اُکولتیسم باستانی @ancientoccultism Channel on Telegram

اُکولتیسم باستانی

@ancientoccultism


تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز

اُکولتیسم باستانی (Persian)

اُکولتیسم باستانی یک کانال تلگرامی منحصر به فرد است که به مطالعه و بررسی موضوعات مربوط به اُکولتیسم و اسرار باستانی می‌پردازد. این کانال مناسب برای علاقه‌مندان به علوم مخفی و مواضع غیر معمول است که علاوه بر افزایش دانش شما، می‌تواند به شما کمک کند تا با دنیایی عجیب و غریب آشنا شوید. از اسرار باستانی گرفته تا عقاید و باورهای مختلف، این کانال منبعی عظیم از اطلاعات واقعی در این زمینه است. بنابراین، اگر به دنبال کاوش در دنیای ناشناخته هستید و علاقه‌مند به افزایش دانش و شناخت بیشتر هستید، اُکولتیسم باستانی کانالی ایده‌آل برای شماست. به همراه ما باشید و چراغ خود را برافروز کنید.

اُکولتیسم باستانی

21 Nov, 13:09


لاما گفت:
یکی از جنبه‌های بسیار مهمی که باید در مورد دانش از آن آگاه باشید این است که همه موجودات زندگی می‌کنند وزندگی را حس می‌کنند که این امر در طول زندگی آنها، برای سایر موجودات جهان به تجربه تبدیل می‌شود. مسئله‌ی اساسی این است که این تجربیات برای سایر موجودات، مستقل از مکان و زمان اتفاق می‌افتد. وقتی به این توانایی دست یافتید که با این صفحه‌ی وجودی همگام شوید که فراتر از فضا و زمان است، شما عملاً به تمام دانش و تجربیات آرشیو شده دسترسی دارید و این شامل همه چیزهایی است که تا به حال اتفاق افتاده و خواهد افتاد.
ترانسیلوانیا: مه خواست
تشرف به سرزمین اسرارآمیز خدایان

رادوسینامار
ترجمه : هادی ناصری

@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

19 Nov, 05:01


الینور برای یک دقیقه ساکت بود و پس از آن او بسیار شایسته به من پاسخ داد :
هر عملی، چه با بدن و چه با ذهن انجام شود، به طرز اسرارآمیزی در چیزی که اُکولتیست‌ها آن را خاطره کیهانی (Cosmic memory) می‌نامند، ثبت می‌شود. سپس جوهر این اعمال در سطح فردی روح آغشته می‌شود و برای کسی که سرنوشت خود را زندگی می‌کند می‌تواند یک بار سنگین یا یک کامیابی و شیرینی باشد. سرنوشت انسان اصلاً تصادفی نیست، بلکه کاملاً با ماهیت اعمال او مرتبط است و دقیقاً به همین دلیل است که انسان‌ها متفاوت به دنیا می‌آیند، هر یک باید سرنوشت خود را بر اساس ماهیت اعمال خود، زندگی کنند. اعمال خوب شایستگی‌ها را به خود جلب می‌کند و در نتیجه، آن موجود در تناسخ خود از شرایط، فرصت‌ها و موقعیت‌های شگفت‌انگیزی در سطح جسمانی برخوردار خواهد شد، در حالی که اعمال بد، عواقب شوم و رنج و عذاب فراوان را برای آن موجود به دنبال خواهد داشت. مهم است که بدانید این پاداش در عین حال تعادلی کامل بین عمل و پاداش است. هر کس دقیقاً همان چیزی را (پاداش) می‌گیرد که لیاقتش را دارد، حتی اگر بسیاری بگویند که آزرده خاطر شده‌اند و تصمیم بگیرند که خدا را به خاطر این همه رنج و مشکلات سرزنش کنند که چرا آنها باید در مشقت برای امرار معاش زحمت بکشند در حالی که دیگران در غنا و ثروت تجمل زندگی می‌کنند؟ این نوع سوالات در کسانی که زندگی سختی دارند اما علت رنج خود را درک نمی‌کنند، متداول است. همانطور که گفتم، موقعیت‌هایی مانند موارد ذکر شده تصویری از عزم راسخ قانونی به نام تاوان را نشان می‌دهد که اعمالی را که قبلاً انجام شده است متعادل می‌کند. با این حال، کسانی که از نظر روحی آگاه و بیدار نیستند، هنوز این مسائل را نمی‌دانند یا درک نمی‌کنند.
ترانسیلوانیا: مه خواست
تشرف به سرزمین اسرارآمیز خدایان

رادوسینامار
ترجمه : هادی ناصری

@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

30 Oct, 15:18


وستالها ( باکره ها ) و دستگاه پالادیوم
ویلیام هنری

ترجمه : مهر
وستالها ( راهبه های باکره ) به معنای فیزیکی نه ماهی بودند و نه باکره . آمیزش آنها با خدای آلت تناسلی مردانه پالادیوم ( آلت تناسلی نماد این دستگاه ستونی شکل پالادیوم بود . م ) به شکل وصال فیزیکی در معبد وستا و تحت شرایط بسیار مخفیانه ای انجام می شد . نام خدایی که پسر، معشوق و قربانی کهن مادر الهه است نه فقط پالاس ، جانور دریایی ، بلکه سالمونئوس ( سولومون ) است . ( یهودی ها شخصیت شاه سلیمان را از روی این خدا بازسازی کرده اند . م ) او انسان شاه بلوط است . خدای شاخ دار سنت پاگانی .
این مراسم توسط وستالها ( باکره ها ) انجام می شد که از ستون پالادیوم بعنوان نردبان یا پل میان ابعادی استفاده می کردند . کاهن اعظمی به نام پونتیفکس ماکسیموس یا سازنده بزرگ پونز به آنها کمک می کرد تا پل بین مادرملکوت و پدر زمین برقرار شود .
‏( pons عبارتی لاتین و به معنی پل است . م ) وستالها ( باکره ها ) توسط مسیحیان اولیه رژیم های قرون چهارم و پنجم میلادی ریشه کن شدند . ظاهراً این رژیم ها از قدرت این دستگاه عمودی ستونی شکل آگاه نبودند یا نمی دانستند که چطورکار می کند و آنها در فرایندی احمقانه با نابود کردن این راهبه های باکره تمام دانش طرزکار این دستگاه و ارتباط با الهه را از بین بردند .
( کارکرد این دستگاه همتراز صندوق عهد بود . م )
بجای آن و با اقتباس از آن سنت مسخره کنونی راهبه های باکره را به راه انداختند که هیچ سرو ته مشخصی ندارد ( این سنت عدم آمیزش با مردان عادی را بدون ذکر ماجرای اصلی در قالب نظام راهبگی به راه انداختند که هیچ کارکردی جزء عذاب تجرد دادن به زن های راهبه و اینکه آنها وقف مسیح هستند ندارد . م )
مقام پونتیفکس هم اکنون در قالب پونتیف یا پاپ معظم برقرار شده اما خبری از دانش و قدرت آن شخصیت اصلی نیست . حتی امروزه هم پاپ از کلاه مخصوصی استفاده می کند که شکل ماهی است که آن را میتره می نامند . تداعی گرلباس آپکالهای خردمندی که پوشش ماهی شکلی می پوشیده اند و کار با ماشین پالادیوس را بلد بودند.
طی تحقیقاتم درباره اینکه از این دستگاه چه استفاده ای می شده متوجه شدم که وقتی این دستگاه ستون مانند فعال می شده دری در فضا باز می شده که از طریق این در یک پیکره مارمانند ظاهر می شده . این پیکره مار – روح شکل ، بدن زنی از میان وستال ( باکره ها ) ها را انتخاب می کرده . این داستان اصلی مریم باکره و باروری اوست .
هیچ آمیزش جنسی با مردی که باید در لقاح این کودک دخالت داشته باشد وجود ندارد . این یک مراسم معنوی مدیکال ( طب باستانی ) بوده که منجربه کاشت یا حلول روح می شده . ( در کتاب پروژه مونتاک به آزمایشی اشاره می شود که طی آن روح دو انسان با هم جابجا می شود . م ) نام دیگر این نوع لقاح پارتنوجنسیس است یعنی بکرزایی . بچه دار شدن نوع ماده بدون بذر نر . این لغت از پارتئونز اقتباس شده . نام معبد پالاس آتنا که هنوز در آکروپولیس آتن قرار دارد . مسیحیان این معبد را بین قرون پنجم و ششم میلادی تصرف کرده و آن را وقف مریم باکره کردند .
@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

30 Oct, 15:18


@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

29 Oct, 19:47


کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook

اُکولتیسم باستانی

29 Oct, 19:47


کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook

اُکولتیسم باستانی

29 Oct, 19:47


کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook

اُکولتیسم باستانی

29 Oct, 19:47


کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook

اُکولتیسم باستانی

29 Oct, 08:53


کتاب خرد( جلد دوم )
نسخه انگلیسی مصور
نسخه پی دی اف
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook

اُکولتیسم باستانی

28 Oct, 16:04


ستون اوزیریس ، حجرالاسود وماهی پوشان
ویلیام هنری

ترجمه : مهر
در مصر، اوزیریس ارباب روستاو بود . یعنی ارباب صلیب مصری . او خدایی بود که برادر ناتنی اش سِت سر او را از تن جدا کرد . سر او در یک ستون قرار داده شد . ستون اوزیریس نردبان آسمان هم نام دارد . ( اوزیریس معادل مصری انکی است . م ) ستون اوزیریس حدود 40 فوت ارتفاع داشت و روی این ستون بلند دولوح وجود داشته و مارکبرای مصری ( اورائوس ) روی آن قرارداده شده بود . این نمادی از سر اوزیریس
( انکی ) است . ( ماربرنزی روی یک دیرک در ماجرای شفا دادن موسی از اینجا اقتباس شده . م )
ستون اوزیریس با آلیاژ طلا پوشانده شده بود . جنس خود ستون از پالادیوم بوده که در مقایسه با سایر فلزات کمترین چگالی و پائین ترین نقطه ذوب را دارد . پالادیوم از نام الهه یونانی پالاس یا الهه خرد اقتباس شده . یونانی ها معتقدند که او از سر یا ران زئوس پدید آمده . عصای مقدس جادویی (holly wood ) دروئیدی ها از جنس درخت حیات درست شده بوده .
زمانی پالادیوم وارد تروآ شد که آپولو آن را به دخترش کریسس به مناسبت ازدواجش با داردانوس داد . تروا مرکز فریژیایی هایی بوده که Cybele یا Sa-Ba-El یا بزرگ مادر آیدا را پرستش می کردند که به مادر حیات مشهور بوده .
(دراساطیریونان سی بل ( Cybele ) رب النوع بزرگ فریژی است که او را مادرخدایان می خوانند . معبد او برفراز کوهستانهای آسیای صغیر قرار داشته و رومی ها هم او را می پرستیده اند . در سال 204 قبل از میلاد سنای روم سنگ سیاهی را که علامت این خدای مونث بوده از پزینوته به روم آورده و به افتخار وی معبدی تاسیس شده .بین لغات قبله و Cybele و Kybele و سنگ سیاه ( حجرالاسود ) و خدای مونث ارتباط منطقی وجود دارد .م )
این سی بل معادل ایزیس همسر اوزیریس است . آیدا کوه بزرگی در آناتولی بود . از همین کوه بود که خدایان نبرد بر سرتروآ را تماشا کرده اند . فریژی ها خیلی عجیب هستند . آنها معتقد بودند که جد اصلی آنها ماربزرگی بوده که در درون درخت حیات در باغ کهن زندگی می کرده . او قبیله ای را خلق کرد که اوفیوجنسیس نامیده شدند و اسرار مقدس حیات را برای آنها آشکار کرد .
مورخ پلوتارک می گوید که پرستندگان عبری این خدا در قرن اول پیش از میلاد او را سابی یا سبا می نامیدند .پس اصطلاحات درخت زندگی ، ستون اوزیریس ، ستون مرو ، ستون سبا و ستون استاروس یا صلیب پالادیوم مفاهیمی مترادف با هم هستند .
در یکی از داستانهایی که ماجرای تحویل پالادیوم از تروآ به رم را توصیف می کند آن را بعنوان حجرالاسود ( سنگ سیاه ) توصیف می کند که به بتولا یا مجرای تولا مشهور است . سنگ سیاهی که نماد تعالیم سری سبا است .
( دقیقاً در تعالیم مذکر سالار یهود این عزت سبا ( مونث ) برعکس شده و سلیمان بعنوان موجود مذکر ملکه سبا را با دانش خود متحیرو تا حدی تحقیر می کند در حالیکه موضوع معکوس است . م )
در رم کسانی که با پالادیوم کار می کردند باکره های عضو نظام خواهری ( سیسترهود ) بودند که به واسطه یک آلت تناسلی مصنوعی با روح رم ازدواج کرده بودند که در معبدی به نام پالادیوم قرار داشت و به AMOR ( به اسپانیای به معنی عشق ) مشهور بود که در جهت معکوس نام سری ROMA بوده .
این باکره های پاکدامن ( وستال) عضو نظام خواهری (sisterhood ) که می توانستند با ستون پالادیوم کار کنند بعداً توسط کلیسای کاتولیک nuns (راهبه ها ) نامیده شدند
( معادل nana به معنی مادر ) این باکره ها از سکس با مردان اجتناب می کردند تا بتوانند عروس باکرهِ کریست ( مسیح ) باشند . Nun معانی مختلفی دارد . عبارتی عبری برای ماهی است . برخی از محققان معتقدند که Nun مثل ماهی نسبت به رابطه جنسی مردد بوده اما اصل مطلب اینجا است که در مهره های استوانه ای سومری و بابلی متصدی ها یا اوپراتورهای ستون درخت مانند پالادیوم با لباس فرمی شبیه ماهی در پیرامون این ماشین به تصویر کشیده شده اند .
پی نوشت :
نون یکی از قدیمی ترین خدایان مصر باستان و پدر RA بوده .
عبارت نون در قرآن در سوره 68 آیه یک استفاده شده
ن والقلم و ما یسطرون
استفاده از حروف مقطعه احتمالاً از رمزهای گنوسی بوده . اما با توجه به مفاهیم اسطوره شناسی ، نون آشفتگی ازلی کیهان و اقیانوس ازلی است که پیش از آفرینش ، نطفه همه چیز و همه موجودات زنده را پدید می آورد .
@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

28 Oct, 16:04


@AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

04 Sep, 15:48


راز عطر( بخش دوم )
ویلیام هنری
ترجمه : مهر
مارهایی که در لامپ های معبد دندره دیده می شوند نماد موج سینوسی و ارتعاش هستند . دندره یک جور جناس برای تن – ترا یا تانترا است . مارآوازی از زندگی می خواند و جو اطراف خودش را شستشو می دهد و کسانی را که با او درتماس باشند با انرژی معنوی تغذیه می کند . این انرژی معنوی توانایی های نهفته در سیستم ذهن ، مغز و بدن را فعال می کند . انرژی مار نابینا را بینا می کند . فرقه کهن یهودی بود که خود را ناسّیان ( مارپرستان ) می نامید . برای آنها مار مسیحا بود .
این موج سینوسی از مغز ما عبور می کند و ترشحات مغز آزاد می شود و قلب آهنگ فی را جذب می کند . ( فی بیست ویکمین حرف الفبا یونانی است . نمادش فاز در یک موج است . م ) سپس تجلی تجربه می شود . تجلی مادی از ظهور خدا یا الهه یا سر یزدان در نور .
مانی پی هال در کتاب " فراماسونری مصریان باستان " توانایی ها مغزی بسیار پیشرفته ای را توصیف می کند . اینکه افراد واصل سطح بالا با شروع چنین موج سینوسی این توانایی در آنها فعال می شده . مانی پی حال از فیثاغورث و تأثیرماورایی او برغریبه ها صحبت می کند . وقتی در راه مردم او را می دیدند به زانو در می آمدند و نیروی مرموزی ( احتمالا نیروی مسمسر ) بر آنها از جانب فیثاغورث چیره می شد . آپولونیوس تیانایی مشهور به بلیناس جادوگر ، فیلسوف نو فیثاغورثی ، پیامبر و معجزه گر و از دانشمندان علوم غریبه هم چنین قدرتی داشت . روزی پیامبر با شنیدن شورشی به میان مردم رفت و ساکت میان آنها ایستاد و با نیرویی که داشت هیجان جمعیت را فرونشاند .مری مگدالن ( میریم مجدلیه ) هم بعنوان واصل طریقت فیثاغورث چنین قدرتی داشت . طبق نظر جرالد ماسی در کتاب " نور جهان " ، مافخ یا مفخت یکی از عناوین الهه هاثورگاو گوش یا گوساله طلایی است . او معشوقه و الهه معادن بود . فلزات گرانبها مافکات نامیده می شدند و مافخ نامی مصری برای فیروزه و دیگر گنجینه های معاد هاثور بود .
لارنس گاردنر شواهدی را ارائه کرده که نشان می دهد نام مصری " نان فرشتگان " هم مفکزت است که آن را گاهی مفکزوت هم تلفظ می کردند . گاردنر می گوید که این فرایندی بوده که مصریان باستان طی آن یک پودر باستانی را بعمل می آوردند و آن را موفکیت می نامیدند . از این پودر برای تغذیه کالبد اختری فراعنه استفاده می شد . نام این کالبد کاراست بوده .
اما یکی از مصرشناسان بومی به نام عبدالحکیم نظر دیگری دارد . او با تفسیرگاردنر موافق نیست . وقتی استفان مهلر مصرشناس از حکیم می خواهد که نظرش را درباره ملفکات یا مفکات بگوید حکیم می گوید که ترجمه گاردنر درست نیست و احتمالاً منظور او مَسکات بوده که معنی آن فلزپودر شده است .( مثل طلایی که پودر شده ) . و این پودری بوده که در خمیت ( مصر ) باستان برای زینت چشم استفاده می شده و حکیم می گوید منشاء عبارت انگلیسی مَسکارا ( mascara ) یا ریمل از همین جا اقتباس شده . او در تکمیل صحبت های خود می گوید که کلمات مصری که به طلا اشاره داشته باشند با neb شروع می شوند .
( ادامه دارد ... )
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

04 Sep, 15:48


هاثور الهه گاو گوش
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

02 Sep, 16:19


راز عطر
ویلیام هنری
ترجمه : مهر
برمی گردم به ملاقات موسی با خدای در شعله های آتش در سینا ، جایی که شعله های آتش باشد دود هم هست . لغت فرانسوی perfume یا parfume به معنی " میان دود " است . در اینجا ارتباط دیگری با مری مگدالن ( مریم مجدلیه ) و عطرسازی مشخص می شود . ( در قسمت های بعد درباره مری مگدالن و ارتباطش با عطرسازی صحبت خواهد شد . م )
رائد رادی مقاله ای درباره اختلاف بین عطرسازی در دوران باستان و عطر سازی در دوران مدرن نوشته و توضیح داده که چیزی که اکثریت مردم از آن بی اطلاع هستند این است که از همان آغاز ، کل موضوع عطرسازی یک کار سری بوده . این حرفه در مصر از چند هزار سال پیش در مصر شروع شده و در حدود 2500 پیش ازمیلاد مصری ها در آن به استادی رسیده اند . این کار توسط گروه خاصی از کاهنان و کیمیاگران انجام می شده . در واقع عبارت عربی Al Khem که برای مصر به کار رفته منشاء لغت alchemy ( کیمیاگری ) است .
رادی می گوید که سیستم عطرسازی مصر در هر سطح بسیار پیچیده ، دقیق و خاص بوده . او می گوید که با تمام پیچیدگی اش ، هماهنگی یکپارچه ای داشت . یک نکته مهم برای درک ما از عطر سازی عدم تمایز بین چیزهایی است که ما امروزه لوازم آرایش ، محصولات مراقبت از بدن ، محصولات مخصوص حمام ، طعم دهنده غذا ، نگهدارنده های غذا ، آئین های مذهبی ، جادو و داروسازی و طب می نامیم . همه این جنبه ها باهم جمع می شوند و به کار کاهن برای شفا دهی ربط پیدا می کردند . این عطرسازی بود .
در آن زمان وقتی گفته می شد شفا به تمام جنبه های وجود انسان اشاره می کرد و هیچ تمایزی بین یک بیماری جسمی ، عاطفی ، روانی یا روحی قائل نمی شدند . عطرسازی برای دست یابی به بهبود معنوی انجام می شد نه فقط بهبود جسمی . این کار با بهبود کالبد پست ترفیزیکی و لایه های زیرین ذهنی و عاطفی انسان انجام می شد .
بطور خاص عطر سازی در معبد هاثور ( ایشتار) در دندره انجام می شد که منشاء تمام محصولات تولید شده به اسم عطرسازی بود . یادمان باشد که الهه هاثور گاوگوش همان گوساله طلایی بود که سامری کیمیاگر برای بنی اسرائیل در پای کوه سینا ساخته بود و موسی آن را سوزاند و به پودر تبدیل کرد .
در دندره ، کارخانه عطرسازی هاثور ، تصویری از خدایان را می بینید که عملیاتی را روی ستونهای TET( ستون جد ) با لوله هایی غول پیکر انجام می دهند . همین صحنه در سردابه و معبد ایزیس که پشت دندره قرار دارد تکرار شده . به لامپ هایی دقت کنید که از دل گلهای لوتوس ( نیلوفرآبی ) بیرون آمده .
در مصر Senshen -S-N-SHN -به معنی عروج است . نام دیگر سوسن سفید یا نیلوفرآبی .
اما این صحنه راز آلود چه ربطی به معراج دارد ؟
باربارا واکر در کتاب " دایره المعارف اسطوره ها و رازهای یک زن " نقل قولی از آریستید سردار بزرگ آتنی دارد که واصل رازهای ایزیس – هاثور بود . او از تجربه عرفانی صحبت می کند که طی آن ایزیس در نور و دیگر چیزهای حیرت انگیزی که قابل بیان نیست و موجب رستگاری انسان است ظاهر می شود .
با توجه به اینکه معبد هاثور در دندره " سرای نان " نامیده شده سخنان آریستید جالب توجه تر است . جالب است که بِیتْ‌لَحْم زادگاه عیسی در اصل کلمه ای عبری بِت لِخِم به معنی خانه نان است . و این دگردیسی نام الهه لحامو یا لاخامو هم هست که به شکل مار هم نشان داده می شود . نخستین دختر تیامات و آبزو . حالا نان و عطر در دندره در کنارهم قرار می گیرند .
اما این مارهایی که در لامپ های دندره دیده می شوند چه هستند ؟
ادامه دارد
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

02 Sep, 16:19


https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

01 Sep, 17:43


خنوخ : مردی که دچاردگردیسی شد ( بخش سوم )
ویلیام هنری
ترجمه : مهر
بطور خلاصه خنوخ در رویایی از طریق ابری اسرارآمیز به ملکوت منتقل می شود . ( این نکته را هم توضیح بدهم که تقریباً همه ربوده شده ها توسط موجودات بیگانه طوری حافظه آنها دستکاری می شود که ربوده شده تصور کند که هرچه برایش اتفاق افتاده رویایی عمیق بوده . طوری ذهن دستکاری می شود که ربوده شده بعضی چیزها را مبهم به یاد داشته باشد . م )
خنوخ پس از عبور از ستاره ها به سرای کریستالی واچرها ( ناظران ) می رسد . خنوخ به محض ورود به محوطه تخت درخشان ،آتشین و باشکوه الهی (سیون ) ومواجهه باخدای بر تخت نشسته ، خداوندی تابناک ، درخشان و نورانی و سفید پوش با فرشتگان واچر ( ناظران ) روبرو
می شود . آنها کاهنان معبدآسمانی و اعضاء شورای الهی خدایان هستند که او را بیدار
می کنند .
( اریک فون دنیکن در مستند فراسوی افسانه طبق متن عبری کتاب خنوخ می گوید که در واقع خنوخ را به یک سفینه مادر در فضایی نزدیک به زمین برده اند . م )
سپس به خنوخ گفته می شود که او باید پیام قضاوت و در واقع رای نهایی واچرهایی که در ملکوت مانده اند را به واچرهای شورشی هبوط کرده بر زمین ابلاغ کند . خداوند آنها را متهم
می کند که آنها ازطریق تماس با زنان زمینی خود را آلوده کرده اند و اینکه آنها باید بعنوان موجوداتی معنوی درقلمرو ملکوت می ماندند و ازتماس با زنان زمینی اجتناب می کردند .
آنها در واقع خنوخ را استخدام می کنند تا یک دادخواست محکومیت برای واچرها بنویسد . درداستان خنوخ ، واچرها یا ناظران به زبان آرامی iyrin ( ایرین ) هستند . فرشتگانی که برای مراقبت از انسانها به زمین اعزام شده بودند . Watcher در آرامی می شود iyr تئودوریان ، یهودی هلنیستی ( کسانی که سنت های یهودی را با عناصر فرهنگ یونانی ترکیب کرده اند ) که در 150 میلادی بایبل را به یونانی ترجمه کرده معتقد است که ir ازریشه عبری er گرفته شده به معنی واچرها یا ناظران است . آنهایی که هوشیار هستند . از اصطلاح یونانی egrḗgoroi بوده که عبارت اسلاوی Grigori / گریگوری اقتباس شده به معنی واچرها ( ناظران ) و به کلدانی به آنها guard گفته میشده به معنی مراقب .
در نهایت خنوخ متوجه می شود که فرشتگان شورشی کاملاً آگاه هستند که تخلف آنها باعث خشم خدا شده .
در فصل هفتم کتاب خنوخ اینطورآمده که :
وقتی پسران انسان در آن زمان زیاد شدند دخترانی زیبا از نسل به دنیا آمدند . خیلی خوشگل و وقتی فرشتگان ( واچراها یا ناظران ) یا به اصطلاح پسران آسمان آنها را دیدند شیفته آنها شدند ( مشخص میشه واچرها مذکر هستند و دست کم اندام تناسلی شبیه مذاکرهای انسانی دارند .م ) و به یکدیگر گفتند که بیایید برای خود زنانی از نسل دودمان انسان انتخاب کنیم و فرزندانی داشته باشیم .
( در واقع آنها به لحاظ تکاملی سخت تحت تاثیر جفت گیری و زادو ولد و تجربه جنسی و فرزندآوری گونه بشر قرار گرفته بودند و این نشان می دهد که این واچرها برزمین حضور فیزیکی داشته اند . م )
رهبرآنها سامیازا به آنها گفت :
می ترسم که نسبت به مشارکت در این کار بعداً پشیمان و بیزار شوید ومن به تنهایی برای یک جرم سنگین زجر بکشم .اما آنها به او پاسخ دادند و گفتند که ما قسم می خوریم که خود را برای هر مجازاتی آماده کنیم و قصد خود را تغییر ندهیم و طبق تعهد خود عمل کنیم . پس همه آنها سوگند خوردند و همه تعهد دادند که بار رنج و مجازات این سرکشی را متقابلاً به دوش بکشند . آنها دویست واچر بودند که روی آردیس ، بالای کوه آرمون فرود آمدند . این کوه آرمون نامیده شد چون آنها بر آن سوگند یاد کرده بودند تا باهم باشند و هررنجی را متقابلاً تحمل کنند . از آن به بعد کوه آرمون یا هرمون کوه نفرین نامیده شد چون این واچرها باسوگندی که برآن خوردند خود را نفرین کردند . برای واچرها ( ناظران ) شورشی ، دیگرراه برگشتی وجود نداشت .
( چون ناظران با این کار خود دیگر از وضعیت ناظری و نظارت خارج شدند و به مداخله گران در زندگی بشر تبدیل شدند . آنها اصل عدم مداخله در و عدم آمیزش با تمدنی پست تر را نادیده گرفتند . اما این واچرها چه کسانی بودند ؟ و این وقایع مربوط به چه زمانی است ؟ . م )
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

01 Sep, 17:43


https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

31 Aug, 16:30


واچرها ( ناظران ) و مقدس ترین کسان او را رها نکردند و در کنار خنوخ بودند . در ادامه می گوید ": تا آن زمان روی صورت خود سجده کرده بودم و می لرزیدم و خداوند مرا با صدای خود مورد خطاب قرار داد :
بیا اینجا خنوخ و سخن مرا بشنو .
یکی از مقدس ترین ها مرا بیدار و بلند کرد و به درگاه نزدیک شدم ولی همچنان صورتم را به پایین خم کرده بودم .
ادامه دارد ...
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

31 Aug, 16:30


خنوخ : مردی که دچاردگردیسی شد ( بخش دوم )
ویلیام هنری
ترجمه : مهر
بعد از دگردیسی خنوخ او به متاترون یا دانای اسرار مشهور شد و مسئولیت انتقال یا افشای اسرار آسمانی به بشریت به او سپرده شد . همچنین لباس سفید درخشانی به او داده شد تا بعنوان نمادی از عروجش آن را بپوشد . بدست آوردن کالبد باشکوه و لباس درخشان نشانه دگردیسی او از موجودی زمینی به موجودی آسمانی بود . این لباس مخصوص مردان قدرتمند یا واچرها ( ناظران ) بود . آندره اورلوف در کتاب " روایت خنوخ – متاترون " می نویسد :
متاترون صرفاً دانای اسرار و نویسنده آنهانیست . او تجسم آنها است . چون برخی از عمیق ترین رازها به اصطلاح روی او یا بطور خاص روی لباسش نوشته شده . یکی از لباسهای او که به یادآورنده لباس خود خداست " هالاگ" است و تاج باشکوه متاترون که با حروف سری بدست خود خدا نوشته و تزئین شده .
کتاب سوم خنوخ آیه 13 به ما می گوید که :
الوهیت با سرانگشت خود همچون قلمی ازشعله برتاج متاترون نوشت :
کلماتی که به وسیله آن آسمان و زمین خلق شده . کلماتی که با آنها دریاها و رودها خلق شده . کلماتی که با آنها کوه ها و تپه ها آفریده شده و ستارگان و صورت های فلکی و رعد وبرق و باد و صاعقه و برف و تگرگ و کلماتی که طوفان و گردباد آفریده اند . کلماتی که به وسیله آنها همه نیازهای دنیا و همه دستورهای اسرارخلقت آفریده شده .
آنچنان که اورلوف نوشته :
شکی نیست که نوشته های روی تاج متاترون به اسرار نهایی کیهان ، رازهای آفرینش و فرهنگ باطنی ربط دارد .
خنوخ نه تنها به این دانش ها دست پیدا کرد بلکه اجازه یافت که به زمین بازگردد و این دانش باطنی را در اختیار دودمان خود قرار دهد . برای همین آگاهان در جستجوی رازهای خنوخ هستند . خنوخ این رازها را با پسرش متوشالح در میان گذاشت که ردایی فاخر برتن و تاج باشکوهی برسرداشت تا او بتواند وظایف کاهنی خود را انجام بدهد . وقتی متوشالح مرگش نزدیک شد خداوند به او دستور داد که برای انتقال ردای خود به جانشین اش ملیچیزدک آماده شود .
این ردای باشکوه ردای آدم است . در عرفان یهود ، متاترون موجود الهی است که ابتدا در آدم و سپس در خنوخ تجسم پیدا کرد . او دوباره به عرش آسمان برده شد و درشورای الهی جایگاه شایسته ای داشت . بعنوان یکی از اعضاء جدید آکادمی سایون ، خنوخ بارها از مرز بین آسمان و زمین عبور می کند و انسانها و سیر روح را تماشا کرده و آنها را به عرش هدایت می کند . داستان معراج خنوخ به آسمان در کتاب " واچرها " ( ناظران ) آمده است :
تجربه او را در فصل 29 کتاب بخوانید :
و سپس رویایی به من نشان داده شد و در رویا ابرها مرا دعوت کردند و مه اسرارآمیزی مرا فراخواند و مسیرستارگان و رعد و برق ها مرا به سرعت شتاب دادند و بادهایی که دررویا می دیدم مرا به پرواز درآورده و به بالا و آسمان بردند . به درون خانه ای برده شدم و به دیواری نزدیک شدم که از کریستال ساخته شده بود و زبانه های آتش آن را احاطه کرده بودند و این باعث وحشت من شد .
به درون زبانه های آتش رفتم و به خانه بزرگی که از کریستال ساخته شده بود نزدیک شدم و دیواره های خانه شبیه کف کاشی کاری شده ای از کریستالها بود و البته کف آن هم کریستالی بود .
( طبق افسانه ها کف قصر سیلمان هم از آبگینه و بلور (کریستال ) ساخته شده بود . م )
سقف آن مثل راه ستارگان و رعد وبرق بود و در میان آنها کروبیان آتشین و واچرها ( ناظران ) سماوی بودند و آسمانشان چون آبی شفاف بود . آتشی شعله ور دیوارها را احاطه کرده بود و دروازه های آن هم از آتش شعله ور بود . وقتی وارد آن خانه شدم هم مثل آتش گرم و هم چون یخ سرد بود . هیچ لذتی از زندگی در آن وجود نداشت . وجودم پر از ترس و لرز شد . در حالیکه به صورت افتاده بودم می لرزیدم ، دوباره رویایی دیدم و حال خانه دومی بزرگ تر از خانه اول وجود داشت و تمام دروازه ها برای من گشوده بود و از شعله های آتش ساخته شده بود . شکوه و عظمت و وسعت آن چنان بود که نمی توانم شکوه و وسعتش را توصیف کنم و کف آن از آتش بود و فراز آن رعد وبرق و راه ستارگان و سقفش هم چون آتشی شعله ور بود و چون دقت کردم تخت بلندی دیدم . ظاهرش کریستالی بود و چرخ هایش مثل خورشید درخشان و کروبیان بودند و واچرهای سماوی و از زیرتخت جریانی از آتش شعله می کشید تا من نتوانم بخوی آن را ببینم و جلال بزرگ برآن نشسته بود و لباسهایش از خورشید درخشان تر و از هربرفی سفید تر بود .
هیچکدام از فرشتگان نمی توانستند وارد این منطقه شوند و بخاطر عظمت و جلال چهره او را نمی دیدند و هیچ موجودی از گوشت و خون هم نمی توانست او را ببیند . آتش شعله ور گرداگرد او بود و آتش عظیمی هم دربرابر او قرار داشت و هیچکس نمی توانست به او نزدیک شود .
ده هزار ده هزار در برابر او ایستاده بودند ولی او نیازی به مشاوره نداشت .
https://t.me/AncientOccultism

اُکولتیسم باستانی

31 Aug, 16:30


https://t.me/AncientOccultism