Science and Religion @religionandscience2021 Channel on Telegram

Science and Religion

@religionandscience2021


🔷در این کانال هدف ما نقد و بررسی علمی آتئیسم و پرداختن به فلسفه علم است.
نظرات و مطالب مفید خود را با ما به اشتراک بگذارید.
ادمین ها:
@boroojerdiann
@Aref_Hoveizi
@PureApplied_Math369

Science and Religion (Persian)

با ورود به کانال "دین و علم 2021" با نام کاربری @religionandscience2021، شما به دنیایی از ببینی های علمی و فلسفی درباره آتئیسم و رابطه علم و دین خواهید پیوست. در این کانال، هدف ما بررسی و نقد علمی آتئیسم و پرداختن به فلسفه علم است. شما دعوت به به اشتراک گذاری نظرات و مطالب مفید خود با ما دارید. ادمین های ما که از جمله آن ها می توان به @boroojerdiann و @Aref_Hoveizi اشاره کرد، آماده پاسخگویی به سوالات شما و ارائه مطالب معتبر و آموزنده هستند. با عضویت در این کانال، شما می توانید به دنبال بحث های جذاب و اطلاعات مفید در زمینه علم و دین بپردازید. پس حتما به کانال "دین و علم 2021" بپیوندید و از محتوای فوق العاده آن بهره مند شوید.

Science and Religion

16 Nov, 01:34


#معرفی_مقاله #ترجمه_مقاله

Analytic Idealism: A consciousness-only ontology.
Bernardo Kastrup
Dissertation, Radboud University Nijmegen (2019).

چکیده:
این پایان‌نامه یک نسخه تحلیلی از هستی‌شناسی ایدئالیسم را ارائه می‌دهد، که بر اساس آن "آگاهی پدیدارشناختی جهانی" تنها چیزی است که در نهایت وجود دارد، و همه چیز دیگر در طبیعت به الگوهای تحریک این آگاهی قابل تقلیل است. چالش اصلی این پایان‌نامه توضیح این است که چگونه زندگی‌های درونی آگاهانه و ظاهراً متمایز افراد مختلف - مانند شما و من - می‌توانند در این میدان پدیدارشناختی اساساً واحد ظهور کنند. در این مسیر، به چالش‌های دیگری نیز پرداخته می‌شود، مانند: چگونه می‌توانیم ایدئالیسم را با این واقعیت که همه ما در یک جهان خارجی مشترک زندگی می‌کنیم، آشتی دهیم؛ چرا این جهان مستقل از اراده یا تخیل شخصی ما آشکار می‌شود؛ چرا بین الگوهای اندازه‌گیری شده فعالیت مغز و گزارش‌های تجربه، همبستگی‌های تنگاتنگی وجود دارد؛ و غیره. ایده اصلی این پایان‌نامه را می‌توان به این صورت خلاصه کرد: ما، و همچنین همه موجودات زنده دیگر، تغییرات جدا شده از آگاهی پدیدارشناختی جهانی هستیم، به طور مشابه با فردی که اختلال هویت تجزیه‌ای (DID) دارد و چندین مرکز جداگانه از سوژه را نیز نشان می‌دهد که به عنوان «تغییر» شناخته می‌شوند. ما و همه موجودات زنده دیگر، توسط فعالیت پدیدارشناختی فراشخصی آگاهی جهانی احاطه شده‌ایم، که فراتر از مرز تجزیه‌ای تغییر مربوطه ما آشکار می‌شود. جهان بی‌جان که ما در اطراف خود درک می‌کنیم، ظاهر بیرونی - یعنی تصویر پدیدارشناختی که از آن سوی مرز تجزیه‌ای ما نقش می‌بندد - این فعالیت است. موجودات زنده‌ای که با آن‌ها جهان را تقسیم می‌کنیم، ظاهر بیرونی تغییرات دیگر هستند.

The Universe in Consciousness.
Bernardo Kastrup.
Journal of Consciousness Studies 25 (5-6):125-155 (2018)
https://philpapers.org/rec/KASTUI

من یک هستی‌شناسی ایده‌آلیستی را پیشنهاد می‌کنم که به شیوه‌ای ساده‌تر و تجربی‌تر از فیزیک‌گرایی رایج، همه‌جان‌انگاری (پنسایکیسم) پایین به بالا و کازموسایکیسم، به واقعیت معنا می‌دهد. هستی‌شناسی پیشنهادی همچنین قدرت توضیحی بیشتری نسبت به این سه جایگزین ارائه می‌دهد، زیرا به ترتیب به مشکل سخت آگاهی، مشکل ترکیب، یا مشکل تجزیه دچار نمی‌شود. می‌توان آن را به این صورت خلاصه کرد:
تنها آگاهی کیهانی وجود دارد. ما، و همچنین همه موجودات زنده دیگر، تنها تغییرات جدا شده از آگاهی کیهانی هستیم، که توسط افکار آن احاطه شده‌ایم. جهان بی‌جان که در اطراف خود می‌بینیم، ظاهر بیرونی این افکار است. موجودات زنده‌ای که با آن‌ها جهان را تقسیم می‌کنیم، ظاهر بیرونی تغییرات جدا شده دیگر هستند.


@ReligionandScience2021

Science and Religion

16 Nov, 00:53


#معرفی_مقاله
#ترجمه_مقاله
🔺کانال علم و دین تقدیم می‌کند🔺

عنوان:
دیدگاه ایده‌الیستی نسبت به بقاء آگاهی بعد مرگ جسم.
👤 نویسنده: دکتر برناردو کستروپ (دکترای علوم کامپیوتر، دکترای فلسفه تحلیلی، دانشمند محقق فیزیک کوانتوم)
The Idealist View of Consciousness After Death.
Bernardo Kastrup.
Journal of Consciousness Exploration & Research 7 (11):900-909 (2016)
https://philarchive.org/rec/KASTIV


خلاصه:
برای پیش‌بینی آگاهانه درباره سرنوشت آگاهی پس از مرگ جسمانی، درک رابطه میان بدن و آگاهی در طول حیات ضروری است. این رابطه، در واقع، بازتابی از هستی‌شناسی است. در این مقاله کوتاه، قابلیت دفاع از هستی‌شناسی‌های مادی‌گرایی و دوگانه‌گرایی در پرتو یافته‌های اخیر فیزیک مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. سپس، هستی‌شناسی ایده‌آلیستی به‌عنوان یک جایگزین مطرح می‌شود که نه تنها با شواهد تجربی موجود سازگار است، بلکه کاستی‌های پارسیمونی و قدرت تبیینی محدود مادی‌گرایی و دوگانه‌گرایی را نیز برطرف می‌سازد. ایده‌آلیسم، حقایق بنیادین واقعیت از جمله:
(الف) همبستگی فعالیت مغزی با تجربه،
(ب) اشتراک جهان واحد توسط همه افراد، و
(ج) عدم امکان تغییر دلخواه قوانین طبیعت،
را به شیوه‌ای بدیع توضیح می‌دهد. اگر ایده‌آلیسم صحیح باشد، می‌توان نتیجه گرفت که زندگی درونی آگاهانه پس از مرگ جسمانی به جای نابودی، گسترش می‌یابد. این پیش‌بینی با گزارش‌های تجربیات نزدیک به مرگ و حالات عرفانی ناشی از مواد سایکدلیک (که سروتونینرژیک هستند و با مواد مخدر دوپامینرژیک تفاوت زیادی دارند) که می‌توان آن‌ها را نگاهی اجمالی به مراحل اولیه مرگ تلقی کرد، تأیید غیرمستقیم اما قابل توجهی پیدا می‌کند.

توضیحات تخصصی‌تر اصطلاحات:
هستی‌شناسی (Ontology): شاخه‌ای از فلسفه که به مطالعه ماهیت وجود و واقعیت می‌پردازد. در این متن، هستی‌شناسی به چگونگی ارتباط بین ذهن و ماده و ماهیت نهایی واقعیت اشاره دارد.

مادی‌گرایی (Physicalism): نظریه‌ای که معتقد است همه پدیده‌ها، از جمله ذهن و آگاهی، در نهایت به پدیده‌های فیزیکی کاهش و تقلیل می‌یابند. ماتریالیسم با تقلیل‌گرایی «Reductionism» ارتباط تنگاتنگی دارد.
دوگانه‌گرایی (Dualism): نظریه‌ای که معتقد است ذهن و ماده دو واقعیت متمایز و مستقل از هم هستند.
ایدئالیسم (Idealism): نظریه‌ای که معتقد است واقعیت نهایی ذهنی یا آگاهی است و جهان فیزیکی یا محصولی از ذهن است یا به طور کامل ذهنی است یا حداقل ذهن انسان می‌تواند اثراتی مستقیم ولو ناچیز بر جهان هستی بگذارد.
در ایده‌الیسم‌های جدید از دونالد هافمن و برناردو کستروپ، ذهنِ مولد واقعیت، ذهن شخصی انسان نیست بلکه یک ذهن فراشخصی، بنیادی و جهان‌شمول است که شبیه مفهوم خداوند در ادیان است.

پارسیمونی (Parsimony): اصل ساده‌سازی، یعنی ترجیح دادن نظریه‌هایی که با کمترین تعداد فرضیه، بیشترین مقدار داده را توضیح دهند.


@ReligionandScience2021

Science and Religion

13 Nov, 22:28


What if consciousness is not an emergent property of the brain? Observational and empirical challenges to materialistic models.
Helané Wahbeh, Dean Radin, Cedric Cannard, Arnaud Delorme.
Frontiers in psychology 13, 955594, 2022.
سایتیشن فعلی مقاله: 32

@ReligionandScience2021

Science and Religion

13 Nov, 22:24


ایده‌آلیسم تحلیلی، برناردو کستروپ:
برناردو کاستروپ "ایده‌آلیسم تحلیلی" را به عنوان مدلی برای واقعیت پیشنهاد می‌کند، که در آن بنیان وجود، آگاهی پدیدارشناختی جهانی است (کاستروپ، 2021). ایده‌آلیسم تحلیلی متافیزیکی است که آگاهی را به عنوان تنها بنیان اساسی طبیعت فرض می‌کند و همه پدیده‌های طبیعی در نهایت به آگاهی جهانی تقلیل می‌یابند. او آگاهی پدیدارشناختی را به عنوان یک تجربه ذهنی خام آگاهی توصیف می‌کند که با شناخت، متاشناخت، خودآگاهی یا سایر عملکردهای ذهنی بالاتر متفاوت است. متاشناخت به انسان‌ها اجازه می‌دهد بدانند که در حال تجربه هستند و همچنین از ویژگی‌های شناختی مانند استدلال و برنامه‌ریزی پشتیبانی می‌کند. آگاهی تجربی یا آگاهی خالص می‌تواند بدون متاشناخت نیز رخ دهد، همانطور که در حالات عرفانی کلاسیک گزارش شده است. از آنجایی که تنها یک آگاهی جهانی وجود دارد، موجودات زنده فردی به عنوان کمپلکس‌های ذهنی جدا شده از "ذهن جهانی یکتای بنیادی" توصیف می‌شوند (کاستروپ، 2021، ص 267).

این تفکیک یک دنیای درونی خصوصی ذهنی ایجاد می‌کند که می‌تواند خود را در حال تعامل با دنیای فرا شخصی تصور کند. ماده در این مدل به عنوان ظاهر بیرونی تجربه درونی توصیف می‌شود که از آن سوی مرز تفکیکی مشاهده می‌شود. به عبارت دیگر، همانطور که از درون تجربه می‌شود - یعنی از دیدگاه اول شخص - هر موجود زنده، به علاوه کل جهان بی‌جان، یک موجود آگاه است. اما همانطور که از بیرون تجربه می‌شود - یعنی از دیدگاه دوم یا سوم شخص [توهمی] - زندگی‌های درونی ما به شکل آنچه ما ماده یا فیزیک می‌نامیم، خود را نشان می‌دهند... همه ماده - صرفاً نامی است که ما به آنچه آگاهی درونی به نظر می‌رسد از آن سوی مرز تفکیکی‌اش می‌دهیم. (کاستروپ، 2021، صص 267-268)

توضیح ساده‌تر نظریه ایده آلیسم تحلیلی کستروپ توسط مترجم و نویسنده:⬇️⬇️
تصور کنید دنیای ما مثل یک فیلم است. در این فیلم، هر کدام از ما نقش یک شخصیت را بازی می‌کنیم. اما این فیلم فقط یک نمایش نیست، بلکه خودمان هم بخشی از این نمایش هستیم. به عبارت دیگر، ما هم بازیگر هستیم و هم تماشاگر.
نظریه کاستروپ می‌گوید که تمام این فیلم، در واقع یک تجربه ذهنی بزرگ است. یعنی همه چیز، از کوچک‌ترین ذره تا بزرگ‌ترین کهکشان، بخشی از یک آگاهی واحد و بزرگ هستند. ما انسان‌ها هم قطعه‌هایی از این آگاهی بزرگ هستیم که به دلیل یک جدایی، خودمان را جدا از بقیه می‌بینیم.
هستی همچون دریا است. ذات‌ اصلی‌اش استوار بر آگاهی پدیدارشناختی جهان است (یعنی خود ساختار آب H2O در حکم آگاهی پدیدارشناختی جهانی است) ولی شکل‌هایی مختلفی که این آب به خود می‌گیرد، مثلا سونامی، گردآب، امواج دریا و امثالهم، می‌شود همان فیزیک و ماده‌ی معمولی. هستی برای آگاهی انسان اغلب آبجکتیو (عینی) و برای آگاهی پدیدارشناختی جهانی همواره سابجکتیو (ذهنی) است.

ادامه دارد ......



@ReligionandScience2021

Science and Religion

13 Nov, 22:23


2_ نظریه رابطه‌ای ادراک دونالد هافمن:
دونالد دی. هافمن مدلی را بر اساس ساختاری ریاضی به نام "عاملان آگاه" پیشنهاد می‌کند. فضا و زمان از تبادل بین عاملان آگاه پدید می‌آیند (هافمن، 2014). هافمن پیشنهاد می‌کند که ادراکات ما (یعنی عاملان آگاه) نماهایی از حقیقت زمینی نیستند، بلکه بیشتر شبیه سیستم‌عامل و رابط کاربری یک رایانه شخصی هستند (هافمن، 2014، 2019). ادراکات به ما اجازه می‌دهند تا به طور پویا با جهان تعامل داشته باشیم و در این محیط زنده بمانیم و تکامل یابیم، اما از ساختار واقعی آن آگاه نباشیم. فضا-زمان و اشیاء فیزیکی نماینده واقعیت عینی جهانی نیستند، بلکه اجزای گونه‌گرایانه‌ای هستند که مزیت تکاملی فراهم می‌کنند. هافمن این نکته را برجسته می‌کند که از نظر تکاملی، ادراک فضا-زمان و جهان فیزیکی به گونه‌ای توسط انتخاب طبیعی شکل گرفته‌اند که حقیقت را مبهم می‌کنند و ما در حال تجربه یک رابط کاربری هستیم نه یک واقعیت عینی جهانی، و بنابراین بر رفتارهای تطاقی تأثیر می‌گذارند.
او ادعا می‌کند که معادلات مکانیک کوانتومی را می‌توان از توصیف‌های رسمی تعاملات بین عاملان آگاه استخراج کرد (Hoffman و همکاران، 2015).

تحلیل شخصی مترجم به زبان روان و ساده‌تر:⬇️⬇️
تصور کنید دنیایی که می‌بینید، مثل یک بازی کامپیوتری است. در این بازی، شما فقط یک رابط کاربری را می‌بینید؛ مثلاً دکمه‌ها، شخصیت‌ها، و محیطی که در آن هستید. اما اینها لزوماً نمایش کاملی از دنیای واقعی نیستند. بلکه این‌ها ابزارهایی هستند که به شما کمک می‌کنند تا در بازی پیشرفت کنید و با آن تعامل داشته باشید.

نظریه رابطه‌ای ادراک هافمن هم همین ایده را در مورد دنیای واقعی مطرح می‌کند. او می‌گوید که ما انسان‌ها هم مثل کاراکترهای یک بازی، دنیای اطرافمان را از طریق یک رابط کاربری تجربه می‌کنیم. این رابط کاربری، حواس ما هستند که اطلاعات را از دنیای بیرون دریافت کرده و به مغز ما منتقل می‌کنند. مغز ما هم این اطلاعات را پردازش می‌کند و برای ما یک تصویر ذهنی از جهان می‌سازد.

اما نکته‌ی مهم اینجاست که این تصویر ذهنی لزوماً با واقعیت مطابقت ندارد. ممکن است بسیاری از ویژگی‌های جهان وجود داشته باشند که ما از آن‌ها آگاه نباشیم، چون رابط کاربری ما برای دیدن آن‌ها طراحی نشده است. به عبارت دیگر، ما فقط بخشی از واقعیت را می‌بینیم، نه کل آن.

هافمن معتقد است که این رابط کاربری برای ما بسیار مفید است. به لطف این رابط، ما می‌توانیم با محیط اطرافمان تعامل داشته باشیم، نیازهایمان را برطرف کنیم و در نهایت زنده بمانیم. اما این رابط کاربری، ما را از دیدن واقعیت کامل باز می‌دارد.

به عنوان مثال: ما رنگ‌ها را به شکل خاصی می‌بینیم، اما ممکن است موجودات دیگری باشند که طیف رنگی بسیار گسترده‌تری را مشاهده کنند. یا مثلاً ما زمان را به صورت خطی می‌بینیم، اما ممکن است زمان به شکل دیگری وجود داشته باشد که ما قادر به درک آن نباشیم.

توصیه می‌شود به این پست دکتر داریوش محسنی (فیزیکدان نظری ایرانی) هم رجوع شود:
https://t.me/ReligionandScience2021/235


@ReligionandScience2021

Science and Religion

13 Nov, 22:17


1_ نظریه احتمالی عملیاتی
فدریکو فاجین:
این تئوری با این فرض شروع می‌شود که واقعیت از ارتباطات آزادانه‌ی تعداد بسیار زیادی از موجودات آگاه پدید می‌آید (فاجین، 2021a). فاجین کل آنچه را که بالقوه و بالفعل وجود دارد، یک چیز می‌نامد. هر خودشناسی درون این یک، تحولی از وجود بالقوه به وجود بالفعل است، جایی که وجود بالقوه "مخزن" خودشناسی است که هنوز تجلی نیافته است. هر خودشناسی جدید به ظهور یک واحد آگاهی (CU) می‌انجامد. CU کل یک را بازتاب می‌دهد و همچنین بخشی از یک است زیرا یک هرگز در فرآيند خودشناسی خود کامل نیست. بنابراین باید خودشناسی مداوم و تولید مداوم CUها وجود داشته باشد که ظاهراً تعداد رو به رشد موجودات آگاه را توضیح می‌دهد (فاجین، 2021a، ص 294). فاجین ویژگی‌های CUها و نحوه ترکیب آن‌ها در خود را توصیف می‌کند، که در آن موجودی با هویت، آگاهی و آژانس، پویا، جامع و خودشناسی است. فاجین دنیای فیزیکی را به عنوان یک استعاره از واقعیت مجازی می‌بیند، که در آن آواتارهای پیچیده کنترل‌شده توسط موجودات آگاه با یکدیگر تعامل می‌کنند، جایی که بدنی که آواتار را کنترل می‌کند خارج از رایانه وجود دارد و بخشی از برنامه نیست. به طور مشابه، موجودات آگاه که بدن‌های فیزیکی را کنترل می‌کنند فراتر از دنیای فیزیکی که حاوی بدن است وجود دارند (فاجین، 2021b، ص 286).

تحلیل شخصی مترجم به زبان روان و ساده‌تر:⬇️⬇️
نظریه احتمالی عملیاتی که توسط فدریکو فاجین مطرح شده، یک رویکرد نوین و فلسفی به ماهیت آگاهی و واقعیت است. این نظریه، از پایه‌های فیزیک کوانتومی و فلسفه ذهن تغذیه می‌کند و سعی دارد تا شکاف میان جهان مادی و ذهنی را پر کند.
مفاهیم کلیدی این نظریه عبارتند از:

یک (One): کل هستی، شامل همه چیزهای موجود و بالقوه.
واحد آگاهی (CU): واحد بنیادی آگاهی که از خودشناسی درون "یک" پدید می‌آید.
واقعیت مجازی: دنیای فیزیکی به عنوان یک شبیه‌سازی در نظر گرفته می‌شود که توسط موجودات آگاه خلق و تجربه می‌شود.

مبانی نظریه:
فاجین معتقد است که:
آگاهی بنیادی است: آگاهی نه محصولی از مغز، بلکه بنیان هستی است.
واقعیت مشارکتی است: واقعیت توسط موجودات آگاه به طور مشترک خلق می‌شود.
فیزیک کوانتومی کلیدی است: پدیده‌های کوانتومی مانند درهم‌تنیدگی و اصل عدم قطعیت، شواهدی برای وجود یک واقعیت عمیق‌تر و مرتبط با آگاهی هستند.

شواهد و دلایل:
مشکل ذهن-بدن: این نظریه سعی دارد تا مشکل دیرینه فلسفه در ارتباط بین ذهن و بدن را با فرض وجود یک واقعیت عمیق‌تر که هر دو را در بر می‌گیرد، حل کند.
تجربیات نزدیک به مرگ: گزارش‌هایی از تجربیات خارج از بدن و نزدیک به مرگ، به عنوان شواهدی برای وجود آگاهی مستقل از بدن فیزیکی مطرح می‌شوند.
فیزیک کوانتومی: پدیده‌هایی مانند درهم‌تنیدگی کوانتومی، که نشان می‌دهند ذرات می‌توانند در فاصله‌های دور با هم مرتبط باشند، به عنوان شواهدی برای وجود یک واقعیت غیر محلی و مرتبط با آگاهی تفسیر می‌شوند.


تفاوت‌های نظریه فاجین با همه‌جان‌انگاری «Panpsychism»:
نظریه فاجین و پنسایکیسم هر دو تلاش می‌کنند تا ماهیت آگاهی و رابطه آن با جهان مادی را توضیح دهند، اما رویکردها و مفاهیم اساسی آن‌ها تفاوت‌های قابل توجهی دارد.

پنسایکیسم:
آگاهی ذاتی در همه چیز: پنسایکیزم معتقد است که آگاهی به صورت ذاتی در همه چیز، از ذرات بنیادی گرفته تا اشیاء پیچیده، وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چیزی دارای یک سطح اولیه از آگاهی است، حتی اگر این آگاهی ساده و ابتدایی باشد.
این دیدگاه درواقع ماده، آگاهی و فابریک زمان‌مکان را بنیادی یا فاندامنتال مي‌داند. یعنی این دیدگاه بر این ٣ پایه مذکور استوار است.

درجه‌بندی آگاهی: در این نظریه، آگاهی دارای درجه‌بندی است. آگاهی موجودات پیچیده‌تر مانند انسان‌ها، نسبت به آگاهی ذرات بنیادی، غنی‌تر و پیچیده‌تر است.
عدم تمرکز بر خودشناسی: پنسایکیسم معمولاً بر روی خودشناسی به عنوان منبع آگاهی تمرکز نمی‌کند، بلکه بر روی وجود ذاتی آگاهی در همه چیز تاکید دارد.

نظریه فاجین:
آگاهی از خودشناسی ناشی می‌شود: فاجین معتقد است که آگاهی از فرایند خودشناسی موجودات آگاه پدید می‌آید. به عبارت دیگر، آگاهی یک ویژگی ذاتی همه چیز نیست، بلکه محصول یک فرایند فعال و پیچیده است.
واحدهای آگاهی: فاجین مفهوم "واحد آگاهی" را معرفی می‌کند که به عنوان واحد بنیادی آگاهی در نظر گرفته می‌شود. این واحدها از فرایند خودشناسی پدید می‌آیند و با ترکیب شدن، آگاهی‌های پیچیده‌تر را تشکیل می‌دهند.
واقعیت مجازی: فاجین دنیای فیزیکی را به عنوان یک نوع واقعیت مجازی می‌بیند که توسط موجودات آگاه خلق شده است.
تشریح این دیدگاه به زبان ساده‌تر در قسمت کامنت‌ها صورت خواهد گرفت.....


@ReligionandScience2021

Science and Religion

13 Nov, 22:15


📢کانال «Science and Religion» تقدیم می‌کند📢
📚 #معرفی_مقاله
📝 #ترجمه_مقاله
📚 #مقاله_معتبر_جدید

موضوع:⬇️⬇️
🔺 اگر آگاهی خاصیت نوظهوریافته مغز نباشد چه؟ چالش‌های مشاهده‌ای و تجربی برای مدل‌های مادی‌إِنگارانه. 🔺
ژوئن 2022.
1_ بخش تحقیقات، مؤسسه علوم نوئتیک، پتالوما، کالیفرنیا، ایالات متحده.
2_ مرکز محاسبات عصبی سوارتز، مؤسسه محاسبات عصبی، دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو، کالیفرنیا، ایالات متحده.
*What if consciousness is not an emergent property of the brain?* Observational and empirical challenges to materialistic models.
June 2022.
1_Research Department, Institute of Noetic Sciences, Petaluma, CA, United States.
2_Swartz Center for Computational Neuroscience, Institute of Neural Computation, University of California, San Diego, San Diego, CA, United States.
DOI: 10.31234/osf.io/6tzw4

Authors:
👤Dr.Arnaud Delorme. (computational neuroscientist & university professor)

👤Dr.Cedric Cannard. (clinical neuroscientist & neuropsychologist)

👤Dr.Dean Radin. (electrical engineer & psychologist)

👤Dr.Helane Wahbeh. (assistant professor in neurology)

چکیده:
ماهیت آگاهی یکی از رازآلودترین و پایدارترین معماهای علم است. همه ما تجربه ذهنی آگاهی را می‌شناسیم، اما از کجا پدید می‌آید؟ هدف آن چیست؟ ظرفیت‌های کامل آن کدام‌اند؟ فرضیه‌ای که امروزه در علوم اعصاب وجود دارد این است که همه جنبه‌های آگاهی صرفاً از تعاملات بین نورون‌های مغز ناشی می‌شود. با این حال، منشأ و مکانیسم‌های کیفیات (یعنی تجربه ذهنی یا پدیدارشناسانه) شناخته نشده‌اند. دیوید چالمرز اصطلاح “مشکل سخت” را برای توصیف دشواری‌های روشن‌سازی منشأ ذهنیات از دیدگاه ماتریالیسم تقلیل‌گرایانه ابداع کرد. ما پیشنهاد می‌کنیم که مشکل سخت به این دلیل ایجاد می‌شود که یک یا چند فرض در جهان‌بینی ماتریالیستی اشتباه یا ناقص هستند. اگر آگاهی بیش از فعالیت نورون‌ها را در بر می‌گیرد، می‌توانیم به روش‌های جدیدی برای تفکر در مورد مشکل سخت بیندیشیم. این پژوهش، پدیده‌هایی را بررسی می‌کند که ظاهراً با این تصور که آگاهی صرفاً وابسته به فعالیت مغز است، تناقض دارند، از جمله پدیده‌هایی که در آن‌ها آگاهی ظاهراً فراتر از مغز و بدن فیزیکی در فضا و زمان گسترش می‌یابد. مکانیسم‌های زیربنایی این ویژگی‌های “غیرمحلی” به شکلی مبهم یادآور درهم‌تنیدگی کوانتومی در فیزیک هستند، اما چگونگی تظاهر چنین اثراتی بسیار گمانه‌زنی است. وجود این اثرات غیرمحلی ظاهراً از پیشنهاد مدل‌های پسامادی‌گرایی آگاهی حمایت می‌کند که ممکن است برای شکستن بن‌بست مفهومی ارائه شده توسط مشکل سخت آگاهی لازم باشد.

تحلیل بسیار کلی مترجم از این مقاله:👇🏼👇🏼
در این مقاله نخست آگاهی  «consciousnes» را تعریف می‌کند،
سپس 4 تا از نظریات فیزیکالیستی نسبتاً جدید و معروف نوروساینس درباره‌ی ماهیت و منشأ آگاهی را شرح می‌دهد از جمله:⬇️⬇️
1_ نظریه‌ی فضای کار عمومی Global work-space theories».

2_ نظریه‌ی مرتبه بالاتر (Higher-order Theories).

3_ نظریه‌ی اطلاعات یکپارچه «Integrated information theory».

4_ نظریه‌ی رویکردهای بازگشت و پردازش پیش‌بینی‌کننده «Re-entry and predictive processing approaches».


سپس 8 نظریه، فرضیه و تبیین جدید علمی و فلسفی‌علمی جالب در نقد تبیین‌های ماتریالیستی و فیزیکالیستی ارائه می‌دهد:👇👇
🔺یک رویکرد متفاوت: نظریه‌های آگاهی غیرمحلی🔺
A different approach: Non-local consciousness theories.

1_ نظریه احتمالی عملیاتی، دکتر فدریکو فاجین «Operational probabilistic theory, by Dr.Federico Faggin».


2_ نظریه رابطه‌ای ادراک، پروفسور
دونالد دی. هافمن «Interface theory of perception, by Prof.Donald D. Hoffman».


3_ ایده‌الیسم تحلیلی، دکتر برناردو کستروپ «Analytic idealism by Dr.Bernardo Kastrup».


4_ الگوی گردابی سه بعدی، دکتر ورنون نپ و اد کلوز «Triadic dimensional vortical paradigm, Dr.Vernon Neppe and Dr.Ed Close».


5_   میدان نقطه صفر، دکتر یواخیم کوپلر «,Zero-point field Dr.Joachim Keppler».


6_  نظریه کاهش عینی هماهنگ‌شده،
پروفسور استوارت هامرف و پروفسور سر راجر پنروز، «Orchestrated objective reduction theory, Dr Stuart Hameroff and Sir Roger Penrose».

7_  فرضیه زمان ذهنی، دکتر اسکولر
جاناتان اسکولر «Schooler hypothesis of subjective time, Dr.Jonathan Schooler».


8_ نظریه علیت مضاعف، دکتر فیلیپ گیلمن «Theory of double causality, Dr.Philippe Guillemant».

ادامه دارد ......

@ReligionandScience2021

Science and Religion

12 Nov, 09:05


#سخنرانی

☑️مرکز علم و الهیات پژوهشکده مطالعات بنيادين علم و فناوری دانشگاه شهیدبهشتی برگزار می‌کند:

❇️ نسبت میان سنن الهی در قرآن، نظام علم و معجزات

🎙سخنران: دکتر محمود مختاری
(هیات علمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهیدبهشتی)

🗓تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۱ آبان‌ماه ۱۴۰۳
🕰ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷:۳۰

📍مکان برگزاري: دانشگاه شهید بهشتی، ساختمان شهدا.طبقه سوم.پژوهشکده مطالعات بنیادین علم وفناوری، سالن جلسات.

📢امکان حضور مجازی در این نشست از طریق لینک زیر نیز فراهم می باشد.
https://gharar.ir/r/55cc5c7b

☎️تلفن تماس:
۲۹۹۰۵۴۶۰

Science and Religion

10 Nov, 23:02


📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:

♦️ جایگاه قلب در تجربیات آگاهانه

🗣 توسط: احمدرضا همتی‌مقدم (IPM)

🔥همایش بین‌المللی فلسفه ذهن، 30 بهمن 1402

@PhilMind
@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 23:02


🔺علم قلب🔺

بخش سوم:⬇️⬇️

اگرچه مغز اغلب به عنوان منبع تنظیم توجه (attention) تعیین می‌شود، اما قلب نقش بزرگ‌تری نسبت به آنچه قبلاً تصور می‌شد در تنظیم واکنش‌های attention و پاسخ‌های عاطفی هیجانی (emotional) به استرس دارد.
(Frysinger and Harper 1990; Porges 2007; Sandman et al. 1982; Suess et al. 1994)

قلب نه تنها از طریق نورون‌های آوران (afferent)که تولید هورمون را هدایت می‌کنند، فرآیندهای کل سیستم را در بدن هماهنگ می‌کند، بلکه شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد مستقیماً بر بخش‌هایی از مغز که برای تولید و تنظیم احساسات ضروری است تأثیر می‌گذارد.
(Cameron 2001; Garfinkel and Critchley 2016; Gray et al. 2012; Zhang et al. 1986)

تجربه عاطفی (emotional) نه تنها از طریق محور قلب-مغز (brain-heart axis) رخ می‌دهد بلکه از طریق نورون‌هایی که از خود قلب سرچشمه می گیرند، تحت تأثیر قرار می گیرد.
این نورون‌ها در حدود ۴۰ هزار تا هستند و با عنوان سلول‌های عصبی ذاتی قلب (cardiac intrinsic ganglions) شناخته می‌شوند.


این تأثیر از این جهت قابل توجه است که معنویت و emotion (و در نتیجه عملکرد قلبی) به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند. به طور خاص، به خوبی ثابت شده است که تجربیات معنوی با تولید احساسات مثبت مانند خوف و خشیت(awe) (احساسی که ترکیبی از ترس، تکریم و شگفتی است.) ، قدردانی و شکر گذاری(appreciation) و شادی در هم تنیده شده‌اند (Fredrickson 2013; Smith et al. 2012)

و جالب است این نوع احساسات مستقیماً با الگوهای قوی در فعالیت قلبی عروقی مرتبط هستند. (McCraty و Tomasino 2006).


همچنین مشاهده شده است که در طول فعالیت قلبی مطلوب که با بیوفیدبک ثبت شده است، افراد معمولاً احساس تعالی (transcendence) و ارتباط عمیق (deep connection)و اتحاد با خالق را گزارش می‌کنند (Childre and McCraty 2001).

علاوه بر این با الکتروفیزیولوژی قلب مشخص شده، ادراک شهودی یعنی ادراکاتی که مبتنی بر تحریکی از پیش نیستند و آنی و در لحظه رخ می‌دهد و مبتنی بر فکر و معرفت قبلی ما نیست (non local intution) در قلب شروع می‌شوند
(McCraty et al. 2004a, 2004b; Thayer and Ruiz-Padial 2006)

شواهد بیولوژیکی از ادراک قلب یا "دانستن قلب" (heart knowing) (استعاره‌ای برای ادراک معنوی) نشان می‌دهد که ادراک قلب فراتر از اشکال فکری و آکادمیک دانستن است ( Miller 2016).

این که شروع بیولوژیکی تجربه عاطفی و متعالی مرتبط با معنویت و همچنین شناخت و ادراک شهودی در قلب می‌تواند شاهد خوبی باشد، برای اینکه قلب  جایگاه روح یا نفخه الهی باشد.


همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این فعالیت قلبی (به شکل انرژی الکترومغناطیسی) می‌تواند بین افراد به اشتراک گذاشته شود و می‌تواند بر ریتم‌های مغز و قلب تأثیر بگذارد. (Russek and Schwartz 1994; Timofejeva et al. 2017).


یافته‌های جالب نشان می‌دهند که این انرژی‌های هماهنگ‌شده که ریتم‌های قلبی را در خود جای می‌دهند، می‌تواند تجربیات معنوی مشترک یا گزارش‌هایی از احساس اتحاد و پیوند در بین اعضای یک گروه معنوی ایجاد کنند (Jovanov 2011; Vieten et al. 2016 ).

همچنین داده‌هایی که نشان می‌دهند انرژی‌های جمعی می‌تواند باعث تغییراتی در درون فرد و حتی ایجاد تغییراتی فراتر از خود گروه معنوی شود و تاثیری جامع‌تر بگذارد. (reduced political violence; Hagelin et al. 1999; Hagelin 2007).
این یافته‌ها حاکی از آن است که قلب ما تا حدی باز است و انرژی آن در محدوده بدن فیزیکی نگهداری نمی‌شود.

نکته جالب این است ادراک قلبی در بین افرادی  که از نظر روحی با هم هماهنگ شده‌اند، می‌تواند به اشتراک گذاشته شود و آنها بهره یکسانی ببرند. این نکته براساس تحقیقات محصول جانبی درهم تنیدگی میدان‌های الکترومغناطیسی تولید شده توسط انرژی قلبی است.

@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 23:00


🔺علم قلب🔺

بخش دوم:⬇️⬇️


نقش قلب در عواطف و احساسات در این چندسال اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

قلب و مغز دائما با هم ارتباط دارند. به عنوان مثال، هنگامی که با یک موقعیت خطرناک مواجه می شویم، سیگنال‌های مغز باعث افزایش ضربان قلب می‌شوند ( تخریک اعصاب سمپاتیک). وقتی آرام می‌گیریم ضربان قلب کند می‌شود ( تحریک پاراسمپاتیک).
جالب توجه است، برعکس این حالت هم رخ می‌دهد. ضربان قلب نیز بر مغز تأثیر می‌گذارد، اما مکانیسم‌های اساسی هنوز نامشخص است. محققان مؤسسه ماکس پلانک برای علوم شناختی و مغز انسان در لایپزیگ و مدرسه ذهن و مغز برلین دو مکانیسم را شناسایی کرده‌اند که نشان می‌دهد چگونه قلب بر ادراک ما و مغز تأثیر می‌گذارد و این مکانیسم‌ها چگونه بین افراد متفاوت است.

مکانیسم اول رابطه‌ای بین مراحل ضربان قلب و تجربه آگاهانه برقرار می‌کند. به طور کلی در یک ریتم منظم، قلب دو فاز دارد. فاز سیستولیک یعنی زمانی که قلب منقبض می‌شود و خون را به بدن پمپاژ می‌کند و فاز دیاستولیک  یا فاز استراحت قلب، که خون وارد قلب می‌شود و قلب دوباره پر می‌شود.
در این مقاله محققین متوجه شده‌اند که فعالیت مغز در چرخه قلب در حال تغییر است. در فاز سیستولیک قلب ( قلب در حال انقباض)جزء خاصی از فعالیت مغز، که با هوشیاری مرتبط است، به اصطلاح جزء P300 سرکوب می‌شود.

این مقاله در ژورنال  Proceedings of the National Academy of Sciences, (PNAS) 
در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. ( این ژورنال مهمترین ژورنال علم است)

Esra Al, Fivos Iliopoulos, Norman Forschack, Till Nierhaus, Martin Grund, Paweł Motyka, Michael Gaebler, Vadim V. Nikulin, Arno Villringer. Heart–brain interactions shape somatosensory perception and evoked potentialsProceedings of the National Academy of Sciences, 2020;

همچنین مقاله دیگری در همین ژورنال در سال ۲۰۲۲ نشان می‌دهد قلب زودتر از مغز عواطف را شناسایی می‌کند.

در این مقاله محققین رابطه میان فعالیت‌های مغز و قلب را در افراد سالمی که از طریق ویدئوها تحت تحریک عاطفی قرار گرفته بودند، بررسی کردند.

نتایج نشان داد در چند ثانیه اول، محرک‌های عاطفی فعالیت ضربان قلب را تعدیل می‌کنند، و این تعدیل ضربان قلب باعث تحریک یک واکنش هیجانی و عاطفی( emotional) در ناحیه خاصی از کورتکس مغز می‌شود. پردازش عاطفی در مغز توسط یک تعامل دو طرفه بین مغز و قلب، باعث می‌شود جریان اطلاعات عصبی از قلب به مغز تعدیل و حفظ شود.

یافته‌های محققین نشان می‌دهد که فعالیت سمپاتوواگال از قلب نقش پیشرو و سببی را در آغاز پاسخ عاطفی ایفا می‌کند.

Candia-Rivera D, Catrambone V, Thayer JF, Gentili C, Valenza G. Cardiac sympathetic-vagal activity initiates a functional brain-body response to emotional arousal.
Proc Natl Acad Sci U S A. 2022 May 24;119(21):

در مقاله دیگری در سال ۲۰۲۲ در مجله Neuroscience & Biobehavioral Reviews محققین نقش فعالیت قلب را در ادراک و عمل بررسی کردند.

در این مقاله مشخص شد:

الگوهای فعالیت قلب به طور مداوم با نیازهای محیطی تغییر می‌کند.

در عین حال، فعالیت بارورسپتور در هر ضربان قلب بر ادراک و عمل تأثیر می‌گذارد.


Skora LI, Livermore JJA, Roelofs K. The functional role of cardiac activity in perception and action. Neurosci Biobehav Rev. 2022 Jun;137:

در یک مقاله مروری که در سال ۲۰۱۸ در مجله Journal of Molecular ana Cellular Cardiology  منتشر شد، محققین سلول‌های عصبی ذاتی قلب را بررسی کردند. عنوان مقاله این است: مغزی درون قلب: مروری بر سیستم عصبی داخل قلب.

محققین نشان می‌دهند عملکرد قلب تحت کنترل یک سیستم عصبی داخل قلب قرار دارد. درواقع علاوه بر  سیستم عصبی مرکزی که از مغز است و بر روی قلب تاثیر دارد، قلب یک سیستم عصبی درونی هم دارد که عملکرد آن را کنترل می‌کنند.

درواقع قلب تحت تاثیر یک شبکه پیچیده عصبی است که از مغز و خود قلب تشکیل شده است. این سیستم پیچیده از شبکه‌ای از شبکه‌های عصبی و سلول‌های عصبی و آکسون‌های به هم پیوسته تشکیل شده است. هر شبکه عصبی خودش حاوی سول‌های عصبی ذاتی داخل قلب متعددی است که بر سیستم عصبی بیرونی و داخل قلبی تاثیر می‌گذارد در این مقاله درک فعلی در مورد سیستم عصبی داخل قلب را بررسی شده و نقش آن در پاتوفیزیولوژی بیماری‌های قلبی عروقی را نشان می‌دهد.

اگر دقت کنیم قلب ما علاوه بر فیبرهای عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک، از دو سیستم عصبی تشکیل می شود:
۱. سیستم عصبی خارجی  یا گانگلیون های قلبی خارجی (extrinsic)
۲.  سیستم عصبی درونی یا ذاتی (intrinsic) یا گانگلیون های ذاتی.
مقالات در این زمینه زیاد است که خود بحث مفصلی را می‌طلبد.

@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 22:58


🔺علم قلب🔺

بخش اول:⬇️⬇️


قلب در طول زمان و در سنت‌های غربی و شرقی به عنوان مرکز ادراک و آگاهی تصور شده است. در پزشکی باستان از بابل، مصر، یونان، روم و چین، قلب را مرکز سیستمی می‌دانستند که نیروی حیات را برای بدن تامین می‌کند و جایگاه آگاهی توصیف شده است (Acierno 1994؛ Lind 2015).

در طب سنتی چینی، قلب را «امپراتور همه اندام‌ها» می‌دانستند که مسئول مغز، آگاهی و جایگاه روح است. (Flaws et al. 2008). در ودانتیک ( فلسفه هندوئیسم) قلب ظرفی شناخته می‌شده که جایگاه خود و روح متجسد شده و مکانی برای اتحاد و پیوند با انرژی کیهانی به تصویر کشیده شده است (Satchidananda 1978؛ Olivelle 1998).

در سنت مسیحی یهودی و در سنت اسلامی نیز قلب جایگاه ویژه‌ای داشته و در برخی منابع جایگاه روح در نظر گرفته شده. در روانشناسی معاصر نیز قلب جایگاه تمرین شناخته شده است (McClintock 2015).

به لحاظ علمی اولین بار دکتر جی اندرو آرمور، در سال 1991، مفهوم "مغز قلب"، (heart's brain) "مغز کوچک" (litlle brain) یا "سیستم عصبی قلبی ذاتی" (intrinsic cardiac nervous system) را معرفی کرد (Amour, 1991, 2003, 2007, 2008).
این "مغز قلب" از تقریباً 40000 نورون تشکیل شده است که قادر به حس کردن، احساس کردن، یادگیری و حتی به خاطر سپردن هستند. این نورون ها در قلب شبیه نورون های مغز هستند [Watkins, 2014].
نورون‌های آوران (afferent) قلب هم در گانگلیون‌های ریشه پشتی (dorsal root)  و هم در درون قلب و هم در داخل قفسه سینه قرار دارند.
نورون های قلبی ذاتی می‌توانند فعالیت خود به خودی مستقل از ورودی‌های نورون‌های مرکزی ( از مغز) و  دیگر بخش‌های داخل قفسه سینه داشته باشند [Amour, 2003]. بنابراین قلب سیستم عصبی خاص خود را دارد. در این منظر، قلب سیستمی پیچیده و خودسازمان یافته است. این یک ارتباط دو طرفه ثابت با مغز و کل بدن را حفظ می کند [Amour, 2003].

مقالات مربوطه در این زمینه نشان می‌دهند که قلب به روش‌های بسیاری با مغز ارتباط برقرار می‌کند: از طریق تکانه‌های عصبی (عصبی)، از طریق هورمون‌ها (بیوشیمیایی)، از طریق پالس امواج پالس (بیوفیزیکی)، و از طریق میدان‌های الکترومغناطیسی (به صورت انرژی) ( McCraty,R, 2015).

در مقایسه با مغز، قلب 40 تا 60 برابر بیشتر نیروی الکتریکی و 5000 برابر نیروی الکترومغناطیسی تولید می‌کند. در نتیجه، قلب می‌تواند تمام سیستم‌های بدن را برای ایجاد انسجام فیزیولوژیکی هماهنگ و هماهنگ کند (Watkins, 2014).

قلب چندین هورمون را تولید و ترشح می‌کند. مثلا قلب هورمون "پپتید ناتریورتیک دهلیزی" (atrial natriuretic peptic , یا ANP) را ترشح می‌کند که از ترشح هورمون‌های استرس جلوگیری می‌کند، تحریک سمپاتیک را کاهش می‌دهد و بر انگیزه و رفتار تأثیر می گذارد (McCraty, 2009) .

از طرف دیگر هورمون دیگری با عنوان  "پپتید ناتریورتیک مغز"، وجود دارد که منبع اصلی ترشح آن از بطن قلب است نه مغز. قلب همچنین اکسی توسین، هورمون به اصطلاح «عشق» یا «پیوند اجتماعی» را تولید و ترشح می‌کند که در شناخت، تحمل، اعتماد و غیره نقش دارد (McCraty, 2009).

عصب واگ دهمین عصب جمجمه‌ای است که اطلاعات را از قلب و سایر اندام‌های داخلی به مغز منتقل می کند. این عصب مهمترین عصی سیستم‌پاراسمپاتیک است که در آرامش و کاهش ضربان قلب و تنفس آرام دخالت دارد. این عصب در نهایت به ساقه مغز، به ویژه در بصل النخاع، و هسته سولیتاری (solitary nucleus)  ختم می‌شود [McCraty, 2009].

اکثریت قریب به اتفاق (80٪) رشته‌های عصبی واگ، آوران (صعودی) هستند. این بدان معناست که همانطور که قبلا ذکر شد، قلب سیگنال‌های بیشتری را به مغز ارسال می‌کند. اگر۰ه مغز هم به قلب سیگنال می‌فرستد. جالب توجه است که سیگنال‌های «مغز قلب» از طریق نورون‌های آوران در ستون فقرات و همچنین عصب واگ به مغز سر منتقل می‌شوند، جایی که سیگنال‌ها به مدولا، هیپوتالاموس، تالاموس، آمیگدال و سپس به قشر مغز هدایت می‌شوند.
شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مسیری از کمپلکس واگ پشتی و سیگنال‌های آوران قلبی عروقی، مستقیماً به قشر فرونتال مغز( جایگاه فکر و اندیشه) می‌رود (McCraty, 2009).
در مقاله‌ای در سال ۲۰۲۱ در مجله بسیار معتبر Circulation Research که توسط انجمن قلب امریکا منتشر می‌شود، نویسندگان به بررسی مغز قلب و تاریخچه آن پرداختند. عنوان مقاله این است: مغز کوچک قلب.

در همان شماره مجله Circulation در سال ۲۰۲۲ مقاله مهمی منتشر شده که جایگاه سلول‌های عصبی ذاتی قلب و نقش آنها و آناتومی آنها را بررسی کرده است. این مقاله بسیار مهمی است که  نشان می‌دهد این سلول‌های در اطراف گره سینوسی دهلیزی (SA node) قلب قرار دارند.

Hanna P, et al. Innervation and Neuronal Control of the Mammalian Sinoatrial Node a Comprehensive Atlas. Circ Res. 2021 Apr 30;1


ادامه:⬇️⬇️

Science and Religion

10 Nov, 22:53


📚سؤال: آیا اینکه در قرآن، مذاهب گوناگون، مکاتب مختلف ادبی، عرفانی و غیره‌ درباره‌ی ارتباط قلب با ادراکات شهودی صحبت کرده‌اند، صرفاً یک استعاره و شبیه ادبی است یا می‌تواند ریشه در واقعیت هم داشته باشد❗️
⬅️ جواب: طبق تحقیقات میان‌رشته‌ای جدید پروفسور رولن مککراتی «Rollin McCraty» در مؤسسه‌ی (HeartMath) و دیگر پژوهش‌های نوروکاردیولوژی، بله واقعیت دارد❗️

نویسنده:👇👇
👤 دکتر احمدرضا همتی مقدم
(دکترای پزشکی از دانشگاه شهید بهشتی تهران و دکترای فلسفه تحلیلی، استادیار سابق فلسفه علم در دانشگاه آزاد اسلامی تهران، عضو هیأت علمی پژوهشگاه IPM و پژوهشکده علوم شناختی)


ادامه:⬇️⬇️

@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 22:03


🎙️ارائه دکتر همازاده با موضوع #فیزیکالیسم و ترجیح توهم‌گرایی درباره #تجربیات_نزدیک_به_مرگ، ۳۰ فروردین ۱۴۰۱👆 به همراه فایل اسلاید👇

بررسی تبیین فلسفی گزارشات #NDE در کانتکست #فلسفه_ذهن و #علم_النفس فلسفه اسلامی
@PhilMind

Science and Religion

10 Nov, 22:03


🟥 دکتر پیم ون لومل - متخصص قلب و عروق دانشگاه اوترخت هلند - در این گفتگو👆 (سال ۲۰۱۹) درباره تحقیقی که بر روی بیماران تجربه‌کننده #NDE انجام داده و در مجله معتبر لنست بچاپ رسیده، توضیح می‌دهد.

🟧 بسیاری از این افراد در حال #ایست_قلبی و فعالیت مغزی صفر (خط صاف EEG)، #تجربه_نزدیک_به_مرگ داشته و بعضا اتفاقاتی ابجکتیو در اتاق عمل و ... را گزارش کرده‌اند.

🟨 گزارشاتی که گاه بلافاصله پس از احیاء و در اولین ارتباط با کادر پزشکی بیان شده و احتمال ساختگی‌بودن همه آن‌ها (با توجه به تنوع تیم‌های پزشکی و تکثر جغرافیایی)، بسیار پایین است.

🟩 غالب تئوری‌های فیزیکالیستی درباره #آگاهی، فعالیت نورونی را مبنا و محور قرار می‌دهند؛ خواه مستقیما (در نظریات #اینهمانی و #نوظهورگرایی و ...) و خواه غیرمستقیم (در نظریات #بازنمودگرایی و ...).
حتی دیدگاه‌های کارکردگرایانه که هسته مرکزی سیستم (مغز باشد یا تراشه الکتریکی یا ...) را بی‌اهمیت می‌دانند و نیز دیدگاه‌های بازنمودگرایانه، ورودی دیتا به سیستم را نیاز دارند.

🟦 این مسئله، مطالعات NDE را کم‌کم بسمت بخشی از منازعه نظری بین #فیزیکالیسم و #دوئالیسم سوق داده است.
@PhilMind

Science and Religion

10 Nov, 22:03


📌 بروس گریسون، استاد روانپزشکی دانشگاه ویرجینیا که از اوایل دهه ۸۰ میلادی تحقیقات مفصلی را درباره #تجربیات_نزدیک_به_مرگ آغاز کرده و بعنوان پدر مطالعات #NDE شناخته می‌شود، در این ویدیو پیرامون تفاوت این تجربیات با خواب و توهمات صحبت می‌کند.

📌 یکی از استراتژی‌های موافقین NDE آنست که گزارشات قابل راستی‌آزمایی این تجربه‌کنندگان از اتفاقات روی زمین را بعنوان ملاکی برای رد توهمی‌بودن آن‌ها ذکر می‌کنند که در مقالات متعدد بدان پرداخته‌اند.
گریسون اما در این‌جا بسراغ تفاوت پدیدارشناختی در محتوای تجربیات نزدیک به مرگ با محتوای توهمات رفته و همچنین علل و تأثیرات NDE را نه تنها متفاوت، بلکه برعکس علل و تأثیرات توهمات توصیف می‌کند.

📌 او می‌گوید یافته‌های تحقیقات‌شان نشان داده که در مقایسه تجربه‌گران NDE با بیمارانی که چنین تجربیاتی نداشته‌اند، جریان اکسیژن مغز بیشتر و مصرف داروهای مخدر کمتر بوده است. و نتیجه می‌گیرد فقدان اکسیژن یا مصرف مخدرها - بعنوان علل توهمات - نمی‌تواند تبیین درستی برای علت NDEs باشد.
وی به یکسانی اساس محتواهای NDEs و تأثیرات مثبت اخلاقی این تجربیات در مقایسه با توهمات نیز استناد می‌کند.

@PhilMind

Science and Religion

10 Nov, 02:06


انتظار زندگی پس از مرگ بر اساس فیزیک اطلاعات و نظریه اطلاعات «Information theory» جدید.
پروفسور دِرک‌ کِی‌-اف‌ مایجر.

@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 02:03


همچنین پروفسور (Craig Hogan) یکی از  بزرگترین فیزیکدانان مرکز تحقیقاتی  فیزیک (Fermi Lab) با کشف شواهد جدیدی از امواج گرانشیgravitational wave detectorدر تأیید هستی هولوگرافیک می‌گوید این کشف پاسخگوی بسیاری از معماهای موجود می‌باشد. در چند دهه‌ی اخیر فیزیک کوآنتوم (QM) دیدگاه فیزیکدانان را در مورد هستی و نقش آن در (NDE) بسیار عوض کرده است.
دیدگاه‌های ماتریالیستی، فیزیکالیستی و نچرالیستی از هستی روز به روز پایگاه خود را از دست می‌دهند.

منابع بیشتر برای علاقمندان:👇🏼👇🏼
فیزیکدان و محققی به نام دکتر «Jack H Hiller» هم در کتاب جدید خود تحت عنوان:
Near death experiences of Space time and Consciousness: How the World Was Created and Functions.
از واقعیت إن‌دی‌ئی و بنیادی‌بودن آگاهی دفاع کرده است. او با استفاده از فیزیک کوآنتوم (QM)، نسبیت و (NDE) تبیین بسیار زیبایی از هستی می‌دهد که بسیار قابل توجه است.

جهت اطلاعات دقیق‌تر از فیزیک مدرن، فلسفه‌علمی معاصر و مدل‌های جدید علمی مربوط به این مسئله، به رفرنس‌های زیر مراجعه کنید:👇👇
The Holographic Universe Supports Near-Death Experiences.
by Kevin Williams, Posted on July 30, 2021. هایپرلینک منبع

Quantum Theory Supports Near-Death Experiences.
by Kevin Williams.
Posted on September 21, 2019. هایپرلینک منبع

The Holographic Principle Theory of Mind. MARK GERMINE, Institute for Psychoscience. هایپرلینک منبع

The Anticipation of Afterlife as Based on Current Physics of Information October 2019 Project: The Information Universe. On the Missing Link in Concepts on the Architecture of Reality. By Professor Dirk K F Meijer «University of Groningen». October 2019. هایپرلینک منبع


همچنین دوستان می‌توانند به تحقیقات دکتر «Dr.Ervin Laszlo» (مقالات آی‌إس‌آی پییر-ریویود ایشان در ریسرچگیت «Researchgate») در مورد نقش آگاهی در فیزیک جدید، فلسفه فیزیک مدرن و (The zero point field and the NDE)، پژوهش‌های پروفسور «Wolfgang Pauli» که یکی از فیزیک‌دانان برنده جایزه نوبل است و پروفسور «C.G Jung» که یک روان‌پزشک سوئیسی می‌باشد نیز رجوع بکنند.


@ReligionandScience2021

Science and Religion

10 Nov, 02:02


⬅️ موضوعی جذاب، میان‌رشته‌ای، اما احتمالاً واقعی؛
🔺مرگ، تنها ارتقاء و انتقال آگاهی موضعی «Local-Consciousness» از یک بُعد به بُعدی دیگر است!
ما جاودانه خواهیم بود! چه در غالب "#تکامل" باشد و چه "#تناسخ" و چه هر دو! چه خداوند وجود داشته باشد چه نداشته باشد، چه ادیان درست باشند چه غلط.🔺

📚تحقیقات دانشمندان و رابطه‌ی تجارب نزدیک به مرگ (NDE) با مدل‌های مدرن کوآنتوم فیزیک (QM):📢👇👇👇👇

همانطور که قبلا توضیح داده‌ایم کسانی که تجربه نزدیک به مرگ را داشته‌اند، گذشته‌ی خود را به وضوح می‌بینند و تمام زندگی خود را در کسری از ثانیه مرور می‌کنند که به پدیده‌ی «Life Review» معروف است. با توجه به این تجربه، پروفسور «Metod Saniga» یک فیزیکدان به نام، نتایج تحقیقات (NDE) را مورد بررسی قرار داده و یک مدل ریاضیاتی از زمان را ارائه می‌دهد که در آن زمان متوقف می‌شود (در تجارب إن-دی-إی ). در این مدل گذشته، حال و آینده همه در یک جا و همزمان وجود دارند.
PHYSICIST USES NDES TO CLARIFY THE NATURE OF TIME. IANDS. org

I simply believe that some part of the human Self or Soul is not subject to the laws of space and time. --Carl Jung.
ترجمه مفهومی:
من اعتقاد دارم که یک قسمت از وجود انسان یا روح او از قوانین فیزیک تبعیت نمی‌کند. 

↩️ این دو دانشمند با طرح مدلSynchronicityو استفاده از کوآنتوم فیزیک، پُلی بین آبجکتیویتی علم و سابجکتیویتی تجارب شخصی می‌زنند. در کوآنتوم مکانیک، زمان "مُتقارن" است یعنی هم جلو می‌رود و هم عقب. در این مدل، غیر-محلی یا غیر-موضعی (Non_Locality) بودن در فیزیک کوآنتومی شبکه اتصالی بین اشیاء می‌باشد. به عبارت دیگر تمام اجسام از قبیل انسان و اجزاء طبیعت به هم متصل هستند. در مدلSynchronicityشبکه هستی آگاه است و با اجزاء خویش که واقعیت باشند، در تماس و کنش-واکنش‌ یا فعل-انفعالات گوناگون می‌باشد. این مسئله بسیاری از مشکلات کنونی فیزیک کوآنتومی و فیزیک کلاسیکی را حل می‌کند. البته لازم به توجه است که این مدل‌ها همچون بیگ‌بنگ تئوری، قابلیت ابطال‌پذیری بالقوه «Falsifiability» در فلسفه علم را ندارند و خواننده باید اعتبار و صحت آنان را خودش مورد مطالعه قرار بدهد.
شبکه اتصالی ارائه شده در متون بالا مورد توجه بسیاری از نوابغ غرب و  فیزیکدان‌هایی همچون دیوید بوهم (David Bohm) هم قرار گرفته بود. او یک مدل ریاضی ارائه کرده بود که در آن جدائی اجسام از قبیل گل، بلبل، انسان، کرات و سیارات همه توهمی بیش نیست و کل هستی یک وجود وابسته به یکدیگر است دقیقاً مثل یک شبکه اینترنتی که اصطلاحاً با هم (Network) شده‌اند و بر روی هم تاثیر می‌گذارند (به تئوری درهم‌تنیدگی کوانتومی «Quantum entanglement» یا انتنگلمنت در کوآنتوم فیزیک مراجعه کنید)

⬅️ توجه کنید که تئوری دیوید بوهم  به اصل هولوگرافیکHolographic Principleمعروف است. این مدل یک ابرتقارنSuper Symmetryدر هستی می‌بیند و نشان می‌دهد که اتم‌ها، سلول‌ها ، مولکول‌ها، گیاهان، حیوانات و انسان‌ها در یک شبکه، متصل به هم هستند و در این شبکه کنش-واکنش‌های اطلاعاتی به مانند یک وِب (WEB) از اطلاعات می‌باشد. یعنی تمام هستی از یک «web» اطلاعاتی درست شده است. در این مدل گذشته ، آینده و حال همزمان وجود دارند. (به مفهوم "Block universe" رجوع کنید) این نظریه راه را برای محققان و پژوهشگران تجارب (NDE) باز کرده زیرا عملاً می‌توان ادعا کرد که نه تنها اجزای این شبکه، بلکه کل شبکه هم آگاه است و در زمان (NDE) آگاهی جزئی به آگاهی کل «universal consciousness» می‌رسد.
All consciousness exists as a part of a single Whole and a single Whole within all consciousness.

در مدل هولوگرفیکholographic universeهستی  یک شبکه منسجم، متحد و یگانه می‌باشد.

از نظر دیوید بوهم ، بینش مکانیک کوآنتومی و نظریه نسبیت انیشتین به جهانی اشاره دارد که تقسیم نشده است و در آن همه قسمت‌ها ⇐"در یک کلیت ادغام و متحد می‌شوند".
For Bohm, the insights of quantum mechanics and relativity theory point to a universe that is undivided and in which all parts "merge and unite in one totality."

این دیدگاه هم‌اکنون مورد تحقیقات علمی توسط فیزیکدانان و محققان (NDE) می‌باشد. فیزیکدانان متعدد دیگری از قبیل پروفسور آلن ولف (Fred Alan Wolf) هم می‌گویند که (NDE) را می‌توان با《holographic model》که در بالا توضیح دادیم تبیین کرد که در آن: 🔺مرگ ارتقاء آگاهی موضعی او از یک بُعد به بُعد دیگر است. 🔺

According to physicist Fred Alan Wolf, NDEs can be explained using a holographic model where death is merely a shifting of a person's consciousness from one dimension of the hologram to another.
ادامه:👇👇

Science and Religion

08 Nov, 18:08


@ReligionandScience2021

Science and Religion

08 Nov, 13:45


@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 04:09


The Limits of Random Mutation in Evolutionary Algorithms: A Mathematical and Probabilistic Perspective.
By Dr Iraj jafarian.
Aug 2024.
ریاضیات نوشته و تهیه‌شده توسط اساتید مرتبط با کانال «Science and Religion» برای اعضای ایرانی و بین المللی کانال.

@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 04:04


Proof By paradox ( Existence of GOD parsimony Principles ).pdf
اثبات وجود خداوند با برهان خلف در منطق ریاضی.
(ترجمه در پی‌دی‌اف دوم)

ارائه:
👤Dr Iraj jafarian (PhD in Theoretical Physics)
مترجم:
👤Dr Rahman Hosseinzade (Physician & researcher)


@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 03:59


ریاضیات موجود در لینک‌های ارائه شده در رد شانس برای مسائل مذکور در سیستم‌های بیولوژیکی.


@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 03:56


تنظیم ظریف (fine tuning) در سیستم‌های بیولوژیک:

صورت مسئله این است که آیا بیولوژی انسان یک سیستم (fine tuned) است؟ اگر هست  آیا می‌توان نتیجه گرفت که  لازمه‌ی این قوانين و نظم، یک طراح هوشمند است؟
پس باید پاسخگوی 2 سوال بود.

برهان نظم در سیستم‌های بیولوژیک قدمت سیستم‌های‌فیزیکی را ندارند و یک مبحث تقریبا جدیدتر است.

در چند دهه اخیر این برهان با استفاده از مدل‌های آماری در ژورنالهای بیولوژی نظری «Theoretical Biology» و زیست‌شناسی‌ریاضیاتی «Mathematical Biology» به آزمون و تست گذاشته شده و لینک پایین در راستای تأیید برهان نظم در اینگونه سیستم‌های زیستی می‌باشد. (با استفاده از ریاضیات آماری و ساینتیفیک متد)

Journal of theoretical biology.
Using statistical methods to model the fine-tuning of molecular machines and systems.
Author links open overlay panelSteinarThorvaldsenaOlaHössjerb.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/32505827/


مقاله معتبر بالا توسط دو دانشمند اسکاندیناویایی نوشته شده که ایشان برای اولین بار، یک چارچوب آماری برای تعیین اینکه آیا ویژگی‌های خاصی در موجودات زنده به خوبی تنظیم شده‌اند یا "قابل تکامل" هستند، ارائه می‌دهند.
با استفاده از این روش، آن‌ها نشان می‌دهند که چگونه پروتئین‌های کاربردی، شبکه‌های سلولی و ماشین‌های بیوشیمیایی موجود در سلول‌ها شواهدی از «طراحی» را نشان می‌دهند.

به عبارت دیگر مهر تاییدی بر وجود یک طراح هوشمند و نه شانس و تصادف کورکورانه.

موارد بیشتری در رد و ابطال شانس و تأیید وجود یک طراح هوشمند به عنوان منشا و مکانیزم وجود تکامل و تشکیل پروتئین‌ها موجود است، مثلاً:

پروفسور استفن مایر در کتاب «signature of cell» صفحه ۲۱۲ می‌نویسید:
The probability of getting a properly folded chain of one-handed amino acids, joined by peptide bonds, is one chance in 10^74+45+45, or one in 10^164 (Meyer, p. 212). This means that, on average, you would need to construct 10^164 chains of amino acids 150 units long to expect to find one that is useful.

احتمال به دست آوردن یک زنجیره تاشده مناسب از اسیدهای آمینه یک دست، که با پیوندهای پپتیدی به هم متصل شده‌اند، یک شانس در 45+45+74^10 یا یک در 164^10 است (Meyer, p. 212). این بدان معناست که به طور متوسط ​​باید 164^10 زنجیره آمینواسید به طول 150 واحد بسازید تا انتظار داشته باشید که یکی از آن‌ها مفید باشد.

در ویدیو پایین احتمال تشکیل یک پروتئین توسط شانس را ۱ تقسیم بر ۱۰ به قوه ۱۶۴ محاسبه کرده است. با استفاده از دو اصل (Boral law) و (universal probability bound) که از ابزارهای راستی‌آزمایی باورها و ادعاهای آماری و احتمالاتی در مورد منشأ حیات و امثالهم هستند، می‌فهمیم که هیچ انسان منطقی نباید تشکیل یک پروتئین را با گردن شانس بپذیرد.
Probability of a single protein forming by chance.
By Denyse O'Leary On October 31, 2018 , In Cell biology, Origin Of Life.
https://uncommondescent.com/origin-of-life/probability-of-a-single-protein-forming-by-chance/

حقیقت این است که آمار واقعی حتی به مراتب بدتر از مقدار بالا است. پروفسور «Durston»   که دارای دکترای بیوفیزیک «Biophysics» هستند در مقاله‌هایی تحت عنوان «Estimating the Probability of Functional Biological Proteins» این مقدار را به ۱ تقسیم بر ۱۰ به قوه ۲۵۰ محاسبه کرده است!

The probability of obtaining a functional sequence for RecA in a single sampling is approximately 1 chance in 1 with 250 zeros after it.,,,

دوستان از اینگونه آمارهای نجومی در رد و ابطال دخیل بودن شانس در چنین مسائلی آن هم به عنوان یک معیار منطقی محک زدن، بسیار زیاد است.
کسانی که محقق علم هستند و معیارهای ریاضی را قبول دارند ، می‌توانند به مستند در CD فیلمی با تیتر زیر:
UNLOCKING THE MYSTERY OF ORIGIN OF LIFE.
رجوع کنند. این ویدیو چشم باز کن است و شکی نداریم که حقیقت برای همگان آشکار می‌شود. ما چند سطر از این  ویدیو و محاسبات آماری آن را می‌نویسیم:
ادامه:👇👇

@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 03:56


Proteins are constructed from precisely sequenced chains of amino acids. Most proteins in the simplest life forms (Achaea) range from 156 to 283 amino acids in length.a Some shorter proteins exist (more accurately called “polypeptides”), but most of them have simpler roles in the cell, acting as signaling molecules or cofactors. Some proteins contain many hundreds or thousands of amino acids. We chose a smaller-than-average protein of 150 amino acids to illustrate the difficulty of sequencing any protein by chance—including those required in the first living cell.

پروتئین‌ها از زنجیره‌های آمینواسیدهایی که به طور دقیق توالی‌بندی شده‌اند ساخته می‌شوند. طول بیشتر پروتئین‌ها در ساده‌ترین شکل‌های حیات (آخائا) بین 156 تا 283 اسید آمینه است. برخی پروتئین‌های کوتاه‌تر هم وجود دارند (به‌طور دقیق‌تر «پلی پپتید» نامیده می‌شوند)، اما بیشتر آن‌ها نقش‌های ساده‌تری در سلول دارند و به‌عنوان مولکول‌های سیگنال یا پیام‌رسان عمل می‌کنند. کوفاکتورها برخی از پروتئین‌های حاوی صدها یا هزاران اسید آمینه هستند. ما یک پروتئین کوچک‌تر از حد متوسط ​​متشکل از 150 اسید آمینه را انتخاب کردیم تا مشکل توالی‌یابی هر پروتئینی را به طور تصادفی نشان دهیم - از جمله پروتئین‌های مورد نیاز در اولین سلول زنده.
PROBABILITY:
The estimated probability for a 150-amino-acid protein comes from the work of Douglas Axe and Stephen Meyer. Axe published a paper in 2004 that calculated the fraction of useful proteins in random chains of amino acids.b A “useful” protein must be able to fold into a stable structure to perform any function. Compared to the huge number of random chains that would not fold, the number of proteins with this ability is miniscule.
احتمال:
احتمال تخمین زده شده برای یک پروتئین 150 اسید آمینه از کار داگلاس آکس و استفان مایر می‌آید. اکس مقاله‌ای را در سال 2004 منتشر کرد که کسر پروتئین‌های مفید را در زنجیره‌های تصادفی اسیدهای آمینه محاسبه کرد. یک پروتئین "مفید" باید بتواند برای انجام هر عملکردی در ساختاری پایدار جمع شود. در مقایسه با تعداد زیادی از زنجیره‌های تصادفی که تا نمی‌شوند، تعداد پروتئین‌های با این توانایی بسیار ناچیز است.

The Mathematics of Origin.
Mathematical Basis for Probability Calculations Used in Origin.
http://www.originthefilm.com/mathematics.php


👤Dr.Rahman Hosseinzade.

ادامه:👇👇

@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 01:29


🌎ورنر هایزنبرگ [از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم، برنده جایزه نوبل فیزیک]


"The first gulp from the glass of natural sciences will make you an atheist, but at the bottom of the glass God is waiting for you."

🗞Werner Heisenberg


📄" نوشیدن اولین جرعه‌ از لیوان علوم طبیعی، تو را آتئیست [ = خدا ناباور ] می کند. اما در تهِ این لیوان، #خدا منتظر تو است. "
🌐 https://goo.gl/AGNbPc


@ReligionandScience2021

Science and Religion

06 Nov, 00:49


🔰 «مسئله تنظیم ظریف کیهانی»

‼️ شواهد تجربی و محاسبات نظری نشان می دهند که اگر قوانین، ثوابت فیزیکی و شرایط اولیه کیهان به میزان بسیار بسیار ناچیزی متفاوت از حالت فعلی بود، به وجود آمدن حیات در کیهان ناممکن بود.

🔸 آیا این مسئله نیاز به تبیین و توضیح دارد؟

اگر آری، کدام یک تبیین بهتری است: شانس و تصادف، چند جهانی، یک نظریه بنیادی احتمالی و یا طراحی الهی؟

🔴 کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology

Science and Religion

06 Nov, 00:49


🔰 «آیا هوش مصنوعی می تواند آگاهی و فهم واقعی داشته باشد؟»
آزمایش اتاق چینی جان سرل
John Searle's Chinese Room Experiment


🔹آزمایش اتاق چینی یک آزمایش فکری معروف است که اوّلین بار توسط فیلسوفی به نام جان سرل مطرح شد. این آزمایش آموزه هوش مصنوعی قوی را به طرز مؤثّری به چالش می‌کشد. طبق این آموزه، می‌توان یک هوش مصنوعی ایجاد کرد که مانند انسان آگاهی و فهم واقعی داشته باشد.

🔸تصور کنید فردی که زبان چینی نمی‌داند در یک اتاق محبوس شده است و از بیرون به او عباراتی به زبان چینی به عنوان ورودی داده می‌شود. او یک کتابچه راهنما به همراه دارد که شامل دستورالعمل‌ها و الگوریتم‌هایی است که به او می‌گوید چگونه این عبارات چینی را دریافت و عبارات چینی متناسب با آن تولید کند و به عنوان خروجی به بیرون از اتاق بفرستد. با وجود اینکه این فرد چیزی درباره زبان چینی و یا محتوای گفتگو نمی‌فهمد، قادر است پاسخ‌هایی تولید کند که برای یک ناظر خارج از اتاق، قابل تشخیص از پاسخ های یک فرد بومی چینی که کاملاً بر محتوای گفتگو آگاه و مسلط است، نیست.

🔹جان سرل استدلال می کند که پیروی از یک مجموعه قوانین و دستکاری نمادها (همان کاری که یک برنامه کامپیوتری انجام می‌دهد) برابر با فهم و هوشیاری واقعی نیست.

🔺این نشان می‌دهد که یک سیستم می‌تواند بدون داشتن تجربه ذهنی یا هوشیاری، رفتارهای هوشمندانه از خود نشان دهد. فرد داخل اتاق می‌تواند پاسخ‌های پیچیده بدهد، اما هیچ احساس یا آگاهی از آنچه می‌گوید ندارد.

🔺همچنین، آزمایش اتاق چینی آزمون تورینگ را که معمولاً برای سنجش هوشمندی ماشین‌ها استفاده می‌شود، زیر سؤال می‌برد. اگر یک ماشین بتواند در آزمون تورینگ موفق شود، لزوماً به این معنی نیست که آن ماشین واقعاً فکر می‌کند یا فهم می‌کند.

نظر شما چیست؟ دیدگاهتان را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

🔴 کانال علم، فلسفه و الهیات
🆔@TheoCosmology

Science and Religion

18 Oct, 13:37


🔺تیم مدیریت کانال «SCIENCE AND RELIGION» تقدیم می‌کند🔺

چالش‌تجربی جدید بر وجود تصادفات کورکورانه در جهش‌های ژنتیکی یا «Random Mutation» در نئوداروینیسم.
(بر اساس مقاله #نیچر 2022)

نویسنده متن:
یکی از اعضای تیم مدیریت کانال «Science and Religion»، استاد عزیز و ارجمندمان #دکتر_جواد_کریمزاد_حق ( Dr Javad Karimzad Hagh )
دکترای (PHD) ژنتیک‌انسانی از مؤسسه‌ی‌ژنتیک‌انسانی دانشگاه دوسلدورف آلمان. کارشناسی ارشد (MSC) بیوشیمی از دانشگاه بوخوم آلمان. از نویسندگان کتاب آکادمیک معروف، معتبر و بین‌المللی (اطلس کروموزوم انسانی) که در کتابخانه اکثر دانشگاه‌های معتبر جهان از جمله هاروارد، آکسفورد و...... قرار گرفته است:
Human Chromosome Atlas: Introduction to diagnostics of structural aberrations, Springer
2017.

شماره نظام پزشکی: آ-3143

پیاده‌سازی متن و درج پاورقی‌ها:
آرش ابطحی.

@ReligionandScience2021

Science and Religion

17 Oct, 08:52


🔷 بررسی توجیه «حافظه‌ی ژنتیکی» در مورد کیس‌های تناسخ

📔 بخشی از کتاب «علم و تناسخ»؛ از احمد بهزادی



دکتر تاکر درباره‌ی این توجیه می‌نویسد:

«حافظه‌ی ژنتیکی مفهومی است که می‌گوید اطلاعاتی که افراد کسب کرده‌اند، می‌تواند از طریق ژن‌ها به فرزندانشان منتقل شود. این که اطلاعات چگونه می‌توانند ساختار ژنتیکی در سلول‌های فرد را تغییر دهند، ناشناخته است و اکثریت جامعه‌ی پزشکی، به امکان چنین پدیده‌ای باور ندارند. حتی اگر تصور کنیم که چنین انتقالی امکان پذیر است، مشکل واضحی که حافظه‌ی ژنتیکی به عنوان توجیهی برای کیس‌های تناسخ با آن روبه‌روست، این است که در بسیاری از این کیس‌ها، کودک با شخصیت قبلی هیچ نسبتی ندارد. ممکن است برخی تصور کنند که همه‌ی ما به طریقی با هم ارتباط(ژنتیکی) داریم، اما در اینجا کودک باید نه تنها خویشاوند شخصیت قبلی باشد، بلکه باید نسل مستقیم شخصیت قبلی باشد تا به این صورت خاطراتی که در ژن‌های آن شخص وجود دارد به او منتقل شود. این وضعیت در بسیاری از کیس‌های ما وجود ندارد، بنابراین حافظه‌ی ژنتیکی نمی‌تواند توضیحی برای این کیس‌ها باشد. در مورد کیس اَبی نیز اگرچه او از نسل مستقیم مادربزرگ مادرش است، اما از آنجا که خاطره‌ی مادربزرگ مادرش از حمام كردن مادر اَبی بعد از تولد فرزندانش (مادر مادر اَبی) ایجاد شده، این خاطرات نمی‌توانند در ژنهایی كه اَبی دریافت کرده است موجود باشند.»


🔸 همانطور که دکتر تاکر اشاره کرده، مشکل اساسی این توجیه، این است که در اکثر کیس‌های تناسخ، نه تنها ارتباط ژنتیکی مستقیمی بین سوژه و شخصیت قبلی وجود ندارد بلکه حتی هیچ ارتباط خانوادگی‌ای هم وجود ندارد. برای مثال، همانطور که دکتر جیمز متلاک در فصل پنجم کتاب خود با عنوان «نشانه‌های تناسخ » ذکر کرده است، از 702 کیس حل شده‌ی تناسخ در 10 فرهنگ مختلف، اکثر سوژه‌ها (58 درصد) هیچگونه نسبت خانوادگی‌ای با شخصیت قبلی ندارند. فراتر از این، در بسیاری از کیس‌های حل‌شده‌ی تناسخ، خانواده‌ی سوژه با خانواده‌ی شخصیت قبلی کاملا بیگانه هستند و حتی کوچک‌ترین آشنایی‌ای با هم ندارند و کیلومترها از هم دور هستند؛ تا جایی که طبق منبع فوق الذکر، در کشوری مانند سریلانکا در اکثر کیس‌های حل شده‌ی تناسخ(52 درصد) هیچگونه آشنایی‌ای بین خانواده‌ی سوژه و خانواده‌ی شخصیت قبلی وجود ندارد.


🔸 سوالی که درباره‌ی این توجیه پیش می‌آید، این است که اگر حافظه از طریق ژن‌ها منتقل می‌شوند و باعث می‌شوند شخص خود را با جد خود یکی بپندارد، چرا در مورد اجداد زنده اتفاق نمی‌افتد؟ چرا کودکی ادعا نکرده که خاطرات پدربزرگ یا مادربزرگ «زنده»ی خود را به یاد می‌آورد و او دارای هویت یکسانی با آنهاست؟ طبق این توجیه نباید فرقی بین مرده یا زنده باشد.


🔸 مشکل دیگر این توجیه، سوژه‌هایی هستند که علاوه بر خاطرات زندگی گذشته، خاطرات میان دو زندگی، مانند تشییع جنازه، ورود به عالم ارواح و انتخاب خانواده‌ی جدید را به یاد می‌آورند و صحت بسیاری از این خاطرات نیز (مانند آنچه در مورد کیس رایان هامونز خواهیم دید) تایید شده‌اند. واضح است که چنین خاطراتی نمی‌توانند ارتباطی با ژن یا هر عامل مادی دیگری داشته باشند.


🔻دانلود کتاب «علم و تناسخ» از لینک زیر:

https://t.me/Near_Death/561


🆔@near_death

Science and Religion

17 Oct, 08:51


توجیه ادراکات فراحسی و موارد مشابه در مورد کیس‌های تناسخ


برخی از دوستان پیام فرستادند که، «ما کیس های تناسخ را به عنوان یک پدیده‌ی فرامادی می‌پذیریم، اما ممکن است کودکانی که زندگی گذشته‌شان را به یاد می‌آورند، به طریق غیرمادی مثل ادراکات فراحسی، اطلاعاتی در مورد شخصی که فوت شده به دست آورده باشند و الزاما آن فرد فوت شده زندگی قبلی خودشان نباشد.»

اول از هر چیز من دوستان را به مطالعه‌ی دقیق کتاب «علم و تناسخ»‌ دعوت می‌کنم. چون فکر میکنم اگر به خوبی با ویژگی‌های کیس‌های تناسخ آشنا باشند، متوجه ضعف بسیاری از این توجیهات هم خواهند شد. ضمنا من در ابتدای فصل هشتم این کتاب، به طور مفصل توجیه «ادراکات فراحسی» را بررسی کردم. (دانلود کتاب علم و تناسخ)


اما در ارتباط با این توجیه، باید به موارد زیر توجه کرد:

۱- کودکانی که زندگی گذشته‌شان را به یاد می‌آورند، فقط از خاطرات یک شخص فوت شده مطلع نیستند، بلکه دارای احساسات، عواطف، عقاید و شخصیتی مشابه با آن فرد فوت شده هم هستند. این تشابه شخصیت تا حدی هست که در برخی از موارد، نزدیکان فرد فوت شده کاملا احساس می‌کنند که در کنار عزیز از دست رفته‌شان هستند. یا مثلا در مواردی که شخصیت قبلی، مذهبی متفاوت با خانواده‌ی کودک دارد، کودک عادات مذهبی شخصیت فوت شده را تکرار می‌کند.

۲- برخی از این کودکان دارای علایم مادرزادی‌ای هستند که با زخم‌ها یا علایم بدن فرد فوت شده مطابقت دارند. واضح است که توجیهاتی مانند ادراکات فراحسی توانایی توضیح این علایم مادرزادی را ندارند.

۳- این نوع توجیهات فقط می‌توانند درباره‌ی خاطرات مطرح شوند، اما اساسا برای این پرسش که «چرا کودک می‌گوید همان فرد فوت شده است» هیچ حرفی ندارند.

۴- اکثر این کودکان هیچ توانایی فرامادی‌ای ندارند و تنها نکته‌ی عجیب زندگی‌شان به یاد آوردن زندگی قبلی‌شان است.

۵- دوستان باید به این سوال جواب دهند که چطور میشود که تعدادی از کودکان بین دو تا چهار سال در سراسر جهان، خاطرات «یک فرد خاص» «فوت شده» را بیان می‌کنند و می‌گویند که همان فرد هستند؟ اگر آنطور که این دوستان می‌گویند این کودکان سایکیک هستند، پس چرا خاطرات افراد مختلف را به یاد نمی‌آورند، یا چرا مثلا خاطرات یک فرد زنده را به یاد نمی‌آورند و نمی‌گویند که آن فرد زنده هستند؟

۶- برخی از این کودکان دارای مهارت‌هایی هستند که هرگز در زندگی فعلی‌شان نیاموختند. مانند صحبت به زبان‌های دیگر، یا مهارت نواختن سازهای موسیقی. ادراکات فراحسی توانایی توضیح این مسئله را ندارند.

۷- ویژگی‌های این کیس‌ها، با به یاد آوردن خاطرات مطابقت دارد و نه ادراکات فراحسی مانند تله‌پاتی.

برای مطالعه‌ی توضیحات مفصل‌تر به فصل هشتم کتاب علم و تناسخ مراجعه کنید. دانلود کتاب از لینک زیر:

https://t.me/Near_Death/561


احمد بهزادی

Science and Religion

16 Oct, 20:33


⚫️ اعتبار علمی تحقیقات تناسخ
✍️ احمد بهزادی


در این مقاله صرفا به اعتبار علمی تحقیقات تناسخ و نظر برخی از شخصیت‌های علمی برجسته در رابطه با این تحقیقات می‌پردازیم. در مقالات بعدی به معرفی برخی از کیس‌های تناسخ, بررسی انتقادات و توجیهات مادی و غیرمادی این کیس‌ها, معرفی محققان برجسته‌ی این حوزه و موضوعات مرتبط دیگر خواهیم پرداخت.


👈 این مقاله را می‌توانید با فشار دادن دکمه‌ی instant view یا از طریق «این لینک» در سایت ویرگول یا «از وبلاگ» مطالعه کنید.

◻️ زیرعنوان‌ها:

▪️تاریخچه‌ی تحقیقات تناسخ
▪️ اعتبار آکادمیک تحقیقات تناسخ
▪️ پروفسور دوریس کولمن ویلسدروف
▪️ دکتر الیزابت کوبلر راس
▪️ اذعان دانشمندان ماتریالیست
▪️ دکتر کارل سیگن
▪️ دکتر سم هریس
▪️ دکتر جسی برینگ
▪️ نمونه‌ای دیگر از برخورد جامعه‌ی علمی با کارهای استیونسون
▪️ واکنش شخصیت‌های برجسته‌ی دیگر
▪️ دکتر استیو تیلور
▪️ دکتر ایبن الکساندر
▪️ دکتر ریموند مودی
▪️ دکتر پیتر فنویک

#مقالات


🆔 @near_death

Science and Religion

16 Oct, 20:25


📔 کتاب علم و زندگی پس از مرگ

🖋 دکتر شارون رالت

✍️ ترجمه: احمد بهزادی



🆔@near_death

Science and Religion

15 Oct, 20:39


در این ویدیو پروفسور راجر پنروز (برنده‌ی‌نوبل‌فیزیک و استادتمام ریاضیات و ریاضی‌فیزیک دانشگاه آکسفورد) درباره‌ی رویکرد فلسفی‌علمی فرا-فیزیکی خود که نوعی #سه‌گانه‌انگاری است صحبت می‌کند. (چیزی ورای دوالیسم دکارت)

@ReligionandScience2021

Science and Religion

14 Oct, 22:14


مقاله‌ی جامعی که برای شما فرستادم تحت عنوان:
آگاهی‌جهانی؛ شواهدجامع بر اساس فیزیک‌ِکنونی و فلسفه‌ی‌ذهن.
Universal Consciousness: Collective Evidence on the Basis of Current Physics and Philosophy of Mind.
Part
1.

توسط پروفسور دیرک‌کِی‌اِف‌مایجر [Dirk K.F Meijer] از دانشگاه خرونینگن هلند تدوین شده که شامل تشریح و تجزیه‌تحلیلِ 23 تا مقاله‌‌ جمع‌آوری‌شده از تحقیقات بینارشته‌ای آگاهی است. اکثر آن‌ها هم در مورد نقش‌ِ آگاهی‌ِمتافیزیکی در تحقیقاتِ مدرنِ میان‌رشته‌ای از دیدگاه فیزیک‌کوانتوم، علوم‌اعصاب‌شناختی، فلسفه‌ی‌فیزیک و فلسفه‌ی‌ذهن می‌باشد. موضوع و تیتر چندی از این مقالات را به فارسی می‌نویسیم:
1_ آیا آگاهی میدان‌ِیکپارچه است؟ دیدگاه نظریه‌پردازان‌ِمیدان.
نویسنده: پروفسور جان هاگلین «John Hagelin» [فیزیکدان‌نظری‌ و دانشمندبرجسته ‌مکانیک‌کوانتومی از دانشگاه هاروارد آمریکا]

2_هستی‌ذهنی «Mindful Universe».
نویسنده: پروفسور هنری‌استپ «Henry Stapp» [ریاضی‌فیزیکدان‌بزرگ از دانشگاه‌برکلی‌کالیفرنیا]
نکته‌ی‌جالب:👇👇
دقیقا دانشمند دیگری به‌نام پروفسور ریچارد‌کان‌هنری «Richard Conn Henry» [فیزیکدان، اخترفیزیک‌دان و ستاره‌شناس‌متخصص از دانشگاه‌جان‌هاپکینز آمریکا] نیز با همین عنوان《جهان‌ذهنی》، در ژورنال‌ #نیچر مقاله نوشته است و اساس آن هم تفسیر کپنهاگن در فیزیک‌کوانتوم می‌باشد. (PDF)


3_ فیزیک‌کوانتومی در مُطالعات‌ِآگاهی؛ ذهن‌ِکوانتومی توسعه‌یافته است.
نویسنده: پروفسور دیرک‌کِی‌اِف‌مایجر «Dirk K.F Meijer» [پزشک و دکترای فارماکولوژی‌مولکولی، استادتمام «Full Professor» فارماکوکینتیک و فارماکوتراپی در دانشکده‌ی‌ریاضیات‌و‌علوم‌طبیعی، محقق‌سابقِ مؤسسه‌ی آلبرت‌انیشتین]


4_ کوانتوم‌تئوری و آگاهی: مروری بر نمونه‌های منتخب.
نویسنده: دکتر «Harald Atmanspacher» [فیزیکدان‌آلمانی]

5_ به‌سوی یک نظریه‌ی اطلاعات‌ِکوانتومیِ‌آگاهی.
نویسنده: دکتر «Scot Forshaw» [دانشمند محقق در کوآنتوم‌کامپیوتینگ]

6_ میدان‌جهانی‌آگاهی‌کوانتومی: پیوند هستی‌شناختی فیزیک‌کلاسیک و کوانتومی.
نویسنده: دکتر «Sirajul Husain» [نوروسایکولوژیست از دانشگاه کیس‌-وسترن‌-رزرو]

7_ اسرار اِتِر: نظریه‌نیروی‌متحد، ماده‌ی‌تاریک و آگاهی.
نویسنده: دکتر «David Thomson» [فیزیکدان پژوهشگر در مؤسسه‌ی کوآنتوم‌-اتر‌-دآینامیکس]


8_ مدل‌های‌کوانتومی‌ِآگاهی.
نویسنده: دکتر «Antonella Vannini» [روان‌شناس‌شناختی و محقق‌فیزیک‌کوانتوم‌]

9_ فیزیک‌کوانتومی‌آگاهی: به‌سوی روانشناسی‌ِجدید.
نویسنده: دکتر «Fred Alan Wolf» [دکترای فیزیک‌کوانتوم]


@ReligionandScience2021

Science and Religion

14 Oct, 22:13


این هم پی‌دی‌اِف لیست تحقیقات میان‌رشته‌ای علمی و فلسفی‌علمی مذکور درباره‌ی وجودِ #آگاهی‌پدیداری‌جهانی «Universal phenomenal consciousness»
[از منظر کانتکست‌ فلسفه‌ی‌ذهن، علوم‌اعصاب‌شناختی، فیزیک‌کوانتومی، فراروانشناسی و امثالهم]  که پروفسور «Dirk K.F Meijer» عزیز زحمت جمع‌آوری‌ و توضیح‌شان را کشیدند.

Universal Consciousness: Collective Evidence on the Basis of Current Physics and Philosophy of Mind.
Part 1.


Review and literature compilation, see important note on page 26.
By Professor Dirk K.F. Meijer.


@ReligionandScience2021

Science and Religion

14 Oct, 22:10


🔺در باب مفهوم فلسفی‌علمیUNIVERSAL CONSCIOUSNESSو مدل‌های فیزیک کوآنتومی:🔺
مفهوم #آگاهی_کیهانی می‌تواند از نتایج فلسفی‌علمی ایده‌آلیستی تفسیر کپنهاگن «Copenhagen Interpretation» و غیره در کوآنتوم‌تئوری باشد که در کتب و مقالات موجود حدود 6 نام برای آن هست: 
1_ Universal Phenomenal Consciousness.
2_ Cosmos Consciousness.
3_ Universal Mind.
4_ Universal Memory.
5_ Mind at Large.
6_ Global consciousness

البته برخی فیزیکدان‌ها همچون میچیو کاکو آن را《universal Intelligence》یا هوش‌جهانی نامیده‌اند.
این به این‌معنا نیست که علم‌تجربی ادعای وجود این حوزه‌ی‌آگاه در بستر هستی را می‌کند، بلکه این ادعای برخی فیلسوفانِ‌فیزیک بر اساس آنچه علم فیزیک‌ِکنونی ارائه می‌دهد می‌باشد.
در فیزیک‌ِکوآنتوم در دههٔ اخیر بر اساس آزمایشات موجود:《آزمایش بل «Bell Experiment» که ادعای لوکال رئالیسم «Local Realism» را به چالش کشید ، نابرابری لگت «Legget Inequality»، آزمایش مؤسسه علمی وایزمن «Weisman» در تأیید نقش و اثرناظر «Observer Effect» ، آزمایشات دانشگاه (MIT) در تأیید (Wigner's Friend Experiment) ، 6 آزمایش عصب‌شناسان و فیزیک‌دانانِ مؤسسه‌ی «Institute of Noetic Sciences» برای نشان‌دادن‌تأثیرآگاهی بر الکترون، آزمایشات مربوط به میکرو-روان‌جنبشی «Micro-PK» در آزمایشگاه (PEAR) دانشگاه‌پرینستون‌آمریکا ووو....》نشان‌داده‌شده که دیدگاه "کُپنهاگی" و بسط‌داده‌شدهٔ آن یعنی تفسیر «Von Neumann–Wigner interpretation»《جهت اطلاعات بیشتر به فصل 6 کتاب‌مرجع (Mathematical Foundations of Quantum Mechanics) اثر جان‌فون‌نویمان «ریاضی‌فیزیک‌دان‌ برجسته» رجوع بشود》سازگارتر است. در این دیدگاه ذهن که یک مقولهٔ غیرفیزیکی است بر روی فُروپاشی یا تقلیل تابع‌موج‌کوآنتومی و ظهورِ ذرات در "آزمایش دو شکافی" «double-slit experiment» و... تأثیر می‌گذارد!
The mind is postulated to be non-physical and the only true measurement apparatus.

به عبارت دیگر برای اولین بار یک مقولهٔ‌متافیزیکی به عنوان یک مُتغیر یا «Variable» در شکل‌گیری واقعیت «Reality» خاص نقش‌ِجدیدی را بازی می‌کند یا به عبارت بهتر قادر به اثرگذاری بر واقعیت است. از پیامدهای‌فلسفی این نتایج‌ِعلمی، رُشد یک مفهوم‌ِجدید به نام #آگاهی‌پدیداری‌جهانی《universal phenomenal consciousness》یا جهان‌شمول می‌باشد که در حدود 20 سال گذشته بیش از 600 مقاله و مُدل‌های‌علمی در حوزه‌های مختلف از قبیل:
1_ Science Philosophy.
2_ Quantum Models.
3_ Physical Models.
4_ Zero-Point Energy Models.
5_ Holographic Models.
6_ Neurological Models.
7_ Space-time Models.
 
به تحقیق کشیده شده که لیست کامل این تحقیقات توسط پروفسور «Dirk K F Meijer» در لینک زیر جمع‌بندی شده است:
Universal Consciousness: Collective Evidence on the Basis of Current Physics and Philosophy of Mind.

فلسفهٔ آگاهی‌جهانی بر اساس نتایج کوآنتوم‌تئوری‌مدرن توسط فیلسوفانِ‌علم معاصر و معتبر از قبیل دکتر برناردوکستروپ بسط و توسعه داده‌شده‌است. این دیدگاه که به ایده‌آلیسم‌ِتحلیلی «Analytic Idealism» مشهور است مُنسجم‌ترین مدل فلسفی‌علمی موجود در ارائهٔ تبیینی سازگار (Parsimonious) از هستی است. همچنین رابطه آگاهی‌انسان که《dissociative consciousness》نامیده می‌شود با "آگاهی‌کُل" هم‌اکنون مورد بحث بین برخی فیریکدانان و فلاسفه‌علم کنونی می‌باشد که در لینک بالا تجزیه‌تحلیل شده است. تحقیقات کنونی از قبیل نقش و رابطه‌ی آگاهی‌ِکهکشانی و آگاهی‌ِانسان در آزمایش‌دوشکافی و امثالهم، همچنین نقش و أثر آن در منشأقوانین‌حاکم بر طبیعت و ایضاً منشأاولین‌ماده و آغازهستی نیز مورد تحقیقات است. آنچه که می‌توان ادعا کرد این است که کوآنتوم‌تئوری و نقش‌آگاهی بر ماده، بهترین‌تبیین «Best Explanation» را از هستی می‌دهد که فیزیکالیسم از آن عاجز است. در خاتمه بگوییم که در مقاله‌ای که توسط 2 نفر از دانشمندان "فیزیک نظری" با نام‌های پروفسور هنری‌استپ «Henry Stapp» از دانشگاه‌برکلی‌کالیفرنیا و دکتر مناس‌کافاتوس «Menas Kafatos» از دانشگاه‌إم‌آی‌تی‌، همچنین دانشمند علوم‌کامپیوتر و فیلسوفِ‌تحلیلی برجسته دکتر برناردو کَستروپ «Bernardo Kastrup» در ژورنال (Scientific American) به چاپ رسید، آنان با ارائه شواهدمتعدد، از نقش یا اثرذهن بر واقعیت‌فیزیکی و همچنین وجود یک《transpersonal mentation》یا (universal consciousness) در هستی دفاع کردند.
Coming to Grips with the Implications of Quantum Mechanics. May 29, 2018.

The Nature of the Heisenberg-von Neumann Cut: Enhanced Orthodox Interpretation of Quantum Mechanics. 27 April 2019.

Science and Religion

14 Oct, 16:23


فایل پی‌دی‌اف کتاب انسان و خدای محجوب اثر دکتر ابراهیم آزادگان
(توضیح: کتاب تا ص ۶۱ به ترتیب عادی است و ص ۶۲ به بعد از آخر فایل به صورت معکوس شروع می‌شود )
👇👇👇

Science and Religion

14 Oct, 16:23


انسان_و_خدای_محجوب،_ابراهیم_آزادگان.pdf

Science and Religion

14 Oct, 12:19


https://edition.cnn.com/2024/10/14/business/nobel-prize-economics-acemoglu-johnson-robinson/index.html

Science and Religion

14 Oct, 09:25


منبع کلیپ بالا:
Testing a language-using parrot for telepathy.
Rupert Sheldrake, Aimée Morgana. Journal of Scientific Exploration 17 (4), 601-616, 2003.

سایتیشن فعلی مقاله در گوگل اسکالر: 41

اطلاعات سایمگو (SJR) و ضریب‌تأثیر [Impact Factor]، سایتیشن، اچ‌ایندکس، کیوایندکس و غیره‌ مجله‌ی داوری‌همتا‌شده‌ «peer-reviewed» انجمن اکتشافات علمی «Journal of Scientific Exploration»:
https://www.scimagojr.com/journalsearch.php?q=23650&tip=sid&clean=0


@ReligionandScience2021

Science and Religion

14 Oct, 09:08


📺 توانایی ذهن‌خوانی یک طوطی! (ویدئو زیرنویس فارسی دارد)

این ویدئو، بخشی از یک تحقیق علمی در مورد یک طوطی به اسم «کیسی» (N'kisi) است که توانایی ذهن‌خوانی/تله‌پاتی خارق العاده‌ای دارد. این طوطی با صاحب خود، «اِیمی مورگانا» (Aimee Morgana)، ارتباط تله‌پاتیک قوی‌ای دارد.

🔺 در این آزمایش که توسط دکتر روپرت شلدریک (زیست‌شناس و پاراسایکولوژیست برجسته) و اِیمی مورگانا انجام شده، طوطی درون یک اتاق حضور دارد و صاحبش «اِیمی» نیز در یک اتاق دربسته‌ی دیگر در طبقه‌ی پایین است.

🔺 «اِیمی» باید هر دو دقیقه یک بار، به یکی از تصاویر تصادفی که درون پاکت‌های مهر و موم شده قرار داده شده‌اند، نگاه کند.

🔺 در هرکدام از دو اتاق، یک دوربین قرار دارد که به طور همزمان از طوطی و از تصاویری که «اِیمی» به آنها نگاه می‌کند، فیلمبرداری می‌کند.

🔹 در بسیاری از موراد، طوطی، جملاتی را می‌گوید که با تصویری که «اِیمی» به آن نگاه می‌کند، مطابقت شگفت‌انگیزی دارد.

📄 مقاله‌ی این تحقیق توسط دکتر روپرت شلدریک و ایمی مورگانا در سال 2003، در ژورنال علمی «Scientific Exploration» منتشر شده است. (لینک دانلود مقاله در سایت ریسرچ‌گیت)



🆔@near_death

Science and Religion

12 Oct, 17:22


مناظره زئوس با دکتر بروجردیان | ازلیت جهان مادی

https://www.youtube.com/watch?v=oKOwT4B52AQ


@ReligionandScience2021

Science and Religion

29 Sep, 12:12


#سخن_بزرگان
#ایده‌آلیسم‌‌علمی
#Analytic_Idealism
#Dr_Bernardo_Kastrup
#Quantum_Mechanics


👤وِرنِر کارل هایزِنبرگ «Werner Heisenberg».
(فیزیکدان‌نظری آلمانی‌الاصل، برندهٔ‌نوبل‌فیزیک، از پيشگامان مکانیک‌کوآنتومی و اثرگذارترین‌افراد در فیزیک‌نوین):
برخی فیزیکدانان ترجیح می‌دهند که به دنیایی باز گردند که در آن جهان عینی است و کوچکترین اعضای آن درست مثل سنگ و درخت چه آن‌ها را ببینیم و چه نبینیم به‌طور مستقل وجود داشته‌باشند. اما چنین چیزی ممکن نیست.
Some physicists would prefer to come back to the idea of an objective real world whose smallest parts exist objectively in the same sense as stones or trees exist independently of whether we observe them. This however is impossible. Heisenberg W. Physics and Philosopht. Harper Collins. 2007. pp.103.


👤ماکس پلانک «Max Planck» [فیزیکدان‌آلمانی‌الاصل، برنده‌ی جایزه‌نوبل، پدر کوانتوم‌تئوری]:
'من آگاهی را بنیادی می‌دانم. من ماده را مشتق‌شده از آگاهی می‌دانم. ما نمی‌توانیم از آگاهی عقب‌تر برویم [
آگاهی مقدم بر همه‌چیز است]. هر آنچه راجع به آن صحبت می‌کنیم ، هر آنچه را موجود می‌دانیم ، در ابتدا آگاهی را مفروض می‌گیرد. '
“I regard consciousness as fundamental. I regard matter as derivative from consciousness. We cannot get behind consciousness. Everything that we talk about, everything that we regard as existing, postulates consciousness.”
The Observer (25 January 1931).

👤اِروین شرودینگر «Erwin Schrödinger» [فیزیکدان‌نظری اُتریشی، برنده‌ی‌جایزهٔ‌‌‌ نوبل‌فیزیک، از انقلابیون و پیشکسوتان کوانتوم‌مکانیک]:
آگاهی را نمی‌توان با شرایط فیزیکی محاسبه کرد. زیرا آگاهی کاملاً بنیادی است. نمی‌توان آن را با هیچ چیز دیگری محاسبه کرد.
“Consciousness cannot be accounted for in physical terms. For consciousness is absolutely fundamental. It cannot be accounted for in terms of anything else.”
From Schrödinger’s 1944 book, What Is Life?


@ReligionandScience2021

Science and Religion

28 Sep, 12:52


🔴 خداباوری و تبیین‌های تکاملی
ثبت‌نام چهارمین مدرسه بین‌المللی خداباوری شریف: شرق و غرب
دانشگاه‌صنعتی‌شریف

💢💢 همراه با ترجمه همزمان
با حضور ۱۶ استاد برجسته بین‌المللی و ایرانی (به مدت ۵ روز)
🔸🔸 ۲۴ تا ۲۸ مهرماه ۱۴۰۳ (روز اول حضوری/ سایر روزها مجازی)

🟠 لینک اطلاعات رویداد:
📌 معرفی رویداد
📌 برنامه رویداد
📌 معرفی موضوعات رویداد
📌 معرفی سخنرانان رویداد
📌 مانیفست رویداد

🟠 مزایای دوره:
ترجمه همزمان
صوت و پاورپوینت جلسات
گواهینامه دانشگاه صنعتی شریف
کتابچه منابع برتر برای مطالعه موضوعات خداباوری و تکامل داروین

🔺مهلت ثبت نام: ۲۰ مهرماه ۱۴۰۳
💢 لینک ثبت نام:
https://theismschool.com/ثبت-نام/

ارتباط با ما:
🆔 @Ahb_y
کانال رویداد:
🆔 https://t.me/theismschool

Science and Religion

31 Aug, 17:41


🔴 آشنایی با موضوعات مورد بحث در چهارمین مدرسه بین‌المللی خداباوری شریف

4⃣ بخش چهارم: مروری بر استدلال‌های مایکل بیهی (بیوشیمی‌دان امریکایی) در دفاع از نظریه طراحی هوشمند (وی سخنران چهارمین مدرسه بین‌المللی خداباوری شریف است)

مایکل بیهی استدلال‌های خود را در دفاع از نظریه طراحی هوشمند به چند دسته کلی تقسیم می‌کند که هر کدام بر جنبه‌های مختلفی از زیست‌شناسی و بیوشیمی تمرکز دارند:

🟠 پیچیدگی تقلیل‌ناپذیر (Irreducible Complexity)
این استدلال اصلی بیهی است و بر این اساس است که برخی از ساختارها و سیستم‌های زیستی به قدری پیچیده هستند که نمی‌توانند از طریق فرآیندهای تکاملی تدریجی (مانند انتخاب طبیعی) شکل گرفته باشند. بیهی ادعا می‌کند که این سیستم‌ها فقط در صورتی کار می‌کنند که تمام اجزای آن‌ها به‌طور همزمان و کامل وجود داشته باشند. به عنوان مثال، او به سیستم انعقاد خون انسان اشاره می‌کند که بدون حضور تمام اجزای خود، عملکردشان متوقف می‌شود.

🟠 عدم امکان شبیه‌سازی تکاملی (Impossibility of Evolutionary Simulations)
بیهی معتقد است که تلاش‌های موجود برای شبیه‌سازی رایانه‌ای فرآیندهای تکاملی پیچیده (مانند الگوریتم‌های ژنتیکی) نمی‌توانند پیچیدگی‌های تقلیل‌ناپذیر زیست‌شناسی را به‌طور کامل بازتولید کنند. او ادعا می‌کند که این شبیه‌سازی‌ها، حتی با پیچیده‌ترین الگوریتم‌ها، نمی‌توانند نشان دهند که سیستم‌های زیستی پیچیده چگونه می‌توانند از طریق تغییرات تصادفی و انتخاب طبیعی ایجاد شوند.

🟠 محدودیت‌های انتخاب طبیعی (Limitations of Natural Selection)
بیهی استدلال می‌کند که انتخاب طبیعی، به عنوان یک فرآیند تدریجی، نمی‌تواند به‌تنهایی سازوکارهایی را ایجاد کند که نیازمند تغییرات هماهنگ و همزمان در چندین نقطه هستند. او بر این باور است که تغییرات کوچک و تدریجی نمی‌توانند منجر به تشکیل ساختارهای پیچیده‌ای شوند که برای عملکرد صحیح خود به یکپارچگی کامل و همزمان اجزای خود نیاز دارند.

🟠 انتقاد از شواهد ژنتیکی و مولکولی (Critique of Genetic and Molecular Evidence)
بیهی به شواهد ژنتیکی و مولکولی که در حمایت از نظریه تکامل ارائه شده‌اند انتقاد می‌کند. او معتقد است که بسیاری از داده‌های ژنتیکی و مولکولی موجود نمی‌توانند به‌طور قاطعانه نشان دهند که تمامی ساختارهای پیچیده زیستی از طریق تکامل داروینی ایجاد شده‌اند. او استدلال می‌کند که بسیاری از مطالعات ژنتیکی هنوز نتوانسته‌اند به طور کامل توضیح دهند که چگونه تغییرات ژنتیکی تصادفی می‌توانند منجر به ایجاد سیستم‌های پیچیده تقلیل‌ناپذیر شوند.

🟠 شواهد تاریخی و فسیلی (Historical and Fossil Evidence)
بیهی همچنین به شواهد فسیلی به‌عنوان دلیلی برای وجود "شکاف‌های" تکاملی اشاره می‌کند. او ادعا می‌کند که در سوابق فسیلی، گاهی اوقات جهش‌های ناگهانی در پیچیدگی موجودات زنده دیده می‌شود که نمی‌توانند به‌طور کامل توسط تغییرات تدریجی و تکاملی توضیح داده شوند. این امر به‌عنوان مدرکی برای نیاز به یک "طراح هوشمند" در نظر گرفته می‌شود.

🟠 استدلال‌های فلسفی و متافیزیکی (Philosophical and Metaphysical Arguments)
بیهی گاهی به استدلال‌های فلسفی و متافیزیکی برای حمایت از دیدگاه خود متوسل می‌شود. او ادعا می‌کند که علم باید به‌عنوان یک حوزه باز برای بررسی تمام احتمالات، از جمله امکان دخالت یک طراح هوشمند، در نظر گرفته شود. او استدلال می‌کند که پذیرش نظریه طراحی هوشمند لزوماً به معنای پذیرش مفاهیم مذهبی نیست، بلکه می‌تواند به‌عنوان یک نظریه علمی بررسی شود.

🟠 استدلال‌های احتمالاتی (Probabilistic Arguments)
بیهی از ریاضیات و تئوری احتمالات برای استدلال استفاده می‌کند که نشان می‌دهد تشکیل ساختارهای پیچیده زیستی از طریق تغییرات تصادفی بسیار نامحتمل است. او معتقد است که احتمال وقوع تغییرات تصادفی که منجر به شکل‌گیری ساختارهای پیچیده مانند سیستم ایمنی شود، به قدری پایین است که دخالت یک طراح هوشمند را محتمل‌تر می‌کند.

#مدرسه‌بین‌المللی‌خداباوری‌شریف
#دانشگاه‌صنعتی‌شریف

🆔 @theismschool