دیدهشدن یک میل طبیعی انسانی است که در ناخودآگاه همه ما ریشه دارد. در شرکتهای قائم به فرد، وقتی صاحب یک کسبوکار میلیاردها تومان برای تبلیغات هزینه میکند، گاهی بهدنبال برآوردن همان میل دیدهشدن است. تبلیغات بستری است که به افراد اجازه میدهد تا برند خود را با تصویر و صدای خودشان گره بزنند، حتی اگر در واقع به رشد کسبوکار کمک چندانی نکند.
اما چرا وقتی نوبت به سرمایهگذاری در زیرساختهای بازاریابی، مدیریت دادهها یا حتی آموزش تیمها میرسد، بسیاری از صاحبان کسبوکار پا پس میکشند؟ دلیل اصلی این است که این موارد معمولاً پشت صحنه هستند؛ دیده نمیشوند و بازخورد لحظهای ندارند.
۱. اثر خودنمایی (Spotlight Effect):
انسانها معمولاً فکر میکنند دیگران بیشتر از آنچه واقعاً هست، به آنها توجه میکنند. این اثر باعث میشود صاحبان کسبوکار احساس کنند اگر در فرآیند ساخت و اکران تبلیغات حضور پررنگ داشته باشند، سهم بزرگی از موفقیت کسبوکار به آنها نسبت داده میشود.
۲. بازده فوری:
تبلیغات نتایجی سریعتر از سرمایهگذاری در زیرساختها نشان میدهد، همین موضوع تمایل افراد به انجام اقدامات فوری را تقویت میکند.
۳. ترس از نادیدهگرفتهشدن:
زیرساختها، ابزارها و برنامههای بازاریابی که فرد در آن نقش مستقیم ندارد، احساس اهمیت شخصی فرد را تقویت نمیکنند. این باعث میشود افراد احساس کنند نقش آنها کمرنگ است.
صاحبان کسبوکار باید بین تمایل طبیعی به دیدهشدن و نیاز واقعی کسبوکار به زیرساختهای پایدار تعادل برقرار کنند. سرمایهگذاری در زیرساختها، اگرچه در ابتدا کمتر جذاب به نظر میرسد، در بلندمدت پایههای مستحکمتری برای موفقیت کسبوکار فراهم میکند.
نکات پایانی:
برای رشد پایدار، باید از وسوسه لحظهای دیدهشدن گذر کنیم و به سرمایهگذاریهایی فکر کنیم که در طولانیمدت ارزش واقعی ایجاد میکنند. دیدهشدن مهم است، اما کافی نیست.
ضمنا باید اشاره کنم در این نوشته درباره تأثیر تبلیغات بر کسبوکار صحبت نکردم، بلکه این یک نگاه آسیبشناسانه بود به تبلیغاتی که بهجای وظیفه ذاتی خودشان، صرفاً برای دیدهشدن افراد اکران میشوند.
〰️
علیجاه شهربانویی - مشاور بازاریابی و تبلیغات