واپسین بوته از نوعی گیاه لجبازم
واپسین بوته
که مسیر انقراض را دارد
سبزینه به سبزینه طی میکند
غمگین و یَشم
درست مثل کاج برفبهدوشی
که در محوطهی زندان هم حتی
بیواهمه زنده است
غمگین و لیز
مثل ماهی نایابی
در رودخانهی گَنگ
که با خاکستر مردگان بزرگ شده
باشد
من واپسین شعله در
آتشکدهای ویرانم
که دارد
دعاهای گرگرفتهی نامستجاب را
به اتاق خداوند میبرد
حزن واپسین ماموت مادهام من
در لحظهای
که خیره بوده
به گردهافشانی گلها
من آخرین موجود امیدوار جهانم
لطفا به یاسهای من دست نزنید
سرمایههای انقراض مناند...
#رویا_شاه_حسین_زاده