از ندادن ها حکایت میکند
کیر بادمجان به من بخشیده اند
زیر کیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم نرم و سفت و داغ داغ
تا که مالم صبح و شب با اشتیاق
هر کُصی کو دور ماند از کیر خویش
جای آن در خود کند کفگیر خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
آبم آمد نرم و آویزان شدم
هر کُص تنگی که باشد یار من
بعد دادن می شود چون غار من
در دهانت کن که ارضا دور نیست
کیر نی باشد به لب ، شیپور نیست
هرچه گشتم لای پایت نیست چاک!
این که من کردم که دختر نیست،فاک!
شهوت کون بود کاندر گی فتاد
آتشش در کیر ، همچون نی فتاد
کون حریف هر که از کُص ها برید
چاک کون را دید و چاک کُص ندید
گی رفیق هرکه از لاپا برید
کون ِ نرمی ناز کیر ما خرید
هر کُصی جز کون ز آبم سیر شد
آبم آمد کیر بُرنا پیر شد
#دکتر_انوش_کوندر_اصفهانی (ا.کوندر)
@peyvandha_ir