Physics & Astronomy @nuclear_ph_ysics Channel on Telegram

Physics & Astronomy

@nuclear_ph_ysics


We are butterflies in the universe!🪐
We look at the plain of stars🌙
Because the life of butterflies is short...🦋

⬇️Admins⬇️
Created by: @FarmaniF
Exchanges: @Sahar_u

Physics & Astronomy (English)

Welcome to the "Physics & Astronomy" Telegram channel, where we delve into the wonders of the universe and explore the mysteries of the cosmos. Our community believes that we are like butterflies in the vast expanse of the universe, fluttering among the stars and gazing at the beauty of the night sky. Just like the ephemeral life of butterflies, we are here to appreciate the magnificence of the universe and learn more about the laws of physics and the secrets of astronomy

Led by the talented admin @FarmaniF, our channel is a hub for science enthusiasts, researchers, and anyone curious about the workings of the cosmos. Join us as we discuss the latest discoveries in physics, explore the wonders of space exploration, and marvel at the beauty of the night sky

Whether you are a seasoned physicist or simply someone who appreciates the beauty of the stars, you will find a welcoming community of like-minded individuals on our channel. Engage in lively discussions, share your favorite articles and resources, and expand your knowledge of the universe with us

Don't miss out on the opportunity to connect with fellow space enthusiasts and learn more about the fascinating world of physics and astronomy. Join us on the "Physics & Astronomy" Telegram channel today and embark on a journey of discovery and wonder. See you among the stars! 🪐✨🌙🦋⏳nnAdmins:nCreated by: @FarmaniFnExchanges: @Sahar_u

Physics & Astronomy

20 Oct, 23:24


همراهان و دوستانی که پیگیر مطالب کانال و این مجموعه هستن که حقیقتا تا همین امروز هم به لطف این عزیزان هست که اینجا سر پا مونده، چند وقتی هست که یکی پس از دیگری جویای علت توقف فعالیت ها و مطالب کانال در پیوی من هستن
خواستم از همینجا موضوعی رو توضیح بدم و علت فعالیت کمتر کانال در چند مدت اخیر رو تا حدی اطلاع رسانی کنم
ضمن اینکه امیدوارم این کانال برای اعضا و عزیزان مفید بوده باشه، همونطور که قبلا چندین بار در گروه همین مجموعه اعلام شده، هدف از تاسیس این مجموعه صرفا فعالیت مجازی و فعالیتی همانند دیگر گروه ها و کانال ها نیست
این مجموعه از روز اول که تصمیم به احداثش گرفته شد و حدود ۲ سال بعد از اون اولین روز که کانال و سپس گروه احداث شد، اهدافی رو دنبال میکنه که به مرور زمان و بعد از عملیاتی شدن، یکی پس از دیگری اطلاع رسانی خواهند شد
یکی از دلایلی که نمیخوام از پیش توضیحی درباره برنامه ها و اهداف نهایی مجموعه ارائه بدم این هست که احتمال عدم موفقیت در اجرایی کردن این اهداف و برنامه ها وجود داره و قصد ندارم لااقل تا قبل از نزدیک شدن به هر یک از برنامه ها، جزئیاتی از اونها رو فاش کنم

در حال حاضر، دیدگاه ها نسبت به فعالیت در حوزه علم و به خصوص علوم نظری همانند فیزیک بشدت منفی و دانشجویان و علاقمندان این حوزه ها با موانع زیادی در کشور روبرو هستن
برای اولین قدم در جهت نقد این دیدگاه ها و شروع مسیری در حیطه فعالیت ها و چارچوب های این مجموعه، بزودی بستری فراهم خواهد شد که بصورت عمومی اطلاع رسانی میکنم و امیدوارم تک به تک عزیزانی که ما رو همراهی کردن در این کانال و گروه، بزودی بصورت حضوری و از نزدیک ملاقات خواهم کرد
در جهت تحقق این هدف بعنوان نخستین برنامه مرتبط با این مجموعه در خارج از فضای مجازی، ناچارم بخشی از تایم روز رو اختصاص بدم به مقدمات و مهیا کردن ملزومات مورد نیاز
بنابراین امیدوارم دوستان از سوی بنده دلخور نباشن و به محض اینکه کمی خیالم راحت تر شد، به فعالیت مجازی هم ادامه خواهیم داد

در حال حاضر مشتاقانه منتظر دیدار و ملاقات حضوری تک تک علاقمندان به علم در زمانی نه چندان دور هستم که اطلاع رسانی های لازم صورت خواهند گرفت

از شکیبایی همگی ممنونم

Physics & Astronomy

15 Oct, 00:16


هر دو عکس از این تابلو در یک ساعت معین گرفته شدن اما در دو روز متفاوت…
این دو عکس، با ۳ روز اختلاف زمانی ثبت شدن

به وضوح شاهد حرکت انتقالی زمین هستیم، روی تابلویی که موضوعش بی ارتباط به حرکات خورشید و زمین نیست…

@Nuclear_ph_ysics

Physics & Astronomy

24 Aug, 22:57


امروز سر میز ناهار، وقتی داشتم فکر میکردم که دقیقا چه چیزی برای این کانال و در ادامه ی آخرین پست بنویسم، میشود گفت گیج شده بودم. خیلی گرسنه بودم، یک فکر احمقانه مرا آزار میداد: ادامه ی بحث را از کدام سمت و سو، از کدام طریق پیش ببرم؟
در همین احوالات بودم که پیش خودم گفتم: احمق! فعلا کانال را بیخیال، کلی کار مهم تر داری! باید سریع تر غذایت را بخوری و تا آخر شب بیرون از خانه کار داری! قرار کاری داری!
اصلا اینها به درک! غذا سرد شد…!
از آنجایی که من راست دستم، اصولا باید قاشق در سمت راست بشقاب غذا و چنگال در سمت چپ بشقاب باشد، اما برعکس بود. چنگال سمت راست و قاشق سمت چپ بود. اعتراضی نکردم، حتی در درون خودم کسی و یا چیزی را سرزنش نکردم، فقط بی هدف دستانم به سمت چنگال و قاشق رفتند. چون چنگال در راست بشقاب بود، دست راستم چنگال را برداشت و دست چپم هم قاشق را؛ حس عجیبی داشتم، انگار تعادل نداشتم. همان موقع بود که یاد دوران کودکی افتادم، یادش بخیر، از سر کنجکاوی بود که یک رفتار هنجار شکنانه را از خود بروز میدادم. گاهی بجای قاشق، با چنگال برنج میخوردم! علتش را درست نمیدانم، شاید از روی کنجکاوی، شاید نقض عادت های بزرگتر ها برای فهمیدن بهتر علت کارشان و یا شاید حتی بخاطر تجربه ی چیزهای بیشتر برای فهم بهتر کارها و زندگی ام! نمیدانم!
فقط میدانم که هر چه سن کمتر باشد، این مدل رفتارهای غیرعادی، هنجارشکنانه و البته غیر معمول در مقابل عادت های روزمره مان، بیشتر به چشم میخورند.
دومین لقمه از برنج را با چنگال در دهانم گذاشتم، سوالی پیش آمد: چرا دومین بار این کار را کردم؟ چه چیز باعث شد دومین بار را بتوانم تکرار کنم؟ سومی را هم با چنگال خوردم، سوال کمی عمیق تر شد: چرا هیچ فرآیندی قابل برگشت نیست؟
خودم را کودکی خردسال دیدم که دارد از نگاه بزرگتر ها بازیگوشی میکند، اما هرگز اینطور نیست!

ما به پدیده های روزمره ی تکرار شونده عادت کردیم، به فرآیندهای یک طرفه و یکسویه، به طبیعت و به شگفت انگیزترین، عجیب ترین و مهم ترین چیز ها، از جمله: زمان!

زمان چیست؟
آیا وجود دارد؟
آیا وجود ندارد؟
آیا تا بینهایت بار میشود زمان را تقسیم کرد؟ یا مثل ماده، مسافت و طول نمیشود به تعداد دلخواه تقسیمش کرد؟
بگذارید سوال را این گونه در یک سطر جمع و جورش کنیم: آیا زمان بنیادین است؟

واقعا پاسخ چیست؟ چه چیزی میتواند باشد؟

بنظر میرسد که توالی منظمی از رویدادهای مرتبط به هم در جهان وجود دارد که رابطه ی میان این رویداد ها را زمان گذاشته ایم. اما این اصلا تعریف کاملی نیست، پیشبینی هایش ناقص از آب در خواهند آمد. مثلا یک سوال دیگر را بوجود می آورد: بین رویدادی مثل وزیدن باد و آمدن ابرها و باریدن باران یک فاصله ی قابل اندازه گیری وجود دارد که عوامل مختلف دیگری در همین فاصله، در تمام رویداد بارش باران و وزش باد بر کل رویداد مد نظر تاثیر میگذارند. این فاصله چیست؟ این هم زمان است! پس درواقع این تعریف در سطح بزرگ مقیاس بی معناست، اصلا درست نیست!
اما آیا اگر به سطوح بنیادین تر برویم، میتوانیم به توالی پدیده ها برسیم تا ببینیم عمیقا، زمان چیست؟
این خاصیت «قابل پیشبینی بودن پدیده ها» در جریان رویدادهای قبلی، بر اساس زمان امکان پذیر میشوند. اما این زمان خودش چیست که توانسته رویدادها را ترتیب ببخشد تا رویداد بعدی را قابل پیشبینی کند؟
و آیا اصلا هدف ما از بررسی زمان، استفاده ابزاری از آن برای مثلا همین پیشبینی آینده است؟
این کارکردگرایی افراط گونه در دل فیزیک چه میخواهد؟!
صبر کنید!
بیایید برگردیم به چند قرن پیش، آن زمان کلیسا ابهتی داشت!
گالیله نمیدانست همان کلیسا با آن چلچراغ با شکوهش، قصد جانش را خواهد کرد.

🪐کانال تخصصی فیزیک و نجوم🔭

🌙 @Nuclear_ph_ysics ⭐️

Physics & Astronomy

24 Aug, 22:57


هدف از «پیشبینی» در علم، سنجیدن صداقت و درستی توضیحی است که قبل از رصد، تماشا، آزمایش و جمع آوری اطلاعات و شواهد، برای بخشی از طبیعت ارائه کرده ایم. فیزیک نظری کارش همین است. توضیحی ارائه میکند و از روی همان توضیحات، پیشبینی هایی میکند تا توضیحاتش را مورد سنجش قرار بدهد. مثلا یکی از پیشبینی های نسبیت اینشتین، تکینگی ها بود. در نهایت، دوبار از آنها عکس گرفتیم! یکی در مرکز کهکشان خودمان و دیگری در مرکز کهکشان M87. حتی اخیرا رصدخانه ها برای کشف تعداد بیشتر این تکینگی ها از کمک منجمان آماتور استفاده میکنند!
آنجا، زمان می ایستد! آنجا بسیار عجیب است! اما این همه ی آنچه نیست که درباره ی آنجا(تکینگی سیاهچاله ها) میدانیم. این پیشبینی نسبیت بود!
همه چیز، از یک کلیسا شروع میشود. از گالیله، از همان آرامشی در کلیسا که منجر به چالش شگفت انگیزی شد!
سوالمان را به یاد دارید؟ زمان چیست؟ آیا زمان، بنیادین است؟

در فیزیک، شاهد معادلاتی هستیم که به ما کمک میکنند تا پیشبینی کنیم در طول زمان، پدیده های قابل مشاهده «چگونه» تغییر میکنند؟
معادلات فیزیک کلاسیک همیشه یک متغیر در دل خود جای داده اند که با نماد t به مفهوم time یا همان زمان اشاره میکنند. این معادلات که وسیله ی پیشبینی اینده پدیده ها هستند، همه چیز را در بستر زمان مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند.
اما، کدام زمان؟!
زمان معینی از موقعی که گالیله در یک مراسم مذهبی در کلیسا شرکت کرده بود، میگذرد! آن زمان که احتمالا به اجبار در آن مراسم شرکت داشته، شاهد تکان خوردن های یک چلچراغ بزرگ بوده که توجه او را به خود جلب کرده بود. او، بدون اینکه بدانیم از کجا چنین ایده ای به سرش زده بود، پی میبرد که هر بار آمد و رفت چلچراغ که امروز به آن آمد و رفت، «نوسان» میگوییم، با تعداد معینی از ضربان نبض او نسبت دارد و درواقع اگر دامنه نوسان را در نظر نگیریم، تعداد ضربان های نبضش با نوسان چلچراغ، نسبت دارد! خیلی شگفت انگیز است! او ایده ی ساعت آونگی را در سر داشت. اما سوال این بود که او دقیقا داشته تعداد نبض هایش را با نوسان چلچراغ اندازه میگرفته و یا نوسان چلچراغ را با تعداد نبض هایش؟!
اصلا چه اهمیتی دارد؟ مخصوصا وقتی رابطه ای این چنین مفید و مهم پیدا کرده ایم؟ بیایید به ادامه ی کشف روابط در طبیعت بپردازیم!
در گام بعدی، گالیله از این کشف مهم استفاده کرد تا رابطه ای جدید بر مبنای سنجش زمان(با کمک نوسان چلچراغ و ضربان نبضش) پیدا کند. در نهایت موفق هم شد! او توانست توضیح دهد که چگونه یک جسم سقوط میکند!
برای این کار، او به دو چیز احتیاج داشت: اول ارتفاع یا مسافت قابل پیمودن توسط جسم و دومی، مقدار زمان به طول انجامیدن رها کردن و رسیدن جسم به سطح زمین. او که روشی برای دومی یعنی سنجش زمان پیدا کرده بود، دست به کار شد و رابطه اش را هم تعریف و ارائه کرد.
اما آیا او واقعا «زمان» را سنجیده؟ آیا او تحلیلی از زمان در رابطه جدیدش گنجانده؟
اصلا آیا او، «زمان» را اندازه گرفته؟!
او که فقط رابطه ی میان دو پدیده، یعنی «ضربان نبضش» و «نوسان چلچراغ» را اندازه گرفته بود، نه زمان را!
پس سوال همچنان باقیست: زمان چیست؟ آیا زمان، بنیادین است؟

پس از گالیله، نیوتون نیز با تیزبینی تمام به تحلیل رفتار طبیعت و این نسبت ها ادامه داد و روابطی نیز او تعریف کرد. اما به وضوح اعلام کرد که توانایی اندازه گیری «زمان» را در طبیعت نداریم و صرفا روابطی تعریف میکنیم بر اساس روابطی دیگر که پیش تر تعریف شدند!
همه چیز از رابطه ی میان نوسان چلچراغ و ضربان نبض گالیله شروع شد!
اما چه فرقی میکند که نوسان چلچراغ را بر میزان ضربان نبض بسنجیم و یا ضربان نبض را بر اساس نوسان چلچراغ؟!

✔️کانال تخصصی فیزیک و نجوم👍

☺️ @Nuclear_ph_ysics 😄

Physics & Astronomy

19 Aug, 14:07


اطلاعیه شماره ۳

باتوجه به موضوع چند پست اخیر کانال، در حال شرح و توضیح مدلی جدید از زیر مجموعه های تفاسیر نظریه بیگ بنگ هستم. تقریبا اکثر دانشجوهای فیزیک در دانشگاه های سرتاسر دنیا، همزمان که در حال تعلیم دیدن تکنیک های محاسبات و به دست اوردن تصوری اولیه از فیزیک هستند، معمولا چنین میپندارند که فیزیک همین است که ما داریم فرا میگیریم! بعنوان یک منتقد، میخواهم نظرم را به مرور در این رابطه اعلام کنم. فیزیک، تکنیکی برای محاسبه ی رفتار های طبیعی نیست؛ بلکه شوق و ذوق افراد جستجوگر و معمولا منتقد برای فهمیدن چگونگی های جهان است. اینکه چگونه این جهان وجود دارد، یکی از همین سوالات پر شور و شوق است.
فیزیک بیشتر به یک تصویر در حال تکمیل شدن شبیه است تا فن و فنونی برای محاسبه ی بخش های مختلف آن. البته نباید این تکنیک محاسباتی را دست کم گرفت، چرا که مهم ترین ابزار فیزیک همین فن و فنون و تکنیک ها هستند، اما باید دقت کنیم که این صرفا «ابزار» است، و نه هدف فیزیک!
هدف فیزیک و در مجموع علم، ارائه ی تصویری واضح تر از قبل به مخاطبینش برای فهم و درک و تصور جهان است. همانطور که یک نقاش از قلمو ها، رنگ ها، کاردک، بوم، پالت و تمام ابزار هایش برای ارائه ی تصویری که از قبل در ذهنش داشته؛ و یا همانطور که یک کارگردان از بازیگرها، نویسنده، نمایشنامه، نور و صحنه و تمام ابزارهایش برای ارائه ی تصویری که از قبل در ذهنش داشته، استفاده میکنند، یک فیزیکدان هم به نسبت دارد همین کار را میکند. هر دو، یعنی هم هنرمند و هم فیزیکدان، از یک وجه اشتراک مهم برخوردارند: تخیل!
مهم ترین ابزار هر دوی اینها، تخیل است!
تخیل همان چیزی است که بی جهت و بی هدف در تفکرات اولیه هر تازه واردی به حوزه فیزیک به همه جا سرک میکشد. همان چیزی که باعث میشود از زبان یک تازه وارد، ادعاهایی عجیب و غریب بشنویم. اما چه میشود اگر همین تخیل، به مرور هدایتگر همان دانشجو باشد؟ چه میشود اگر به نتایج حیرت انگیزی برساند که شاید رمزی از رمزها را بیابد؟
به هایزنبرگ فکر میکنم، به فارادی، به اینشتین و به شرودینگر. آنها جوانانی بودند که شاید به قدر اساتیدشان از فیزیک سر در نمی آوردند! همان هایی که فقط تخیل داشتند و هوش! هایزنبرگ با تخیل خودش بود که فرض کرد یک الکترون واقعا ناپدید میشود! منبع الهامش همان مردی بود که قدم زنان در پارکی در کپنهاگ درحال پیمودن مسیرش بود.
اما امروز، یک دانشجوی فیزیک با کژفهمی اش از ایده های جدیدتر، همانند کوانتوم در یک قرن پیش، ادعا میکند که هرگز این ایده های جدید درست نیستند! اینها موهومات است! حتی نمیخواهد قانع شود که اینها واقعیت دارند یا نه! در حالی که هنوز تسلط کافی به مباحث کیهانشناسی ندارد، اما میخواهد صرفا یک طرفه و از جانب کوانتوم که درک ناقصی هم از آن دارد، نقد وارد کند و قضیه را سر هم بیاورد!

به همین علت، از همه ی مخاطبین این کانال خواستارم تا مطالب را کامل و دقیق مطالعه کنند، تا انتهای مبحث پیش رو به اینجانب فرصت توضیح و ارائه ی مطالب درون ذهنم را بدهند و صبر کنند تا جمع بندی صورت بگیرد.
از طرفی، با وجود حساسیت ها در مباحث علمی، سعی خواهم کرد در موارد لزوم، رفرنس و مرجعی نسبتا معتبر ارائه کنم تا از صحت و صدق مطالب مطروحه بتوانیم اطمینان حاصل کنیم و با خیال آسوده، پیش برویم.

Physics & Astronomy

18 Aug, 11:23


🎙 #سخنرانی
💡موضوع: چالش های بنیادین فیزیک مدرن
نقد و بررسی دو ایده ی جدید:
نیما ارکانی حامد: فضازمان بنیادی نیست!
آزمایش اخیر Cern: رفتار یکسان ذره و پادذره در میدان گرانشی!


📆تاریخ ارائه : پنجشنبه، ۸ شهریور ماه ۱۴۰۳

ساعت ارائه : ۲۲ به وقت ایران

🗣️ارائه توسط: حسین جوادی

- نظریه پرداز تئوری CPH
-مدرس اسبق دانشگاه
- نویسنده کتاب های: فیزیک از آغاز تا امروز ، کتاب الکترونیکی نظریه cph و تعدادی کتب درسی و دانشگاهی

🔴#محل_برگزاری
☢️#‌سوپر_گروه_تخصصی فیزیک و نجوم:

https://t.me/joinchat/71iL3giJ9cY3ZTdk

⚛️کانال علمی:
@Nuclear_ph_ysics

Physics & Astronomy

18 Aug, 11:22


اطلاعیه شماره ۲

با توجه به توضیحات قبلی، زین پس در کنار فعالیت های کانال به شکل عادی خودش و همانند قبل، برای انتقال هرچه بیشتر محتویات ذهنی و سبک و سلیقه و طرز فکرم به مخاطب و اهداف مهم تر دیگری که در این متن ذکر نخواهند شد، گاهی شاهد به اشتراک گذاشتن موسیقی های مرتبط با موضوع کانال، به اشتراک گذاشتن برخی کتب و یا بخش هایی از کتاب، فعالیت های مرتبط با موضوع کانال و در مجموع، فعالیتی که موجب شناخت بیشتر کاربران نسبت به بنده بشود خواهیم بود.
سعی خواهم کرد در خلال فعالیتم در این کانال، بیش از پیش مطالب و هر آنچه که ارائه خواهم کرد را به شکلی اصولی تر و دقیق تر به اشتراک بگذارم و از حاشیه رفتن مباحث حدالمقدور خودداری و سپس جلوگیری کنم.
امید است که این کانال برای همه اعضای آن و البته اینجانب مفید واقع باشد.

Physics & Astronomy

18 Aug, 00:42


اطلاعیه شماره ۱

با توجه به اینکه این کانال چند سال قبل با هدف مشارکت چند نفری برای تولید محتوا و مدیریتش در جهت ارائه ی مطالب علمی محدود به حوزه ی فیزیک و ریاضیات و علی الخصوص گرایش های مرتبط با نجوم و کیهانشناسی و کوانتوم، تاسیس شد، پیش بینی این بود که با گذشت زمان و افزایش فعالیت ها، در جهت یاری رساندن به این جانب بعنوان نخستین شخص از تیم مدیریت این مجموعه، اشخاصی را بتوانم به همکاری اصولمند دعوت کنم و کانال از حالت تک روی گونه و یک جانبه خارج شود و بیشتر حاصل همکاری چند نفره بصورت حرفه ای باشد و نه تکرار مکررات مطالبی که به وفور در فضای مجازی یافت میشوند.

با این حال، بنا بر شرایط مختلف و موانعی که از قبل قابل پیشبینی نبودند و بعدا با آنها مواجه شدم، حدود چند ماه قبل به این نتیجه رسیدم که چنین همکاری و فعالیتی تیمی، احتیاج به صرف زمان بیشتر، مطالعه بیشتر و در مجموع، فعالیت بیشتری است.
گرچه تصور اولیه از چنین همکاری برخلاف تصورم در برخورد با شرایط مختلف بود، اما مدت ها انگیزه ام را برای تشکیل چنین تیمی همواره حفظ نمودم؛ با این حال موانعی را دیدم که بیش از پیش متوجهم کردند که این امر چندان معقول و به صرفه بنظر نمیرسد.

بنابراین، تصمیم به این گرفته ام که به همراه ادمین دوم و تنها ادمین غیر از اینجانب، خانم یوسف، به پیشبرد اهداف اصلی این کانال بپردازیم.
اما نحوه ی فعالیت ها و نوع پیشبرد این اهداف، زین پس کمی متفاوت تر خواهد بود و رویه ای که حدود ۵ سال است طی میکنم را با برخی فعالیت های دیگر ادغام خواهیم کرد تا به نتایج متعدد تری رسیده و اهداف کانال را محقق کنیم.
شرحی مختصر از این فعالیت های جدید را طی اطلاعیه دوم به محضرتان خواهم رسانید.

Physics & Astronomy

18 Aug, 00:21


عدم قطعیت چه میگوید؟
ما همواره یک تابع موج برای ذره مورد بررسی مان که سیستم کوانتومی محسوب میشود داریم که بخشی از آن مربوط به عدم قطعیت است، اما آیا تابع موج، درباره الکترونی که در فضای اطراف هسته قرار دارد، همواره یک وضعیت مشخص را پیشبینی میکند؟!
پاسخ مشخصا خیر است. تابع موج به ما احتمال حضور الکترون را نشان میدهد و میگوید بیشترین احتمال حضور ذره در کدام حالت مجاز است. این همان اتفاقی است که باید درباره ی سقوط الکترون به هسته ی اتم نیز رخ دهد و در نتیجه، در بررسی این پدیده که آیا الکترون به هسته اتم سقوط میکند یا خیر، با یک ابر احتمال از حضور های متعدد الکترون در حالت های مختلف روبرو میشویم!
اینکه بخواهیم تصور کنیم الکترون با محدود شدن مقیاس اندازه ای که در آن مورد بررسی است، دچار افزایش سرعت گریز میشود درست است، اما این موضوع نمیتواند لزوما به این معنا باشد که الکترون حق سقوط به روی هسته اتم را ندارد! از نظر تئوریک، شرایطی وجود دارند که اتفاقا احتمال حضور الکترون در هسته اتم را به شکلی میتوان محاسبه کرد که بیشینه احتمال حضور الکترون در محدوده هسته اتم باشد و بعد از بر هم کنش الکترون با پروتون های هسته، شاهد ظهور یک نوترون باشیم. این همان اتفاقی است که در طی فرآیند تشکیل ستاره های نوترونی می افتد. تمام پروتون ها و الکترون ها به نوترون ها بدل میشوند و ستاره چگال و چگال تر میشود.
این، بخشی از تصور کوانتومی از آنچه درباره ذرات رخ میدهد بود. اگر بخواهیم با تصور کلاسیک محض به بررسی کیهان بپردازیم، روز به روز بیشتر به اشتباه می افتیم و نه تنها معمایی حل نمیشود، بلکه معماهای بنیادین تری از دل ماجرا سر بر می آورند و مسئله را پیچیده تر میکنند!
اما آیا با پیش کشیدن پای کوانتوم به وسط بازی، موضوع ساده میشود؟ شاید مسیر درست برای رسیدن به پاسخ را یافته باشیم و یا دست کم بدان نزدیکتر شده باشیم، اما موضوع اصلا ساده نیست! پیچیده تر از چیزی است که حتی بتوان تصورش کرد!
با در نظر گرفتن نسبیت عام و تصور کلاسیک از سرآغاز جهان، با معکوس کردن روند انبساط جهان با هدف اینکه به گذشته ی کیهان و نقطه ی شروع آن برگردیم تا ببینیم چه رخ داده است، اصولا طبق محاسبات و پیش بینی ها باید به یک نقطه ی بی نهایت کوچک، چگال و متراکم برسیم. اما یک سیر به خصوص، در دل مکانیک کوانتوم ما را به یک ناحیه بسیار بسیار کوچک و کوانتومی میبرد، جایی که هم عدم قطعیت به خوبی کار خودش را انجام میدهد و هم تابع موج!
جنگی که زمانی بین شرودینگر(طرفداران مکانیک موجی) و هایزنبرگ(طرفداران مکانیک ماتریسی) شکل گرفته بود، حالا با یک اتحاد عجیب و شگفت انگیز میتواند کژفهمی های بسیاری که درباره ی بیگ بنگ وجود داشته را کنار زده و پاسخی مناسب ارائه بدهد.
جهان در اولین موقعیتش قبل از شروع انبساط، یک ابر احتمالات را تجربه کرده و خودش، با تمام شکوهی که ما نیز نقشی در شکوهمندی آن داریم، حاصل همان ابر احتمالات است!
الکترون به روی هسته ی اتم سقوط نمیکند، چون عدم قطعیت این اجازه را نباید میداد!
از طرفی، الکترون میتواند روی هسته اتم سقوط کند، چون معادله شرودینگر این احتمال را محاسبه میکند!
پس با این اوصاف، دیگر نمیشود ادعا کرد که جهان از یک نقطه ی تکین اولیه بوجود آمده، بهتر است تصورمان را اصلاح کنیم، جهان از ابری از احتمالات به این حالت امروزی اش رسیده است!
اما وقتی میگوییم که جهان از ابر احتمالات بوجود آمده است، منظورمان دقیقا چیست؟
میشود در همینجا متوقف شد و ادعا کرد که جواب این است، به بیرون از وان حمام جست و فریاد زد: یافتم؟!

🌑کانال تخصصی فیزیک و نجوم🌑

🌑 @Nuclear_ph_ysics 🌑

Physics & Astronomy

15 Aug, 11:57


چرا الکترون به روی هسته اتم سقوط نمیکند؟!
سوالی که میپرسیم، پاسخی دارد که میتواند سوال دیگری را هم پاسخ دهد: قبل از شروع انبساط جهان(بیگ بنگ) چه رخ داده است؟
زمانی که ادوین هابل و هنریتا لیویت متوجه شده بودند که آن لکه های سفید و محو و مبهم، همگی شان سحابی نیستند و برخی از آنها، کهکشان هایی مثل راه شیری و خارج از راه شیری هستند، یک دوره ی مهم در کیهانشناسی آغاز شد. لیویت توانسته بود با یک سری محاسبات و تکنیک ها نشان دهد که این سحابی ها، بسیار دور تر از راه شیری قرار گرفته اند و دیگر جایز نیست آنها را در دسته ی سحابی ها قرار دهیم؛ آنها سحابی نیستند، کهکشان اند!
هابل در رصدخانه پالومار دست به کار شد و با استفاده از تکنیکی که لیویت کشف کرده بود، مشغول رصد این کهکشان ها شد و به نتیجه جالب تری نیز رسید. او به درستی پی برده بود که کهکشان ها به نسبت فاصله شان، با سرعت متناسبی از فاصله شان با ما در حال دور شدن هستند؛ هر چه قدر دور تر باشند، با سرعت بیشتری از ما فاصله میگیرند!
یک کشیش بلژیکی بنام ژرژ لومتر، با این استدلال که «اگر سنگی را دیدید که دارد از شما فاصله میگیرد و به سمت بالا حرکت میکند، مطمئن باشید یک زمانی پایین و نزدیک به شما بوده» توضیح داد که باید جهانی که در حال رصد آن هستیم و با نرخ معینی درحال انبساط یافتن است، یک زمانی در یک محدوده ی بسیار کوچک یا به عبارت دقیق تر، در یک نقطه جمع بوده باشد و دچار تکینگی بوده است. او اسم آن نقطه را گذاشت «اتم نخستین».
بعد ها مخالفان این ایده، با خنده ای تمسخر آمیز یک نام زیبا تر برای این ایده یافتند: بیگ بنگ!
هیچ کس فکر نمیکرد که به این زودی ها، ایده ای مثل اتم نخستین که مورد تمسخر بسیاری قرار گرفته بود، با افزایش شواهد و مدارک، تا این اندازه مورد توجه و اعتبار قرار بگیرد!
لومتر به خوبی توضیح داده بود که این جهان باید فرآیندی معکوس را طی کند تا به نقطه اول برسد، یعنی تکینگی زمان بیگ بنگ! ۱۳/۸ میلیارد سال قبل.
ایده و پیشنهاد لومتر بود که توانست محاسبه کند که جهان ۱۳/۸ میلیارد سال سن دارد.
اما حالا وقتش رسیده که به سوال نخست مان بازگردیم و از آنجایی که پاسخ سوال نخست به سوالمان درباره منشا کیهان نیز پاسخ خواهد داد، بدان بپردازیم.
احتمالا یادتان هست که چند پست قبل، درباره ی محدود کردن فضا توضیحاتی دادم و فهمیدیم که برای بررسی اثرات گرانش در ابعاد بسیار بسیار ریز، باید یک ذره را جهت آزمایش مان در منطقه ی بسیار محدود و کوچکی از فضا قرار بدهیم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد. اما از آنجا که رابطه عدم قطعیت هایزنبرگ اجازه نمیداد ذره را تا حد دلخواه محدود و محدود تر کنیم، چرا که هرچقدر مقیاس کوچک تر بشود، سرعت گریز ذره بیشتر میشود، بنابراین از یک اندازه ای کوچک تر دیگر نمیتوانستیم ریز تر بشویم. آن اندازه را پلانک محاسبه کرده بود، همان اندازه ای که آخرین زمان ممکن برای محدود کردن ذره میشد در نظر گرفت و دقیقا آخرین مقیاس زمانی قبل از تبدیل ذره به سیاهچاله بود. آن مقیاس اندازه را «طول پلانک» و آن مقیاس زمانی را «زمان پلانک» مینامیم. از این اعداد کوچکتر در طبیعت نداریم.
حالا بیایید در نظر بگیریم که یک الکترون میخواهد به هسته ی اتم نزدیک بشود تا بر روی آن سقوط کند. برای این تصورمان از سقوط الکترون روی هسته اتم، باید مقیاس اندازه ی مدار چرخش الکترون به دور هسته را کوچکتر و محدود تر کنیم تا حدی که نزدیک به هسته اتم برسد و در نهایت بخواهد سقوط کند. این اتفاق هرگز نمی افتد!
چرا که از یک حدی بیشتر، نمیتوانیم مقیاس فضایی را که الکترون دارد دور هسته اتم میچرخد را محدود و کوچک در نظر بگیریم، دقیقا بخاطر عدم قطعیت هایزنبرگ و مبحثی که مفصل تر در پست های قبلی توضیح داده شد. یک نیروی کوانتومی عجیب الوجود، از سقوط الکترون به روی هسته جلوگیری میکند!
حالا اگر سفری شگرف به ۱۳/۸ میلیارد سال قبل داشته باشیم، اگر سیر انبساط جهان را معکوس طی کنیم تا به گذشته برویم و درواقع شاهد انقباض کیهان باشیم تا به نقطه ی نخستین برسیم، آیا در نهایت واقعا به یک نقطه میرسیم؟! آیا در نهایت همه چیز آرام و قرار میگیرد و تبدیل به یک نقطه ی بی حجم و اندازه میشود؟! عدم قطعیت چه میگوید؟

☺️کانال تخصصی فیزیک و نجوم💥

💥 @Nuclear_ph_ysics 💥

Physics & Astronomy

14 Aug, 20:55


آیا فیزیکدان ها، نقاش اند؟
شاید تصور درستی از نقاشی در ذهن مردم وجود نداشته باشد! شاید یک نقاش بتواند فیزیکدان بهتری باشد و بلعکس؛ یک فیزیکدان بتواند نقاش بهتری باشد!
همه چیز به تخیل باز میگردد. وجه اشتراک هنر و علم! چیزی که شاید بین هنرمندان و فیزیکدان ها مشترک است.
اگر یک نقاش از تخیل خود استفاده نکند برای خلق اثری جدید، اسمش اصلا نقاش نیست! این روزها زیاد میبینیم نمونه هایی از اشخاص را که تمام وضعیت های ذهنی، تفکرات شان، علایقشان و همه ی آنچه را که نمیتوانند بروز دهند را کنار گذاشته و صرفا به کپی کردن اشیای اطرافشان در وضعیتی معین و خاص، روی بوم نقاشی شان اکتفا میکنند.
نقاشی را میتوان روشی برای نشان دادن و بیرون ریختن محتویات درونی دانست، میتوان باهاش ارتباط ایجاد کرد!
کاری که اگر هایزنبرگ با فیزیک نمیکرد و در شبی معروف، در پارکی نزدیک به کوپنهاگ به چراغ ها دقت نمیکرد، شاید هیچگاه کوانتوم به اینجایی که الان هست، نمیرسید!
تخیل!
وجه اشتراکی مهم که باعث شده بود هایزنبرگ پیش خودش چنین فکر کند که چه میشود وقتی یک مرد از کنار آن لامپ ها که هر کدام از دیگری در فاصله ی نسبتا زیادی قرار گرفته اند، عبور میکند، وقتی زیر نور چراغ است، دیده میشود و بنابراین میتوان وضعیت مکانی، زمانی و حتی سرعت مرد را معین کرد، اما وقتی مرد از محدوده روشنایی چراغ خارج میشود، ناگهان در تاریکی محو و ناپدید میشود و چند لحظه بعد، زیر نور چراغ بعدی ظاهر میشود؟

آیا آن مرد واقعا ناپدید میشود؟
یا به واسطه تاریکی و نبودن نور است که ما نمیتوانیم از آن مرد اطلاعات دریافت کنیم و وضعیتش را دقیقا مشخص کنیم؟
آن شب ها در آن زمان، واقعا تاریک بود! مثل شهر های امروزی، آسمان نورانی نبود. وقتی هایزنبرگ مینویسد که آن مرد در تاریکی بین دو لامپ ناپدید میشد، واقعا میتوان تصور کرد که او را نمیدیده است و به معنای واقعی کلمه، او ناپدید میشده!
اما هایزنبرگ به خوبی و با دقت زیاد میتوانسته پیش بینی کند که چند لحظه بعد، آن مرد در محدوده نور لامپ بعدی پدیدار خواهد شد، چرا که مرد عمیقا و ذاتا و واقعا ناپدید نمیشده است، بلکه بخاطر نبودن نور بوده است که او از نظر هایزنبرگ ناپدید میشده.

هایزنبرگ با تخیل فراوان پیش خودش فکر کرد که چه میشود اگر همین اتفاق در ابعاد ریز کوانتومی نیز بیافتد و مثلا یک الکترون، بین دو برهم کنش واقعا ناپدید شود؟
اینکه میگویم «واقعا» ناپدید شود، یعنی جدی جدی ناپدید شود و دیگر نتوان پیشبینی کرد که الکترون در لحظه بعد کجاست!
کاملا برخلاف آن مرد که میشد پیش بینی کرد چند لحظه بعد به لامپ بعدی میرسد!

با این وضعیت، دیگر ریاضیات و قوانین سابق کار نمیدهند. حالا دیگر واقعا با یک الکترون ناپدید شده طرفیم که غایب است! و ما میخواهیم پیشبینی کنیم!
اما بر چه اساسی و با چه معیار هایی باید پیشبینی کنیم؟
حقیقت این است که هیچ معیاری و مبنایی وجود ندارد!
ما فقط یک تابع موج داریم که احتمالات را بررسی میکند، همیشه یک عدم قطعیتی وجود دارد چون واقعا الکترون تحت بررسی غیب شده!
بنابراین اصلا وضعیت آن الکترون، پیش بینی پذیر نیست!

این ماجرا یک نکته مهم دارد که اکثر مخاطبان این پست، نسبت به آن آگاهند. این نکته را تابحال شاید چندین بار شنیده ایم و برایمان آشناست. نکته این است که اگر بخواهیم از ابعاد کلاسیک و بزرگ مقیاس به ابعاد ریز و کوانتومی برویم تا ببینیم آنجا چه اتفاقاتی می افتد، باید از پافشاری و اصرار بیجا بر قوانین قبلی دست برداریم و قوانین کوانتومی را جدی بگیریم!
به خوبی فهمیدیم که در ابعاد کوانتومی، با عدم قطعیتی طرفیم که هرگز راهی برای گریز از آن نیست؛ چرا که هایزنبرگ با تخیل قوی که داشت، به خوبی فهمیده بود که عدم قطعیت در ابعاد بزرگ مقیاس، ناشی از نقص اطلاعات دریافتی از سوژه مورد بررسی است اما در ابعاد کوانتومی، موضوع این نیست که اطلاعات ما از ذرات و سوژه مورد بررسی ناقص است، بلکه موضوع این است که واقعا اطلاعات ناپدید میشوند و کاملا تصادفی در یک موقعیت خاص دوباره این اطلاعات ظاهر میشوند و دوباره ناپدید میشوند…!
پس عمیقا شاهد عدم قطعیتی در ذات طبیعت هستیم.
حالا بیایید بازگردیم به ۱۳/۸ میلیارد سال قبل. همان نقطه ی داغ و تکین اولیه. همان نخستین اتم. همان بیگ بنگ تمسخر آمیز!
آنجا دیگر قوانین جهان بزرگ مقیاس چندان کار نمیکنند. آنجا لزوما باید با مکانیک کوانتومی منشا جهان را بکاویم. همیشه سوالی طرح میکنیم که بی جواب رها میشود: قبل از بیگ بنگ، چه بوده است؟!
شاید کوانتوم بتواند کمی بهتر توضیح بدهد که چه رخ داده، پاسخی زیباتر، عجیب، حیرت انگیز، شگفت آور و انقلابی!

بین سوال مان درباره «منشا کیهان» و «علت عدم سقوط الکترون به هسته ی اتم» باید ارتباطی وجود داشته باشد!
پس اول بیایید بپرسیم: چرا الکترون به روی هسته اتم سقوط نمیکند؟

🟠کانال تخصصی فیزیک و نجوم🌕

⚪️ @Nuclear_ph_ysics 🌌

Physics & Astronomy

12 Aug, 19:21


🌐 کانال معرفت‌شناسی

«اگر واقعاً جوینده حقیقت هستید، لازم است حداقل یک بار در زندگی خود تا آنجا که ممکن است در همه چیز شک کنید.» - رنه دکارت

⁉️آیا همه باورهای ما درستند؟
⁉️چطور می‌توانیم از درستی باورهایمان مطمئن باشیم؟
⁉️اصلا درست بودن یک باور به چه معناست؟

🎯 اگر از کندوکاو‌های فلسفی لذت می‌برید کانال معرفت‌شناسی اطلاعات جامع و مفیدی به شما می‌دهد.

https://t.me/EpistemeHub
https://t.me/EpistemeHub

Physics & Astronomy

29 Jul, 23:47


آخرین مقیاس ممکن جهت بررسی بخشی از فضا را میتوان محاسبه کرد. این همان کوچکترین حدِ محدود سازی یک ناحیه از فضاست که در آن ناحیه، ذره ای را مورد بررسی قرار داده ایم تا به خواص بنیادین گرانش در مقیاس های بسیار بسیار کوچک(کوچکترین مقیاس ممکن که وجود دارد) پی ببریم.

بیایید روش محاسبه ی آخرین مقیاس ممکن برای محدود کردن فضا را مرور کنیم:

Lₚ = √ ℏG/c³

در این معادله، L نماد طول است و اندیس p به نام پلانک اشاره دارد و درواقع میخواهیم طول پلانک را محاسبه کنیم که روش محاسبه اش با بکارگیری سه ثابت معروف و مهم در طبیعت، از سه نظریه فیزیک ممکن میشود.
ℏ = h/2π
اِچ بار همان ثابت پلانک است که کاهیده شده است. ثابت پلانک را مدیون محاسبات ماکس پلانک در مکانیک کوانتوم هستیم.
ثابت بعدی G است که نیوتون آن را برای اولین بار ارائه کرد. البته قبل از نیوتون نیز تلاش های موثری توسط گالیله انجام شده بود اما تکمیل کننده ی این راه و رسم، نیوتون بود.
سومین ثابت نیز c است. همان سرعت نور خودمان در نسبیت اینشتین.

حالا میبینیم که کوچکترین مقیاس طولی ممکن در طبیعت را که بسیار پرکاربرد خواهد بود برای پیشبرد علم و مثل چراغی در تاریکی این تونل وحشت میدرخشد، میتوانیم محاسبه کنیم و نتیجه این محاسبه را که پلانک زحمتش را کشید، تقریبا یک قدم در میان، در اکثر نواحی این تونل به شکل های مختلف و بعضا مبهم و گُنگی خواهیم دید!

میخواهیم دریابیم که گرانش عمیقا چیست؟!
چرا ذره ی حامل(گراویتون) ندارد؟
اگر دارد، کو؟ کجاست؟
اگر ندارد، چرا ندارد؟ مگر چه فرقی با بقیه نیروهای بنیادی طبیعت مثل الکترومغناطیس که برادر گرانش است(هم گرانش و هم الکترومغناطیس تحت نیروهای جاذبه ای شناخته میشوند) دارد؟
چه ارتباط جادویی و اسرارآمیزی بین جرم و گرانش وجود دارد که هرکجا جرم باشد، گرانش هم حاضر است؟
و ارتباط دقیق و شگفت انگیز گرانش با زمان چیست؟(میدانیم هرکجا گرانش بیشتر باشد، زمان کندتر میگذرد)

متاسفانه در انتهای داستان، کسی که این مسیر را آغاز کرده بود و داشت خوب پیش میرفت، کسی که شاید قرار بود پاسخ هایی زیبا به این سوالات بدهد، کسی که بزرگترین فیزیکدان روسیه بود، در آن زمان توسط یکی از افرادی که مثل ۹۵ درصد جمعیت مردم جهان فکر میکرد، به اعدام محکوم شد.
ماتوی در روز ۱۸ از ماه فوریه در سال ۱۹۳۸ ، در سن ۳۰ سالگی اعدام شد. بهتر است بگوییم به قتل رسید!

و این تونل با مسیری تاریک و هولناک و البته اغواگر، هر از چند گاهی توسط کنجکاوترین مردم جهان، همان هایی که مثل ۹۵ درصد مردم فکر نمیکنند، کاویده میشود. هنوز امیدی هست! شاید به همین زودی ها بفهمیم جهان چیست!
اصلا چگونه وجود دارد؟!
این سوالات چندان هم بی پاسخ نمانده اند!
دست کم امروز میدانیم که بافت فضا همان میدان گرانشی است! میدانی که حاصل تخیل فارادی بود!
و عامل تخیلات فارادی، نیوتون بود و ماکسول هم بعنوان ریاضیدانی درخور، از فرصت استفاده کرد و تخیلات فارادی را معادله بندی کرد!
تخیل!
یک وجه اشتراک مهم!
وجه اشتراکی میان تمام اندیشمندان و دانشمندان و هنرمندان تاریخ!
وجه اشتراکی هولناک که همه چیز را امروز مدیونش هستیم.
سوالی که میتوان پرسید این است که آیا فیزیکدان ها، نقاش اند؟!

⭐️کانال تخصصی فیزیک و نجوم🌜

🔴 @Nuclear_ph_ysics 🟡

Physics & Astronomy

27 Jul, 13:10


وقتی وارد محیطی تاریک مثل تونل وحشت میشوید، قوه تخیل تان بیش از هر زمانی فعالیت خواهد کرد. تاریکی و عدم دسترسی کافی به واقعیت اطراف مان، آنقدر گیج کننده هستند که مغز به تخیلی ترین نتایج ممکن میرسد و گاهی حتی این مرز را، یعنی تخیلی ترین نتایج را هم رد میکند و پا فراتر میگذارد!

یک فرض تخیلی را باهم مرور کنیم:
فرض کنید میخواهیم ببینیم گرانش در کوچک ترین مقیاس ها چگونه عمل میکند و عمیقا گرانش چه تعریفی در این مقیاس ها دارد؟
برای شروع، فرض کنید میخواهیم سفر کنیم به یک نقطه ی بسیار بسیار کوچک و ریز در فضا.
برای این کار، باید معلوم کنیم که این نقطه کجاست و چه مقیاسی را در بر میگیرد. بنابراین یک ذره ریز را در آنجا قرار میدهیم. در پست های پیشین کانال مان، درباره رابطه عدم قطعیت هایزنبرگ توضیح دادم و با در نظر گرفتن نتایج این رابطه، به خوبی میدانیم که برای مدت زمان نسبتا طولانی نمیتوانیم ذره را در یک نقطه ثابت از فضا نگه داریم؛ چرا که عدم قطعیت هایزنبرگ ایجاب میکند ذره، خیلی زود پس از قرار گرفتن در نقطه ای از فضا، از آن محدوده به سرعت بگریزد.
هر چه قدر بخواهیم محدوده مورد بررسی مان در فضا را کوچکتر کنیم تا بنیادین تر فضا را مورد بررسی قرار بدهیم، ذره با سرعت بیشتری خواهد گریخت.
با در نظر گرفتن نسبیت اینشتین، میدانیم که هرچه سرعت ذره بیشتر بشود یعنی انرژی بیشتری دارد و هرچه در یک نقطه انرژی بیشتر بشود، فضای اطراف آن نقطه نیز بیشتر خمیده خواهد شد.
اگر به محدود کردن مقیاس های اندازه(طول) در آن محدوده ی مورد بررسی ادامه بدهیم، از نظر محاسباتی به جایی میرسیم که دیگر به آن محدوده ی بسیار ریز و کوچک که قصد بررسی اش را داشتیم، دسترسی نخواهیم داشت! زیرا نسبیت به ما اجازه دسترسی به درون فضایی خمیده که دچار تکینگی شده است را نمیدهد!

درواقع اتفاقی که افتاده، این است که ذره فرضی ما، با محدود کردن محل استقرارش، دچار افزایش هرچه بیشتر انرژی شده(زیرا با سرعت بیشتری میگریزد) و در نهایت این انرژی به قدری افزایش یافته که فضای اطرافش را دقیقا مثل یک سیاهچاله به دور خود پیچیده و دیگر به درون این فضا که همان ذره است دسترسی نداریم، مثل فضای داخل یک سیاهچاله!

اگر فکر میکنید این صرفا یک داستان علمی-تخیلی است، هم باید تایید کنم و هم بگویم عین واقعیت است!
در جهانی به این اندازه عجیب و اغواگر، آیا کشته شدن بزرگترین فیزیکدان روسیه به دست رهبر زمان خودش دور از انتظار است؟

این چنین شد که ذره مورد نظرمان برای بررسی کوچکترین مقیاس فضا از دسترس مان خارج شد، اما آیا تمام ماجرا همین است؟
چرا نتوانیم آخرین زمان ممکن قبل از تبدیل فضای اطراف آن ذره را به سیاهچاله، بررسی کنیم تا به سوالات مان پاسخ داده شود؟
مقیاس طولِ آن آخرین لحظه ی دسترسی مان به ذره و فضای اطرافش که هنوز به سیاهچاله تبدیل نشده است، چه اندازه ای است؟

🪐کانال تخصصی فیزیک و نجوم

🧬 @Nuclear_ph_ysics 🧬

Physics & Astronomy

27 Jul, 11:55


بیایید به داخل یک تونل وحشت برویم تا کمی هیجان انگیزتر از الان، پس از طی کردنش به روزمره مان بازگردیم!

میخواهم روایتی شگفت انگیز را در طی پیمودن این تونل برایتان نقل کنم.
تقریبا ۱۰۰ سال است هیچ گفتگویی رخ نداده! سکوتی سهمگین بعد از یک دوره ی پر سر و صدای همه گیر و مفید که دو یادگاری از خود به جای گذاشتند: نسبیت و کوانتوم!
از آخرین گفتگوی اساسی بین اساتید فیزیک، نزدیک به ۱۰۰ سال میگذرد و چنان سکوتی پس از آخرین گفتگو بر جهان فیزیک حاکم شده که گویی به عجیب ترین نقطه ی تاریخ علم رسیده ایم! به نقطه ای که جز حیرت و سردرگمی، گویا هیچ چیز دیگری برایمان نداشته!

یک پیشفرض خنده دار را که بالغ بر بیش از ۹۵ درصد از مردم جهان حتی به آن کوچکترین شکی هم ندارند را باهم کنار خواهیم گذاشت تا اجازه ی ورود به تونل را برایمان صادر کنند: فکر نکنید عمیقا در طبیعت وجودتان را میتوانید بفهمید و فکر نکنید اصلا با مطالعه فیزیک یا فلسفه، قرار است پاسخی درخور بیابید که اصلا بنا باشد که آن را بفهمید!
همینقدر عجیب!
موضوع چیست؟!
اشخاصی در طول تاریخ بشریت قدرت گرفته اند که در مغز همه ی آن ۹۵ درصد جمعیت جهان که به نفهمیدنشان شک ندارند، افراد فهیمی بوده اند!
این اشخاص در روسیه دست به جنایاتی زده اند که حتی آن زمان نمیفهمیدند که به معنای دقیق کلمه، دارند چه میکنند؟
این اشخاص، افرادی را به قتل رساندند که میتوانستند تحول گرا باشند.
فردی حیرت انگیز بنام ماتوی برونشتین که عمیقا به تصوراتمان از گرانش، نسبیت و کوانتوم شک داشت و معتقد بود یک تغییر دید اساسی به همه معادلاتمان باید داشته باشیم. او قربانی دست یک شخص فهیم البته از نگاه ۹۵ درصد مردمش، در زمان خودش، بود.
مانند اکثر قصه ها که همه چیز به آرامی پیش میرود تا ناگهان یک مرگ شکوهمند را شاهد میشویم، انتهای این تونل هم با یک قتل روبرو خواهیم شد!

ماتوی یک دوست صمیمی بنام لف لاندائو داشت که تصور میکرد با وجود نوسانات کوانتومی، نمیشود مولفه های میدان الکترومغناطیسی را در یک نقطه بسیار ریز و کوچک در فضا بصورت دقیق اندازه گیری کرد.

بور بزودی با او مخالفت کرد و طی دلایلی که بهشان استدلال کرد، نشان داد که لاندائو در این رابطه تصور درستی ندارد و درواقع تناقضی بین کوانتوم و بررسی میدان الکترومغناطیسی در فضای کوچک وجود ندارد. البته تاکید کنم که مسئله خیلی مفصل تر از این حرف هاست اما فعلا از موضوع میگذریم تا به اصل مطلب بپردازیم.

خیلی زود ماتوی به تصور نادقیق و کلی لاندائو پس از بور شک کرد، چرا که در وهله اول به استدلال های بور شک کرده بود!
جهت رفع سوبرداشت های احتمالی، بهتر است تاکید کنم که ماتوی با بور درباره عدم تناقض بین نوسانات کوانتومی و بررسی میدان در یک نقطه ریز از فضا مخالفتی نداشت، بلکه این مخالفت از جنس شک، فقط زمانی بوجود می آمد که بجای بررسی یک مولفه از میدان الکترومغناطیس در نقطه کوچکی از فضا، به بررسی گرانش در یک نقطه بسیار کوچک از فضا میپردازیم!
اما اصلا قضیه چیست؟
اینهایی که گفتم چه معنا و مفهومی دارند؟
بهتر است اول بگویم موضوع دقیقا از چه قرار است و چه چیز بین دو نیروی جاذبه یعنی گرانش و الکترومغناطیس متفاوت است که در جریان میدان الکترومغناطیس حق با بور است اما درباره گرانش حق با بور نیست! بلکه حق با لاندائو است!

با یک مثال فرضی در پست بعد توضیح خواهم داد.

🪐کانال تخصصی فیزیک و نجوم🔭

🎲@Nuclear_ph_ysics 🫶

Physics & Astronomy

16 Jul, 07:44


ماده تاریک، تاریخچه و نظریه های رایج
3️⃣قسمت سوم

📅پنجشنبه، ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳

🗣️ارائه توسط: دکتر احسان یوسفی

- پژوهشگر فعال IPM
- دکترا کیهانشناسی از IPM
- ارشد ذرات بنیادی و میدان ها از دانشگاه شهید بهشتی
- کارشناسی فیزیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی

🔴#محل_برگزاری
☢️
#‌سوپر_گروه_تخصصی فیزیک و نجوم:

https://t.me/joinchat/71iL3giJ9cY3ZTdk

⚛️کانال علمی:
@Nuclear_ph_ysics

Physics & Astronomy

20 Jun, 00:16


🎙 #سخنرانی
3️⃣قسمت سوم
💡موضوع: ماده تاریک، تاریخچه و نظریه های رایج

📆تاریخ ارائه : پنجشنبه، ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳

ساعت ارائه : ۲۲ به وقت ایران

🗣️ارائه توسط: دکتر احسان یوسفی

- پژوهشگر فعال IPM
- دکترا کیهانشناسی از IPM
- ارشد ذرات بنیادی و میدان ها از دانشگاه شهید بهشتی
- کارشناسی فیزیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی

🔴#محل_برگزاری
☢️#‌سوپر_گروه_تخصصی فیزیک و نجوم:

https://t.me/joinchat/71iL3giJ9cY3ZTdk

⚛️کانال علمی:
@Nuclear_ph_ysics

Physics & Astronomy

28 May, 23:01


فایل مربوط به سخنرانی جلسه دوم ماده تاریک توسط دکتر احسان یوسفی

برگزار کننده جلسه:
سوپر گروه تخصصی فیزیک و نجوم

Physics & Astronomy

27 May, 23:13


ماده تاریک، تاریخچه و نظریه های رایج
« قسمت دوم
2️⃣»

پنجشنبه، ۳ خرداد ماه ۱۴۰۳

#ارائه_توسط
دکتر احسان یوسفی

- پژوهشگر فعال IPM
- دکترا کیهانشناسی از IPM
- ارشد ذرات بنیادی و میدان ها از دانشگاه شهید بهشتی
- کارشناسی فیزیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی

🔴#برگزار_شده_در:
سوپر گروه تخصصی فیزیک و نجوم:
https://t.me/joinchat/71iL3giJ9cY3ZTdk