شماره ویژه عید مجله محبوب من بخش عمدهش به مرور زندگی دو نفر اختصاص داشت که خودکشی کردن. پادکست ورزشی محبوب من در اپیزود سال نو امید را نکوهش میکرد و پادکست دیگهای از سوگ به عنوان سین هشتم هفتسین حرف میزد. انگار یه جمعبندی عمومی در حال شکل گیریه که حالا که قرار نیست خوشحال باشیم راهی پیدا کنیم برای فهمیدن اندوه، تحملپذیر کردن اندوه، کنار آمدن با اندوه.
تو این حال و هوا بودم که دوست عزیزی برای تبریک عید زنگ زد بعد هم با خوشحالی خبر داد که کار دلخواهش را پیدا کرده. موقع خداحافظی ازش تشکر کردم هم برای تبریک عید هم برای خبر خوب.
راستش اینروزها خیلیها در ایستگاه زندگی منتظر رسیدن خبر خوبی هستن. خبر خوبی که گاهی از جایی که انتظارش را نداریم میرسه. میخوام بگم، شما که احیانا خبر خوبی دارین از رسوندنش به آدمهایی که دوستتون دارن دریغ نکنین. مولوی میگفت تو دنیایی که پر از سرکه است کار ما قند ریختنه. پس شمایی که هنوز دستت به قند و شکر میرسه، بریزش تو سرکهها. خدا را چه دیدی شاید سکنجبین بدی از کار در نیامد.