌹