شبی که پدرم رفت
و تا صبح
تنها در اتاقم نعره زدم
کفشهایم را جفت میکردی
آغوشم را به دندان میکشیدی
میزدیم به جاده
و اشکهایم با بوسههایت
مروارید میشد
اگر زودتر دیده بودمت
اینهمه کتاب چاپ نشده
که گوشهی اتاقم خاک میخورند را
تقدیم قداست حضورت میکردم
و با اولین ناشری که لبخند میزد
قرارداد میبستم
اگر زودتر دیده بودمت
معنای پر ابهامِ «زن»
و معنای غلیظ «تن» را
تفسیری هرمنوتیکی میکردم
و اینهمه با مادرم
جدل نداشتم
اگر زودتر دیده بودمت
بالاخره میفهمیدم
خوشبختی چیست
و آنقدر برای زیباییات شعر میگفتم
تا ملکالشعرای شهرم شوم
اگر زودتر دیده بودمت
یک فصل به فصلها اضافه میشد
فصل شوریدگی
✍🎤#الف_رحیمی
📚#خوشه_خوشه
@Shahrekabod