♥️کانال کارکرد دوازده قدم جهانی و دوازده سنت دوستان ناب بهبودی♥️

ولی هستم معتاد
بادرودی صمیمانه وشب بخیری دوستانه

استارت آغاز قدمها بعد متصل شدن به جلسات بیان صراحت اقرار در
تجمعات معتادان گمنام بدون تردید و ظن نشانگر برداشتن قسمت اول
قدم یک میباشد ،

انتخاب راهنما برای کسب تجربه دست اول و دانش برای حفظ پاکی
وتمایل اصلی که ضروری ، اساسی و مهم قسمت اول قدم یک را در
وجودمان تعمق میبخشد ،

اصل تمایل ، روشن بینی و صداقت باهم کار میکند کمبود یکی از سه
اصل منجر به لغزش میشود درقدم اول و شروع درحد تسلیم یعنی
چشم و‌ سکوت در ارائه پیشنهادات و در حیطه جلسات و اعضای
بهبودی درحد مبتدی کارکرد این اصل میتونم بگم قسمت اول قدم یک
دررابطه با مواد مخدر برداشته آن

تعویض یار بازی ، زمین بازی و توپ بازی و پنبه رو از گوشم درآوردن
وفرو بردن تو دهنم که هنوزم برام کاربرد اساسی ، حیاتی و مهم دارد
گام بسیار قوی و عمیق و سلولی بردشته ام دررابطه با مواد مخدر در
قسمت قدم اول ،

وابسته شدن جلسات انجمن‌ معتادان گمنام و شرکت همه روزه در
آن که موثرترین و نتیجه بخش ترین نوع وابستگی که در برداشتن
قسمت اول قدم یک دررابطه با مواد مخدر نمادی از موفقیت و نوعی
پیروزی و رهایی و آزادی از عواقب خانمان سوز و جان سوز و کشنده
ومرگ آور مصرف میباشد ،



پاکیم


نوزده سال
هفت ماه
بیست روز 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏🌹🌹🍀🍀🌺🌺🌻🌻🌸🌸

پیمانه معتاد

شناخت اینکه من بیمارم مشکل من مصرف مواد نیست بیماریه منه وخوراک بیماری من مصزف مواد بود  عاجز بودنم در برابر یک پیک ویه دود  زندگیه گذشته غیر قابل اداره بودن زندگیم تعادل نداشتن در احساساتم دردهایه جسمی که واسته مصرف گرفتم  بعدشم آشنایی با شما دوستان اعتماد کردن به راهنما که رازدار منه

اصغر معتاد

من وقتی قدم یک روکارمیکردم کاملاتواصول بودم عاجزانه برخوردمیکرم یاربازی توپ بازی مکان بازی رورعایت میکردم هیچ وقت جلسه ام راترک نمی کردم

همین که من وارد انجمن الانان شدم
و پذیرفتم که من در. برابر اعتیاد بیمارم عاجزم پذیرفتم که منم بیمارم
و باید تمرکزم رو بزارم رو بهبودی خودم یعنی برداشتن اولین قدم

کلا من دیگر با جنبه های بیماری عاجزم و آن حالت های بحران زا جسمی روحی روانی روحانی که شکل گرفته بود در زمان مصرف دیگر عاجزم در این بحران قرار بگیرم و در کلیت این جریان از خود بیماری عاجزم این اول قسمت تسلیم من بوده در کلیت بیماری و مصرف خود مواد

سلام مهدی ام معتاد
مواد مخدر تنها جنگیست که تمام جنگجویان آن می‌میرند وقتی کاملا این واقعیت را بپذیریم و خود را تسلیم برنامه انجمن کنم قدم اول را برداشته ام

سلام شهرام معتاد
قسمت اول قدم یک ازمن خواسته که اقرار بکنم به اینکه در برابر مصرف مواد مخدر وبیماری اعتیاد ناتوان هستم و اون قدرتش از من بیشتره وحاضر نیست اجازه بده من بدون مواد وبدون وسوسه زندگی بکنم حالا که مدتیه مواد نزدم و قسمت اول این قدم رو برداشتم وفهمیدم عاجزم وعجزهامو چیدم جلو وسوسه ومیل به مصرف واینکه دنبال توجیه وبهانه ودست اویز برای مصرف نیستم ومعنی پرهیز رو فهمیدم میتونم بگم که قسمت اول قدم یک واسه من کار کرده🖐

سلام امین معتاد


وقتی من بپذیرم که مواد مخدر نمی تواند حلال مشکلات و افکارسرگردان من باشد،بخش اول قدم یک را بر داشته ام. وقتی من اقرار به عجزم را با نوشتن آن، محکمتر میکنم، در واقع میپذیرم که قابلیت استفاده از مواد مخدر را جسمی و روحی از دست داده ام . تجربه شخصی من میگوید که مواد مخدر نمی تواند مانند اوایل مصرف (دوران طلایی)مرا نشئه کند. به همین دلیل مجبورم هر روز بیشتر مصرف کنم ،یا نوع قویتری از مواد را استفاده کنم .البته به خاطر ورود به دوره آخر اعتیادم،هرگز نمیتوانم آن دوران طلائی را دوباره تجربه کنم. در نتیجه انگیزه ای هم برای مصرف ندارم.

سلام ابی معتاد
من طی کارکرد سوالهای قبلی باید امروز مفهوم عاجزبودن را درک کنم وباید امروز
تسلیم عاجزوار باشد نه حرفی وامروز باید دوراز شرایط لغزش باشم وتمایل
به پاکی یعنی زندگی کردن راه برای
بهبودی قدم برداشتن واصول انجمن
رارعایت کردن وصداقت باخود
وبااطرافیان وامروز خبرهای
خوب بد راوافکارمثبت ومنفی
را در قسمت اول قدم درک بکنم
وباید از تجربه گذشته خودم و
نرو شخصیتهای خودم روبه رو
شوم وبایدانتقادپذیرباشم
وتاخراب نشوم درست نمی‌شوم🏅🙏🏾

مجدد علی معتاد تشکر از همگی خدمت قبول پاکیتون ابدی 🙏🌹
من با اگاهی از بیماری خود و جنبه های ان امروز با صداقت ، روشن بینی و تمایل اعتیاد و عجز خویش دربرابر مواد مخدر را میپذیرم،دیگر قابلیت مصرف را ندارم و با یکبار مصرف بازهم اشفتگی و بدبختی می آید .
در برابر وسوسه خود عاجزم پس همیشه با دوری از خودمحوری و فکر بیمارم از نیروی برتر از خودم استفاده می کنم
اقرار صادقانه با راهنما و حضور در جلسات بهبودی و قدم و …
پذیرش واقعی همراه اجرای اصول روحانی نشان میدهد امروز قسمت اول قدم اول را برداشته ام

بنام خالق هستی سلام علی معتاد ✋🌹
ما اقرار کردیم دربرابر اعتیادمان عاجز بودیم ”
اقرار صادقانه به این موضوع که مشکل اصلی من بیماری اعتیاد است و پیشرونده است و مزمن و تا اخر عمر با من است.

پذیرش صادقانه بیماری خودم ، خوشتن پذیری و راه حل ان هم درخواست کمک از نیرویی برتر

پذیرش شکست کامل دربرابر مواد مخدر

من قابلیت مصرف را از دست داده ام و دیگر نمی توانم مصرف کنم
نه میتوانم جایگزین کنم و نه کنترلی مصرف کنم
پرهیز از مصرف مواد مخدر در همان بار اول بیماری مرا متوقف میکند ولی به اول برنمیگردد من با هر بار مصرف از اوج بدبختی اغاز خواهم کرد

حسین معتاد

زمانی که من متوجه شدم که دیگرکنترل زندگیم دردست من نیست وکاملادربرابرهرنوع ماده مخدرعاجزشدم.چون هیچ وقت خودرامعتادنمیدونستم،کاملابادیگران فرق داشتم،واینکه مصرف من کنترل شده است.
برای من قدم اول:پذیرفتن بیماری خود،رسیدن به عجزکامل،اقرارکردن،ودرچارچوب قرارگرفتن است.
تشکر

پروانه معتاد در حال بهبودی

بدن من چیزی بنام ویار نسبت ب مواد درونش هست

اولین پیک،، اولین پوک،، اولین قرص

اون ویار رو بیدار میکنه

من بیمارم و لذت جو ب یکبار مصرف قانع نمیشم

تکرار اشتباه و نتیجه متفاوت غیر ممکنه

مهران معتاد

سلام دوستان
درصورتی میتوانم بگم که موادمخدرمصرف نکنم وبدانم که من درمقابل موادمخدرعاجزم وباراول رامصرف نکنم راهنماداشته باشم وتسلیم
اصول باشم

عاجزانه عمل کنم چراغ خطرها رو رعایت کنم
وتسلیم باشم
ومصرف نکنم

من درقدم یک بود که فهمیدم قدرت وشدت بیماری اعتیاد من چه ازلحاظ
جسمی روحی وروانی تخریب شدم
وبه عجز وناتوانی خودم اقرار کردم
واینکه من به تنهایی نمیتوانم وحامل
یه بیماری پیشرونده ولاعلاج وکشنده
هستم که عاقبتی جز تیمارستان زندان
ومرگ در انتظار ماست وقدم اول من
درمقابل بیماریم کارکرد قدم داشتن
راهنما و مشورت احساسات وباید تسلیم
باشم

درصورتی که عاجز وتسلیم شوم

مجدداً بهمن معتاد.. سلام دوستان درموردسوال. با تمرین صداقت قدم اول رو برداشتم اعتیاد بی‌اختیار خود را پذیرفتم اقرار کردم که در مقابل مواد مخدر عاجزم و به عرض رسیدم و نباید فراموش کنم که من به تنهایی نمی‌تونم و پذیرفتم که نه تنها در مقابل مواد مخدر بلکه بیماری اعتیاد هم عاجز وار باید عمل کنم و صداقت با خود و راهنما تو کارکرد قدم‌ها خیلی به من کمک می‌کنه تا به روال برنامه زندگی کنم و تغییر کنم.

فکر میکردم از نداشتن آگاهی از بیماری و درون خود و ناامیدی آدم سالم بیرون هم به یه شکست احساسی میره خودکشی میکنه آدم سالم هم نقص داره من قبول کنم در برابر اولین پیک اولین دود عاجزم بهترین گام ما داریم با آدمای بیرونی زندگی می‌کنیم تو این اجتماع هر کدوم یه نقشی داریم و امروز دارن حسرت جایی میخورن ک ما داریم دست به دست هم دادیم امروز ک به خدا کار میکنی تفاوت نداری اون نقص ک انجام میدی حالت بد میشه میگی چرا من نمیتونم اما اون دعا ک داریم می‌خوانیم پناه می‌بریم به نیروی برتر

اسمم ولی یک معتاد
شب دوستان گل ومهربونم بخیرونیکی

درسوال از کلمه کردید استفاده شده ، یعنی قبل
نه فکر نمی کردم ،

اما بعد قطع مصرف و پیوستن به جلسات برای ترک انواع مواد مخدر
با شرکت مداوم درجلسات و گوش کردن به سخنرانی و مشارکت‌های
حاضرین برای پاک ماندن و حفظ پاکی باید یاربازی ، توپ بازی و زمین
بازی را هم ترک کرد وبعد چندماه و سالها ی بعد با آموزش قدمهای
دوازده گانه و اجرای برنامه و سلولی اصول روحانی به فهم ودرکش
رسیدم که کاملا با آدم های متفاوت هستم ، درسلوک روحانی یا
شیوه معتادان گمنام مستقیم باباور های تازه و نو که مسیری ست
ناشناخته و تعریف دقیق و منطقی ندارد چراکه از آرزو ،امیال و
احساسات آدم هایی برای دستیابی به هدفی خاص و ویژه تلاش و
کوشش میکنند، که حتی در نشریات آمده از روی ناچاری به انجمن
معتادان گمنام وصل شدیم ،
تجربه من میگه و برام اتفاق افتاده که دردراز مدت تغییرات عمیق و
اساسی که در من ایجاد باتوجه به گذشته افتضاح و مزخرفی و
متفهنی که شخصیت من شده بود باقیاس درامروز و رفتارهای
جدید وتازه وشخصیت سازنده ، مفید و مثبت و و و و که رویت
میکنند و منو در دسته افراد فداکار و خیر میبینند و میشناسند
بعضی از نزدیکان ، خودی ها و دوستان عادی هم ارتباط با من
کاملا قطع کردند و حتی دوتا از اعضای خانواده من که اداری و
سازمانی هستند روابط قطع ،
اعضای قدیمی بهم میگفتند بعد چند سال و امروز برام اثبات شده است
البته قصد من یاس ونومیدی عده ای نیست اما این موضوع اجتناب ناپذیر
و نمیشه ازش دوری کرد ،
اما به راهی که باور کردم و اعتقاد پیدا کردم باایمان و انگیزه بسیار
قوی و محکم گام بر میدارم .
من بهش فکر نمیکنم چراکه انجمن معتادان گمنام آرمان زندگی و
وجود و تمامیت افکار ، ایده و عقایدم شده .
مسیر اصالت و انسانیت و معنویت ،



پاکی من بشکرانه اش


۱۹ سال


۷ ماه


۱۳ روز 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏🌹🌸🌺🍀🌴🌼🍁💐🥦💐

آره

سلام مجدد امین معتاد


همیشه برای ادامه مصرفم دلایل پوشالی میاورم – چه در گذشته برای مصرف مواد مخدر و چه امروز برای مصرف نواقصم – اعتیاد خود را مقایسه می کردم تا مجوز مصرف می کردم مثلا می گفتم که من هنوز کارتن خواب نشده ام و یا هنوز خانواده ام سر جایش هست –و این مقایسه برای من به منزله فرار از واقعیت بود و لایه ای از انکار بود تا خرابکاری خودم را نبینم
قسمت دوم سوال : بدون مقایسه هم بیناریم برایم درد سر ساز است و کار خود را انجام می دهد – از طریق ترسهایم فلج شده ام و تنهای و انزوا را تجربه می کنم
من با کنترل دیگران نواقص و رفتارهای انها در موردشان قضاوت می کنم و خودم را بهتر از انها می دانم من مقایسه می کنم تا بار مسئولیتم کمتر شود و بعد از این مسئله برای سرپوش گذاشتن روی رفتارم سواستفاده می کنم تا نقش خود را نبینم و مجوزی برای ادامه ان رفتار داشته باشم و خودم را تبرئه کنم مثال بارز ان جمله معروف می خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو می باشد ولی امروز می دانم من امروز حق قضاوت در مورد دیگران و مقایسه بیماریم با انها را ندارم

پروانه معتاد در حال بهبودی


بله فکر می‌کردم با دیگران تفاوت

بسیاری دارم.

احساس عمیقی نسبت به عواطف

خود داشتم.

همه ی چالش ها رو سعی میکردم

به تنهایی رد کنم

همیشه سعی میکردم که به دیگران

کمک کنم و این سبب شده بود

از خودم قافل بشم.

بد ها این احساس به احساس بیگانگی

شد در زمان مصرف.

سپس بوسیله ی قدم ها

خودم را به تعادل نسبی رساندم.

امین معتاد در بهبودی
بله - من با یک انسان عادی تفاوت دارم

من بیماری اعتیاد دارم و هرگز یک انسان عادی نمیشوم ولی انسان عادی ممکن است بیماری اعتیادش فعال شود

بدلیل بیماری اعتیاد ، من مواد مخدر مصرف کردم و ولع و هوس مصرف تا اخر با من است ، پس :

عدم تعادل

▪️عدم کنترل روی احساسات و افکار و رفتار

بی نظمی

نداشتن حق انتخاب

در زندگی من وجود دارد .

من قابلیت مصرف را از دست داده ام و سریعا اجبار بمصرف دارم و زندگیم بسرعت غیر قابل اداره میشود
ولی شاید یک شخص عادی بتواند یکبار مصرف کند ولی من دیگر نمیتوانم

شدت بیماری اعتیاد من بیشتر است ولی شاید یک شخص دیگر بیماری اش از من کمتر باشد

ادم عادی اینطور زندگی میکند :

مشورت + انتخاب هدف + برنامه ریزی + مطالعه و تحقیق + انگیزه سالم = تصمیم گیری که اقدام و عمل را منجر شد

اما من که بیماری اعتیاد دارم :

خودمحوری + ترس + عدم سلامت عقل + انگیزه ناسالم + بی برنامگی ... + اراده ناسالم = یک کار بی عقلانه یا ..
بعد از انجام کار می ایم و مشورت میکنم که ایا درست بود یا نه

سپس در لایه ای از انکار کارم را توجیه میکنم.

من یک اشتباه را هزار بار تکرار میکنم و منتظر نتیجه ای متفاوت هستم

ادم عادی در هر مشکلی سعی میکند از متخصص ان کار سود ببرد ولی من با خودمحوری و نداشتن اگاهی از فکر خود و یا فردی غیرمتخصص استفاده میکنم

من در هر بحران فکری ، عاطفی و ... میخواهم با مواد مخدر و یا نواقص شخصیتی زندگی کنم ولی ادم عادی با ان ها روبرو میشود و یا دیگر فاکتور مواد مخدر و سوء مصرف را انتخاب نمیکند

من خلأ روحانی خودم را بجای معنویت با سکس ، پول ، شهرت ، پرخوری و ... پر میکنم

من اسیر هوی نفس و فکر بکرم هستم

من بسیار افراط گرا هستم

از غرایض ، احساسات و افکارم
از توانایی هایم بصورت افراطی نقص میسازم

مثال :

محبت کردن افراطی بدیگران
عشق ورزیدن افراطی دیگران
شهوت بصورت افراطی
یا اصلا محبت نکردن و ...

خوراک بیماری اعتیاد ، خودازاری است ، خودکم بینی و خودبزرگ بینی
کافی است من را تنها و منزوی با ترس هایم بگذاری ، خودم خودم را نابود میکنم

درگیر تصورات باطل و غلط زیادی هستم و فکر میکردم مشکل من خدا و جامعه است ،

من نمی توانم درد و مشکلات زندگی را بپذیرم

من زندگی را انطور که هست ، نمیپذیرم
خودم را دوست ندارم و نمیپذیرم
پس دیگران را دوست ندارم

دچار خودبزرگ بینی و یا خودکم بینی میشوم


در این سوال میبینیم که بواسطه بیماری اعتیاد که پیشرونده و مزمن است امروز هم بی تعادلی ، فراموشی ، ترس در زندگیم نقش زیادی دارد و باعث میشود متمایز از دیگران باشم.
من میخواهم تجربه را تجربه کنم و از هرچیزی افراطی استفاده کنم تا لذت ببرم و یا احساسات و افکارم را پنهان کنم یا سرکوب کنم

این تفاوت را میپذیرم ، پس روزانه از خودم مراقبت میکنم و با پذیرش خودم و دنیا ، اقرار میکنم که بیماری اعتیاد تا اخر بامن است و تنها راه ان استفاده از نیروی برتر از خودمان است .

اما قدم های دوازده گانه یک مقصد بی انتهاست که روشی برای زندگی ارائه میکند که من میتوانم از تمام انسان های عادی هم پیشی بگیرم و رابطه ای عاجزانه،عاشقانه و اگاهانه با خداوند و خود و دیگران در صلح و ارامش داشته باشم....❤️❤️❤️

بله درگذشته که اصلا درکی ازافرادجامعه نداشتیم چون ارتباطات ما به جای اجتماعی بودن اشتباهی بود باپبوستن به انجمن معتادان گمنام باداشتن بیماری اعتیاد به این آگاهی ودرک رسیدیم که شاید دردرون خود مشکلاتی داشته باشیم اما بروزنمیدهیم چون کارکرد قدمها مارابه جایی رسانده است که دیگرنیازی نیست وارد بحث باهرشخصی بشویم فروتنی مارادرخودفروبده است وتسلیم خواست واراده خداوتدشده ایم فرصت به دیگران جهت اشتباهات میدهیم که این امرنیازبه خیلی شهامت میخواهدکه درانجمن به دست آورده ایم آدمهای عادی هم طریقت زندگی خودمشکلات خودشان رادارند شاید به خاطر اشتباهات خوددیگران راقضاوت کنند وبرایشان مهم هم نباشد اما مامعتادا اگرشخصی رادرلحظه قضاوت کنیم این جرعت راهم داریم که عذرخواهی کنیم اما آدم عادی برایشان مهم نیست خیلی راحت حق دیگران را ضایع میکنند وعذاب وجدان هم نمیکشند

سلام بله من معتادمن منم سم هستم هیچی مشورت نمیکنم فقط میرم انجام میدم هرکاری رویک اشتباه صدباریک کارصدبارهربارمیگم فرق داره ولی نداره ایقدم دردمیکشم ازاین اشتباهاولی آدم نمیشم آدمای عادی خداوکیلی قلط میکنن مثل مامعتاداباشن هرجاپابزاریم آتیش میدیم ازبس روانی هستیم من که پاچه میگیرم بعضی وقتاایقدبدم کلن نفله ایم خداکنه خوب شین

بله نیاز به فکر کردن نداره
ما با آدم‌های عادی زمین تا آسمون فرق داریم آدمهای عادی از مغزشون استفاده می‌کنند
من معتاد احساسي بدون فکر کردن کاري انجام میدم آدم‌های عادی طبق برنامه ریزی خرج می‌کنند من افراط تفریط دارم آدم‌های عادی راحت غیبت تهمت یا دورغ بگن حالشان بد نمیشه من بهم میرزم افکارم فکرم درگیر میشه حالم بالا وپایین میشه وما به واسطه کار کرد قدمها با بیماریمون آشنا هستیم آدم عادی با نواقصشون زندگی می‌کنند ما قدر دان شکرگزاری خداکه به جهنم گذشته برنگردیم اما ادم عادی ها کار خوب می‌کنند می‌ترسند به جهنم نروند در آخر ما خیارشور شدیم آدم عادی خیار تازه😂😂

مجدد علی معتاد تشکر از همگی خدمت قبول پاکیتون ابدی 🙏🌹
این تفاوت را می پذیرم ، پس روزانه از خودم مراقبت می کنم و با پذیرش خودم و دنیا ، اقرار می کنم که بیماری اعتیاد تا اخر بامن است و تنها راه آن استفاده از نیروی برتر از خودمان است .

اما قدم های دوازده گانه یک مقصد بی انتهاست که روشی برای زندگی ارائه میکند که من میتوانم از تمام انسان های عادی هم پیشی بگیرم و رابطه ای عاجزانه،عاشقانه و اگاهانه با خداوند و خود و دیگران در صلح و ارامش داشته باشم

سودا معتاد

بله آدمهای عادی اول فکر میکنن وبا مشورت دیگران تصمیم گرفته وبعد اقدام به عمل میکنند اما من معتاد اول اقدام و عمل رو انجام میدهم وپس از برخورد با مشکل تازه فکر میکنم واخر سر مشورت میکنم وطبیعی هست که این کار به درده من نمیخورد ودرنهایت به مشکل بر می‌خوردم

من هميشه احساس ميكردم خلا دارم وابسته هستم ولي ايراددركارم رونميدونستم چيه نميدونستم بيماريم چيه

باسلام...بله بخاطرمصرفی ک داشتم بارفتارهای بیمارگونه ای ک داشتم نه تعادلی داشتم نه میتونستم تصمیمات درستی برای خودم داشته باشم همیشه دربحران بسرمیبردم ولی ادم های عادی اهداف مشخص برای خودشون دارندواگ اتفاقی براشون پیش بیادسریع خودشون باشرایط وفق میدن ودرجانمیزنند

باسلام.....بله همیشه این فکرتوسرم بودک من باهمه فرق دارم متفاوتم من دنیام ازاوناجداست چون هیچگونه انگیزه ای امیدی برای زندگی نداشتم درتنهایی وازجامعه خودم تردشده میدیدم موفقیت های اونامیدیدم پیشرفت های انهامیدیدم من توحسرتش میموندم چون قدرتی نداشتم ک کارهای خودم مدریت کنم ولی اونابابرنامه پیش میرفتن

سلام دوستان شب همگی بخیر بابت تجربه سوال 12 من تا زمانیکه واقعیتهارا دربهبودی وزندگی نادیده بگیرم تحت کنترل بیماریم هستم چون فقط ب نیازهای خودم توجه میکنم وسعی میکنم خودرا ازواقعیت های دور کنم وهمیشه خودراباکسایی که وضعیت بدترازمن داشتند مقایسه میکردم وگاهامیکنم تاخودم راقانع وقابل تحمل جلوه دهم.بیماری من بخصوص انکارومقایسه کردن ب من اجازه نداده ونمیدهدکه بطور درست وواقعه بینانه جایگاه خودرا درزندگی ببینم وهمین باعث میشود رابطه عاطفی خوبی رانتوانم با اطرافیانم برقرار کنم وقتی مروری ب زندگی گذشته وحال دارم اعتیادم ب اندازه کافی بد ومشگل ساز بوده که از نظر مالی اجتماعی شخصیتی ورشکسته شدم وهنوزم نمیتوانم رابطه خوبی با نزدیکان داشته باشم خیلی وقتها بیماریم رافراموش میکنم فکر میکنم بابیماریم مشگلی ندارم و خوب شدم زمانیکه سرجای خودم نیستم هرکس ازروی بیماری بامن رفتار کند بلافاصله واکنش نشان میدهم 🙏🙏

درود سیدرضا معتاد


در حال بهبودی....

🟣🟣🟣🟣

بله احساس شرم و گناه


خجالت و کم رویی داشتم در زمان اعتیاد


و این بین من و دیگر انسانها

تفاوت انداخته بود.....


به دلیل نداشتن اگاهی

و عدم تشخیص راه درست

خودخواهانه به اعتیاد روی اوردم....

بد شد اجبار به مصرف.....






🟣🟣🟣🟣

میثم معتاد

بله من بخاطر اینکه فکر میکردم از همه بهتر و بالاترم احساس خود بزرگ بینی باعث افراط در همه امور زندگی از جمله رانندگی مصرف الکل و مصرف مواد مخدر و کارهای غیر عقلانی کردم
وخیلی از کارهایی ک بخاطر نداشتن آگاهی ک من بیماری دارم بنام اعتیاد ک ویار ی کم بیشتر دارم
و همه اینها باعث این شد ک تمام قابلیت های انسانی خود رو از دست بدم و همه ازم فاصله بگیرن و در آخر مشارکت از انجمن معتادان گمنام سپاسگزارم و شما دوستان عزیز همدرد ک تجربهاتون باعث و بانی این آرامشی ک دارم هستم

،،، قدم ۱ سوال ۱۲ ،،،
آیا فکر می کنید که با افراد عادی تفاوت دارید۰ توضیح دهید۰

چون آدم عادی تعادل دارد و با توجه به هدف تصمیم می‌گیرد و حرکت می کند آدم عادی منطقی تر است و احساسی برخورد و تصمیم نمی گیرد آدم عادی کمتر عصبانی و ناامید است آدم عادی منظم و منضبط است و کمتر تنبلی می کند و از ما سرحال تر و شادتر و امیدوارتر است دارای هدف و برنامه برای هر کاری و هر مناسبتی است آدم عادی کم تر زیاده روی می کند اهل افراط و تفریط نیست آدم عادی کم توقع تر است اهل تفریح و کار است و اهل دوست داشتن است آدم عادی در مقابل مشکلات شجاعت و صبر بیشتری دارد و برای حل آنها دنبال راهکار منطقی است آدم عادی باصداقت تر جسورتر و خداشناس تر است
البته یک سری از آدم های عادی نیز وجود دارند که از من حقه بازتر کلاه بردارتر خسیس تر و بی رحم تر هستند و برای بدست آوردن هدف شان دست به هرکاری می زنند و بیشتر از من اهل شهوت رانی هستند ظاهری زشت تر از من دارند آدم های عادی وجود دارند که فقط مواد مصرف نمی کنند ولی رفتارها و کردارهای نامناسبی نیز از آنها سر می زند ولی آدم های عادی در این نقص ها افراط و تفریط ندارند عاقلانه از نقص های خود استفاده می کنند در راه پیشرفت های مالی و آسایش خود و خانواده اش
آدم های عادی و نرمال قبل از وقوع هر حادثه فکر می کنند بعد عمل می کنند ولی ما همیشه عمل می کنیم بعد فکر می کنیم۰