از باگ‌های آدمی‌زاد هم می‌تونم به این اشاره کنم که دویست سیصد گرم عضله به اسم قلب، کار شصت هفتاد کیلو هیکل رو مختل می‌کنه.
قس‌علی‌هذا
@qsalahza
متعهد به میز شماره ۱۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یذره ناشناس:
@MaZ_aMaBot
قس‌علی‌هذا (Persian)
قس‌علی‌هذا یک کانال تلگرامی است که به میز شماره ۱۱ متعهد است. این کانال به ارائه محتواهای متنوع و جذاب در زمینه‌های مختلف می‌پردازد. اگر به دنبال یافتن اطلاعات جدید و جذاب هستید، بدون شک این کانال بهترین گزینه برای شماست. با عضویت در قس‌علی‌هذا، شما به دنیایی از اطلاعات مفید و سرگرم‌کننده وارد می‌شوید. بیایید با هم به کاوش در دنیای جذاب محتواها بپردازیم و از تجربه‌ی یادگیری و لذت بردن از محتواهای متنوع لذت ببریم. علاوه بر این، اگر سوالات یا نیاز به راهنمایی دارید، مدیریت کانال اماده‌ی پاسخگویی و ارائه کمک به شماست. پس همین الان به کانال قس‌علی‌هذا بپیوندید و از محتواهای جذاب و مفید این کانال بهره‌مند شوید.
قس‌علی‌هذا
16 Nov, 10:00
ببخشید دیگه عزیزم! منم مثل تو بار او‌لم‌ـه که دارم زندگی می‌کنم، فدای سرم اگه یه‌وقتایی هم گند می‌زنم.
قس‌علی‌هذا
15 Nov, 20:59
از دست چشم‌های تو باید چکار کرد؟
ها... فهمیدم!
باید شکار بود، نبایــــــــــد شکار کرد
シ
ها... فهمیدم!
باید شکار بود، نبایــــــــــد شکار کرد
シ
قس‌علی‌هذا
15 Nov, 14:09
دلم تنگ شده. می‌خوام دوباره ببینم‌اش. بشینم باهاش حرف بزنم، گپ بزنم.
بگم چته؟ چرا دوری می‌کنی؟ چرا نه خودت برمی‌گردی، نه می‌ذاری من برگردم؟ چرا نمی‌ذاری پیدات کنم؟ چرا فرار می‌کنی؟ چرا خودتو دریغ می‌کنی؟ ازم بدت می‌آد؟ دیگه منو نمی‌خوای؟ دل‌تو زده‌م؟ خوش نداری باهام باشی؟
به‌ش بگم: ببین من می‌دونم تو ایده‌آل نبودی، می‌دونم خیلی ایراد داشتی، می‌دونم این‌قدر مغرور بودی که ایرادهاتو قبول نمی‌کردی، به کتفت هم نبود و می‌گفتی همینی که هست، من همین‌ام، ولی توی خلوتِ خودت، از خودت خوش‌ات نمی‌اومد. اما من دوست‌ات داشتم. الان بیشتر می‌فهمم که چه‌قدر دوست‌ات داشتم و دارم.
دلم می‌خواد بشینم کنارش، سرمو بذارم روی شونه‌ش با هم سیگار بکشیم. به‌ش بگم که چه‌قدر نیاز دارم باشه. بگم که من دیگه هیچی ازم نمونده، هیچی جز همین خنده‌ها و شوخی‌های محضِ رفع تکلیف توی جمع‌های رفاقتی. بگم برگرد یا بذار من برگردم به‌ت...
کاش می‌شد دوباره ببینم‌اش؛ خودم رو.
خودِ قبلم، خودِ قویِ چند سال پیش، خودِ رها از قید و فارغ از جهانم رو.
کاش می‌شد.
بگم چته؟ چرا دوری می‌کنی؟ چرا نه خودت برمی‌گردی، نه می‌ذاری من برگردم؟ چرا نمی‌ذاری پیدات کنم؟ چرا فرار می‌کنی؟ چرا خودتو دریغ می‌کنی؟ ازم بدت می‌آد؟ دیگه منو نمی‌خوای؟ دل‌تو زده‌م؟ خوش نداری باهام باشی؟
به‌ش بگم: ببین من می‌دونم تو ایده‌آل نبودی، می‌دونم خیلی ایراد داشتی، می‌دونم این‌قدر مغرور بودی که ایرادهاتو قبول نمی‌کردی، به کتفت هم نبود و می‌گفتی همینی که هست، من همین‌ام، ولی توی خلوتِ خودت، از خودت خوش‌ات نمی‌اومد. اما من دوست‌ات داشتم. الان بیشتر می‌فهمم که چه‌قدر دوست‌ات داشتم و دارم.
دلم می‌خواد بشینم کنارش، سرمو بذارم روی شونه‌ش با هم سیگار بکشیم. به‌ش بگم که چه‌قدر نیاز دارم باشه. بگم که من دیگه هیچی ازم نمونده، هیچی جز همین خنده‌ها و شوخی‌های محضِ رفع تکلیف توی جمع‌های رفاقتی. بگم برگرد یا بذار من برگردم به‌ت...
کاش می‌شد دوباره ببینم‌اش؛ خودم رو.
خودِ قبلم، خودِ قویِ چند سال پیش، خودِ رها از قید و فارغ از جهانم رو.
کاش می‌شد.
قس‌علی‌هذا
14 Nov, 18:06
مع‌الاسف دیر رسیدم و درِ حسینیه بسته بود و لیاقت نداشتم برسم به مراسم. احساس می‌کنم پس زده شدم.
قس‌علی‌هذا
14 Nov, 08:03
باگ دنیا فقط اون‌جاش که دکمه‌ی FF نداره تا هرجایی رو خوش‌ات نیومد، بزنی بره جلو.
قس‌علی‌هذا
11 Nov, 20:51
بخدا از شب‌بیداری‌ها خسته‌ام، بگذارید بخوابم
خیابان‌ها خالی‌اند و سر من پر است از ازدحام
ما اگر از هم جدا می‌شدیم برایم بهتر بود
از اینکه فقط در حد یک «سلام» با هم باشیم
خیابان‌ها خالی‌اند و سر من پر است از ازدحام
ما اگر از هم جدا می‌شدیم برایم بهتر بود
از اینکه فقط در حد یک «سلام» با هم باشیم
قس‌علی‌هذا
11 Nov, 20:05
نگاهم محو چشمانت برایت شعر می‌خوانم
خودم اینجا، دلم اینجا، حواسـم را نمی‌دانم
━━━━━━━━━━━
خودم اینجا، دلم اینجا، حواسـم را نمی‌دانم
━━━━━━━━━━━
قس‌علی‌هذا
11 Nov, 18:05
یسری پیج هم جدیدا دارن مثل قارچ سبز می‌شن؛ بلاگر حوزه‌ی ذکر و ورد.
از ذکر برای دفع بلای خوار شوهر و جاری بگیر تا خرید مرسدس بنز سفید صدفی در یک ماه.
ای قرآن و مفاتیح بزنه به کمر دروغگوی شیادتون.
از ذکر برای دفع بلای خوار شوهر و جاری بگیر تا خرید مرسدس بنز سفید صدفی در یک ماه.
ای قرآن و مفاتیح بزنه به کمر دروغگوی شیادتون.
قس‌علی‌هذا
10 Nov, 21:13
تو هرگز لذت محتاج بودن را نمی‌فهمی
همان‌طوری که مغروران چگونه دل سپردن را
همان‌طوری که مغروران چگونه دل سپردن را
قس‌علی‌هذا
10 Nov, 21:13
بگیر از من تمام آن‌چه دارم را، که چیزی نیست
خدا از من نگیرد فرصت از یاد بردن را
خدا از من نگیرد فرصت از یاد بردن را
قس‌علی‌هذا
10 Nov, 21:13
ميان اين‌همه اشعار غمگين بر سرِ آنم
بياموزم به انسان‌ها اصول غصه خوردن را
بياموزم به انسان‌ها اصول غصه خوردن را
قس‌علی‌هذا
10 Nov, 21:12
تو مى‌ترسانى ام از درد عشق اما نمی‌دانى
كه من آموختم از كثرت غم‌ها، شمردن را
كه من آموختم از كثرت غم‌ها، شمردن را
قس‌علی‌هذا
10 Nov, 21:12
همان‌طورى كه مغروران چگونه دل سپردن را
نمى‌فهمند؛ ماهى‌ها درون آب مردن را
نمى‌فهمند؛ ماهى‌ها درون آب مردن را
قس‌علی‌هذا
04 Nov, 11:33
بذارید این‌طوری بهتون بگم:
فرض کنید شما بهترین گلابی دنیایید، ولی «اون یه نفر» گلابی دوست نداره، حالا می‌خواید چیکار کنید؟ براش چیزی که دوست داره -مثلا موز- بشید!؟
پس اینو توی مغزتون فرو کنید و بدونید به‌خاطر هیچ بنی‌بشری اصل خودتونو عوض نکنید گلابی جان‌ها.
آدم‌هایی ک دوست‌تون دارن خودِ واقعی‌تونو دوست دارن، خب؟
فرض کنید شما بهترین گلابی دنیایید، ولی «اون یه نفر» گلابی دوست نداره، حالا می‌خواید چیکار کنید؟ براش چیزی که دوست داره -مثلا موز- بشید!؟
پس اینو توی مغزتون فرو کنید و بدونید به‌خاطر هیچ بنی‌بشری اصل خودتونو عوض نکنید گلابی جان‌ها.
آدم‌هایی ک دوست‌تون دارن خودِ واقعی‌تونو دوست دارن، خب؟
قس‌علی‌هذا
04 Nov, 08:39
بعد جالبیش این‌جاست که با این حجم رفت و آمد، عدد ممبر همونیه که یک ماه پیش هم بوده :)))
قس‌علی‌هذا
04 Nov, 08:38
خدا شاهده این حجم از رفت و آمد واسه بانک ملی شعبه پاچنار هم قفله. چخبرتونه؟
قس‌علی‌هذا
04 Nov, 07:56
تنها دلیلی که باعث شد امروز دلم بخواد از خواب بیدار بشم، گوش کردن دوباره‌ی ویس تبریکش بود.
قس‌علی‌هذا
03 Nov, 20:47
خب، امسال هم گذشت.
از صمیم قلب خوشحال‌ام که یک سال به لحظه‌ی رهایی و آخرت نزدیک‌تر شدم.
از یَک‌یَک‌تون که به یادم بودید ممنون‌ام و ببخشید اگه جواب محبت‌هاتونو احیانا به شایستگی ندادم و حتی اصلا ندادم (شاید چون ندیدم).
دست‌تون درد نکنه که هستید و خرسندم که هستید. حضرت باریتعالی بهتون عزت و سلامتی و طول عمر و عاقبت بخیری عنایت بفرماید، آمین.
از صمیم قلب خوشحال‌ام که یک سال به لحظه‌ی رهایی و آخرت نزدیک‌تر شدم.
از یَک‌یَک‌تون که به یادم بودید ممنون‌ام و ببخشید اگه جواب محبت‌هاتونو احیانا به شایستگی ندادم و حتی اصلا ندادم (شاید چون ندیدم).
دست‌تون درد نکنه که هستید و خرسندم که هستید. حضرت باریتعالی بهتون عزت و سلامتی و طول عمر و عاقبت بخیری عنایت بفرماید، آمین.
قس‌علی‌هذا
03 Nov, 16:18
نمی‌دونم چطور بگم، ولی دخترِ زیادی منطقی دقیقا به اندازه‌ی پسرِ زیادی احساسی حال‌بهم‌زن‌ـه
قس‌علی‌هذا
03 Nov, 10:21
ایرادی داره توی کانال دوتا موزیک پشت سر هم از یه خواننده باشه؟
قطعا نه اگه خواننده‌ش آقا نصرالله معین باشه.
قطعا نه اگه خواننده‌ش آقا نصرالله معین باشه.
قس‌علی‌هذا
02 Nov, 22:06
می‌فهمم محال است پیوند ما ادامه داشته باشد و می‌دانم این کارِ قسمت است و تو قسمت من نیستی.
با لبخند از تو جدا می‌شوم درحالی‌که زخم‌هایی ویران‌کننده دارم و از نبرد با تو مثل یک پیروزِ شکست‌خورده بازمی‌گردم.
فکرت را مشغول نکن، من خوب‌ام، فقط در گلویم سوزشی دارم که با بغض حرکت می‌کند.
بله؛ هنوز زنده‌ام و بعد از تو نفس می‌کشم. سر پا هستم، اما چیزی در درونم ویران شده.
با لبخند از تو جدا می‌شوم درحالی‌که زخم‌هایی ویران‌کننده دارم و از نبرد با تو مثل یک پیروزِ شکست‌خورده بازمی‌گردم.
فکرت را مشغول نکن، من خوب‌ام، فقط در گلویم سوزشی دارم که با بغض حرکت می‌کند.
بله؛ هنوز زنده‌ام و بعد از تو نفس می‌کشم. سر پا هستم، اما چیزی در درونم ویران شده.
قس‌علی‌هذا
02 Nov, 20:57
کدام کیک تولد؟ کدام شـمع مزار؟
توهم است که ما آمدیم و ما رفتیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
توهم است که ما آمدیم و ما رفتیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 20:20
پس برنامه این‌جوری شد که با آقا نصراللّه زمزمه کنیم:
«ای دریغ از عمر رفته، ای دریغ»
و امروزمونم به پایان ببریم.
シ
«ای دریغ از عمر رفته، ای دریغ»
و امروزمونم به پایان ببریم.
シ
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 19:41
فائقه خانم عزیز؛
نه اینکه آدم جزیی‌نگری نباشم، اما می‌خواهم بگویم خیلی وقت بود که به جزییات دقت نمی‌کردم؛ خیلی وقت بود تا اینکه شما آمدید.
مدت‌ها بود که جزییات چیزی را به خاطر نمی‌سپردم، چه در کار، چه در ارتباطات و چه در یاد کسی؛ تا اینکه شما آمدید.
خو کردم به جزء به جزء دیدن. انگار که می‌توانستم با آن‌ها بیشتر بشناسم، بیشتر به عمق بروم، و درنهایت باعث و بانی رنج‌های بیشتر همین جزییات است.
دلم می‌رفت برای تنها تار موی مشکی‌تان که یواشکی لای دستمال نگه‌اش داشتم، یا برای گودی بالای لب‌تان، یا میزان قهوه‌ی چشم‌هاتان، یا خال کوچک روی پای‌تان. برای طرز نگاه کردن‌تان، حرف زدن‌تان، اسمم را صدا کردن‌تان.
با این‌ها دوست داشتن‌ام قشنگ‌تر بود. موبه‌مو بلد بودن کسی، انگار او را بیشتر از آنِ آدم می‌کند، چون می‌توانی مدعی شوی هیچ‌کس او را بیشتر از خودش نمی‌شناسد و تو خط به خطی را از او حفظی که شاید به چشم هیچ‌کس نیامده باشد؛ حتی خودش.
نه اینکه آدم جزیی‌نگری نباشم، اما می‌خواهم بگویم خیلی وقت بود که به جزییات دقت نمی‌کردم؛ خیلی وقت بود تا اینکه شما آمدید.
مدت‌ها بود که جزییات چیزی را به خاطر نمی‌سپردم، چه در کار، چه در ارتباطات و چه در یاد کسی؛ تا اینکه شما آمدید.
خو کردم به جزء به جزء دیدن. انگار که می‌توانستم با آن‌ها بیشتر بشناسم، بیشتر به عمق بروم، و درنهایت باعث و بانی رنج‌های بیشتر همین جزییات است.
دلم می‌رفت برای تنها تار موی مشکی‌تان که یواشکی لای دستمال نگه‌اش داشتم، یا برای گودی بالای لب‌تان، یا میزان قهوه‌ی چشم‌هاتان، یا خال کوچک روی پای‌تان. برای طرز نگاه کردن‌تان، حرف زدن‌تان، اسمم را صدا کردن‌تان.
با این‌ها دوست داشتن‌ام قشنگ‌تر بود. موبه‌مو بلد بودن کسی، انگار او را بیشتر از آنِ آدم می‌کند، چون می‌توانی مدعی شوی هیچ‌کس او را بیشتر از خودش نمی‌شناسد و تو خط به خطی را از او حفظی که شاید به چشم هیچ‌کس نیامده باشد؛ حتی خودش.
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 17:49
عاشق وقتایی‌ام که موفق می‌شم -اون‌جابی که لازمه- حرفم رو طوری بسته‌بندی کنم که مقصود اصلی جز برای عده‌ی قلیلی مخفی بمونه و واکنش‌ها به ظاهر مطلب داده بشه که با مقصود اصلی کیلومترها فاصله داره.
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 16:43
این قرار بود یه عکس از توی پارک باشه، وقتی مثل پیرمردای بازنشسته رفته بودم نشسته بودم و بازی بچه‌ها و میک‌لاو جوون‌ترها و تند تند راه رفتن بزرگ‌ترها و گعده‌ی پیرترها رو تماشا می‌کردم. ولی خب شارژ گوشیم تموم شد. اینو از زیر پتو گرفتم، شما تصور کنین عکس از پارکه.
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 16:12
برگرد به‌ش بگو: عكس‌تو گذاشتم پس‌زمينه‌ی گوشیم. هيچ‌وقت اول ذوق و تشكر نمی‌كنه، هميشه اول می‌گه: كدوم عكسم؟ ಥ‿ಥ
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 11:59
این ژانر «دختر مورد علاقه نیستم» هم تا به این‌جای کار، پیک‌می‌ترین و لوس‌ترین و چندش‌ترین ژانری بود که توی این چند سال دیدم. گفتم در جریان باشید.
قس‌علی‌هذا
01 Nov, 09:57
آنلاین شدم این نکته رو بهتون گوش‌زد کنم که متاسفانه هرچه‌قدر هم ما تلاش کنیم برای خوشحال کردن بعضی‌ها، اون‌ها خوشحال نمی‌شن. چون اساسا اونی که باید خوشحال‌شون کنه ما نیستیم، یکی دیگه‌ست. خودتون رو خونوک نکنید.
و من الله التوفیق.
و من الله التوفیق.
قس‌علی‌هذا
25 Oct, 20:44
دلم می‌خواد توی این هوا برم پشت بوم، یه نخ مارلبرو قرمز آتیش کنم، توی سکوت، به صدای جزجزش گوش بدم و طعم تلخ‌شو بچشم و تموم که شد، ته سیگارم و خودم با هم بپریم وسط حیاط.
قس‌علی‌هذا
25 Oct, 20:14
- شب‌ھا حافظه‌ی قلب‌ها ھستند اسماعیل، و قلبی که رنگ عشق رو دیدہ باشه، شب‌ھای آرومی نخواھد داشت.
قس‌علی‌هذا
25 Oct, 17:21
شما که می‌دونین توی اون چند ثانیه‌ی اول چی می‌گه؟ همون‌جایی که انگار می‌گه گوش فیل...
قس‌علی‌هذا
25 Oct, 17:15
تو را هر لحظه به خاطر می‌آورم؛
بی‌هیچ بهانه‌ای.
نمی‌دانم!
شاید دوست داشتن همین باشد.
シ
بی‌هیچ بهانه‌ای.
نمی‌دانم!
شاید دوست داشتن همین باشد.
シ
قس‌علی‌هذا
25 Oct, 15:19
صگ تو همه‌ی نرسیدن‌ها، صگ تو عقل، صگ تو زندگیه تیکه پاره، صگ تو گذشته‌ی اشتباهی، صگ تو سن و سال، صگ تو سُنَت، صگ تو عقاید مزخرف، صگ تو اجبار، صگ تو بهار تابستون پاییز و زمستون، صگ تو بی‌پولی، صگ تو تشویش ذهن، صگ تو امید و آرزوهای برباد رفته، صگ تو رویاپردازی، صگ تو دوری، صگ تو من که کنارت نیستم، صگ تو زندگی.
قس‌علی‌هذا
24 Oct, 20:59
عزیز جانم! فکر می‌کنم کم‌کم دارم به آن مرز دیوانگی می‌رسم که برای خودم نامه بنویسم و از احوالات خودم اگر خواسته باشم، هیچ ملالی نباشد به‌جز دوری خودم و آخرش با مرکبی که در قلم مانند آب است، این‌همه دوری را نفرین کنم.
یاد چای‌های قندپهلو توی استکان‌های کمرباریکی که با خودم نخورده‌ام، یاد بادهایی که در آن ندویده‌ام، یاد اتاق‌های پنج‌دری که زیر نور ملایم آفتاب عصرگاهی پاییز در آن نخوابیده‌ام، یاد همه‌ی نامه‌هایی که به خودم ننوشته‌ام، یاد یادش به‌خیرهایی که یادم نیست به خودم گفته‌ام یا کی گفته‌ام، یاد... همه‌ی یادها را یاد کنم. آخر نامه هم کبوتر کج و معوجی بکشم که خوشه‌ی گندمی به نوک دارد.
باید کم‌کم بنویسم؛ با یک خودکار ظریف که جوهرش با نوک انگشتم پخش نشود روی کاغذ. باید بروم تا آن دیوانگی. بروم، شاید برسم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
シ
یاد چای‌های قندپهلو توی استکان‌های کمرباریکی که با خودم نخورده‌ام، یاد بادهایی که در آن ندویده‌ام، یاد اتاق‌های پنج‌دری که زیر نور ملایم آفتاب عصرگاهی پاییز در آن نخوابیده‌ام، یاد همه‌ی نامه‌هایی که به خودم ننوشته‌ام، یاد یادش به‌خیرهایی که یادم نیست به خودم گفته‌ام یا کی گفته‌ام، یاد... همه‌ی یادها را یاد کنم. آخر نامه هم کبوتر کج و معوجی بکشم که خوشه‌ی گندمی به نوک دارد.
باید کم‌کم بنویسم؛ با یک خودکار ظریف که جوهرش با نوک انگشتم پخش نشود روی کاغذ. باید بروم تا آن دیوانگی. بروم، شاید برسم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
シ
قس‌علی‌هذا
24 Oct, 18:17
اگه به من باشه که می‌گم کل سال یا باید پاییز باشه یا بهار؛ البته بهار رو مطمئن نیستم که لازم باشه.
1,566
subscribers
447
photos
388
videos
