𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇 @adeadlysin Channel on Telegram

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

@adeadlysin


Daisies 𝗁𝗎𝗀 𝗁𝖾𝗋 𝗂𝗇 𝗀𝗋𝖾𝖾𝗇 𝖳𝗁𝗈𝗎𝗀𝗁𝗍𝗌.
‹کلمات، جاری‌اند.›
برای ثبت کلمات:
T.me/BlueInGrave
ᯓ★ http://t.me/HidenChat_Bot?start=1981660647

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇 (English)

Welcome to '𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇' Telegram channel, managed by the user 'adeadlysin'. This channel is a hub of creativity and expression, where daisies bloom in the darkest thoughts. The channel description invites you to participate in ongoing words and submit your own by joining the BlueInGrave group at T.me/BlueInGrave or using the HidenChat Bot link provided. '𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇' is a sanctuary for those who find beauty in the shadows and wish to share their words with a like-minded community. Join us in exploring the depths of creativity and expression!

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

21 Nov, 07:22


You're gone with the sin my baby and beautiful you are

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

20 Nov, 21:31


باقی مکالمات رو تو @BlueInGrave انجام می‌دیم.

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

20 Nov, 13:52



𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

20 Nov, 13:52


خبر خوش بیار!
۲۹ آبان، سال سه
گرافیت روی کاغذ

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

19 Nov, 20:58


داستانکی که نوشتم، چندان مربوط به من نیست؛ بیش‌تر به یاد اون آرزوها نوشتمش. همتون تجربه‌ی چنین رویاهایی رو دارید؛ همون‌هایی که نمی‌شد زنده بمونن و به اجبار، با چشم‌های اشکی کشتیمشون.

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

19 Nov, 20:53


یه بچه‌ی چهار ساله بیش‌تر نبودم؛ یادم میاد عاشق این بودم که مدام جلوی دوربین ژست بگیرم، موهام رو حالت بدم و وقتی مامانم من رو برای قرار عکاسی خونوادگی آماده می‌کنه و می‌خواد رژ رو به لب‌هام بزنه، از دیوار روبه‌رو بی‌حرکت‌تر بمونم تا بالاخره لب‌هام رنگ بگیرن. هنوز یادمه وقتی مامان خونه نبود، قاچاقی لباس‌هاش رو رنگ‌ به رنگ می‌پوشیدم و کفش‌های پاشنه بلندش رو پام می‌کردم؛ تصور می‌کردم که یک مدلم و عروسک‌هام رو روی پشتی‌های قرمز می‌نشوندم تا بیننده‌ی من باشن، بعد با اون کفش بلند چنان ضربدری راه می‌رفتم که آخر خسته می‌شدم یا بالاخره یکی از پاهام پیچ می‌خورد و شب توسط بابا مواخذه می‌شدم.
یادم میاد عاشق این بودم که ژست بگیرم و خاله ازم عکس بگیره. اون یکی خاله هم می‌گفت: «اگر ایران نبودی حتماً مدل می‌شدی!»
و من با خودم می‌گفتم: «آرزوهای من چه ربطی به این‌جا دارن؟! من که می‌تونم مدل بشم!»
چندین سال گذشت و من همین‌طور رشد می‌کردم؛ رشد می‌کردم و به نظر، رویاهام رو با قد کشیدن طرد می‌کردم. بلاتکلیفیم با جشن تکلیف شروع شد، همه می‌گفتن بزرگ شدم و از این به بعد باید روسری سر کنم! یک مشت خاک روی آرزوی قدیمیم که داشت زنده به گور می‌شد ریختم. بزرگ‌تر که شدم، بهم گفتن دختر نباید تو خیابون بخنده، این بار چند مشت خاک ریختم رو آرزوم! انگار خاک‌هایی که روی اون رویا می‌ریختم، به لباس‌هام رنگ پس می‌داد و سال به سال رنگشون کدرتر و قدشون سانت به سانت بلندتر می‌شد؛ این بار چند بیل خاک روی رویای قدیمیم ریختم، داشت دست و پا می‌زد و نیمه‌جون شده بود؛ اون‌قدر روش خاک ریختم تا بالاخره مُرد.

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

18 Nov, 19:20


بزرگ‌ترین ترس من ارتباط صادقانه برقرار کردن با آدم‌هاییه که هیچ صداقتی رو در روابطشون به کار نمی‌برن.

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

18 Nov, 18:47


یادداشت‌های تصویری، سر کلاس طراحی لباس صحنه، راپید.

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

18 Nov, 18:07


دانشگاه
کودکستان انسان‌های اولیه

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

15 Nov, 23:21



𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

15 Nov, 22:47


▫️ I found some love letters in the book you liked so much. I saw you reading that book over and over, when it was raining, when you were drinking tea, or even under a candle; I saw you crying exactly the same as the candle. So Tell me dear, Is the book your favorite or those letters?

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

15 Nov, 17:42


حتی هنرمندهای بزرگ هم از رفرنس و مدل استفاده می‌کنن، بعد شما از خودتون انتظار دارید تا ذهنی کار کنید؟!

𝖡𝗅𝗎𝖾 𝗂𝗇 𝖦𝗋𝖾𝖾𝗇

15 Nov, 17:41


Alphonse Mucha's Artworks Vs. Models.