دمی با استاد محمد صالح علاء @ostad_mohamad_saleh_ala Channel on Telegram

دمی با استاد محمد صالح علاء

@ostad_mohamad_saleh_ala


به‌ نام خدایی که، بر جانِ عاشق، سلام است


کامل‌ترین مرجعِ نوشته‌ها و اشعارِ استاد: #محمد_صالح‌علاء


آسمانِ سینه‌ام را چون شمایی مشتری‌ست، باز کن دکان که وقتِ عاشقیست

ارتباط با ادمین:
@kourosh_javadii

دمی با استاد محمد صالح علاء (Persian)

با ورود به کانال Telegram با عنوان 'دمی با استاد محمد صالح علاء'، وارد دنیای شگفت‌انگیز شعر و ادبیات می‌شوید. این کانال به عنوان یکی از کامل‌ترین مراجع برای نوشته‌ها و اشعار استاد محمد صالح علاء شناخته می‌شود. اگر به دنبال تجربه‌ی عمیق و غوطه‌ور شدن در دنیای شعر و ادبیات هستید، این کانال برای شماست. در اینجا، شاعری که زندگی وجودش را در شعر گذرانده است، شعرهای فراموش‌نشدنی خود را با شما به اشتراک می‌گذارد. از اشعار عاشقانه تا اشعار فلسفی، در این کانال هر گونه تجربه‌ی شعری را پیدا خواهید کرد. ارتباط با ادمین کانال نیز امکان‌پذیر است، به آدرس @kourosh_javadii مراجعه کنید تا از سوالات یا درخواست‌های خود مطلع شوید. برای تجربه‌ی یک سفر عمیق در دنیای شعر و ادبیات، همین حالا به کانال 'دمی با استاد محمد صالح علاء' بپیوندید.

دمی با استاد محمد صالح علاء

15 Dec, 07:42


.
دلبری‌های استاد محمد صالح‌اعلاء



#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب

۲۵ آذر ماهِ سال ۱۳۳۱ سالروز تولد استاد محمد صالح علاء
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

23 Sep, 07:14


.
دلبری‌های استاد محمد صالح‌علاء

تو بگو ماه کجاست...
تو مرا خانه ببر...

@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

21 Aug, 07:10


.
محبوبم! دوباره با ابرهای غلیظ آفتاب را پنهان کن. دوباره بادها را به سمت روستاها بفرست و آخرین میوه را برای شاخه‌های درختان باقی بگذار تا اینکه تابستان پاییز شود.
وقتی که عاشقم نجیب و سر به زیر و فروتنم. وقتی که عاشقم از گذشته آقاترم. حرف تو را می‌زنم و با دلم خلوت دارم.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

09 Feb, 19:25


.
آه تو همانی که من می‌پندارم؟
بی‌شتاب و خاموش، درگذرند لشکر دقیقه‌ها و ثانیه‌ها. همیشه می‌گریم آنگاه که دوری و می‌خندم حتا در خواب آنگاه که صدای گام‌هایت می‌پیچد. می‌دانم که برمی‌گردی سپیده‌دمی دیگر و صدای تو همچون ریزش آبشاری بلند طنین خواهد افکند.
روزی که در کنار جاده غمگنانه یکدیگر را دیدیم مرا ارمغانی نبود جز آه.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

27 Jan, 08:25


.
رویاست که زلف ما را به همه‌ چیز و همه‌ کس گره می‌زند. ما را به کسانی که دوست می‌داریم می‌رساند. ما را به سمت دوست‌های دور شده و آنها که دیگر نیستند می‌کشاند. دوستان پراکنده را دور هم جمع می‌کند و تنها در عالم رویاست که روزهای بارانی دوباره باز می‌گردند. باز می‌گردند و با ما در کوچه پس‌کوچه‌های رویا قدم میزند.


#محمد_صالح_علاء
#نامه‌های_شفاهی
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

29 Oct, 14:02


.
محبوبم! تو که دیر می‌کنی باد عبوسی می‌وزد و درختان بی‌حوصله با شاخه‌ها شیون می‌کنند. آتش‌ها گُر می‌گیرند. ما تازه و تصادفن به صندلی رسیده بودیم ولی دلِ نشستن نداشتیم. سراسیمه طول و عرض ثانیه را قدم می‌زدیم، پس کی می‌آید؟ چلّه‌ی تابستان پاییز شد؛ ناگهان برگ‌ها زرد شدند. مرا به شمال فرستادند. برو به مازندران و همه‌ی ابرها را راهی تهران کن؛ چه باران‌زا باشند چه برف‌زا. از راه چالوس رفتم. همه‌ی ابرها را هِی کردم به سمت جنوب. ابرهای متل قو، عباس‌آباد، نشتارود، ولی‌آباد، تنکابن و رامسر. آسمان آنجا را صاف کردم. غروب که شد ناگهان وسط جاده خورشید را دیدم که پایین آمد روبه‌رویم ایستاد به چه بزرگی! راهم سد کرده بود. من عقل کرده بودم که پیش‌پیش همه‌ی ابرهای آسمان را فرستاده بودم تهران. برای من عبور کردن از خورشید سخت بود؛ گلهای آفتابگردان به من سرگردان راه را نشان دادند. من به تهران بازگشتم و آن‌ها به آفتاب.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

24 Jul, 16:45


از دست‌های گرمِ تو
كودكانِ توأمانِ آغوشِ خويش
سخن‌ها می‌توانم گفت
غمِ نان اگر بگذارد.

رنگ‌ها در رنگ‌ها دويده،
از رنگين‌كمانِ بهاریِ تو
كه سراپرده در اين باغِ خزان رسيده برافراشته است
نقش‌ها می‌توانم زد
غمِ نان اگر بگذارد.


#احمد_شاملو

پایان زندگی: ۱۳۷۹/۰۵/۰۲
#آيدا_درخت_و_خنجر_و_خاطره
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

11 Jul, 11:37


.
شتاب مکن
که ابر بر خانه‌ات ببارد
و عشق
در تکه‌ای نان گُم شود.

هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوطِ کلمات
سقوط می‌کند
و هنگام که از زمین برخیزد
کلمات کال و نارس را
به عابران تعارف می‌کند.

آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می‌شکند و می‌میرد.



#احمدرضا_احمدی

پایان زندگی: ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

#قافیه_در_باد_گم_می‌شود
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

17 Sep, 19:51


.
محبوبم!
عاشقی که فریاد می‌کشد، در پیِ نشانیِ صدایی است که در همان حوالی گم کرده است. عاشقان هم یک روز صدایشان را پیدا می‌کنند، آن روز عروسی زمین و آسمان است؛ از زمین علف فواره می‌زند و از آسمان شکر سرد می‌بارد.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

15 Sep, 11:25


.
آن‌جا
تولدِ من از مرگ
می‌آمد
مرگ تو از تولدِ من
این‌جا
با تو در گذشته صرف می‌شوم
و بعد قبلِ مرگ می‌شود
وقتی که مرگ
تقلیدِ مرگ می‌شود.



#يدالله_رويايی
پایان زندگی: امروز ۱۴۰۱/۰۶/۲۴
#هفتاد_سنگ_قبر
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

18 Jul, 19:18


.
بستر عشق‌های سوزان در تابستان است که صورت‌ها سرخ‌اند و لپ‌ها گُل می‌اندازند، رازهای پنهان شده یکی یکی بر ملا می‌شوند.
محبوبم! دریا تا ساحل می‌رود و دوباره باز می‌گردد و دل دل می‌زند و شما را به یاد من می‌آورد. نسیم‌ها وزیدن عطر شما را تقلید می‌کنند. گُل‌ها دسته دسته می‌شوند و آفتاب دوباره طلوع می‌کند.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

06 Jul, 19:30


.
من آمده‌ام
تا به جای پنجه‌های مرده‌ی پاییز
پنجه‌های زنده‌ی تو را بپذیرم.
من آمده‌ام تازه‌تر از هر روز
تا تو را با پیشانیت بخاهم
که بلند‌تر از رگبار است.
می‌خاهم دوباره بیآغازم
این بهاری که خاهی نخاهی
خون مرا در راه‌ها می‌دواند
و به دل‌ها می‌برد.
این بهاری که
چه عاشقانه‌ست.
و من در برابر همه‌ی دستهایش که گشوده‌ست
ناگزیر به پاسخم.


#بیژن_الهی
#جوانی‌ها
زادروز: ۱۳۲۴/۰۴/۱۶
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

27 May, 20:01


.
.
محبوب من! امروز همه نوشته‌ها، ترانه‌هایم را برداشتم برای شما تا زدم. همه‌ی کاغذ‌نوشته‌هایم اُریگامی شد. اُریگامی به ژاپنی هندسه‌ی تا زدن کاغذهاست. من همه‌ی کاغذهایم را تا زدم، کبوتر کردم و به آسمانی که سَمت شماست راندم. دنیای عاشق‌ها دنیایی جورچین شده است. پازلی است که عاشق خود می‌سازد؛ آسمان، دشت، رودخانه، پرنده، درخت‌های کاج و ماهی‌ها در آن بالا. آرمان‌شهر عاشق جورچین است. همین که یاد شما به این شهر می‌رسد، ناگهان دنیا به‌هم می‌ریزد؛ آسمان روی ماه می‌افتد، رودخانه تکه‌تکه می‌شود و آبادی عاشق ویرانی می‌شود.


#محمد_صالح_علاء
#حیف_حوصله‌ام_پیر_شده
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

19 Apr, 19:24


.
محبوب من! یاد تو در شهرها، خیابانها و کوچه‌هاست. یاد تو در میدان مولوی است. عشق تو باروت است و تن من کبریت.
در خواب‌ها شما را نگاه می‌کنم و از صورتتان سیر نمی‌شوم.
هر روز عازم شمایم از پاهایم می‌پرسم: شما کجا می‌روید که این همه بی‌قرارید؟
شما در رویاهای من شاهی می‌کنی؛ بر تخت رویاهای من نشسته‌ای؛ فرمان می‌دهی و نگاه از چشمانت مانند شانه‌ی عسل قطره قطره می‌چکد. من از ذُریه‌ی عشقم؛ هرچه دارم می‌شمارم. چشم‌ها، ابروها، مژه‌ها، دندان‌ها و استخوان‌هایم را می‌شمارم. تو که نیستی مثل آب ریخته‌ام چیزی فنا شده.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

02 Apr, 21:39


#یارمحمد_اسدپور
سفر به عالمِ دیگر: امروز ــ ۱۴۰۱/۰۱/۱۳
⚫️⚫️⚫️
@aan_khate_sevom_manam

دمی با استاد محمد صالح علاء

01 Apr, 21:25


.
زايش و مرگ، بستگی و رهایی، نكو و نكوهيده ذهن راست، نه تُرا.
چرا آب از ديده می‌رانی، فرزند؟
ترا و مرا نه نام است و نه صورتی.


#قاسم_هاشمی_نژاد
پایانِ زندگی: ۱۳۹۵/۰۱/۱۳
#سرود_رستگاری
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

30 Mar, 21:04


.
محبوبم! خیال می‌کردم جوانی دوران سختی است ولی در دوری از شما میان‌سالی هم سخت است، پیری هم مُردن هم.
بی‌شما صورتم مچاله است. مثل پرتره‌های فرانسیس بیکن؛ فکی کج شده، چشم‌های گشاده از حیرت و پلک‌های پف کرده.
رفته‌ای و دیگر خروس نمی‌خواند. گل‌های شرقی شرمگین‌اند. در غروب می‌شکفند.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

25 Mar, 07:24


.
ما شاهدان تاريخی
تاريخ را
در نقب شوم يک شب ظلمانی
ديديم:
تاريخ
مثل كتيبه‌های جذامی بود
با صورتی كه نيمی از آن را
كفتارهای فربه امروزی
بلعيده بودند


#رضا_براهنی
پایان زندگی: ۱۴۰۱/۰۱/۰۵
#مصيبتی_زير_آفتاب
@shredigar_sherehajm_sheremojenab

دمی با استاد محمد صالح علاء

20 Mar, 20:16


.

محبوبم!
البته كه بهار معطل كسی نيست.
بهار كار خود را می كند، می‌آيد و دست زير لباس سيب می‌بَرَد.
و خوشا به حال آن‌ها كه دهانشان بوی درخت می‌دهد.
محبوبم! اين روزها درختان در كار پُرُو كردن رخت و لباس تازه‌‌اند.‌
درختان لباس سبزشان را پُرُو می‌كنند.
پرنده‌ها روی سيم های تلگراف كِز كرده‌اند و نام تو را به منقار دارند.
شما را جار می‌زنند گاهی.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب

نوروز ۱۴۰۱ بر همه‌ی شما خوبانِ همراه خُنشان باد
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

13 Mar, 07:40


.
محبوبم! این ترانه‌ها، این آوازها که می‌خوانم، برای سرگرمی نیست.
پشتِ امنِ ترانه‌ها و آوازها هدفی است، چنانکه پرنده‌ها با بال زدن و آواز خواندن جفت خود را می‌خوانند.
محبوبم! از دور هم می‌توان حدس زد که کوه قرص است. نیاز به دست زدن و امتحان کردن نیست.
محبوبم! کار دارم باید دلم را قیرگونی کنم. باید خودم را سیمان کنم. قبایی از سنگ مر‌مر به تن کنم. شاعری را تا کمر قیرگونی کرده‌اند، با لباسی از سنگ مرمر و در و پنجره‌ای فولادی.


#محمد_صالح_علاء
#دست_بردن_زير_لباس_سيب
@ostad_mohamad_saleh_ala

دمی با استاد محمد صالح علاء

01 Mar, 00:00


خبر بد، پیک ندارد. هیچ رعنایی در آن نمی‌ماند. در صحرا اگر کسی را بکشی، تنهایی تو را می‌کشد. صحرا بازی خودش را می‌داند.
.
#مسعود_کیمیایی
#حسد_بر_زندگی_عین‌القضات
@aan_khate_sevom_manam