عبدالله @abdollah1400 Channel on Telegram

عبدالله

@abdollah1400


بازگشته به تنهایی و Saved Messages...

کانال اصلی:
@akseMahtab

عبدالله (Persian)

عبدالله یک کانال تلگرامی فوق العاده است که به شما اجازه می دهد به تنهایی با خودتان در ارتباط باشید و Saved Messages خود را مدیریت کنید. با عضویت در این کانال، شما می توانید پیام ها، تصاویر، ویدیوها و فایل های مورد علاقه خود را ذخیره کنید و به آنها برای استفاده در آینده دسترسی داشته باشید. علاوه بر این، کانال اصلی @akseMahtab نیز معرفی شده است که می توانید از آن برای دسترسی به محتوای بیشتر و متنوعتر استفاده کنید. پس از عضویت در عبدالله، شما از تمامی امکانات و خدمات منحصر به فرد این کانال بهره مند خواهید شد. پس دیگر وقت را تلف نکنید و همین حالا به عضویت در عبدالله بپیوندید!

عبدالله

20 Nov, 09:16


یک استاد فقه عراقی داشتیم، ایشون از دیر اومدن بچه‌ها سر کلاس کلافه بود. یعنی رسما بچه‌ها هر وقت دلشون می‌کشید قدم رنجه می‌فرمودن. خلاصه ایشون یه روز قسم خورد که «هرکس بعد از من بیاد به کلاس راهش نمی‌دم».

ولی این قسم استاد کار دستش داد. هر بار این بچه‌ها دیر میومدن و استاد هم نمی‌تونست راهشون بده چون باید کفاره می‌داد. اگه هم راه نمی‌داد تعداد دانشجوها خیلی کم می‌شد.

خلاصه استاد ما مجبور شد بعد از شروع کلاس پنج دقیقه پشت در بایسته تا دانشجوهای خسته بتونن بیان سر کلاس. بعد از اون هم اگه کسی میومد با یه لحن التماس گونه‌ای می‌گفت: پسرم، برو نذار من کفاره قسم بدم. 😂

اون ترم یادم نیست استاد کفاره داد یا نه. ولی مطمئنا ترم‌های بعد داده. خلاصه که با دانشجو جماعت راه بیاین اساتید عزیز. اینا خسته‌ن.

عبدالله

16 Nov, 05:28


دلی گرم و قیافه‌ای سرد داشت.

عبدالله

15 Nov, 22:30


صدق درون همیشه هم خوب ترجمه نمی‌شود. برای همین خیلی‌ها به جای ابراز، اثبات می‌کنند.

یکی شعر می‌گوید، دیگری چای می‌آورد.

عبدالله

15 Nov, 20:26


تمرین می‌کنم.

- تمرین چی؟

ناراحت نشدن.

- چرا ناراحت نشدن؟

چون ناراحت که نشی، قوی می‌شی. قوی که شدی خوبی‌ت با بدی بقیه خنثی نمی‌شه.

عبدالله

13 Nov, 22:43


مدتی به اعتکاف ابرها بنشین و بر بالش باد بخواب. اما بدان که آسایش زمین، مرگ پرواز است.

عبدالله

13 Nov, 22:30


سقف تو ستاره بود و زمینت، ابر.

عبدالله

13 Nov, 11:10


شما هم وقتی از چت جی‌بی‌تی سوال می‌کنید اول سلام می‌کنید یا من فقط اینقدر معذبم؟

(لایک به نشانهٔ اینکه سلام می‌کنم، دیسلایک یعنی سلام نمی‌کنم)

عبدالله

11 Nov, 22:04


خواستم بگویم امان از بی‌نشانگی، اما دیدم که درد اصلی، نشانه ندیدن است.

عبدالله

11 Nov, 22:00


هزار خورشید در من می‌جوشد... اما سینه‌ام صبح کوهستان است.

عبدالله

10 Nov, 18:41


مقاله‌اش را گم کردم.

عبدالله

06 Nov, 05:54


اصلا حواسم نبود که شما سامان رو شاید نشناسید 😅

https://t.me/IslamicResistanceu

عبدالله

06 Nov, 05:46


این عکس رو الان گرفتم. اینجا اعلام حمایت از قوم لوط ممنوعه اما این ساختمان حزب کارگر ترکیه (کمونیست) این رو آویزون کرده. سامان به شرایط حاکم بر غرب می‌گفت مارکسیسم فرهنگی. واقعیت اینه که فمنیسم و این رنگین کمان بازی‌ها همه زیر شاخه‌ی برابری خواهی چپ قرار می‌گیره. مشکل کی پیش میاد؟ وقتی همینا حامی ملت‌های مظلوم و در حاشیه و مهاجرین مسلمان در غرب می‌شن. حتی خیلی از تظاهرات حامی فلسطین توسط همینا برگزار می‌شه. فتنه به این می‌گن.

عبدالله

04 Nov, 12:42


درد آن‌جاست که نه راه پس داری نه راه پیش...
نه می‌توانی بیخیال شوی، نه می‌توانی کاری کنی؛
و اسف‌بارتر، با همه‌ی این‌ها نتوانی پیش کسی لب بگشایی...

عبدالله

04 Nov, 10:18


موجودات بی‌نام در آرامش زندگی‌شان را می‌کردند تا آنکه سر و کله بیگانگان پیدا شد. بیگانه‌ها همه چیز را از موجودات بی‌نام گرفتند. بی‌نام‌ها اعتراض کردند اما بیگانه‌ها خیلی قوی بودند. عده‌ای از بی‌نام‌ها جنگیدند اما به دلیل همکاری نکردن بی‌نام‌هایِ دیگر شکست خوردند. بیگانه‌ها بی‌نام‌های شکست خورده را کشتند و آنهایی که نجنگیده بودند را به خدمت گرفتند. از آن روز، دستهٔ اول «گرگ» نامیده شدند ودستهٔ دوم: سگ. در میان بی‌نام‌ها دستهٔ سومی نبود. یا سگ شدند یا گرگ.

عبدالله

04 Nov, 09:48


اسب شدی از غم، شیهه می‌کشی هر دم... غمگین‌تر اینکه، همه متوجه دردت شدند، جز مرد گاری‌چی.

عبدالله

01 Nov, 16:37


موضوعی توجه من را جلب کرده که بیست سال پیش به این شکل وجود نداشت، آن هم توجه غیر عادی دختران به قد خواستگارشان است. طوری شده که گاه حتی برخی از دختران دیندار هم سر قد، خواستگاران خوبی را رد کرده‌اند. البته فکر نکنید که صحبت از قدِ خیلی کوتاه است، نه! گاه دختری به خاطر اینکه پسر مثلا بیست سانتی‌متر از او بلندتر نیست و فقط ده سانتی‌متر از او بلندتر است او را رد کرده است.

این موضوع جای بحث و فکر دارد. آیا در توجه به ظاهر وارد مراحل پیچیده‌تری شده‌ایم؟ آیا اضافه شدن این همه شرط‌ها و سلیقه‌های جدید کار را سخت‌تر نمی‌کند؟ توجه داشته باشید که برای دیندارها همینطورش هم انتخاب‌ها محدود است، بعد یک شرط جدید هم به آن اضافه شود. شاید بعدها چیزهای دیگری هم اضافه شد. مثلا رنگ چشم، چه می‌دانم صاف بودن یا فر بودن مو و... توجه بیش از حد به بدن - چه بدن خود چه بدن دیگران - از ویژگی‌های این دوران است اما توصیهٔ من این است که خواهران کمی بیشتر روی این فکر کنند. با اضافه شدن هر پارامتر جدید، انتخاب شما محدودتر و سخت‌تر می‌شود. و فرض کن روزی بیاید که پسر قد بلند چشم رنگی نمی‌دونم مو قشنگی آمد و بعدا دیدی که ای دل غافل... اخلاقش ... است. حالا می‌خواهی روی اخلاقش هم لنز بگذاری؟ یا در فلان کلینیک کاشت مو، برایش صبر و بردباری و مهربانی بکاری؟ ایده‌آل گرایی عاقبت خوبی ندارد. حتی در دینداری هم، چه رسد به قد و مو و...

عبدالله

01 Nov, 07:30


زمانی برای حفظ قرآن رفته بودیم مدرسهٔ علوم دینی گُشت سراوان. دوستی داشتیم که محض تفریح سیم می‌کرد تو پریز برق و برق مدرسه (یا بخشی از مدرسه) قطع می‌شد بعدش خودش با عصبانیت می‌رفت و از اوضاع برق مدرسه شکایت می‌کرد. خیلی هم عصبانی بود بزرگوار.

عبدالله

31 Oct, 19:37


هم اکنون گوربه

عبدالله

31 Oct, 14:08


یک دانشمند ترک به نام ارسن یامور توانسته گونهٔ جدیدی از عقرب‌ها را در قونیه کشف کند و برای تقدیر از تلاش‌های همسرش «گول هانم» (گل خانم)، نام او را بر روی این عقرب گذاشته است.

اینطوری از همسرانتان تشکر دوستان من. مسئولیت عواقبش هم با خودتان.

عبدالله

30 Oct, 15:02


برای دیدن مهتاب باید سر را بلند کرد. مهتاب من اما نخواسته زحمت بکشم و برای من، برای زندگی با من، پایین آمده تا در کنار من باشد. سال‌ها زندگی با مهتاب، تاریکی شب را از یادم برد. اما می‌دانی مهتاب من، ابرهای سیاه هم بخشی از آسمان هستند و گاه می‌آیند. مهم نور روشن توست که هست... ابرها رفتنی بودند. تو با من بمان...

#همسرم

عبدالله

27 Oct, 17:59


زندان، اعدام، شکنجه و بازجویی. این‌ها را صدها بار مرور کرده‌ام. اما هیچ‌کدام بدتر از کابوس برگشت نیست. قایم کردن گوشی در اولین سطل آشغال و پیدا کردن یک تلفن عمومی که هنوز کار کند و تماس با یک دوست خیلی صمیمی که فلانی... یه جای امن می‌خوام...

چرا من اینجام؟ چرا کابوس‌ها از میانه شروع می‌شوند؟

عبدالله

25 Oct, 16:35


البته این سن نسبی است. بعضی سن عقلی‌شان جلوتر از سن بیولوژیک است. مثلا جوان با عقل میانسال.

عبدالله

25 Oct, 16:33


روزی که بی‌خیال وسوسهٔ دفاع از خود شدی. شاید این آغاز میانسالی باشد.

عبدالله

25 Oct, 14:35


وقت‌هایی هست که هیچ چیز تلخ‌تر از راستگو بودن نیست. راست بگویی و حرفت را باور نکنند مخصوصا اگر کسی که باورت نمی‌کند عزیزت باشد. این یکی از تاوان‌های روراستی است. سخت‌تر از آن قسم خوردن برای حرف راست است. انگار اعتبارت نزد او رفته و باید قسم بخوری. قسم خوردن برای دروغگوها آسان‌تر است تا برای راستگوها. در زندگی‌ام دروغ گفته‌ام... معمولا از این دروغ‌های دفاعی نه اینکه از ابتدا قصدم دور زدن کسی باشد، اما آن راست‌های تکذیب شده دردش هنوز هم هست. آدم‌های شکاک پیام بدی مخابره می‌کنند: راست گفتنت هم نیاز به سوگند و مدرک دارد. تو امتیاز خاصی نداری...

یک نصیحت: باهوش باشید اما خیلی ادای باهوش بودن درنیاورید. حتی منافقان هم پیامبر ﷺ را «أذن» می‌نامیدند، یعنی گوش شنوای پذیرنده. آدمی که باور می‌کند (توبه: ۶۱). از نظر منافقان این عیب بود که ایشان ﷺ سخن را می‌پذیرفت.

برای حرف راستت قسم نخور. اگر طرف مقابل همینقدر تو را نمی‌شناسد نیازی هم به قسم نیست.

عبدالله

25 Oct, 14:16


گر گوهر طاعتت نسفتم هرگز
ور گرد گنه زرخ نرفتم هرگز

نومید نیم ز بارگاهِ کرمت
زیرا که يكي را دو نگفتم هرگز.

- عمر الخَيَّام -

إن لم أَكُنْ أَخلصتُ في طاعتِك
فإنني أطمَعُ في رَحْمَتِك

وإنما يَشْفعُ لي أنني
قد عِشْتُ لا أُشرِكُ في وَحْدَتِك.

- أحمد رامي ت ١٩٨١م -

إن لم أُطِعْكَ إلهي في الحياة ولم
أُطَهِّرِ النفسَ من أدرانِ عِصيانِ

فليستِ النفسُ من جَدْواكَ قانطةً
إذ لم أقل قَطُّ إن الواحد اثنانِ.

- أحمد الصافي النجفي ت ١٩٧٧م -

عبدالله

25 Oct, 14:13


و البته ترکیب جارو برقی و پادکست. مغز بیچاره 😁

عبدالله

25 Oct, 14:08


انسان می‌خواهد با همه چیز بجنگد جز با خواسته‌هایش. و اگر خواسته‌اش دشمنش باشد... وای به حالش.

من از تو به تو پناه می‌برم، حتی از خودم هم به تو پناه می‌برم. من خودم را نمی‌شناسم. شاید خود، دشمن من باشد. مرا از شر ناشناخته‌ها حفظ کن. مگذار با لبخندی احمقانه، با امنیت کامل به دیدار ترس آینده بروم. من همواره هنگام اشتباه حس خوبی داشتم. از شادی و لذت اشتباه حفظم کن که غم و ترس، خود دور کننده است.

عبدالله

25 Oct, 12:03


برای خاموش کردن مغز پرحرف پادکست و دروس صوتی گوش می‌دم، حتی وقت خواب.

عبدالله

24 Oct, 19:47


من اثری هنری بودم که در دوران افول سبکم ساخته شدم. مرا با صبر ساختند و سپس فراموش کردند... هفت سال و هفت سال، و شاید هفت سال دیگر...

عبدالله

24 Oct, 16:33


تصور کن نوشدارویت به دست همانی باشد که ویرانت کرده و او هم قصد مهربانی نداشته باشد. پس از آن نیشِ نوشین، توصیه فایده‌ای ندارد. زجرت را سر بکش. آنان که تحمل پرهیز را ندارند، درد را تحمل خواهند کرد.

عبدالله

23 Oct, 19:57


توییتر بهم گفت پانزده ساله اونجام...

عبدالله

23 Oct, 13:39


از جایی که نمی‌دانم کی بود روزی یک رویا از دست دادم. اما تو ببین صندوق رویای کودکی چه بزرگ بود که هنوز رویاهای بسیاری مانده. امیدم این است که این صندوق تا روز آخرم خالی نشود.

عبدالله

20 Oct, 16:21


دخترم خوابیده رو ترامپولین می‌پره. ما از شیراز هم جنوب‌تریم.

عبدالله

20 Oct, 15:57


بخ بخ شدم. دوستش رو هم آورد.

عبدالله

20 Oct, 15:57


نشستم تو شهربازی یه پسره پنج شش سالشه گیر داده بهم که بالا رفتناش و افتادناش رو ببینم و اظهار تعجب کنم. فکم خشک شد از تعحب.

عبدالله

20 Oct, 07:11


خواستم بگم دوستان من، آدم اگه همون نیرویی که برای دشمنی و رقابت می‌ذاره رو برای دوستی می‌ذاشت و نمی‌گفت حالا اینکه دوستمه چرا باید به حرفاش و رفتاراش اینقدر دقت کنم، راحت متوجه خیلی از چیزا می‌شد و دوستی‌ها هم پایدارتر می‌شد. این برای زندگی زناشویی خیلی مهمه. مخصوصا در تعامل با خانم‌ها که وای وای وای... یعنی نیاز به رمزگشایی فوق پیشرفته داره رفتاراشون و باید نکته‌سنج باشی. مثلا جایی پیامبر صلی الله علیه وسلم به بانو عایشه فرمود: «من متوجه می‌شوم کی از من ناراحتی و کی خشنود». فرمود: چگونه این را می‌فهمی یا رسول الله؟ فرمود: «هرگاه خشنود بودی می‌گویی: آری، قسم به پروردگار محمد و هرگاه ناراحت باشی می‌گویی: نه، قسم به پروردگار ابراهیم». بانو عایشه فرمود: آری، تنها نام تو را ترک می‌کنم. (بخاری)

عبدالله

20 Oct, 07:03


مثلا کلمهٔ رقیب از مراقبت میاد. رقیب نگاهش به رقیبش دوخته شده و کوچکترین حرکاتش رو رصد می‌کنه و مراقبش هست. و اینه که نکته سنجه. حالا دوست؟ گیج. در حال لیس زدن بستنی نگات می‌کنه می‌گه ها؟ هااا. (دور از جون دوستان)

عبدالله

20 Oct, 06:41


برای دوری از آسیب دشمن، حرفم را دوپهلو گفتم که فقط دوست متوجه حرفم شود. دوستم گیج بود، متوجه حرفم نشد اما دشمنم فهمید. من ماندم و زخم دشمن و حرف دوپهلو...

دیگر اینکه: ما در حال دشمنی نکته‌سنج‌تریم تا در حال دوستی... متاسفانه.

عبدالله

16 Oct, 09:10


او معتقد بود زنجیر، درمان زخم جای زنجیر است. زخمش را با زنجیری دیگر درمان می‌کرد.

عبدالله

15 Oct, 16:34


سوال امشبش: بابا آهوها می‌تونن با گوزن‌ها ازدواج کنن؟

واقعا چرا این مسئله وجود داره؟ چرا همه فکر می‌کنن گوزن‌ها شوهر آهوها هستن؟ چرا گوزن‌های ماده مظلوم مانده‌اند؟ (چرا من به مظلومیت آهوهای نر اشاره نکردم؟)

عبدالله

15 Oct, 16:25


من نمی‌گویم که نمی‌شود در یک نوشتهٔ عمومی، پیام خاص فرستاد. اما - این اما خیلی مهم است - برای خودتان یک در پشتی هم بگذارید.

(این نوشته پیام خاصی ندارد)

عبدالله

13 Oct, 17:45


ای نهال زرین جا افتاده از باغ طلا، برایت خبر بدی دارم. جای تو را بوته‌ای سربی گرفته. خبر بد بعدی آنکه دیگر نهال‌ها هم جذب او شده‌اند... چون سرب در میان طلاها خودنمایی می‌کند.

عبدالله

12 Oct, 12:48


منظورم از مراقب بودن خواهران این است که هرگز در برابر هیچ مردی اظهار ضعف نکنید چون حتی اگر شما منظوری نداشته باشید خیلی وقت‌ها این سخنان توسط مردان بد تفسیر می‌شود. اگر نیاز به کمک یا مشاوره دارید حتما در انتخاب الفاظتان دقت کنید و تا جایی که امکان دارد از زنان کمک بگیرید.

عبدالله

12 Oct, 08:12


مردها میل به حمایتگری دارند. آنها از قرار گرفتن در موقعیت حمایتگری از زنان لذت می‌برند. برای همین اگر ماشین یک خانم در خیابان خراب شود به طرفة العینی همهٔ مردان آن خیابان مکانیک می‌شوند.

زنان هم فطرتا این را می‌دانند. برای همین گاه «برخی» از زنان* برای جلب توجه مردان از ضعف خود مایه می‌گذارند: من تنها هستم، من ضعیف هستم، من کسی را ندارم و...

خلاصه شما - برادر یا خواهر - حواست به این چیزها باشد. بعضی از کلمات در حقیقت ندای جفت‌گیری است. (دربارهٔ ندای جفت‌گیری شاید نوشتم. لطفا از تندی این کلمه ناراحت نشوید. طبیعت همین است).

* گفتم برخی، لطفا شمشیرتان را غلاف کنید. انتقاد از یک زن، انتقاد از همهٔ زنان نیست. تیمی رفتار نکنید.

عبدالله

11 Oct, 19:23


برعکسش هم یادمه. یکی رو می‌شناختم می‌گفت این بچه‌هام یه کم دیگه بزرگ شن خودم براشون عرق می‌خرم عرق‌خور بشن نرن سمت دود و مواد. خیلی هم به این فلسفه‌ش افتخار می‌کرد. بچه‌هاش بزرگ شدن. یکی‌شون سر الکل جونش رو از دست داد. یکی دیگه هم معتاد شد. در انتخاب بین بد و بدتر، هم دچار بد شد، هم دچار بدتر در حالی که انتخابای دیگه‌ای هم بود اون وسط. امان از دوراهی‌های خودساخته.

عبدالله

11 Oct, 17:29


یه بار هم با برادر کوچکه شطرنج بازی کردم. باختم. زدمش.

عبدالله

08 Oct, 19:07


بعضی از دوستان مانند خورشیدند. دورند، اما گرما و نورشان نزدیک است.

عبدالله

06 Oct, 22:57


مدتی است با مرگ به تفاهم رسیده‌ام اما مذاکراتم با ترس همچنان ادامه دارد. چه شیرین است مرگ بدون ترس. هجومی در اوج حماسه یا گلوله‌ای از پشت سر در کوچه‌ای تاریک یا مرگی در خواب.

عبدالله

06 Oct, 09:15


ده حرف زیبایم در خدمت یک حرف تلخم بود. من همراه بار یک کانتینر حریر، یک قبضه اسلحهٔ سبک قاچاق می‌کردم.

عبدالله

05 Oct, 21:45


اگر راهی جز درگیر شدن نیست، ضربه اول را تو بزن.

- ولادیمیر پوتین (لعنه الله)

عبدالله

05 Oct, 16:16


از خوشی‌های دنیا فعلا چیزی جز سکوت نمی‌خواهم. یک اتاق خالی و سکوت و چیزی برای نوشتن. آن بیرون پر از نگاه است و از هر نگاه یک گریز لازم. بیرون فرارستان است و من خسته از فرار.

مردم امتحان یکدیگرند و همه درسشان خوب نیست.

عبدالله

04 Oct, 16:59


از الله عافیت بخواهید دوستان من. دنیا بن‌بست نیست. همه چیز درمان دارد اگر انتخاب دارو را به طبیب بسپارید. درخواست عافیت از خداوند داروی همهٔ این ترس‌ها و غم‌هاست.

عبدالله

04 Oct, 15:16


نام دیگر آماده نبودن برای غم، ترس است. من آمادهٔ هیچ غم بزرگی نیستم و این ترسناک است.

عبدالله

04 Oct, 07:48


گاهی فکر می‌کنی بهتر است به دیگران نزدیک نشوی، نه برای آنکه آنان برای تو زیانبار هستند بلکه خود را ویرانگر آنان می‌بینی. این حس که تو داری زیان می‌زنی خیلی ترسناک است. دلیل برخی از دوری‌ها حس ویرانگر بودن برای دیگران است. دلایل دیگری هم دارد. یکی‌اش توانایی کم در مدیریت روابط است. یا شاید اخلاق‌های خاص. برخی اینطور هستند که تا جایی خوب رفتار می‌کنند اما نزدیکی بیش از حدی را تحمل نمی‌کنند. توضیحش سخت است. این مشکل بیشتر برای کسانی پیش می‌آید که از دور برای دیگران جذاب هستند اما از درون تحمل داشتن روابط پرتعداد برایشان سخت است و گاه کارهایی می‌کنند که از سوی شخص مقابل بد تفسیر می‌شود. تا یک سنی دوست داری نزدیک شوی اما از جایی به بعد می‌ترسی که نزدیکی تو بهار کوتاهی باشد که به زمستان سختی برای طرف مقابل تبدیل شود. از دور برای دوستانی که می‌توانستی به آنها نزدیک شوی دعای خیر می‌کنی. خداحافظ دوستانی که نشدیم... دوست نشدیم.

عبدالله

02 Oct, 08:03


به آتش بکش کلمات مرا

که بر این زمین،

اگر نسوزانی

می‌سوزی.

به آتش بکش جانم را

تا این سیارهٔ مرده

برای لحظه‌ای شهاب شود

که شهاب یک لحظه‌ای

بهتر از جاودانگی سرد است.

بسوزان تا بسوزانم

من اهل مردن بی‌هزینه نیستم.

عبدالله

01 Oct, 17:37


دوستانی که تازه اومدید و نمی‌دونید چه خبره:

ایران حمله موشکی کرده به مناطق اشغالی (هنوز از تلفات و اهداف زده شده اخباری رسمی ندیدم)

در یک حملهٔ فدایی در یافا حداقل هشت صهیونیست کشته شدن.

گاو فانوس اینا هنوز به فروش نرفته.