کریشنامورتی/zeehn.com

آیا برای انسانی‌ که چنین وابسته است و مانند یک زندانی به‌واسطه کار و تلاش‌های روزمره‌اش در تنگناست ، پر از ترس و نگرانی است، به آینده نامطمئن، و مصرانه به دنبال ایمنی است، امکان دارد که در خودش تغییری بنیادی و دیگرگونه -که فقط در رهایی کامل ممکن است –به وجود آورد؟
کریشنامورتی:مسله آزادی

@krishnamurti_jiddu

مایل هستم که امروز صبح اشاره‌ای به اهمیت فوق‌العاده آزادی داشته باشم . بیشترین ما خواهان آزادی نیستیم . ما خانواده ،مسئولیت و وظایفمان را داریم، و با این‌ها زندگی‌ می‌کنیم. زندگی‌ ما به‌وسیله قوانین اجتماعی و الگوهای رفتاری در تنگنا قرارگرفته و به‌واسطه اختلافات و دشواری‌های روزمره تحت‌فشار است. اگر بتوانیم به‌گونه‌ای تسلی‌ پیدا کنیم و یا وسیله و راهی‌ برای گریز از این درگیری‌ها بیابیم ، خیلی‌ راحت به این‌ها بسنده می‌کنیم . اکثر آدم‌ها اصلاً از ته دل نمی‌خواهند که واقعاً آزاد باشند .بااین‌وجود به نظرم یکی‌ از مهم‌ترین مسائل زندگی‌ کشف این مسئله است، که چگونه می‌توان آزادی تام و تمام داشت.
کریشنامورتی: مسله‌آزادی

@krishnamurti_jiddu

شما جهان هستید و جهان شماست. انسان به لحاظ ظاهر با دیگران متفاوت است .آدم میتواند بزرگ ، کوتاه ، زرد موی ، سیاه موی ، سیاه پوست ، سفید پوست ، زرد یا سرخ پوست باشد ، اما ماهیت طبیعی انسان در سراسر زمین همگانی است که هیچکس را گریزی از آن نیست.
کریشنامورتی: عشق و همدلی
@krishnamurti_jiddu

عمل رابطه میان شما و دیگري، میان تو و من، در اجتمـاع صـورت مـیگیـرد و تـا
هنگامی که این انقلاب مستمر درونی و این دگرونی روانشـناختی خـلاق انجـام نگیـرد، جامعـه
ایستا میشود و کیفیت حیاتبخشی خود را از کف میدهـد؛ نبـود ایـن انقـلاب مسـتمر درونـی،
اجتماع را ایستا و بلورگونه میکند و ازاینرو باید مرتب تکه تکه شود.
کریشنامورتی:اولین و آخرین رهایی.مترجم دکتر قاسم کبیری

@krishnamurti_jiddu

ذهنی که میخواهد مشکلی را بفهمد، نه تنها باید مشکل را تمام و کمال بفهمد، بلکه باید بتواند
آن را به سرعت پیگیري کند؛ زیرا مشکل هیچگاه بازنمیایستد. مشکل همیشه تـازه اسـت، چـه
مشکل مردن از گرسنگی باشد، چه مشکل روانشناختی، یا هرچیز دیگر. هر بحرانی همیشه تـازه
است؛ بنابراین، ذهن براي درك آن، باید همیشه تازه و روشن باشد و در پیگیري، سـرعت عمـل
نشان دهد.
کریشنامورتی: اولین و آخرین رهایی. مترجم دکتر قاسم کبیری

@krishnamurti_jiddu

بـراي
یافتن حقیقت قضیه، باید از همه تبلیغات آزاد بود، معناي این سخن ان اسـت کـه درآنصـورت،
میتوان به مشکل بدون وابستگی به عقیده نگاه کرد. نقش کلی تعلیم و تربیت، بیدارسـازي فـرد
است. براي دیدن حقیقت این مطلب، شخص باید کاملاً روشـن باشـد و معنـایش آن اسـت کـه
نمیتوان به یک مرشد وابسته بود. هنگامی الگویی را برمیگزینید، این کـار را در عـین آشـفتگی
انجام میدهید، بنابراین الگوها نیز آشفته اند و این چیزي است که در دنیا درحال رخدادن اسـت،
ازاینرو شما نمیتوانید از الگوي خود امید هدایت و کمک داشته باشید.
کریشنامورتی :اولین وآخرین رهایی
مترجم دکتر قاسم کبیری
@krishnamurti_jiddu

کریشنا مورتی در کتاب اولین و آخرین رهایی (The First and Last Freedom) می‌گوید که در جست‌وجوی حقیقت نباید رفت. حقیقت پیدا کردنی نبوده و در همین لحظه و در وجود هرآنچه که هست قرار دارد.
کریشنامورتی

@krishnamurti_jiddu

امروز صبح مایلم در مورد موضوعی صحبت کنم که زندگی را در تمامیتش دربر می گیرد. چیزی که جزئی نیست، و به معنای مشاهده کامل تمامی هستی بشر است. برای ورود به عمق مسئله، به نظر من بایستی دیدگاه های نظری، عقیدتی، و احکام را کنار گذاشت. بیشتر ما پیوسته زمین ذهن را شخم می زنیم، اما چیزی نمی کاریم، ما به تجزیه و تحلیل می پردازیم، بحث میکنیم، چیزها را تکه پاره میکنیم، اما ما حرکت زندگی را درتمامیتش درک نمی کنیم. اکنون، اگر میخواهیم ریتم کامل زندگی را دریابیم، بایستی درباره سه چیز تعمق کرد: زمان، رنج و مرگ.
کریشنامورتی: یگانگی مرگ و زندگی

@krishnamurti_jiddu

به نظرمن، تنها عشق میتواند یک انقلاب واقعی را به وجود آورد، و هر شکل دیگری از انقلاب که مبنای اقتصادی یا ایدئولوژیک دارد، بی نظمی، آشفتگی، و فقر و فلاکت بیشتری را ببار خواهد آورد. ما نمی توانیم امیدوار باشیم که مشکلات اساسی بشر را با بهینه سازی در بخش هایی ازعناصر تشکیل دهنده آنها بتوان حل کنیم. اما با وجود عشق میتوانیم به دیدی فراگیر دست یابیم و به این وسیله به عمل کامل برسیم – به جای اینکه به فعالیت های یک جانبه و مشکوکی بنام انقلاب که راه به جایی نمی برد، بپردازم.
کریشنامورتی: یگانگی مرگ و زندگی

@krishnamurti_jiddu

براي درك ماهیت اجتماع درحال تجزیه، آیا این مسأله اهمیت ندارد که بپرسم آیا شـما و مـن-
به عنوان افراد- میتوانیم خلاق باشیم؟ میبینیم که هنگامی تقلید وجـود دارد، تجزیـه هـم بایـد
وجود داشته باشد، هنگامی اقتدار وجود دارد، استنساخ هم باید وجود داشته باشد و از آنجا کـه
تمامی ساختار ذهنی و روانی ما براساس اقتدار است، باید رهایی از اقتدار و خلاق بودن هم وجود
داشته باشد. آیا متوجه شده اید که در لحظـات خلاقیـت، در لحظـات شـاد منتهـاي دلبسـتگی،
چیزي به نام تکرار، به نام استنساخ وجود ندارد؟ این لحظات همیشه تازه، بدیع، خلاق و همـراه بـا
سرور هستند. بنابراین، میبینیم که یکـی از علـل اساسـی تجزیـه شـدن اجتمـاع، تقلیـد؛ یعنـی
پرستش صاحبان اقتدار است
کریشنامورتی: اولین و اخرین رهایی/ترجمه دکتر قاسم کبیری

@krishnamurti_jiddu

دانشمندان روی ماده مطالعه میکنند و میخواهند که بوسیله این تحقیقات آن چیز متعالی را پیدا کنند. آنها خودشان ماده هستند، مغزشان ماده هست .آنها چیزهای بیرونی را مطالعه میکنند و از خودشان شروع نمیکنند . اگر آنها درون خودشان را مطالعه میکردند ، به چیزی دست میافتند که مبدا، شگفت آور ، حقیقی‌ ، خلاق و فراسوی زمان است. به این منظور باید که انسان به مشاهده خودش بپردازد و انرژی بسیاری را صرف کند. اما هیچکس حاضر نیست اینکار را بکند. مورد علاقه نیست. چون چیزی، پولی، قدرتی، سمتی، موقعیت اجتماعی ، ببار نمی آورد. اما فقط بوسیله خوتان که ماده هستید، می توانید چیزی را بیابید که سرچشمه و سر آغاز همه چیزهاست .
کریشنامورتی: زندگی بدون توهم

@krishnamurti_jiddu

این مغز، مغز بشر هست که رنج میبرد، طراحی‌ میکند ، محاسبه می‌کند ،تصویر خلق می‌کند، و خدایان را می‌ آفریند . همه اینها متعلق به همه ما انسانهاست. مغز طبق الگوی زمانی‌ زندگی‌ می‌کند. مغزتان را مشاهده کنید و ببینید که چگونه عمل می‌کند، و چگونه فکر می‌کند.
کریشنامورتی:زندگی بدون توهم

@krishnamurti_jiddu

رها کردن ، واگذاری:

برقراری رابطه تنها هنگامی ممکن است که من کاملا واگذاشته شود. وقتی منی در کار نباشد، آنگاه در رابطه قرار می گیرد، پس از آن دیگرجدایی یا شکافی وجود ندارد.
کریشنامورتی:برگزیده سخنان کریشنامورتی
@krishnamurti_jiddu

مراقبه

در فضایی که فکر در اطراف خودش میسازد، عشق وجود ندارد. این فضا انسانها را از هم جدا میسازد و در درون آن همه چیز خواهان چیزی شدن است، همه مبارزه برای زندگی دربرگیرنده عذاب و هراس است. مراقبه به معنی پایان این "فضا"، پایان "من" است. آنگاه روابط معنایی دیگر می یابند، زیرا در این فضایی که فکر در آن دخالتی ندارد، دیگری وجود ندارد، چون تو وجود نداری. آنگاه مراقبه در پی صید رویا های بزرگ، هر چقدر بواسطه سنت مقدس باشد، نیست، بلکه بیشتر فضایی بی انتهاست که فکر را در آن جایی نیست.
کریشنامورتی: برگزیده سخنان کریشنامورتی
@krishnamurti_jiddu

واقعیت
آیا ما میتوانیم- نه از روی واکنش، بلکه بواسطه درک روند جدایی بین ایده و واقعیت – ایده را فراموش کنیم وتنها واقعیت را ببینیم؟ و گرنه، این جدایی بین آنچه هست و آنچه باید باشد، فریبکارانه ترین شیوه کنار آمدن با زندگی است.
کریشنامورتی : برگزیده سخنان کریشنامورتی
@krishnamurti_jiddu

در لحظه تجربه کردن، شما از خود به عنوان تجربه کننده و مجزا از تجربه، مطلع نیستید، شما در حالت تجربه کردن قرار دارید. به این مثال بسیار ساده توجه کنید: شما عصبانی هستید. در این لحظه عصبانیت نه تجربه کننده وجود دارد و نه تجربه ای؛ تنها تجربه کردن وجود دارد؛ اما به محض آنکه از حالت عصبانیت به در آیید، هم تجربه کننده وجود دارد و هم تجربه؛ یعنی عامل و عملی که هدفی در پیش رو دارد که عبارت است از رها شدن یا سرکوب عصبانیت. ما به طور مکرر در این حالت قرار میگیریم؛ در حالت تجربه کردن؛ ولی همیشه از آن به در می آییم و به آن اصطلاحی می دهیم، نام گذاریش می کنیم و به ثبتش می رسانیم و بدان وسیله به شدن استمرار می بخشیم.
کریشنامورتی: اولین وآخرین رهایی/ ترجمه دکتر قاسم کبیری
@krishnamurti_jiddu

انسان باید خود را آنگونه که هست بشناسد، نه آنطور که می خواهد باشد، که صرفا ایده آلی بیش نیست و بنا براین ساختگی و غیر واقعی است؛ تنها آنچه که هست می‌تواند تحول یابد، نه آنچه که شما می خواهید باشید. شناخت خود آن طور که شخص هست، نیاز به هشیاری خارق‌العاده ذهن دارد، زیرا "آنچه هست" به طور مستمر در حال تغییر است و برای آن که ذهن پا به پای آن پیش برود، نباید دربند هیچ دگم، عقیده یا الگوی خاصی اسیر شود. اگر طالب هم پایی با چیزی باشیم نباید در قید و بند اسیر بمانیم. برای شناخت خود باید آگاهی و هشیاری ذهنی وجود داشته باشد تا آزادی از همه عقاید و تصور گرایی ها ممکن شود، زیرا کار عقاید و نظریات دگرگون جلوه دادن امور است؛ چیزی که مانع ادراک صحیح می شود. اگر می خواهید بدانید چه هستید، نمی توانید از آنچه نیستید تصوری داشته باشید و نه با آن اعتقادی.
کریشنامورتی: اولین و آخرین رهایی/ترجمه دکتر قاسم کبیری
@krishnamurti_jiddu

رنجها به شکلهای گوناگونی رخ میدهند: توسط مرگ دیگری یا ناکامی خود شخص، یا نرسیدن به هدفی‌ معین از طریق طی نردبان ترقی‌ در سلسله مراتب دینی یا به اصطلاح معنوی و یا دنیوی، یا اینکه توسط بیکاری و ترس از خطر تنهایی و بی کسی. وضعیت های بسیار زیادی مانند مرگ ، بیماری ، پیری ، ضعف های روانی و جسمانی و ناراحتی های عصبی باعث ایجاد رنج میشوند. پذیرش چنین مطالبی برای غربیها و هم چنین برای شرقیها دشوار بنظر می‌رسد. اما اگر آدم با دقت و بدون قضاوت مساله را بررسی‌ کند، متوجه این تلاش دائمی جسمانی و روانی بشردر جهت چیزی شدن، خواهد شد. این چیز بازتابی ذهنی تحت عنوان یک ایده یا طرح است که شخص در پی دسترسی‌ به آن کوشش می‌کند .اما آنچه به عنوان ایده ال بازتاب می‌یابد، ساخته و پرداخته فکرست. انسانی‌ که در چنین محدوده تنگی در پی چیزی در تلاش هست، یا تعادل ندارد و یا اینکه درست مشاهده نمیکند.
کریشنامورتی: عشق و همدلی
@krishnamurti_jiddu

شما جهان هستید و جهان شماست. انسان به لحاظ ظاهر با دیگران متفاوت است .آدم میتواند بزرگ ، کوتاه ، زرد موی ، سیاه موی ، سیاه پوست ، سفید پوست ، زرد یا سرخ پوست باشد ، اما ماهیت طبیعی انسان در سراسر زمین همگانی است که هیچکس را گریزی از آن نیست.
کریشنامورتی: عشق و همدلی
@krishnamurti_jiddu