آتش درون @atashdaron1 Channel on Telegram

آتش درون

@atashdaron1


@Farsheedmoآیدی مدیر

آتش درون (Persian)

آتش درون یک کانال تلگرامی پر از انرژی و انگیزه است که توسط Farsheedmo آیدی مدیر اداره می شود. این کانال با هدف ارائه نکات و محتواهای مفید در زمینه روانشناسی، موفقیت، اعتماد به نفس و بهبود کیفیت زندگی افراد تاسیس شده است. اگر به دنبال راهکارهایی برای افزایش انگیزه، پیشرفت شخصی و بهبود روابط خود هستید، آتش درون مناسبترین جایی برای شماست. با عضویت در این کانال می توانید از مقالات، ویدیوها، نقل قول های الهام بخش و دوره های آموزشی استفاده کنید تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوید. حضور در این کانال مانند یک اندیشه تازه و یک منبع انرژی پایدار برای شما خواهد بود. پس خود را به جمع اعضای ارزشمند آتش درون بپیوندید و به رسیدن به اهداف و آرزوهایتان یک گام نزدیک تر شوید.

آتش درون

28 Jan, 03:02


دون خوان گفت: طبیعی است که از هر کسی در حول و حوشم می‌خواهم واضح فکر کند. و برای هر کسی که گوش شنوا دارد توضیح می‌دهم که تنها طرز واضح فکر کردن این است که به هیچ‌وجه فکر نکنیم. مطمئن بودم که تو این تناقض‌گویی ساحران را دریافته‌ای.

- با صدای بلند علیه طرزِ بیان مبهم او اعتراض کردم. خندید و اجبار مرا در دفاع ازخودم مسخره کرد. بعد یکبار دیگر برایم شرح داد که برای ساحران دو طرزِ اندیشیدن وجود دارد:

یکی طرز تفکر معمولی و روزمره است که پیوندگاه در موضع طبیعی خود بر آن حاکم است. این تفکری مغشوش است که پاسخگوی نیازهای آنان نیست و در سر تیرگی عظیمی برجای می‌گذارد. دیگری طرزِ فکری روشن و سرراست است. تفکری مکلف و مقرون به صرفه است که کمتر چیزی را وصف نشده باقی می‌گذارد. دون خوان خاطرنشان کرد برای آنکه این طرز تفکر غالب آید پیوندگاه باید حرکت کند. یا لااقل باید تفکر روزمره متوقف گردد تا پیوندگاه جابجا شود. بدین ترتیب تناقضی ظاهری وجود دارد که در واقع به هیچ‌وجه تناقض نیست.

کتاب قدرت سکوت

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

24 Jan, 16:10


اصلا فکر نکنی که من بعد از اینکه ادراک دوگانه را تجربه کردم، عوض شده بودم. نه عاقل‌تر شده بودم و نه متین‌تر ، هیچ‌یک. فقط به تجربه شخصی خودت فکر کن! من بارها تداوم تو را شکسته ام. آن را تکه و پاره کرده‌ام و ببین تو چه می‌کنی؟! هنوز طوری رفتار می‌کنی که انگار تداومت دست نخورده است....
به همین دلیل حامی من معتقد بود وقتی می‌توانیم خود را تغییر دهیم که مرده باشیم.

قدرت سکوت فصل ششم
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

13 Jan, 11:01


درحال گوش دادن به درسگفتاری در باب عرفان اسلامی بودم.

استاد در میان جملات تکراری و متداولش پوزخندی زد و با فخرفروشی گفت مولانا دریایی بیکران است، چه گفته است این نابغه دوران و بعد این بیت را بدون اینکه بتواند کوچکترین شرحی بر آن بیافزاید با تکبری تهوع‌آور بر زبان آورد:

جمله بر فهرست قانع گشته‌ایم

زانکه در حرص و هوا آغشته‌ایم

یاد دون‌خوان سرخپوست فروتن و بی ادعای بیابان سونورا افتادم که در کتاب آتش درون چطور از جهات مختلف به بحث فهرست پرداخته است.
چقدر خوب می‌شد که این افراد متفرعن که خود را اساتید عرفان اسلامی می‌دادند در کنار اسفار و شواهد الربوبیه و فصوص‌الحکم و غیره یک دوره هم دوازده جلد کتب کارلوس کاستاندا را تعلیم می‌گرفتند.
در ادامه چند جمله کوتاه از کتاب آتش درون را در توضیح فهرست می‌آورم:

فهرست برداری ما را آسیب ناپذیر می‌سازد. اولین بار به همین منظور فهرست برداری را درست کردند.

تهیه فهرست نه تنها همه این انرژی را مصرف می‌کند، بلکه پوسته انرژی را نیز سخت و نرمش‌ناپذیر می‌سازد. تحت چنین شرایطی برقراری ارتباط متقابل ناممکن می‌شود.

تنها نگاهی گذرا به بی‌کرانگی بیرون پیله درخشان کافی است تا آسایش ناشی از تهیه فهرست را مختل کند. گاهی اوقات نتیجه مالیخولیایی ناشی از آن چنان شدید است که می‌تواند باعث مرگ شود.

مطلوب تو همین زندگی است که داری. منطقت را با پیگیری فهرست خود و مقایسه آن با فهرست دوستانت تحریک می‌کنی.

عقل برای بینندگان چیزی نیست جز خوداندیشی در فهرست انسان. اگر تو این خوداندیشی را از دست بدهی، ولی بنیانت را حفظ کنی، در واقع زندگی کاملاً نیرومندتری از موقعی داری که آن را حفظ می‌کردی.

گفتگوی درونی ما، فهرست ما، دشمن و در عین حال دوست ماست. جنگجو باش! گفتگوی درونیت را خاموش کن، فهرستت را تهیه کن و بعد به دور‌انداز. بینندگان نوین فهرست دقیقی تهیه می‌کنند و بعد به آن می‌خندند. بدون فهرست پیوندگاه آزاد می‌گردد.

دون خوان به یادم آورد که به تفصیل در مورد یکی از استوارترین ویژگیهای فهرست ما، یعنی اندیشه خدا صحبت کرده است. گفت که این ویژگی به چسبی قوی می‌ماند که پیوندگاه را در وضعیت اصلی خود نگاه می‌دارد.

بینندگان ناچارند که فهرست اولین دقت را تهیه کنند، زیرا نمی‌توانند نافرمانی کنند. ولی به محض تهیه آن، آن را دور می‌اندازند. عقاب فرمان نمی‌دهد که فهرست خود را پرستش کنیم، بلکه تنها فرمان می‌دهد که آن را تهیه کنیم.

کتاب آتش درون

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

10 Jan, 18:25


باعرض سلام خدمت دوستان

طی این سالها فکر کنم چهار یا پنج جلد کتاب در زمینه شمنیزم ترجمه کردم که شامل:

افسانه های قدرت از کارلوس کاستاندا

یادداشت‌های منتشر نشده تایشا آبلار

راه شمن از دکتر مایکل هارنر

سفر شمنی راهنمای مبتدیان از ساندرا اینگرمان
می‌شود که فایل پی‌دی‌اف آنها در کانال موجود است.

یکی از دوستان برای خودش و چند نفر دیگر اینها را به دفتر خدمات کمک آموزشی دانشگاه شریف سفارش داده و چاپ کرده که انصافا هم تمیز انجام شده.

اگر از دوستان کانال کسی تمایل داشت، انگار چند جلدی از این کتاب‌ها هنوز در دفتر کمک آموزشی واقع در ضلع شمالی دانشگاه شریف موجود هست. اگر مایل بودید برای خرید به آدرس بالا مراجعه کنید یا باهاشون تماس بگیرید، شاید امکان ارسال هم داشته باشند. دوستان به قیمت توی فاکتور هم توجه کنید که بالاتر بهتون نفروشند.
در ضمن من بهیچ وجه ذی نفع نیستم.

خدمات كمك آموزشى
ضلع شمالى دانشگاه شريف ۶۶۰۵۵۷۹۲


🌺🙏

آتش درون

20 Dec, 06:00


راه ورود به دنیای ساحران وقتی باز می‌شود که چنگجو یاد بگیرد گفتگوی درونی خود را متوقف کند...

محور اصلی ساحری، تغییر تصور ما از جهان است و توقف گفتگوی درونی تنها راه تحقق آن است. بقیه حرف اضافه است....

شرط این است که این تغییر نباید مخدوش باشد.....

من تنها فروتنی یک جنگجو را می‌شناسم و این هرگز به من اجازه نمی‌دهد که استاد کسی باشم.....

چیزها تنها زمانی واقعی می‌شوند که فرد یاد بگیرد در مورد واقعی بودن آنها به توافق برسد.

افسانه های قدرت
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

18 Dec, 06:56


بروس واگنر از شاگردان خصوصی کاستاندا و کارگردان اولین ویدئوهای تنسگریتی در دهه هشتاد، چهار فیلم خوش‌ساخت کوتاه، در مورد خواستگاه دودمان دون خوان و حرکات تنسگریتی، در تاریخ دارد که می توانید در آدرس زیر در یوتیوب مشاهده کنید.

https://youtu.be/UTNvxD5H7Gw?si=FY3ylU4BITjAg2uh


@Atashdaron1 🆔

آتش درون

10 Dec, 18:48


جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

شاهد دوران تاریکی در منطقه خاورمیانه هستیم. تناقضات گسترش یافته و هردم از باغ ترس و ناامیدی بَری می‌رسد. دون‌خوان همیشه به کارلوس گوشزد می‌کرد که در سیاست راه‌حلی نمی‌بیند و مهم این است که مردم جایگاه پیوندگاه خود را از مکان فعلی خود که پر از خودبینی و خوداندیشی است، حرکت داده و بسوی معرفت خاموش گام بردارند. استاد بزرگ سهراب سپهری که بنظر من نخستین شاعر و نقاش شمن‌گرای مدرن بحساب می‌آید، می‌فرمود: من قطاری را دیدم که سیاست می‌برد،‌ و چه خالی می‌رفت.

مردمان از هر قوم و تیره و دین و قبیله‌ای تا وقتی که صرفا با ماهیت خود آشنا باشند و از عمق وجودی خویش که در مکتب دون‌خوان کالبد انرژی نامیده می‌شود، غافل بمانند، جز خشم و نفرت و جنگ رویکرد دیگری نسبت به یکدیگر نخواهند داشت.

وقتی که از وحدت درون غفلت بورزیم، لاجرم دنبال ایجاد وحدتی زورکی و اجباری در بیرون هستیم. لایحه حجاب تصویب می‌کنیم تا لااقل زن‌ها را که هنوز در ذهن مردسالار حکمرانان، اقلیتی ضعیف محسوب می‌شوند،‌ به یک وحدت صوری در پوشش ملزم کنیم. درون ما از کثرت و تنوع خسته شده، اما چون بدنبال راه حل در ذهن خوداندیش می‌گردیم، جز خشم و اجبار و خشونت پاسخی نمی‌یابیم.

هر انسانی با نگاه به آیینه خودبینی خویش در ظاهر و هویت‌های مجعولی که برای خود ساخته بدنبال سرپناهی می‌گردد. شعارهایی پوچ می‌دهد که حتی برای عقل خودش هم چرند محسوب می‌شود، اما آنقدر تکرار می‌کند تا باور کند. یهودیان قوم برگزیده خداوند هستند. فقط شیعیان علی به بهشت می‌روند. قوم ژرمن قوم برتر است... مدام این انسان نگون بخت خودمحور خوداندیش دوزخی، در آیینه خوداندیشی نگاه می‌کند تا در آن چیزی بیابد که هستی اش را بر نیستی‌اش رجحان دهد. اگر تصور کند که چیزی پیدا کرده حال دچار این می‌شود که هستی دیگران را به خطر بیاندازد، تا خود را ثابت کند. بیرق اسلام را در کاخ سفید برافرازد یا دموکراسی را در دنیا گسترش دهد.

راه حل چیست؟ راه حل آسان است خیلی ساده است. دوست عزیز آیینه خودبینی را کنار بگذار، تو غباری در راه هستی. خودت را و باورهایت را جدی نگیر. در خصم خود هم کمال وجود را ببین. در نقص خود عدم وجود را حس کن. لازم نیست خودت را ثابت کنی. کافی است بجای خوداندیشی مداوم و تکرار باورهایت تا حدی که تبدیل به حقیقت ذاتی تو شوند،‌ ذهن را ساکت کنی.

دون‌خوان معتقد بود که نسل بشر در شرف نابودی است. او اعتقاد داشت که تکامل در ماهیت بشری به پایان خود رسیده است و اگر انسان به تکامل گونه خویش فکر می‌کند، باید راه حل را در معرفت خاموش و بازگشت به وجود یا کالبد انرژی متصل به کائنات بیابد.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

07 Dec, 12:07


یکی از معضلات در شمنیزم این است که اغلب افراد از سیستم‌های دیگر بسوی این مکتب جذب می‌شوند، و مدام هر بخش آن را با تجارب و دانسته‌های قبلی خود می‌سنجند.

این کار آنقدر ادامه پیدا می‌کند که هرگز انرژی کافی برای دستیابی به حداقل اهدافی که این سیستم ارائه می‌دهد، بدست نخواهند آورد و از آنجا مانده و از اینجا رانده می‌شوند. این من را یاد داستانی از ملانصرالدین می‌اندازد:

ملانصرالدین بعد مرگ همسرش، زن دومی اختیار کرد و این همسر دوم از بد حادثه چند بار قبل از ملا شوهر کرده و از آنها جدا شده بود و هرشب وقت خواب یاد خاطرات شوهرهای قبلی می افتاد و مدام از آنها می‌گفت. ملا هم خشم خود را فرو می‌خورد تا اینکه یک شب دیگر جان به لب شد و با لگد زنش را از تخت بیرون انداخت. زن گریان داد زد که چرا زدی؟ ملا کمی فکر کرد و گفت راستش هر شب در این تخت من و تو و شوهرهای قبلیت تنگ بغل هم می‌خوابیم و امشب یکی از اینها غلتی زد و محکم به تو خورد و از تخت بیرون افتادی.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

01 Dec, 03:53


ساحران مشکلی دوگانه دارند.

اول اینکه ممکن نیست بتوانند تداوم شکسته سابق خود را به حال اول بازگردانند و دوم اینکه نمی‌توانند از تداومی استفاده کنند که موضع جدید پیوندگاه به آنان می‌دهد.
تداوم جدید همواره بیش از حد لطیف و ناپایدار است و به ساحران اطمینانی را که نیازمند آنند تا همچون دنیای روزمره دست به عمل زنند نمی‌دهد.

چطور ساحران این مشکل را حل می‌کنند؟

هیچ ساحری تا بحال مشکلی را حل نکرده است. یا روح آن را برای ما حل می‌کند یا نمی‌کند. اگر حل کند ساحر در می‌یابد که در دنیای ساحران دست به عمل زده است. بی آنکه بداند چگونه چنین کاری را انجام می‌دهد. تنها امر مهم بی عیب و نقصی است.

بی عیب‌ونقصی چیست؟

بی‌عیب‌ونقصی اخلاق نیست. فقط شبیه اخلاق است. بهترین استفاده از انرژی است. برای این امر قناعت، تفکر،‌ بی‌آلایشی، معصومیت و بویژه فقدان خودبینی لازم است.

کتاب قدرت سکوت

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

26 Nov, 17:32


هیچکس همتا (کالبد انرژی) را ایجاد نمی‌کند. همه موجودات نورانی (یعنی حتی حیوانات و گیاهان) همتا دارند. یک جنگجو یاد می‌گیرد که از آن آگاه باشد، همین. موانعی به ظاهر غیر قابل عبور وجود دارد که از این آگاهی جلوگیری می‌کنند....

همتا ناشی از آگاهی ما از وضعیت‌مان بعنوان موجودات فروزان است....

تو باید این احساس را در خودت پرورش بدهی که یک جنگجو به هیچ چیز نیاز ندارد. تو هرچیزی که برای این سفر بزرگ زندگی لازم است بهمراه خودت داری.....

جنگجو به طالع بزرگ خود فکر می‌کند که چه شانسی آورده که چنین چالشی در زندگی پیدا کرده است.

کتاب افسانه های قدرت

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

25 Nov, 14:28


همیشه باید خودت را به فراتر از مرزهایت هُل بدهی....

در این راه تنها کاری که جنگاور می‌تواند بکند این است که بطور مداوم و بدون قیدوشرط دست به عمل بزند....

ما یک احساس یک آگاهی هستیم... برای یک موجود نورانی فقط اقتدار شخصی مهم است اما اگر از من بپرسی اقتدار شخصی چیست؟ پاسخ من آن را توضیح نخواهد داد....

محور اصلی ساحری تغییر تصور ما از جهان است و توقف گفتگوی درونی تنها راه تحقق آن است. بقیه حرف اضافه است...

شرط این است که این تغییر تصور (تصور ما از جهان) نباید مخدوش باشد....

من تنها فروتنی یک جنگجو را می‌شناسم و این به من اجازه نمی‌دهد که استاد کسی باشم.

کتاب افسانه های قدرت

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

21 Nov, 23:47


دون خوان در کتاب قدرت سکوت می‌گوید که انسان عادی فکر می‌کند که دنیا داستان مردم است، اما درواقع دنیا صرفاً داستان قصد است.

بدین ترتیب برای یک ساحر مهم نیست که آنچه که می‌خواند، می‌بیند یا می‌شنود، لمس می‌کند یا می‌چشد، چیست؟ علم تجربی است، فلسفه است، متلکی کوچه بازاری است،‌ کوکو سبزی مانده از دیشب است،‌ نقاشی رامبراند است. او در جستجوی قصه‌های آدمیان نیست، بلکه در هرآنچه با حواسش ادراک می‌کند، بدنبال داستان قصد، تجرید، روح می‌گردد، و این روایتی است که ناشنیده می ماند چون در فراسوی کلام منعقد شده است.

و شاید او چون دون خوان از صدای کلاغی نشانه تأیید بگیرد و یا اگر فیزیک بلد باشد، در نظریه کوانتوم نشانی از آن تجرید بی‌کلام کیهانی بیابد.

ساحری شیوه ای از زندگی است که در آن بجای اینکه آیینه خودبینی ما در رأس امور قرار داشته باشد، یافتن مظاهر روح و مقاصد آن مد نظر قرار می‌گیرد.

پس او حساب سود و زیان کاسبکارانه را در رفتار و گفتار بسته و پیوندگاهش را به مکانی حرکت داده که در آنجا تنها مسئله مهم همراستایی با قصد کائنات است.

بنابراین مهم نیست که ساحر مثل دون‌خوان متفکری زبان آور باشد یا چون ناوال خولیان عملگرایی شوخ طبع. ممکن است مانند دون خنارو ارزش اندکی برای توضیحات قائل باشد یا چون ناوال الیاس مملو از همدردی و توصیف و شرح. در پشت این تنوع رفتار، قصد واحدی قرار دارد که یافتن هسته‌های تجریدی روح و عمل بر مبنای آن بدون در نظر گرفتن سود و زیان است.

چنین تغییر عظیمی در رویکرد ما نسبت به جهان مستلزم عزمی آهنین و قصدی نرمش ناپذیر است که نادر افرادی توان و تحمل پرداخت بهای آن را دارند.
لاجرم امثال من که شیفته وحدت و هماهنگی درونی ساحرانی چون دون‌خوان هستیم و او را چون ابر انسانی می‌ستاییم، علی‌الظاهر راهی نداریم جز اینکه تنها به بحث و جدل روشنفکرانه در موردش بپردازیم و بقول معروف با حلوا حلوا کردن آرزو کنیم که ذائقه تلخ مان از دنیای پوچ منیت‌های رقابت جوی سیری ناپذیر، روزی به طعم گوارای قصد کیهان، بالاخره شیرین شود.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

20 Nov, 13:04


در طول دهه‌ها که از عمر آشنایی من با کتاب‌های کارلوس کاستاندا می‌گذرد هنوز نتوانستم بدیل و جایگزینی برای آموزه‌های دون خوان، این ساحر سرخپوست یاکی، در قعر بیابان‌های مکزیک بیابم که در ذهن چون منی، ساده اندیش و خام بینش، معنای بودن و چگونه زیستن را بهتر جای بیاندازد.

بی شک بر این باورم که بزرگترین دستاورد کاستاندا جمع آوری قصدمندانه این کتب بود و البته بزرگترین شکست او هم پرورش شاگردانی اغلب کم مایه و گاهی متوهم، که این خود نشان از پایان دودمان ساحران مکتب دون‌خوان می‌دهد که از قبل روح آن را به نشانه بازگو نموده بود.

در حد خودم برای تازه رسیدگان به این مکتب تنها یک نصیحت دارم که هرگز گوش به نا استادان نابلدی که خود نمونه کامل گمراهی در تمام ابعاد زندگی هستند ندهند که کم و بیش ادعا می‌کنند که این کتاب‌ها کامل نیستند و ما چیزی فرای این کتب برای ارائه داریم. اگر کسی چنین گفت از او بسرعت دور شوید که خواب و خیالی سوای ثواب و درستی برایتان دیده است.

اما در کنار تمام این دوازده جلد کتابی که کارلوس از آموزه های دون‌خوان جمع آوری کرده و پنج جلد دیگر که تایشا و فلوریندا به رشته تحریر درآورده اند، دون خوان خود در اوایل کتاب قدرت سکوت می‌گوید که هیچ آموزه‌ای لازم نیست. تنها کافی است که انرژی خود را بالا ببریم، همین! بقیه چیزها خودبخود اتفاق خواهد افتاد. در ادامه در همین کتاب در بخش نیازمندیهای قصد این را به عینه بیان می‌دارد که ای انسان اگر می‌خواهی که روح زمام امور تو را در دست بگیرد کافی است آیینه خودبینی‌ات را بشکنی. کافی است مرکز تمامی افکار و رفتارت بزرگ کردن این منیت ناهنجارت نباشد. کافی است مدام در فکر و ذکر کنار زدن من های دیگر برای نمایش خودت نباشی. کافی است در رقابت برای اثبات خودت نباشی...

پس اگر در میان این جمع کسی است که راه سریع و فوری و بلافاصله برای رفتن این ره صدساله می‌طلبد توصیه دون خوان با این بیت از حضرت حافظ همسان است که :

تا عقل و فضل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

20 Nov, 02:19


یک ایراد کوچک داشت تصحیح شد دوباره آپلود کردم

آتش درون

19 Nov, 19:33


بنظر من در بین ترجمه کتاب های کارلوس کاستاندا کتاب افسانه های قدرت، که اتفاقا بسیار هم کتاب مهمی است، بیشترین ایراد در ترجمه را دارد.

بنابراین تصمیم به ترجمه مجدد آن گرفتم.
در مقابل کلمات مهم، اصل انگلیسی را قرار دادم تا خواننده بتواند در صورت لزوم معانی دیگر آن لغت را پیدا کند تا فهم مبحث برایش آسانتر شود.

امیدوارم مطلوب نظر پژوهندگان راستین مکتب دون‌خوان قرار گیرد.

آتش درون

17 Nov, 10:14


نلیدا گفت: راه‌های زیادی برای جذب اقتدار
وجود دارد، اما همه آنها در یک چیز خلاصه می‌شود که هرعملی را با آگاهی انجام دهیم. خواه می‌نشینی، راه می‌روی یا غذا می‌خوری یا حرکات ساحران را تمرین می‌کنی، هر نفسی که می‌کشی باید یک تنفس قدرت باشد.
بعد کم کم روح شروع می‌کند به اینکه خودش را نشان دهد و کالبد انر‌ژی‌ات بیدار می‌شود.

یادداشت‌های منتشر نشده تایشا آبلار

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

16 Nov, 23:55


"آیا تونال خالق جهان است؟"
تونال فقط به صورتی از نحو سخن گفتن، دنیا را می‌سازد. نمی‌تواند چیزی را بیافریند یا تغییر دهد، و با این حال جهان را می‌سازد، زیرا کارکرد آن قضاوت، ارزیابی و شهادت است. من می‌گویم که تونال، دنیا را می‌سازد، زیرا جهان بر اساس قواعد تونالی، مشاهده و ارزیابی می‌شود. به طرزی بسیار عجیب، تونال آفریدگاری است که چیزی را خلق نمی‌کند. به عبارت دیگر تونال قوانینی را می‌سازد که به وسیله آن جهان، قابل درک می‌شود. پس برمبنای شیوه‌ای از صحبت کردن، تونال جهان را می‌آفریند." ....

دون‌خوان توضیح داد: تونال یک جزیره است. "بهترین راه برای توصیف آن این است که بگوییم تونال این است." دستش را روی میز کشید. "می‌توان گفت که تونال مانند روی این میز است. یک جزیره. و در این جزیره ما همه چیز داریم. این جزیره در واقع جهان است. برای هر یک از ما یک تونال شخصی و برای همه ما در هر زمانی یک تونال جمعی وجود دارد که می‌توانیم آن را تونال زمانه بنامیم.»

افسانه های قدرت
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

11 Nov, 19:24


در کتاب قدرت سکوت می‌خوانیم که غایت ساحران در زندگی دیدن مظاهر روح، بررسی آن، و عمل بر مبنای مقاصد آن است.

اما چرا ما نمی توانیم روح(قصد) را تشخیص دهیم و برمبنای آن عمل کنیم. مولانا در کتاب مقالاتش(فیه‌مافیه) به ویرایش جعفر مدرسی صادقی، به زیبایی پاسخ می‌دهد:

اگرچه عالم را همی گَشتی، چون برای او نَگَشتی، تو را باری دیگر می‌باید گَردیدن گِرد عالم. آن سِیر برای او نبود برای سیر و پیاز بود. ( دوباره برو بیرون را بگرد منتهی نه به قصد کسب روزی، بلکه برای دیدن او)

چون برای او نگشتی برای غَرَضی بود، آن غَرَض حجاب تو شده بود، نمی گذاشت که او را ببینی. همچنان که در بازار کسی را چون به جد طلب کنی، هیچ‌کس را نبینی و اگر بینی، خلق را چون خیال بینی.( وقتی میری بازار دنبال فلان کس بگردی، بقیه آدم ها را نمی بینی فقط دنبال اون هستی)

یا در کتابی مسئله‌ای می‌طلبی، چون گوش و چشم و هوش از آن یک مسئله پر شده است، ورق ها می‌گردانی و چیزی نمی‌بینی. پس چون تو را نیّتی و مقصدی غیر این بوده باشد، هرجا که گردیده باشی، از آن مقصود پر بوده باشی، این را ندیده باشی.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

08 Nov, 19:09


دن خوان همپیمان (ally موکل، متحد) چیه؟

- هیچ راهی برای گفتن اینکه همپیمان دقیقا چیست وجود ندارد. همانطور که هیچ راهی برای گفتن اینکه درخت دقیقا چیست وجود ندارد....

من می‌توانم بگویم که همپیمان یک نیرو یا تنش است. اما این چیز زیادی به ما نمی‌‌گوید تنها راه برای اینکه بفهمی همپیمان چیه درست مثل درخت، تجربه کردن اون هستش.....

عقل تو از همپیمان آگاه نیست زیرا از ابتدا نمی‌تواند امکان همپیمان شدن را بپذیرد. این منطق نیست که با چیزی همپیمان می‌شود این بدن است. تو در درجات مختلف همپیمان را درک کرده‌ای. هریک از این برداشت‌ها در بدن تو ذخیره شده است. مجموع این قطعات ادراکی همپیمان است من هیچ راه دیگری برای توصیف آن نمی‌شناسم.....
نحوه اینکه چطور یک همپیمان را ادراک کنی موضوعی شخصی است.

افسانه های قدرت
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

31 Oct, 10:53


کارلوس: پس انسانها سوی بد دارند؟ تو همیشه منکر شدی. همیشه گفتی که خباثت وجود ندارد و فقط اقتدار هست.
خودم از فوران احساساتم حیرت کرده بودم. در یک لحظه تمام زمینه‌های تربیت کاتولیکیم بر من غلبه کرده و تاریکی عظیمی، بزرگتر از آنچه بود بر من سایه افکند.

دون‌خوان آنقدر خندید که به سرفه افتاد. بعد گفت:
- معلوم است که سوی تاریک داریم. ما دیگران را با بی‌قیدی می‌کُشیم، نمی‌کشیم؟ ما به نام خدا انسانها را می‌سوزانیم. خودمان را ویران می‌کنیم. زندگی را در روی این کرۀ خاکی خاموش می‌کنیم. زمین را ویران می‌کنیم. بعد خرقه می‌پوشیم و او مستقیماً با ما صحبت می‌کند. او به ما چه می‌گوید؟ می‌گوید که باید آدمهای سربه راهی باشیم، در غیر این صورت مجازاتمان می‌کند. قرنهاست که او ما را تهدید می‌کند و هیچ فرقی هم نکرده است. نه برای آنکه بد هستیم، بلکه چون احمق هستیم. بله، انسان سویی تاریک دارد و ان سو حماقت نامیده می‌شود.

نمی‌دانستم دیگر چه بگویم. ولی در نهان با خودم حرف می‌زدم و با لذت فکر می‌کردم که دون خوان، استاد مباحثه است. دوباره کلماتم را به خودم پس می‌دهد.
پس از مکثی کوتاه توضیحات را از سر گرفت و گفت:
به همان اندازه که مراسم، آدم معمولی را وامی‌دارد تا کلیساهای بزرگ به منظور یادبودهای خودبزرگ‌بینی برپا کند، ساحران را نیز وادار می‌کند تا سازندۀ بناهای فاسد و وسوسه‌آمیز ذهنی باشند. به همین دلیل هر ناوالی موظف است آگاهی را چنان هدایت کند تا بدون هیچ وثیقه و گروکشی به سوی تجرید به پرواز درآید.

کتاب قدرت سکوت

آتش درون

28 Oct, 11:57


دن خوان از ناوال پیر پرسید که ناوال خولیان دقیقاً با او چه کرده است؟

سئوال او هوشمندانه‌تر و بالغ‌تر از آنچه منظورش بود، بنظر می‌رسید و ناوال الیاس به آن پاسخی داد که در آن زمان برای دون خوان کاملاً غیرقابل فهم unintelligible بود.

او گفت که ناوال خولیان بنحوی او را تربیت می‌کرد که نقطه پیوندگاه او را به سمت خرد reason جذب و اغوا ٰ enticing کند. بنابراین او تبدیل به یک متفکر می‌شد بجای اینکه صرفاً بخشی از مخاطبان ساده‌دل unsophisticated خرد باشد که عاشق دستاوردهای آن هستند. در همان زمان، ناوال خولیان داشت به دون خوان آموزش می داد که به جای اینکه تنها بخشی از مخاطبان بیمارگونه و نادان عاشقان ناشناخته شود، تبدیل به ساحری واقعاً انتزاعی و مجرد abstract گردد.

ناوال الیاس به دون خوان اطمینان داد که تنها افرادی که نمونه کاملی از خرد هستند خواهند توانست پیوندگاه خود را به راحتی جابجا کرده و نمونه کاملی از معرفت خاموش شوند.

او گفت که فقط کسانی که به طور مستقیم در هر یک از این دو موضع قرار دارند، می توانند موقعیت دیگر را به وضوح ببینند، و بدین شیوه بود که دوران خرد بوجود آمد. نقطه خرد از موضع معرفت خاموش به وضوح دیده می شد.

ناوال پیر به دون خوان گفت که پل یک طرفه از معرفت خاموش به خرد "نگرانی" concern نامیده می شود. یعنی دغدغه ای که انسان های واقعی معرفت خاموش، در مورد منبع آنچه می دانستند داشتند.
و پل یک طرفه دیگر، از خرد به معرفت خاموش، «فهم ناب» نام داشت. یعنی شناختی که به مردان خرد man of reason می گفت خرد تنها یک جزیره در دریای بی پایان جزایر است.

ناوال اضافه کرد انسانی که در او هر دو پل یک طرفه کار می کند، ساحر است اوست که مستقیماً با روح در تماس قرار دارد، همان نیروی حیاتی که هر دو وضعیت خرد و معرفت خاموش را ممکن می سازد.

او به دون خوان اشاره کرد که هر کاری که ناوال خولیان در آن روز در رودخانه انجام داده بود نمایشی بود، نه برای مخاطبان انسانی، بلکه برای روح، همان نیرویی که او را تماشا می کرد.


قدرت سکوت صفحه ۲۶۲

آتش درون

28 Oct, 11:53


از جمله معضلاتی که در مبتدیان راه دون خوان بسیار دیده می‌شود ناچیز شمردن عقل و خرد و دستاوردهای آن است.
انگار که خرد و جنبه‌های مختلف آن دلیل اصلی دوری از معرفت خاموش و نابسامانی‌های فردی و اجتماعی شده است.
افرادی که چنین می‌اندیشند متوجه اهمیت فیلسوفان و دانشمندان در رشد آگاهی بشری و اتفاقا تکامل انسان بسوی معرفت خاموش نشده‌اند و گاها به جنون و نابخردی خود می‌بالند.

پاسخ آنان را ناوال الیاس این پیر خردمند کهنه‌کار به زیبایی در فصل پایانی کتاب قدرت سکوت داده است شما را بخواندن آن دعوت می‌کنم:

آتش درون

16 Oct, 17:16


اینم آواز استاد دون خوان😁

آتش درون

10 Oct, 09:38


دون خوان دوباره زمین را با لطافت نوازش کرد و گفت:
این موجود دوست داشتنی که تا آخرین گوشه کنارهایش recesses زنده است و هر احساسی را درک می کند، آرامم کرد، دردهایم را دوا کرد و سرانجام وقتی عشقم را به او کاملا درک کردم، آزادی را به من آموخت.»
مکث کرد. سکوت اطراف ما ترسناک بود. باد به آرامی خش خش کرد و بعد صدای پارس سگی را در دوردست شنیدم.
دون خوان ادامه داد: "به این پارس گوش کن." "این راهی است که زمین عزیزم اکنون به من یاری رساند تا آخرین نکته را به تو بگویم. این پارس غم انگیزترین چیزی است که می توان شنید."
یک لحظه ساکت شدیم. پارس آن سگ تنها، آنقدر غم‌افزا و سکون اطرافمان آنقدر شدید بود که درد بی حسی را تجربه کرده و در مورد زندگی خودم به فکر فرو رفتم، به غم و اندوهم و اینکه نمی‌دانم کجا بروم و چه کنم.
دون خوان گفت: پارس سگ، صدای شبانه مردی  است که از خانه ای در آن دره و از سمت جنوب می آید. او دارد از طریق سگش فریاد می زند، زیرا آنها برده هایی هستند که در این زندگی همدم غم و اندوه و بی حوصلگی یکدیگرند. او به مرگش التماس می کند که بیاید و او را از زنجیر کسل کننده و دلخراش زندگی اش رها کند.»
سخنان دون خوان مرا بسیار آشفته کرد. احساس کردم مستقیماً با من صحبت می کند.
او ادامه داد: «این پارس و حس عزلتی که ایجاد می‌کند، حکایت از احساسات آدمیانی می‌کند که کل زندگی، برایشان مثل یک بعدازظهر جمعه بوده است، بعد از ظهری که اصلاً غم انگیز نیست، فقط گرم و کسالت آور و ناراحت کننده است. آنها خیلی در زندگی عرق ریختند و سروصدا به پا کردند. اما نمی دانستند کجا بروند یا چه کار کنند. آن بعدازظهر فقط خاطره دلخوری‌ها و دلتنگی‌های کوچک را برایشان به یادگار گذاشت، و ناگهان دیگر شب شد.

کتاب افسانه های قدرت

آتش درون

28 Aug, 06:11


در کتاب آتش درون می‌خوانیم که کارلوس از دون‌خوان می‌پرسد:
آیا تو بخاطر حرص، در ناشناخته خطر می‌کنی؟ دون‌خوان پاسخ می‌دهد به هیچ‌وجه، حرص تنها در زندگی روزمره موثر است. برای مخاطره در این تنهایی وحشت‌آور، شخص باید چیزی بیشتر از طمع داشته باشد.
عشق! شخص برای زندگی نیاز به عشق دارد، برای دسیسه، برای اسرار، شخص به کنجکاوی سیری‌ناپذیر و جرئت زیادی نیاز دارد. به این مزخرفات درباره اظهار تنفرت پایان بده! رنج آور است.

در ادامه می‌خوانیم عشق واقعی نمی‌تواند حسابگرانه باشد. ( تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن.....که دوست خود روش بنده‌پروری داند)

رناتا مورز شاگرد نزدیک کارلوس و همراهانش در مصاحبه ای می‌گوید:
خیلی جالب است که آخرین سخنی که دون‌خوان به کاستاندا در حین گذارش می‌گوید این است که امیدوارم عشق را پیدا کنی! و دستش را به علامت خداحافظی تکان می‌دهد. این آخرین سخنی بود که کارلوس قبل از پریدن به دره شنید. دون‌خوان یک‌بار از کارلوس وقتی جوانتر بود پرسید که از زندگی‌ات چه می‌خواهی؟ کارلوس جوان و خام‌تر گفته بود که من دنبال عشق می‌گردم دون‌خوان!

نائی مورز شاگرد دیگر کارلوس ادامه می‌دهد: بله عشق بالاترین مرتبه‌ی آگاهی است. چالش ارزشمند این است که یاد بگیریم یک موجود هوشمند و عاشقی حمایت کننده باشیم که حمایتش واقعا افزایش دهنده باشد، بگذارید که این عشق به شما برای پیشرفت الهام دهد.

اما این عشق؟ دارند از کدام عشق صحبت می‌کنند؟

باز در ادامه این رناتا مورز است که موضوع را روشن می‌کند:
کارلوس از ما می‌پرسید که می‌دانید دلبر شما کیست؟! و ما بیصبرانه برای پاسخش انتظار می‌کشیدیم ـ اوه خدای من شاید او واقعا دلبر من را یافته که مرد خوش تیپ یا زنی زیباست.
و کارلوس می‌گفت دلبر شما همین‌ جاست! کالبد رویای شما!! کالبد رویای شما همان عشق رویایی‌تان است. (همتا، کالبد رویا و کالبد انرژی اسامی متفاوتی است که برای نامیدن کره دوم انرژی که بر روی پیوندگاه قرار داشته و به کیهان اتصال دارد به کار می‌رود.)
دون خوان می گفت که همه بدنبال عشق بی‌قیدو شرط می‌گردند اما جنگاوری می‌طلبد که واقعا چنین عشقی را به چنگ آورد. در نهایت جهش بدرون دره پرشی در چنین عشقی است.
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

10 Aug, 03:02


در ذهن انسان عادی بطور عمده همین دو مسیر وجود دارد، البته با آب و تاب‌های متفاوت. مثلا بعضی دنبال لذت از فناوری تکنولوژیک هستند، اینهمه آبشن‌های بی‌معنی و گاها حتی مخل آسایش در ماشین‌های چینی از این باور بر آمده است. یک عده‌ای دنبال لذت بردن از موفقیت و تایید دیگران هستند. تمام اینها بهمراه خود درد‌های خاصی را بهمراه می‌آورند که از پذیرششان گریزی نیست. مثلا یک انسان بسیار موفق بشدت مورد حسد قرار می‌گیرد و بسیاری بدخواهانه در انتظار سقوط او نشستند تا غریو شادی سر دهند. باز در این مورد در تاریخ فیلسوفی مانند هراکلیتوس را داریم که از خاندان پادشاهی بود اما چنان از نگاه حسودان به درد می‌آمد که امکان شاه شدن را رها کرد و زندگی در بیابان را انتخاب نمود.
خیلی از نحله‌های معنوی هم با پافشاری بر لذت به انحای دیگر سعی در پاسخ به موضوع غایت دارند. اما حتی لذات معنوی هم بهمراه خود درد را به ارمغان خواهند آورد. مثلا افرادی که بشدت بدنبال رویابینی و لذت دیدن دنیاهای دیگر هستند باید بدانند که اگر با چنین قصدی پیوندگاه خود را حرکت دهند، باید بنحوی توقع دردی متناظر را در زمان مقتضی داشته باشند.

پس لذت چه معنوی باشد چه مادی باشد بهرحال با خود دردی متناسب را بهمراه خواهد آورد. شاید یکی از دلایلی که اغلب افرادی که به معنویت پناه می‌آورند همچنان چهره‌های غمزده و نکبت‌باری دارند و همنشینی با ایشان اینچنین دردآلود و غم افزاست همین باشد که بدنبال لذت پای در این راه گذارده‌اند. اگر بخاطر دوری از درد و کسب لذت وارد وادی معنویات شدید مطمئن باشید که این کوچه سر می‌شکند دیوارش.

و اما غایت از منظر دون‌خوان چیست؟ دون خوان بیست یک هسته انتزاعی و دنباله‌روی از آنها را غایت زندگی بشر می‌داند. او به کارلوس هجده هسته انتزاعی را آموخت و کارلوس تنها شش‌ عدد از آنها را در کتاب قدرت سکوت با استناد به آموخته‌هایش از دون‌خوان مکتوب نمود.

بطور خلاصه و ساده جنگاور در دودمان دون‌خوان به مظاهر روح توجه می‌کند و بعد مقاصد آن را بانجام می‌رساند. هرکاری که می‌کند یا برای این است که پیوندش را با قصد استحکام بخشد یا برای این است که به آنچه پیوندش با قصد به او نشان داده، عمل کند. جنگاوری چون دون‌خوان نه بخاطر لذت دست به کاری می‌زند نه بخاطر دوری از درد. تنها انگیزه او در زندگی همراستایی با قصد است و در صورتی که از این همراستایی مطمئن باشد،‌ نتیجه اعمالش برای او کوچکترین اهمیتی ندارد.

خیلی دور از ذهن است؟ خب باید هم باشد. چنین مرحله ای از بودن تنها درصورتی امکان پذیر است که کارورز ساحری عمری را به پالودن ذهنش از تمام اشتغالات دنیوی پرداخته باشد. چنین سطحی از انسان در فرای مرزهای نحو کلام قرار دارد. در موردی مانند سیلویومانوئل چنین انسانی به خود قصد بدل می‌شود. همه چیز هست و هیچ چیز نیست.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

10 Aug, 02:55


برای انسان خردمند مهمترین معضل حیات، موضوع غایت زندگی است. پرسش‌های ساده ای مانند این که برای چه زنده هستم، هدف از بودن من چیست؟ مهمترین چالش انسان بودن را تشکیل می‌دهند. و در عین حال اگر چنین سئوالاتی پاسخی درخور بیابند، احتمالا بخش عمده‌ای از دردها و اضطراب‌های شدیدی که زندگی‌مان را فرا گرفته محو خواهند شد.

نخست باید بدانیم که قبل از انسان خردمند یا هموساپین که ما باشیم، لااقل هفت هشت گونه انسان دیگر بوده که منقرض شده‌اند. اما آخرین گونه که هموساپین‌ها باشند تنها دویست هزار سال قدمت دارند. این گونه از انسان‌ها حدود پنجاه هزار سال پیش دچار تحولات شناختی عجیبی می‌شود. این تحولات شناختی از نظر باستان‌شناسی و با آزمایشات بیوشیمیایی و ژنتیک به اثبات رسیده‌اند. انسان خردمند یا هموساپین از حدود پنجاه هزار سال پیش تا الان دچار خوداندیشی گشته، چیزی که با این شدت در میان گونه‌های قبلی انسانی و حیوانات مسبوق به سابقه نبوده است. این انسان بلافاصله بعد از اینکه در غاری پناه می‌گرفت و شکم سیری غذا می‌خورد و مطمئن می‌شد که امروز دیگر از گشنگی نخواهد مرد، به این می‌اندیشید که من چه هستم و اینجا چه می‌کنم.
برای اطلاعات بیشتر در این مورد می‌توانید سخنرانی جناب دکتر وحدت نسب را در اینستاگرام مشاهده نمایید: https://www.instagram.com/reel/C9-WlkaiP3v/?igsh=aHJuODB1eHVxMXVx

پس در عمل از حدود پنجاه هزار پیش تا الان این حالت در هموساپین‌ها وجود دارد که از خود می‌پرسند بالاخره: از کجا آمده‌ام ‌آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم.
بنابراین لازم نیست خودمان را بخاطر اینهمه خوداندیشی شماتت کنیم. این یک رویداد اساسی و تاریخی در ژنوتیپ ماست که علم نیز آن را تایید کرده است. راه فراری از این رویارویی دردناک با مبحث غایتمندی برایمان وجود ندارد.

حال در ادامه اگر بخواهیم بطور خلاصه و ساده از راه متداول به موضوع غایت بپردازیم، بدون شک اولین هدف در زندگی یک انسان حفظ بقاست. او باید زنده بماند و برای زنده ماندن هرکاری لازم باشد انجام می‌دهد. همینطور تولید مثل و ادامه رشته ژنتیک‌اش بطور ناخودآگاه قویترین انگیزه‌ او برای فعالیت و تلاش خواهد بود. بعد از برآورده شدن نسبی این هدف، بلافاصله دو هدف دیگر در ذهن بشر رونمایی می‌شود. کاهش درد و افزایش لذت. یعنی تمام فعالیت‌های یک انسان بطور خودکار در جهت این است که یا دردی را کمتر کند یا لذتی را افزایش بخشد. البته که دردها و لذت‌ها، طبقه بندی‌های خودشان را دارند که وارد آن نمی‌شویم.

در این معادله یک تناسب جالبی وجود دارد. از هزاران سال پیش انسان‌ها متوجه شدند که اگر بدنبال کمتر درد کشیدن باشند، خودبخود لذت کمتری هم دریافت می‌کنند و اگر بدنبال لذت بیشتر بروند، دردهای بیشتری را هم باید بجان بخرند. مثلا اگر کسی برای اینکه خودش را دچار درد و اضطراب شغل آزاد پردرآمد نکند و به یک حقوق کارمندی قناعت کند، مسلما در کنارش لذت سواحل آنتالیا و تایلند را هم نخواهد برد. برعکس تاجر موفقی که هر آخر هفته اضطراب سنگین پاس کردن چک‌های رنگارنگ را می‌کشد، خواب راحت کارمند قانع را تجربه نخواهد کرد.
در دوسوی این دو طیف شخصیت های مشهور تاریخی وجود دارند که در این معادله پارامترها را تا فراسوی تصورات عادی گسترش داده‌اند. مثلا دیوژن کلبی در دوهزار و پانصد سال پیش چنان درد نکشیدن را بر لذت بردن ارجح می‌دانست که با سگ‌ها زندگی می‌کرد و شب در کوزه ای می‌خوابید و لباسی برتن نمی‌کرد. او هر لذت اضافی را حاوی درد می‌دانست و از آن دوری می‌نمود.

در سوی دیگر معادله شخصیتی مانند مارکی دو ساد نویسنده و فیلسوف فرانسوی را داریم. که درد را ستایش می‌کرد، چون هر دردی لذتی را بهمراه خواهد داشت. که خب واژه سادیسم هم از همین جناب سادو نشأت گرفته است. مارکی دوساد سکس های خشن و وحشیانه را تبلیغ می‌کرد تا اوج لذت جنسی را در درد بیشتر بیابد.
البته اکثریت انسان‌ها بین این دو جریان افراطی در حرکت هستند و هرازگاهی به یک سمت تمایل پیدا می‌کنند.
@Atashdaron1 🆔

آتش درون

30 Jul, 09:56


دوستان مترجم یک خورده بسنجید خدا وکیلی استفاده از واژه تراوشات بجای فیوضات نهایت بی سلیقه‌گی است. بابا تراوش را برای چرک و ادرار استفاده می‌کنند 😁 فکر کنید تراوشات عقاب! تراوش به معنای ترشح، چکه کردن، برای مایعات بکار برده میشه، یک فرهنگ لغت را محض رضای خدا نگاه کنید. حیفه زحمت میکشید ترجمه می‌کنید.

آتش درون

27 Jul, 10:09


دون خوان بارها در کتاب‌ها مسیر دودمانش را راه جنگاوران جویای آزادی می‌نامد. او گاهی به استعاره از پرنده آزادی سخن به میان آورده و به کارلوس هشدار می‌دهد که این پرنده صبر اندکی دارد و ناگهان از بالای درخت خواهد پرید. وقتی کارلوس از او می‌پرسد از چجور آزادی سخن می‌گوید، دون‌خوان بنحوی مبهم به او پاسخ می‌دهد: آزادی ادراک.

در ادامه اگر بخواهیم قضیه را ساده کنیم، دون‌خوان به دو دسته از عوامل درونی و بیرونی بعنوان موانع آزادی ادراک اشاره می‌کند. موانع بیرونی شامل نظم اجتماعی و خواسته‌هایی است که نهادهای قدرتمند هزاران ساله‌ای مانند خانواده و بازار کار و حکومت‌ها و غیره به ما تحمیل می‌کنند و موانع درونی شامل تمامی امیال و خواسته‌ها و امیدها و ترس‌هایی است که از بدو کودکی توسط اطرافیان در درون ما نهادینه شده و تا پایان عمر بطور اتوپایلوت و ناخواسته ما را کنترل می‌کنند.
آگاهی از این موانع خود قدم اول مسیر است که اگر فردی حتی متوجه این عوامل بازدارنده در زندگی‌اش نشده است، اصولا لازم نیست خودش را در این راه به زحمت بیاندازد.

اما اگر بهردلیلی کسی به این نتیجه برسد که می‌خواهد این بندهای تحمیل شده را از هم بگسلد، لاجرم نیازمند انرژی و توانی است که عملا در انسان معمولی دیگر وجود ندارد. تمام انرژی و اقتدار ما صرف برآورده کردن امیال درونی و درخواست‌های بیرونی شده و برای انسان تاب و توان مقابله با این عوامل باقی نمانده است.

آنچه در اینجا به کمک جنگاوری که با عزمی راسخ پای در این میدان نهاده خواهد آمد، تمرینات و تکنیک‌هایی است که در پی قرون و اعصار متمادی رهروان اندک راه آزادی کارکرد و کارایی آنها را آزموده‌اند و با قصد خویش این شیوه‌های فراهم آوری انرژی را تایید و تقویت کرده‌اند.
به گفته تایشا آبلار در دودمان دون‌خوان ۹ تمرین مشخص برای گردآوری اقتدار و انرژی لازم جهت مقابله با موانع درونی و بیرونی وجود دارد که بترتیب شامل موارد زیر می‌شوند:

1 – تنسگریتی ۲- مروردوباره ۳- بی‌عملی ۴- خرده‌ستمگران ۵- خیره‌نگری ۶- سکوت‌درونی ۷- انضباط و اعمال بی‌عیب و نقص ۸- رویابینی ۹- کمین و شکار

آنچه باید مد‌نظر داشت این است که در عمل به این تمرینات باید بیرحمانه خود را پیش رانده و تحت فشار قرار داد تا کم کم تبدیل به بخش جدایی ناپذیر زندگی‌مان شوند و بطور مستمر پیگیر انجام آنها بود. زیرا عوامل بازدارنده درونی و بیرونی که خواهان رهایی از آنها هستیم، بی‌وقفه ما را تحت فشار قرار می‌دهند و از هر لغزشی برای متلاشی کردن دست‌آوردهایمان بهره می‌برند و لاجرم کارورز ساحری باید تمریناتش را با انضباط و استمرار مداوم قوام بخشد تا بتواند کم کم از زیر این بندهای ده‌ها هزارساله بندگی خودش را رها سازد.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

21 Jul, 21:41


از اینکه میبینم جوانان آگاهی در این مورد پای به میدان گذاشتند واقعا خوشحال شدم. امیدوارم به تولید اینچنین محتواهای روشنگرانه ادامه بدهند. 🙏🌺

آتش درون

21 Jul, 21:28


گیاهان اقتدار در شمنیسم

آتش درون

21 Jul, 21:28


📌برخی از دوستان در مورد گیاهان اقتدار سوالاتی داشتند.
ما سعی کردیم مطالبی که توسط دون خوان، کاستاندا و تایشا آبلار در این مورد مطرح کردند را در قالب یک فایل صوتی کوتاه شرح دهیم.

🌵 فایل صوتی گیاهان اقتدار در کانال یوتیوب شمنیزم تولتک آپلود شده است.

🍄‍🟫برای گوش دادن به فایل می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید:
👇👇👇
https://www.youtube.com/watch?v=cX3aNSGIjSk

🆔 @nagualism
🆔 @nagualism_media

آتش درون

17 Jul, 13:37


فایل صوتیِ
"ما حقیقتاً چه می‌دانیم؟"

پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳

گفتگوی نیما اورازانی با محمدمهدی اردبیلی

در این مصاحبه دکتر محمدمهدی اردبیلی - متافیزیسین - تلاش می‌کند تا رویکرد شکاکانۀ رادیکال خود را که به عنوان بخش سلبی پروژه‌ای که در اصول مبارزه در زمانۀ نیهیلیسم آغاز کرده است دنبال کند. این گفتگو تفسیر کتاب اصول مبارزه در زمانۀ نیهیلیسم نیست اگر چه با مطالب کتاب مرتبط است. به نظر محمد خواننده باید با خود اثر مواجهه‌ای مستقیم پیدا کند چرا که اثر حیات مستقل خویش را دارد و در معرض تفسیرهای گوناگون قرار دارد.
برگرفته از کانال نیما اورازانی
@Nima_Orazani

آتش درون

17 Jul, 13:37


اگر دوست داشتین این گفتگوی دکتر محمد مهدی اردبیلی را گوش کنید. در مورد شک و گسترش شک در تمام ابعاد دین و فلسفه و علم هست و در آخر به مفهوم پیوندگاه در شمنیزم بعنوان یک راه حل اشاره کوچکی می‌کنه. آدم بسیار باسواد و فیلسوف جالبیه. البته دو ساعته.

آتش درون

10 Jul, 09:55


یک گروه اقلیتی از آدمیان هست که فکر می‌کنند، در نظم اجتماعی هیچ جایگاه بدردبخوری ندارند، یا تمام آنچه که دارند هرقدر هم که بنظر زیاد برسد برای آنها راضی کننده نیست. آنها من های ناراضی هستند. آنها را در بازی دقت اول راه نداده‌اند،‌ یا حتی بازیگر خوبی بودند اما از اینهمه موفقیت بازهم دلخوش نیستند.

بعضی از آنان به حفره درونشان توجه می‌کنند اما اکثریت این گروه می‌خواهند از راه ساحری برای خودشان جای پایی در میان انبوه آدمیان باز کنند. آنها بیشتر می‌خواهند، حتی اگر ندانند که آن بیشتر چیست.
برخی از آنان فکر کردند راه میانبری در دنیای ساحری هست که می‌شود عقب افتادگی‌هایشان را در زندگی جبران کنند. خب به آنها تبریک می‌گویم، عزیزان شما جزو شارلاتان‌ها هستید. البته ناراحت نشوید! تقریبا همه داوطلبان ساحری این دوره شارلاتان بودن را طی می‌کنند، تا روزی متوجه می‌شوند که بجایی رسیدند که نه یک ساحر هستند و نه یک آدم معمولی.

آنها متوجه می‌شوند که با تمام تلاش هایی که کردند، نه در دنیای دقت اول کارایی چندانی به آنان اضافه شده و نه در دقت دوم. و حال در چنین برزخ دردناکی، بایست انتخاب نهایی خود را انجام دهند، راه را ادامه دهند یا برگردند؟

و البته اکثراً با دستاوردهای اندکی از دقت دوم، به دنیای زندگی روزمره باز می‌گردند. چند تا رویا دیده‌اند و چندباری معرفت خاموش را تجربه کرده‌اند و بالاخره می‌دانند چیزکی هست، اما به لعنت شیطان هم نمی‌ارزد. سختی‌های این برزخ طولانی ارزشش را ندارد.

اکثریت این گروه به این نتیجه خواهند رسید که همان درخواست‌های نظم اجتماعی آرامش‌بخش تر است. البته فرصت‌ها و زمان زیادی را از دست داده‌اند و شکست خورده و زخمی دوباره به میان آدمیان باز می‌گردند. یک عده ای از اینها ممکن است خطرناک‌ باشند و سعی کنند فرقه‌ای برای خودشان ترتیب دهند و داستانی بسازند،‌ آنها چیزهایی دیده‌اند و می‌توانند با معارف دیگر سرهم کنند تا جلب توجه کند و خودبزرگ‌بینی خود را دوباره راه اندازی نمایند.

اما افراد معدودی انتخاب می‌کنند که از دنیا بگذرند و راه ساحری را ادامه دهند. آنها دیگر در دنیای روزمره آرامشی نمی‌یابند. کم کم و به سختی از جهان مادی فاصله می‌گیرند. سالهای سال در دشت برزخ دردمندانه پیش می‌روند تا اینکه درهای جهان ساحران برویشان باز می‌شود. آنان شکل انسانی خود را از دست می‌دهند. بنابراین از عواطفی چون رقابت و برتری جویی خالی می‌شوند. عمل کردن برایشان چیزی جز پیروی از قصد و همراستایی با آن نیست.

برای ایشان قصد مهمترین بخش زندگی را تشکیل می‌دهد و البته همانطور که دون‌خوان به کارلوس گفت هنوز هم نمی‌توانند آن را برای کسی توضیح دهند و اگر کسی از آنها در مورد چگونگی قصد بپرسد، مانند سگی که دنبال دمش کند دور خود می‌چرخند.



ناوال‌ها یا بگوییم اوتاد یا اولیائی نیز هستند که از سوی خود روح انتخاب می‌شوند. چرا؟ کسی چه می‌داند. آنها داوطلب ساحری نبودند. آنها دنبال جلو زدن از دیگران با استفاده از دنیای دقت دوم نبودند. آنها را روح به دام انداخته و خود پرورششان می‌دهد. افرادی چون ناوال خولیان یا دون‌خوان و کارلوس کاستاندا که قصد، روح، بیکرانگی آنان را سوا می‌کند و بشیوه‌ای قدرتمندانه در اختیار می‌گیرد و می‌آموزد و هدایت می‌کند. ماجرای ایشان را کارلوس برای ما تعریف کرده است.

برای گروه اول که اکثریت ابنا بشر را تشکیل می‌دهند کل این راه ابلهانه است. حق هم دارند. چون فضیلت همانطور که حتی سقراط و ارسطو به آن اشاره کرده‌اند دقیقا چیزی است که برای زندگی واجب نیست. و ساحری بعنوان یک فضیلت هیچ وقت یک انتخاب واجب نیست و نخواهد بود.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

10 Jul, 09:46


سئوال بعدی که به ذهن خطور می‌کند این است که اصلا چرا باید به چیزی تا این حد فرای آموخته‌ها و آگاهی روزمره یعنی قصد، پرداخت؟ چرا باید قصد کردن را یاد گرفت؟

برای اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه، اصلا لزومی به پرداختن به چنین معنای استعلایی و فراسوی فهم روزمره وجود ندارد. دقت اول، گزینه‌های جایگزین فراوانی برای سرگرمی و خوشی در اختیار ما می‌گذارد که با کمی درد و رنج کم و بیش ما را سرحال می‌کند. پول، شهوت، قدرت، مقام، موفقیت، شهرت، زیبایی، خانواده خوب، احترام... اگر بهرروی و بهرصورت با این جور چیزها اوضاع و احوال خوبی دارید، به خودتان زحمت ندهید.

مفهوم قصد اصلا به کار شما نمی‌آید. از زندگی‌تان لذت ببرید. خب گاهی پیش مشاور روانشناس بروید و منیت‌ خودتان را بطور نسبی ترمیم و تقویت کنید. پشتکار و امید داشته باشید، بهرحال دیر یا زود به بعضی از این برتری‌های نسبی که در دقت اول و نظم اجتماعی ارزشمند شمرده می‌شوند، خواهید رسید. مردم به شما احترام خواهند گذاشت و بعنوان یک برنده به شما غبطه خواهند خورد.

البته همیشه یک حفره عجیبی در وجودتان باقی خواهد ماند که کافی است به آن توجه نکنید. این حفره همان چیزی است که با روح، قصد، بیکرانگی می‌بایست پر می‌شد. اما به آن اهمیت ندهید. واقعا برای ادامه زندگی به آن نیاز ندارید. تولید مثل کنید این هدف غایی زندگی شماست. حتی ادامه این متن را هم نخوانید، ادامه این مطلب بهیچ درد شما نمی‌خورد.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

09 Jul, 15:24


چطوری قصد کنیم؟ برای پاسخ به این سئوال اول باید ببینیم اصلا قصد چیست؟

دون‌خوان گاهی چند خطی در مورد قصد صحبت کرده، اما همیشه کارلوس را در تحیر ناشی از گفتارش تنها گذاشته تا خودش در نهایت در ساحت بی‌کلام معرفت خاموش آن را کشف کند. اما ما به کمک بیشتری نیازمندیم. چرا که کارلوس تنها با قرار گرفتن در جوار انرژی ناوال دون‌خوان، خودبخود پیوندگاهش بسوی معرفت خاموش متمایل می‌شد، اما ما تنها هستیم. این هم مبارزه ماست که باید آن را بپذیریم.

یکی از راه‌های منطقی برای رسیدن به معنای یک چیز این است که مشخص کنیم که شئ مورد نظر چه چیزی نیست. مثلا می‌شود اتوبوس را اینطور تعریف کرد که وسیله ای نقلیه است، اما دوچرخه یا موتورسیکلت نیست. چرا نیست؟ چون بیش از دو نفر قادر به نقل و انتقال با آن هستند.

برای ما در دقت اول قصد هم یک چیز است و البته که در دقت دوم قصد چیز نیست، اما ما در نحو کلام دقت اول، فقط با چیزها سروکار داریم. اگر برای ما در دقت اول بزرگترین معنا مثلا خدا باشد، بازهم برایمان یک چیز است، چون می‌توانیم به آن اشاره کنیم، می‌توانیم آن را بنامیم و حدودش را مشخص کنیم و بگوییم خدا چی هست و چی نیست. که خب این بحث دیگری است.

برویم سراغ قصد.
از خود بپرسیم قصد کردن، چه چیزهایی نیست؟ قصد کردن آرزو کردن نیست. چون آرزو کردن یعنی خواستن چیزی که الان وجود ندارد. هر آرزویی خوب یا بد، زیبا یا زشت، بزرگوارانه یا کوته‌فکرانه ... شامل چیزهایی می‌شود که الان نیستند و ما آرزو داریم باشند. قصد اینگونه نیست. قصد هرچیزی، الان همین حالا حضور دارد، کافی است با آن همراستا شویم تا ایجاد شود.

قصد خواستن نیست. خواستن یا خواسته‌ها از من بر می‌خیزند. من چیزی را می‌خواهم. من خانه ویلایی می‌خواهم. من شغل پردرآمد می‌خواهم. من همسر ایده‌آل می‌خواهم. اما قصد از من بر نمی‌خیزد. این کالبد انرژی است که قصد می‌کند. و بله اگر فعلا هیچ دیدگاهی در مورد کالبد انرژی نداریم، باید بدانیم که احتمالا بطور اتفاقی در لحظاتی کاملا خاص، بدون اینکه آگاه باشیم قصدهایی کردیم و نتیجه‌اش همین زندگی کنونی ماست. مروردوباره این قصدهای خاموش غالبا فراموش شده را بیادمان خواهد آورد.

قصد نیت نیست. هرچند نیت کردن در بین ما ممکن است اشاره به امری مقدس باشد. اما قصد نیت هم نیست. در روایات دینی ارزش هرکار با توجه به نیت و انگیزه فاعل تعیین می‌شود. اگر عملی با نیتی پاک انجام شود آن عمل ارزشمند است والا اعمال نیک مردمان با نیتی پلید سرانجامی جز زشتی به بار نخواهد آورد. اما قصد نیت نیست. زیرا قصد در فضایی انجام می‌گیرد که دوگانه‌های جزیره تونال مانند پاکی و پلیدی، زشتی و زیبایی، ثواب و گناه معنایی ندارند. .

برای ما بطور عادی قصد و نیت و آرزو و خواسته و نیاز و دعا و غیره تقریبا معنای یکسانی دارند. تمامی آنها متکی بر چیزی هستند که من بنحوی خواستار آن هستم. اما قصد Intentionality در دنیای دون خوان شامل اینها نمی‌شود. پس فعلا دنبال قصد در جایی فرای اینها بگردیم.

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

04 Jul, 12:35


اینکه گفته می‌شود این راه سخت است به چه معناست؟ آیا کائنات، روح، قصد سادیسم دارد و بوسیله ناوال‌ها با آزار کارآموزان ساحری لذت می‌برد؟

اینقدر ساده اندیش نباشیم. دون‌خوان در کتاب قدرت سکوت توضیح می‌دهد:

کارآموز باید بشدت بکوشد تا پیوند خود را با روح وضوح بخشیده و احیا کند. اگر پیوند احیا شد او دیگر کارآموز نیست. ولی تا آن موقع برای ادامه کار، باید دست از فردیت خود بردارد. این مشکلترین قسمت است. در ادامه می‌گوید:
هیچکس داوطلب ورود به دنیای ساحری نمی‌شود، زیرا داوطلبان همواره هدفی معین دارند و این هدف دست برداشتن از فردیت را برای آنان مشکل می‌سازد. اگر دنیای ساحری از داوطلبان، عقاید و اعمالی برخلاف هدف آنان بخواهد، آنان بسادگی هرگونه دگرگونی را رد می‌کنند.

درواقع منیت و خودشیفتگی برنامه اصلی زندگی ماست. هرکاری هر فکری هر سخنی که می‌گوییم در جهت ارضا منیت و خودبینی‌مان است. کافی است یک بار افکار روزانه‌مان را چک کنیم. اگر قرار باشد روح، قصد، کائنات خودش را به ما نشان دهد باید این بساط منیت را کوچک کرد تا برای انرژی کیهانی جا باز شود. کوچک کردن من دردناک است چون ما را به این باور رسانده‌اند که جز من شگفت‌انگیز، قدردانی‌نشده، گوگولی‌مان چیز دیگری نیستیم.

کوچک کردن من یا ایگو برای ما مانند مردن است. اگر کسی منیت کوچک شده‌ای داشته باشد خودبخود شاد و شادمان بدون هیچ فشاری با روح مرتبط می‌شود. اما داوطلب ساحری که فکر کرده خیلی زرنگ است و قرار است هم از توبره منیت‌اش بخورد و هم از آخور کائنات بهره ببرد، کور خوانده و سخت‌ترین فشارهای ممکن را لاجرم باید تحمل کند تا دست از نشخوار خواسته‌ها و شهوات و منیت‌اش دست بکشد. حضرت حافظ می‌فرماید: صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

03 Jul, 10:37


راه دون‌خوان چطور راهی است؟ آیا قابل مقایسه با سیستم‌های عرفانی یا حتی شمنی متداول است؟

واقعیت این است که راه دون‌خوان راهی بشدت خلوت و کم رهرو است. در طول سالیان افراد بسیاری را دیده‌ام که مدعی پیروی از سیستم دون‌خوان هستند، اما حتی برای حرکات جادویی که اولین و ساده‌ترین تمرین این مسیر است، در رفتارهای روزمره‌شان جایی باز نکرده‌اند. تمامی این تیپ افراد خودبخود ازین مسیر حذف شده و تنها یک در هزار ممکن است پا از این حد فراتر بگذارند.

من واقعا راه دون‌خوان را به کسانی که خودشان را برای یک مبارزه سخت و جدی و بیرحمانه با نفس‌شان آماده نکرده‌اند، پیشنهاد نمی‌کنم. بهر دلیلی اگر جذب این سیستم شده‌اید، بدانید که این سیستم همانطور که آخرین ناوال‌هایش بیرحمانه شاگردانشان را می‌آزمودند، شما را در ورطه امتحان خواهد نهاد و هرکس بناچار بتنهایی ناوال خویش خواهد بود.

اینها بخودشان جنگاور می‌گفتند و این سخن را بگزاف بر زبان نمی‌آوردند. واقعا هرلحظه آماده بودند که در این مسیر همچون جنگجویی رها از خود، وجودشان را در میدان نبردی خونین با دیدگاه‌های مشترک اجتماعی و نفس برآمده از آن بگمارند. این راه افرادی نیست که دنبال این هستند که در جمعی حرفی برای گفتن داشته باشند و ابرویی بالا بیاندازند و عشوه‌ای آمده و با حالت دانای کل ابراز فضل کنند. نه این سیستم پوست چنین افرادی را می‌کَند و دباغی می‌کند.

تایشا آبلار را مجبور کردند یکسال جلوی کلیسای جامع گدایی کند و بوی گند بگیرد تا از احساس برتری‌جوئیش دست بردارد. ماشین کورسی فلوریندا را انداختند ته دره تا او دیگر هوس نکند با تکبر پشت فرمانش بنشیند و از وزش باد در موهایش لذت برده و به دیگران فخر بفروشد. کارلوس کاستاندا یکسال در یک رستوران بین راهی در مسیری که همه از اسپانیش ها بدشان می‌آمد، آشپزی می‌کرد و شب گشنه می‌خوابید تا رسوبات دکتر کارلوس کاستاندا نویسنده مشهور از وجودش پاک شود.

چرا کسی فکر کرده که با پای گذاردن در این راه، روح برای او چنین امتحاناتی را فراهم نخواهد کرد؟

@Atashdaron1 🆔

آتش درون

21 Jun, 07:56


🆔 Channel : @IgSavenews
🤖 Bot : @IgSavesbot

آتش درون

16 Jun, 15:59


آیا این دنیا سراسر زجر است؟ آیا این دنیا سراسر شادی است؟ آیا اصلا شادی و غم، ظلم و عدل، مهر و کین و دیگر دوگانه‌های جزیره تونال، در بیرون از ما وجود دارند؟ اگر ظلم و عدل فی‌نفسه و بدون مداخله ایگوی من در بیرون موجود است، چطور می‌شود که در مشاهده رویدادی واحد، یکی احساس ظلم و دیگری ظن بر عدل می‌برد؟

این دوگانه‌های تونال ساخته تجربیات و آموزش ما از کودکی تا بزرگسالی، بعلاوه امتداد بلاانقطاع گفتگوی درونی ما در مورد آنهاست. اینها چیز بیشتری نیستند با اینحال بدون شک تا وقتی که در دقت اول هستیم، تنها گزینه ما پیوستن و تایید یکی از هرکدام از این گزینه‌های دوتایی است تا بتوانیم دست به عمل بزنیم (به فصل افتاده کتاب هدیه عقاب رجوع کنید).

تا وقتی که انسان تجربه‌ای از دقت دوم نداشته باشد استحکام دقت اول چنان خدشه‌ناپذیر است که محال است چیزی جز آن برای ما بعنوان منباء آگاهی شناخته شود. و این آگاهی شامل انتخاب بین این جفت‌های دوتایی می‌شود. زشت و زیبا، فقیر و غنی، علمی و غیرعلمی، عملی و غیرعملی ....

در مورد زجرآوری یا شادی در دنیا هم این انتخاب وجود دارد. شما می‌توانید انتخاب کنید که شاد باشید یا غمگین. چارلی‌چاپلین می‌گوید دنیا از نزدیک تراژدی و از دور کمدی است. انتخاب با خود شماست. البته که در مورد یک طیف از احساسات از شادی شدید تا اندوه بی‌پایان صحبت می‌کنیم. اینکه کجای این طیف قرار بگیریم، انتخاب خودمان و همینطور اطرافیان و روابط و آموزش‌های دوران کودکی ماست که عموماً اندوه و غم منتخب عام مردمان است که خودش جای بحثی دیگر دارد.

پس از این انتخاب، گفتگوی درونی ما مدام گزینه ما را تایید می‌کند و دقت ما خودبخود در تمامی شرایط بدنبال یافتن تایید گزینه مطلوب ما می‌گردد. اما برای کسی که تجربه اندکی از دقت دوم داشته باشد، آنچه در بیرون است نه عدل است نه ظلم. نه غم است نه شادی. بیکرانگی فراسوی این گزینه‌های دوتایی است. اگر آن را خدا بنامیم نه عادل است نه ظالم. نه مهربان است نه بیرحم. این گزینه‌های دوتایی که به کائنات نسبت می‌دهیم، تنها برون‌فکنی ما برای انسانواره سازی حقیقتی فراسوی نحوکلام و شناخت انسان عادی است.
@Atashdaron1 🆔