کانال شخصی محمد راد @realraad Channel on Telegram

کانال شخصی محمد راد

@realraad


علاقه‌مندی‌های شخصی و روزمرگی‌های من

کانال شخصی محمد راد (Persian)

با خوش آمدید به کانال شخصی محمد راد! اینجا جایی است که ما به نزدیک‌تر شدن به هم و به اشتراک گذاشتن علاقه‌مندی‌ها و روزمرگی‌های شخصیمان می‌پردازیم. اگر شما هم علاقه‌مند به فضایی دوستانه و مفید برای اشتراک گذاری تجربیات و علایق خود هستید، اینجا بهترین مکان برای شماست. محمد راد، مدیر کانال، با انتشار مطالب متنوع و جذاب، سعی دارد ارتباط بین اعضا را تقویت کرده و تجربیات جدیدی را با هم به اشتراک بگذاریم. در این کانال، شما می‌توانید از تازه‌ترین مطالب در زمینه‌های مختلف مانند موسیقی، هنر، ورزش، سفر و غیره باخبر شوید. از گالری تصاویر زیبا و ویدیوهای جذاب گرفته تا مطالب آموزنده و سرگرم‌کننده، همه چیز در اینجا به دست شماست. پس بیایید و به جمع ما بپیوندید تا با هم به تجربیات جدیدی دست پیدا کنیم. شما همراه ما هستید؛ ما بهترین‌ها را در انتظار شما داریم.

کانال شخصی محمد راد

15 Nov, 09:47


چرا طبقه کارگر همیشه شکست می‌خورد؟

کانال شخصی محمد راد

14 Nov, 00:53


چرا حالا حالاها در ایران اعتراضات جدی اتفاق نخواهد افتاد؟
بعد از جریانات مهسا امینی، چند چیز مسلم شد که مردم را نسبت به هر حرکت اعتراضی سرد کرد:

۱. اصل به جایی نرسیدن چنین اعتراض طولانی

۲. فهم این مسأله که هیچ کمک جدی از سمت غرب اتفاق نخواهد افتاد

۳. معلوم شدن شدت ضعف و نبود لیدر واقعی در اوپوزوسیون

۴. عدم شرکت اکثریت مردم و روشن شدن اینکه نارضایتی‌ها به قدری نیست که حتی ده درصد مردم حاضر باشند بخاطرش جلوی نیروی نظامی بایستند

۵. تخلیه خشم انباشته شده. حرکت‌های انقلابی اصولاً حاصل یک خشم انباشته هستند که در این حرکت‌ها تخلیه می‌شوند. فعلاً خشم مردم تخلیه شده و آنقدری نیست که به حرکتی جدی بینجامد

۶. باز شدن فضای نقد که سبب تخلیه بار روانی نارضایتی‌ها می‌شود

کانال شخصی محمد راد

07 Nov, 05:11


کدوم درسته؟ 😂

کانال شخصی محمد راد

02 Nov, 06:21


واقعاً آدما بعد مرگ معشوق چه‌جوری به زندگی‌شون ادامه میدن؟

کانال شخصی محمد راد

30 Oct, 09:26


می‌تونم بگم از اوایل نوجوانی، دغدغم این بوده:

چطور میشه انسان‌ها رو از سیطره ظلم نجات داد؟

همیشه با این طرز فکر که «کاری به دیگران نداشته باش، ما وظیفه‌ای نسبت به بقیه نداریم» مشکل داشتم. از اونطرفم مشکل‌های زیادی می‌دیدم؛ بزرگ‌ترینش رسانه است.مهم نیست حرف شما چقدر حق باشه، مهم اینه که رسانت چقدر بزرگ باشه. هرچی رسانت بزرگتر باشه، انسان‌های بیشتری اونطور فکر می‌کنن که تو می‌خوای. رسانه هم که‌ همیشه دست سرمایه‌داریه. پس عملاً تو هرقدرم روشنگری کنی، بازم حریف قدرت و ثروت نمیشی.
اما‌ جلوتر که اومدم چیزای تلخ‌تری فهمیدم؛ مهمتر از بزرگی رسانه، «زبان» و «هنر تبلیغات» هست. این رو تو تجربه این سالها فهمیدم. تقریباً ما تنها پیچی هستیم که مطلب از خودمون تولید می‌کنیم و کپی پیست نمی‌کنیم. اما عجیب اینکه مثلاً متنی که من می‌نویسم و مثلا صد کا ویو می‌خوره، همون رو یکی برمیداره یه دکور میچینه، یه میکروفون میزاره جلوش و یه تدوین خوب، پنج ملیون ویو می‌خوره. اینجا فهمیدم حتی مهمتر از بزرگی رسانه، هنر و زبانه.
از طرف دیگه به دلایل روانکاوانه، میل افراط به فعالیت سیاسی و اجتماعی بشدت کم شده. دیگه هیچ حرکت جدی سیاسی و فرهنگی اتفاق نمی‌افته. مردم علاقه‌ای به مشارکت در امور اصلاح‌گرانه ندارن. اصلاح‌طلبی هم توسط یکی از احزاب قدرت مصادره شده و چند وقت یک بار تو انتخابات به مردم «توهم مشارکت سیاسی» میده. مشارکت سیاسی این نیست؛ مردم اصلاً مطالعه‌ای در حوزه سیاست ندارند، حزبی که نیرو بسازه نداریم، متفکری که حرف جدید بزنه نداریم، یه عده غرغرو داریم فقط. مشارکت سیاسی ما محدود شده به شنیدن و خوندن «روضه‌خوان‌های سیاسی» که سی ساله دارن حرفای تکراری میزنن، بدون هیچ ایده و نظریه‌ای برای برون رفت. دانشجوی علوم سیاسی اصلاً کجاست؟ چیکار داره می‌کنه؟
در نهایت بعد از بیست و اندی سال سؤال و بمبست فکری، به این نتیجه رسیدم:

خارج کردن «کل» مردم یا حتی اکثر اونها از سیطره ظلم، به طور کلی امکان‌ناپذیره.

بزرگترین متفکر این حوزه کارل مارکس بود که اونم شکست خورد. به اینکه حزبی از طبقه فرودست قدرت رو بدست بگیرند و منابع رو عادلانه تقسیم کنن امید داشت که مشخص شد قدرت برآمده از طبقه کارگر، به دلیل انباشت طولانی عقده و نداشتن تخصص و تجربه اقتصادی و نگاه کل‌گرایانه، خودش به بزرگترین دشمن طبقه کارگر تبدیل میشه.
حتی اگه دینی هم نگاه کنیم، بلافاصله بعد از مرگ بنیانگذاران ادیان، دین اونها به دست ساختارهای قدرت و ثروت مصادره میشه و برای همیشه در مصادره هم باقی می‌مونه.
لذا فقط یک راه حل وجود داره:

ما فقط می‌تونیم گروه کوچکی از مردم رو آگاه کنیم و از سیطره ظلم و سرمایه‌داری خارج کنیم.

واقعیت اینه که «آگاه‌سازی» هیچوقت حریف «تبلیغات» نمیشه. تمام انقلابات فکری توسط سرمایه‌داری مصادره و تحریف میشن. به آگاه‌سازها اگر از جایی بزرگتر بشن حمله میشه و تخریب و حذف میشن. باید جنگید، ولی اگر در سودای «آگاه‌سازی همه یا اکثریت» باشی، قطعاً ناامید میشی.

محمد راد
۸ آبان ۱۴۰۳

کانال شخصی محمد راد

30 Oct, 06:03


دو تصور غلطی که فیلم ماتریکس ایجاد می‌کنه، اینه که اولاً خروج از ماتریکس به راحتی خوردن یک قرصه، دوماً مانع اصلی که باعث میشه آدم‌ها حقیقت رو نبینن، دیگرانن نه خودشون. هر دوی اینها غلطه.
اولاً خروج از ماتریکس نیاز به مطالعه و تحقیق سخت داره. سالها طول می‌کشه و منابعش هم به راحتی پیدا نمیشه. کتاب‌ها و مستندها و اطلاعاتی که واقعیت رو نشون میده رو بین کلی خرافات گم و گور کردن. مثلاً شما هیچ‌جا اسمی از کتاب «صنعت‌ویروس‌بازی» یا مستند Plandemic نمی‌شنوید. اگر هم اینها شنیده بشن یا اگر تو گوگل سرچشون کنید، فقط نقدهایی که بر اونها نوشته شده رو نشون میده. نویسندگان این کتاب‌ها تخریب شخصیتی میشن و براشون پرونده‌سازی میشه. حتی اگر غول و ثروتمندی مثل کوین تورودو باشن که براش ده‌سال حبس بریدن برای کتابی که درمورد مافیای غذادارو نوشته بود. حتی اگر «رابرت کِنِدی جونیور» باشی کانال‌هات رو حذف و کتاب‌هات رو از کتابفروشی‌ها جمع‌آوری می‌کنن. دیگه کسانی مثل جمشیدخدادادی که مثل آب‌خوردن براشون پرونده ساخته میشه و خونه‌نشین میشن.
تازه اگر این منابع رو پیدا کنی، باید انقدر روحیه جستجوگر داشته باشی که از بینشون حقایق رو از جعلیات مافیا که قاطی‌شون کرده پیدا کنی. خیلی از کسانی که در این عرصه‌ها معروف میشن، اتفاقاً گمارده خود مافیا هستند که افراد اصلی دیده نشن. مثلاً اومدن دانشکده‌های طب سنتی زدن، رؤساش رو کسانی گذاشتن که خودشون طب سنتی رو قبول ندارن.
تازه این فقط درمورد یکی از ابعاد ماتریکس، یعنی غذاداروئه. ابعاد دیگه مثل اقتصاد، سیاست، رسانه، ایدئولوژی، سینما، علم و غیره خودش سالها مطالعه می‌خواد. پس خروج از ماتریکس نه تنها ساده نیست، بلکه سخت‌ترین کاریه که یه آدم تو زندگیش می‌تونه انجام بده.
اما اشتباه دومی که فیلم ماتریکس القا می‌کنه اینه که اگر بری دنبال حقیقت، یه گروهی میان مانع میشن. اینطور نیست؛ مانع اصلی رسیدن به حقیقت «خودت» هستی. وقتی تحقیق رو شروع کنی، کسی که بیشترین مخالفت رو باهات می‌کنه خودتی. چون سالیان سال تحت آموزش‌ها و القائات ماتریکس بودی. فقط اگر جستجوگر بسیار بالا به همراه جسارت زیادی داشته باشی و نترسی از خراب شدن خونه امن و راحت باورهات می‌تونی آروم آروم حقایق رو بپذیری. بزرگترین مانع خروج از ماتریکس، علاقه و دلبستگی‌ایه که به باورهات داری. اونها برات یه «دنیای‌امن» درست کردن.
دنیای خارج از ماتریکس وحشتناکه؛ اینکه بدونی تا چه حد زندگیت تو چنبره سرمایه‌داریه و تک‌تک چیزهایی که می‌خوری و می‌نوشی هم توسط اون برنامه‌ریزی شده، اینکه بفهمی تا چه حد ما تو دنیا تنها و بی‌حامی هستیم و هیچ نجات‌دهنده‌ای وجود نداره و هر نجات‌دهنده‌ای خودش از ماتریکس (مافیای رسانه و…) فرستاده شده، اینکه حزب سیاسی مورد علاقت رفیق اون یکی حزبه و هر دو، حتی اون اوپوزوسیونی که بهش دل بستی همشون درون و گمارده ماتریکسن، اینکه هنرمندان مورد علاقت چطور اونچه مافیا می‌خواد رو به جامعه القا می‌کنن، خب چیزی نیست که آدم‌ها قدرت روحی و جسارت پذیرشش رو داشته باشن. اکثر آدما ترجیح میدن تو تخت گرم و نرم باورهای خوشبینانشون زندگی کنن تا اینکه توسط دیگران به پارانویا بودن، بدبینی و دیوانگی متهم بشن.
پس مهمترین مانع خروج از ماتریکس، شخص خودته نه کس دیگه.

محمد راد
۹ آبان ۱۴۰۳

کانال شخصی محمد راد

20 Oct, 22:53


After ten years of studying as a psychologist, I didn’t find any real healing for heartbreak.

کانال شخصی محمد راد

15 Oct, 22:14


گاهی دلم برای فرندزون بودن تنگ میشه!
تایمایی که دوست اجتماعی داشتم که روم کراش نمیزد و فاز عاشقی برنمیداشت و می‌شد ساعت‌ها باهاش درمورد همه‌چی صحبت کرد. الآن واقعاً می‌ترسم؛ می‌ترسم با کسی بیش از یه حدی وقت بگذرونم و عمیق‌تر صحبت کنم. آدما یهو درگیر میشن و بعد که می‌بینن چنین حسی در من شکل نگرفته، تازه بدبختی شروع میشه. حمله می‌کنن، فاز حسادت برمیدارن و…
واقعاً چرا نمیشه یه دوستی بدون درگیری عاطفی داشت؟

کانال شخصی محمد راد

13 Oct, 18:15


خیلی از بچه‌ها درمورد کمالگرایی ازم سؤال می‌کنن. پاسخی نمیدم چون مسأله برای خودم هنوز حل نشده است.
کمالگرایی در کار، اتفاقاً چیزیه که شدیداً بهش نیاز داریم. کمالگراها هستن که باعث رشد و پیشرفت علم و فناوری و هنر و ورزش میشن.
در انتخاب زوج اما مسأله بغرنجه؛ انتخاب زوج یعنی شما تصمیم می‌گیری یک بار برای همیشه کسی رو با میزانی از امتیازات برای همیشه انتخاب کنی و عوض کردن این انتخاب هم‌ هزینه فوق‌العاده سنگینی داره؛ یعنی هزینه طلاق یا شکست عاطفی عمیق.
واقعیت اینه که آدم‌ها با کسی ازدواج می‌کنن که امتیازاتشون بهش برسه، نه کسی که مطلوبشونه. شاید اکثر پسرها دوست داشته باشن با سوپرمدل‌ها ازدواج کنند و اکثر زنان با مردان‌آلفا. اما امتیازات خودشون به حدی نمیرسه که اونها اینها رو انتخاب کنند.
حالا وقتی آدم‌ها پیشرفت می‌کنند، یک فکری مثل خوره به جونشون میفته که «ای کاش صبر می‌کردم و می‌تونستم انتخاب بهتری داشته باشم». این فکر اگر سرکوب بشه، عوارض جسمی و روانی داره. اگر عملی بشه، درد شکست عاطفی رو به فرد تحمیل می‌کنه. توجه داشته باشید که ممکنه زوج ما «گزینه‌مطلوب» ما نباشه، اما چند سال با هم زندگی کردن قطعاً علاقه و وابستگی شدید میاره. برای همینه که بسیاری از زوج‌ها با اینکه مدتهاست به هم سردن و حتی خیانت می‌کنن، ولی جدا نمیشن. چون به هم وابستن و بریدن وابستگی شدیداً آسیب‌زاست.
میشه به انسان‌ها گفت معیارهاتون رو بشناسید و بنویسید و بر اساس اونها انتخاب کنید. اما این خودش شروع مشکلاته؛ چون اگر انسان‌ها واقعاً مطلوب‌ها و خط قرمزهاشون رو بنویسن، با دو مشکل اساسی مواجه میشن:
اولاً معمولاً اونقدری امتیازات ندارن که بتونن شخص مورد نظر رو جلب خودشون کنن.
دوماً اگر شروع کنن به کسب امتیازات، همزمان سنشون هم بالا میره و واقعاً معلوم نیست کی بتونن به اون فردِ مطلوب برسن.
همزمان با افزایش سن، چند اتفاق بد میفته. اولاً تجربه و‌خودشناسی بیشتر میشه و ملاک‌ها بیشتر و سخت‌گیرانه‌تر.
دوماً در طول این مدت، فرد چه تنهایی رو انتخاب کنه، چه روابط دو سه ساله موقت و چه روابط یک شبه متعدد، هر کدوم آسیب‌های جدی خودش رو داره.
اولی باعث افسردگی، دومی باعث شکست‌های عمیق و رابطه‌ترسی و سومی باعث تنوع‌طلبی و احتمالاً بیماری مقاربتی میشه.
یک راه حل دیگه اینه که به افراد گفته میشه کمال‌طلبی رو کنار بگذارن و بپذیرن که هرکسی نقایصی داره و هیچ‌کس کامل نیست. این راه حل هم چند اشکال داره.
اولاً از اینکه «هیچ‌کس کامل نیست» نمیشه نتیجه گرفت «امتیازات انسان‌ها مساویه». درسته یکی قیافته نداره، یکی خانواده خوب نداره، یکی شخصیت نداره، یکی امن نیست، یکی بدن سالمی نداره و غیره، ولی خیلی‌ها هستند که هیچ کدوم از این عیوب رو ندارند و فقط دو سه تا عیب دارند و خیلی‌ها هم هستند که همه این عیوب رو دارند. واقعیت اینه که امتیاز نهایی انسان‌ها برابر نیست، مجموع داشته‌های افراد با هم برابر نیست و به بیان دیگه ما واقعاً کیس خوب، خوب‌تر، عالی، بد و افتضاح داریم.
اشکال بعدی «کمالگرا نباش» اینه که مشخص نیست دقیقاً باید قید کدوم ملاک‌هامون رو بزنیم؟ از کجا بفهمیم کدوم ویژگی در روان ما نقش اساسی نداره و کدوم داره؟ مراجعی داشتم که رنگ پوست سفید براش مهم بود، اما کمالگرایی رو کنار گذاشته و با دختری با پوست تیره که ویژگی‌های مثبت زیاد دیگه‌ای داشت، وارد رابطه جدی شده بود، به امید اینکه مسأله رنگ پوست به مرور تحت‌الشعاع ویژگی‌های مثبت دیگه قرار بگیره و از اهمیت بیفته. اما با وجود رابطه عاطفی عمیق اونها، این مسأله هیچوقت برای پسر از اهمیت نیفتاد و نهایتاً در حین دوست داشتن عمیق همدیگه، مجبور به جدایی شدند.
اشکال دیگه «کمالگرا نباش» اینه که امیال ما رو اختیاری در نظر می‌گیره. درحالیکه دست ما نیست چه چیزی رو دوست داشته باشیم و از چه چیزی بدمون بیاد. ما فقط می‌تونیم امیال‌مون رو سرکوب کنیم. انتخاب زوج با صرف‌نظرکردن از تعدادی ملاک‌ها، می‌تونه در درازمدت به ایجاد تنفر یا سردرد‌ها و‌ معده‌دردها و کمردردهای عصبی وخیم منجر بشه. هرقدر هم جدایی به تعویق بیفته، وضعیت بحرانی‌تر میشه.
خلاصه که هنوز در این مورد به نتیجه‌ای نرسیدم.

کانال شخصی محمد راد

10 Oct, 04:53


حمایت ج.ا از مقاومت، مثل حمایت از یک جریان ضدناظیسم در ابتدای ظهورشه. تا قبل ورود ایران، عصراعی طبق نقشش «نیل تا فرات» داشت‌ تمام خاورمیانه رو می‌گرفت. ایران مثل یه سد عمل کرد و جلوی پیشرویش رو گرفت. به ایران چه ربطی داشت!؟ تاریخ جنگ‌جهانی دوم‌ رو بخون تا بفهمی حیط.لر به کشورهای اطرافش قانع نبود و تا آسیا (روسیه) اومد؛ رضاشاه جلوش سر خم‌کرد. وقتی یه رژیم سفاک به قدرت برسه و کسی جلودارش نباشه، میره که کل دنیا رو بگیره. هم مرزی عصراعی با ایران بدتر از هم‌مرزی داعشه؛ چون داعش رو حداقل در ظاهر دنیا محکوم می‌کنه، جنایات عصراعی اما مورد حمایت غربه!
مشکل اقتصاد ما از مدیریت داخلیه. اگر مغز و پتانسیلی که روی نظامی گذاشتن، رو اقتصادم میزاشتن ما هیچ مشکلی نداشتیم. مشکل اقتصاد ایران اینه که مافیا تو بندبندش نفوذ کرده؛ مهمترینش خودرو و مسکن. چون رسانه هم داره، با آدرس غلط دادن سعی در پرت کردن حواسا نسبت به خودش داره. پول تو ایران فراوونه، ما مشکل ورود پول نداریم. مشکل اینه که پول مدام از جیب طبقه متوسط و زیرمتوسط به جیب مافیا پمپاژ میشه. این اون چیزیه که باید افشا بشه.

کانال شخصی محمد راد

10 Oct, 04:37


میگیم عصراعی به فلسطی هم قانع نبود، به مصر و لبنان و سوریه هم حمله کرد و سرزمیناشون رو اشغال کرد (هنوزم قسمتی‌شون تحت اشغالشه) میگن تقصیر عربا بود بهش حمله کردن!
الآن داعش بغل دست ایران بود، کدوم احمقی میگه حمله ایران بهش اشتباه بود!؟ کشورای بیچاره دیدن بغل دستشون یه رژیم ایجاد شده از هیچ جنایتی ابا نداره، هیچ خط قرمزی نداره، هیچ نهاد بین‌المللی جلوش رو نمی‌گیره، مرزهای خود اونا رو به رسمیت نمیشناسه، بعد متحد شدن بهش حمله کردن، دیدن کل امریکا پشتشه! بعد اینا تقصیرکارن!؟
بزارید کنار این بازی رو. صادق باشید مثل‌ همه نژادپرستای دنیا و بیاید رک‌بگید «ما یح.ودی‌پرستیم، خون عرب برامون بی‌‌عرزشه». مرد باشید، انقدر ترسو نباشید، دروغ نگید ما دلمون برای فلسطینی‌ها هم میسوزه، رک و راست بگید ما نژادپرستیم. اگه مَردید اونچه هستید رو با افتخار بگید.

کانال شخصی محمد راد

10 Oct, 04:27


به نظرم پاسخ روشنه:
حامیان جنایات عصراعی.ل نژاد.پرست هستند. خیلی ساده است.
همه‌ توجیهاتی که میارن هم سفسطه است، هم خودشون جای دیگه قبول ندارن.
میگن عص داره از خودش دفاع می‌کنه!!!
آها پس حیلطرم از نظر شما حتماً داشته تحقیری که آلمان بعد جنگ جهانی اول شده رو جبران می‌کرده بنده خدا!
به یه بچه سه ساله هم بگی اگه تو بزنی تو گوش یکی، اون بیاد خودت و کل خانوادت و فامیل و محلتون رو سلاخی کنه، دفاع از خود حساب میشه میگه نه! بعد ما باور کنیم حامیان عصراعی این بدیهیات رو نمی‌فهمن!؟ بیخیال!
کی تسخیر کامل یک کشور، قتل‌عام‌هرروزه مردم عادی و شهرک‌ساری تو شهرای یه کشور دیگه رو مصداق دفاع از خود می‌دونه!؟ نه ما احمقیم نه شما.
مسأله روشنه: خون زن و بچه و دختر «عرب» برای شما بی‌ارزشه، همونطورکه زمانی خون سیاه‌پوستا برای سفیدپوستا بی‌ارزش بود. چرا نمیاید راحت بگید؟

کانال شخصی محمد راد

08 Oct, 23:56


خیلی وقت بود سعی می‌کردم از درگیر شدن تو مسائل سیاسی دوری کنم. بعد انتخابات دیگه کاری به سیاست نداشتم. تا ترورهای اخیر که حیرت از خوشحالی برخی هموطنان، برام علامت سؤال بزرگی ایجاد کرد که نکنه واقعاً ما از حقیقت پرتیم و خیلی چیزها رو نمی‌دونیم؟
این باعث شد برای سنجش باورهای خودم، یک مناظره برگزار کنم. اونجا برام واضح شد که طرف مقابل، جز سفسطه، زیر پا گذاشتن بدیهیات اخلاقی و بی اطلاعی از تاریخ، چیزی در چنته نداره. اما برام انگیزه شد که باز هم سرچ و تحقیق کنم.
یه سرچ ساده تو ویکی‌پدیا با موضوع «جنایات جنگی عصراعیل» صفحه‌ای رو برام آورد که از درون خالیم کرد… نه فقط بخاطر حجم جنایات، بلکه بخاطر قدرت پنهان کردنش و فریب افکار عمومی. یعنی واقعاً تو عصر رسانه که همه تصور می‌کنیم چیزی مخفی نمی‌مونه، چطور میشه جنایاتی مثل دیریاسین و صبرا-شتیلا رو قایم کرد؟؟؟ بری تو یه روستا دویست سیصد نفر مردم غیرنظامی رو قتل عام کنی، بعد جوون ایرانی طرفدارت باشه؟؟ به اردوگاه‌های پناهنده‌های فلسطینی تو صبرا و شتیلا حمله کنی سه تا پنج هزار آدم بی‌دفاع رو قتل عام کنی و جوون ایرانی لایکت کنه؟؟
واقعاً اذیت شدم. سرچ کردم دیدم یک فیلم سینمایی از این جنایت ساخته نشده… آخه سیطره بر سینمای کل دنیا تا کجا؟؟؟ واقعاً داریم تو چه دنیایی زندگی می‌کنیم؟
از یه ور میگم حتماً اینا خبر ندارن از این جنایات که برای عصراعیل صوت و کف می‌زنن، از یه ور می‌بینم دارن از جنایات و نسل‌کشی فعلیشم دفاع می‌کنن و با خودم میگم نکنه واقعاً دارم کنار یه عده وحشی که خودشون یه پا عصراعیلی کامل و آماده به کشتن و دریدن هستن زندگی می‌کنم؟؟؟
احساس خفگی دارم…

کانال شخصی محمد راد

02 Oct, 09:04


مدتهاست درگیر یه پارادوکسی هستم
از یه ور می‌دونیم زنها علاقه‌ای به عمیق شدن و کند و کاوهای فلسفی و روانکاوانه ندارن. از یه طرف می‌بینم درسته بلدم یک زن رو با بگو بخند و لاس زدن و استوری‌تلینگ جذب کنم، ولی خودم حوصله ندارم طولانی مدت با یه آدم چرت و پرت بگم. دوست دارم درمورد مسائل عمیق صحبت کنم و‌ طرف مقابلم طالب باشه، نه که مثلاً از مدل حرف زدن من خوشش بیاد یا فانتزی‌های دیگه روم ببنده.
حالا موندم آیا به امید یک استثنا در زنان همچنان صبر کنم؟ این صبر تا الآن چند باری ناامیدم کرده؛ یعنی زنانی که مثلاً فلسفه یا فروید و لکان می‌خوندن و تا یه ذره باهاشون وارد دیالوگ عمیق شدم، دیدم اصلاً علاقه‌ای ندارن و اون چیزا رم همینجوری بی‌هدف خوندن. یکی بود هی تعریف می‌کرد از تعمق من، بعداً دیدم یه بازی بود بلکه مخمو بزنه و وقتی دید پا نمیدم، تعریفا هم تموم شد!
گزینه دوم اینه که سطح انتظارم از جنس زن رو بیارم پایین و به همین چیزهایی که دارن قانع بشم؛ زیبایی، لطافت، دستپخت خوب، رابطه جنسی، حضور و قید دیالوگ‌های طولانی و جذاب رو بزنم. اینجوری واقعاً نمی‌تونم «عاشق» طرف باشم.
راستش تو کل حقایق تلخی که درمورد زنان متوجه شدم، این اولین و تلخ‌ترین بود برام. یازده سال پیش برای اولین بار دوست روانکاوم گفت که زنان به دیالوگ علمی و فلسفی و روانشناختی جذب نمی‌شن و این حقیقت انقدر برام تلخ بود که سه سال طول کشید بپذیرمش.
همیشه میگم اگر زنها ساپیوسکشوال بودند، بشر الآن کل کهکشان رو گرفته بود. شما فکر کن یک دانشمند که باید تمرکزش مثلاً رو فیزیک باشه و حمایت و لایک بگیره بخاطر هوشش، یهو می‌بینه دختری که بهش علاقه‌منده جذب یه پسر بی‌هنر لاس‌زن شده و تمایلی به این نداره. می‌دونید در این لحظه چه حجمی از حواس‌پرتی ایجاد میشه؟ چقدر دانشمند بالقوه بخاطر زنان علم رو رها کردند و به بازار و جاهای دیگه رو آوردند؟

کانال شخصی محمد راد

11 Sep, 09:06


من در میان جمع و دلم جای دیگر است

کانال شخصی محمد راد

09 Sep, 06:24


تایمایی که زیادی تو خونه تنهام، دپ میشم؛
تایمایی که با دوستامم سرحال میشم؛
حالا نمی‌دونم ذاتاً دپم و با جمع ازش فرار می‌کنم، یا ذاتاً سرخوشم و در اثر تنهایی دلم می‌گیره؟

کانال شخصی محمد راد

30 Aug, 19:16


خشم مقوله دشواری است.
اگر آن را ابراز کنی، دیگری هم متقابلاً ابراز می‌کند و خشمگین‌تر می‌شوی‌ و یک چرخه بی‌پایان شروع می‌شود.
اگر چیزی نگویی‌ و نگه داری و در جای دیگری تلافی کنی، در عمل فرقی با حالت اول ندارد. الا اینکه مدت زیادی زمان و روان خود را با کینه مسموم کردی.
اگر در خود فرو بریزی، روانکاوی می‌گوید باز هم در جای دیگر به نحوی پرتابش خواهی کرد.
اگر به خودت باز گردانی‌اش، تبدیل به افسردگی و خشم فروخفته و حتی بیماری جسمی می‌شود.
واقعاً باید با خشم چه کرد؟ نمی‌دانم.
خشم عین آتشی است که از جهنم وارد این دنیا می‌شود و خاموش‌شدنی نیست. از فردی به فرد دیگر می‌سوزاند. می‌گویند عامل شروع جنگ‌های جهانی هم خشم فردی ‌و گروهی بوده. درمورد خشم خیلی کم در روانشناسی و‌ فلسفه تحقیق شده.

کانال شخصی محمد راد

29 Aug, 17:09


نقد این آدما رو نپذیر