Passenger | مُسافر @passenger_77 Channel on Telegram

Passenger | مُسافر

@passenger_77


اولین پست کانال:
https://t.me/Passenger_77/3

کانال واتساپ:
https://whatsapp.com/channel/0029VawjHCN8kyyRR7qxnB1R

Passenger | مُسافر (Arabic)

هل تحب السفر واكتشاف العالم من خلال عيون المسافرين؟ إذاً، قناة "Passenger | مُسافر" هي المكان المناسب لك! تعتبر هذه القناة واحدة من أكثر القنوات تميزًا على تليجرام حيث يشارك المُسافرون تجاربهم ومغامراتهم من جميع أنحاء العالم

مهمتنا في "Passenger | مُسافر" هي جلب جمال السفر إلى شاشتك، سواء كنت تحلم بزيارة مدينة معينة أو ترغب في استكشاف عادات وتقاليد جديدة، هنا ستجد كل ما تبحث عنه. بالإضافة إلى ذلك، يمكن لأعضاء القناة طرح الأسئلة وتبادل النصائح والتوجيهات مع باقي المشتركين، مما يجعل تجربة المشاركة أكثر إثراءً وتواصلًا

اشترك الآن في قناة "Passenger | مُسافر" لتكون جزءًا من عائلة المسافرين، واستعد لرحلة لا مثيل لها إلى عوالم جديدة ومثيرة!

Passenger | مُسافر

14 Feb, 16:55


السلام علیکم
ان‌شاءالله #قسمت_سوم #داستان و #سفرنامه اتوبوس امشب تقدیم نگاه پرمهرتون میشه. الله تعالی حفظتون کنه.

خیلی مخلصم❤️

Passenger | مُسافر

13 Feb, 20:02


وقتی خوشحال بود صورتش مثل ماه می‌درخشید 🥹❤️
کعب بن مالک در وصف پیغمبرﷺ

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد🤍

Passenger | مُسافر

13 Feb, 18:02


دوستان عزیز از پژواک غافل نشید. مدت زیادیه ایشون رو دنبال می‌کنم و توصیه هم می‌کنم دنبال بفرمایید. با این که نمی‌شناسمشون اما ماشاءالله مطالبشون زیبا و عمیقه و مشخص میکنه مطالعاتشون گسترده و تخصصی هستش. الله تعالی بهشون طول عمر با عزت همراه با سلامتی عطا کنه.

@pezhvaak_ch



#استوری

Passenger | مُسافر

13 Feb, 10:48


بزرگواری می‌گفت: «... یک زندگی ساده، از یک روح بزرگ نشأت می‌گیرد.»


#منقول

Passenger | مُسافر

13 Feb, 10:32


اکنون به خاطر حرف‌هایی که در گذشته می‌توانستم بزنم و نزدم بسیار خوشحالم. یک سیب را بالا بیندازی، تا بیاید پایین هزار چرخ می‌زند. مراقب قضاوتی امروز در مورد افراد می‌کنی، باش!


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

13 Feb, 06:37


اینو من بهتر از هر کسی درک می‌کنم! برای نوشتن یه مقاله کوتاه، به جرأت می‌تونم بگم که حدودا ۵۰ بار از اول بهش دادم که بنویسه یا مشکلشو برطرف کنه(تاریخچه‌ش هنوز هست). آخر سر هر بخش رو خودم سرهم کردم و نوشتم. خصوصا وقتی میگه انسانیزه‌ش کن...😑


#خاطرات #ویدیو

Passenger | مُسافر

13 Feb, 06:32


تکرار یک رفتار یا گفتار اشتباه -حتی اگر همه انجامش دهند- دلیل بر درست بودنش نیست. (درست درست است، حتی اگر کسی انجامش ندهد و اشتباه اشتباه است حتی اگر همه انجامش دهند.)


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

12 Feb, 13:43


برف می‌آید و این باعث شد تاملاتی دربارهٔ این پدیده داشته باشم. ما اهل جنوبیم و من تا حدود بیست سالگی اصلا برف ندیدم. شاید این باعث شده برخی تفاوت‌های برف و باران برایم پررنگ شود.

ـ ـ ـ ـ

برف واقعا ساکت است. اگر طوفانی در کار نباشد اصلا متوجه نمی‌شوی دارد برف می‌آید مگر اینکه پنجره را باز کنی. برعکس باران پرحرف، اما برف حرف‌هایش را برای بعد می‌گذارد. برف بر کوه و کوهپایه می‌بارد - در سکوت - اما حرف خود را در بهار می‌زند. سکوت زمستان تبدیل به صدای رود می‌شود.

این می‌دانید شبیه چیست؟ شبیه تلاش انسان‌های مخلص است. فرد یا افرادی در سکوت و به دور از نور صحنه کار می‌کنند، سپس بعد از سال‌ها مردم آثار تلاش آنان را می‌بینند.

هر تلاش مخلصانه‌ای بالاخره روزی - به وقتش - نمایان می‌شود و تلاشی مفید است که آثارش به وقتش نمایان شود. اما سر و صدایی که به وقتش نباشد مانند باران سیل آسایی است که برای بهار ذخیره نمی‌شود بلکه ناگهانی می‌آید و همه‌اش یکجا باعث ویرانی می‌شود و در پایان به دریای شور می‌ریزد. شبیه چه؟ شبیه شهرت زودهنگامی که رودها ظرفیتش را ندارند و بر پیکر شهر می‌گذرد و همه چیز را با خود می‌برد؛ شلوغ و بی‌فرجام.

Passenger | مُسافر

12 Feb, 09:25


اوضاعی که به وجود اومده، حتی دیگه رفع فیلتر هیچ اپلیکیشنی حتی اینستاگرام و تلگرام هم کارساز نیست. دلار تو آستانه ۱۰۰ هزار تومنه وضع اینه، موندم برای دلار ۲۰۰ تومنی چیکار میخوان بکنن؟


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

12 Feb, 08:16


دوست من، این را بدان که:

۱- ابتدایی که خداوند سبحانه و تعالی به آن راضی نباشد، پایانش هم صاحبش را راضی نخواهد کرد!

۲- به خاطر عزیزانت، نافرمانی الله سبحانه و تعالی را نکن، قلب عزیزانت نیز تحت فرمان و قدرت الله است.

۳- از طرف کسانی شرمنده و خجالت‌زده می‌شوی که به خاطر آن‌ها نافرمانی الله تعالی را کرده‌ای!

۴- کسی که از الله بترسد، از هیچ چیزی نمی‌ترسد؛ و کسی که از الله نترسد، از همه چیز می‌ترسد.



#تفکرات

Passenger | مُسافر

10 Feb, 17:03


🎙 حکایت مناظره با ملحد در گلستان

در گلستان سعدی حکایت مناظرۀ «عالِمی معتبر» با ملحدی آمده که نکات جالبی در خود دارد. اسلام‌ستیزان ایرانی، تاریخ ایران را علیه اسلام گروگان می‌گیرند، غافل از این‌که پایگاهی در این تاریخ ندارند و بسیار از ارزش‌هایش دور افتاده‌اند. سعدی نمونه‌ای از بزرگان این تاریخ است که به اسلام‌ستیزان «نه» می‌گوید.
__________________
@pezhvaak_ch

Passenger | مُسافر

10 Feb, 10:24


بدون شرح

#تصویر

Passenger | مُسافر

10 Feb, 10:20


خیلی از ماها در دهه‌ی بیست تا سی سالگی با آگاهی و اراده‌ی خودمون، گرون‌ترین و جبران نشدنی‌ترین فرصت‌های زندگیمون رو می‌سوزیم چون بهمون گفتن این دهه، دهه‌ی اشتباهات و آزمون‌خطاست!

به اعتقاد من اما، پیروز میدان کسی‌ست که از پلکان تجربیات دیگران بالا میره و کمتر مسیر تجربه رو از صفر طی می‌کنه. اینطور ضرر در زمان و انرژی رو به حداقل میرسونه و مسیر رو برای رسیدن به اهداف مهم و جدی زندگیش، کوتاه‌تر می‌کنه.

#روزنوشت

Passenger | مُسافر

09 Feb, 22:29


اندوه کسی را نکشت؛ امّا، ما را از خیلی چیزها تهی کرد.

Passenger | مُسافر

09 Feb, 19:48


اتوبوس
#قسمت_دوم

شماره‌ی دوستم را گرفتم. گوشی را برداشت و پس از سلام و احوال‌پرسی، گفت: «راه افتادی؟»
گفتم: «نه من برای ساعت ۱۲:۱۵ بلیط گرفتم. تو کجایی؟»
گفت: «الآن یه ساعته که اتوبوس تاخیر داشته و حرکت نمی‌کرد. میگن جاده اوضاعش خوب نیست احتمال زیاد سفر کنسل بشه ولی الآن ماشینو روشن کردن و میخوان راه بیفتن.»

گفتم: «جدی میگی؟!!»
گفت: «به خدا، باور کن اوضاع اصلا خوب نیست.»
گفتم: «ان‌شاءالله که جاده خوب باشه. اتوبوسای دیگه چی؟ اونا چطوریه؟ میرن؟»
گفت: «میگن چندتا اتوبوس از دیشب گیر کردن تو جاده‌ی تهران. چندتا از اتوبوس‌های امروز هم کنسل شدن.»

این‌ها را که گفت نگران شدم. خداحافظی کردیم و گفت که باز هم از احوالات یکدیگر با خبر خواهیم شد. شماره‌ی دیگری که ناشناس بود را گرفتم. به محض اینکه گوشی را برداشت، صدایش انگار در فضایی اکو و پخش می‌شد. فهمیدم از ترمینال است.

گفتم: «دلیلی داشت زنگ زدید؟»
صدا گفت: «من خبر ندارم آقا، اینا رفتن صبحونه بخورن، یه نیم‌ساعت دیگه زنگ بزن.»
این را که گفت، خودم قضیه را فهمیدم. به احتمال قریب به یقین، زنگ زده بودند که خبر کنسلی حرکت اتوبوس را بدهند. منتظر ماندم و حوالی ساعت ۱۱:۲۰ زنگ زدم.

گوشی زنگ می‌خورد اما کسی جواب نمی‌داد. شاید بیش‌تر از ۲۰ بار زنگ زدم. جواب نمی‌دادند. مادرم برایم سفره را پهن کرد و ناهار خوردم. خاله کوچکم نیز در خانه ما بود. واقعیتش از اینکه ترمینال جواب نمی‌داد، اعصابم بهم ریخته بود و از طرفی هم نگران فردا بودم که به کارآموزی نرسم.

فکر کن اولین روز ترم و پس از بسم الله، کارآموزی داشته باشی و غیبت هم بخوری! البته این مورد ناخواسته بود و استاد کارآموزی هم این را می‌توانست درک کند و غیبت را موجه رد کند. در یک لحظه، کلی فکر و خیال از سرم می‌گذشت.

موعد رفتن شد و با اهالی خانه خداحافظی کردم. برادرم فوری آماده شد که همراهم بیاید. خاله‌ام دم در که بدرقه‌مان می‌کرد با خنده گفت: «الآن داری میری ولی ان‌شاءالله خیلی زودتر می‌بینمت!»

گفتم: «بابا این چه حرفیه! خاله دعا کن اتوبوس راه بیفته و به سلامت برسم مقصد.» با شوهر خاله و برادرم به سمت ترمینال راه افتادیم. حدودا ۱۰ دقیقه بعد جلوی ترمینال ماشین را پارک کردیم و وارد ساختمان شدیم.

تعاونی‌ای که بلیط را خریده بودم پیدا کردم. کسی آن‌جا نبود. از بس از آن‌‌جا بلیط رزرو کرده بودم همه‌ی مسئولانش را می‌‌شناختم. ناگهان در راهرویی که به سالن پشتی وصل می‌‌شد، مسئولش را دیدم.

به سمت او رفتیم و پس از سلام، در مورد اتوبوس و این که حرکت می‌کند یا نه پرسیدم. در حالی که سرش را به چپ و راست تکان می‌داد و با حالت تاسفی جواب داد: «متاسفانه اتوبوس امروز حرکت نمی‌کنه!! اسمت چیه؟»
اسمم را گفتم. ابروهایش را بالا انداخت و گفت: «زنگ زده بودیم که. حرکت نمی‌کنه جانم.»

همه ما متعجب بودیم! اوضاع پیچیده شده بود و نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم...


ان‌شاءالله ادامه دارد...


#خاطرات #داستان

Passenger | مُسافر

09 Feb, 15:37


ان‌شاءالله امشب ساعت ۱۱
قسمت دوم...

Passenger | مُسافر

09 Feb, 13:42


افلاطون هزاران سال از امام بخاری قدیمی‌تر است و یک راوی هم برای روایات و سخنانش نیست در حالی‌که امام بخاری هزاران راوی برای احادیثش دارد.
با این حال سخنان افلاطون بدون هیچ تردیدی در صحتِ آن، نقل می‌شود اما به احادیثی که بخاری روایت کرده طعنه و تشکیک وارد می‌شود.
خداوند هوای نفس و نادانی و حماقت را بُکشد.


#منقول

Passenger | مُسافر

09 Feb, 08:20


چگونه می‌توانیم نسل جدید را قانع کنیم که آموزش کلید موفقیت است؛ در حالی‌ که با تحصیل کرده‌های فقیر و دزدهای ثروتمند احاطه شده‌ایم.

Passenger | مُسافر

08 Feb, 16:45


شاید همین دردی که امروز تحمل می‌کنی،
راه نجات تو باشد.


بزرگ علوی
#منقول

Passenger | مُسافر

08 Feb, 16:44


حرف نزدن دلهره‌ای بود
و حرف زدن و فهمیده نشدن،
دلهره‌ای دیگر...


#دلنوشته

Passenger | مُسافر

08 Feb, 06:16


اتوبوس
#قسمت_اول

تعطیلات فرجه‌ی بین ترم‌، هرچند زیاد بود اما خیلی زود تمام شد. شنبه هفته‌ی پیش، یعنی ۱۳م دی‌ماه بود که به مقصد دانشگاه، برای روز جمعه(دیروز) بلیط اتوبوس گرفتم. ظرفیت‌ها تقریبا خالی بود و توانستم صندلی مورد نظر خودم را رزرو کنم.

این گذشت و روز دوشنبه در کانال‌های تلگرامی و حتی هواشناسی خبر شبکه‌های استانی همگی خبر از ورود جبهه‌ی هوای بارانی و سرد، در روزهای آخر هفته می‌دادند. برایم بسیار عادی بود و گفتم بالاخره زمستان و طبیعی است.

هوا مثل روزهای قبل‌تر، آفتابی بود و شب‌ها سرد می‌شد. تا روز پنج‌‌شنبه(دو روز پیش) آب و هوا به همین منوال بود. پنج‌شنبه شب، مهمان داشتیم و پس از صرف شام، رفته بود سری به خانه خودشان که در نزدیکی خانه ماست بزند، وارد خانه شد و گفت: «ماشاءالله برف خوبی می‌باره!!»

شنیدن این حرف برایم عادی بود تا وقتی که به خاطر آوردم فردا اتوبوس دارم و باید حرکت کنم، کم‌کم تعجب و نگرانی‌ام بیشتر می‌شد. ادامه داد: «الحمدلله هر دونه‌ش اندازه‌ی کله‌ی گنجشکه! اگه این‌طوری بباره و ادامه پیدا کنه‌ قطعا یخبندون میشه و راه‌ها بسته میشه. فورا ۵ سانت برف اومده!!»

در جایم خشکم زد!! خدایا! پس چگونه بروم؟! نکند به کارآموزی شنبه صبح نرسم! یا در راه برایم‌ اتفاقی بیفتد! کاری نمی‌شد کرد. سپس آرام‌تر شدم و خودم را به الله تعالی سپردم و این یقین و نوید را به خودم دادم که هر چه پیش‌ آید، قطعا خیر است و الله تعالی از ما به ما آگاه‌تر است.

آخر شب، مهمان‌ها که داشتند می‌رفتند، شوهر‌خاله‌ام گفت: «فردا کی میری؟»
گفتم: «ساعت ۱۲.۱۵ اتوبوس حرکت می‌کنه، من یه ربع قبل حرکت باید اونجا باشم.»
گفت: «خوبه، فردا میام دنبالت می‌رسونمت ترمینال.»
گفتم: «دستت درد نکنه، خودم میرم. یه تاکسی می‌گیرم می‌برتم. خیلی ممنونم، مزاحمت نمی‌شم.»
گفت: «نه بابا مزاحم چیه. خودم میام دنبالت، خب؟ خداحافظ.»
گفتم: «آقا دمت گرم، دستت درد نکنه. خیلی ازت ممنونم، خدانگهدار»
گفت: «خواهش می‌کنم بابا، ماشین خودتونه.»

صبح زود که برای نماز بیدار شدم، موبایلم را به شارژ زدم و در حالت هواپیما قرار دادم که زود‌تر شارژ شود. همچنین برای ساعت ۱۰ صبح آلارم گذاشتم که بیدارم کند. بعد نماز، تا ساعت حوالی ۱۰ صبح خوابیدم.

موبایل زنگ خورد. بیدار شدم و قطعش کردم و از شارژ کشیدم. از حالت هواپیما خارجش کردم. یکی دو دقیقه بعد، دو پیامک(sms) برایم آمد. نگاه کردم دیدم دو شماره زنگ زده‌اند. یکی از آن‌ها، شماره‌ی دوستم بود که او هم عازم دانشگاه بود.

دیگری را نمی‌شناختم. شماره‌ی موبایل نبود، اما برایم بسیار آشنا بود. خدایا، من این شماره‌ را قبلا دیده‌ام...!


ان‌شاءالله ادامه دارد...

#خاطرات #داستان

Passenger | مُسافر

08 Feb, 05:15


ان‌شاءالله قرار است در چند قسمت کوتاه و به مرور طی پست‌های پیش‌رو، بنویسم. قسمت اول آماده است. ان‌شاءالله یک ساعت بعد منتشر می‌کنم. از دستش ندهید!

Passenger | مُسافر

07 Feb, 20:40


امروز داستان‌های عجیب و جالبی اتفاق افتاد. ان‌شاءالله در اولین فرصت می‌نویسمشان.

Passenger | مُسافر

07 Feb, 11:47


مدتی پیش داشتم پست‌های ذخیره شده اینستاگرامو نگاه می‌کردم، یهو دیدم یه پست ذخیره شده با این عنوان که قبل از خرید PS5، این کد رو حتما چک کن...

یکی نیست بگه آخه تو پول داری تا PS5 بخری کدشو چک کنی؟😂
موندم اینو من کی ذخیره کردم🤦🏻‍♂😂


#روزنوشت #طنز

Passenger | مُسافر

06 Feb, 14:46


ساده از کنارش نگذرید و مطالعه بفرمایید.

Passenger | مُسافر

06 Feb, 14:45


مترجم به حقیقت روایت و نقل‌کننده‌ی قول مؤلف است. هر گونه بی‌توجهی در کار ترجمه و عدم رعایت اصول روایت، عواقب ناگوار اخلاقی و علمی به دنبال دارد. این امر باعث شده است تا بنده در انتخاب کتاب برای ترجمه احتیاط فراوان داشته باشم.

مادام اطمینان حاصل نکنم که کتاب از ارزش علمی خوب بهرمند و پاسخگوی یکی از نیازهای جامعه می‌باشد و می‌توانم مطالب آن را به خوبی بازگو نمایم از دست زدن به کار ترجمه خودداری می‌کنم.

گاهی چندین ماه به دنبال کتاب مورد نظر خود در تلاش می‌باشم اغلب اوقات در این باره از دوستانِ آگاه و کتاب‌شناس کمک می‌گیرم.

چون معتقدم تنها نوشتن و به چاپ رسانیدن کتاب کافی نیست بلکه لازم است نویسنده احساس نیاز به نوشته‌اش کند و معتقد باشد با چنین کاری دارد خلأی را پر می‌کند و با اخلاص و امانت به یکی از نیازهای جامعه پاسخ می‌گوید.

در همچون حالتی است که تحمل همه‌ی مشکلات آسان خواهد بود.


مبانی تفکر اسلامی-مقدمه مترجم، استاد ابوبکر حسن‌زاده (رحمه الله)
سید قطب(رحمه الله)
#یک_قاچ_کتاب

Passenger | مُسافر

06 Feb, 10:33


می‌گفت: «...یادت باشه که همیشه مرگ جلوتر از توه...»


ماموستا زرنگ سالار
#منقول

Passenger | مُسافر

05 Feb, 15:00


از آن‌جایی که ترجمه به معنی دقیق آن عبارت است از بازگو کردن و آشکار ساختن مطالب و اهداف از زبانی به زبان دیگر به شیوه‌ی همسان، به گونه‌ای اگر این ترجمه بار دیگر به زبان اصلی برگردانده شود، چندان تفاوتی با اصل آن نداشته باشد.

لذا باید اذعان کرد که مسئولیت مترجم بسیار سنگین‌تر از مسئولیت مؤلف می‌باشد. ترجمه شدیدا نیازمند این است که اصل مطلب به تمامی درک و با امانت کامل به زبان مورد نظر بازگو گردد.


مبانی تفکر اسلامی-مقدمه مترجم، استاد ابوبکر حسن‌زاده (رحمه الله)
سید قطب(رحمه الله)
#یک_قاچ_کتاب

Passenger | مُسافر

05 Feb, 14:22


تو بگو یک ثانیه...
تو بگو یک کلمه...
تو بگو یک نفس...

تنها این صدا و کلمات است که مرهمی برای دل‌های رنجور توست مسافر! چه کلامی می‌تواند تنها در ۱۹ ثانیه جویباران را از چشمه‌ها جاری سازد؟ قلبت سخت شد و غبار و زنگار گناهان، سیاه و تاریکش کرد.

مسافر، این پیمان تو نبود. آن راه تو نبود. چیزی که می‌خواستی این و آن بود؟ چه شد که راهت کج شد و از سیاهی قلبت غافل شدی و حالا نشانه‌اش را خشکیدن چشمانت می‌بینی؟!

اولش یک زاویه‌ انحراف کوچک بود و الآن مترها و کیلومترهاست که از منبع و سرچشمه دوری، مسافر! تو مسافری و زیر سایه‌ی درختی که به زودی می‌خشکد، قصر و کاخ ساخته‌ای!

او درست می‌گفت! برعکس، باید از گناهان کوچک بترسی. آنان ریشه می‌داونند و به قدری آهسته پیش می‌روند که به خودت می‌آیی و می‌بینی حتی خودت را هم گم کرده‌ای.

تو بگو یک ثانیه...
تو بگو یک کلمه...
تو بگو یک نفس...

مسافر، ۱۹ ثانیه برای بیدار شدنت کافی است؛ اگر واقعا خواب بود باشی...!!



#دلنوشته #قرآن #ویدیو

Passenger | مُسافر

02 Feb, 12:53


در کتاب «هنر و ترس» (Art and Fear) نوشتهٔ دیوید بیلز و تد اورلند، داستانی آموزنده وجود دارد:

استادی در اولین جلسهٔ کلاس سفالگری، دانشجویانش را به دو گروه تقسیم کرد:
به گروه اول گفت که تنها هدفشان تولید تعداد زیادی گلدان است و در پایان ترم بر اساس تعداد گلدان‌های ساخته‌شده ارزیابی می‌شوند.

به گروه دوم اعلام کرد که تنها یک گلدان بسازند، اما آن باید بی‌نقص باشد و ارزیابی آن‌ها بر اساس کیفیت همان یک گلدان خواهد بود.

در پایان ترم، نتایج جالبی به دست آمد:
بهترین گلدان‌ها توسط گروهی ساخته شده بودند که بر «کمیت» تمرکز داشتند. این گروه با ساخت تعداد زیادی گلدان، از اشتباهات خود درس گرفتند و مهارت‌هایشان را بهبود بخشیدند.

در مقابل، گروهی که بر کیفیت تمرکز داشتند، زمان زیادی را صرف نظریه‌پردازی و برنامه‌ریزی کردند، اما به دلیل کمبود تجربهٔ عملی، نتوانستند به نتایج مطلوب دست یابند.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که در دنیای تولید محتوا هم عمل‌گرایی و تکرار می‌تواند به بهبود کیفیت منجر شود. به‌جای انتظار برای شرایط ایده‌آل یا محتوای بی‌نقص، بهتر است به‌طور مستمر محتوا تولید کنیم، از بازخوردها بیاموزیم و مهارت‌های خود را ارتقا دهیم.

هرچه بیشتر محتوا تولید کنیم، تجربه و دانش ما افزایش می‌یابد و در نتیجه کیفیت کارهایمان بهبود می‌یابد.

#یک_قاچ_کتاب #داستان

Passenger | مُسافر

02 Feb, 08:28


#خدایا_شکرت
دست‌انداز زیاده،
اما بن‌بست نیست!

Passenger | مُسافر

02 Feb, 06:45


آزمون واقعی شخصیت این است که
چگونه با کسی که هیچ سودی برای شما ندارد، رفتار می‌کنید!


جورج اورول

#منقول

Passenger | مُسافر

01 Feb, 19:45


در بخشی از آموزش نیروهای دریایی آمریکا تمرین عجیبی به اسم «مقاومت در برابر غرق شدگی» وجود دارد.

این تمرین این‌گونه است که دست هایت را از پشت می‌بندند و پاهایت را طناب‌پیچ می‌کنند و بعد تو را در یک استخر به عمق ۲ متر پرت می‌کنند. تو میمانی و انبوهی از آب بالای سرت و دست و پای بسته‌ات. تنها وظیفه تو این است که بتونی تا پنج دقیقه قبل از اینکه بمیری، خودت را از آن مهلکه نجات دهی. مثل اکثر مراحل آموزش نیروی دریایی آمریکا، بیشتر سربازها در این مرحله شکست می‌خورند.

چرا؟
اکثر سربازها به محض اینکه پاهایشان به آب می‌رسد وحشت زده می‌شوند و شروع می‌کنند به دست و پازدن! دست و پاهایی که البته بسته هستند. هرچه بیشتر تلاش می‌کنند تا خودشان را روی آب نگه دارند، بیشتر به عمق استخر فرو می‌روند و انقدر پایین می‌روند که دیگر هوشیاری‌شان را از دست می‌دهند.

اما می‌دانی نکته‌ی عجیب چیست؟

علی‌رغم اینکه بقا در این تمرین ناممکن به نظر می‌رسد، اما عده‌ای از سربازان توانستند سربلند از آن بیرون بیایند. وقتی بررسی کردند که راز موفقیت‌شان چه بوده، متوجه دو درس متناقض می‌شوی که در کمال تعجب به آن‌ها در عبور از این مرحله کمک کرده.

با دست‌ها و پاهای بسته، غیر ممکن است که بتوانی خودت را پنج دقیقه روی آب نگه داری. حتی بدتر، تلاش‌های محدودی که می‌توانی در این شرایط انجام دهی، بیشتر باعث غرق شدنت می‌شود.

راز موفقیت در این مرحله این است که اتفاقا عامدانه اجازه دهی که به زیر آب فرو بروی و به پایین‌ترین سطح استخر برسی. از آن‌جا پاهایت را به کف استخر فشار می‌دهی و دوباره برای چندثانیه، روی آب می‌آیی. حالا با یک نفس‌گیری سریع، باید سعی کنی تا این پروسه را برای پنج دقیقه تکرار کنی.

به طرز عجیبی زنده ماندن در برابر غرق‌شدگی، نیازی به قدرتِ بااستقامتِ فوق بشری ندارد. حتی نیازی نیست که شنا بلد باشی؛ برعکس، نیاز به توانایی شنا نکردن دارد. به جای مقاومت در برابر قوانین فیزیکی، باید خودت را تسلیمش کنی و از آن برای نجات جانت بهره ببری.

این مهارت، یعنی توانایی مقاومت در مقابل حس کنترل‌گری بر شرایط، آن هم در زمانی که بیش از همیشه به کنترل اوضاع احساس نیاز میکنیم، یکی از مهم ترین مهارت‌هایی هست که هر کسی نه فقط برای آموزش سربازان نیروی دریایی آمریکا بلکه در زندگی می‌تواند کسب کند.



#مسافر #تفکرات #تذکر

Passenger | مُسافر

31 Jan, 13:44


حدودا سه روز پیش، در کوچه پس کوچه‌های شهر، به سمت خانه برمی‌‌گشتم. ناگهان نگاهم معطوف پیرمردی شد که دو پسربچه را در آغوش گرفته بود و با هردویشان صحبت می‌کرد. توپ فوتبالی هم زیر پای یکی از بچه‌ها بود.

پیرمرد چهره‌ای دلنشین و به قول معروف، "تو دل برویی" داشت. کنجکاو شدم و تصمیم گرفتم از کنار آن‌ها عبور کنم تا شاید بفهمم پیرمرد به بچه‌ها چه می‌گوید. سرعتم را کم‌کم آرام کردم.

نزدیک‌تر که شدم و تا زمانی که کاملا رد شدم، از پیرمرد تنها این جملات را شنیدم که بسیار ساده اما بسیار عمیق بود:
«دوستی این نیست که دو نفر هیچ‌وقت از هم دلخور یا ناراحت نشن؛ دو نفر وقتی با هم دوستن، ممکنه از هم دلخور بشن، ناراحت بشن، دلگیر بشن! اما تهش از دل هم‌ در میارن چون دوستیشون باارزش‌تر از...»

بیشتر از این نشنیدم اما فکر می‌کنم ادامه‌ی جملات قابل حدس بود. تمام طول مسیر را به این حرف‌ها فکر می‌کردم.


#خاطرات #تفکرات

Passenger | مُسافر

31 Jan, 12:46


«و تظُنُّ أنها النِّهاية ثم يُصلِحُ الله كلَّ شي‌ء.»

"و گمان می‌کنی که پایان است؛ سپس خداوند همه‌چیز را درست می‌کند."


#بازنشر

Passenger | مُسافر

30 Jan, 19:44


می‌گفت: «عیب‌هایت را بپذیر، اما تسلیم آن‌ها نشو!»


#منقول

Passenger | مُسافر

29 Jan, 19:38


راستی الآن متوجه شدم که «کانال مسافر» به دو سال رسید! دو سال قبل کانال تاسیس شد.

به راهی که تا الآن آمده‌ایم می‌نگرم، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده‌ام. در این مدت، با افراد زیادی به واسطه کانال آشنا شدم که حضور بعضی‌هایشان خودآگاه و ناخودآگاه، مستقیم و غیرمستقیم سراسر خیر و برکت بود.

قطعا در این مدت اشتباهاتی نیز داشته‌ام که دوستان و همراهانم مرا آگاه کردند و حساسیت نشان دادند. واقعیت امر این است هنگامی که می‌نویسم احساس می‌کنم زنده‌ام. آن زمان که ربات کانال فعال بود، خیلی‌ها نسبت به این حقیر لطف و محبت داشتند که لایقش نبودم.

همواره سعی بر آن داشته‌ام که تاثیرات مثبتی را ابتدا در خودم نمایان کنم؛ سپس تجاربی که در چم و خم و سرد و گرمی‌های بسیاری که در زندگی به دست آورده‌ام، با بقیه دوستان به اشتراک بگذارم تا شاید گرهی از کار بنده‌ای گشوده یا بارش سبک‌تر شود.

از گفتن بعضی از حرف‌ها، خودم را نهی می‌کنم؛ شاید به این دلیل باشد که خودم را لایق گفتنش نمی‌دانم! پایداری این کانال، تنها به اذن الله تعالی بوده است. نقص‌هایش کاملا متوجه شخص خود من است و کمالاتش تنها و تنها، لطف الله تعالی است.

الآن یادم آمد که دو داستان قشنگ در ذهنم داشتم که در این فرجه‌ی بین امتحانات، فرصت خوبی برای نوشتن‌شان است. ان‌شاءالله شروع به نوشتن می‌کنم و در قسمت‌های کوتاه منتشر می‌کنم که حوصله‌ی عزیزان هم‌ سر نرود.


خیلی مخلصم❤️
برادر کوچکتان، مسافر.

#دلنوشته

Passenger | مُسافر

29 Jan, 15:39


موردی هست که دوست داشتم بگویم.

قبل از هر نوع گلایه کردنی، اول نگاهی به خودمان بندازیم. گلایه‌ها از انتظارات ما نشات می‌گیرند. گاهی این انتظارات بی‌جای ما هستند که موجب گلایه می‌شوند در حالی که اگر کمی دقت کنیم، در طرف مقابل ایرادی نمی‌بینیم.

گاهی هم از خود و رفتار خودمان غافلیم و طرف مقابل را به سرد و سطحی برخورد کردنش متهم می‌سازیم. این طور موقع‌ها رفتار طرف، تابعی از رفتار ما در حق اوست. این مورد را به وفور در جامعه دیده‌ام. (علاج این مورد، نشستن روبروی هم و صحبت کردن راجع به مسئله‌ی پیش‌ آمده است. اگر علاج دیگری داشته باشد، من چیز دیگری نمی‌دانم!)

یک نوع دیگر از گلایه وجود دارد که تنها سوءتفاهمیست که پیش آمده و مبنای دیگری ندارد. صرفا در ذهن خودمان چیزی ساخته‌ و پرداخته‌ایم در حالی که در دنیای بیرون از جمجمه‌ی ما، واقعیت ندارد. این نیز با صحبت کردن دوستانه، به راحتی قابل حل است!

هر کدام را بخواهم باز کنم، نه در این مجال می‌گنجد و نه حوصله‌ی شما یاری می‌کند. از هر چیز اندکی می‌گویم و می‌گذرم؛ در حد یک مسافر...


#تلنگر #انتقاد #روزنوشت

Passenger | مُسافر

28 Jan, 18:54


به اندازه‌ی کافی انسان‌های احمق و نخاله وجود دارد. حداقل این را اگر در اینستاگرام سیری کرده باشید، حتما فهمیده‌اید!! خیلی راحت حرف‌هایشان را می‌زنند و از گفتن چرت و پرت، هیچ ابایی ندارند. خودتان قاضی باشید و قضاوت کنید. فرزندانمان در چه جامعه‌ای زندگی خواهند کرد؟

Passenger | مُسافر

28 Jan, 18:48


من باب یک توصیه کوچک کمی می‌نویسم.
در جایی که احساس کردی لازم است حرف خیری بزنی، دریغ نکن و حرفت را بزن! نگو حرف من که تاثیر ندارد و کسی من را جدی نمی‌گیرد. هرگز خودت را دست کم نگیر و بدان که حرفت قطعا اثر خود را خواهد گذاشت. با حرف تو، کسی ممکن است زندگی‌اش تغییر کند یا این که زمینه‌ساز تغییرات بزرگ و خوبی در یک نفر شوی!

حتی شده با رفتار هم نشان بده. من از رفتار بسیاری از افرادی که مومن واقعی بود‌اند، واقعا متاثر شده‌ام. آن را سر لوحه خود قرار داده و سعی بر اجرایی‌اش در زندگانی‌ام کرده‌ام. نمود گفتار در رفتار، تاثیرش عمیق و گسترده خواهد بود. خیلی از کینه‌ها و زنگار دل‌ها شسته می‌شود و زمینه‌های خلوص دوستی را نیز مهیا می‌سازد.

اگر اکنون در سخن یا رفتار خیر اهتمام ورزی، در آینده قطعا تاثیرش را ابتدا در خودت، سپس در دیگران خواهی دید. آدمی شرایطی در محیط اطرافش به وجود می‌آید که تابع گفتار و رفتارش است. محیط نیز بر انسان مجددا تاثیر می‌گذارد و این سیکل هم‌چنان ادامه می‌یابد. علم رفتارشناختی انسان، علمی عجیب است.

کتاب‌های خوب و بزرگ بخوان تا تاثیرات مثبتی را در خودت خلق کنی. به هر اندازه که از مطالعه‌گر و کوشا باشی، سخنانت روان‌تر، فصیح‌تر و تاثیرش از برش چاقو و نفوذ گلوله بیشتر خواهد بود.



#روزنوشت #تفکرات

Passenger | مُسافر

26 Jan, 17:53


🎙 قانون جذب در قرآن

پیش‌تر دربارۀ تعریف جذب و تفاوت آن با مفاهیمی چون شکرگزاری و نیک‌گمانی به خداوند صحبت کرده بودم. بسیاری از مبلّغان و کاسبان جذب ادعا می‌کنند که جذب نه تنها با اسلام سازگار است، بلکه دلایلی قرآنی و حدیثی گواه حقانیت آن است. واقعیت چیست و چه کسی راست می‌گوید؟
__________________
@pezhvaak_ch

Passenger | مُسافر

25 Jan, 09:28


دید و بازدید و صله‌ی ارحام، واقعا انسان‌را سرزنده و شاداب می‌کند. کینه‌ها را از دل‌ها می‌زداید و محبت را بیشتر می‌کند. دیدن‌ها، گفتن‌ها، خندیدن‌ها، یاد ایام گذشته، احوال‌پرسی‌ها و... همگی حال انسان را به راستی خوب می‌کند و غم‌ها را از یاد انسان می‌برد.

گاهی حتی سبب حل مشکلات می‌شود و بارهای زیادی را از دوش آدم برمی‌دارد. تمام فرموده‌های رسول الله(ﷺ) حق است و ایمان داریم که ایشان بهترین و والاترین فرمانده و معلم است.

خوشا چشمی که حتی در خواب نیز رسول الله(ﷺ) را می‌بیند...🥺❤️

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد


#دلنوشته #روزنوشت

Passenger | مُسافر

24 Jan, 20:30


الهی...
بوجهل ز کعبه آید و ابراهیم ز بُت خانه
کار به عنایت است و باقی بهانه!


خواجه عبدالله انصاری

#منقول

Passenger | مُسافر

24 Jan, 15:06


‍ ورود به ۲۶ سالگی، واقعیتش هیچ حس خاصی برایم ندارد مگر اینکه تکلیفم را سنگین‌تر و چند قدم به مرگ نزدیک‌ترم می‌کند. برعکس خیلی‌ها که تولدشان را با مهمانی‌های لاکچری(!) یا کیک و شیرینی جشن می‌گیرند، بیشتر از روزهای دیگر برایم معمولی‌تر است.

واقعیتش این از بچگی هم نشات می‌گیرد‌. پدر و مادرم افرادی نبودند که به تجملات و ظواهر اهمیت دهند و در عوض، روی اخلاق و رفتار درست حساس بودند. همین احساسات را نیز نسبت به سال نو دارم.

من معتقدم آن روزی که بتوانی کار مفید و بزرگی برای امت رسول‌الله انجام دهی، آن روز را باید جشن بگیری. چند فرسنگ آن طرف‌تر، بچه‌های ملت غزه از گرسنگی و تشنگی و نبود خیلی از امکانات رنج می‌کشند و در عذاب هستند؛ شهدا که بماند...

این یک عقیده شخصی‌ است که هر کسی تولدش را جشن می‌گیرد، با خود می‌گویم مثلا چه گلی به سر خودت یا خانواده یا جامعه زده‌ای که باید سال روزت را تبریک بگویند؟ متاسفانه خیلی از روزهای ما به بطالت و بیهوده سپری می‌شود. اول از همه خودم را مدنظر دارم.

بحث لذت نبردن از زندگی و سخت گرفتت بر خود نیست. بحث این است که خودت را محاسبه کن و چیزی را که اسلام و شریعت دستور داده اجرایی کن. نه سخت است و نه طاقت‌فرسا! «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفساً اِلّا وُسعَها(بقره/۲۸۶)».

انسان را نحوه اندیشه‌اش بزرگ می‌کند. در بوستان اندیشه‌مان، چقدر علف هرز روییده‌ است که بی‌خبریم! و چقدر مانع رشد و کمال ما می‌شوند و از زمین و زمان شاکی هستیم. الله تعالی در دنیا، زمینی حاصل‌خیز و پهناور به تو بخشیده است.

گندم می‌کاری و باغ می‌سازی یا خشخاش می‌کاری یا حتی دست نخورده باقی می‌گذاری. تصمیم با توست. حتی هنگامی که تصمیم می‌گیری گندم بکاری یا بوستان زیبایی بسازی، مراقب آفت‌های آن باش. به موقع آبیاری شود و گاهی شاخه‌های اضافه را هرس کنی تا مانع میوه‌دهی باغت نشوند.

همه‌ی ما این‌ها را خوب می‌دانیم، اما چقدر مرد عمل و اهل کاریم؟ دو صد گفته چو نیم کردار نیست. فکر می‌کنم دلیلش این است که از محاسبه خودمان خیلی دوریم. اگر کمی نگاه کنیم، مسائل بسیار مهم‌تری از موارد بی‌اهمیتی چون تولد و کیک و شمعش است.

تو چگونه می‌اندیشی...؟

Passenger | مُسافر

24 Jan, 13:10


بزرگی آدمی را در اندیشه‌هایش تعیین می‌کنند...
چگونه می‌اندیشی؟

Passenger | مُسافر

23 Jan, 21:44


وقتی خوشحال بود صورتش مثل ماه می‌درخشید 🥹❤️
کعب بن مالک در وصف پیغمبرﷺ

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد🤍

Passenger | مُسافر

22 Jan, 16:01


پ.ن: هی میام لینک کانال رو زیر پست‌ها بذارم، یادم میره چون بهش عادت ندارم!😅😂
واقعیتش هدفم فقط رسوندن مطلب به ساده‌ترین و رساترین شیوه ممکنه و به چیز دیگه‌ای فکر نمی‌کنم. چه برای یک نفر حرف بزنم چه یک میلیون نفر.

علی ایحال، پشیمون شدم از گذاشتن لینک زیر پست‌ها. احساس می‌کنم نوعی تبلیغه و خوشم نمیاد. دوست دارم با مخاطبانم صمیمی باشم و در نهایت خلوص با عزیزانم صحبت کنم.

اینو روشن کردم که فکر نکنید آدم مودی‌ای هستم😅😁

Passenger | مُسافر

22 Jan, 15:46


الحمدلله کثیرا دائما فی کل حال❤️

Passenger | مُسافر

21 Jan, 12:21


بسیار زیبا و قشنگ!

به این مورد، حتی برعکسش هم صادقه! به افکار منفی و راه و روش‌های اشتباه زندگی بیشتر میدون داده بشه، قطعا قوی میشن و خلاصی ازشون سخت‌تره. علاوه بر استفاده زیاد از نیروی اندیشه، چگونگی بهرمندی از این نیروها نیز حیاتی و مهمه.

Passenger | مُسافر

21 Jan, 12:18


هر عضوی که ریاضتش بیشتر باشد قوی می‌شود، به ویژه با نگاه به نوع آن ریاضت و تمرین. بنابراین کسی که حفظش بسیار شود، حافظه‌اش قوی می‌شود و کسی که بسیار بیندیشد، نیروی اندیشه‌اش قوی‌تر می‌شود و هر عضو، ریاضت و تمرین مخصوص به خودش را دارد.

امام ابن قیم رحمه الله | زاد المعاد

Passenger | مُسافر

21 Jan, 10:14


نعمت سلامتی، مبدا همه نیازهاست...
و عاقبت به خیری، مقصد همه نیازها!

@passenger_77

Passenger | مُسافر

20 Jan, 16:22


در گریختن رستگاری نیست
بمان! و از خودت چیزی بساز که نشکند.


@passenger_77

Passenger | مُسافر

20 Jan, 10:55


#پست_جدید♥️

وقتی که مردم رهایت کردند🖤🥀

⇝❥❀ @fanus9 ❀❥⇜

Passenger | مُسافر

20 Jan, 09:15


استادا از کجا می‌فهمن ما کجای جزوه رو نخوندیم، که از همونجا سوال میدن؟!


#دانشگاه

@passenger_77

Passenger | مُسافر

19 Jan, 22:22


ذهن انسان احمق مثل مردمک چشم است،
هر چه بیشتر نور بتابانی تنگ‌تر می‌شود...!


@passenger_77

Passenger | مُسافر

19 Jan, 20:18


ای کاش درِ دیزی ما باز نمی‌ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود...


●ایرج میرزا
#منقول #استوری

Passenger | مُسافر

19 Jan, 19:44


خوابگاه هم جای عجیبیه

یکی از بچه‌ها داشت آب معدنی بزرگ می‌خورد، یکی دیگه از بچه‌ها پیداش شد از تعجب دهنش باز شد. گفت: «عجببب!! از کی آب معدنی‌ خور شدی تو؟ سرمایه‌داری هم بالاخره باید از یه جایی خودشو نشون بده یا نه!»

طرف گفت: «نه بابا، آب اینجا رو دیگه نمی‌تونم بخورم...»
هنوز حرفش تموم نشده بود، جواب داد: «برو خدا پدرتو بیامرزه، تو تا دیروز با آفتابه آب می‌خوردی، الآن کلاست رفته بالا مثلا؟!»😂😂

هیچی دیگه، اینم یه وجه دیگه‌ی خوابگاهه😂😁


#خاطرات #دانشگاه

Passenger | مُسافر

19 Jan, 13:07


هر انسانی یک وکیل مدافعِ درون دارد.
این وکیل مدافع درون، خود آدم را از خطا‌ها و جرم‌هایش تبرئه می‌کند یا به راحتی می‌تواند حقایق بر آدم ببندد و تازه آدم را طلبکار هم بکند!
بعضی از این وکیل مدافع‌ها بسیار قدرتمند و خِبره هستند؛ به نحوی که اگر روزی جایی وکیل مدافع کسی هم بشوند، در دادگاه هم باشد، ممکن است قاضی را هم قانع کنند و جلویشان زانو بزند.
اما بعضی‌هایشان هم انگار هیچی بلد نیستند!
ساده و ضعیف...
نه قدرت کافی برای قانع کردن و نه لب و دهنی برای سخن گفتن دارند. هیچی. اینجورش را هم داریم.
اما باید بگویم که این وکیل مدافع درون، همیشه بد نیست. گاهی همین وکیل مدافع برای گرفتن حقی که واقعا حق خودت است به پا می‌خیزد و این کارش هم شایسته‌ی تقدیر و تجلیل است. همین وکیل مدافع درون بهانه‌هایی عجیب برای کار‌هایی که باید می‌کردی اما نکردی، می‌آورد!
خودت بنشین و فکر کن، به نتایج جالبی می‌رسی... .

خواستم بگویم، مواظب این وکیل مدافع درون باشیم. گاهی باید ساکتش کنیم و گاهی هم باید بگذاریم به حرف بیاید.


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

18 Jan, 16:02


از گوشه‌ای برون آی، ای کوکبِ هدایت...

Passenger | مُسافر

11 Jan, 22:33


اقیانوسی بزرگ باشی
یا برکه‌ای کوچک،
فرقی نمی‌کند...
زلال که باشی، آسمان در تو پیداست!


#دلنوشته

Passenger | مُسافر

11 Jan, 13:33


شخصٌ يهتم لمكان الهمزة، و نقطة نهاية الجملة والفاصله بين الكلام؛ أتتوقع أن يفوّت تفاصيل وجهك؟!

کسی‌که به مکان دقیق همزه، نقطه‌ی آخر جمله و فاصله بین کلمه‌ها اینقدر اهمیت میده؛ انتظار داری جزئیات چهره‌ت رو فراموش کنه؟؟

#دلنوشته

Passenger | مُسافر

11 Jan, 11:07


پ.ن: ولی مثل اینکه بعضیا با آتیش آمریکا، اونا هم بدجور آتیش گرفتن!🔥
تجویز بنده برای اینا، پماد سوختگی تولید بچه‌های خودمون، با ارسال رایگان!

به قول کاک هدایت، ببینم چندتا مرتزقه اینجا حضور دارن.

Passenger | مُسافر

11 Jan, 10:37


یکی از خبرنگاران اینترنشنال در گزارشش می‌گفت:

فقط در یک منطقه تاکنون 200 فقره دزدی گزارش شده است و در دو منطقه‌ی دیگر به علت دزدی و سرقت اموال به هنگام شب حکومت نظامی است و رفت و آمد بسیار سخت است.

پ ن: چقدر هم گزارش نشده بماند... غرب که مهد تمدن بود؟

@noorolbian

Passenger | مُسافر

11 Jan, 07:15


یک خبر عالی!

باز هم آتش‌سوزی گسترده در آمریکا اما این بار در نیویورک! آتش سوزی در چندین ساختمان منطقه برانکس نیویورک...!🔥😍

Passenger | مُسافر

10 Jan, 18:52


ترجمه به درخواستی یکی از دوستانم:


انسان در همه امور از کاستی‌هایی که در آغاز گریبان‌گیرش می‌شود نجات پیدا نمی‌کند. اگر در آنچه می‌خواهد کوشا باشد، به هدف خود می‌رسد.

امام ابن‌تیمیه فرمودند: «آنچه مهم است، کمال پایان است نه نقص آغاز!»

«زندگی تجربه‌ای است که حسرت آن زیاد طول نمی‌کشد.»


#منقول

Passenger | مُسافر

10 Jan, 15:20


از پروفایل زیبای یکی از عزیزان همراه😍
الله حفظتون کنه❤️

#پروفایل #عکس

Passenger | مُسافر

10 Jan, 05:22


وقتی خوشحال بود صورتش مثل ماه می‌درخشید 🥹❤️
کعب بن مالک در وصف پیغمبرﷺ

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد🤍

Passenger | مُسافر

09 Jan, 19:03


کسانی که از آن‌ها دوری اما تو را به یاد دارند و به تو زنگ می‌زنند و جویای احوالاتت هستند، در زندگی جایگاه والایی دارند.

خصوصا هنگامی که در غربت هستی و صدای گرمشان را از تلفن می‌شنوی و با تو می‌گویند و می‌خندند، قلبت مملو از شعف و شادی می‌شود. سختی دوری و غم غربت را بهتر می‌توانی تحمل کنی.

اینان واقعا صله‌ی ارحام را به جای می‌آورند. اینان را باید گرامی داشت و در لیست VIPهای قلبت بگذاری و مطمئن باشی که از جایشان تکان نمی‌خورند!

وقتی چنین کس یا کسانی را در زندگی‌ات داری، قدرشان را بدان و در قلبت آنان را نگه دار و مقابله به مثل کن. نیکی و صله‌ی ارحام، در مقابله به مثل یا حتی بیشتر، واقعا معجزه می‌آفرینند!

و در آخر، الله تعالی را هم به خاطر وجود چنین نعمت‌هایی سپاس و شکر بگویید. براستی اوست که قلب‌ها را به یکدیگر نزدیک می‌گرداند.❤️


#دلنوشته

Passenger | مُسافر

08 Jan, 10:40


این نیز تعبیر دیگری از تنهایی است. ببینید.

#ویدیو #تلنگر

Passenger | مُسافر

07 Jan, 20:58


چیزهایی که «کاک هدایت رمضانی» می‌فرماید، سخن نیستند، بلکه گوهرهایی هستند از جنس بهشت!
این ویدیو را چند سال پیش دیدم. خدایا، آن روزها نگرانی‌هایم چه‌ها بودند و امروز چه نگرانی‌هایی دارم. یادم نمی‌آید آن روزها حتی نگران و دغدغه‌ی چه چیزهایی را داشتم. امروز اما این سخنان، همانند دیروز به من آرامش دادند.

ناگهان این را در آرشیوم دیدم. برای شما هم آپلود کردم که گوش دهید. بسیار ارزشمند است و قول می‌‌دهم پایان ویدیو، راضی صفحه‌ی موبایل را خاموش خواهید کرد.

الله تعالی به دوست عزیزم، کاک هدایت رمضانی و امثال ایشان طول عمر پربرکت و باعزت بدهد و نمونه‌ ایشان زیاد باد. ایشان انسان بسیار بزرگی هستند. الله تعالی خودشان و خانواده‌شان را محفوظ بگرداند.

#مسافر #تلنگر #تذکر #ویدیو

Passenger | مُسافر

07 Jan, 15:53


عزیزانم، برای فعالیت کمم بسیار عذرخواهم. مدتیست احوالات مناسبی ندارم. این حقیر رو در دعاهای خیرتون بهرمند کنید. محتاج دعای خیرتون هستم.

الحمدلله کثیرا دائما فی کل حال❤️

والسلام علیکم🌹

Passenger | مُسافر

06 Jan, 16:45


هر کسی لازم دارد مدتی را با خودش خلوت کند. تنها بماند و به خودش فکر کند. به کارهایی که تا الآن کرده و به کارهایی که می‌خواهد بکند. برای هر کسی هم، مدت زمانش متفاوت است؛ اما حداقل لازم است دقایقی را با خودمان تنها باشیم.

به خود برگردیم و بیشتر خودمان را بشناسیم. کجای کارمان لنگ می‌ماند و کجای راه را درست یا غلط رفته‌ایم. من احساس می‌کنم تنهایی به انسان یک فرصت دوباره می‌دهد. شاید هم چندباره! گاهی اوقات این ما هستیم که خطا رفته‌ایم و اطراف و محیط، دخالت آن چنانی ندارند.

خلوت کردن با خود، این فرصت را به تو می‌دهد که پس از دویدن‌های طولانی، بایستی و دست‌هایت را روی زانوهایت بگذاری و نفسی چاق کنی. جهانی که امروز برایت ساخته‌اند، پر است از نور و صدا! پر است از شعارهای اینکه کم نیار و ادامه بده و فلان و فلان...

اما واقعیت، انکارناپذیر است. گاهی هر قدر هم زور بزنی، نمی‌شود. کاری از دستت ساخته نیست و فقط مجبوری با قضیه کنار بیایی. تقصیر تو نیست. تو تلاشت را کرده‌ای اما توان تو همین‌قدر بود. این جهانی که مدام حرف‌های زرد و شعاری می‌دهد و با نور و صدا و رنگ خوش‌سیما شده‌است، تو را از خودت دور کرده.

تنها بودن با خود، در ساعاتی از روز یا حتی برای دقایقی، به تو این نوید را می‌دهد که آرام بمانی، آرامش داشته باشی و الله متعال را دلسوزتر مادرت در امور زندگی بیابی.

ما مدام به جلو رفتن و پیشروی و فتح کردن عادت کرده‌ایم! این در مغز ما، ناخودآگاه این‌گونه شکل گرفته که هر راهی را باید تا ته برویم، هر قله‌ای که روبروی خود دیدیم فتح کنیم. چه راهی و چه قله‌ای؟

این در ما شکل گرفته که در بحث با خانواده‌مان، دوستانمان، همکار و یا هر کسی دیگری، عمرا کم بیاوریم و تا جان داریم و نفس‌کِش می‌خواهد حرف خود‌مان را به کرسی بنشانیم. این خصوصا وقت‌هایی نمود پیدا می‌کند که بدانیم حق با ما نیست!

به هر قیمتی شده حاضریم از خودمان دفاع کنیم و توجیه کنیم. می‌دانی، در روابط‌مان با عزیزانمان، گاهی حتی اگر حق هم با تو باشد، کوتاه بیایی برنده‌ای! لازم نیست و لزومی ندارد بحثی که بی‌نتیجه است را ادامه دهی.

من همانطور که از بزرگتر‌هایم یاد می‌گیرم، از کوچک‌تر از خودم هم به همان اندازه یاد می‌گیرم و آویزه‌ی گوشم می‌کنم! مرد باش و حرف حق را قبولش کن؛ حتی اگر قورت دادنش، از زهرِ مار هم برایت تلخ‌تر باشد.

خلوت و تنهایی، هدایای قابل توجهی می‌دهد. به شرط اینکه از جامعه منزوی نگردی و در متن آن باشی. همه ما به چنین خلوتی نیاز داریم. من خودم خیلی بیشتر، و نیازمند‌تر...!


#مسافر

#روزنوشت #تفکرات #دلنوشته

Passenger | مُسافر

06 Jan, 02:54


می‌گفت: «اگر یک درخت را دوبار در جنگل دیدی، به این معنی است که گم شده‌ای.»

اما او درباره‌ی درختان حرف نمی‌زد...!


#تفکرات #تلنگر

Passenger | مُسافر

05 Jan, 17:46


سواد از طریق خواندن بدست نمی‌آید، بلکه بر اثر اندیشیدن به آنچه مطالعه کرده‌ایم حاصل می‌شود.

Passenger | مُسافر

05 Jan, 17:23


#استوری

Passenger | مُسافر

05 Jan, 13:14


⭕️ امروز با یک پست اینستاگرامی دین خود را می‌فروشیم. آیا ما مانند پیشینیان خود هستیم؟

⭕️ آیا همانند آنان تحقیق و پژوهش می‌کنیم؟

این ویدیو را تا آخر ببینید و منتشر کنید

@edrismohammadi2

Passenger | مُسافر

05 Jan, 03:07


یه زمانی هم بود دانشمندان و علما، به عنوان چهره‌های محبوب و سلبریتی‌های جامعه شناخته می‌شدند...


#تفکرات

Passenger | مُسافر

04 Jan, 15:26


برعکسش هم هست:

یکی از حس‌های بدی که آدم می‌تواند تجربه کند، این است که سر جلسه امتحان، تیک گزینه‌ی درست سوالی را زده باشی، پاکش کنی و گزینه‌ی غلط را تیک بزنی!!😑

بعد امتحان، حسرت عجیبی دارد!😑😂


#دانشگاه

Passenger | مُسافر

04 Jan, 09:51


کتاب زندگى‌ات را تنها به روى اندکى باز کن!
چون در این دنیا فقط اندکى هستند که درک فصل‌ها برایشان اهمیت دارد، مابقى فقط کنجکاو هستند که بدانند...


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

04 Jan, 03:04


یکی از حس‌های خوبی که آدم می‌تواند تجربه کند، این‌ جمله‌ است:

«مرسوله جهت توزیع تحویل نامه‌رسان داده شده است.»

Passenger | مُسافر

03 Jan, 18:19


پ.ن: نسخهGPT-4o استفاده رایگان هم داره اما به شکلی خیلی محدود و در حد سه تا چهار درخواست.

Passenger | مُسافر

03 Jan, 14:06


کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تکبر گفت: «بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!»

کشاورز نگاهی به او انداخت و گفت:
«دارم یونجه می‌کارم...!»


#داستان #طنز

Passenger | مُسافر

03 Jan, 07:56


کانال دانشگاه به جای پیگیری وضعیت شام و ناهار بدی که به بچه‌ها میدن، اینفوگرافیک «اگر به درون سیاره مشتری سقوط کنیم، چه می‌شود» رو تو کانال گذاشته!!

انگار سر راهمونه، هر از گاهی تو سیاره مشتری می‌زنیم بغل یه چای زعفرونی بخوریم. منتها باید حواسمون باشه که سقوط نکنیم، چون فقط گازه!

حقا که مشت نمونه‌ی خرواره... :/


#دانشگاه

Passenger | مُسافر

02 Jan, 08:23


گاه با خودم می‌اندیشم، دنیا محل شگفتی است.

لذت دستاوردها، از آنِ دیگران است و رنجِ از دست داده‌ها، جاودان با ما می‌ماند.

دنیا را ترک می‌کنیم و آنچه حاصل تلاشمان بوده، برای دیگران می‌ماند، اما زخم شکست‌ها و از دست‌دادن‌ها، بر روح ما جاودانه می‌شود...

آنچه یکی را برتر و دیگری را پست‌تر می‌کند، میزان «دستاوردها» نیست، بلکه جنس «از دست‌داده‌ها» است.

یکی پول از دست داده، یکی عشق، یکی شهرت و دیگری شهوت.

وای بر من، اگر آن روز،
«باورهایم» را از دست داده باشم...


محمدرضا شعبانعلی

#منقول #تلنگر

Passenger | مُسافر

02 Jan, 08:15


باد شعله شمع را خاموش می‌کند، اما آتش را شعله‌ور می‌سازد.

Passenger | مُسافر

02 Jan, 07:46


«زندگی خصوصی همیشه برنده‌ست.»


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

01 Jan, 16:07


Passenger | مُسافر pinned «یکی از هم‌اتاقی‌هایم با نام مستعار «سمیر» برای همیشه از خوابگاه رفت. دیشب رسید. قبل از آن دوست مشترک‌مان با نام‌ مستعار «احسان» که او هم هم‌اتاقی‌مان است، آمد. گرسنه بودیم و شام هم نخوردیم. منتظر سمیر بودیم. رفتم از اتاق سرپرستی شامم را بگیرم. کمی در سرما…»

Passenger | مُسافر

01 Jan, 16:04


هنگامی که خداوند جبران می‌کند،
قلب سختی‌هایی که کشیده را یادش می‌رود.


#دلنوشته

Passenger | مُسافر

01 Jan, 13:12


یکی از هم‌اتاقی‌هایم با نام مستعار «سمیر» برای همیشه از خوابگاه رفت. دیشب رسید. قبل از آن دوست مشترک‌مان با نام‌ مستعار «احسان» که او هم هم‌اتاقی‌مان است، آمد. گرسنه بودیم و شام هم نخوردیم. منتظر سمیر بودیم.

رفتم از اتاق سرپرستی شامم را بگیرم. کمی در سرما منتظر ماندم که نوبتم شود. سمیر آمد و سلام و احوال‌پرسی کردیم. شام را مهمان سمیر شدیم. پس از خوردن شام، به جمع کردن وسایلش که طی این ۷ سال جمع کرده بود، مشغول شدیم.

احسان حسابی سرگرم ادیت و اصلاح پایان‌نامه و کارهایش بود. او هم مدتی دیگر، ان‌شاءالله فارغ‌التحصیل می‌شود. ساعت حوالی 1 شب، وسایل همگی تکمیل و بسته‌بندی شده آماده بودند. حس عجیبی داشتم. همگی حس عجیبی داشتیم.

راستش را بخواهید ناراحت بودم. از رفتنش و این که به عنوان هم‌اتاقی دیگر این‌جا نخواهد بود؛ اما همچنان احساسات عجیبی داشتیم. پس از ۷ سالِ آزگار، بار و بندیلش را باید جمع می‌کرد و به جای دیگری کوچ می‌کرد. ساعت از نصف شب گذشته بود و ۱:۳۰ بامداد را نشان می‌داد.

با احسان حرف می‌زدم. پس از کمی حرف زدن، گفتم: «تهش همین است. یک روز آمده‌ای، یک روز هم باید بروی. بخواهی هم نمی‌توانی بمانی. سمیر پس از فارغ التحصیلی باید با دانشگاه تسویه حساب می‌کرد که کرد. الآن به اجبار باید برود. شاید هم خودش دلش می‌خواهد اما در هرصورت باید برود.

چند سال دیگر، کسی نمی‌داند که چه کسانی ساکنین این اتاق بوده‌اند. صداهایمان، احساساتمان و ماجراهایمان در آجر به آجر این اتاق می‌مانند؛ اما به‌هرحال، کسی یادش نمی‌آید تو این‌جا بوده‌ای! تنها مدارک بایگانی دانشگاه و خوابگاه ثابت می‌کند که تو این‌جا سکنا گزیده‌ای.»

ادامه دادم: «قصه‌ی ما در این خوابگاه و اتاق، شباهت بسیار عجیب و تنگاتنگی با قصه‌ی ما در این دنیا دارد! روزی که به دنیا آمدیم، مقرر شده که دقیقا چه زمانی از این دنیا رخت سفر بسته و راهی دیار جاوید می‌شویم.

در حال که این دنیا همانند این خوابگاه می‌ماند. هر قدر هم این‌جا باشی، باز هم مهمانی! باز هم این‌جا غریبی و زمانی قلب آدم آرام می‌گیرد که به وطن خودش برگردد. هیچ‌کس یادش نمی‌آید ده سال پیش، چه کسانی در این اتاق بوده‌اند، در حالی که کلی ماجرا داشته‌اند.

می‌دانی، آدم خودش از خودش چیزی ندارد. جایی خواندم نوشته بود: «تو مالک چیزی نیستی، فقط الآن نوبتش به تو رسیده. پس از تو، کس دیگری صاحب دارایی‌ات، حالا هر چه که باشد، می‌شود.» حرف دقیقی است.

روزی که این خانه موقت را ترک می‌کنیم، پس از سالیان دراز، یک روز آخرین کسی که تو را می‌شناخت می‌میرد و تو فراموش می‌شوی به نحوی که انگار هیچ‌وقت وجود نداشته‌ای! از ما در این دنیا چه‌ می‌ماند غیر از خاطراتی که به شکل خوب یا بد در ذهن دیگران ساخته‌ایم؟!

واقعیتش بسیار غریبانه است؛ اما برای انسان مسلمان و مؤمن، این امید هست که در بهشت جاودان، با خانواده و عزیزان و دوستان نزدیکش جمع شود. سخنان زیادی در دل دارم و نمی‌توانم خیلی‌ از آن‌ها را حتی به زبان بیاورم. چیزی نیستند که پیش کسی بگویی.

کلمات هم که حق مطلب را ادا نمی‌کنند. آدمی بیشتر آن چه که می‌گوید را احساس می‌کند. نمی‌شود و نمی‌توان بیان کرد. الله تعالی این دوست‌مان و همگی ما را در همه مراحل زندگی، عاقبت به خیر گرداند. آمین.


خیلی مخلصیم🌹


#خاطرات #دلنوشته #دانشگاه

Passenger | مُسافر

31 Dec, 12:51


برای یک کشتی‌ که نمی‌داند به کدام بندر می‌رود، باد موافق معنا ندارد...!


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

31 Dec, 09:06


دغدغه‌های منفی را به نیروهای انگیزه‌بخش مثبت مبدل سازید!

از جمله‌ی الطاف و نعمت‌های بزرگ الهی است که دغدغه‌ها و احساس‌های منفی را به نیروهای محرک مثبت مبدل سازید:

1. به جای درد و رنج کشیدن بی‌نتیجه از وضعیت نابسامان مسلمانان، برای بیداری از غفلت و جست‌وجوی راه نجات با بردباری و پشتیکار همیشگی تلاش ورزید؛ چرا که شیطان‌های انسی و جنی در تلاش اند تا غم و اندوه‌ باعث سستی و ناامیدی شما شود و در دین خود متردد شوید.

2. به جای ترس از ستمگران، به الله پناه ببرید و رابطه‌‌ی خویش را با الله درست کنید تا به همراهی و هم‌یاری او تعالی به خود، اعتماد و یقین پیدا کنید؛ چون ستمگران می‌خواهند ترس از آنان ابزار فشاری باشد بر شما تا در برابر آنان تسلیم شوید و از آنان در نافرمانی‌ خدا، فرمان برید.

3. به جای اندیشیدن افسردگی‌آور در باره‌ی مرگ و قبر، با روحیه‌ی شاد و سینه‌ی فراخ و دل بیدار برای آبادی خانه‌ی قبر خویش که روزی در آن منتقل می‌‎شوید همت کنید تا به باغی از باغ‌های بهشت تبدیل شود. در حالی که گروهی از مردم تصور می‌کنند دین طوری از ما خواسته است به مرگ و قبر بی‌اندیشیم که زندگی را به کام ما تلخ می‌سازد و سایه‌ی غم را برای همیشه بر سر ما می‌گستراند.

4. به جای افسوس خوردن بر فرصت‌هایی از دست‌رفته و ابراز پشیمانی بی‌تحرک، با جدیت برای استفاده از بقیه‌ی عمر خویش تلاش کنید تا پشیمانی به شکست روحی، احساس درماندگی و حسادت‌ شما به کسانی که از شما سبقت گرفتند، نینجامد.

دین ما، دین مثبت‌گرایی ‌است؛ دین پیامبر گرامی ما –ﷺ- که فرمود: «احْرِصْ عَلَى مَا يَنْفَعُكَ، وَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلَا تَعْجِزْ، وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلَا تَقُلْ : لَوْ أَنِّي فَعَلْتُ كَانَ كَذَا وَكَذَا. وَلَكِنْ قُلْ : قَدَرُ اللَّهِ وَمَا شَاءَ فَعَلَ. فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ/به انجام آن‌چه به سود توست سخت بکوش و از الله یاری بخواه و احساس ناتوانی مکن، و اگر مصیبتی دامنت را گرفت، نگو: اگر (غیر از این) می‌کردم، چنین و چنان می‌شد. فقط بگو: تقدیر الله چنین بود؛ چرا که کلمه‌ی «اگر» دروازه‌ی فعالیت شیطان را باز و زمینه‌ی کار شیطانی را فراهم می‌کند».

بلی، کلمه‌ی «اگر» دست شیطان را باز می‌گذارد و دروازه‌ی پشیمانی‌های منفی، ناامیدی، درماندگی، شبهات و تردید‌ در رحمت الله متعال را بر شما می‌گشاید. از الله یاری بخواهید و احساس درماندگی و ناتوانی نکنید و دغدغه‌های بی‌ثمر و پیش‌آمدهای منفی را به فرصت‌هایی برای ایجاد نیروی انگیزه‌بخش مثبت در خود تبدیل کنید.

- کتاب بشائر (ص 21و 22)

• دکتر ایاد قنیبی | ترجمه: صفی الله پایا


#تفکرات #تلنگر #تذکر

Passenger | مُسافر

30 Dec, 16:35


آن روزها که در تلگرام هنوز بخشی به نام "پیام‌‌های ذخیره شده" راه نیفتاده بود، برای اینکه بتوانم پست‌هایی که دوستشان دارم را ذخیره کنم، کانالی زده بودم با یک نفر عضویت!

قضیه به سال ۱۳۹۵ برمی‌گردد. آن زمان، فضای تلگرام عجیب بود(البته از دید کسی که سال ۱۴۰۳ به آن موقع نگاه می‌کند). چیزی که بسیار برایم عجیب‌تر است، این است که چه پست‌هایی در آن جا ذخیره کرده بودم!

همین چند روز پیش، اتفاقی گذرم به آن جا خورد. به حدی مطالب قاطی‌پاتی بودند و به قول معروف، "از هر دری سخنی" ذخیره کرده بودم که تعجب کردم. پست‌هایی که می‌دیدم برای سال ۱۳۹۶ به پایین‌تر و بیشترشان(نه همه!) چرت و پرت محض، مطالب انگیزشی و روانشناسی زرد بودند!

جالب این‌جاست که حرف‌های شعارگونه در آن زیاد بود. «اینجوری باش تا اونجوری باشی. اگر مردی، در بیابان به بادیه‌نشیان ریگ بفروش! قوانین من‌درآوردی و مزخرفی که در کانال‌ها رواج داشت و من فکر می‌کردم خیلی خفن هستند.»

دو دبه اسید لازم بود تا این سم‌ها را خنثی کند!! به خودم می‌گفتم خدایا این‌ها دیگر چه هستند؟! راستش، به حماقت و توهم آن روزهایم می‌خندیدم. بعضی‌هایشان را از بس غیرقابل تحمل بودند، پاک کردم. فکر می‌کردم هر که در فضای مجازی چیزی می‌نویسد، حتما علامه است و چیزی بارش هست.

شب موقع خواب، به این فکر می‌کردم که اگر آن موقع درک و فهم الآنم را داشتم چه می‌شد؟ سپس به آینده‌ی تخیلیِ خودساخته‌ای که اگر عقل الآنم را داشتم، نگاه می‌کردم. فکر می‌کنم در درون هر یک از ما، مجموعه‌ای از «چه می‌شد اگر...»هاییم!

اما چیزی که من خوب یادش گرفته باشم این است که بیخیال این حرف‌ها شوم؛ زندگی‌ام را سراسر در متنِ مصلحت الله تعالی قرار دهم. به این حسن ظنّ رسیده‌ام که الله تعالی بهترین‌ها را برایم می‌چیند.

چیزی که آن روزها نداشتم و الآن دارم، همین زندگی در متنِ باور و ایمان قلبی‌ام به این که پروردگاری دارم از هر کسی و هر چیزی برایم دلسوز‌تر است! حتی اگر بادها مخالف باشند و اوضاع بر وفق مراد نباشد. بدون اغراق می‌گویم: مزد این حسن ظن را هم همواره گرفته‌ام.

شاید خیلی خوب است که خودم برای خودم نمونه‌ی حی و زنده‌ای هستم! این‌گونه، به یقین رسیده‌ام که دعا می‌‌کنی و اتفاق می‌افتد. از راهی هم به تو می‌دهد که فکرش را نمی‌کنی. یکهو به خودت می‌آیی و می‌بینی لحظه‌هایی که آرزویش داشتی را زندگی می‌کنی!


خیلی مخلصیم❤️

#روزنوشت #خاطرات #دلنوشته

Passenger | مُسافر

29 Dec, 14:00


می‌گفت: «هر چیز که تو را آشفته کند، تو همان اندازه‌ای.»


#منقول #تلنگر

Passenger | مُسافر

29 Dec, 08:04


ادامه...

❇️ ۱- ساعت خاموشی!
اولین راه برای همراه کردن خودمان با کتاب، این است که یک ساعت در روزمان را خالی کنیم، نت را خاموش کنیم و با خودمان خلوت کنیم. حتی اگر نمی‌توانیم کتاب بخوانیم یا کتاب مناسبی دم دست نداریم، با خودمان کاملا تنها باشیم.

❇️ ۲- کتاب مناسب
کشتی‌گیری که سال‌ها از تشک دور بوده است اگر بخواهد به عرصه بازگردد آیا مستقیما به رده‌ی قهرمانی باز می‌گردد یا از تمرینات ابتدایی شروع می کند؟ مشخصا از تمرینات اولیه شروع می‌کند.

در ابتدای مطالعه، سراغ کتب سنگین و حجیم و دشوار نرویم. کتب بسیار خوبی هستند که همان مسائل مهم را در حجم کمتر و با زبان ساده‌تر بیان می کنند، سراغ آن‌ها برویم.

❇️ ۳- روزی پنج صفحه
کافی‌ست از کتاب مناسب‌مان و در ساعت خاموشی، تنها روزی پنج صفحه مطالعه کنیم! اما باید به این عهد وفادار بمانیم و اینگونه نشود که یک روز 80صفحه بخوانیم و بعد یک ماه هیچ نخوانیم.

❇️ ۴- جریده یادمان نرود
هنوز هم روزنامه‌های کاغذی یا مجلات، بهترین وسیله برای روشن کردن موتور مطالعه‌مان هستند. از آن‌ها غافل نشویم. چون در حجم محدود ناچاراند بهترین و بیشترین محتوا را قرار دهند.

مثلا می‌توانیم هفته‌ای یک شماره از یک روزنامه یا مجله را بخریم و در طول هفته، همه‌ی مطالبش را (حتی اگر کهنه شده باشند) بخوانیم.

❇️ ۵- تخیل بیدار
رسانه‌های سطحی و زندگی سطحی، ما را در سطح نگه می‌دارند و اجازه فرو رفتن در زندگی عمیق و خوداندیشانه را از ما می‌گیرند. حتما در آن "ساعت خاموشی" به تخیلات‌مان باید بها بدهیم نگذاریم این چشمه‌ها خشک شوند.

سراغ رمان‌های فانتزی برویم. خجالت ندارد؛ سراغ رمان‌های کودکان برویم، سراغ انیمیشن‌های کودکانه برویم آن‌ها جرقه‌های اولیه را روشن می‌کنند.


پایان


#کتاب #مطالعه #خواندن #داستان

Passenger | مُسافر

28 Dec, 18:48


چرا نمی‌توانیم مطالعه کنیم؟ و چند راهکار!

✴️این روزها و مخصوصا پس از خرید کتابی که در یکی دو روز گذشته انجام دادیم، به این فکر می‌کنیم که چرا "حوصله"ی مطالعه نداریم. هر کتاب را پس از ده صفحه مطالعه می‌بندیم و کنار می‌گذاریم و کتابخانه‌مان پر از کتبی‌ست که نیمه خوانده یا نخوانده مانده‌اند؟!

✴️این یک ننگ و انگ نیست که کسی بخواهد خودش را از آن مبرا کند. این یک اتفاق همه‌گیر است. همه ما به آن مبتلاییم و مقصر هم نیستیم. هزار عامل برای این وضعیت می‌توان بر شمرد که من بنا دارم تنها به یکی دو عامل دم دستی اشاره کنم و یکی دو راهکار عملی و رفتاری برای خروج از این وضعیت پیشنهاد بدهم. همین!

✳️ اول: چرا؟
چرا نمی‌توانیم کتب را تمام کنیم؟ چرا زود رهایشان می‌کنیم؟ چرا پس از چند صفحه، دلمان را می‌زنند؟ چرا حوصله‌مان سر می‌رود؟

✳️ دوم: چون!
چون ما همگی به نوعی بیش‌فعالی درونی دچار شده‌ایم! کودکان بیش‌فعال را دیده‌اید؟ ذهن ما به وضعیت آنان دچار است. همه در یک توافق درونی با خودمان عهد کرده‌ایم که به هر نوشته تنها چند ثانیه وقت بدهیم تا ما را درگیر خودش کند و اگر اینطور نشود، کنارش می‌گذاریم.

"همه ما به متن‌های مجازی کوتاه توجه می‌کنیم" چون سریعا نتیجه را به ما اطلاع می‌دهند و سریعا تحت تاثیرمان قرار می‌دهند و این، ذهن ما را «معتاد» کرده است! «معتاد سرعت!»

یعنی همه چیز در ذهن ما سریع‌تر از حد نیاز رخ می‌دهد و یکی از اولین نتایجش این است که نمی‌توانیم یک کتاب 300صفحه‌ای را بخوانیم و در نهایت حوصله‌مان سر می‌رود.

✳️ سوم: چکار کنیم حالا؟
چند راهکار ساده برای تمرین و تطبیق دادن ذهن‌مان وجود دارد.
پیش از ارائه راهکارها، باید به شمایی که این متن را مطالعه می‌کنید یا اخیرا کتابی خریده‌اید تبریک بگویم!

چون شما بخش زیادی از راه را رفته‌اید و شما به توهم بی‌نیازی از دانش مبتلا نیستید. شما خود را محتاج به دانستن بیشتر می‌دانید و این یعنی از بخش عمده‌ای از جامعه، پیش‌تر هستید.


خب! حالا چه کنیم؟


ان‌شاءالله ادامه دارد...


#مسافر #کتاب #مطالعه

Passenger | مُسافر

28 Dec, 12:08


می‌گفت: «در طوفان زندگی، باخدا بودن خیلی بهتر از ناخدا بودن است...»

#منقول #تذکر

Passenger | مُسافر

28 Dec, 09:29


«چرا نمی‌توانیم مطالعه کنیم؟ و چند راهکار!»

✍🏻ان‌شاءالله به زودی...

Passenger | مُسافر

28 Dec, 02:53


https://t.me/medadwpakkon/1253

تشکر از کانال «مداد، پاکُّن» بابت شفاف‌سازیشان البته که هدف از متن چیز دیگری بود.

Passenger | مُسافر

27 Dec, 21:47


شکست بعد از تلاش یک چیز است، اما شکست بعد از اینکه متوجه شوی قواعد بازی را از ابتدا اشتباه متوجه شدی بودی، چیزی دیگر...!


#روزنوشت

Passenger | مُسافر

27 Dec, 20:37


برایم هنوز گنگ است که چرا انسان میل عجیبی به امیدواری دارد؟ چیزی نیست که به ملیت یا قومیت یا نژاد یا رنگ پوست یا هرچیزی ربط داشته باشد. به هر جایی بروی و درمورد امید صحبت کنی، به مراتب تاثیرش بیشتر از توصیف وضعیت وخیم واقعی است.

#روزنوشت