کانال اهل نوشتن @ahleneveshtan در تلگرام

اهل نوشتن

اهل نوشتن
برای هم‌رسانیِ بهترین یادداشت‌های همسفران مدرسه نویسندگی
@shahinkalantari
6,892 مشترک
785 عکس
13 ویدیو
آخرین به‌روزرسانی 09.03.2025 00:52

هنر نوشتن: راهی به سوی خلاقیت و خودابرازی

نوشتن یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین ابزارهای ارتباطی انسان‌ها است که از دیرباز تاکنون تأثیرات عمیقی بر روی جامعه و فرد داشته است. این هنر نه فقط به معنای ثبت کلمات بر روی کاغذ بلکه به معنای بیان افکار، احساسات و ایده‌هاست. از داستان‌های کهن گرفته تا یادداشت‌های روزانه، نوشتن ابزاری است که به ما امکان می‌دهد تا تجربیات‌مان را با دیگران به اشتراک بگذاریم و به فهم بهتری از خود و اطرافیان‌مان دست یابیم. امروزه، با پیشرفت تکنولوژی و ظهور رسانه‌های اجتماعی، نوشتن به ابزاری قدرتمند برای ابراز خلاقیت و ارتباطات انسانی تبدیل شده است. در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف هنر نوشتن و تأثیرات آن بر فرد و جامعه خواهیم پرداخت.

چرا نوشتن مهم است؟

نوشتن به عنوان یک فعالیت خلاق، به انسان‌ها این امکان را می‌دهد که افکار و احساسات خود را به وضوح بیان کنند. این مهارت می‌تواند به بهبود تفکر انتقادی و حل مسأله کمک کند. از آنجا که نوشتن یک فرآیند ساختاری است، افراد را به تفکر عمیق‌تر در مورد موضوعات مختلف تشویق می‌کند.

علاوه بر این، نوشتن به انسان‌ها کمک می‌کند تا تجربیات روزمره خود را مستند کنند و به عنوان یک وسیله برای خودابرازی و خودشناسی عمل کند. با نوشتن، فرد می‌تواند به بررسی احساسات خود پرداخته و از این طریق به آرامش ذهنی دست پیدا کند.

چگونه می‌توانیم مهارت نوشتن خود را بهبود ببخشیم؟

بهبود مهارت نوشتن نیازمند تمرین مداوم و پذیرش بازخورد است. یکی از بهترین روش‌ها، خواندن متون مختلف مانند کتاب‌ها، مقالات و داستان‌هاست. این کار به نویسندگان کمک می‌کند تا با سبک‌های مختلف نوشتن آشنا شوند و دایره واژگان خود را گسترش دهند.

شرکت در کارگاه‌های نویسندگی و نوشتن مقالات و یادداشت‌های روزانه نیز می‌تواند به تقویت مهارت نوشتن کمک کند. همچنین، مهم است که نویسندگان به بازخورد دیگران گوش دهند و از آن به عنوان ابزاری برای یادگیری و پیشرفت استفاده کنند.

نوشتن چه تأثیری بر سلامت روان دارد؟

تحقیقات نشان می‌دهد که نوشتن می‌تواند به کاهش استرس و اضطراب کمک کند. با بیان احساسات و تفکرات، فرد به نوعی تخلیه عاطفی دست یافته و می‌تواند به آرامش روانی برسد. این فرآیند به فرد این امکان را می‌دهد که با مشکلات خود به طور مستقیم مواجه شود.

علاوه بر این، نوشتن می‌تواند به فرد کمک کند تا تجربیات منفی را پردازش کرده و آنها را به یک داستان مثبت تبدیل کند. این عمل می‌تواند به رشد شخصی و بهبود سلامت روان منجر شود.

چگونه نوشتن می‌تواند به ارتباطات اجتماعی کمک کند؟

نوشتن به عنوان یک ابزار ارتباطی، این امکان را فراهم می‌آورد که افراد احساسات و افکار خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. این ارتباط به تقویت روابط شخصی و اجتماعی کمک می‌کند و فهم بهتری از یکدیگر به وجود می‌آورد.

علاوه بر این، نوشتن در رسانه‌های اجتماعی و وبلاگ‌ها می‌تواند به افراد کمک کند تا به یک جامعه بزرگتر بپیوندند و تجربه‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. این ارتباطات می‌تواند به تبادل ایده‌ها و فرهنگ‌ها منجر شده و در نتیجه به رشد اجتماعی کمک کند.

آیا نوشتن می‌تواند به خلاقیت کمک کند؟

بله، نوشتن یکی از بهترین روش‌ها برای تحریک خلاقیت است. هنگامی که فرد مشغول نوشتن می‌شود، مغز او فعال‌تر شده و ایده‌های جدیدی به وجود می‌آید. این فرایند به فرد کمک می‌کند تا اشکال جدیدی از بیان را کشف کند.

نوشتن داستان‌ها و شعرها همچنین به افراد این امکان را می‌دهد که به تخیل خود پرداخته و دنیای جدیدی را بسازند. این نوع خلاقیت می‌تواند به سایر جنبه‌های زندگی، از جمله شغل و تحصیلات، نیز سرایت کند.

کانال تلگرام اهل نوشتن

با ورود به کانال تلگرامی اهل نوشتن، شما وارد دنیایی از خلاقیت و ابداع میشوید. این کانال توسط گروهی از نویسندگان و شاعران حرفه ای ایجاد شده است تا شما را در دنیای داستان ها، شعر ها و نوشته های زیبا هدایت کنند. آیا شما همیشه علاقه مند به خواندن داستان های جذاب بوده اید؟ آیا میخواهید شعرهای زیبا را در زمینه های مختلف بخوانید؟ اگر پاسخ شما بله است، اهل نوشتن کانالی است که بیشترین نیاز شما را برطرف خواهد کرد. این کانال به عنوان یک فضای خلاق برای اشتراک داستان ها، شعر ها، مقالات و نوشته های زیبا شناخته میشود. با عضویت در این کانال، شما فرصت خواهید داشت تا اثرهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و از خلاقیت های دیگران نیز لذت ببرید. به جای گذشتن از وقت خود با صفحات اجتماعی بی موضوع، بهتر است که در اهل نوشتن عضو شوید و از آثار هنری گروهی از استعدادهای نهان لذت ببرید. پس چه دلایلی وجود دارد که شما از عضویت در این کانال صرف نظر کنید؟ از این به بعد، هر زمان که به دنبال خواندن یک داستان جذاب یا شعری دلنشین هستید، به اهل نوشتن مراجعه کنید و از تجربه یکتای خود لذت ببرید.

آخرین پست‌های اهل نوشتن

Post image

✏️نوشتن از مادر و پدر | «زندگی‌نامه‌ی مادرم» از روبرت صافاریان

📎 تماشای وبینار نویسنده‌ساز | ۱۲۳

⬇️
https://youtu.be/Ld1WvcCj5Ec?si

@nevisandehsaz

🏠 نشر نویسنده‌ساز
#پادکست #نویسنده‌ساز

08 Mar, 18:03
271
Post image

آره آره، نه نه!

می‌خواهم خودم را شگفت‌زده کنم.

بروم بستنی وانیلی بخرم، با مغزیجات، میوه، پودر نارگیل، کنجد، عسل و چند عدد بیسکوئیت پتی‌بور که مثل سربازان وفادار، لایه‌لایه روی هم رژه بروند. اما این برج شیرین، کمرم را خم می‌کند، قندش خونم را به رقص دیوانه‌وار می‌آورد و من، چاق‌تر از دیروز، در آینه به خودم چشم‌غره می‌روم. ولش کن! این شگفتی مرا راهی تخت مرده‌شورخانه می‌کند.

آهان، فهمیدم!

می‌روم گل‌فروشی، یک دسته‌ی بزرگ از رزهای عاشق، آلسترهای مغرور و میخک‌های پرناز می‌خرم، در گلدان‌های شیشه‌ای خانه‌ام مثل تاج‌گل‌های سلطنتی می‌چینم. اما چند روز بعد، وقتی پژمرده شدند و در سطل زباله مثل عروس‌های فراموش‌شده افتادند، دلم برای این لاشه‌های خوشبو می‌سوزد. عمرشان کوتاه‌تر از یک آه، زیبایی‌شان چون باد به یغما رفته!

نه، بهتر است در خیابان شلوغ گم بشوم، مثل پرنده‌ای رها، هی بروم و بیایم. اما کجا؟ لوکیشن گوشی‌ام مثل سایه‌ای مزاحم تعقیبم می‌کند، و اگر دهان باز کنم و سرِ خرید چانه بزنم، لهجه‌ی غلیظم فریاد می‌زند: “این غریبه، خزانه‌اش اصفهان است!” حتی اگر در سمرقند و بخارا هم گم بشوم، باز مرا به دیار چوب‌خط‌هایم بازمی‌گردانند. چرا؟

نه، بروم یک رستوران مجلل! غذاهای لاکچری سفارش بدهم، بی‌خیال قیمت، بشقاب‌ها را فتح کنم. اما تنهایی؟ غذا در گلویم مثل سنگی گیر می‌کند. چه کاری است؟ با یک‌سوم این پول، خودم در خانه جشنی از طعم برپا می‌کنم، بچه‌هایم دور سفره چون پروانه می‌چرخند و من از خنده‌هایشان مست می‌شوم، والله!

آهان! فکر بکری چون الماس خام!

بروم کوچه‌پس‌کوچه‌های کودکی‌ام، دستم را به دیوارهای کاهگلی بکشم که مثل پوست زمین نفس می‌کشند، به آسمان نگاه کنم، با ابرها چون رقاصان خیال هم‌رقص شوم. یواش! کدام کاهگل؟ همه را بلعیده‌اند، آسمان‌خراش‌ها چون غول‌های بی‌روح قد کشیده‌اند. ابرها؟ غیبشان زده، آسمان از تشنگی ناله می‌کند و من هنوز در رویاهام غرقم؟ دلم خیلی خوش است!

بلند می‌شوم، زنگی به خواهر و برادرم می‌زنم، به یاد گذشته‌ها، قهقهه‌ها مثل موج به ساحل دلم می‌رسد. مگر هفته‌ی قبل و پیش‌ترش همین آواز را نخواندی؟ سرجات بنشین! مهربانی‌ات مثل چای زیاد دم‌کشیده، تلخ شده!

خوب، فهمیدم!

اگر سنگ در مسیرم نیندازی، می‌روم قشم. صبح و شب کنار دریا، چون نگهبان خورشید بنشینم، طلوعش را بدرقه کنم، غروبش را در آغوش بگیرم، در آب شنا کنم، میگو بخورم، بندری برقصم. یواش! شنا که بلد نیستم، غرقم حتمی است! میگو؟ پوستم فریاد می‌زند! رقص؟ من؟ قشم؟ ایران؟

دَدم وای! بس است دیگر، چه کنم؟

چمچاره کن، بنشین سرجات! غصه را چون مهمان ناخوانده در آغوش بگیر، ناله سر بده. وا اسفا! وا حسرتا! وا دریغا! دختران حوا، پسران آدم، لایه‌ی اوزون، جنگل‌های آمازون!… آن وقت دخترانم بیایند، دلداری‌ام بدهند، مرا به زندگی امیدوار کنند، برایم النگو بخرند، جشن تولد بگیرند، با موسیقی زنده شگفت‌زده‌ام کنند! واقعاً؟ مگر من دختر دارم؟ نوچ!

پس بهتر است فعلاً شگفت‌زده نشوم.
یا شاید هم شگفتی، همین خیالات باشد؟

خیالاتی به شیرینی یک قاشق بستنی. راستی، بستنی وانیلی چند کالری دارد؟

08 Mar, 11:19
433
Post image

✏️ مثلث دگرگرد: برای تغییر و تحول از راه نوشتن و خاندن و گامیدن

👀 تماشای وبینار نویسنده‌ساز | ۱۲۲

⬇️
https://youtu.be/fchwMOalFHY?si

@nevisandehsaz

🏠 نشر نویسنده‌ساز
#پادکست #نویسنده‌ساز

07 Mar, 06:57
595
Post image

لعنت به معلم‌هایی که نگفتند «تو هیچ گهی نمی‌شوی»

کامیون کامیون کتاب انگیزشی را برای یک رمان قربانی می‌کنم. تمام امیدهای پیزوری‌شان را می‌دهم دست رمان‌هایم تا بجوند و تف‌شان کنند. ترجیح می‌دهم با مارکی دو ساد عمق کثافت انسان را بکاوم، تا با فلانی صورتم را بشویم و منتظر بارش اسکناس بنشینم. دوست‌تر دارم هم‌دم هدایت زندگی را فحش‌کش کنم و هم‌راه داستایوسکی خودم را، تا با هر ننه‌قمری «به خودم عشق بورزم!»

آن‌ها که امید را می‌کشند را ترجیح می‌دهم به آن‌ها که امید را کش می‌دهند. ناامیدی در لحظه زهرش را می‌ریزد، نه مثل امید که چنان موذیانه و حتا ناآگاهانه رگ‌هایت را پر زهر می‌کند تا هر وقت خودش مرد، تو را هم بکشد. ناامیدی نمی‌خواهد تو را با خود پایین بکشد. با هم در قعری لمیده‌اید و چای می‌نوشید و حتا حتا حتا غرق در تاریکی قعر، به درخشش ستاره‌ها می‌نگرید.

یک رمان امیدکُش می‌ارزد به ده زردکتاب امیدکِش. یک «تو هیچ گهی نمی‌شوی» به ده «پتانسیلش را داری، فقط باید بیش‌تر تلاش کنی» که خیالت را راحت و کاری می‌کند از بوی لجن لذت ببری. کوتاهش، درود بر امیدکُش یا امیدکِشی که از جایت برکند، نه این که به همین جایت قانعت کند.

〰️نیل، واژه‌خانه

06 Mar, 20:21
703