انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋 @novelcalink Channel on Telegram

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

@novelcalink


••• لینک کانال های تمامی رمان های انلاین رو براتون ب اشتراک میزاریم
لف ندید کانال خصوصی میشه

novelcalink (Persian)

آیا علاقه‌مند به خواندن رمان‌های آنلاین هستید؟ آیا دنبال یافتن لینک‌های مستقیم و راحت برای دسترسی به رمان‌های مورد علاقه‌تان هستید؟ اگر پاسخ شما بله است، کانال تلگرامی ما با نام novelcalink یک گزینه عالی برای شما است. در این کانال، تمامی لینک‌های رمان‌های آنلاین را برای شما به اشتراک می‌گذاریم. به صورت کاملا رایگان و بدون هیچ گونه محدودیتی، شما می‌توانید از این لینک‌ها برای دسترسی سریع و آسان به رمان‌های مورد علاقه‌تان استفاده کنید. در کانال novelcalink، هیچ رمانی از دسترس شما خارج نخواهد بود و شما می‌توانید به آسانی به کانال‌های خصوصی ما دسترسی پیدا کنید. پس دیگر وقت تلف کردن در جستجوی لینک‌های رمان‌های آنلاین را از دست ندهید و به کانال novelcalink بپیوندید. از این به بعد، دنیای رمان‌های آنلاین به شما یک کلیک فاصله دارد. همراه ما باشید و از لذت خواندن رمان‌های محبوبتان بهره‌مند شوید.

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

30 Apr, 04:25


♡چنل آنلاین عاشقان رمان♡

دلداده گناهکار
#دلداده_گناهکار

https://t.me/+U9UThVBYTjk0ZmU0

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

17 Apr, 20:54


#باد_صبا (قسمت دوم)
باد صبا
https://t.me/joinchat/AAAAAEE_opTiYF-K_SfUCQ

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

09 Mar, 14:39


https://t.me/joinchat/AAAAAFRHsiapU7yftMmxzA

شاه نشین عمارت دلگشا
#شاه_نشین_عمارت_دلگشا

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

08 Mar, 20:06


سیلی محکمی به واژنـم زد و دستمالو محکم لای پام کشید.

از خجالت زیاد بلند بلند گریه میکردم.

حرصی غرید:
-انقدر زانوهاتو بهم نچسبون بذار ببینم چه بلایی سر خودت اوردی توله سگ

-ا..اروند جونم

-نشنوم صداتو سلیطه

برای اینکه نتونم بلندشم دستامو به بالای تخت بسته بود و با اخم های درهم مشغول تمیز کردن پایین تنه‌ی زخمی و دردناکم بود.

-ا..اروند توروخدا و..ولم کن. خو..خودش خوب میشه...لطفا خیلی خجالت میکشم.

-افرا اگر یه بار دیگه تکون بخوری میرم خالمو صدات میکنم تا اون بیاد معاینت کنه... اون وقت میفهمی لـخت بودن جلوی شوهرت سخت‌تره یا یه زن غریبه!

قلبم تو دهنم و زبونم سریع بند اومد.

شروع کرد به غرغر کردن...
-فقط یه بار دیگه تو بشین رو اون دوچرخه ببین چیکارت میکنم... صبر کن آتیشش میزنم من اونو!

حتی با وجود درد زیادم نمیتونستم از دوچرخم  بگذرم. نباید بخاطر یه افتادن از دستش میدادم.

-نه لطفا من بدون دوچرخم میمیرم!

حرصی دستی به کشاله‌ی رانم کشید و کِرِم ضددردی که دستش بود رو با شدت بیشتری بینه‌پـاهـام کشید.

-خاک بر سر من... زنای مَردم نمیتونن بدون شوهراشون زندگی کنن، برای مـا بدون دوچرخش!

میدونستم از نگرانی زیاد دیونه شده و چون خیلی ناراحته داره انقدر با خشونت رفتار میکنه اما تحمل حرکت وحشیانه دستش روی قسمت بریده و له شده تنم دیگه ممکن نبود.

-اروند... آرومتر خیلی د..دردم میاد.

بی اهمیت ادامه داد و آخرسر وقتی صدای جیغم بلند شد، به خودش اومد و سریع بغلم کرد.

-خیلی خب... باشه... هیس تموم شد دیگه

با لب های ورچیده گفتم:
-دردم گرفت.

دستامو باز کرد و شروع کرد به بوسه بارون کردن سر و صورتم.

-آخ آخ از دست این لوس بازیات پیر شدم من دختر

ملحفه‌ی نازکی را روی تنه لختم انداخت.

سواستفاده گرانه لب زدم:
-اروند جونم

کمی خیره نگاهم کرد و بعد بی‌طاقت جلو اومد و محکم بوسیدم.

-جون اروند؟ قربونت برن من خیلی دردت اومد خوردی زمین؟ آره نفس من؟!

-آره ولی بخاطر دوچرخه نبود یعنی چون خیابون خیلی چاله چوله داشت افتادم، ممکن بود بدون دوچرخه هم بیفتم یعنی...

با خیسی و زیاد یک دفعه ای که حس کردم حرفم قطع شد و اروند اروم سر کج کردد

خون خیلی بیشتر از قبل از جای زخمم فواره کرده و همه ی ملحفه رو سرخ کرده بود.

فریاد عصبانی و دیوانه وار اروند تو اتاق پیچید و...

فقط ببینید دختر کم سن و سال سادمون چه بلاهایی سر شوهر غیرتی و حساسشه میاره😑🤦‍♀
https://t.me/joinchat/pKkMVa7KV0U4MmQ8

#پیشنهاد‌‌ویژه‌نویسنده💌

#رده‌سنی‌رعایت‌شود
بزرگسال❤️‍🔥ممنوعه❤️‍🔥

https://t.me/joinchat/pKkMVa7KV0U4MmQ8

همراه‌با400پارت‌آماده🛑

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

05 Mar, 20:00


#پارت_۵۰

پشمام بخون ببین چه خبره 👇🏻🔥🔞
دختره شوهر داره اما میره به صاحبکار‌ش میده😱🔞
https://t.me/+m7qu21b9DK9lNDY8
https://t.me/+m7qu21b9DK9lNDY8
روی بهشتشو بوسیدم و به سوراخش نگاه کردم که دل دل میزد. خدایا، این دختر نقاشی تو بود!

_ ولم کن لعنتی، تو حالیت نیست داری چیکار می کنی، الان شوهرم میاد..

مستی کار خودش رو‌کردخ بود که در مقابل حرفاش واکنشی نشون ندم.
مردونگی کلفتمو در آوردم و قبل اینکه به خودش بیاد با ضرب توش فرو کردم.‌

صدای جیغ پر دردش با آه پر لذت من همراه شد.‌
لعنتی!
انقدر تنگ بود که حتی نمیتونستم عقب و جلو کنم.‌‌... من مردونگیم از تنگیش درد گرفته بود، حسنا هم از درد چشم‌هاش رو فشرده بود و سینه‌ام رو با دستاش فشار می‌داد بلند‌تر از قبل با التماس  گفت:

_ نکن لعنتی نکنن..عوضی، آشغال..

حرفاش انقدر جریم کرد که با حرص خودمو در آوردم و قبل اینکه به خودش بیاد بدون مکث تمام حجم خودمو‌ با ضرب توی پشتش فرو کردم و آهم از حجم سوراخش که دور مردونگیم تنگ‌تنگ شده بود بلند شد.‌

جیغ کشید.
جیغش انقدر بلند بود که می‌دونستم به گوش اهل خونه می‌رسه، ولی خوب الان مهم این سوراخی بود که دور مردونگیم دل دل میزد.

_جان جان!
ببین چجوری گاییدمت!

با صدایی که می‌لرزید دستشو روی رونم گذاشت تا خودمو داخل تر نکنم و گفت:«

_جر خوردم! ارسلان درد داره...حیون ولم کن الان همه بیدار می‌شن آبروم می‌ره...

ولی من تازه سیخ شده بودم و دیگه هیچی حالیم نبود.
دوباره خودمو عقب کشیدم و درحالی که تا ته خودمو توش می‌کردم گفتم:«

_چیشد؟ زیر سالارم کم اوردی؟

صدام از لذت می‌لرزید و سوراخش هی دور مردونگیم تنگ تر میشد.‌
جنده تنگ من!
انگشتمو توی‌ سوراخ جلوش فرو کردم و درحالی که به صورتش که از درد جمع شده بود نگاه می‌کردم گفتم:«

_چیشد؟ شوهرت عرضه نداشت  از این سوراخا کار بکشه که اینجوری تنگ‌موندن و دارن زیرم پاره میشن...
https://t.me/+m7qu21b9DK9lNDY8
بیا ببین تو پارت بعدیش چه خبره 😳♨️
زت سرایدار رو جر میده 💦..
دختره شوهرش عقیم و حامله می‌شه😱شوهرش می‌فهمه با صاحبکارش رابطه داره🔞♨️

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

04 Mar, 07:32


تریسام رابطه‌پدروپسرحاجی یک‌دختر 🔞💦🔥

نگاهی به باسن #برجستش کرد با #حس شهوت #بیشتری قرص رو #تو آبمیوه حل کرد
_اومم امشب چه بهشتی رو #بکنم من اخخخ لعنتی #دافیه

تنه داغ از شهوتم توسط دستاشون دستمالی میشد انگشت فاکش رو #واژنم نشست دستامو به سرش رسوندم
+اوممم..آه چمه‌اهههه‌چرااینقدح_شریم
زبون شهیاد رو گلوم نشست تیکه لباسمو تو #تنم‌پاره کرد
_یکم مشتاق جرخوردن زیر دونفری..!!
#باسنمو بلند کرد
هم زمان دوتاشون تو #سوراخام ضربه زدن +اههههه
دوتا مردونگی #کلفت سوراخامو #جرمیدادن دردهای لذت #بخشی #پایین تنم حس میکردم اه #داشتم ار ضا میشدم..!
https://t.me/+lh20GsM3PEFkM2E8
https://t.me/+lh20GsM3PEFkM2E8
https://t.me/+lh20GsM3PEFkM2E8

اولین رابطه 2 نفره حاجی و باباش با جنده🔥💦

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

27 Feb, 07:55


#درخاستی

•°𝑴𝑨𝑯𝑫𝑰𝒀𝑬𝑯°•:
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEg9jnyH-ZBTeSNCRQ
شوهر غیرتی من🦦🫧
عروس ارباب زاده
#عروس_ارباب_زاده(فصل دوم)
#شوهر_غیرتی_من(فصل اول)

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

24 Feb, 17:26


درخاستی

https://t.me/+pJutVfJYXI0wODY0

ستین
#ستین

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

31 Jan, 08:51


#هــلـو_آبــدار 🔥🔥

#پارت1 🍑💦


-پرهای #بهشتتو وا کن میخوام #کلفتمو داخلت جا کنم

خیس عرق از درد نالیدم:
-ایییی کیارش نکن خیلی #کلفتی..

اسپنک محکمی به #باسنم زد و بی مقدمه #مردونگیش و تو #تپلم کرد.
-خفه شو #جن*ده، تو صبح تا شب باید زیر کلفت من جر بخوری..🔥💦

تند تند تو #بهشتم #تلمـ*به میزد، انقدر شدتش زیاد بود که سینه های بزرگم بالا پایین میشد و   کیارش پشت سر هم بهشون سیلی میزد.
-زیر کی داری #جن*ده میشی هان؟ کی داره سوراخ گشادتو #میگاد ؟الان دوتایی عقب جلوتو یکی میکنیم..

با صدای باز شدن در سر بلند کردمو با چشمای درشت شده سهیلی رو دیدم که #مردونگیش رو تو دستش گرفته بود در حالی که مارو دید میزد #جق میزد..💦💦

-بیا دوتایی جنده اش کنیم سهیل، تو تپلشو بگا من سوراخ تنگ پشتشو..

توی اتاق بیمار منو روی تخت خوابونده بود و با تمام توانش داخلم تلمبه میزد

سهیل جلو اومد و با خنده گفت:
-داگیش کن پسر، دوست دارم اول حسابی #سالارمو لیس بزنه

کیارش دست به دور کمر باریکم انداخت و تو یه حرکت داگیم کرد:
-تا #تخمـ*اشو لیس میزنیا میخوام قشنگ برق بیفته بدو بیبی

اینو گفت و اینبار #مردونگیش رو روی سوراخ #باسنم گذاشت که تا خواستم خودم رو جلو بکشم محکم دستشو بند کمرم کرد و ثابت نگهم داشت
-پشتم نکن کیارش دردم میگیرهه نمیـ..

حرفم تموم نشده بود که سهیل #مردونگشی تو دهنم فرو کرد و همزمان کیارش سر #کلفتشو به زور داخلم جا داد..

از درد به گریه افتاده بودم که کیارش فشارش رو بیشتر کرد ضربه ارومی به باسنم کوبید.
-چقدر #تنگی دختر، فااک...!🔥🔥🔥
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
#فول_سکسی⚠️
پارت اول رمانه نبود لفت بده
💯💯

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

29 Jan, 15:05


⁠ - ک‌‌یر دایی و توی خودت جا می‌کنی یا خودم بکنم؟🔞

با بغض به در بسته نگاه کردم.

- دایی الان یکی میاد، تروخدا برو.

لبخند عصبی زد و انگشتش و دور لبش کشید.

- لاوین دیوونم نکن، برو روی تخت، با این لباس اومدی اون وسط فکر کردی بی صاحابی؟ نکنه یادت نیست دیشب داشتی زیر کی جر می‌خوردی و ناله میکردی؟

سعی کردم آرومش کنم، دستم و روی سینش گذاشتم که پسم زد و روی تخت پرتم کرد، لباسام و بی توجه به التماس هام کند و دستاش و قاب سینم کرد و نوک سینم و فشرد.
ناله‌ای کردم که شورتش و درآورد و کلفتش و روی بهشتم زد.

- پاشو... می‌خوام خودت بشینی روش، می‌خوام چشمای خمارت و ببینم!

بلند شدم و دایی به تخت تکیه داد، پاهام و باز کردم و دستی به بهشت خیسم کشیدم که پف کرده بود، دایی نگاه قرمزش و به بهشتم داد.

- باهاش ور نرو بشین روش!

جلو رفتم و قبل از اینکه بخوام روی کلفتش بشینم سرم و خم کردم و کلاهک صورتی رنگشو توی دهنم فرو کرد. لیسی به کلاهک صورتی رنگش زدم و اون چشماش و با شه‌وت بست.

- دهنت و گاییدم لاوین، درست بخور! دیوونم نکن!

از اینکه میتونستم از خود بی خودش کنم به خودم بالیدم و با لبخند شیطنت آمیزی که روی لبم بود لیس های پر تفی به مردونگیش زدم که طاقت نیاورد و محکم سرم و به خودش فشرد که کل مردونگیش توی دهنم رفت و عوق زدم.

سرم و فاصله دادم و با اخم نگاهش کردم که تک خنده‌ای کرد و دو طرف کمر باریکم و گرفت.

- بسه دیگه این همه دلبری کردن، اگر نشینی روش اول تاخیری میزنم و بعد خودم طوری جرت بدم که راهی بیمارستان بشی!

کمی به خودم لرزیدم، دوباره دستم و سمت بهشتم بردم تا شه‌وت قبلیم و برگردونم که محکم روی دستم زد و با یک حرکت کل مردونگی بزرگش و توم جا داد.

تا خواستم اعتراض کنم لبش و به گوشم چسبوند و لیس زد.

- فقط یک بار دیگه به خودت دست بزن ببین چه بلایی سرت میارم لاوین، زود باش، خودت و تکون بده!🔞👇

https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl
https://t.me/+5i35tL5KyVhmZGNl

لاوین، دختر ۱۶ ساله ای که شب تولد رفیقش دایی ناتنیش بهش تجاوز میکنه.
مردی ۳۵ ساله که زن داره، اما دلش میره برای خواهرزاده کم سن و سال و شیرینش..
مخفیانه باهم وارد رابطه میشن تا وقتی که..🔞🔥


#ممنوعه_بزرگسال❌️
ظرفیت بخاطر صحنه های باز محدود🔥

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

29 Jan, 15:04


#ضربه ای بین پام خورد
_ خب دیگه خواب بسه بلند شو که ک*رم داره منفجر میشه
چشمای بی جونم به زور باز شد.
بازم یه رابطه #زوری دیگه؟
نگاه خیره و وحشی میراث رو تپل خونی و خیسم زوم بود

نیشخندی زد و سر البرزو به #زور گرفت و چسبوند به ناز*م
با بدجنسی تمام گفت:
_ بخور پسر

انگار که منتظر همین جمله بود که وحشیانه حمله کرد به پایین تنمو مثل تشنه ای که به اب رسیده شروع به خوردن و #مکیدن خون پریودیم کرد..

صدای ملچ و مولوچ ک*صم ذهنمو خالی کرده بودو هر لحظه حالمو خراب تر میکرد، جوری که جنون وار #کمرمو محکم به تخت میکوبیدم و جیغ میزدم

_ آههههه....نههه...نهههععع


تو اوج #لذت یه لحظه همه چی متوقف شد.
تا به خودم بیام درد طاقت فرسایی وجودمو به آتیش گرفت و نفسم رفت.
ک*ر بزرگ و پهنشو وارد #پشتم کرد و همزمان مشت محکمی به زور وارد جلوم شد
از شوک و #درد زیاد چشمام از حدقه زده بود بیرون..

با #ضربه های عمیق و وحشیانه ای که داخلم عقب و جلو شد به خودم اومدمو جیغ پر دردی کشیدم و زدم زیر گریه

_ آههه همینه... گریه کن هرزه.... جیغ بزن...به زودی اون شوهر بی غیرتتم زیر تنم جون میده

مشتشو عمیق تر داخلم برد و #وحشیانه از پشت خودشو بهم کوبید.
نمیدونم چقدر گذشت که زیر تنش درحال جون دادن بودم فقط صدای آه تو گلو #مردونش کمی هوشیارم کرد
چکی تو صورتم زد و با ضربه آخرش پشتم با مایه غیلظ و #داغی پر شد

میراث بی توجه به درد طاقت فرسای نارین خودشو ازش بیرون کشید و خیره به ک*ص گشاد شدش رو به البرز #ترسناک گفت:
_ برو بیارش

با دیدن چیزی که تو دستای البرز بود #روح از تن نارین جدا شدو بی اراده #ادرارش تو صورت میراث پاشید و از هوش رفت...

https://t.me/+QkcAoUpyHXVjZjFh
https://t.me/+QkcAoUpyHXVjZjFh
https://t.me/+QkcAoUpyHXVjZjFh
https://t.me/+QkcAoUpyHXVjZjFh

🩸پارت بعدیش تو بیهوشی به وحشتناک ترین شکل ممکن بهش تجاوز میکنن و فیلمشو برای شوهرش میفرستن😈
#رابطه_تریسام_ممنوعه_ترسناک


⚠️🔴توجـــــه : اگه دلشو نداری جوین نده پارتای این رمان دارای صحنه های دارک و خشن میباشد🔴

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

29 Jan, 11:16


لخت شدم
شورت رو راحت پوشیدم
اما سوتینه بلای جونم شده بود!
هر کاری میکردم، طبق دستور العملی که داشت نمیچسبید به سینه ام
اخر بیخیالش شدم
بدون سوتین لباس رو پوشیدم
سر جای سینه لباس،خودش استر دوزی داشت
منم سینه ام در حدی نبود که بخواد آویزون شه
حس کردم خوبه
موهامو دورم ریختم
اما یهو خشک شدم
کفش !
من کفش نخریده بودم
اون روز با بوت بودم
یکم پاشنه داشت
فروشنده هم با اون اندازه زد !
الان چه غلطی کنم؟
جز کتونی و کفش کالج چیزی نیاورده بودم
با بوت هم مسخره بود !
نگران زدم از اتاق بیرون
بهزاد با حوله حمام جلو در حمام ایستاده بود و داشت شدت هواکش حمام رو تنظیم میکرد
برگشت سمت من
با دیدنم چشم هاش رو ریز کرد
نگاهش روی من چرخید
اما دقیقا هم تراز سینه ام ایستاد
گفتم الان میگه سوتین نداری؟
اما چیزی نگفت
رفت پایین تر و گفت
- راستی تو کفش مناسب داری؟
اهی کشیدم و گفتم
- اومدم همینو بگم ... من بوت دارم فقط ! یکم پاشنه داره.بده اونو بپوشم ؟
ابروهای بهزاد بالا پرید
به من نگاه کرد و گفت
- فکر نکنم ... اگر سختته بریم سر راه کفش بگیریم!
با خجالت گفتم
- اگر نزدیکمون هست کفش بگیرم ... چون فکر کنم خوب نباشه
سر تکون داد و لب زد
- باشه مشکلی نیست
نگاهش دوباره هم تراز سینه ام شد
اینبار اما پرسید
- اون ژله ای هارو نذاشتی!؟
بدون ذره ای فکر دستم اومد بالا رو سینه هام و گفتم
- بده الان ؟
بهزاد نگاهم کرد
زود دستمو انداختم پایین و بهزاد گفت
- بهتره بذاری ... وقتی خجالت میکشی ... ام ...
اشاره کرد به من سینه هام و گفت
- برو بذار چشمان... اینجوری درست نیست ...
به خودم نگاه کردم و وا رفتم
نوک سینه هام چنان زده بود بیرون که با وجود آستردوزی بالای لباس هم،پیدا بود!
رمان واقعی👇

https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8
https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8

رمان #دختر_ممنوعه
#forbidden_girl
چشمان مجبور میشه مدتی خونه شریک پدرش بمونه، مردی که هرچقدر خود داری میکنه جلو چشمان ... کم میاره و ...
#پایان_خوش #بدون_سانسور #بزرگسالان
🔞🔞🔞🔞
این رمان حاوی صحنه های باز است

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

28 Jan, 07:26


با بطــری آب دختره رو به فـ..اک میده😱💦


رو آلت سروش میشینم و آروم خودم و رو عضوش بالا و پایین میکنم.
هردو از شهوت زیاد به نفس نفس افتاده بودیم.
سروش از پهلوهام گرفت و حرکات و تند تر کرد

_آه چه تنگی سلین💦

با شهوت ناله ای میکنم و تند رو عضوش بالا و پایین میشم

_آه...اوووم چه کلفتی

_دوست داری یه چیز کلفت تر امتحان کنی؟

با شهوت سری تکون میدم که بطری آب و برمیداره و به بهشت خیسم میماله

وحشت زده خودم و عقب میکشم

_چیکار می‌کنی سروش!

_میخوام با این بطری جرت بدم تجربه ی باحالی میشه

با ترس به بطری نگاه کردم!

کمی سر بطری و با خیسی بهشتم خیس می‌کنه و آروم داخلم فشار میده

_اه نمیره تو درش بیار لعنتی

_شل کن، شل کن الان جا باز می‌کنه

نفس نفس زنان کمی خودم و شل میکنم که با یه فشار نصفش و واردم می‌کنه و آروم داخلم عقب و جلوش می‌کنه

_دوست داری سلین؟ دوست داری مال منم تو سوراخ کـ....ونت حس کنی؟

از زور شهوت جیغی کشیدم و چنگی به سینه هام زدم

_آه اره بکـ...ن توم، جرم بده آه چه خوبه اووم

با فشار خودش و وارد کرد که جیغی از درد و لذت کشیدم و...
https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0
https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0
https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0

وسط بیابون دختره رو با کـ....ر خودش و بطری آب جر میده 😱🔞🔞

https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0
https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0
https://t.me/+zdIff0bkxx05YzU0
فول‌سسکی‌وممنوعه⛔️

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

27 Jan, 08:01


#پارت_315
#عمویم_نباش⛔️

عمو همزمان با لیف زدن به بدنم بهش*تم رو می شست

و میمالید.

انقدر  باهام ور رفت تا صدای ناله ام بلند شد.


از لذت جیغی زدم که اونم از خدا خواسته حرکت دستش رو تند تر کرد....

_جوووون عمو فدای اون چو
*چول صورتیت بشه

تو اوج بودم که ولم کرد

و رفت بیرون

انگار یه پارچ آب یخ ریختن رو سرم

زیر لب فحشی نثارش کردم

تو خماری بودم که با یه دیل*دو سایز کوچیک تو دستش برگشت


اومد جلوی پام زانو زد

و پام رو داد بالا


اومدم اعتراض کنم

_عموو...

انگشت اشارش رو جلوی بینیش به نشونه سکوت گذاشت

_هیششش...میدونم!...مواظبتم

دیل*دو رو با صابون لیز کرد

و آروم فرو کرد توی باس*نم.

_آخخخخخ....نه نه مامانم هرشب سوراخام رو چک میکنه این کارو نکن

_اومممم خودم بهش میگم این ک*ص و کو*ن بلوری فقط مال منه

_ولیی ایییی...

_مامانتم هرشب خودم میگ*امش!...چطوره امشب باهم دیگه جفتتون رو بکنم؟!

_اهههه...بکنننن

_جوووون تخ*م داداشم چی ساخته

این رو گفت

و پر از شهوت سرش رو جلو آورد

و شروع کرد به خوردن و لیسیدن به*شتم که یکدفعه در باز شد و بابا....

https://t.me/+S2tA5apKB7EyZTlh

#عموش_داشته_از_جلوعقب_میگاییدتش_که_یکدفعه_باباش_میاد_و...👅🔞

https://t.me/+S2tA5apKB7EyZTlh

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

25 Jan, 20:30


سک س کثیف پیرمرد با دختر کوچولو


-جووون چه خوردنی و تپل مپلی

- بابابزرگ ولم کن نکن نکن

-از همون وقت که با مامانت اومدی خونمون کلفتی چشام روت بوده

به رون های تپلش دستی کشیدم.

دستم رو روی تپل گوشتیشکه از روی شلوار بیرون زده بود کشیدم.

محکم چنگش زدم.

ناله ای کرد.

-جوووون ناله کن اووووف میخوام تپلیت و خودم جر بدم.

-نه بابابزرگ تو بدی ولم کن بهم دست نزن ماماااانننن

-خفه شو کوچولو هیس هیس!

شلوارش و به زور پایین کشیدم.

با دیدن تپلش که خیس شده بود اوفی گفتم.

- اوووومممم ببین برا بابابزرگ چقد خیس کردی

- نه ولم کن ولم کن عوضی

شورتش و پایین کشیدم و با دیدن تپل سفید و تپلش اهی کشیدم.

پاهاش و به زور وا کردمو زبونم و به چچ.ولش....



https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0
https://t.me/+k-zQXjWvp_ZhNmI0


سک س گثیف با دختر بی گناه👅👆🏻

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

17 Jan, 22:36


سیلی به باسنم زد بهت زده چرخیدم با اخم غرید

-اگه از نخوردن غذا رعایت نکردن وضعیتت میخوای به توجه محبت برسی که باید بگم کور خوندی!

-اگه هم قصدت آسیب رسوندن به بچه‌ایِ که راحت نکاشتمش ، بگو تا جور دیگه ای باهات برخورد کنم....

بغض کرده حرفشو بریدم

-من ذره‌ای از توجه محبتی که بخاطر بچه اجباری تو دامنم گذاشتی بُکُیشیمم نمیخوام!  برای استدلال دومیت خیلی مشتاقم که نابودش کنم توام منو دور بندازی ولی حیف که لحظه ای نمیزاری تنها باشم حتی تو حموم!

تای ابروشو بالا انداخت با چهره ای که وحشت به دلم چنگ مینداخت جلو اومد لباش به شقیقم چسبوند پوزخند کمرنگ ولی ترسناکی زد.

-اشتباه حدس زدی خانوم کوچولو!
اگه فقط بفهمم کوچیک ترین آسیبی به بچمون زدی نه تنها ولت نمیکنم بلکه جوری اسیرت میکنم که ورد زبونت بشه غلط کردم گوه خوردم!

با فشار زیادی که به دستم وارد کرد اخ گویان سمت سینه اش پرت شدم با همون چشمای ترسناکش تو صورتم خم شد غرید

-میری اتاقت تا پنج دقیقه دیگه لخت نباشی بیچارت کنم

هیستریک وار لرزیدم بیچاره وار نالیدم

- میـ.....میخوای....چیکار...کنی؟

- ترس و استرس برای بچمون خوب نیست! فقط میخوام چک کنم ببینم تو اون دو ساعتی که رفتی چکاپ گوهی خوردی یا نه...🔞👇🏻

https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk

- چه مرگته باز؟؟

همراه نوزاد دو روزه‌م اشک ریختم غریدم

-به پرستاره بگو من بهش شیر نمیدم

-اوه! تو اینکارو میکنی عزیزم

کوسن رو به سمتش پرت کردم بی توجه به درد شدیدی که تو دل و زیر دلم پیچید جیغ زدم

-من به بچه ای که حاصل ازدواج اجباریه شیر نمیدم

با پشت دست آروم تو دهنم کوبید!
بغض کرده خیره چشمای به خون نشسته‌ش شدم کتشو درآورد و با چهره‌ای که خستگی خشم ازشون می بارید نزدیکم شد.

با ملاحظه بلندم کرد تکیه به تاج تخت رو پاش نشوندم پیراهنم رو بالا داد و نوزادی که از شدت گریه صورتش سرخ شده بود رو تو بغلم خوابوندش.

با دیدن تقلاهای ریزم نیشگونی از باسنم گرفت با چهره‌ای پر درد آروم گرفتم‌

  سینه پرشیرم رو از قاب سوتینم درآورد تو دهنش گذاشت طفل معصومم چنان با ولع به جونش افتاد میک زد که با عذاب وجدان لب گزیدم پَرهان لباشو به شقیقم فشرد

- پَرهان به درک ولی این طفل معصوم کاری نکرده که گناه منو پای اون مینویسی

- میخوام برم....ازت بدم میاد...

-بچه‌مونو ول میکنی؟

لب ورچیدم خیره به طفل بی گناهم پچ میزنم

-ول میکنم !

-پس دنبال یه زن برای خودم مامان برای بچه‌م بگردم؟

بغضم پر صدا میشکنه با نشستن لباش رو لبام و ....😱♨️♨️
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
پارت اول این رمان حاوی صحنه هاییست که مناسب هر سنی نمی باشد!
تاکید می‌کنم 🔞
پارت اول این رمان حاوی صحنه هاییست که مناسب هر سنی نمی باشد!!
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
https://t.me/+lKr0B3i2UJAyNWVk
این رمان انقدر جذابیت و اعتماد به نفسش خدادادی بالاست که نیاز به توصیه و پیازداغ نداره سر همون پارت اول خمار و اسیرش شدی رفت😏🤩🔞

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

17 Jan, 07:04


آروم از لای در نگاه کردم .بدنم گر گرفته بود و دوست داشتم بدنش رو ببینم . نگاهم رو بالا تنه لختش چرخید. بین پام داغ و خیس شد و تیر کشید ! بازو های مردونه و رگ های دستش داغ ترم کرد . باید میرفتم اتاق خودم. . قبل از اینکه بفهمه دارم بدنشو دید میزنم . اما همین لحظه رکس پارس کرد و پرید رو در
در باز شد . رکس وارد اتاق شد و بهزاد با ابرو بالا پریده ، کمر نیمه باز شلوار و بالا تنه لخت برگشت سمت من که ...با حوله حمام جلو در اتاقش ایستاده بودم !!!

https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8
https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8

خلاصه رمان
چشمان دختری که حاصل یک تجاوزه! با مرگ پدرش که یک تاجر ناموفق بود مجبور میشه به خونه همکار پدرش بره تا تکلیف اموال و بدهی های پدرش مشخص شه! اما این اقامت پر دردسر تو خونه بهزاد باعث میشه متوجه رفتار های عجیب بهزاد بشه و کم کم راز هایی از گذشته چشمان و بهزاد رو میشه! رازهایی که باعث یه رابطه ممنوعه میشه... رابطه ای که تازه شروع ماجراست!

مشاهده رمان کامل👇🏻🔞
https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8
https://t.me/+qw46brgNTtsxNjM8

#انلاینکده #رمان #انلاین

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

16 Jan, 13:56


-داداش توروخدا بیا نگاه کن ببین چرا لای پام میسوزه!🔥🔞

اشک های دخترک پدر دل بی صاحاب حامد را درمی‌آورد..
-پروا جمع کن پاهات‌و، زشته لای پات و ببینم من برادرتم!

دخترک هق زد.
-اون موقع که از شدت #حشر پرده خواهرت و میزدی این‌و یادت نبود؟!

حامد تند تند سر تکان داد، هر لحظه ممکن بود یکتا نامزدش سر برسد.

آرام جلو آمد و رو به روی دخترک نشست.
- پاهات و کامل ازهم باز کن ببینم چش شده!

پروا پاهایش را از هم گشود.
حامد تا چشمش به آن #بهشت صورتی خورد، آب دهانش را قورت داد.

قول داده بود دگر با خواهرش #رابطه برقرار نکند اما با حرفی که پروا زد، به سمت لب‌هایش حمله ور شد.

-شایدم لای پای تورو کم داره که اینجوری شده داداشی!🔥

https://t.me/+HwbKDdYc-t0zNmE0
https://t.me/+HwbKDdYc-t0zNmE0
https://t.me/+HwbKDdYc-t0zNmE0


#انلاینکده # آنلاین #رمان

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

16 Jan, 08:24


دوتا #ارباب جن روی تخت #پرتم کردن و یکیشون #دی لدوش دهنم گذاشت تا حلقم و اون یکی از پایین #چ وچولم باز کرد و انگشتاش تا #رحمم فرو کرد

+ هیش خفه شو #جنده کوچولو صدا نده
_ آهههه #ددی و #مامی بیبی هرزه تون بکنین
+ هر روز صبح به جای #مدرسه رفتن میای اینجا آره کوچولو #جنده؟

_ اووووووووم من هر روز میام اینجا آههه من بکن #ارضا شم ، من جنده شماااااام و بلند جیغ کشیدم

+ هر روز میای چیکار می‌کنی اینجا ها #جوجه #انسان حرومزاده ؟

_ #ک ص میدم #ک ون میدم ، میام #شکنجه م کنین #تنبیه م کنین و با گریه کردن جیغ زدم من #جندهههه شمام
فکم گرفتن و پاهام باز کردن و  تند تند به #واژن م #شلاق زدن که نفسم حبس شد
_ آههه ددی .. مامی ..

برم گردوندن و بدنم با #طناب بستن و هردوتاشون با انگشت و دی لدو از جلو و عقب داخلم #تلمبه زدن که تند تند لرزیدم و #آبم بیرون پاشید و برای بار هفتم #ارضا شدم

+ از این بدن #نجست فیلم و عکس بفرستیم برای خانواده ت #جوجه #انسان کوچولو؟
_ هرکاری بخواین انجام میدم فقط این کار نکنین خواهش میکنم ...
چندبار #تف کردن تو صورتم و صورتم #لیسیدن
+ باید هر روز بیای اینجا بجای #مدرسه رفتن!
_ آه .. من هر روز میام ..

https://t.me/+jZr1bZ-r--lkZjA0
https://t.me/+jZr1bZ-r--lkZjA0

#انلاینکده #رمان # انلاین

انلاینکده رمان #انلاین# صحنه دار🦋

15 Jan, 08:13


#هــلـو_آبــدار 🔥🔥

#پارت1 🍑💦


-پرهای #بهشتتو وا کن میخوام #کلفتمو داخلت جا کنم

خیس عرق از درد نالیدم:
-ایییی کیارش نکن خیلی #کلفتی..

اسپنک محکمی به #باسنم زد و بی مقدمه #مردونگیش و تو #تپلم کرد.
-خفه شو #جن*ده، تو صبح تا شب باید زیر کلفت من جر بخوری..🔥💦

تند تند تو #بهشتم #تلمـ*به میزد، انقدر شدتش زیاد بود که سینه های بزرگم بالا پایین میشد و   کیارش پشت سر هم بهشون سیلی میزد.
-زیر کی داری #جن*ده میشی هان؟ کی داره سوراخ گشادتو #میگاد ؟الان دوتایی عقب جلوتو یکی میکنیم..

با صدای باز شدن در سر بلند کردمو با چشمای درشت شده سهیلی رو دیدم که #مردونگیش رو تو دستش گرفته بود در حالی که مارو دید میزد #جق میزد..💦💦

-بیا دوتایی جنده اش کنیم سهیل، تو تپلشو بگا من سوراخ تنگ پشتشو..

توی اتاق بیمار منو روی تخت خوابونده بود و با تمام توانش داخلم تلمبه میزد

سهیل جلو اومد و با خنده گفت:
-داگیش کن پسر، دوست دارم اول حسابی #سالارمو لیس بزنه

کیارش دست به دور کمر باریکم انداخت و تو یه حرکت داگیم کرد:
-تا #تخمـ*اشو لیس میزنیا میخوام قشنگ برق بیفته بدو بیبی

اینو گفت و اینبار #مردونگیش رو روی سوراخ #باسنم گذاشت که تا خواستم خودم رو جلو بکشم محکم دستشو بند کمرم کرد و ثابت نگهم داشت
-پشتم نکن کیارش دردم میگیرهه نمیـ..

حرفم تموم نشده بود که سهیل #مردونگشی تو دهنم فرو کرد و همزمان کیارش سر #کلفتشو به زور داخلم جا داد..

از درد به گریه افتاده بودم که کیارش فشارش رو بیشتر کرد ضربه ارومی به باسنم کوبید.
-چقدر #تنگی دختر، فااک...!🔥🔥🔥
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk
#فول_سکسی⚠️
پارت اول رمانه نبود لفت بده
💯💯


#انلاینکده #رمان #انلاین