کلبه شعروغزل Cocotiti@ @cocotiti Channel on Telegram

کلبه شعروغزل Cocotiti@

@cocotiti


🌳کلبه شعروغزل

کانالی پرازگنجینه اشعار عاشقانه وعارفانه

وزیباترین اشعار ، و دوبیتی
موزیک های ناب

وغزلهای زیبا 🌳

🌷بی تو متروکه وبی رهگذرست کلبه من

با تو آباد شود کلبه ی شعر و غزلم

🍃💕💕
آیدی مالک👇
@Cocotiti1

کلبه شعروغزل Cocotiti@ (Persian)

🌳 کلبه شعروغزل nnکانالی پراز گنجینه اشعار عاشقانه و عارفانهnnدر این کانال شاعران و غزل‌سرایان معروفی در زمینه شعر عاشقانه و غزلی حضور دارند. از زیباترین اشعار و دوبیتی‌ها گرفته تا موزیک‌های ناب و غزل‌های زیبا، همه چیز در اینجا پیدا می‌شود. nnاگر به دنبال تجربه‌ی لحظات زیبا و احساسات مختلف هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. زیرا بی تو متروکه و بی رهگذرست کلبه من، اما با تو آباد می‌شود کلبه‌ی شعر و غزلم. 🌷nnبرای به اشتراک گذاشتن اشعار مورد علاقه‌تان یا برای گوش دادن به موزیک‌های ناب، بهترین انتخاب Cocotiti@ است. حتما آیدی مالک را فالو کنید و از زیبایی‌های این کانال لذت ببرید. 🍃💕💕nnآیدی مالک: @Cocotiti1

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:45


🍃🌹🍃

🌹🍃♥️💫

چشمان تو ای ماه درخشان، همه شعر است
آن سلسۀ زلف پریشان، همه شعر است

در مکتب عشاق، تویی قبله و مقصود
صد وصف زآن، لُعبَت خندان، همه شعر است

بی باده مرا مست نمودی ز نگاهت،
مستی ز تو، ای ساقیِ دوران، همه شعر است

جز عشق توام نیست، نشانی ز نشانم
دیوانۀ تو، چاک گریبان، همه شعر است

#راحم_تبریزی

🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:44


🌹🍃♥️💫♥️

آنقدر دریا دل باش که🫶
از چیزی نگران نشوی

آنقدر بزرگوار باش که
خشمگین نگردی

آنقدر نیرومند باش که
از چیزی نترسی

آنقدر راضی باش که
به هیچ مشکلی
اجازه خودنمایی ندهی❤️



🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:44


🌸🍃💜🍃🌸

💗🍃💕

شبِ اندوه کنارِ تو به سر می‌آید
آفتابی و به امر تو سحر می‌آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده است
خار هم پیشِ شما گل به نظر می‌آید

و نبوّت به دو تا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر می‌آید

به کسی دَم نزد اما پدرت می‌دانست
وحی از گوشه‌ی چشمانِ تو در می‌آید

پایِ یک خطِ تعالیم تو بانو به خدا
عمرِ صد مرجع تقلید به سر می‌آید

مانده‌ام روزی اگر باز بيایی به زمين
چه بلایی به سر اهل نظر می‌آید

مانده‌ام لحظه‌ی پیچیدنِ عطر تو به شهر
ملک الموت پیِ چند نفر می‌آید

#كاظم_بهمنی
🌸🍃💜🍃🌸

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:43


••🩵┈┈┈❥ 🦋


کم سخن گوییم

و گر گوییم

کم کس پِی بَرَد


#حضرت_عشق_مولانا



••🩵┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:43


࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

از سر کشته خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف

آفتابیست که در پیش سحابی دارد

چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک

تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد

فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست

روشن است این که خضر بهره سرابی دارد

چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر

ترک مست است مگر میل کبابی دارد

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال

ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری

چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد


#حضرت_حافظ




࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:43


 اجرا :
Zahra E (gisoo )


آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد ...♥️


#حضرت_حافظ

ويلون
#استاد_همايون_خرم


࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:43


࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ


آن که از سنبل او غالیه تابی دارد

باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

از سر کشته خود می‌گذری همچون باد

چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد

ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف

آفتابیست که در پیش سحابی دارد

چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک

تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد

فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد

آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست

روشن است این که خضر بهره سرابی دارد

چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر

ترک مست است مگر میل کبابی دارد

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال

ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری

چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد


#حضرت_حافظ




࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:42


••🩵┈┈┈❥ 🦋


#محبت چون به غایت رسد ، آن را #عشق خوانند .
و #عشق خاص تر از #محبت است ، زیرا که همه عشقی #محبت باشد ، اما همه محبتی #عشق نباشد ، و #محبت خاص‌تر از #معرفت است ، زیرا که همه محبتی #معرفت باشد ، اما همه معرفتی #محبت نباشد .
پس اول پایه #معرفت است و دوم پایه #محبت و سوم پایه #عشق و به عالم #عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از #معرفت و #محبت دو پایه نردبان نسازد .


#شیخ_اشراق_شهاب_الدین_سهروردی



••🩵┈┈┈❥ 🦋
❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:42


••🩵┈┈┈❥ 🦋


اما پای در دوستی تو نهادم
گستاخ و دلیر
هیچ از اینها بنیندیشیدم که :
از این سخن این ظن آید . تا به احتیاط بگویم
یا
از این معامله این بخاطر آید ، تا احتیاط کنم

پای در راه نهادم
دلیر و گستاخ


#مقالات_حضرت_شمس


••🩵┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•


پینوشت : کسی میخواستم از جنس خود که او را قبله سازم و روی به او آرم
که از خود ملول شده بودم...

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:42


••🩵┈┈┈❥ 🦋


ناخوشِ او خوش بوَد در جان من

جان فدای یار دل‌رنجان من


#حضرت_عشق_مولانا



••🩵┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:41


••🩵┈┈┈❥ 🦋


آن که سودازده چشم تو بوده است منم
وآن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم

آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی
وآن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم


#رهی‌_معیری



••🩵┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:41


••🩵┈┈┈❥ 🦋


دست مرا بگیر،                                                   
با تو میخواهم برخیزم                                    
تو رستاخیز حیات منی.      
                               

#احمد_شاملو



••🩵┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:41


همچون نسیم صبح

‏لرزان و بی‌قرار وزیدم به سوی تو

‏اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم

‏در سینه هیچ نیست ‏بجز آرزوی تو


#فروغ_فرخزاد

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:19


صبح هایمان بی شک میتواند زیباتر باشد
اگر تنها دغدغه زندگیمان مهربانی باشد
جای دوری نمیرود...
یک روز همین نزدیکی ها لبخندمان را چند برابر پس خواهیم گرفت
شاید خیلی زیباتر...❤️🦋

🤞👌

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:18


یڪ صبحدم نثار تو،
گل‌هاے یاس را
از شاخہ چیده‌ام؛

اینڪ،
همیشہ یاد تو را می‌پراڪند
یاس سپیده‌دم!

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:18


صبح شده
پهن کن سفره ی آغوشت را
کنار تو جرعه ای نگاه
حبه ای لبخند
و چند لقمه بوسه خوردن دآرد
صبحت_ب عششق جاااانمممم

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:15


🍁💫ســــلام مـــهــــربــــانــــان

🍁💫بیدار شو رفیق، روز جدیدی است
🍂💫فرصتی برای تعقیب رویاهای مان
🍁💫و رسـیـدن بـه ارتـفـاعـات بـلـنـد

🍁💫امــروزتــون پــر از لــبــخــنــد
🍂💫الهی در این روزهای زرد پاییزی
🍁💫خـــــداونــــد بــــراتــــون
🍂💫خــــوشـــبـــخــــتـــی
🍁💫شــــادی و عـــــشـــق
🍂💫ســلامــتــی و لــبــخــنــد
🍁💫و یــک دنــیــا خـیـر و بـرکـت
🍂💫رقـــــم بـــــــزنـــــــه
.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:13


🧡خدایا؛بخاطر امیدواری به لطف بی پایانت
🤍رزق ُروزی حلال و فـراوانم
🧡همنشینی با خوبانت ؛ خانواده خوبم
🤍توفیق بندگی ام ؛ زندگی خوبم
🧡میل به تحول و تولد دوباره ام
🤍وجود شکرگزار و سپاسگزارم از تو ممنونم

🧡ای خالق دلسوز و مهربان از تو برای همه
🤍آرامش الهی می طلبم🤲

🧡برای همه سلامت و تندرستی
🤍دلی شاد و قلبی مهربان
🧡گشایش امور ؛ توفیق هدایت الهی
🤍معنویت روزافزون میطلبم
🧡عطا فرما تا همیشه در پناه رحمتت باشیم

🧡آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات 
🤍ای برآورنده ی حاجت ها 
.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:13



🔘سـ🍁ــلام
🕊روزتـــون
🔘پر از خیر و برکت

🕊امروز  دوشنبه↶

✧      ۲۸         آبان          1403  ه.ش
❖        ۱۶     جمادی الاولی     1446  ه.ق
✧       ۱۸ نوامبر                2024  میلادی

┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄
🔘 ↯ ذڪر روز ؛
🕊《 یا قاضِیَ الْحاجات 》
.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

18 Nov, 06:13


🍁روز خود را بیمه کنید با
🍂ذکــــــر شــــریــــف
🍁صلوات بر حضرت محمد (ص)
🍂و خاندان پاک و مطهرش


🍁الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
🍂وَآلِ مُحَمَّدٍ
🍁وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍂وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

┅┅✿🍃🍁💛🍁🍃✿┅┅

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 10:03


🥀امروز پنجشنبه ۲۴آبان ماه و یاد درگذشتگان
😔

🥀 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🥀

     🙏  التماس دعا  🙏
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀

🥀پنجشنبہ است و روز دل تنگے😔
براےعزیزانےڪہ در ڪنار ما نیستند

🥀ڪدام دلخوشے زندگی
توان پر ڪردن جاےخالیشان را دارد؟
شاد ڪنیم آنها را ڪہ در آن  سرای بہ انتظارند
🥀با فاتحہ و صلواتے و خیراتے🙏

🥀روحشون شاد و قرین رحمت الهی 😔
.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 09:33


🥀🌿🥀🌿🥀

🥀پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔

🙏 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🙏

      🙏 التماس دعا   🙏
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
🥀پنج شنبه است
🌿یاد کنیم ازگذشتگان
🥀كه جايشان هميشه
🌿در كنار ما خالیست
🥀برای شادی روح آنها
🌿فاتحه و آیه‌ای از قرآن بخوانیم

🥀جایگاه رفتگان تان بهشت باد🥀

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:06


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


چون نرقصد جانم از شادی
که جانانم تویی؟
محرمِ دل، مطلبِ تن
مقصدِ جانم تویی

آن که می جوید
به هر شامی سرِ زلفت، منم
وان که می‌خواهد
به هر صبحی پریشانم، تویی

آن که آسان می‌سپارد
جان به دیدارت، منم
آن که مشکل می‌پسندد
کارِ آسانم، تویی


#فروغی_بسطامی



••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:06


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


آگاهی، نه زمان است، نه مکان. می توان گفت آن بُعدی است بیکران که در بنیانِ جهان آرمیده است. هیچ حد و مرزی نداشته و بشکلی جاودان، "اکنون" است. در واقع آگاهی، بُعدی است دیگر و در فراسوی زمان و مکان. ما می توانیم آن را بُعد پنجم بنامیم. با مراقبه بتدریج در حال پیوند زدنِ بعد پنجم (آگاهی) با چهار بعدِ زمان و مکان هستیم. بطوریکه همۀ پنج بُعد با یکدیگر همزیستی نمایند. سیستم عصبی، بتدریج پرورش یافته تا تجربۀ همزمانِ هر پنج بُعد را به ما عطا کند. این امر مفاهیم عمیقی بر زندگی روزمرۀ ما جاری ساخته و چشم انداز و بُعدی جدید به آن می افزاید و این تماما آغازی است بر شکل یافتنِ معنا در وجود ما


#وين_دایر
📕.... روح_برتر



••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:05


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


ما را نه زری ست...
نی نثار ِ سیمی..
جز تحفه ی عجز بندگی ، تقدیمی...

چون شاخ ِ گُلی..
که خم شود پیش نسیم...
از دوست سلامی و ز ما تسلیمی...


#بیدل_دهلوی



••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:05


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن

ای مطربِ دل زان نغمه‌ی خوش
این مغزِ مرا پرمشغله کن


#حضرت_عشق_مولانا



••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:05


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


همه ایگوها یا من ها، در درون ما در جنگند و می خواهند کل بدن، احساسات و ذهن ما را در کنترل خود داشته باشند.

به همین خاطر، در بسیاری اوقات ما پر از کشمکش ها و جنگ متضادها هستیم و افکار و احساسات متضاد و مخالفی داریم

چون هر لحظه، ایگو یا من کاذبی، سکان وجود ما را در دست دارد و میل و خواسته خود را بر ما دیکته می کند.


#جناب_اشو



••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:04


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


تو را اگر نفسی ماند ، جز که عشق مَکار....


#حضرت_عشق_مولانا


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:04


‌‌••┈ 🍁┈┈❥ 🦋


ولوله در شهر نیست
             جز شکن زلف یار
         فتنه در آفاق نیست
جز خم ابروی دوست

داروی مشتاق چیست
             زهر ز دست نگار
      مرهم عشاق چیست 
زخم ز بازوی دوست


#حضرت_سعدی


‌‌

••┈ 🍁┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:04


••┈ 🍁┈┈❥ 🦋
❥┈┈┈•

بسیاری از مردم ممکن است شک کنند که هدف از زندگی یافتن خداوند است؛ اما همه می‌توانند بپذیرند که هدف از زندگی یافتن شادمانی است. من می‌گویم که خداوند شادمانی است. او وجد و شعف است. او عشق است. او آن شادی‌ای است که هیچگاه از روح شما دور نمی‌شود. ‌پس چرا در پی یافتن آن شادمانی نباشید؟


#پاراماهانسا_یوگاناندا



••┈ 🍂┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:03


••┈ 🍂┈┈❥ 🦋


خواهی که اندر جان رسی
در دولت خندان رسی

            
می‌باش خندان همچو گل،
گر لطف بینی گر جفا...


#حضرت_عشق_مولانا


••┈ 🍂┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:03


••┈┈┈❥ 🦋


ای کمان‌ ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی
ور نه روزی برجهد از قلبِ مسکین تیرِ آهی

آفتابا از عطوفت‌، بخش بر جان‌ها فروغی
پادشاها از ترحم‌، کن به درویشان نگاهی


#ملک_الشعرای_بهار



••┈ 🍂┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:03


••┈┈┈❥ 🦋


روزگار زندگانی را به غفلت مگذران
در بهاران مست و در فصل خزان دیوانه شو


#صائب_تبریزی



••┈┈┈❥ 🦋
❥┈┈┈•

یک عدد نیازمندیها 🥰

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:03


••┈┈┈❥ 🦋
gisoo .......✍️
❥┈┈┈•


ما بر اساس آنچه که هستیم جذب میکنیم نه آنچه که میخواهیم ...

دنبال نکن .....جذب کن!

تغییر درونی و جذب خواسته‌ها به این معناست که با تغییر افکار و احساسات منفی، می‌توانیم شرایط زندگی خود را به سمت اهداف و آرزوهایمان هدایت کنیم.
این فرآیند شامل شناسایی باورهای محدودکننده، تمرین مثبت‌اندیشی، تجسم اهداف، و ایجاد احساسات مثبت مثل قدردانی و شکر گذاری است.
وقتی ذهن و احساساتمان هماهنگ با خواسته‌هایمان باشد، مسیر جذب آن‌ها هموارتر می‌شود. این تغییرات به صبر و پشتکار نیاز دارند اما می‌توانند ما را به اهداف‌مان نزدیک‌تر کنند.



••┈┈┈❥ 🦋

❥┈┈┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 07:02


اگر بگویی؛
چقدر دوستم داری؟
می‌گویم :
به اندازه‌ی اَنار

از بیرون تنها #من دیده می‌شوم
در درونم هزاران #تو فرو می‌ریزد...

#آتیلا_ایلهان

🍂🍁

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 06:58


برآ، ای آفتاب
ای توشه‌ی امید!

برآ، ای خوشه‌ی خورشید!
تو جوشان من تشنه‌‌ای بی تاب،

برآ، سر ریز کن،
تا جان شود سیراب...

#سیاوش_کسرایی

〽️
سلام ودرود
صبحتون به خیر و نیکی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 06:50


صبح آمده❤️
دفتر اين زندگى را باز ڪن
زيستن را با سلام تازہ اى آغاز ڪن
گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان
زندگے را با عشق تازہ اے آغاز ڪن

صبح بخیر♥️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 06:49


برخیز و سلامے ڪن و لبخند
بزن ڪہ این صبح نشانی
ز غم و غصہ ندارد.
لبخند خدا در نفس صبح عیان است
بگذار خدا دست بہ قلبت بگذارد
درود بر شما صبح زیباتون بخیر 🌺‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 06:49


🕊آرزو میکنم ...
ته ته ناامیدی یه جمله و حرفی
یه روزنه ی امید ته دلت ایجاد کنه

🕊آرزو میکنم ...
هرموقع ته دلت یه غمه بزرگی
نشست و غصه دار شدی
خدا یه نشونه برات بفرسه و بگه:

🕊بنده جونم یادت نرفته
که من هستم
یادت نرفته که تا من رو داری
غصه ای به دلت راه نـدی

🕊زیبـاتـریـن آرزو
بـرایـت من خــدا را آرزو دارم🙏💝

.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

14 Nov, 06:49


صبح یعنی با قناری همصدا
عاشقی را نغمه‌ی باران کنی

خود بخندی و لب پرخنده را
هدیه‌ای بر جمع دلداران کنی

سلااااااااااام😊
صبح زیباتون بخیروشادی ☕️

خدای قشنگم هزاران بار شکرت برای فرصت دوباره زندگی 😍🤲

      
 
🌹❤️👈🌺🥀🌷🌸🌼💐

.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:49


روزگاری شهر ما ویران نبود
دوست فروشی اِنقدر ارزان نبود

صحبت از نامردی مردان،نبود
هیچ شخصی بهتر از دوستان نبود

دوستان را نارفیقی ننگ بود
رنگ دوستی بهتر از هر رنگ بود

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:49


در میکده دوش، زاهدی دیدم مست
تسبیح به گردن و صراحی در دست

گفتم: ز چه در میکده جا کردی؟
گفت:از میکده هم به سوی حق راهی هست

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:49


کاش می شد که بیایی تو به احوال دلم
با وجود تو کمی خوب شود حال دلم

همه آشوبم وای کاش بدانی که فقط
شده ایی باعث بی تابی وجنجال دلم

بی تو هر شب غم عالم به سرم می ریزد
همه رویای منی و همه آمال دلم

شب دوری تو سخت است خدا می داند
درد عشق و غم هجران شده اموال دلم

بعد از آن قهوه که از چشم ترت نوشیدم
ته فنجان تو یک لحظه فقط فال دلم

من و پروانه ی تنهایی و شمع شب تار
همه آتش زده ای هم پر و هم بال دلم

همه عمرم به قمار دل تو باخته ام
آس قلب تو شده نقطه ی تک خال دلم

خواب دیدم که کسی در شب تنهایی من
دست در دست نسیم آمده دنبال دلم



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:49


اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند

گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:49


کاش می شد در نمازم عشق را دعوت کنم ...
کاش می شد بهتر از آن با خدا صحبت کنم....
کاش می شد یک شب از شبهای عمرم با خدا
بی خیال از آب و نان در گوشه ای خلوت کنم....

کو مرادی، مرشدی یا خضرِ دانایی که من
همچو موسی مدتی در محضرش خدمت کنم...

تشنه ام من تشنه ی آبی که اسکندر نخورد
می رسم روزی به آن اما اگر همت کنم...

ترسم آخر مثل دل هایی که دورند از خدا
من به این دل مردگی های خودم عادت کنم...

باید امشب شوق رفتن در سرم پیدا شود
کوله بارم کو؟ که از "من " تا " خدا " هجرت کنم

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


🎀❄️

دیدم از کوچه ی ما با دگران می گذری
با دلم گفت نگاهت نگران می گذری

خبرت هست که دل از تو بریدم ،زین روی
دیده می بندی وچون بی خبران میگذری؟

گاه بشکفته چو گلهای چمن میایی
روزی اشفته چو شوریده سران میگذری

ما نظر از تو گرفتیم چه رفته است تو را؟
که به ناز از بر صاحب نظران میگذری

بگذر از من که ندارم سر دیدار تورا
چه غمی دارم اگر با دگران میگذری؟

ای بسا ماهرخان را که در اغوش گرفت
خاک راهی که عروسانه از ان میگذری

ناز مفروش وازین کوچه خــــــــرامان مگذر
که به خواری ز جهان گذران میگذری

تو هم ای یار چو ان قوم که در خاک شدند
روزی از کارگه کوزه گران میگذری!



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48



دل بدادم دست تو شاید که آرامش کنی
مرغ وحشی را بگیری درقفس رامش کنی

شورجانم رابخوابانی تو باافسون عشق
کودک دل رابه طعم بوسه ای خامش کنی

این تن سرکش،به جنگ صد زلیخا رفته را
در میان هر دو بازو حبس و زندانش کنی

چشم بر راهت سپردم من به امید وصال
کی بدادم دیده راتاخیس وگریانش کنی

این دل بیچاره ام چون مخزن عشق تو بود برده ای تا گوشه ای مدفون و پنهانش کنی

#فرزاد_فاطمی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد
و با زیباترین رویای خود دیدار خواهم کرد

چه دنیایی برایم ساختی با خود، که بعد از این
جهانی را بدون دیدنت انکار خواهم کرد

شبیه خون در رگ‌های من حکم نفس داری
تو را هر لحظه در قلب خودم تکرار خواهم کرد

برایت هدیه آوردم، دلی با عطر تنهایی
اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد

پس از این من به جز مضمون تو چیزی نخواهم داشت
برای عاشقی چشم تو را معیار خواهم کرد

چرا راحت نگویم ماه من، "من عاشقت هستم"
بگویی هر کجا هر لحظه‌ای اقرار خواهم کرد.....


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


بنشین تا نفسی هست نگاهت بکنم"
نظری نیک به رخسارۀ ماهت بکنم

شرر افکنده به جانم رخ عاشق کش تو
چه کنم شرم ز چشمان سیاهت بکنم؟

لشگر فاتح گیسوی شرابی رنگت
همه بر صف شده تا ترک سپاهت بکنم

دل مجنون صفتم ناله کنان می گوید
که خودم را نکند غرق گناهت بکنم

ناز کن رقص کنان بوسه بزن بر دو لبم
تا پریشان نشوم ، شکوِه به شاهت بکنم



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


ﺳﺎﻗﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯽ ﺑﻨﻮﺷﺎﻧﻢ ﭼﻮ ﺣﺎﻟﻢ
ﺣﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﺎ ﺑﺠﻮﯾﻢ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﺸﺎﻧﺶ ﺧﺎﻝ
ﻧﯿﺴﺖ

ﺳﺎﻗﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﺎﺭﻏﻢ ﮐﻦ , ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻖ ﻭ
ﻧﺎ ﺭﻓﯿﻖ
ﺷﺮﻣﺸﺎﻥ ﺑﺎﺩ ﻧﺎﺭﻓﯿﻘﺎﻥ , ﺑﺨﺘﺸﺎﻥ
ﺍﻗﺒﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ

ﺳﺎﻗﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﻟﺬﺕ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺧﻮﺍﻫﻢ , ﻣﯽ
ﺑﺪﻩ
ﺷﻮﻕ ﭘﺮﻭﺍﺯﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ , ﺑﯽ ﺷﺮﺍﺑﺖ ,
ﺑﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ

ﺳﺎﻗﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻟﺐ ﭘﺮ ﮐﻦ ﺗﻮ
ﺟﺎﻣﻢ ﻭﺍﻧﮕﻬﯽ
ﺑﺎﺩﻩ ﻧﻮﺷﺎﻧﻢ , ﺧﺮﺍﺑﻢ ﮐﻦ , ﻣﮕﻮ ﺍﺣﻮﺍﻝ
ﻧﯿﺴﺖ..

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


ای در آغوش تو آرام ترین خواب جهان
چهره ی ماه تو در چشمه ی مهتاب عیان

صوت شیوای دل انگیزِ اهورایی من
جلوه ی حسن تو در سینه ی مضراب نهان

شاهدِ مطلعِ قربانی تو دیده ی من
پای کوبان به سرِ مسلخِ محراب کشان

حس لمس لب تو شیوه ی تقدیس برین
در پی طاعت لب های تو ارباب مغان

ای فروغِ رخ تو فاطِر این شعر و شعور
قدرت خالقِ تو معجزه ی ناب جهان

ای نسیم نفس قدسی تو نفخه ی نور
کفر و ایمانِ من دل شده سیراب درآن

ای که آرامش افکار پریشان منی
غرق آغوش توام این همه اسباب نشان

قصه ی نیمه تمامِ همه ی زندگیم
بی قرار توام و در دل بی تاب بمان..



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•┈✾~🍃🌺🍃~✾┈•

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


هستی‌ام رفت و دلم سوخت و خون شد جگرم
باخبر باش که بعد از تو چه آمد به سرم

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من رازنگه‌دارترم

گرچه آزردی‌ام ای دوست محال است که من
چون تو از دوست به بیگانه شکایت ببرم

راه بر گریه من بسته غرورم، ای عشق
کاش با تیغ تو بر خاک بیفتد سپرم

من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست!
باشد ! از خیر رسیدن به تو هم می‌گذرم...

احسان
انصاری

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چون‌که او بالا تراست

ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر است

صائب‌تبریزی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


كجا ديدمت؟
در كدام حوالى؟
كدام عالم؟
ياد ندارمت
با محبت دل می بری
عجب جرأت زیبایی …
سنگينى عشقت را بر شانه‌هاى
خود خواهم کشید
تا به كى دل ببازم ؟؟
شعر شود
زخم شود
اشک شود
تا به دريا بريزد
جانا گفته بودى عاشق‌ترينى
بی تابانه می خواهمت
پس بمان عشق جان
میخواهمت….
🍃🌸🍃
#مهسا_ميرزاده

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


بی‌قرار توام و در دلِ تنگم گله‌هاست
آه..! بی‌تاب شدن، عادت کم حوصله‌هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست
آسمان با قفس تنگ، چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله‌هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست
باز می‌پرسمت از مساله‌ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه‌ی مسئله‌هاست...

فاضل‌نظری

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


غزل غزل ترانه شد ، نگاه عاشقانه ات
قسم به چشمهای تو ، گرفته دل بهانه ات

قلم نوشته از غمت ، سرود تلخ انتظار
تمام حرف های من ، ز غم شده ترانه ات

کجا شدی که تا ابد ، در اشتیاق دیدنت
به جستجوی تو دلم ، روانه شد به خانه ات

هنوز مانده در فضا ، شمیم عطر عاشقی
طنین خنده های تو ، صدای جاودانه ات

به روی قاب عکس تو ، غبار غم نشسته و
شده همه وجود من ، دو چشم شاعرانه ات

برای خاطرت ولی ، اگر چه شعر گفته ام
نه شاعرم نه مدعی ، گرفته دل بهانه

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


چه رفتن ها که می‌ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی،چه امّیدی به این احساس تو خالی؟

کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو،تو دیگر از چه مینالی؟

یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟

کلاغِ آخرِ قصه هنوزم مانده در راهست!!
برای آخری زیبا، دگر پیدا چه تمثالی؟

بمان تنها که تنهایی به این "تن" ها شرف دارد
چه رفتن ها که می‌ارزد به بودن های پوشالی

محمدلالوی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48



حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است؟
از باده بگو، شیشه و پیمانه کدام است؟

محراب دل آن جلوه‌ی آغوش فریب است
نشناخته‌ام کعبه و بتخانه کدام است؟

بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی
ای ابر ببین، گریه‌ی مستانه کدام است؟

از صحبت صوفی‌منشان سوخت دماغم
ای باده‌پرستان، ره میخانه کدام است؟

سرتاسر این دشت، پر از جلوه‌ی لیلی‌ست
امّا نتوان گفت که جانانه کدام است؟

با هر سر خاری کششی هست، ندانم
کآشوب‌فزای دل دیوانه کدام است؟

در بزم، حریفان همگی واقف رازند
از یار ندانیم که بیگانه کدام است؟

آن جلوه برد ره به سوای دل ما
با برق مگویید سیه‌خانه کدام است؟

چون شمع #حزین، از مژه‌ات دود برآید
بنمایم اگر گرمی افسانه کدام است؟
 
#حزین_لاهیجی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


گر تن بدهی ،دل ندهی ،کار خراب است...
چون خوردن نوشابه که در جام شراب است..
گر دل بدهی ،تن ندهی باز خراب است...
این بار نه جام است و نه نوشابه، سراب است...

اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند...
چون دغدغه ی مردم این شهر حجاب است...
تن را بدهی ،دل ندهی فرق ندارد...
یک آیه بخوانند، گناه تو ثواب است...

ای کاش که دلقک شده بودم نه که شاعر...
در کشور من ارزش انسان به نقاب است...

فروغ_فرخزاد

کلبه شعروغزل Cocotiti@

11 Nov, 13:48


وضـــع ما در گردش دنیــا چه فرقی می کند؟
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند؟

ماهیان روی خــــاک و ماهیــان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند؟

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجـــاست یا آنجا چه فرقـی می کند؟

یاد شیرین تــــو بر من زندگـی را تلـــخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند؟

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چــه فرقی می کند؟

فرصت امروز هـــم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند؟

فاضل_نظری

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:40


عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه میدانی؟
در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟

لبریزِ مِیِ غمها، شد ساغرِ جانِ من
خندیدی و بُگذشتی، پیمانه چه میدانی؟

یک سلسله دیوانه، افسونِ نگاهِ او
ای غافل از آن جادو، افسانه چه میدانی؟

من مستِ مِیِ عشقم، بس توبه که بِشکستم
راهَم مَزَن ای عابد، مِیخانه چه میدانی؟

عاشق شو مستی کن، تَرکِ همه هستی کن
ای بُت نپرستیده، بُت خانه چه میدانی؟

تا چند فریبِ خلق، با نامِ مسلمانی
سر بر سرِ سجاده، مِی خوردنِ پنهانی

تو سنگِ سیَه بوسی، من چَشمِ سیاهی را
مقصود یکی باشد، بیگانه چه میدانی؟

دستارُ گروگان دِه، در پایِ بُتی جان دِه
اما تو زِ جان غافل، جانانه چه میدانی؟

ضایع چه کنی شب را، لب ذاکر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه میدانی؟

روزی که فرو ریزیم، بنیادِ تعصب را
دیگر نه تو می مانی، نه ظلم و پریشانی

هما_میرافشار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:40


ظاهرا قدری چروک افتاده بر پیشانی‌ات
من تو را هر روز پنهانی تماشا می کنم...
گرچه می داند همه ایل و تبارم، عاشقم...
باز همچون کودکی کِتمان و حاشا می‌کنم

یادم آمد شالِ خوشرنگی که بر سر داشتی
یک بغل نیلوفرِ محبوس روی دامنت...
ای زلیخا! گریه‌ام را در نبودت کرده‌ام
یوسفم، این بار اما تشنه‌ی پیراهنت...

هر دو می بافیم در این ساعتِ پایانِ شب
من غزل، اما رقیبم جنگلِ موی تو را...
هر دو می‌بینیم و دلتنگی به آخر می‌رسد
من تو را از عکس‌هایت،دیگری رویِ تو را...

از تو یک موجی اگر سمتم بیاید راضی‌ام
صخره‌ام، آرامشِ دریا عذابم می دهد
دلخوشی‌هایم اخیرا سخت و زجرآور شده
شعر خواندن گوشه‌ای تنها، عذابم می‌دهد

در تمامِ کوچه‌های این محل می‌بینمت
با چه تَرفندی نمی دانم فراموشت کنم
مثلِ یک فانوس هستی در دلِ طوفانِ شب
قانعم کن لحظه‌ای در سینه خاموشت کنم!

#مجید_نصیری

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:34


شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه!
شب که این‌قدر نباید به درازا بکشد

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل، یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

یکی از ما دونفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینه‌ی من! این تو و این سینه‌ی من
من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد

#فاضل‌نظری

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:34


ای بی‌خبر از حال من ای کهنه حبیبم
درگیر غم و دلهره ای سخت عجیبم

شب می‌شود و یاد تو و خاطره ات باز
بی‌خوابی و تنهایی و غم کرده نصیبم

زخمی که زدی  بر دل من نیست دوایش
درمانده و نومید دگر گشته طبیبم

صد جور و جفا با من دلداده نمودی
بردی همه ی مهر و وفا پیش رقیبم

ترسم به خدا دامنت این " آه " بگیرد
دلداده و دلتنگ در این شهر غریبم

تا وعده‌ی جان دادنم ای کاش بیایی
ای آنکه بود پیش تو آرام و شکیبم...

#بیتا_خزلی
.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:34


🍃🌼
من “حافظ” عشق تو و دیوانه ی فالت
من “مولوی” عهد تو با شوق وصالت

“وحشی” شدن از مستی رخسار تو بوده
“اهلی” شدم از مزه ی لب های زلالت

“سعدی” ز “گلستان” نگاه تو شکفته
“بستان” شده افکار من از فکر و خیالت

از رایحه ی عشق تو “عطار” ،شدم من
“لاهوتی” منظومه ی چشمان و جمالت

بر نظم “نظامی” بنویسم همه شب از
لیلی پریشان شده مجنون ز کمالت

“طاهر” شدم آواره و سرگشته ی عشقت
این دل به تمنای تو و وصل محالت

“هیرش” شده شاعر که فقط از تو سرآید
از روی تو وموی تو،ابروی هلالت

#هیرش_حسینی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی‌ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی‌ست

تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی‌ست

عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی‌ست

ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی‌ست

دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی‌وفاست
خرقه‌ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی‌ست

#شعر_و_متن

🍃🌸

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


حسین جان منزوی بخوانیم


یاد تو می‌وزد ولی بی‌خبرم ز جای تو
کز همه سوی می‌رسد نکهت آشنای تو

غنچه طرف فزون کند، جامه ز تن برون کند
سر بکشد نسیم اگر، جرعه‌ای از هوای تو

عمر منی به مختصر، چون که ز من نبود اثر
زنده نمی‌شدم اگر، از دم جان فزای تو

گرچه تو دوری از برم، همره خویش می‌برم
شب همه شب به بسترم یاد تو را، به جای تو!

با تو به اوج می‌رسد، معنی دوست داشتن
سوی کمال می‌رود، عشق به اقتفای تو

عشق اگر نمی‌درد، پرده‌ی حایل از خِرد
عقل چگونه می‌برد پی به لطیفه‌های تو؟

خواجه که وام می‌دهد، لطف تمام می‌دهد
حسن ختام می‌دهد، شعر مرا برای تو :

«خاک درت بهشت من، مهر رُخت سرشت من
عشق تو سرنوشت من، راحت من رضای تو»

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


از تو دلگیرم ولی از زندگانے بیشتر
آشکارا دوستت دارم، نهانے بیشتر

عاقلم، دیوانه ام، مستم؛ چه فرقی مے کند
دوستت دارم تو را از هر زمانے بیشتر

گرچه از نازک خیالان تلخکامے ها رواست
بر تو مے آید ولی شیرین زبانے، بیشتر

صخره هر اندازه از امواج سیلے می خورد
مےشود در صخره شوق میزبانے بیشتر

با نگاهت مستِ مستِ مستِ مستم مے کنے
با عسل هاے لبانت می توانے بیشتر

مثل سایہ در کنارت هستم و خوشبخت تر
گر برانے عاشقت هستم، بخوانے، بیشتر

💞❤️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


گفتم: فـــراق یار مرا می‌ڪشد ڪه ڪشت
چشمان بے قرار مرا می‌ڪشد. ڪه ڪشت

گفتم ڪه بے تو زندگـــی‌ام درد می‌ڪشد
غم‌هــــاے روزگار مرا می‌ڪشد ڪه ڪشت

گفتم: تو آفتـــاب منــے، وقــت رفتنــت
شبهاے انتظار مرا می‌ڪشد ڪه ڪشت

گفتم: مرا شڪستــه تر از این نڪـــن بمان
این شهــر پر غبار مرا می‌ڪشد ڪه ڪشت

گفتم ڪه بــرگ و بار دلم را خزان گرفت
فــــرداے بی‌بهار مرا مے ڪشد ڪه ڪشت

گفتم: بمـــان و عشق مرا سرسرے نگیر
این رنج بے شمار مرا مے ڪشد ڪه ڪشت

رفتے و سوخت جان و دلم در هواے تو
گفتم فراق یار مرا مے ڪشد ڪه ڪشت

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


اے ماه ڪجایی
ڪہ من امشب
بی تاب‌ترین عاشق این شهر شلوغم


#شاهرخ_صفرنژاد

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


....


میگفت،
باور کن که دلیلِ
تغییر رفتار ناگهانی آدما جز این دو مورد نیست:

یا به چیزی که ازت میخواستن رسیدن،
یا مطمئن شدن که دیگه بهش نمیرسن...


#حرف_حق

🌹💫

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


سازم بشکست آخـــر از آهنگ صدایت
ای دوست کجایی که دلم کرده هوایت

یک لحظه چـرا وا نکنی پنجــره ها را
کـز راه هـــوا بوی گل آید ز سرایت

از کوچه ی ما مثل نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر و وفایت

چنگــــم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غــــــزلی تازه برایت

بی تابم و یک لحــــظه ی آرام ندارم
بازآ کـــه بیاویزم از آن زلف رهـایت

حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حسنی که چنین داده خدایت

روزی که عسل،گوشه ی چشمی بنمائی
برخیزم و یکباره کنم جــان به فدایت.

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


ڪاش
مےدانستي...
در تنڪَناے سڪوتم...
فریادےسٺ بےصدا...
بغضےسٺ بے باران و.. دردیسٺ بي پایاݧ

#حمیدرضا_رجبی
🌹💫

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


و
چون دارم
تو را در گوشه ی جان

نه
دیگر عصر
تلخ است و نه شعرم....!!


#هماکشتگر


🌹💫

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


چگونه شعر نگویم، تو شعر انگیزی
بهار با تو قشنگ است اگر چه پاییزی

غرور و غمزه و غم، قامتی به رعنایی
چگونه این همه را با خودت، می آمیزی

نگار شرقی احساس، رازدارِ خیال
خلاص از تو ندارد، دو چشم چنگیزی

تمام آینه را بی تو ظهر، کاویدم
گمان کنم که تو بر عکس من، سحرخیزی!

اگر چه گرم گرفتم و گُر گرفت دلم
تو مثل یک شبحِ سرد، شک بر انگیزی

نوشته ام غزلی تا دلت به رحم آید
و قاب عکس مرا در دلت بیاویزی

#مهدی_کتابدار

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


تو اگر تنها به جرم عشق قلبم  را شکستی
با زبان گریه گفتم تا ابد در دیده هستی

ایستگاه خالی و متروکه ام بی هر عبورت
با  قطار آرزو ها رد شدی دل را نبستی

کی رها گردد دلم با پای لنگ از  دام عشقت
دام را با دست چشمانت چه بیرحمانه بستی

با یقین از من گذشتی عشق در تردید گم شد
دم ز منطق می زدی بر  منبر کتمان نشستی

بی وفایی،دل بریدن،عاقبت انکار عشقم
با من ای بیگانه با من آشنایی از الستی

زاده ی این عصر تلخم درد من دیرینه تر شد
بین ماندن یا که ماندن مانده‌ام اما گسستی!

#سارا_اسمعیلی
💫🌹💫🌹

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


تو از یک راه دور و شنبه ی یک عصر بارانی
میان خانه ای خاموش، می آیی به مهمانی

تو می آیی و بعدش بی صدا آواز می خوانم
از آن آوازهایی که خودت هم خوب می دانی!

اگرچه عشق یعنی، اتصال دست های ما
ولی داری برایم از جدایی قصه می خوانی

خیالت، مثل یک هاله میان خانه می پیچد
تو هم مثل خیالاتم، نمی پایی، نمی مانی

کجای پهنه ی دنیا تو را گم کرده ام جانا
کدامین سمت و سو هستی؟ نه پیدایی نه پنهانی

تو رفتی با هوای فلسفه تا قلّه های دور
تو رفتی در پی لاهوت تا میقاتِ ربّانی

برایت چشمه های حوصله از قعر می جوشد
برایت تا ابد چشم انتظارم، عشق طولانی

صدای دلنشینت باز هم در گوش می پیچد
میان خانه ای خاموش در یک عصر بارانی

سارا_صابر

🌹💫🌹💫

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


بہ چشمان تو مے بخشم همہ دار و ندارم را
بہ لبخند تو مے بازم همہ ایل و تبارم را

تو چون خورشیدے بے پایان دلم را گرم خواهے ڪرد
و من دست تو مے سپارم زمستان و بهارم را

دلم را خوب مے فهمے ، غمم را خوب مے دانے
بگیر از من بہ لبخندے تو این شبهاے تارم را

ڪمے باران ، ڪمے دریا ، ڪمے هم عصر پاییزی
و تو باشے همین ڪافے است قلب بے قرارم را

بہ چشمانت فقط باید ڪمے طعم غزل بخشید
ڪہ جدے تر بگیرے باز شعر ماندگارم را

همہ ایمان من هستے در این بیراهہ ے تردید
بہ لبخند تو مے بازم همہ ایل و تبارم را...

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


بنشین شعر بگویم نفست تازه شود
غزلی ناب بگویم که غمت تازه شود

بنشین عصر غم و صحبت بی حوصلگیست
کمی از عشق بگویم ،هوست تازه شود

دل به رفتن نسپار چاره ما رفتن نیست
من تو را باز نویسم ،ثمرت تازه شود

پشت این در همگی وحشی و خونخوار و بدند
تو بمان شعر بنوش و جگرت تازشود

شاید از قصه تکراری کمی دلگیری
قول من شعر جدیدیست،تنت تازه شود

به خدا راه خراب است ،، بمان بامن باش
بنشین شعر بگویم که دلت تازه شود

❤️✌️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

05 Nov, 14:33


دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب

گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من

کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست

اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست

سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو

ابر بودم تشنه ی لیلا شدم ،
بس که باریدم تو را دریا شدم

عشق اگر روزی تو را افسون کند؟
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند
🖤



#بسیار زیبا 👏👏

🌹💫

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:11


🌹𖣔🍂═┅─


به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم


بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم


#حضرت_سعــــدی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─


روزتان به مهر یار ؛
دلفروز و دلنشین ...🌹♥️🌟

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:11


🌹𖣔🍂═┅─


مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مِهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست


#حضرت_سعــــدی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:10


🌹𖣔🍂═┅─


چه فتنه بود که چشم تو در جهان انداخت

که یک‌ دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت


#حضرت_سعــــدی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:10


اجرا :
Zahra E
( gisoo )


هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
...♥️


#حضرت_سعدی
تار:
#استاد_فرهنگ_شريف



࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:10


✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾✾ٖٖٖٖٓुؔ


هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

گر سیل عِقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
.بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد

فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد

تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد


#حضرت_سعدی



࿐ྀུ༅࿇༅჻ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ•♥️ᭂ✾ٖٖٖٖٓुؔ

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:10


🌹𖣔🍂═┅─


در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم

همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند...!


#استاد_شهریار



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:09


🌹𖣔🍂═┅─


ای بسا کارا که اول صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت

بعد نومیدی بسی اومیدهاست
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست


#حضرت_عشق_مولانا



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:09


🌹🍃♥️💫♥️

بهتر است به گونه ای زندگی کنم که انگار همین امروز نخستین و آخرين روز زندگی من است ...!

📙 #یازده_دقیقه
👤 #پائولو_کوئیلو

سلام صبحتون بخیر🌸

گنجینه شعر و ادب🧿

🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:09


🍃🌷🍃

🌷🍃💞💫

جمله یارانِ تو سنگند و توی مرجان چرا ؟
آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا ؟

چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک می‌زنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا ؟

با خیالت جزو جزوم می‌شود خندان لبی
می‌شود با دشمن تو مو به مو دندان چرا ؟

بی خط و بی‌خالِ تو این عقل امی می‌بَود
چون ببیند آن خطت را می‌شود خط‌خوان چرا ؟

تن همی‌گوید به جان پرهیز کن از عشق او
جانْش می‌گوید حذر از چشمه حیوان چرا ؟

روی تو پیغامبر خوبی و حسن ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین بُرهان چرا ؟

کو یکی بُرهان که آن از روی تو روشنترست ؟
کف نبُرَّد کفرها زین یوسف کنعان چرا ؟

هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه‌دانه‌ی احسان چرا ؟

هر کجا ویران بوَد آن جا امید گنج هست
گنج حق را می‌نجویی در دلِ ویران چرا ؟

بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزونند عالم نبوَدَش میزان چرا ؟

گیرم این خربندگانْ خود بارِ سرگین می‌کشند
این سواران باز می‌مانند از میدان چرا ؟

هر ترانه اوّلی دارد دلا و آخری
بس کن آخر این ترانه نیستش پایان چرا ؟

#حضرت_مولانا💞🍃🌷
💖
گنجینه شعر و ادب🧿

🍃🌷🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:08


🍃🌷🍃

🌷🍃💞💫

چشمه‌ای خواهم که از وی جمله را افزایش است
دلبری خواهم که از وی مرده را آسایش است

بنده بحر محیطم کز محیطی برتر است
سنگ و گوهر هر دو را از فضل او بخشایش است

باغ و طاووسند هر یک از جمالش بانصیب
زاغ را خالی ندارد گرچه بی‌آرایش است

صورت ار نقصان پذیرد نیست معنی را کمی
عاشق اندر ذوق باشد گرچه در پالایش است

بنگر اندر جان که هست او از بلندی بی‌خبر
گرچه اندر قالب او در خانه آلایش است

شمس تبریزی قدومت خانه اقبال را
صحن را افروزش است و بام را اندایش است

#حضرت_مولانا💞🍃🌷
💖
گنجینه شعر و ادب🧿

🍃🌷🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:07


🌹🍃♥️♥️

استشمام هوای حضورت....💕
استشمام عطر زندگی است
کافیست بغلم کنی
لمس عشق پنهان
در عمق دریای نگاهت
برایم یادآور صبحی نکوست
با خود عشق را به خانه دلم می آورد
آسمان دلم را پر می کند از روشنایی
و من چون سیر در آغوشت می کشم
لبریز از یک عشق ناتمام....💞😘

#امیرعباس_خالقوردی
#صبحت_دل‌انگیز_عششششقمم💖💖


🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:06


💝🍃💕💗

💙محو زیبایی آن
💜صورت ماهـت شده ام 

💙مست وشیدای گل ِ
💜ناز نگاهت شده ام

💙بلبل باغ منـی ،
💜ملکـه ی قصـر  دلمی

💙عاشق مهرِ دوچشمان
💜سیاهت شده ام..💝

#رسول_معین

گنجینه شعر و ادب🧿

🌸🍃💜🍃🌸

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:04


🌹🍃♥️💫♥️

🌱🌺دراین صبح زیبا براتون
🌱❤️روزی سرشار از نعمت
🌱🌺آرامش و شادی
🌱❤️و سلامتی آرزو میکنم
🌱🌺امیدوارم
🌱❤️درپناه خدای خوبيها
🌱🌺همیشه زندگیتون پرگل
🌱❤️وپرازطراوت باشه
🌱🌺صبح يکشنبه تون زیبا

🌱❤️گنجینه شعر و ادب🧿

🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:04


🍃🌹🍃

🌹🍃♥️💫

نیایش صبحگاهی :

💟 خالق با شکوه من🙏

صبح آمده است و آوازی آشنا در گوشم
مینوازد‌، زندگی آغاز شد و برخیز ...!
امروز میخواهم، با یک لبخند به کل
هستی، سلامی بفرستم، به نشانه عشق
و زندگی ...!

‼️من عاشق زندگی ام‼️

🔰 دستم را در دستان گرمت میگذارم
و یقین دارم که سرنوشت را در دست
میگیرم و تک تک معجزه های تو از هر
طریقی به من میرسد! ای که دست
عطایت، از هر دستی گشاده تر است،
تو را شکر میکنم و تنها به تو نیازمندم ...!

عبارت تاکیدی

"هر روز از هر جهت، وضع من بهتر و بهتر میشود"

💟 خداوندا سپاسگزارم🙏
♥️
گنجینه شعر و ادب🧿

🍃🌹🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

27 Oct, 06:03


🌺فرماندهٔ عشق، یار محبوب تویی
🍃معبود تویی، کمال مطلوب تویی

🌺ای نام تو بهترین سرآغاز مرا
🍃آرامش جان هر دل ‌آشوب تویی

🌺بسم الله الرحمن الرحیم


 💞🍃💞

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:20


🌹𖣔🍂═┅─


آیینه‌های روشن،
گوش و زبان نخواهند


از راه چشم باشد،
گفت و شنود ما را


#صائب_تبریزی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:19


نگفتمت مرو آنجا که اشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

#حضرت_عشق_مولانا
#استاد_رشید_کاکایی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:19


🌹𖣔🍂═┅─


اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست

وگر خداصفتی دان که کدخدات منم...


#حضرت_عشق_مولانا


تا غرق شدم
غرق به رویای محالت

دل گفت : چراا؟
وای به من ، وای به حالت  !

  

─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:19


اجرا :
Zahra E ( gisoo )


دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زده‌ام

دل سودازده را سلسله و پا زده‌ام...♥️


#فروغی_بسطامی



❥ᬼ⃟࿇⃟⃟ ⃟  ༊࿐♥️༅͡𖥘

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:19


༊࿐♥️༅͡𖥘


دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زده‌ام
دل سودازده را سلسله و پا زده‌ام
عشقم آتش زد و آب مژه از سر بگذشت
پی آن گوهر یک دانه به دریا زده‌ام
در بر غمزهٔ طفلی سپر انداخته‌ام
من که بر قلب جهان با تن تنها زده‌ام
ساقیم کرده چنان مست که هنگام سماع
سنگ بر شیشه نه طارم مینا زده‌ام
با من ای زاهد گمراه مزن پنجه به جهل
که ز آه سحری بر صف اعدا زده‌ام
منم آن عاشق دیوانه که از غایت شوق
خم زنجیر تو را بر دل شیدا زده‌ام
لاله‌زاری شده‌ام بس که به گل‌زار وفا
شعله داغ تو را بر همه اعضا زده‌ام
می‌توان یافت ز طغیان جنونم که مدام
سر سودای تو دارد دل سودازده‌ام
پا به گل مانده ز بالای تو طوبی آری
من در این مساله با عالم بالا زده‌ام
هر که فیض دم جان بخش تو بیند داند
که چرا خنده به انفاس مسیحا زده‌ام
بخت بیدار مدد کرد فروغی که به خواب
بوسه‌ای چند بر آن لعل شکرخا زده‌ام


#فروغی_بسطامی


❥ᬼ⃟࿇⃟⃟ ⃟  ༊࿐♥️༅͡𖥘

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:18


🌹𖣔🍂═┅─


چه عالم‌هاست
درهرتارمویت♥️.!


چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم
به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم

مگر من صورت عشق حقیقی
بدیدم خواب کو را می پرستم
بیا ای عشق کاندر تن چو جانی
به اقبالت ز حبس تن برستم

مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم
مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم

مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم
ببر جان مرا تا در پناهت
دو دستک می زنم کز جان بسستم

چه عالم‌هاست در هر تار مویت
بیفشان زلف کز عالم گسستم
که در هفتم زمین با تو بلندم
که در هفتم فلک بی‌روت پستم


#حضرت_عشق_مولانا



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:18


صبح های با تو
نفس در من جان می گیرد
و به غیرت چشمهایت
عشق بر لبانم گل می دهد

صبحت بخیر نقطه چین دلم💕♥️💋

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‎

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:18


"مهربانم نازنینم"
صبح زيبايت بخير


اى به دل "مهر آفرينم"
صبح زيبايت بخير


در كنار "چاى تلخ"
سفره ى صبحانه ام
"شهد شيرين" ،بهترينم

♥️صبح زيبايت بخیر😘💋

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:18


تـــو
هماني ڪہ باید بہ پاس بودنش
بهتریڹ باشم

تــــو
هماني ڪہ بايد بہ شکرانہ
بودنش زنده بمانم

تـو
هماني ڪہ مي خواهمش
پس ....  همیشہ باش

‌‌‌

‌‌‌‌‌

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:18



🍃🌼مهربانم نازنینم”
🌼🍃صبح زیبایت بخیر
🍃🌼اى به دل “مهر آفرینم”
🌼🍃صبح زیبایت بخیر

🍃🌼در کنار””چاى تلخ””
🌼🍃سفره ى صبحانه ام
🍃🌼شهد شیرین” ،بهترینم
🌼🍃صبح زیبایت
بخیر

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:16


══════🤍🤍══❥


صبح آمده برخیز، که خورشید تویی
در عالم ناامیدی، امید تویی


در جشن طلوع صبح در باغ وجود
آن گل که به روی صبح خندید تویی


#حضرت_عشق_مولانا




══════🤍🤍══❥

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:15


♥️.........🍃🌹


ای خوش آن صبحی که چشمم بر جمالت وا شود
یا شب قدری که در کوی توام ماوا شود

بیش ازین ایجان نیارم صبر کردن در برون
بر درت چون حلقه سر خواهم زدن تا وا شود

هم در امروز از وصالم شربتی در کام ریز
نیست آرام و شگیبائیم تا فردا شود


#فیض_کاشانی


♥️♥️.........🍃🌹


ایامتان سرشار از زیبایی‌های
ماه مهر و محبت ⚘️⚘️⚘️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:13


الهي در این صبح زیبا
بہ زندڪَیماڹ سرسبزے
وخرمي ببخشی
از نعمتهاے بیڪرانت
سیرابماڹ ڪڹ
بہ قلبمان مهربانی
بہ روحمان آرامش
بہ زندگیمان محبت
سلام صبح همگے بخیر خوشی❤️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

26 Oct, 06:13


چونکه صبح آمد وچشمم باز شد🌸
خلقـتم با خالقم همـراز شد
غرق رحمت میشود آنروز که💖
صبحش با نام "تو" آغاز شد
روزتون خدایی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 07:49


🌹𖣔🍂═┅─


آنکه باشد با چُنان شاهی حبیب
هرکجا افتد چرا باشد غریب؟


#حضرت_عشق_مولانا



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 06:40


🌹𖣔🍂═┅─


تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین

که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند


#استاد_شهریار



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 06:40


🌹𖣔🍂═┅─


دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد
و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد

تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد


#حضرت_سعدی



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 06:40


🌹𖣔🍂═┅─


آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را

مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را
بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را


#حضرت_عشق_مولانا



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 06:40


🌹𖣔🍂═┅─


سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت يارم در اميدواران زد

چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دل هاي ياران زد

از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
زمانه ساغر شادی به ياد ميگساران زد

ز شمشير سرافشانش ظفر آن روز بدرخشيد
که چون خورشيد انجم سوز تنها بر هزاران زد

دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ اين سکه دولت به دور روزگاران زد

نظر بر قرعه توفيق و يمن دولت شاه است
بده کام دل حافظ که فال بختياران زد


#حضرت_حافظ



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─



شب و روزتان زیبا ...✨️🌹
کامتان شیرین
به هر لحظه
به هر جا...✨️❤️

کلبه شعروغزل Cocotiti@

25 Oct, 06:40


🌹𖣔🍂═┅─


خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین،
در جا نزن.
خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین،
از متوسط بودن دوری کن.
خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین.
لحن و شکلت را هر ازگاهی عوض کن
تا در دسته‌بندی‌هایشان نگنجی.
خودت را توانمند کن
و آنچه هست را بپذیر
اما فقط با شرایطی که خودت خلق کردی و بازآفریدی.
خودآموخته باش.
باید زندگی‌ات را دوباره بیافرینی،
زیرا این زندگی توست
و گذشته و آینده‌اش
فقط از آن توست.


#چارلز_بوکوفسکی
#لذتهای_نفرین_شده



─┅═🍂𖣔‎‌‌‌‌🌹𖣔🍂═┅─

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:40


.


با ٺو ٺمام خاڪ
جهنم بهشٺم اسٺ
  بی ٺو ڪه حال خوب
           جهانم جهنم اسٺ......

از حق ڪه نڪَذریم
      لبٺ خٺم ماجراسٺ
           بی او -ورای ؏شـق-
                  جهانم جهنم اسٺ......


#محمد_رضا_دیندار 💫🌹💫🌹

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:40


.


چشم هایِ سیه اٺ ،
باز ڪَرفٺارم ڪرد
خنده ای ڪردی و
لب هایِ ٺو بیمارم ڪرد.....

آمدم چشم بپوشم
زِ ٺو ، اِی وای نشد
غنچه یِ قرمزِ لب هاٺ ،
  ڪَنهڪارم ڪرد......


#مژگان_بختیاری 💫🌹💫🌹

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:40


هوا بدون شما حاصلش نفس درد ست
ببین که دوریتان بر سرم چه آورد ست
 
چه فرق می‌کند اردیبهشت و آذر ماه؟!
که هر چه بی‌تو بروید به چشم من زرد ست
 
همیشه من و خیالت کنار هم زوجیم
اگرچه هر که بگوید به من که" یک " فرد است
 
وفا به عشق کسی که کنون کنارت نیست
رویه‌ای‌ست که در منطق هوس طرد ست
 
ز دست بخل زمانه نمی‌چکد آبی
بگو چگونه بگیرم تو را از این تردست؟!
 
بیا! برای تو شعرهای ساده می‌خوانم
فقط نپرس که لیلی زن است یا مرد ست...!

#علی_حیات_بخش

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:40


علیرغم تمنای من و اصرار بسیارم
مرا لایق نمی دانی، نمی آیی به دیدارم

اگر‌چه سخت دلتنگم ولیکن از تو دلگیرم
اگر‌چه دوستت دارم ولیکن از تو بیزارم

چرا دلتنگی و شب گریه هایم را نمی بینی
از این دوری ببین دارد به کوری می کشد کارم

تو‌ هم یک روز می آیی و شادی بر نمی‌گردد
بیا، اما بدان که من به غم‌هایم وفادارم

نمی دانم چه خواهم کرد تا روزی که می آیی
اگر ماندم که بدبختم، اگر رفتم که ناچارم...

#سیدتقی_سیدی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:40


زان چشم سیه گوشه‌ی چشمی دگرم کن
بیخودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه‌ی دیگر بچشان، مست‌ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده‌ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه‌ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه‌ی تو، مختصرم کن

#حسین_منزوی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


.....تمام کوچه را رفتم، شبی بازو به بازویت
دلم می‌خواست خان باشی و من پهلو به پهلویت

تصور کن، کنار حوض، بعد از ظهر، ماهی‌ها
تو صحبت می‌کنی من سرنهادم روی زانویت

بهشت، آغوش امن توست وقتی غصه‌هایم را
بغل وا می‌کنی و می‌سپارم دل به جادویت

پر از آرامشم وقتی که انگشتات در موهام
مرا هی می‌برد تا چشمه های زیر ابرویت

حسادت می‌کنم حتی به گلهای متکایی
که چون پیچ امین‌الدوله می‌پیچند در مویت

تنت را مرمر از جنس خداوندی تراشیدند
که خود هم مانده در اعجاز چشمان پری خویت

#ناشناس

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


در این زمانه بی هیاهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم، لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می‌اُفتند
به پای هرزه علف‌های باغ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار را برای من کمال پرست

هنوزم زنده‌ام و زنده بودنم خاریست
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست


#محمدعلی_بهمنی

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


گل من اخم نکن
اخم تو پایان من است

غم توخاتمه ے
چشمه ے باران من است

اوج دلتنگـے من
لحظه ے بے هم نفسیست

چشمه ے
عشق تو چون
شمـع فروزان مــن است


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕊❤️💔

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


کنارِ پنجره چشمم به راهت ، زیرِ بارانم
بیا ای همنفس ماهِ منیر و نورِ چشمانم

دماوندِ نگاهم سر فراز از موجِ چشمانت
طلوعِ فجر هستی و من آن شمع شبستانم

تو چون گلهای زیبای میان‌ِ دشتِ گیلانی
من آن خارِ کنارِ گل ، درون ِ چینِ دامانم

بیا معبود و مقصودم ، قرارِ بیقراری ها
خزانِ عمر هم طی شد ، تویی فصلِ بهارانم

نباشد محرمِ رازی ، نبیند کس غم و دردم
کجایی همنفس تا با تو گویم دردِ پنهانم

نشان از عشق داری و نشان از عشقِ تو دارم
تو شرحِ ماجرا خوانی و من این قصه می دانم

برایت شعر می گویم ، غزل یا مثنوی هر شب
قلم با عشقِ تو رقصد میانِ باغِ دیوانم

پر از دلشوره و چشمم به آنسوی خیابانست
به امیدی که میایی پریشان زیرِ بارانم
(گندم)

🍃🥀🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


عاقلی بودم که عشق آمد امانم را گرفت
بندبند جسم وجان واستخوانم را گرفت

لال گشتم تا که عشق آمد به ایوان دلم
در ازای این محبت او زبانم را گرفت

با اشاره من بدوگفتم که خوشحالم ولی
او بحالم گریه کرد؛ شوق نهانم را گرفت

کور و کر بودم نفهمیدم که عقلم را ربود
باجنون آمد سراغم وای؛ ایمانم را گرفت

من شدم کافرپرستش کردم اورا تا خدا
اوخدایم گشت و از من آسمانم راگرفت

برزبان راندم بگویم حرف دل را با کسی
او ز من غارت نمود شرح بیانم را گرفت

خواستم با او بگویم راز این قلب حزین
هجر آمد مهلت و وقت و زمانم را گرفت

(گندم)
🍃🥀🍃

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


🌸🍃🌸🍃🌸

در سکوت تن این خانه تو را می خواهم
روی آرامش یک شانه تو را می خواهم

شعرم از جنس غروب است و پر از تنهایی
کنج آن کلبه ی ویرانه تو را می خواهم

سوختم آب شدم ریختم از داغ خودم
مثل رقصیدن پروانه تو را میخواهم

توی این شهر اگر مست نباشم چه کنم
مثل هر عاشق دیوانه تو را میخواهم

غم به روی سر من سایه کشیده ست ولی
دام بردار که بی دانه تو را می خواهم

روز و شب در تن تنهایی خود می رقصم
توی این شهر غریبانه تو را می خواهم

از من خسته گریزان شده حتی دل من
با پرستش شده بیگانه تو را می خواهم

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


.....تمام کوچه را رفتم، شبی بازو به بازویت
دلم می‌خواست خان باشی و من پهلو به پهلویت

تصور کن، کنار حوض، بعد از ظهر، ماهی‌ها
تو صحبت می‌کنی من سرنهادم روی زانویت

بهشت، آغوش امن توست وقتی غصه‌هایم را
بغل وا می‌کنی و می‌سپارم دل به جادویت

پر از آرامشم وقتی که انگشتات در موهام
مرا هی می‌برد تا چشمه های زیر ابرویت

حسادت می‌کنم حتی به گلهای متکایی
که چون پیچ امین‌الدوله می‌پیچند در مویت

تنت را مرمر از جنس خداوندی تراشیدند
که خود هم مانده در اعجاز چشمان پری خویت

#ناشناس

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


چون کویری که به دل غصه ی باران دارد
غربت خانه ی من حسرت مهمان دارد

مثل گیسوی پریشان شده در طوفان ها
هرکه آواره ی عشقت شده سامان دارد

جای خون در رگ بی حوصلگی ها حتی
دوریت داغ بزرگیست که جریان دارد

کهنه زخمی که به جان از غم دوری دارم
لاعلاجیست که با دست تو درمان دارد

بشکن آسوده و با خنده مرا حرفی نیست
بی وفا مثل تو این قصه فراوان دارد

به دلم حسرت وصل است ولی بی حاصل
چون کویری که به دل غصه ی باران دارد

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیق
درد هایى تلخ اما تازه دَم دارم رفیق

دوستان بى وفا بسیار اما در عوض
دشمنانى با وفا و هم قسم دارم رفیق

با همه نامهربانان مهربانى میكنم
چون كه در قلبم خدایى محترم دارم رفیق

من براى بهترین و بدترین بدخواه خویش
آرزو هاى عجیبى در سرم دارم رفیق

شیطنت هاى من دیوانه را جدى نگیر
پشت این لبخند ها سى سال غم دارم رفیق

لا به لاى زخم هاى كهنه زخم ات را بزن
جا براى زخم هاى تازه كم دارم رفیق!

#اميد_صباغ_نو🌹

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


هزار آیینه می‌رویَد به هرجا می‌نهی پا را
همین‌قدر ازتو می‌دانم: هوایی کرده‌ای ما را

سحَر می‌لغزد از سرشانه‌هایت تا بیاویزد
به گِرد بازوانت باز، بازوبندِ دریا را

میان چشم‌هایت دیده‌ام قد می‌کشد باران
و اندوهی که وسعت می‌دهد بی‌تابیِ ما را

شمردم بارها انگشت‌هایم را، بگو آیا
از اول بشمرم بر روی چشمم می‌نهی پا را؟

من از طعم دو‌بیتی‌های باران‌خورده لبریزم
کنار اشک‌هایم می‌شود آویخت دریا را

شب و آشفتگی با دستهایت می‌خورد پیوند
زمین گم می‌کند در شیب سرگردانی‌ات ما را

تمام راه پر می‌گردد از آوای سرشارت
و باران می‌تکانَد اشتیاقِ اطلسی‌ها را


#منصوره_نیک_گفتار

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


یادت به سر افتاده و هر شب به بهانه
ای عشق دهی کاش که از عشق نشانه

حالا که خمارم به خمارین تو زیبا
چون بذر بهاری زده در سینه جوانه

خم در خمِ سرحلقهء گیسوی تو گشتم
زلفی که قیامت کند از شانه به شانه

از شهد لبت مست شوم ساقی من شو
میخانه و میخانه چی ام ماهِ کرانه

گلبرگ لبت برق زد آتش به تنم شد
با نغمه‌ ی چون بلبل و آوای سمانه

گر گوشه‌ ی چشم تو پیامی بفرستد
دستت به کفم رقص کنم روز و شبانه

دل یاد تو کرده ست بیا ای گل یاسم
تنپوش تو از مخمل و من پشم و کتانه💫💫


#کریم‌زاده

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


🌸‍ آمدے وقتے ڪہ دیگر بینهایت دیر شد
آن جوانے ڪہ رهایش ڪردہ بودے پیر شد

🌺آفتاب انتظارت آنقدَر تابید ڪه
پهنہ ے دریاے عشقم عاقبت تبخیر شد

🌸من همانم ڪہ پر از شور رسیدن بود؟ نه
از تمام زندگے چشم و دل من سیر شد

🌺شور و شوق زندگے بعد از تو افتاد از سرم
روزهاے جمعہ نہ, هر روز من دلگیر شد

🌸بد شدے با من, منم با ڪل دنیا بد شدم
بد شدن بعد از تو راحت, مسرے و واگیر شد

🌺گریہ میڪردم نشد جورے ڪہ باید خوب دید
چهرہ اے تارو پریشان آخرین تصویر شد

🌸دورهایت رو زدے وبعد از آن برگشتہ ای؟
جا ندارد قلب من ،با بے ڪسے تسخیر شد

🌺با ببخشید و غلط ڪردم چہ جبران مے شود؟
عمر من رفت و غرورم لہ شد و تحقیر شد

🌸خارج از وقتش ڪہ باشد عشق هم بے ارزش است
نوش دارویے ڪہ آوردے تو بے تاثیر شد

🌺حرف آخرجانِ دل برگشتنت بے فایدہ ست
آمدے وقتے ڪہ دیگر بے نهایت دیر شد

#حمید_رضا_گلشن 💖💖💖💖

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود دل آرام جهان شد

در اول آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم همان کوره ی کوچک

شد قله ی یک آه مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم

یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد

یک حافظه کهنه، دو سه تا عطر، گل سر

رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد، به ما گفت

مصداق همان وای به حال دگران شد



#حامد عسکری"

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


گلایه شهریار از ثریا...!

آمدی در خواب من دیشب چی کاری داشتی؟
ای عجب  از این طرف ها هم گذاری داشـتی

راه را گـــم کرده بودی نیمه شب شاید عـزیز
یا  که شایـد با دل  تنگــــم قـراری  داشـــتی

مهـــــربانی هم بلد بودی عجب نامهــربان
بعد عمـــری یادت افتاده که یاری داشــتی

سـر به زیر انداختی و گفتی آهسته ســلام
لب فروبســتی نگاه  شــرمسـاری داشـــتی

خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست
نه نگفتـــم سالها چشـــم انتظاری داشـــــتی

با نوازش میکشیدی آه و می گفتی ببـخش
سر به دوشــــم هق هق بی اختیاری داشتی

وقتی رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیـــوانه ی خود انتـــظاری داشــــتی

صبــــح بوی گل تمام  خـــانه را پر کرده بود
کاش می شــد باز در خوابم گذاری داشـــتی

عشق یعنــی بی گلایه لب فروبستن، سکوت
دلخــــوش از اینکه شبی با او قراری داشتی!

شبتون خوش 💖💖💖

کلبه شعروغزل Cocotiti@

23 Oct, 06:32


دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

غمم اين است كه چون ماه نو انگشت نمايي
ورنه غم نيست كه در عشق تو رسواي جهانم

دم به دم حلقه اين دام شود تنگتر و من
دست و پايي نزنم خود ز كمندت نرهانم

سرپر شور مرا نه شبي اي دوست به دامان
تو شوي فتنه ساز دلم و سوز نهانم

ساز بشكسته ام و طائر پر بسته نگارا
عجبي نيست كه اين گونه غم افزاست فغانم

نكته عشق ز من پرس به يك بوسه كه داني
پير اين دير جهان مست كنم گر چه جوانم ...

گر ببيني تو هم آن چهره به روزم بنشيني
نيم شب مست چو بر تخت خيالت بنشانم

كه تو را ديد كه در حسرت ديدار دگر نيست
"آري آنجا كه عيان است چه حاجت به بيانم؟

عماد_خراسانی

1,717

subscribers

73,104

photos

13,005

videos