علیار صورت جلو کشید و همونطور که انگشتهاش رو داخلم تکون میداد لبهام رو عمیق بوسید🫦
چند دقیقهی بعد بین پاهام نشست. همونجور که با دستهاش رونهام نوازش میکرد با لبخند بهم خیره شد و گفت: آروم باش عزیزم من حواسم بهت هست🔞
علیار پسر مذهبی حاجآقای مجد، قاضی معروف پروندههای کیفری❌دل به یوحنا پسر مسیحی میبنده♨️ پسری که هیچ نقطهی اشتراکی باهاش نداره اما به عشقش جواب مثبت میده♨️🚫
اگر از رمانهایی که تاپ وحشی و سادیسمی داره خسته شدی❓یوحنا شدیدا پیشنهاد میشه♨️
https://t.me/+fNU20O71WthiZWRk
https://t.me/+fNU20O71WthiZWRk