•سبزِ محزون• @chyachnlll Channel on Telegram

•سبزِ محزون•

@chyachnlll


چیا و شعر و کتاب و زندگی...

سبزِ محزون (Persian)

سبزِ محزون، کانالی است که به موضوعات چیا، حزن، شعر، کتاب و زندگی می‌پردازد. این کانال یک فضای مناسب برای اشتراک گذاری احساسات، تجربیات و دیدگاه‌های مختلف درباره این موضوعات است. در اینجا می‌توانید با دیگر اعضای کانال در مورد زندگی، ادبیات و موارد دیگر بحث و تبادل نظر کنید

در سبزِ محزون، شاعران و نویسندگان می‌توانند آثار خود را به اشتراک بگذارند و از نظرات دیگران درباره آن‌ها باخبر شوند. اینجا فضایی مناسب برای خواندن و شناخت ادبیات و هنر است و با تنوع موضوعاتی که مطرح می‌شوند، هر کس می‌تواند برای خودش یک تجربه متفاوت و ارزشمند پیدا کند

چیا و حزن و شعر و کتاب و زندگی... تاکید می‌کند که این کانال به ترویج فرهنگ و ارتقای سطح دانش و آگاهی افراد اختصاص دارد. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید به دنیایی پر از احساسات و اندیشه‌های متنوع و جذاب وارد شوید. پس عجله کنید و به جمع این جامعه فرهنگی بپیوندید!

•سبزِ محزون•

31 Dec, 21:18


𝐇𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐧𝐞𝐰 𝐲𝐞𝐚𝐫 𐙚⋆.

•سبزِ محزون•

28 Dec, 17:29


دوستان عزیزم مجموعه اشعار فروغ فرخزاد و کتاب تپش های عاشقانه قلبم موجوده و میتونید از هر نشری که بخواید سفارش بدین🤍

•سبزِ محزون•

28 Dec, 17:23


به یاد فروغ بی غروب شعر، فروغ فرخزاد.🤍

•سبزِ محزون•

26 Dec, 21:15


این روزا انقدر حس بدی نسبت به خودم دارم که درموردش فقط گریه، گریه، گریه.

•سبزِ محزون•

26 Dec, 21:06


از تو هرچه می‌نویسم، تمام نمی‌شوی، گویی که تمام جهان بوده‌ایی، تمام زمین هنگامی که در دریا غرق می‌شود، تمام دریا آنگاه که در باران جاریست، تو تمام شفق‌های قطبی و پژواک کوهستان، تمام معشوقه‌های شاعران، تو هر نت موسیقی از ازل، هر پرتره‌ی بر بوم ثبت شده در تاریخ، تو تمام پرتوهای نوری که از ستارگان به شب ما می‌رسد، هستی.
تو، عزیز من، تمام نمی‌شوی، آنچنان که شاید هربار که متولد شده‌ام، تو را دیده‌ام و از چشمانت، از لمس‌های ظریف دستانت، از غم درون استخوان و لبخند بر پوست نشسته‌ات، داستان‌ها نوشتم، در هر زندگی نوشتم و تکرار کردم، که تو آنچنان در من رخنه کرده‌ایی، که هرچه از تو می‌نویسم، تمام نمی‌شوم.

•سبزِ محزون•

04 Dec, 20:34


رسیده از ری‌را 💚

•سبزِ محزون•

04 Dec, 20:32


من و حسی که همیشه شما بهم دادین:)

•سبزِ محزون•

04 Dec, 20:28


:))

•سبزِ محزون•

04 Dec, 20:10


بنده همیشه:

•سبزِ محزون•

04 Dec, 20:10


من می‌دونم تصمیمی که گرفتم درست بود، ولی کاش تصمیم درست این نبود.

•سبزِ محزون•

03 Dec, 21:39


ارغوان میبینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمده اند...

•سبزِ محزون•

02 Dec, 15:12


می‌دونی، برای بعضی‌چیزها هیچ توضیحی نداری. انگار یه غم عمیق برای همیشه توی قلبت می‌شینه که برای سال‌ها از شنیدنش فرار می‌کردی. انگار تمام‌مدت دویدی و دویدی اما اون غم بالاخره بهت رسیده.

•سبزِ محزون•

01 Dec, 15:50


بانو رامش

•سبزِ محزون•

30 Nov, 20:43


مشتاقم برایت بنویسم، غنچه‌ی نشکفته‌ی قلبم. زندگی هنوز هم زیبایی‌هایِ خودش را دارد؛ منظورم این است که، تو هنوز هم هستی، و تا جایی که قلبم باور دارد، قرار است بمانی و زیبایی های انکار ناشدنی‌ات را از منِ دلبسته دریغ نکنی.
اما گاهی با خود می‌اندیشم که، چه میشد اگر ذره ای دوستم داشتی؟ چه میشد اگر گرد عشقِ من، لحظه‌ای بر روح و جانِ خسته‌ات می‌نشست؟ و واقعا، چه میشد اگر دانه های مهر و محبت فقط برای مدتی کمی طولانی‌تر از کوتاه، در قلبِ همیشه سفیدت جوانه می‌زد؟

•سبزِ محزون•

30 Nov, 09:31


منم همین‌ طور.

•سبزِ محزون•

29 Nov, 16:19


در یک دنیای موازی من الان باید کرکره کتابفروشیم توی پاریس رو میدادم بالا

•سبزِ محزون•

26 Nov, 23:05


خیلی قشنگه.

•سبزِ محزون•

23 Nov, 21:51


زندگی اصلا عادلانه نیست. اندی گفت باید برقصم، ولی باید پروپوزال بنویسم.

•سبزِ محزون•

23 Nov, 21:51


زندگی اصلا عادلانه نیست. اندی گفت باید برقصم، استاد تاریخ میان‌ترم داده.

•سبزِ محزون•

21 Nov, 16:48


برو تو کتابخونه‌ات یه کتاب رو بردار، به صفحهٔ 50 برو. اولین جمله حرفیه که دلت میخواد یکی توی پاییز بهت بزنه.🎀🕯🍪

•سبزِ محزون•

20 Nov, 22:03


می‌خواستم از تنهایی بگم، از رنج هایی که روی دوش های ما نشستن، می‌خواستم از غم بنویسم از آوازهایی که توی ترک های روحمون جا گرفتن، می‌خواستم از لحظه های سکوت و دقیقه های انتظار بنویسم،
می‌خواستم از غربت حرف بزنم، از تمام خونه هایی که هیچوقت برای ما نبود، می‌خواستم از فراق و وصال بگم که چطور ما رو توی فاصله‌ی بین دست هاشون می‌شکنن، می‌خواستم از شادی های کوچیک بگم، از قدم زدن های بدون مقصد، از موسیقی که استخوان های سرد ما رو به آغوش می‌کشید، از خنده هایی که توی تاریکی بین سکوت و آوای حرف هامون می‌چرخیدن، چیزهای زیادی برای گفتن بود، تمام جهان توی گلوی من می‌نشست تا ازش برای تو بگم، اما فقط گفتم دوستت دارم و تمام جهانی که درونم بود رو با همین کلمات با تو تقسیم کردم و می‌دونستم تمامش رو می‌فهمی، تمام حرف هایی که هیچوقت نزدم.

•سبزِ محزون•

20 Nov, 17:31


بچه‌ها جون بیچارگان بخونید
من میخونم و زجه میزنم💕

•سبزِ محزون•

19 Nov, 23:53


:))

•سبزِ محزون•

19 Nov, 23:00


یلدا

•سبزِ محزون•

19 Nov, 13:47


وقتی اون نقطه‌ی امن و گرمی که همیشه بهت پناه میداد ازت دوره، زندگی خیلی ملال‌اور تر سپری میشه.

•سبزِ محزون•

18 Nov, 23:41


کاش تمام نوشته‌های خوبت مال من بود.

•سبزِ محزون•

18 Nov, 14:54


بهش می‌گفتم که من اگه تو زندگی‌ هر کمبودی داشتم، خدا به جاش در تموم مراحل زندگی‌ام دوست‌های خوبی بهم داد؛ جبران تموم نداشته‌هام.

•سبزِ محزون•

16 Nov, 21:57


دلم میخواد اینجا بنویسم که یادم بمونه چقدر رنجیدم و چقدر سعی کردم شبیهتون نشم.

•سبزِ محزون•

15 Nov, 21:35


من این روزها داشتم تمام تلاشم را می‌کردم تا فرو نریزم.

•سبزِ محزون•

14 Nov, 22:28


امروز خیلی حرف زدم، فردا مرموز و ساکت می‌شم تا کمی قدرم رو بدونید.

•سبزِ محزون•

14 Nov, 15:54


-All the Bright Places

•سبزِ محزون•

12 Nov, 22:39


آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
رخت بربست ز دل شادی و هنگام وداع
با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است

•سبزِ محزون•

12 Nov, 17:39


شاید یه روز مثل بزدلا تمام نوشته هام رو جمع کردم و بردم به یه انتشارات نشون دادم و گفتم این برای دوستمه که مرده.

•سبزِ محزون•

11 Nov, 22:52


زندگی انسانی سخته. کاش بل بودم. یک کتابخونه بزرگ داشتم و با اشیا مهربون زندگی میکردم و یه دیو طلسم شده عاشقم بود.

•سبزِ محزون•

11 Nov, 22:52


یا حتی،

•سبزِ محزون•

11 Nov, 22:52


از انسان بودن و ارتباطات انسانی خسته‌ام. کاش شخصیت اصلی یک رمان عاشقانه کلاسیک بودم.

•سبزِ محزون•

11 Nov, 22:49


معلومه که گیلبرت و آنه.💕

•سبزِ محزون•

08 Nov, 20:53


«بیا باهم در ارتباط باشیم وقتی که تو زندگی اتفاق خوبی برامون افتاد. بیا بهم تعریف کنیم.»

•سبزِ محزون•

07 Nov, 21:38


خیلی خوشحال کننده و با ارزشه.💕

•سبزِ محزون•

07 Nov, 21:37


کاملا قبول دارم. طاعون آلبر کامو رو میخونم هر یک صفحه یکبار یاد روزی میوفتم که هدیه گرفتم.😭

•سبزِ محزون•

07 Nov, 21:36


قبول دارید کتابایی که هدیه میگیریم یه قشنگیه دیگه داره خوندنش؟

•سبزِ محزون•

07 Nov, 20:32


در آخر، آنچه در درون آدم میماند بسیار بیشتر از آن چیزیست که با کلمات بیرون می آید...
•داستایفسکی

•سبزِ محزون•

03 Nov, 14:11


خیلی دلم میخواد بابت اتفاق‌های که افتاده ناراحت باشم ولی چون بارون میاد و هوا ابریه امروز فقط خوشحالی، خوشحالی، خوشحالی.

•سبزِ محزون•

02 Nov, 21:02


من تو رو خیلی «مراقبت کن از خودت.»

•سبزِ محزون•

01 Nov, 12:30


مناسب برای گریه کردن در جمعه بارانی دلتنگ.

•سبزِ محزون•

31 Oct, 20:15


من گم شدم تو هزارتویی که میدونم هیچ وقت تموم نمیشه.

•سبزِ محزون•

31 Oct, 20:15


پس خداحافظ تا یه روزی که باز راه ها مارو میرسونن به هم...

•سبزِ محزون•

31 Oct, 19:12


One day

•سبزِ محزون•

30 Oct, 18:32


از قیطریه تا اورنج‌‌ کانتی، حمیدرضا صدر

•سبزِ محزون•

30 Oct, 17:31


من بالاخره یه‌روز غولمو صدا می‌زنم تا از پشت کوه‌ها بیاد و آدم بدای زندگیمو با پیاز و شلغم بخوره.

•سبزِ محزون•

24 Oct, 22:27


Bridge to terabithia

•سبزِ محزون•

24 Oct, 22:23


ببخشید دیگه لیست فیلمام شبیه زنگیامون غم انگیزه🫠💔

•سبزِ محزون•

24 Oct, 22:19


به سوزان گفتم بهم فیلم معرفی کن میخوام حالم بهتر شه.
فیلمی که بهم معرفی کرد:

•سبزِ محزون•

24 Oct, 19:43


Anne with an e

•سبزِ محزون•

24 Oct, 19:34


@RegaPlus

•سبزِ محزون•

24 Oct, 13:27


وقتی اقای فردریک بکمن اول کتابش نوشت ″برای تو که زیاد حرف میزنی و بلند آواز میخوانی و زیاد گریه میکنی و در زندگی، بعضی چیزها را بیشتر از آنچه باید دوست داری...″ احساس کردم من رو توصیف کرد.

•سبزِ محزون•

23 Oct, 14:27


حافظه‌ی قوی، آدمو غمگین و افسرده میکنه...

•سبزِ محزون•

22 Oct, 10:38


اگه من بهتون کتاب قرض بدم:

•سبزِ محزون•

21 Oct, 20:51


حق داری عزیزم، منم جای تو بودم با آدمی مثل خودم همینجوری رفتار میکردم.

•سبزِ محزون•

21 Oct, 20:05


هرچی برای خودم مهم نیست، برای معده‌ام مهمه متاسفانه🎀

2,316

subscribers

877

photos

239

videos