Scuola d'arte

Scuola d'arte

◽️Ferruccio Ferroni - Ballerini (Dancers). 1954
◽️Geof Kern - Untitled (Couple Dancing with Lampshades), 1995
Scuola d'arte

◽️Henri Le Sidaner - Blue night, 1906
◽️Edward Henry Potthast, The Witchery of the Moonbeams
Scuola d'arte

«زمان حقیقت را آشکار میکند.»
یه ضرب المثل ایتالیایی هم هست که میگه «حقیقت دختر زمان است»

اون مرد سالخورده بالدار با ریش ، داس و ساعت شنی  تجسم زمان است تو نقاشی های زیادی دیدمش توی نقاشی (رقص با موسیقی زمان) هم بود
و اون دختر هم حقیقت


◽️Tiepolo -Time Unveiling Truth ,1745
◽️Jean-François de Troy - Time unveiling Truth, 1733

دِموکریت فیلسوف یونانی گفته بود :«از حقیقت چیزی نمی‌دانیم زیرا در چاه است»
...زیرا حقیقت در ورطه برهنگی است

ژروم از اواسط دهه 1890، در دهه آخر زندگی خود، حداقل چهار نقاشی ساخت که حقیقت را به عنوان یک زن برهنه، یا به داخل چاه انداخته، در ته چاه بیرون می‌آورد، یا از آن بیرون می‌آمد.

به نظر میاد بر اساس گفته دموکریت کشیدتش
اما نقاشی های قدیمی تر هم داریم که حقیقت رو شکل یک زن میکشیدن...
◽️Edouard DebatPonsan - Truth Leaving the Well, 1898
◽️Jean-Léon Gérôme ـTruth Coming Out of Her Well, 1896

قفل ، فراگونار
◽️Jean Honoré Fragonard - The Bolt

متنی از مکاشفه ی اِنجیل
که آلبرشت دورر و گوستاو دوره به تصویر کشیدن
درباره مکاشفه هم باید بگم که بصورت نمادین و رمزی نوشته شده اتفاقات آخرزمان رو پیش بینی کرده ،اینجا از چهار اسب به نام مرگ ، جنگ ، قحطی و بیماری میگه

درباره دورر
از سمت چپ به ترتیب مرگ كه يك اسقف را زیر پا له میکند ، قحطی که ترازویی را به حرکت درآورده ، جنگ و بیماری
میخواد بگه نوع بشر در آخرین روزهای حیاتش زیر پای این چهار سوار له میشه
این گراوور از لحاظ ظرافت تا حالا نظیرش در هیچ باسمه چوبی دیده نشده

در مورد دوره ام که سوار مرگ رو فقط کشیده

مکاشفه 6:‏3-‏8
و هنگامی که دوّمین مُهر را گشود، شنیدم که دوّمین موجود زنده گفت: «پیش آی!»
و اسبی دیگر بیرون آمد که به سرخی آتش بود، و به آن که بر آن اسب سوار بود قدرت داده شد تا صلح از روی زمین برگیرد و آدمیان را به کشتار یکدیگر برگمارد. و به او شمشیری بزرگ داده شد.
و هنگامی که سوّمین مُهر را گشود، شنیدم که سوّمین موجود زنده گفت: «پیش آی!» همین که نظر کردم، اسبی سیاه پیش رویم پدیدار شد و آن که بر آن اسب سوار بود ترازویی در دست داشت. و از میان آن چهار موجود زنده، چیزی شبیه صدایی شنیدم که می‌گفت: «یک پیمانه گندم، یک دینار، و سه پیمانه جو، یک دینار؛ و روغن و شراب را ضایع مکن!»
و هنگامی که چهارمین مُهر را گشود، شنیدم که چهارمین موجود زنده گفت: «پیش آی!»
همین که نظر کردم، اسبی پریده‌رنگ پیش رویم پدیدار شد و آن که بر آن اسب سوار بود مرگ نام داشت و جهانِ مردگان از پی او می‌آمد. و به آنها بر یک‌ربع زمین قدرت داده شد تا بکشند با شمشیر و قحطی و بیماری مهلک و وحوش روی زمین.
◽️Albrecht Dürer - The Four Horsemen ,1494
◽️Gustave Dore - Death on the Pale Horse,1868

آدمی باید بکوشد، علی‌رغم گرایش طبیعی به مردم داری، در مراوده با آدم‌های بی‌سروپا بیشترین خست را به خرج دهد.

شوپنهاور

Erik Satie
Gnossiennes no. 1

◽️ Gustav Klimt - Dame am Kamin, 1897-8.

ظاهرا درباره‌ی چگونگی آغاز عشق چيزهای زيادی ميدانيم، اما درباره‌ی چگونگی ادامه‌ی آن بسيار اندک ...

سیر عشق ، آلن دوباتن

◽️Alexander Kabin – Evening light, 2014.
◽️Alexander Kabin – On the Bed, 2014.

وقتی‌ خودم را به قدر کافی دوست داشتم،
شروع کردم به ترک کردن چيزهايی که سالم نبودند.
یعنی آدم ها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا
کوچک و حقیر نگه می‌داشت کنار گذاشتم.
قبلا فکر می کردم این کار به معنایِ وفادار نبودن است ولی در واقع
این به معنای دوست داشتن خود است.

وقتی برمی خیزم
بگذار با اشتیاق باشد
مثل پرنده ای

وقتی می افتم
بگذار بدون پشیمانی باشد
مثل برگی
وندل بری

بارانی که هر روز میبارد
◽️Leonard Campbell taylor - The rain it raineth every day ,1906

می اندیشم و «جهان» به «من» تبدیل میشود.

معماری نئوكلاسيك و گوتیک بر فعالیتهای ساختمانی اوایل سده های نوزدهم مسلط بود ولی انواع سبکهای بیگانه با اجزای عاریتی از شرق که به طرز خیال انگیزی با هم مخلوط شده بودند. مخصوصاً در مکانهای تفریح به ظهور رسیدند. در شهر برایتن، جنوب انگلستان که تفریحگاه ساحلی دوره نیابت سلطنت جورج ۱۷ بود جان نش (۱۷۵۲-۱۸۳۵) غرفه شاهی را از ۱۸۱۵ تا ۱۸۱۸ ساخت.
این ساختمان گوتيك هندی که ترکیبی از گنبدها مناره ها و تیغه های اسلامی است به عنوان پرده ای برای پنهان نگهداشتن گروههای خوشگذرانی که در کنار دریا به دنبال شادی می گردند بسیار مناسب بود و نخستین نمونه تمام آن اغراقهای معمارانه شادی آفرینی به شمار می رفت که امروزه نیز در تفریحگاههای ساحلی اروپا و آمریکا به چشم میخورند.
◽️John nash ,Royal Pavilion

این کیست
گشوده خوش‌تر از صبح
پیشانیِ بیکرانه در من؟
از شوقِ کدام گل
شکفته ست
این باغِ پر از جوانه در من؟

فریدون مشیری

◽️John William Waterhouse - The Soul of the Rose, 1903

سپس عیسی سوار قایقی شد و شاگردانش نیز از پی او رفتند. ناگاه توفانی سهمگین درگرفت، آن‌گونه که نزدیک بود امواج قایق را غرق کند. امّا عیسی در خواب بود.پس شاگردان آمده بیدارش کردند و گفتند: «سرور ما، چیزی نمانده غرق شویم؛ نجاتمان ده!» عیسی پاسخ داد: «ای کم‌ایمانان، چرا این‌چنین ترسانید؟» سپس برخاست و باد و امواج را نهیب زد و آرامش کامل حکم فرما شد. آنان شگفت‌زده از یکدیگر می‌پرسیدند: «این چگونه شخصی است؟ حتی باد و امواج نیز از او فرمان می‌برند!»
انجیل (مَتّی 8:‏23-‏27)

رامبرانت، طوفان در دریای جلیل ، باروک
◽️Rembrandt , the Storm on the Sea of Galilee

یک روز را انتخاب کن. تا آنجا که می‌توانی ازش لذت ببر. روزها هم مثل آدم‌ها می‌آیند و میروند. فکر می‌کنم گذشته کمکم کرده قدر حالا را بدانم و نمی‌خواهم یک لحظه‌اش را به‌خاطرِ نگرانی آینده از دست بدهم. نمی‌گویم برای یک روز زندگی کن؛ این خیلی ماتریالیستی می‌شود. اما از داشته‌های هر روزت استفاده کن.

من متوجه شده‌ام که خیلی از ما فقط در سطح زندگی می‌کنیم و نمی‌دانیم زنده بودن خودش بزرگترین نعمت است.

◽️راهنمای دوست داشتنی بودن به روش آدری هپبورن

Scuola d'arte

◽️ Rain, Pittsburgh, Pennsylvania, 1941. by John Vachon

◽️Harald Slott-Møller/Længsel
◽️Carl Vilhelm Holsøe/Girl Standing on a Balcony par .
Scuola d'arte

◽️Edvard Munch
مونک، اکسپرسیونیسم

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

◽️John Singer Sargent ,Madame Gautreau Drinking a Toast

◽️Robert Doisneau

سلام بر آنانی که معنی عشق را می‌دانند
ولی محبوبی ندارند