سودابه قیصری @soudabeh_qaisari Telegramチャンネル

سودابه قیصری

سودابه قیصری
مترجم
۲۱ درس برای قرن ۲۱، میشل‌شدن، دختری که از زندان داعش گریخت، فاشیسم و دموکراسی، روح‌ناآرام، دموکراسی پوتین، ظهور و سقوط ملت‌ها، دفاع از جامعه‌ی باز، پسر روی جعبه چوبی، خالکوب آشوویتس، مجموعه داستان‌های ناپل، نامه، راز، همسر گمشده، میخائیل و مارگریتا
9,652 人の購読者
1,540 枚の写真
611 本の動画
最終更新日 24.03.2025 23:08

類似チャンネル

فردای اقتصاد
62,678 人の購読者

سودابه قیصری: مترجم و آثار برجسته ترجمه شده

سودابه قیصری یکی از مترجمان برجسته‌ی ایرانی است که در عرصه‌ی ترجمه‌ی ادبیات و آثار اجتماعی و سیاسی فعالیت می‌کند. او با تسلط بر زبان‌های مختلف و آشنایی با فرهنگ‌های گوناگون، توانسته است آثاری از نویسندگان نام‌آور جهان را به زبان فارسی منتقل کند. در میان آثار ترجمه‌شده توسط او می‌توان به کتاب‌هایی همچون "۲۱ درس برای قرن ۲۱" از یووال نوح هراری، "دختری که از زندان داعش گریخت"، و "فاشیسم و دموکراسی" اشاره کرد. سودابه قیصری به واسطه‌ی توانایی‌های خود در ارائه‌ی ترجمه‌های دقیق و جذاب، به خصوص در زمینه‌های اجتماعی و تاریخی، شناخته شده است و آثارش معمولاً به عنوان منابع معتبر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سودابه قیصری چه ویژگی‌هایی دارد که او را به عنوان یک مترجم برجسته معرفی می‌کند؟

یکی از ویژگی‌های بارز سودابه قیصری، تسلط او بر زبان‌های مختلف است. این تسلط به او این امکان را می‌دهد که با دقت بیشتری مفاهیم را از زبان اصلی به زبان فارسی منتقل کند. علاوه بر این، آشنایی او با فرهنگ‌های مختلف و ادبیات کشورهای مختلف موجب می‌شود که او بتواند نیات و احساسات نویسندگان را به خوبی در آثارش منعکس کند.

علاوه بر تسلط زبانی، سودابه قیصری دارای تحصیلات عالی در رشته‌های مرتبط با زبان و ادبیات است. این تحصیلات به او کمک کرده‌اند تا نه تنها تکنیک‌های ترجمه را به خوبی یاد بگیرد، بلکه بتواند به تحلیل و نقد آثار ادبی نیز بپردازد. نتایج کار او در زمینه‌ی ترجمه معمولاً با استقبال خوبی از سوی خوانندگان و منتقدان مواجه می‌شود.

چه کتاب‌هایی توسط سودابه قیصری ترجمه شده‌اند؟

سودابه قیصری در طول دوران فعالیت خود، آثار متعددی را ترجمه کرده است. از جمله کتاب‌های مشهور او می‌توان به "۲۱ درس برای قرن ۲۱" نوشته‌ی یووال نوح هراری اشاره کرد که به بررسی چالش‌های بشر در قرن حاضر می‌پردازد. این کتاب به دلیل محتوای آموزنده و تحلیلی‌اش، بسیار مورد توجه قرار گرفت.

همچنین، او کتاب "دختری که از زندان داعش گریخت" را نیز ترجمه کرده است که روایت واقعی زندگی دختری است که از بند داعش فرار کرده است. این کتاب به تنهایی می‌تواند به درک عمیق‌تری از مشکلات اجتماعی و انسانی در زمانه‌ی معاصر کمک کند.

چگونه آثار سودابه قیصری بر فرهنگ عمومی تأثیر گذاشته‌اند؟

آثار سودابه قیصری به نوعی پل ارتباطی میان ادبیات جهانی و مخاطبان فارسی‌زبان هستند. با ترجمه‌ی کتاب‌های تحلیلی و اجتماعی، او به خوانندگان این امکان را می‌دهد که با مفاهیم و چالش‌های جهانی آشنا شوند. این موضوع به بسط آگاهی اجتماعی و فرهنگی در جامعه‌ی ایرانی کمک شایانی کرده است.

با توجه به محتوای عمیق و تحلیلی کتاب‌های ترجمه شده، آثار او معمولاً در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی به عنوان منابع درسی و پژوهشی مورد استفاده قرار می‌گیرند. این امر نشان‌دهنده‌ی تاثیرات مثبت او بر آموزش و ارتقاء سطح آگاهی جامعه است.

آیا سودابه قیصری به عنوان یک مترجم، جوایزی دریافت کرده است؟

تا کنون اطلاعات دقیقی درباره‌ی جوایزی که سودابه قیصری به خاطر آثارش دریافت کرده باشد وجود ندارد، اما او به دلیل کارهای برجسته‌اش در زمینه‌ی ترجمه، مورد تقدیر و تحسین بسیاری از منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است. نقدهای مثبت بر روی آثار او نشان‌دهنده‌ی کیفیت بالای ترجمه‌هایش است.

سودابه قیصری به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار در عرصه‌ی ادبیات و ترجمه در ایران شناخته می‌شود. این شهرت به خودی خود می‌تواند معیاری از موفقیت او باشد چرا که او توانسته است جایگاه خاصی در میان مترجمان ایرانی پیدا کند.

چرا ترجمه‌ی آثار ادبی و اجتماعی اهمیت دارد؟

ترجمه‌ی آثار ادبی و اجتماعی به عنوان ابزاری برای تبادل فرهنگی بین ملت‌ها عمل می‌کند. این فرایند موجب می‌شود که خوانندگان با نظرات، تجربیات و فرهنگ‌های دیگر آشنا شوند و درک بهتری از وضعیت‌های مختلف انسانی پیدا کنند. به همین دلیل، مترجمان مانند سودابه قیصری در این راستا نقش بسزایی ایفا می‌کنند.

علاوه بر این، ترجمه‌ی آثار اجتماعی به شناخت بهتر مسائل جهانی و محلی کمک کرده و می‌تواند به شکل‌گیری نظرات و ایده‌های جدید در جامعه کمک کند. این امر به خصوص در جامعه‌های در حال توسعه مانند ایران اهمیت زیادی دارد.

سودابه قیصری テレグラムチャンネル

سودابه قیصری یک کانال تلگرامی با موضوعات گوناگون مانند مترجم، ۲۱ درس برای قرن ۲۱، میشل‌شدن، دختری که از زندان داعش گریخت، فاشیسم و دموکراسی، روح‌ناآرام، دموکراسی پوتین، ظهور و سقوط ملت‌ها، دفاع از جامعه‌ی باز، پسر روی جعبه چوبی، خالکوب آشوویتس، مجموعه داستان‌های ناپل، نامه، راز، همسر گمشده، میخائیل و مارگریتا. این کانال ارائه‌دهنده‌ی مطالب فرهنگی و ادبی با موضوعات متنوع و جذاب است. اگر به دنبال مطالب جذاب و عمیق در زمینه‌های مختلف هستید، به سودابه قیصری بپیوندید و از تجربه‌ی یک کانال تلگرامی منحصر به فرد لذت ببرید.

سودابه قیصری の最新投稿

Post image

بازاندیشی مفاهیم فرهنگی

جشن‌ ایرانی به مثابه مقاومت مدنی - پنج
(نوروز)

در سال‌های اخیر تعبیر «جشن ملی» را زیاد به کار برده‌اند. این تعبیر از بعضی جهات بی‌اشکال نیست، دست‌کم و مشخصاً آنجا که در برابر «جشن دینی» به کار می‌رود. اگر ملت همبسته‌ی دولت باشد (یعنی هر دولت، دولتِ یک ملت باشد) نوروز نمی‌تواند جشن ملی باشد، زیرا در گستره‌ی نسبتاً قابل‌توجهی خارج از «ایران» نیز جشن گرفته می‌شود. (واضح است که استقلال آمریکا را بریتانیایی‌ها جشن نمی‌گیرند.) اگر منظور از ملی چیزی عرفی/سکولار باشد هم این تعبیر بی‌اشکال نیست. چون مهم‌ترین حکومت ضد-دینی جهان، یعنی اتحاد شوروی که دینداری را به امر ممنوع بدل کرده و در این راه تا مرحله‌ی نابودی کلیساهای قدیمی پیش رفته بود، برگزاری نوروز را در کشورهای تاجیکستان و ... ممنوع کرده بود. دشمنان و مخالفان قدیمی نوروز هم آن را چیزی «ملی» نمی‌دانستند. امام محمد غزالی، ملقب به حجّتِ اسلام، که به سبب نبوغ خود حقاً کمتر اشتباه می‌کند، درباره‌ی نوروز نمی‌گوید چیزی ملی است و واضح است که چیزهای ملی و دینی لزوماً با هم تضادی ندارند و بلکه مکمل هم هستند (اگر ایرانی اینطور فکر می‌کند از این‌روست که کشورش ایران و دینش اسلام با هم درگیری تاریخی داشته و دارند.) غزالی می‌گوید نوروز باید فراموش شود، چون از آن «گبران» است. اگر چیزی «ایرانی» می‌بود، می‌توانست کنار سایر چیزهای ایرانی-اسلامی قرار بگیرد. مشکل نوروز از نظر او این است که چیزی زردشتی است!

اکنون می‌توان با تشبث به مفاهیم مد روز گفت نوروز به مرور زمان عرفی/سکولاریزه شده و اکنون متعلق به پیروان دین خاصی نیست و از قِبل همین عرفی شدن موفق شده تاب آورد و در ایران اسلامی نیز قرن‌ها پایدار بماند و امروز عموم ایرانیان، حتی پیروان دیگر ادیان و نیز بی‌دینان آن را جشن می‌گیرند. به این ترتیب این جشن از تعصب دینی و تمام مفاهیم ظاهراً محدودکننده مبرّا شده و با روح تساهل و تسامح و دموکراسی (!) مد روز سازگاری بیشتری دارد.

اما مشکل اینجاست که عرفی شدن نوروز، خالی شدن آن از جنبه‌ی دینی خودش، بخشی از پیام معنوی این جشن را از بین برده، چنانکه عرفی شدن کریسمس در اروپا نیز همینطور است. مشکل اینجاست که «عید» با عرفی شدن به «تعطیلات» فرومی‌کاهد و این کار مثل تقلیل طریقت عرفانی یوگا به نرمش هوازی و یا مثل تبدیل معاشقه به عمل جنسی است. عمل جنسی و نرمش هوازی هر دو راحتند. طی طریق عرفانی و معاشقه هر دو دشوار، چون درگیری عاطفی و قید و بند می‌آورند. همین راحتی باعث محبوبیت سکس بزن‌-دررو و یوگا به شکل نرمش هوازی است، ولی همان هم باعث ابتذال آنهاست. تعطیلات موسم خوشگذرانی است. اگر شما دو هفته تعطیلی را از یک فروردین بردارید و در یازده اردیبهشت بگذارید، هیچ فرقی نمی‌کند. اگر غرض مسافرت و استراحت است، همه همه‌ی فشار کارشان را به ده روز اول اردیبهشت منتقل خواهند کرد که از روز یازدهم دیگر خلاص شوند. عید چیز دیگری است. عید با خودش تکالیفی دارد تداعی‌ها و نمادهایی.

سنت تا همین چند دهه پیش موجود پیرامون نوروز را به یاد بیاورید. کنار گذاشتن قهر و کینه، آشتی با کسانی که دشمن انگاشته‌ایم به بهانه‌ی دید و بازدید. این تکلیف شاق برای گذشت و غلبه بر نفرت را معلوم است که کسی دوست ندارد. در عوض سبک زندگی لیبرالی را دوست دارند که من در آن هرگز ملزم نیستم کاری را بکنم که خوشم نمی‌آید، چه رسد به کار سخت. حتی یک احوالپرسی از پدربزرگ و مادربزرگی که دلخوشی جز صحبت همین نوه‌ها ندارند هم نباید اجباری باشد، چه رسد به کنار گذاشتن ناراحتی و کینه.

نوروز عید بزرگ محافظه‌کاری است و طبعاً این محافظه‌کاری به یک سنت وابسته است. این سنت به ما چه می‌گوید؟
اول: در نوروز/فروردگان روان‌های درگذشتگان و مردگان و قهرمانان به شکل مهمانان نامرئی به دیدار خانواده‌ها می‌آیند. پس این عید تجدید عهد با گذشتگان است، نه دور ریختن آنان و «مدرن» شدن.
دوم: اصل اول دین زردشتی: جهان عرصه‌ی مصاف نیک و بد است، تا روزی روشنی بر تاریکی پیروز شود و نوروز نماد آن پیروزی و تذکر مکرر طبیعت به ماست که نومید نباشیم و شادی را بر غم ترجیح دهیم.
سوم: تذکر تاریخی: این جشن را در طی بیش از یک هزاره اسلامی شدن ایران حفظ کرده و نگه داشته‌اند. خلاف کاری که ما می‌کنیم: هر چه در سنت و تاریخمان زشت است (تمام روان‌زخم‌ها و بدبینی‌ها) را با خود می‌آوریم و به بهانه‌ی آنها را خود را مجاز به هر کاری می‌دانیم و تمام چیزهای زیبای آن را دور می‌ریزیم. بدیهی است که ما در این نکبت باشیم و پدرانمان در آن رفعت. چون آنها با اختراع و پاسداشت نوروز نشان دادند بلدند زندگی کنند و ما با بی‌ارج کردن و تقلیل آن به «تعطیلات» نشان دادیم که بلد نیستم.

#بازاندیشی_مفاهیم_فرهنگی

سپاس ریوندی

پی‌نوشت: اگر از تبریک‌های آبکی خسته شده‌اید، به جایش این متن را برای افراد بفرستید.

24 Mar, 14:02
1,159
Post image

وقایع تلخ ارومیه در آغاز سال نو، زنگ خطری است برای حوادث هولناکی که می‌تواند در پس قومی کردن سیاست در فردای ایران رخ دهد. شیرازه صلح و مدنیت یک جامعه که ده‌ها سال دوام آورده می‌تواند به سادگی در اثر نابخردی گروه‌های تبهکار عشیره‌ای که ماسک ترقی‌خواه و برابری‌طلب بر صورت دارند، ظرف چند روز متلاشی شود. باید بدانیم که این منطقه یعنی ارومیه و مناطق اطرافش، صحنه خونین‌ترین نزاع‌های قومی در ایران دستکم در دو برهه مهم در یک قرن اخیر بوده است. واقعه پنجاه و هفت، آتش نزاع خونین قومی در این منطقه را روشن کرد. حزب دمکرات کردستان با آغاز عملیات نظامی در مناطقی که اکثریت یا نسبت بزرگی جمعیت ترک نشین داشتند و تلاش برای بدست گرفتن حکومت در این مناطق، دست به قمار بسیار خطرناکی زد. واکنش بزرگی که به این اقدام در میان جمعیت ترک این مناطق صورت گرفت، عنان کار را به دست عناصر فوق ارتجاعی نظیر ملاحسنی، ظهیرنژاد و... سپرد و وقایع وحشتناکی نطیر کشتار اهالی کرد روستای قارنا و درگیری‌های خونین میان کرد و ترک در نقده و ارومیه به وقوع پیوست. حزب دمکرات و نظایرش در روایت‌هایی جعلی و مخدوش تلاش کرده‌اند تا مسئولیت این خون‌ریزی‌ها را به تمامی به گردن امثال ملا حسنی و دار و دسته‌اش بیندازند، در حالی که مرور دقیق سیر و توالی حوادث در ارومیه و نقده نشان می‌دهد که مسئولیت حزب دمکرات و قاسملو کمتر از حسنی و ظهیرنژاد نیست. نفرت شدید ما از نظایر ملا حسنی نباید چشم ما را بر حقیقت ببندد. نزاع قومی در این منطقه آتشی زیر خاکستر بوده و کینه‌های متقابل مربوط به درگیری‌های دوران جنگ اول جهانی و خونریزی‌های بی دلیل و بی حاصلی که میان امثال اسماعیل سمیتقو و رقبای ترکش روی داد، در پس حافظه جمعی مردمان این منطقه باقی‌اند. در دوران اصلاحات در ایران زمانی که ملا حسنی در سطح ملی بسیار منفور و مورد تمسخر بود، ناظران از محبوبیت قابل توجه او در ارومیه و مناطق اطراف آن در حیرت بودند. این محبوبیت نفرت انگیز تا حد زیادی دستپخت حزب دمکرات و قاسملو بود. احزابی نظیر دمکرات و کومله در این سال‌ها برای کسب وجهه ادعا کرده‌اند که دست به اسلحه بردن آنها واکنشی به کسب قدرت توسط یک حکومت مذهبی شیعه و بنیادگرا در تهران بوده‌است. مرور تاریخ و حقایق انکارناپذیر نشان می‌دهد که این ادعایی کذب است. هر زمان اقتدار مرکزی در ایران ضعیف می‌شد فارغ از اینکه چه نوع حکومتی در حال استقرار بود، آنها دست به اسلحه و تصرف مناطق می‌بردند. عشق بی حد و حصر آنها به پنجاه و هفت منهای جمهوری اسلامی و نفرت کور و افسارگسیخته‌شان از حکومت پهلوی

23 Mar, 19:58
1,618
Post image

https://www.aparat.com/v/b95ng5m

23 Mar, 09:57
2,068
Post image

‏خیلی‌ها به دنیا نیومده بودند یا کوچکتر از آن بودند که به یاد بیارند ولی در سالهای سیاه دهه‌ی۶۰ آهنگ‌های شهرام شب‌پره و حسن شماعی‌زاده بود که تو جمع‌های نوروزی و سیزده‌به‌در و تولدها لبخند به لب ما میاورد و سبب می‌شد ساعاتی بزنیم و برقصیم و سیاهی‌ها رو فراموش کنیم. مرسی از هر دو.


@Soudabeh_Qaisari

23 Mar, 09:56
2,122