ادب و حکمت @adabvahekmat Channel on Telegram

ادب و حکمت

@adabvahekmat


کانالی کوچک درباب اشعار شعرا وکلمات حکیمانه ولغت وادبیات
ادب مرد به زدولت اوست

@ahmadi8619 /ارتباط با ادمین

ادب و حکمت (Persian)

کانال "ادب و حکمت" یک فضای کوچک و زیباست که به اشعار شعرا، کلمات حکیمانه، واژه‌های ادبی و ادبیات اختصاص یافته است. این کانال منحصر به فرد با تلاشی بی‌وقفه توسط ادمین خود، آقای احمدی، به وجود آمده است. اگر به دنبال یک مکان دنج برای آشنایی با آثار ادبی برجسته و حکایات زیبا هستید، "ادب و حکمت" گزینه‌ی مناسبی برای شماست. در این کانال، ادب و حکمت همراه با هم به زیبایی‌های زندگی پی می‌برند. با پیوستن به این کانال، می‌توانید در معرفی بهترین شعرا، شاعران برجسته، واژه‌های کاربردی و زیبا، و نکات حکیمانه، از تلاش بی‌وقفه آقای احمدی برای ارتقای سلیقه‌ی فرهنگی خود بهره‌مند شوید. بنابراین، با اتصال به این کانال، در جریان آخرین اخبار و مطالب جذاب ادبی قرار خواهید گرفت. جهت ارتباط با ادمین، با نام کاربری @ahmadi8619 در تلگرام در ارتباط باشید. شما نیز می‌توانید به این جامعه‌ی فرهنگی و ادبی بپیوندید و تجربه‌ی یک مسیر جدید در دنیای ادب و حکمت را آغاز کنید.

ادب و حکمت

07 Feb, 06:28


«بارِ درختِ سرو»

میرزا مهدیخان بیان الملک

گویند سرو را ثمری نیست در جهان
این طُرفه باوریست که هر بی بصر کند

ما سرو دیده ایم که خورشید بارِ اوست
اینک قدِ¹ تو هرکه تواند نظر کند

___
1_رُخ


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

04 Feb, 02:55


«بدیههٔ فتحعلی خان صبایِ کاشانی»

از فتحعلی خان ملکُ الشّعرا است در حالتی که دیوانِ اشعارِ خودرا با دستِ خود تقدیم حضور خاقان مغفور فتحعلی شاه مبرور نموده و خاقان با دستِ خود دیوان را گرفته اند بالبداهه گفته اند:

دو دستِ گهربار آورد پیش
به دریا سپردم گهرهایِ خویش


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

02 Feb, 03:10


« شاخَکی چند نرگسِ رعنا»

سدید الدّین محمّد عوفی در احوالِ« المولی الأجلّ الکبیر شهاب الدّولةِ والدّین محمّدبن رشید الرّئیس » می نویسند:

از شیخُ الاسلام زکیّ الملّةِ والدّین [ شنیدم که] : دوستی به نزدیک او قدری گل و نرگس فرستاد فی البدیهه این دوبیت گفت:

شاخکی چند نرگسِ رعنا
گُلَکی چند تازه [و] چیده

آن همه دیده های بی چهره
وین همه چهرهای بی دیده¹

⚫️
ثعالبی در یتیمة الدّهر در احوال « أبوحفص عمر بن علیّ المطوّعي» که از نزدیکان امیر أبی الفضل میکالی بوده این قطعه شعر تازی را آورده است که دقیقاً مضمونِ شعر فارسی است. حال بایست بررسی شود که کدام یک از دیگری اخذ نموده ، شعر چنین است :

ألَسْتَ تَرَیٰ أطباقَ وَردٍ وَ حَولَها
مِنَ النَّرجِسِ الغَضِّ الطَّریِّ قُدُود

فَتِلْکَ خُدودٌ ما عَلَیْهِنَّ أعیُنٌ
وَ هذي عُیونٌ ما لَهُنَّ خُدُود²

_
1_لباب الالباب ، محمّد عوفی ، به تصحیح ادوارد جی براون و مقدّمهٔ محمّد قزوینی ، و تصحیحات وحواشی  سعید نفیسی،چاپ اوّل، تهران ، انتشارات هرمس ، ۱۳۸۹ه‍ ش ، جلد اوّل، صفحهٔ ۱۴۲و۱۴۳
2_یتیمةُ الدّهر في محاسنِ أهلِ العصر ، أبي منصور عبدالملک بن محمّد بن اسماعیل الثّعالبي النّیسابوري،حقّقه و ضبطه وشرحه محمّد محیي الدّین عبدالحمید ،الطّبعة الأولیٰ، بیروت ،لبنان ،المکتبة العصریّة ، ۱۴۳۳ه‍ ق، ۲۰۱۲ م ، الجزءُ الرّابع، صفحة ۳۳۵


💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

31 Jan, 04:11


«جدا»

لاأدری

کرد بیجا دلم از طُرِّهٔ جانانه جدا
دستِ مشّاطه الهی شود از شانه جدا

برق در جانِ هواداری فانوس افتد
تا به کی شمع جدا سوزد و پروانه جدا



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

30 Jan, 03:50


«علّتِ خضاب کردن»

کسائی شاعری بود که کِسایِ زهد در بَر داشت و کلاهِ فقر برسَر، غبار از عرصهٔ دل به آستینِ تسلیم فرو رُفته و گَردِ حرص از صحرایِ سینه به آبِ دو دیده در نشانده و اکثرِ أشعارِ او در زهد و وعظ است، ودر مناقبِ اهلِ بیتِ نبوّت. و جای جای که بدایعِ اوصاف و روایعِ تشبیبات گفته است، دادِ سخن داده است و حقِّ بیان بُگزارده.
وجماعتی اورا ملامت کردند که خضاب چرا می کنی؟ این دوبیت در عُذرِ آن گفت:

از خضابِ من و از موی سیه‌کردنِ من
گر همی رنج خوری بیش مخور، رنج مبر

غرضم زو نه جوانی‌ست بترسم که ز من
خِرَدِ پیران جویند و نیابند دگر¹

__
1_لباب الالباب ، محمّد عوفی ، به تصحیح ادوارد جی براون و مقدّمهٔ محمّد قزوینی ، و تصحیحات وحواشی  سعید نفیسی،چاپ اوّل، تهران ، انتشارات هرمس ، ۱۳۸۹ه‍ ش ، جلد دوّم ، صفحهٔ۴۱۵و۴۱۷و۴۱۸


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

29 Jan, 03:43


«مِن خواجه رحمة اللهِ علیه »

این جانِ عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رُخَش ببینم و تسلیمِ وی کنم



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

27 Jan, 03:12


«بیت»

پابوسِ سگانِ تو نگویم هوسم نیست
دارم هوس امّا چه کنم دست رسم نیست


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

26 Jan, 03:22


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

26 Jan, 03:09


«مهرِ موسیِ کاظم { علیه السّلام»

حکیم ظهوری خراسانی

از تفرقهٔ حشر کسی سالم نیست
جز خاطرِ جمع از بنی هاشم نیست

از قُلزمِ غیظِ حق، عبور است محال
گر کشتی مهرِ موسیِ کاظم نیست¹

_
1_مجموعه { جُنگ} رباعیات ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ۱۴۰۵۳، صفحهٔ ۴۶


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

26 Jan, 03:07


« حدیثی ازحضرت امام أبوالحسن موسی بن جعفر { علیهِ الصّلاةُ والسّلامُ} »

قالَ الإمامُ الکاظمُ الأمین أبوالحسنِ موسی بنِ جعفرٍ
{علیهِ الصّلاةُ والسّلامُ} عندَ قبرٍ حَضَرَهُ: إنَّ شَیْئاً هذا آخِرُهُ لَحَقیقٌ أنْ یُزْهَدَ في أوَّلِهِ و إنَّ شَیْئاً هذا أوَّلُهُ لَحَقیقٌ أنْ یُخافَ آخِرُهُ.¹

«ترجمه»

حضرت بر سر گوری که حاضر گشته بودند فرمودند: همانا چیزی که آخرش این است سزاوار است که ازآن روی گردانده شود[ مراد دنیاست]  و چیزی که اوّلش این است سزاوار آن است که از آخرش ترسیده شود.[ مراد حضرت آخرت است] .

«حکایت»

شیخ سیفُ الدّین باخَرزی « قُدِّسَ سِرُّهُ العزیزُ» روزی به جنازهٔ درویشی حاضر شد، گفتند: شیخا تلقین فرمایید. پیشِ روی میّت آمد و این رباعی را فرمود:

گر من گنه جمله جهان کردستم
لطفِ تو امید است که گیرد دستم

گفتی که به وقتِ عجز دستش گیرد
عاجزتر ازین مخواه کاکنون هستم

___
1_تُحَفُ العُقولِ عن آلِ الرّسول ،أبي محمّد الحسن بن علیّ بن الحسین بنِ شعبةِ الحرّاني ،به تصحیح علی اکبرغفّاری ،تهران ،کتابفروشی اسلامیّه ،صفحهٔ۴۳۲


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

22 Jan, 15:49


«بیت عالی»

بسکه بی کس بود مجنون، وقتِ مردن دیدمش
یک سرِ تابوت بلبل، دیگری پروانه داشت


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

22 Jan, 15:47


«بیتی عربی وترجمهٔ آن»

یُخَبِّرُ عَنْ لَثْمِ السُّلافِ لِثامُهُ
وَ تَشْهَدُ أطرافُ الأراکِ بِشَهدِهِ

«ترجمه»

دهان بندِ او خبر می دهد که لثمِ سُلاف که می است نموده که لبان او باشد [ و گوشه وکنار شاخهٔ درختِ اراک گواهی می دهد به شهد وشیرینی دهان او] .

«توضیح بعض لغات»
لَثم: بوسه دادن .قال الشّاعر:

یقولونَ لَثْمُ الغانیاتِ مُحَرَّمٌ
أسَفْکُ دِماءِ العاشِقینَ مُباحُ

السُّلاف: می ، باده .
لِثام: دهان بند، روی بند ، نقاب.
أراک:درختی است که به چوب آن مسواک کنند.حافظ گوید:
إذا تَغَرَّدَ عَن ذِی الْأَراکِ طائرُ خَیرٍ
فَلا تَفَرَّدَ عَن رَوضِها أَنینُ حَمامي

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

21 Jan, 02:29


بیت

عاشقِ اصفهانی

خورشید اگر گم شود از عرصهٔ گیتی
من دستِ تو گیرم به لبِ بام برآرم


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

20 Jan, 02:47


رباعی

بر من درِ وصل بسته می دارد دوست
جان را به فراق خسته می دارد دوست

مِن بعد من و شکستگیّ[ و] درِ دوست
چون دوست دلِ شکسته می دارد دوست¹

___
1_خطّ از مجموعه ای در کتابخانهٔ ملّی ایران .



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

19 Jan, 03:09


«بأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»

روزی که شود إذَا ٱلسَّماءُ ٱنْفَطَرَتْ
وآنگه که شود إذَا ٱلنُّجُومُ ٱنْکَدَرَتْ

من دستِ تورا بگیرم اندر سُئِلَتْ
گویم صنما بأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

17 Jan, 04:10


«عاشقِ فربه»

یَقولونَ أجسامُ المُحبِّینَ نَضْوَةٌ
وأنتَ سَمینٌ لَستَ إلّا مُرائیا

أقولُ لأنَّ العِشقَ خالفَ طَبعَهُمْ
و وافقَ طبعي فهوَ صارَ غذائیا

«ترجمه»

می گویند: بدن های عاشقان لاغر است، ولی تو فربهی ، پس درحقیقت عشق را برخود می بندی وعاشق نیستی.
من می گویم که عشق موافق طبع آنان نیست، ولی با طبع من سازگار بوده و غذای من گشته .[ در نتیجه باعث فربهی من شده است.]



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

15 Jan, 04:10


«رباعی»

ای نورِ دو دیدهٔ جهان افروزم
رفتی و زفُرقتِ تو شب شد روزم

گویا من و تو دو شمع بودیم به هم
کایّام تورا بکشت و من می سوزم


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

14 Jan, 03:56


«حکایتِ دردی کش بعد ازمرگ»

حکایت

یکی دُردی کشِ آلوده دامن
شبی آمد به خوابم بعد مُردن

چو چشمِ یار، مخمور و سیه مست
همان جام وصُراحی داشت بر دست

بدو گفتم که ای کشتی تباهی
چو من غرقِ محیطِ روسیاهی

چه کردی با نکیر ومُنکر آخر
از ایشانت چه آمد بر سر آخر

بگفت اوّل، سؤال دین ومذهب
زمن کردند آن هردو مقرّب

بگفتم جز می وساغر ندانم
به غیر از ساقیِ کوثر ندانم

چو نامِ ساقیِ کوثر شنیدند
به خاک افتاده، دست از من کشیدند

عمودِ آتشین از کف نهادند
درِ فردوس بر رویم گشادند

چو گل خندان به رویِ من شکفتند
به صد الفت وِداعم کرده گفتند

تو با این ساقیِ صاحبْ کرامت
برو می نوش تا روزِ قیامت

چه یارا و چه قدرت دارد آتش
که آید سوی تو آن تند وسرکش

«ذبیح» ار زاهدی ور می پرستی
به هر دین و به هر ملّت که هستی


چو یک رنگِ امیرالمؤمنینی
به فردوسِ برین بالا نشینی¹

_

1_گنج المعانی { نسخهٔ اشعارِ منتخبات شاعران} ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ میشیگان امریکا ، صفحهٔ ۸۴ و ۸۵


💐💐@rahearwah

ادب و حکمت

12 Jan, 18:43


«بیتی از مولانا صائب تبریزی»

گر پدر خورشید، مادر ماه باشد فی المثل
بر زمین نارد به خوبی، چون تو فرزند دگر


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

11 Jan, 03:14


«رباعی از آقاحسین خوانساری و جوابی از کاتب»

للفاضلِ المحقّق الخوانیاری آقاحسین « رحمَه الله تعالی»

زاهد به خدا که ازخدا می ترسی
یا اینکه زفوتِ مدَّعا می ترسی

هرگز دیدی کزآشنا ترسد کس
بیگانه اگر نه ای چرا می ترسی

لمحرِّره «عُفِیَ عنه»

فاضل به خدا که از خدا می ترسم
بالله نه زفوتِ مدّعا می ترسم

بیگانه زبیگانه نترسد هرگز
از رنجشِ قلبِ آشنا می ترسم


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

10 Jan, 03:12


«تخلّص مولانا جلال الدّین محمّد بلخی»

تخلّص ملّا جلال الدّین رومی صاحبِ مثنوی معروف «خاموش» بوده است و دردیوان شمس،در آخرِغالبِ غزلیّات، این لفظ به طورِ توریه آمده است. فافهَم واغتنِم.¹
____
1_یادداشتهای علّامه جلال الدّین همایی، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ ملّی ایران.


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

08 Jan, 03:09


«باکو»

آمد آن خسروِ خوبانِ جهان از باکو
می خورد خونِ جهانی و ندارد باک او¹

___
1_جنگ { مجموعهٔ ادبی وتاریخی} ،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ دانشگاه تهران به شمارهٔ۴۴۱۶ ،صفحهٔ ۲



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

05 Jan, 02:35


فرد

به قدرِ نقطه ای جا می دهندت در میانِ دل
اگر پیوسته چون پرگار گردِ دوستان گردی



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

03 Jan, 02:58


« زلفِ پریشان»

زلف را گفتم چرا افتاده ای از پای گفت
از پریشانی بود، روی پریشانی سیاه



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

02 Jan, 03:26


هو

این رباعی از اشعار مرحوم مغفور جنّت آرامگاه ناصرالدّین شاه می باشد الحقّ بسیار خوب فرموده است:

هو

بر درگهِ تو ای شهِ معبود صفات
اسکندر و من صرف نمودیم اوقات

برهمّتِ من کجا رسد همّتِ او
من خاکِ درت جستم و او آبِ حیات



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

31 Dec, 04:19


«رباعی عشقیّه»

یامَنْ بِکَ وِجدانُ نَشاطِ العِشْقِ
ثَبِّتْ قَدَمي علیٰ صِراطِ العشقِ

أخْرِجني مِنْ مَدرسَةِ العَقلِ إذَنْ
أنْزِلني وسْطَ رِباطِ العشْقِ

«ترجَمَتُهُ»

ای آنکه به تو مرا نشاطِ عشق است
ثابت قدم از تو بر صراطِ عشق است

از مدرسهٔ عقل مرا بیرون آر
بنشان به مقامی که رباط عشق است¹

__
1_کتاب المَشیخة ،تألیف أبی محامد کاشف الدّین محمّد بن سالک الدّین محمّد بن نجم الدّین محمّد{ مجموعهٔ نفیس مورّخ ۸۵۷ تا ۹۰۲به خطّ ۱۰۰ نفر از علماء} ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ دانشگاه تهران به شمارهٔ ۲۱۴۳، صفحهٔ۳۵۸


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

29 Dec, 03:39


«نکو شد که نشد»

میرزا محمّد شریف

آن زخم نکو نشد، نکو شد که نشد
وآن چاک رفودنشد، نکو شد که نشد

لب تشنه شدم هلاک و از دستِ کسی
آبم به گلو نشد، نکو شد که نشد¹

___
1_جنگ نظم ونثر نظام الدّین احمدبن تاج الدّین علی الغفّاری ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ ۹۴۶۶ ، صفحهٔ۶۳

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

27 Dec, 05:18


💐🍃🍃@sarfvanahw110

ادب و حکمت

27 Dec, 03:11


«رباعی به نامِ گلابی»

خشخاش وعسل به هم برآمیخته اند
جزوی زگلاب اندر او ریخته اند

پس از ورقِ زرد گلش بیخته اند
وآنگاه به شاخِ سروش آویخته اند¹

«م، بهار»

_
1_یادداشتهای مرحوم استاد محمّدتقی ملک الشّعراء بهار ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ ملّی ایران.


💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

26 Dec, 04:27


رباعی مناجاتیّه از علّامهٔ همایی به خطّ ایشان


💐🍃🍃@sarfvanahw110

ادب و حکمت

25 Dec, 01:46


«درّ یتیم»

لاأدری

ازترسِ پدر مرا نگاهی نکنی
ای درّ گرانمایه یتیمت بینم

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

23 Dec, 05:03


«مجموعهٔ گل»

قدرِ مجموعهٔ گل مرغِ سحر داند وبس
که نه هرکو ورقی خواند معانی دانست¹

خواجه شمسُ الدّین محمّد حافظ شیرازی

_
1_دیوان خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی، به اهتمام محمّدقزوینی ودکتر قاسم غنی ،به خطّ حسن زرّین خط ،چاپ اوّل ،تهران ،انتشارات زوّار ،۱۳۶۹ه‍ ش ،صفحهٔ ۲۲۷

💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

22 Dec, 03:10


«کمالِ عاشقی»

لاأدری

کمالِ عاشقی پروانه دارد
که هیچ از سوختن پروا ندارد


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

20 Dec, 14:45


بعضی از حقایق وجودیّه


⚫️


او بر سرما دگر نمی آید
ای عمر چرا بسر نمی آیی

⚫️

بی تو هوسِ چمن ندارم
میل گل و یاسمن ندارم

⚫️


ای گلِ پرده نشین بی تو نشینم تا چند
بتصوّرگلِ رخسارِ تو چینم تا چند

⚫️

شبِ یلدایِ بخششت را چرخ
چه شود گر دمِ صَبوح دهد

یا مرا بر امیدِ وعدهٔ تو
صبرِ ایّوب و عمر نوح دهد

در همه دیرِ مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گروِ باده و دفتر جایی

بجهة نتیجة الخوانین العِظام فرزند عزیز...؟؟؟جان       بیکدلی حفظه الله تعالیٰ تحریر شد. محمّد شریف رشید بیکدلی مستوفی سنهٔ ۱۲۹۵

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

18 Dec, 14:54


«حکایتِ لبِ شیرین»

حکایتِ لبِ شیرین کلامِ فرهاد است
شکنجِ طُرِّهٔ لیلی مقامِ مجنون است

دلم بجو که قدت همچو سرو دلجویست
سخنْ بگو که کلامت لطیف و موزون است


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

15 Dec, 04:59


«پیمانه و پیمان»

رباعی اندر شأنِ والای حضرت ابوالفضل العبّاس «روحی لهُ الفِداء» اثر طبع میرزا علی اکبر پروین همدانی

ای کرده به گرد کعبهٔ دوست طواف
ای خورده زمینایِ محبّت میِ صاف

پیمانهٔ می خورده و پیمانِ وفا
نشکسته و برنیامده وعده خلاف¹

_____
1_آتشکدهٔ پروین، اثر طبع مرحوم میرزا علی اکبر همدانی متخلّص به پروین ، چاپ اوّل، همدان، کتابفروشی حافظ، صفحهٔ۶۷

💐💐@rahearwah

ادب و حکمت

11 Dec, 03:41


«بِهی»

فرد

به دستِ یار بِهی دیدم و طلب کردم
به خنده گفت که عاشق بِهی نمی طلبد¹

__
1_مجموعه اشعار مخمّسات و غیره ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس به شمارهٔ ۸۱۷۷،برگ ۲۳۲

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

10 Dec, 03:44


«گفتگو با فلک»

لواحدٍ من الشّعراء

فلک را دوش می گفتم که با تیغِ جفا کشتی
شهان عالم آرا و جوانمردان برمک را

فلک در گوشِ هوشم گفت فارغ شو ازین معنی
که سُبلت بر کند ایّام هرده روز یک یک را¹

_
1_أنیس الخلوة وجلیس السّلوة ،مسافربن ناصر الملطوی ،به کوشش محمّد افشین وفایی و ارحام مرادی ،چاپ اوّل ،تهران ،چاپ کتابخانه موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ،۱۳۹۰ه‍ ش ،صفحهٔ ۷۰ر

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

09 Dec, 02:26


«رباعی رشیدالدّین وطواط بر نعشِ اتسز خوارزمشاه»

تُوُفَّیَ أتسز خوارزمشاه في تاسع جُمٰدی الآخر لسنةِ إحدیٰ و خمسینَ و خمسمائة {۵۵۱} وکانَ ملکُ الشّعرا رشیدالدّین الوطواط قاعداً علیٰ رأسِ نعشِه وأنشدَ هذا الرّباعيّ¹:

شاها، فلک از سیاستت می لرزید
پیشِ تو به طبع بندگی می ورزید

صاحب نظری کجاست تا در نگرد
با آن همه سلطنت بدین می ارزید²

____
1_ترجمهٔ عبارت چنین است: اتسز خوارزمشاه در نهم جمادی الاخر سال پانصدو پنجاه و یک بمرد و ملک الشّعرا رشیدالدّین وطواط بر سر نعشِ وی نشسته بود و این رباعی را انشاد کرد.
2_جنگ نظم ونثر،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ لالا اسماعیل ترکیه به شمارهٔ ۴۸۷،برگ ۳

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

08 Dec, 00:19


«سُرمه دان»

فرد

تا سرمه دان سیاهیِ چشمِ تو دیده است
بر چشمِ خویش میل زخجلت کشیده است¹

__
1_مجموعه اشعار مخمّسات و غیره ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس به شمارهٔ ۸۱۷۷،برگ ۲۳۴

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

06 Dec, 03:41


«تک بیت های ناب»

چشم همه دوستانِ تو روشن باد
تقصیر نمی کنی چنینت خواهم

⚫️

در آینه منگر که شوی عاشقِ خویش
وآنگه زتو هیچ عاشقی بر نخورد

⚫️

بر لعلِ تو سبزه می دمد دانی چیست
سرسبزیِ لعلت به دعا خواسته ام

⚫️

چو دانی که دورم زخاکِ درت
همه رنج های جهان گفته باشم

⚫️

گر حدیث ما تو را فراموش شدست؟؟؟؟
ما را حقِ نعمتِ تو یاد است هنوز

⚫️

آن چنان باش که گر نیز دروغی گویی
راست گویان جهان را زتو باور گردد

⚫️

یک به یک موی بر اندامِ تو جاسوس من است
تا نگوئی که مرا نیست زحالِ تو خبر

⚫️
از حد بگذشت خشمت ای جانِ جهان
در معنیِ آشتی چه می فرمائی

⚫️

تحیّتی و سلامی همی فرستم من
حدیثِ شوق نگویم که نیست پایانش

⚫️

بر چرخ زند بخت سراپردهٔ من
گر عفو کنی گناهِ ناکردهٔ من

⚫️
به بارگاهِ تو از بنده نقلها کردند
ازآن نشست بر اطراف نازکِ تو غبار

⚫️

قسمت چو غمست شادمان نتوان بود
روزیت چو زهرست شکر نتوان خورد

⚫️

در کارتو صبر و مال و جان خرج شده است
کَت نیّتِ یک بوسه بحمدالله نیست

⚫️

گفتم هوسِ ساعدِ دستت نکنم
اکنون چو به گردنم درآمد چه کنم

⚫️

خوردیم زتو خون و نخوردی غم ما
در پای تو مردیم سرِ مات نبود

می نالم و از باد تُورا می پرسم
می گریم و در آب تُو را می جویم

والحمدلله ربِّ العالمین


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

06 Dec, 03:40


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

30 Nov, 09:50


« تک بیت های ناب»

هر چند که یارانِ نُوَت مُحتَشمند
یارانِ قدیم را فراموش مکن

⚫️

عمرت دراز باد که من در پناهِ تو
دارم امید آنکِ به امّیدها رسم

⚫️

دوامِ عمر تو خواهم زدهر چندانی
که ضبطِ آن نکند هیچ‌کس به قوّتِ رای

⚫️

تو قبلهٔ عالمیّ و لابد همه خلق
از بهرِ نیاز روی آرند به تو

⚫️

از کس گله ای نیست، مرا هم زخود است
چون از پسِ دل روم چنین آمد پیش

⚫️

بنگر که بدین دست و دل و کیسه و صبر
سودایِ که می پزم من خامْ طمع

⚫️

کردی زهر بدی¹، هر چه سزد در حقِ من
بنگر تو به هرجا که رسم گفته شود

⚫️

من خود رفتم ولیک مسکین آن کس
کَش با تو و خویِ تو به سر باید برد

⚫️

عذرت چگونه خواهم و شکرت به جا کنم
ور خود زبان به جایِ یکی باشدم هزار

⚫️

بر دیدهٔ من حرام از آن کردی خواب
ترسی تو مگر شبی به خوابت بینم

⚫️

چنانکِ تشنه به آب حیات و مرده به جان
به جانِ تو که به دیدارت آرزومندم

⚫️

گویند بتر زمرگ در عالم چیست
یک ساعتِ انتظار از مرگ بَتَر

⚫️

گفتی منشین بر سرکویم سهل است
ازبهرِ تو را از سرجان برخیزم

⚫️

وقت ناکامی توان دانست یار
خود بود در کامرانی صد هزار

⚫️

اگر تو یادِ دعاگو کنی وگرنکنی
من آن نیم که زخاطر کنم فراموشت

⚫️

گر باید که قبلهٔ آزادگان شوی
با بخردان همیشه چو گردون وفا مکن

⚫️

دل بردی و میکنی جفا ، شرمت باد
آری به همه نوع تو آراسته ای

ادامه دارد....

____
1_شاید این گونه بوده:

کردی تو بدی ، هرچه سزد درحق من....


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

30 Nov, 09:50


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

28 Nov, 03:54


«تک بیت های ناب»

تو مردمکِ دیده ای [ای] جانِ جهان
خود مردمکِ دیده سیه نیکوتر


⚫️

گفتم که چرا جامه سیه کردی گفت
نه مردمِ دیده در سیاهی باشد

⚫️

من خود زغمت سبک دلم می دانی
بسیار دَمَم مده که بادم ببرد

⚫️

گفتم که زتو بر خورم ای سروِ سهی
گفتا که زسرو بر نخورده است کسی

⚫️

چون مرغِ بریده سر که لختی برود
سرتاسرِ راه همچُنان می رفتم

⚫️

ای ماه زِدوده¹ چون هلالی شده ای
این رسم که  ماه روزه دارد کی بود

⚫️

این است که دل و دیده تورا می خواهد
ورنه تو چنین خوب نِه ای می دانی

⚫️

نیک درآن است که دارد خرد
چشمهٔ حیوان زنم باد کین؟؟؟؟

⚫️

خشم گیرند و خود کنند گناه
بخت بین، لااله الّا الله

⚫️

سبحان الله زهی مبارک دوری²
من روی که دیده ام که دیدم رویت

⚫️

خود کار نداری به جز آزردنِ من
ای بی حاصل خدات کاری بدهاد

⚫️

تقریر اشتیاق چه حاجت که دوستان
زاسرارِ یک دگر زدرونند پر خبر

⚫️

این نوع بلا که ریش می خوانندش
آن روز مبادا که به روی تو رسد

⚫️

در سینهٔ تو آنچه وفا می خوانند
گوئی که نیافرید یک ذرّه خدای

⚫️

نادیدنِ دوست گرچه مشکل دردی است
هم بهتر آن که بینمش با دشمن

⚫️

کنون چو روی تو دیدم یقین بدانستم
که هرچه از تو شنیدم هزار چندانی

⚫️

چون بشنیدم که داده ای دشنامم
هم شاد شدم که از منت یاد آمد

«ادامه دارد....»

____

1_نظراً بیت در شکایت از روزه گرفتن است وکاتب به غلط روزه را دوده نوشته :

ای ماه زروزه چون هلالی شده ای
این رسم که ماه روزه دارد کی بود

2_دراین بیت هم کاتب نظراً رویی را دوری نوشته :

سبحان الله زهی مبارک رویی....

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

28 Nov, 03:54


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

26 Nov, 04:16


«دو بیت»

آیاتُ نُبُوّةِ الهَویٰ لي ظَهَرَتْ
قبلي کُتِمَتْ و في زماني ٱشْتَهَرَتْ

هذا کَبِدي إذا السَّماءُ ٱنْفَطَرَتْ
حَریاً¹ و کَواکِبُ الدُّموعِ ٱنْتَثَرَتْ²

____

1_در نسخهٔ چاپی به تصحیح دکتر مجتبی مطهّری صفحهٔ ۲۲۰، جَریاً ضبط شده ،ودر این نسخه حَریاً نوشته شده . الحَرْيُ النُّقصان بعد الزيادة .
2_انیس‌الوحدة و جلیس‌الخلوة، محمّدبن محمودبن علی حسینی گلستانه ،دست‌نویس شمارهٔ ۲۸۴۵ کتابخانهٔ ایاصوفیا، نسخ، کاتب محمودبن محمّدبن محمود (فرزند مؤلّف)، کتابت آخر روز پنجشنبه ۱۹ رمضان ۷۶۰ ه‌ق، برگ ۸۴


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

25 Nov, 14:42


💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

25 Nov, 14:42


«بدیههٔ علیّ بن الجَهم در حضور متوکّل عبّاسی»

قالَ علیُّ بنُ الجَهمِ : دخلتُ علی المُتَوکِّلِ و بینَ یدیهِ تُفّاحةٌ معضوضَةٌ أهداها له بعضُ جواریهِ، فقال لي: قُلْ فیها قبلَ جلوسِکَ و لکَ لِکلِّ بیتٍ ألفُ دینارٍ فقُلتُ:

تُفّاحَةٌ جُرِحَت بِالثَّغْرِمِن فيها
أَبْهىٰ إِلَيَّ مِنَ الدُنيا وَما فيها

جاءَت بِها ظَبْیَةٌ مِن عِندِ غانِيَةٍ
نَفسي مِنَ السُوءِ وَالآفاتِ تَفديها

لَو كُنتُ مَيتاً وَنادَتني بِنَغمَتِها
إذاً لأسرَعتُ مِن لَحدي أُلَبّيها

بَیْضاءُ في حُمْرَةٍ عُلَّت بِغالِيَةٍ
كَأَنَّما قُطِفَت مِن خَدِّ مُهديها

فأمَرَ في الحالِ بأربعةِ آلافِ دینارٍ وأربعِ خِلَعٍ.¹

«ترجمه»

علیّ بن جهم گوید: وارد شدم بر متوکّل و پیش روی او سیبی بود گاز زده ، که بعضی از کنیزکانِ وی هدیه فرستاده بودند. متوکّل مرا گفت: قبل از نشستن شعری درباب این سیب بگو و در برابر هر بیت هزار دینار خواهی گرفت. پس من گفتم:

سیبی که با دندانهای پیشینِ دهانِ یار زخمی گشته و نزد من نیکوتر است از دنیا و هرآنچه در اوست.
آهو بچه ای آن را از پیشِ زیبارویی آورد که جان من برخیِ او باد از بدی و آسیب ها.
اگر مرده ای می بودم و با نغمه اش مرا آواز می داد این هنگام از لَحَد به سوی وی شتافته و ندایش را اجابت می کردم.
آن سیب ، سفیدی است در سرخی که با غالیه اندوده گشته، گویی از رخسار هدیه کننده اش چیده شده .

متوکّل چون این ابیات شنود، فی الحال امر کرد که چهارهزار دینار و چهار خلعت مرا دادند.
____
1_بیاض تاج الدّین احمد وزیر{۷۸۲ه‍ ق} ، از مکتوباب امام شرف الملّة والدّین زاهد بن علیّ بن الزّاهد أبي الفوارس القیری نوشته در ۱۸ رجب ۷۸۲ ه‍ ق  ،زیر نظر ایرج افشار ومرتضی تیموری ،چاپ عکسی ،چاپ اوّل ،اصفهان ،انتشارات دانشگاه اصفهان ،۱۳۵۲ه‍ ش،صفحهٔ ۱۹۹

💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

23 Nov, 04:05


للشیخ العارف روزبهان البقلی قدّس سرّه

هنگام سپیده‌دم خروس سحری
دانی که چرا همی‌کند نوحه‌گری

یعنی که نمودند از آیینهٔ صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری

جمال معلّم، جمال‌الدّین محمّدبن محمّد اصفهانی. یتیمة‌الدّرر و کریمة‌الفقر (نسخهٔ خطّی)، دست‌‌نویس شمارهٔ ۵۸۷۴ کتابخانهٔ ملّی ملک، نسخ جمال معلّم (گردآورنده)، کتابت سدهٔ ه‌ق، گ۳۷ر.
@Tanideh_az_del

ادب و حکمت

23 Nov, 03:32


«ابیاتی از واعظ قزوینی»

واعظِ قزوینی فرماید:

جاهلی جاهل، خیالت اینکه دنیا مال تُست
غافلی غافل، نمیدانی چه در دنبالِ تست

عقد دندانها که بعضی زوج و بعضی فرد ماند
گر بفهمی قرعهٔ پیش آمدِ احوالِ تست

آنچه خوردی مفت موران ، آنچه بردی رزقِ خاک
آنچه می ماند زیاران ، آنچه دادی مال تست


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

22 Nov, 04:58


فرد

زبی قراری زلفش دلم قرار نداشت
خطش رسید بلا بر سرِ بلا آورد


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

21 Nov, 03:58


«سه رباعی»

رباعی

در مذهبِ عاشقان قرارِ دگر است
وین بادهٔ ناب را خمار دگر است

هر علم  که در مدرسه حاصل کردی
کارِ دگر است  و عشق کار دگر است

«رباعی»

گر طاعتِ خود نقش کنم بر نانی
وان بنهم پیشِ سگی در خوانی

وان سگ سالی گرسنه در زندانی
از ننگ  برآن نان نزند دندانی

«رباعی»

پیوسته ازآن سلسله مو می ترسم
زآن خطّ خوش و تندی خو می ترسم

ترسیدن هرکس است از چشمِ بد است
بیچاره من از چشمِ نکو می ترسم


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

20 Nov, 10:29


«نیکوترین همنشین»

شو انیسِ کتاب های نفیس
إنَّها في الزَّمانِ خیرُ جلیس


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

17 Nov, 03:57


«امانت نامه»

{محلّ مهر: عبده محمّد حسین الحسینی}

موازی یک حجره واقعه در مدرسهٔ معصومیّه، جنبِ راه بامِ مدرسهٔ مزبوره ، عالیجناب، معلّیٰ القاب، آخوند ملّا رضاقلی، به اقلّ الطّلّاب اسمعیل بن میرزا محسن به رسم امانت سپردند که هر وقت حجرهٔ مزبوره را بخواهند بدون عذر باز[بار] گذارم و ذلک فی ۲۵شهر جمادی الاولی سنهٔ ۱۲۸۶. {محلّ مهر: اسمعیل ابن میرزا محسن}



🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

15 Nov, 03:48


عار ناید شیر را از سِلسِلِه
نیست مارا از قضایِ حق گِلِه


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

14 Nov, 03:51


«لِبَعضِهم»

فارَقْتُکُم فَلَقیتُ مِن ألمِ الجَفا
ما لَمْ یلاقِ بعضَهُ أیّوبُ

و بَکیتُ مِن ألمِ الفِراقِ بِحُرقَةٍ
شوقاً إلیکَ کما بَکَیٰ یعقوبُ


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

11 Nov, 03:16


علم در کاغذ

و یونس نحوی روایت کند از شاعری:

إسْتَودَعَ العلمَ قِرطاساً فَضَیَّعَهُ
وَ بِئسَ مُستَودَعُ العلمِ القَراطیسُ

بنهاد علم در کاغذ، یعنی درآن بنوشت . پس ضایع کرد علم را و بدموضعی است کاغذ جهتِ علم.¹

____
1_تحسین وتقبیح ثعالبی ،ترجمهٔ محمّدبن أبی بکر بن علی ساوی ،تصحیح عارف احمد الزّغول ،چاپ اوّل ،تهران نشرمیراث مکتوب ،۱۳۸۵،صفحهٔ۵۵


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

10 Nov, 02:59


«قرض نامه»

«یا أداءَ کلِّ مدینٍ»

مبلغ پانزده تومان نقد مسکوک به سکّهٔ رایجِ مملکت ایرانی از مال خاصّ خالصِ عزّت آثار هاشم بک ابن مرحوم مبرور مشهدی رجبعلی السّاکن قریهٔ فریدون بر ذمّه و رقبهٔ این دعاگو که سیّد کاظم ابن مرحوم سیّد قاسم السّاکن قریهٔ ئجی بوده باشیم ثابت و حقّ است و اداء دین لازم بل الزم است که انشاءالله تعالیٰ از حال تحریر تا الی مدّت چهاردهم شهر محرّم الحرام که چهار روز بعد از عاشورا گذشته، وجه مرقومه را به مُشارٌالیه ردّ نمایم عذری که خلاف شرع انور بوده نیاورم . وکان وقوعُ ذلک تحریراً في ثامن شهر ذی القعدة الحرام بمطابق من الشّهور الواقعةِ سنة ۱۲۳۵ . {محلّ مهر: عبدُه کاظم الحسینی }


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

07 Nov, 01:54


سه رباعی

«مپرس»

اشکم چو انار دانه می بین و مپرس
برمن ستمِ زمانه می بین و مپرس

احوالِ درون خانه از من مطلب
خون بر درِ آستانه می بین و مپرس


⚫️

«انگشت نما»

گویند مرا از پیِ آن سروِ بلند
انگشت نمای خلق بودن تا چند

بی فایده پندم مده ای دانشمند
من خود نروم که می برندم به کمند


⚫️

«هرچه بادا بادا»

ای حورنژاد هرچه بادا بادا
خواهم زتو داد هرچه بادا بادا

دل می طپدم به سینه آیا چه شود
دوریت مباد هرچه بادا بادا


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

05 Nov, 18:00


«شب وروز»

دارم شبی که دوزخ ازآن شب علامتی است
از روزِ من مپرس که روزِ قیامتی است


⚫️

فریاد زروزِ محنت اندوز فراق
کافکند به جان آتشم از سوزِ فراق


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

31 Oct, 03:23


«درگاهِ عجب»

بی ادب مگذر از این در که عجب درگاهی است
هرکه دور است از این در به خدا نزدیک است


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

29 Oct, 04:04


«بیت عالی عربی»

قَمَرٌ إذا ظَهَرَتْ شُموسُ جمالِها
قالَتٔ لِبَدرِ التَّمِّ یابدرُ ٱختَفِ

«ترجمه»

ماهی است که هرگاه ظاهر شود آفتاب های حسنِ او ، گوید مر ماهِ تمام را ای ماه پنهان شو.


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

26 Oct, 04:27


«آب ونان»

مولا شفیعا

آنم که شراب و بنگم آب و نان است
دشوارِ زمانه نزدِ من آسان است

بدنامیِ روزگار بر گردنِ من
چون لعنت به گردنِ شیطان است

«و لَه»

از خطّ وخال و زلفِ تو کردیم توبه لیک
تحریرِ توبه نامه به خطّ شکسته بود


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

25 Oct, 10:16


«نشانِ افراسیاب»

به کوه و به هامون و دریای آب
نشانی ندیدیم از افراسیاب


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

22 Oct, 19:16


«مصرع»

شبِ فراق که داند که تا سحر چند است


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

22 Oct, 03:35


«بیت از شیخ نظامی»

سیم را قیمت نخیزد تا برون ناید زسنگ
لعل را رونق نباشد تا برون ناید زکان


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

21 Oct, 12:42


خاکت بر سر

ای ادهمِ¹ بی قرار خاکت بر سر
ای دور زوصلِ یار خاکت بر سر

در آرزویِ شبنمِ رحمت مردی
ای دانهٔ انتظار خاکت بر سر

___
1_نظراً این رباعی از میرزا ابراهیم ادهم آرتیمانی باشد.


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

19 Oct, 04:36


فینال خیره کننده چه گوارا و سنوار - خبرآنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/1972634/%D9%81%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%84-%D8%AE%DB%8C%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%D8%B3%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1

ادب و حکمت

19 Oct, 02:52


«چند بیت عربی از شعرای فارس »

مِن کلامِ الحکیمِ الفاضلِ والطّبیبِ الکاملِ، السّعديِّ في عصرِه و المتنبّي في دهرِه ، الفریدِ بِلا الثّاني، نصیرالدّین محمّدِ الإصفهانيّ :

ألا یا طبیبَ الحَیِّ دَعنِي و دائِیا
عِلاجُ مریضِ العشقِ لیسَ التّداوِیا

وقالَ قرینُه في الجَلالِ و قریبُه في الکمالِ هاتفُ الإصبهانيّ الموصولِ بالرّفقِ الرّبّاني :

تَجافیٰ طَبیبي نائیاً عَنْ دَوائیا
أخِلّایَ خَلُّوني أبیتُ و دائیا

و في هذا البحرِ لِقَطرةٍ¹:

نسیمَ الصَّبا تاللهِ بَلِّغْ سلامِیا
طَبیباً لَهُ دائي و منهَ دَوائیا

والبادي فیه القیسُ العامِري الشّهیرُ بِمجنونٍ ، فردُه المشهورُ:

یَقولونَ لَیلیٰ بِالعِراقِ مریضَةٌ
فیالَیتَني کنتُ طبیباً مُداوِیا

___
1_بیتها به ترتیب از میرزا محمّدنصیر جهرمی اصفهانی صاحب مثنوی پیر و جوان و هاتف اصفهانی و نظراً قطرهٔ سامانی  است.

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

16 Oct, 15:42


گریهٔ شمع

لِلشَّیخِ حسین {رَحِمَهُ اللهُ} ¹

أبکي ولَمْ یَدرِ عُذّالي بُکایَ أمِنْ
خَوفي مِنَ النّارِ أمْ قُربي مِنَ الزَّلَلِ

کالشَّمعِ یَبکي ولایُدریٰ أعَبرَتُهُ
مِنْ حُرقَةِ النّارِ أمْ مِنْ فُرقَةِ العَسَلِ

«ترجمه»

می گریم و ملامتگرانِ من ، نمی دانند که گریه ام آیا از ترس آتش دوزخ است یا بر نزدیکی من به خطاها وگناهان.
مانند شمع که می گرید و دانسته نیست که آیا گریه اش از سوزش آتش است یا جدایی از عسل.

⚫️

بیت دوّم شعر فوق از ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزّی است که در سال ۵۲۴ مابین مرو وبلخ درگذشته و در بلخ به خاک سپرده شده است. شعر غَزّی چنین است:

إنّي لَأشکُو خُطّوباً لا أعَیِّنُها
لِیَبْرأ النّاسُ مِنْ عُذرِي و مِنْ عَذَلي

کالشَّمعِ یَبکي ولایُدریٰ أعَبرَتُهُ
مِنْ صُحبَةِ النّارِ أمْ مِنْ فُرقَةِ العَسَلِ²

یعنی : من از کارها و سختیهای بزرگ شکوه می کنم ولی آنها را معیّن نکرده و نمی گویم چیست تا مردمان از عذرآوردن و ملامت کردن من آسوده شوند .
مانند شمع که می گرید و دانسته نیست که آیا گریه اش از همنشینی آتش است یا جدایی از عسل.

⚫️

شیخ سعدی در بوستان البتّه تعیین می کند که گریهٔ شمع از جدایی از عسل است آنجا که می گوید:

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من

چو شیرینی از من به در می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود

___

1_به نظرمراد از شیخ حسین، شیخ حسین بن عبد الصّمد حارثی (۹۱۸ق-۹۸۴ق)، پدر شیخ بهائی، ملقب به عزالدین، از علمای شیعی و اهل جبل عامل و از شاگردان شهید ثانی باشد.
2_در لغت نامهٔ دهخدا در احوال غزّی شاعر چنین آمده:
ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزی .ابواسحاق کلبی اشهبی . شاعر عرب . در غزه از بلاد شام به سال ۴۴۱ هَ .ق . متولد و در سال ۴۸۱ وارد دمشق شد و در آنجا فقه آموخت و سپس از دمشق به بغداد رفت و چندی در مدرسه ٔ نظامیه بود، پس از آن بایران آمد و امرای کرمان و خراسان از جمله ناصرالدین مکرم بن علا وزیر کرمان را مدحت ها سرود. اشعار او در کتب معروف است و دیوانی دارد. ابراهیم به هفتادسالگی (در ۵۲۴) میان بلخ و مرو درگذشت و جسد او را به بلخ برده بخاک سپردند. (ابن خلکان و غیره ).
3_بدائع الحکم، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس مورّخ ۷۱۴ه‍ ق،به شمارهٔ ۱۴۷۲۸،برگ ۳۱

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

16 Oct, 15:41


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

14 Oct, 15:46


خط مرحوم میرزا اسمعیل دزفولی ملقب به شیخ المشایخ رئیس کتابخانه سلطنتی و از شاگردان زین العابدین محلاتی، جد استاد معظم کیخسرو خروش

ادب و حکمت

14 Oct, 15:45


👇👇👇👇

ادب و حکمت

14 Oct, 04:03


اشعار منسوب به امرء القیس در یک قطعه خطّ فاخر به قلم اسمعیل

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

14 Oct, 04:02


«بیت عربی و ترجمهٔ فارسی آن»

قطعه شعری است عربی، که در بعضی مجموعه ها، آن را به إمرئ القیس شاعر مشهور عرب وصاحبِ معلّقه منتسب کرده اند و حال آنکه از وی نیست. ابتدای آن چنین است:

دَنَتِ السّاعةُ وٱنْشَقَّ القَمَر
عَنْ غَزالٍ صادَ قلبي و نَفَر

در ادامه می گوید:

عادَةُ الأقمارِ تَسْرِي بِالدُّجیٰ
فَرَأیْنا اللّیلَ تَسْرِي بِالقَمَر

ترجمهٔ بیت چنین است: عادت ِ قمرها آن است که در شب سیر کنند و ما شب را دیدیم که در ماه سیر می کرد.
مراد شاعر آن است که زلفِ چون شبِ یار بر رخسار او افتاده است .شاعری پارسی در ترجمهٔ این بیت چنین گفته:

ماه سیّار بود در شب و اینش عجب است
بر رخِ چون قمرش طُرّهٔ سیّار، شب است


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

12 Oct, 04:03


«دقیقی»

گویند صبرکن که تو را صبر بر دهد
آری دهد ولیک به عمر دگر دهد

من عمر خویش را به صبوری گذاشتم
عمری دگر بباید تا صبر بر دهد


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

10 Oct, 03:54


«بیت»

هرکه آمد به جهان اهلِ فنا خواهد بود
آنکه پاینده و باقی است خدا خواهد بود


🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

08 Oct, 04:06


نظراً این رباعی از ملّا عبدالرّحمن جامی است.

ادب و حکمت

08 Oct, 04:05


هو

مجموعهٔ کونَیْن به آیینِ سَبَق
کردیم تصفُّح ورقاً بعدَ ورق

حقّا که ندیدیم و نخواندیم در او
جز ذاتِ حق و شئونِ ذاتیّهٔ حق

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

07 Oct, 04:37


بیت

در هیچ پرده نیست نباشد نوایِ تو
عالَم پر است از تو خالیست جای تو

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

05 Oct, 01:56


«تَشبیب»

قال الواحدی: أصلُ التّشبیبِ ذکرُ أیّامِ الشّباب و اللّهوِ و یکونُ ذلک في إبتداءِ القصائد ،ثمّ سُمّیَ إبتداء کلِّ أمرٍ تشبیباً و إن لم یکن في ذکرِ الشّبابِ .

درلغت نامهٔ دهخدا چنین آمده:

در لغت، ذکر ایام شباب و صفت معشوق و شرح حال خویش است. (کشاف اصطلاحات الفنون). 
به اصطلاح شعرا آنچه در ابتدای قصیده قبل از مدح ممدوح بیتی چند در بیان عشق ذکر کنند، چرا که شاعر بذکر معشوق آتش شوق را اشتعال میدهد. (غیاث اللغات).
صفت حال معشوق و حال خویش در عشق او گفتن باشد. و این را نسیب و غزل نیز خوانند اما مشهور مستعمل آن است که در میان مردم صفت هرچه کنند، در اول شعر و هر حالی را که شرح دهند الا مدح ممدوح، آن را تشبیب خوانند. (حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط).

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

03 Oct, 03:38


نه قفسِ فراخ

میرزا محمّدنصیر طبیب اصفهانی

با اینکه رخم شکسته رنگ آمده است
هفت اختر و شش جهت به جنگ آمده است

بر مرغِ دلم کزآشیانِ دگر است
این نه قفسِ فراخ تنگ آمده است¹

_
1_جنگ اشعار ورباعیّات ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ ۵۸۵۳، برگ ۱۹۶

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

02 Oct, 04:56


ارغوانِ تر

رباعی

میرزا محمّد نصیر جهرمی اصفهانی

ای گل زپیِ قتلِ منِ خسته جگر
چون سرو کمر بستی و ترسم که اگر

بینی کفنم چو لاله آغشته به خون
ریزد همه ارغوانت از دیدهٔ تر¹

____
1_جنگ اشعار ورباعیّات ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ ۵۸۵۳، برگ ۵۰

💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

30 Sep, 04:37


مجموعهٔ گل

قدرِ مجموعهٔ گل مرغِ سحر داند و بس
که نه هرکو ورقی خواند معانی دانست¹

«خواجه حافظ شیرازی»

__
1_دیوان خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی، به اهتمام محمّدقزوینی ودکتر قاسم غنی ،به خطّ حسن زرّین خط ،چاپ اوّل ،تهران ،انتشارات زوّار ،۱۳۶۹ه‍ ش ،صفحهٔ۲۲۷

💐🍃🍃@golvabolbol110

ادب و حکمت

29 Sep, 19:24


«تعزیت نامچه»

در وفاتِ مرحوم حاجی سیّد محمّد باقر¹ نوشته شد.

به عرض می رساند که قادرِ ذوالجلال «جلَّ شأنُهُ» شاهدِ حالِ پریشان احوال و گواهِ این مقالِ سراپا ملال است که از استماعِ واقعهٔ هایله و اطّلاع بر حادثهٔ نائله یعنی ماتمِ جان سوزِ قُدوَهٔ انام و مرجع اسلام «أسکنه اللهُ الغفورُ في دارِ السّرور»، اگر این ارادتمند خواهد شمّه ای از تطاولِ آلامِ بی پایانِ آن قضیّهٔ کبریٰ ومصیبتِ عُظمیٰ را در پیشگاهِ خاطرِ ملالتْ ذخایر برشمارد:
«دامنِ گردون زاشکِ دیده آلاید به خون»
و اگر چه حدوثِ این واقعهٔ مُفْجِعه² بر آن جناب مؤثِّر آمده و کافّهٔ انام بلکه عمومِ اهلِ اسلام، قرینِ هزارگونه ملالتند، ولی ازآنجائی که به حکم «کلُّ شئٍ هالکٌ إلّا وجهَهُ» قاطبهٔ مکوّنات را، رختِ اقامت از این دارِ فانی به سرایِ جاودانی کشیدنی و شربتِ ناگوارِ مرگ چشیدنی است، همان به که در مساقِ قضا و رضایِ حضرتِ اله، نظر به آیاتِ با برکاتِ قرآنی و احادیثِ خیرتأسیسِ رسولِ یزدانی، سرِ تسلیم در پیش بوده، صبور و شکور باشد.

المُلکُ للهِ والبقاءُ لهُ
وکلُّ مادونَهُ فانٍ بتحقیق

إنشاء الله تعالیٰ روحِ پرفتوحِ آن مرحوم مخاطَب به خطابِ «یا أیَّتُها النّفسُ المُطمَئنّة » بوده به ندایِ « إرجِعي إلی ربّکِ راضیةً مرضیّةً» مأمور و با زمرَهٔ ارواحِ مطهّراتِ أئمّهٔ اخیار « صلواتُ اللهِ المَلِکِ الجبّارِ علیهِمْ أجمعین» محشور آیند.
و پس از این مقصودِ ارادتمندان در درگاهِ حضرتِ معبود ، به تلافیِ این مصیبت، آنکه وجودِ مسعود از حوادثاتِ زمان، محفوظ و پیوسته ظلِّ عاطفتِ آن جناب را بر مفارقِ مسلمین و مؤمنین پاینده و مُستدام فرمایند. که به واسطهٔ افزونیِ عمر و بقایِ آن جناب ، عمومِ ارادتمندان و کافّهٔ اهلِ ایمان، در طریقِ هدایت بوده و سالکینِ مسلکِ نجاح و فلاح باشد.متّعنا اللهُ بطولِ بقائکم و رزقنا اللهُ سعادةَ لقائکم .
از آن جایی که ملال به سرحدِّ کمالْ بود زیاده بر این اطناب ننمود.³
___
1_یحتمل در واقعهٔ وفات مرحوم حجّة الاسلام سیّد محمّد باقر شفتی اصفهانی« متوفّیٰ به سال۱۲۶۰ه‍ ق در اصفهان» إنشاء شده باشد
2_مُفَجِّعه هم می توان خواند.
3_جنگ محمّد صالح نصرالله عبرت دماوندی ، نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ دانشگاه تهران به شمارهٔ ۳۳۹۶،برگ ۲۱

🌾🍃🍃@adabvahekmat

ادب و حکمت

29 Sep, 19:23


🌾🍃🍃@adabvahekmat