جغرافیای‌شخصی @mortezanemati1 Channel on Telegram

جغرافیای‌شخصی

@mortezanemati1


جغرافیای‌شخصی (Persian)

با عرض سلام و خوش آمد گویی به شما عزیزان. اگر به دنبال یک کانال تلگرامی هستید که شما را در جهان جذاب جغرافیا همراهی کند، کانال 'جغرافیای‌شخصی' منتظر شماست. این کانال توسط کاربر با نام کاربری mortezanemati1 اداره می‌شود و هدف از ایجاد آن ارتقاء دانش جغرافیایی شماست. جامعه‌ای پویا از علاقمندان به جغرافیا در این کانال گردهم آمده‌اند تا با هم تجربیات، اطلاعات و عکس‌های جذاب مربوط به نقاط مختلف دنیا را به اشتراک بگذارند

اگر علاقه‌مند به کاوش در جهان و دیدن مناظر طبیعی زیبا هستید، 'جغرافیای‌شخصی' بهترین مکان برای شماست. در این کانال می‌توانید از تجربیات سفرهای دیگران یاد بگیرید، به سوالات جغرافیایی خود پاسخ بگیرید و از آخرین اخبار و تحقیقات مربوط به جغرافیا باخبر شوید. با عضویت در این کانال، با تنوع فرهنگی و طبیعتی دنیا آشنا خواهید شد و به دنیای جذاب جغرافیا وارد خواهید شد

پس چه دلیلی وجود دارد که از این فرصت عالی محروم بمانید؟ عجله کنید و عضو کانال 'جغرافیای‌شخصی' شوید تا همیشه بهترین و جذاب‌ترین مطالب جغرافیایی را از دست ندهید!

جغرافیای‌شخصی

07 Feb, 07:40


اگر میان «مصلحت» و «معنی» مجبور به انتخاب باشیم، مصلحت در آن است که «معنی» را برگزینیم. چرا که در زندگی فاقد هدف و معنی هیچ مصلحتی نیست! «مصلحت‌اندیشی» اغلب ناظر بر آن است که «خود واقعی» را به نفع «خود دروغین» ذبح کنیم و این پیش‌دستی است در قتل خود؛ مرگی تدریجی و دردناک!
انتخاب‌های سهمناک در بزنگاه‌های بغرنج درجه‌ی اعتبار ما در زیستن را تعیین می‌کنند.

تنهایی، فراموشی و شکست همیشه ناشی از فقدان مصلحت‌اندیشی نیست، بلکه بیشتر نتیجه‌ی «فقدان معنا» است. کیفیتی نازل از بودنِ انسان که ما را به «بیطرفی اخلاقی» سوق می‌دهد و زندگی را تهی و بی‌ارزش می‌کند.

بیطرفی اخلاقی ناشی از ترس از مسئولیت است. این کلیشه که «حکم نکن تا در مورد تو حکم نکنند»، بیان شبه روشنفکرانه‌‌ی بیطرفی بزدلانه و فرار از مسئولیت اخلاقی است. 

پس مصلحت و شجاعت در آن است که «حکم کنی و آماده باشی تا در مورد تو حکم کنند»!


https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

30 Jan, 09:05


«ماردوشِ پیر»

شعر و آهنگ: مرتضی نعمتی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
هنگامی که خوراک ماردوش مغزِ گرامی‌ترینِ جان‌‌هاست، تنهایی آن جانِ شیرینی را تصور کن که مرگ فرا می‌خواندش، به نخستین دیدار بامدادی!
آن گمنامی غریب را دریاب و بر مصلحت زیستن تُف کن!

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

26 Jan, 16:17


فوبیای «شُنود»!

بسیاری این روزها از حضور نامرئی «نفری سوم» در پس‌زمینه‌ی گفتگوی تلفنی هراسناک‌اند، چندان که یا زنگ نمی‌زنند و یا «دیپلماتیک» و تلگرافی سخن می‌گویند که خرجشان‌ زیاد نشود و گربه شاخ‌شان نزند!

درین مدت که با شکایت «اداره‌ی اطلاعات آبدانان» پرونده‌ی قضایی برایم سر هم کرده‌اند، دوستان و آشنایانی تلفنی پی‌جوی احوالم بودند. برخی از آنها که زنگ می‌زنند چنان در سخن گفتن دست به عصایند که گویی من به جُذام مبتلا شده‌ام و هر آن ممکن است از راه خطوط تلفن به آنها هم سرایت کند. این البته شامل کسانی است که به خود جرات تماس گرفتن می‌دهند! برخی گفتند: «زنگ نزدیم مبادا شنود گذاشته باشند»!
به یکی‌شان گفتم: «فکر نکنم اینها اینقدر بیکار باشند که بنشینند و تلفن من را شنود کنند؛ وانگهی، کدام اسرار مگوی سیاسی و سری نزد من و شماست که تلفن‌مان شنود شود؟! من که چیزی برای پنهان کردن ندارم. آنچه اینجا و با تو می‌گویم درست همان چیزی است که در اداره‌ی اطلاعات گفته‌ام و مشابه آنرا در فضای مجازی منتشر کرده‌ام، پس نگرانی از شنود برایم بی‌معناست!».
این میان یک نفر با نسبت کمتری از «فوبیای شنود»، از درِ همذات‌پنداری و همدلی، تلفنی صدر تا ذیل حضرات را به نقاره‌ بسته بود که: «این فلان فلان شده‌ها با تو چه کار دارند، ما پشتت هستیم و حمایتت می‌کنیم و....».
شیطنتم گُل کرد و گفتم: «فلانی یواش‌تر برو! ممکن است تلفن من شنود شود!» دستپاچه گفت: «البته این نظام به نقد خیرخواهانه هم نیاز دارد...»!
این خودسانسوری تنها به مکالمات تلفنی خلاصه نمی‌شود. در فضای عمومی هم هراس از ثبت و ضبط و شنود فراگیر است.

چنین ترسی از نظارت و شنود می‌تواند دلایل واقعی و عینی داشته باشد و یا برساختی هیستریک و ذهنی باشند. من نیز کاری ندارم که مسئله‌ واقعی است یا ذهنی! سخنم این است که نمی‌شود از صبح سحر تا بوق سگ ذهن و روانت درگیر این باشد که کجا باید خودت را سانسور و کی حرفت را قیچی کنی و قورت دهی. چنین «خودسانسوری توهمی» در حقیقت مرگی تدریجی و دردناک است. اینکه همواره سایه‌ی سنگین نظارت و «شنود» را بر بالای سرت حس کنی ارتباط تو را با خودت، با واقعیت و با زمان قطع کرده و سوژ‌گی‌ات را مختل می‌کند.
مهم نیست که «فوبیای شنود» ساخته‌ی اختناق سیاسی است یا تلقین و توهم و یا محصول یک القای حساب‌شده‌ی فرادست؛ مسئله هزینه‌ی سنگینی است که روزانه از محل دستگاه روانی و اخلاقی خود برای آن می‌پردازیم. چیزی که در دراز مدت انسجام فکری و اخلاقی را نابود و ما را از درون تهی و پوچ می‌کند.

می‌گویند صداقت درین زمانه «حماقت» است! شاید چنین باشد چرا که راستگویی تبدیل به یک کنش سیاسی پر هزینه شده است. اما هزینه‌ی سنگینی که از محل دوچهرگی و دروغ می‌پردازیم بسا که بیشتر از هزینه‌های صداقت باشد!

مرتضی نعمتی
هیات علمی پیشین دانشگاه
هفتم بهمن ۱۴۰۳

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

25 Jan, 17:13


چلیپای شکسته!

سالها پیش آن دو را از نهالستانی در شیراز خریدم و به آبدانان آوردم. دو «سرو ناز» بودند و یک نهال «بید» که مانند من «مجنون» بود! قدِ نازِ سروها خم شد تا به سختی در صندوق عقب ماشین جا شوند. بیدِ مجنون اما ایستاده، یال‌های ظریفش آویزان بود. پایه‌ و ریشه‌‌ی آن بید از درختی معمولی و تنه و شاخ و برگش «پیوند مجنون» بودند. بخش مجنون بید در آبدانان تاب نیاورد و خشک شد، اما جوانه‌ای از پایه‌ی اصلی رشد کرد و مسیر «عاقلانه‌تری» را پیمود!
سروهایِ ناز را چلیپا در دو سمت در ورودی خانه‌ام در روستای هزارانی کاشتم. در همان سال اول بالیدند و قدشان چند برابر شد. سال بعد که خانه را فروختم به خریدار گفتم این سروها جز معامله نیستند! آنها را با خود می‌برم.
در آن خانه‌ی روستایی بزرگ تقریبا از هر درخت مثمری یک نمونه کاشته بودم. از سیب و نارنج گرفته تا انار و خرما و انگور و انجیر و صنوبر و توت. هر کدام از شهری و بنا به روایتی آمدند. دل من اما با آن دو سرو نازِ بی‌ثمر بود!
به زحمت و دقت بسیار با توده‌ی انبوهی خاک از زمین جدایشان کردم. ریشه‌ها آسیب جدی ندیدند اما بخشی از ریزوم‌ها قطع شدند. پیش‌تر در باغ دو چاله‌ی بزرگ کندم تا ریشه‌ها هوا نخورند.
این بار «چلیپای سرو» را جایی کاشتم که دیواره‌ی صخره‌ای «لیت» درست در میانه‌ی آن قرار می‌گرفت و تقارنی زیبا را شکل می‌داد.
بهار که گذشت یکی از آنها تابستان گرم را تاب نیاورد و خشک شد. درخت‌ها آدم نیستند که جابجایشان کنیم! آنها ریشه در خاک دارند و با ریشه‌هایشان زنده‌اند.
دومی هم بی رنگ و رمق، چند سال اول رشد چندانی نکرد. تابستان‌های سختی را گذراند، زنده ماند، در مسیر رشد قرار گرفت و این شد که می‌بینید.
قامتش از سن واقعی‌ کوتاه‌تر است اما او درختی است که جای خودش را پیدا کرده است. اینجا روبروی «کبیرکوه» و دیواره‌ی بی‌نظیر «لیت»؛ بازمانده‌ی بزرگترین زمین لغزش جهان؛ جای خوبی برای بالیدن یک سروِ آزاد است. از سرنوشت «بید عاقل» بی‌خبرم اما سروِ من، این «چلیپای تنها»، درخت تاب‌آوری و آزادی است! درین سالها که دانشگاه را به بهای آزادی رها کردم، این سرو همواره برایم الهام بخش بوده است. من و او هر دو ریشه‌هایمان را جابجا کردیم و هنوز زنده و شادابیم...

مرتضی نعمتی
هیات علمی پیشین دانشگاه
ششم بهمن ۱۴۰۳
https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

24 Jan, 05:53


... آنک عشق!

زهری در کام است و پادزهری در جام،
عشق است که دواست!


«زنده می‌کند و هم می‌میراند»،

عشق است که خداست!


مرتضی نعمتی

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

23 Jan, 04:25


چرک‌شویی با یقه‌ی سفید!

«ظریف» برای من سمبل چندشناک‌ترین بخش سیاست‌ است. این نظر امروز من نیست! درست همان زمانی که او را «امیرکبیر زمان» لقب داده بودند با همین غلظت به او ارادت داشتم!
وقتی که زبان و بیان علمی و آکادمیک تبدیل به ابزاری برای توجیه و تداوم تباهی و جهالت سازمان‌یافته شود، «انسانِ ظریف» تبدیل به «شی» می‌شود.
اینجا همان جایی است که آدم‌های رسمی و اتوکشیده بیش از مجرمان کلاسیک خطرناک‌اند. هم قربانی هستند و هم شکارچی! قربانی اقتداری فرادست و شکارگر مراتب فرودست. مثل دیوار جلوی حقیقت را سد می‌کنند. چون دستمالی آلوده هر  شفافیتی را مُکدر می‌کنند. همزمان و همواره هم مدیرند، هم مامور و همیشه «معذور»!
متولیانِ چرک‌شوی سامانه‌ی دروغ، «تیرخلاص زن‌هایِ دانشگاهی»، با خنده‌های هیستریک و قدرتی تهوع‌آور در توجیه‌کردن!
قوای اخلاقی در آنها بتدریج چنان افول می‌کند که تبدیل به «کالا» می‌شوند؛ نه می‌بینند و نه می‌شنوند!
تحصیل‌کردگانِ باکلاس‌ که دانش در دست‌شان تیغ است در دست زنگیِ مست! این گزمه‌گان آکادمیک! سرآمدان و گماشتگان «ابتذال شر»!
دارم از «جانیانِ یقه‌سفید» حرف می‌زنم!

مرتضی نعمتی
هیات علمی پیشین دانشگاه
بهمن ۱۴٠۳

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

16 Jan, 21:25


مدت‌هاست که هیچ فیلم یا سریالی آنقدر سر ذوقم نمی‌آورد که بنشینم و تا آخر تماشا کنم. یا نیمه‌کاره رهایش می‌کنم یا آنقدر برایم ملال‌آور است که آن وسط خوابم می‌برد.
بخشی از این ملال می‌تواند ناشی از خستگی کار سنگین ساختن باشگاه سنگنوردی باشد اما این همه‌ی ماجرا نیست.
زندگی روزمره‌ی من واجد چنان وجه دراماتیکِ واقع‌گرایانه‌ای شده که روایت‌های ساختگی سینما برایم کسالت‌بار شده‌اند.
نه! دچار توهم نشده‌ام! به واقع خودم را در میانه‌ی یک فیلم سینمایی باورناپذیر می‌بینم.
روایت اصلی این است:
«استاد دانشگاهی که بعد از دوازده سال تدریس مجبور به استعفا شده، درست چند هفته مانده به جلسه‌ی دادگاهش، به جرم نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام، مشغول ساختن یک باشگاه سنگنوردی است»!
گرفتار شدن در شرایط ناخواسته و متضاد با موقعیت و عدم تناسب فرم و محتوا «کمدی موقعیت» است که همزمان می‌تواند فاجعه‌بار و تراژیک به نظر برسد. یک «تراژدی‌کمدی» کامل! این روایت اما یک مشکل اساسی دارد: «هیچ‌کدام از عناصر اصلی داستان ارتباطی منطقی با هم ندارند و باورپذیر نیست».
حالا فکر کنید نویسنده قضیه را تخیلی‌تر ببیند و قهرمان داستانش بعد از مصائب بسیار نه دچار افسردگی و احساس درماندگی که از آنچه بر او گذشته شادکام و راضی هم باشد و هر اتفاق و رنجی را نه یک پیشامد بد و نامطلوب که بخشی از بودن و زندگی بداند و آنرا مشتاقانه در آغوش کشد، آنقدر که کار در سطح فیلم‌های انگیزشی زرد تنزل پیدا کند و باورپذیری داستان مخدوش‌تر شود.

به من چه؟! همین است که هست! اصلا تقصیر من نیست اگر کسی شانه بالا بیاندازد و انکار کند! وقتی چنین روایت سینمایی حرص بیننده را دربیاورد، به آدم‌های واقعی این داستان هم باید حق داد انواع زخم زبان‌ها را پیشکش کنند!
من نویسنده و کارگردان و بازیگر داستان خودم هستم و هنوز در مورد پایان آن تصمیم نگرفته‌ام. اما تا همین‌جا از تماشا یا بهتر بگویم از «زیستن» آن نهایت لذت را برده‌ام، چنانکه هر جا فیلم تمام شود پایانی دلخواه است و جایی برای شکوه‌ نیست. نظر تماشاچیان هم برایم اهمیتی ندارد.
من به آدم‌های خوب داستانم بهترین کلمات را هدیه‌ و به هر کس که لیاقتش را داشته بدترین دشنام‌ها را نثار کرده‌ام. می‌بینید! چیزی برای حسرت خوردن ندارم چه باور کنید و چه نه!

مرتضی نعمتی
۲۸ دیماه ۱۴۰۳

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

13 Jan, 06:23


زمستان است...


آبدانان دیماه ۱۴٠۳

جغرافیای‌شخصی

09 Jan, 06:15


ممنونم جناب ایوب لطفی!

اما چند نکته:

_ در سالگرد سرنگونی هواپیمای اکراینی و یکی از بزرگترین دروغ‌های قرن پرسش‌ام اینست که دستگاه قضایی که شما قاضی‌اش هستید چند نفر را بخاطر نشر این دروغ بزرگ به پای میز محاکمه کشاند؟
_ دقیقا بفرمایید کجای سخنان من کذب و دروغ بوده است؟ اگر نیست این کیفرخواست فاقد ارزش حقوقی است.
_ بند سوم متن شما نامش «اقرار» نیست! بله این مطالب را من نوشته‌ام اما کی و کجا برای شما مسجل شد که اینها دروغ و کذب است که کیفر خواست صادر کرده‌اید؟!
_ تمامی اتهامات شما بی‌پایه است و چنانکه در متن دفاعیه نوشتم همه را رد می‌کنم.
_ این اتهامات حتی در کانتکست همین نظام قضایی هم بی‌اساس و صرفا ابزاری است برای ارعاب و خاموش کردن نظرات مخالف.
_ در پیشگاه وجدان عمومی پاسخگو باشید که این کیفر خواست شما نتیجه‌ی استقلال رای‌تان به عنوان قاضی است یا سفارش برادران؟!
_ شمشیر داموکلسی که بر بالای سر من گرفته‌اید چوبین است.

مرتضی نعمتی

جغرافیای‌شخصی

08 Jan, 19:35


چشم خانم آموزگار!

مرتضی نعمتی
عضو پیشین هیات علمی دانشگاه

آنگاه که بُخلِ محیطی در دَهِش منابع و احساسِ تنگنای فضایی به «درماندگیِ وجودی» ختم شود و تمامی استدلال‌های اگزیستانسیال مبنی بر آزادی به سادگی رنگ ببازند و انسان به سمت پوچی و بی‌خاصیتی میل کند، «مهاجرت» نه یک انتخاب که محصول «جبر جغرافیا»ست.
  اینها که گفتم آروغ روشنفکریست «خانم آموزگار»! مسئله برای همه این‌قدرها شیک و مجلسی نیست. آنها که وطن را وا می‌نهند و می‌روند بیشتر سودای‌شان نان است نه آزادی!
هنگامی که محیط در رابطه‌اش با انسان، حد نهایی شرارتِ را به نمایش بگذارد، مهاجرت پاسخی طبیعی است.
با این همه «چشم خانم آموزگار» فرض می‌گیریم توصیه‌ی مشفقانه شما از سر سیری و پیری نیست. بیش و پیش از آنکه شما  امثال من را به ماندن دعوت کنید خود پای رفتن نداریم. نه اینکه پای‌مان بسته باشد که دلمان هرگز به رفتن قرص نیست. پرسشم اما این است شما برای آنها که هزینه‌ی ماندن در وطن را از جیب و جان دادند چه کرده‌اید؟! کی و کجا صدایی از شما که عضو پیوسته‌ی فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستید و نشان «لوژیون دونوور» از دولت فرانسه دارید بلند شد که ما نشنیدیم؟! کجا دستی تکان دادید برای حمایت یا دست‌کم برای دلجویی؟!
اینکه جوانان پای وطن بمانند یا نه همیشه یک انتخاب نیست. بر آنها که رفته‌اند هم هیچ حرجی نیست. شما اما صلاحیت این توصیه‌ی مشفقانه را ندارید!

جغرافیای‌شخصی

04 Jan, 14:17


.
👈 جغرافیای شخصی

(معرفی کتاب)

دکتر مرتضی نعمتی، استاد مستعفی دانشگاه شهید چمران اهواز، یکی از منتقدان سرسخت من در فضای مجازی است. او معتقد است روش‌های امثال من که مبتنی بر گفت‌وگو و تفاهم، به قصد تحول آرام و کم‌هزینه در وضع موجود است، در شرایط امروز ایران نه تنها بی‌ثمر است بلکه موجب تحکیم ساختارهای ظالمانه می‌شود. یکی از نقدهای او را این‌جا ببینید:

https://t.me/MortezaNemati1/233

او در آذر ۱۴۰۲ مدرک دکتری خودش را که سال ۱۳۸۹ از دانشگاه تهران گرفته بود، در اعتراض به اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران به بشار اسد، در جلوی دوربین پاره کرد. فیلم این اقدام نمادین او را در پیوند زیر ببینید:

https://t.me/MortezaNemati1/115

یک سال پیش از آن نیز پس از دوازده سال تدریس در دانشگاه شهید چمران اهواز، در اعتراض به روندهای غیرعلمی و غیرشفاف و تبعیض آمیز در فرایند گزینش و ارتقاء اعضای هیات علمی، از عضویت هیات علمی آن دانشگاه استعفا داده بود. طی این سالها، برای گذران زندگی شرافتمندانه خود، رستوران راه انداخت، نقاشی کرد،‌ نانوایی کرد و خیلی کارهای دیگر؛ و حالا هم دارد در شهر زادگاه خود (آبدانان) یک آموزشگاه کوچک سنگ‌نوردی برای نوجوانان راه اندازی می‌کند.

اکنون او تجربه خود را در این سالهای فشار و تبعیض و تنهایی و عسرت، در دانشگاه و در جامعه، در کتابی با عنوان «جغرافیای شخصی» نوشته است. کتابش اجازه چاپ نگرفته است و اکنون آن را به صورت دیجیتال با ما به اشتراک گذاشته است. قلمش گزنده است، زبانش بی‌پرده است، نقدش پی‌پروا است و گاهی به اهانت پهلو می‌زند. اما من به این گفته جان مینارد کینز باور دارم که «مگر نه‌آن‌که واژگان مظهر تهاجم عقل علیه جهلند؟ پس بگذار اندکی خشن باشند».

کتاب «جغرافیای شخصی» را در پیوند زیر بخوانید:

https://t.me/Renani_Mohsen/728


------------------------
https://www.renani.net/
https://t.me/Renani_Mohsen

.

جغرافیای‌شخصی

04 Jan, 14:16


آنچه در پی می‌آید متنی از دکتر «محسن رنانی» در مورد من و کتابم «جغرافیای شخصی» است. کُنش و روش دکتر رنانی را بارها در فضای مجازی نقد کرده‌ام، اما باید اذعان کنم که نقدپذیری و مَنش نیک‌اندیشانه‌ی او مرا متاثر کرد.

او  قلم و نقد من را «گزنده، بی‌پرده و بی‌پروا» می‌داند که گمان می‌کنم تعابیر درست و مناسبی باشند. برایش نوشتم:

«کسی که زخمی عمیق را حمل می‌کند، ای بسا زبانش گزنده، بی‌پرده و عریان باشد».

این متن را از کانال تلگرامی دکتر رنانی به اشتراک می‌گذارم و رویکرد اخلاقی ایشان را ارج می‌نهم: 👇

جغرافیای‌شخصی

04 Dec, 15:14


«آن هنری که باید به آن ببالیم و قابش کنیم، هنرِ زیستن در زمانه‌ی تباهی و بلاست. در بِزنگاه نزاع میان غریزه‌ی بقا و تکاپو برای انسان بودن و آزادی

شعر و آهنگ: مرتضی نعمتی

این ترانه را که بسیار دوست می‌دارم، ساده و بی‌روتوش، تقدیم به شما🌹

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

03 Dec, 07:36


دکتر پزشکیان در یک گفتگوی تلوزیونی از بازگشت بسیاری از اساتید اخراجی و تعلیقی به دانشگاه خبر داد!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
به عنوان یکی از این اساتید اخراجی و تعلیقی درین ویدئوی کوتاه پرسش‌هایی را خطاب به آقای پزشکیان مطرح کرده‌ام:

_ مشخصا چه تعداد از اساتید اخراجی به دانشگاه بازگشته‌اند؟ انتشار لیست این افراد راهگشا خواهد بود.
_ اگر اخراج این اساتید امری ناروا و مصداق نقض حقوق شهروندی و نقض آزادی آکادمیک است، چرا برای برخی از این افراد بدلیل نقد، اعتراض و اطلاع‌رسانی در خصوص آنچه بر آنها گذشته، پرونده‌ی قضایی با اتهاماتی نظیر «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» تشکیل شده است؟
_ آیا دولت شما واقعا توان و اراده‌ی بازگشت اساتید و تغییر بنیان‌های تمامیت‌خواهانه در دانشگاه را دارد؟

مرتضی نعمتی

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

01 Dec, 15:50


«هیچ چیز دیگری مهم نیست»!
Nothing Else Matters

مرتضی نعمتی

این عنوان کتابی است که از دو سال پیش مشغول نوشتن آن هستم و نیز نام آهنگی معروف از «جیمز هتفیلد» و گروه راک «متالیکا».
انتخاب این نام از سر تصادف و یا برای جلوه‌های ویژه نیست. این آهنگ و محتوای آن در روایت اصلی کتاب نقشی محوری دارد.
وسواس بیمارگونه‌ام در گزینش و استخدام روایت‌ها و کلمات مجال نداده که پایانی بر این نوشته رقم بزنم و به این زودی‌ها نیز کار به سامان نمی‌رسد.
هنوز بخش‌هایی از این کتاب را «نزیسته‌ام». آری من نوشته‌هایم را زندگی می‌کنم. برای همین است که «از خود نمی‌نویسم» بلکه «خود را می‌نویسم». میان این دو گزاره تفاوتی باریک‌تر از مو هست.
من ایده‌ای مخاطره‌آمیز را دنبال می‌کنم:

«آنچه هستم را می‌نویسم و آنچه را که می‌نویسم همان خواهم بود».

✓ بخش کوتاهی از مقدمه کتاب در فایل پیوست موجود است.



از متن آهنگ:
... Never opened myself this way
هرگز اینگونه درون خود را شرح نداده‌ام
Life is ours, we live it our way
زندگی از آن ماست، به سبک خود آنرا خواهیم زیست
And nothing else matters...
و هیچ چیز دیگری مهم نیست

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

29 Nov, 21:07


«ما همواره آزادیم»

برای آنکه عصایت را بر زمین بکوبی و اولین قدم را در مسیر قله برداری نیاز به یک کتابخانه بزرگ نداری! یک دفترچه راهنما و گاه حتی یک نشانه‌یِ کوچک کافی‌ست. اصلا گاهی برای رفتن به قله باید روی «ناآگاهی‌ِ ارادی»ات حساب باز کنی چرا که «دانشِ مُزاحم» ترس و تردید را چنان در وجودت می‌کارد که برای همیشه قدم از قدم برنخواهی داشت!
آری! «ناآگاهی اِرادی»... آسمانی بلندتر از آگاهیِ معمول!

شناوربودن مداوم در اندیشه و دنیای ذهنی دیگران، قوه‌ی تفکرت را فلج می‌کند و تو را از خلق موقعیت‌های جدید باز می‌دارد. «هنر» خلق کردن است و خلق کردن چیزی نیست جز خطر کردن! نوشتن وقتی تنها برای نوشتن باشد، فریب است و جعل! «زیستن، پس‌آنگاه نوشتن!»
آن هنری که باید به آن ببالیم و قابش کنیم، هنرِ زیستن در زمانه‌ی تباهی و بلاست. در بِزنگاه نزاع میان غریزه‌ی بقا و تکاپو برای انسان بودن و آزادی!
کدام آزادی؟!

من می‌گویم «فقدانِ آزادی» دروغ بزرگی‌ست!
ما همواره آزادیم، همیشه و همه جا!
تنها هزینه‌ای که برای آن می پردازیم متفاوت است. گاه به قدر پول توجیبیِ یک کودک و گاهی به قیمت جان! آزادی را هیچ‌کس نه داده  و نه ستانده است.
قیمت آزادی همواره در جیب ماست. ما انتخاب می‌کنیم که آزاد باشیم یا برده! تنها بهانه‌هایمان برای بردگی تفاوت دارد!
حتی «جان» که بالاترین هزینه‌ برای آزادی‌ست، در دستانِ خود ماست.

به این اعتبار «ما همواره آزادیم!»

مرتضی نعمتی


#آزادی
#بردگی

https://t.me/MortezaNemati1

https://www.instagram.com/reel/CxUVSj7oZ8d/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==

جغرافیای‌شخصی

28 Nov, 10:09


سفیدشویی به سبک معصومه!

مرتضی نعمتی

«معصومه ابتکار» در گفتگو با برنامه HardTalk بی‌بی‌سی و در ارتباط به دستاوردهای دولت پزشکیان از بازگشت «بسیاری» از استادان اخراجی به دانشگاه خبر داد!
شخصا بیشتر این اساتید اخراجی را می‌شناسم و می‌دانم که حتی به تعداد انگشتان یک دست هم به دانشگاه باز نگشته‌اند و همین معدود افراد که بازگشتی مشروط را آزموده‌اند، با موانع اداری و حقوقی بسیار مواجه‌ و همچنان از حقوق و مزایای معمول برخوردار نیستند.
چندی پیش بنده هم با بی‌بی‌سی فارسی گفتگویی کوتاه داشتم و برخلاف نظرات کذب خانم ابتکار از فقدان اراده‌ی واقعی برای بازگشت اساتید و موانع بالادست و سد نهادهای انتصابی و اطلاعاتی سخن گفتم. سخنان بنده چیزی نبود جز تبیین و بازگویی واقعیتی آشکار و آنچه خانم ابتکار فرموده‌اند مصداق بارز «نشر اکاذیب» است.

ــــــــــــــــــــــــــ
به تازگی بنده را به اتهام «نشر اکاذیب» و «تبلیغ علیه نظام» به دادگاه فرا خوانده‌اند.
پرسش این است: سخن گفتن و اعتراض مدنی به اخراج ناروای اساتید دانشگاه «نشر اکاذیب» است یا دروغگویی آشکار و بی‌مبالات خانم ابتکار؟!
پاسخ روشن است! در سخنان کذب خانم ابتکار تبلیغی علیه نظام وجود ندارد و این خاصیت «سفیدشویی» است!


https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

26 Nov, 20:43


«جغرافیای شخصی» روایت من از دوازده سال تدریس در دانشگاه و توضیحی است برای این پرسش که «چرا در نهایت مجبور به استعفا از شغلی شدم که عاشقانه آنرا دوست دارم»؟!
امیدوارم نسخه‌ای از این کتاب بدست قاضی پرونده‌ام در دادگاه انقلاب برسد. اتهام من «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» است.

این کتاب پر از «اکاذیبی» است که نشرشان «تبلیغ علیه نظام» است!

مرتضی نعمتی
۷ آذر ۱۴٠۳
https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

25 Nov, 15:30


من یک استاد دانشگاه وظیفه‌شناسم!
مرتضی نعمتی

آنها که شغل و موقعیت‌ دانشگاهی مرا گرفتند، به من اتهام «نشر اکاذیب» زده‌اند و «تبلیغ علیه نظام»!
ارتباطی منطقی میان این دو اتهام وجود دارد. «نشر اکاذیب» چیزی نیست جز گفتن حقایقی که طرح و نشر آنها برای این نظام تهدید و خطر تلقی می‌شود!
بنابراین معنای این دو اتهام این است: «چرا حقایقی را به زبان آورده‌ای که برای ما خطر و تهدید تلقی می‌شود»؟ از قضا آنچه ناخواسته مرا به وادی سیاست کشاند، تعهد حرفه‌ای‌ام به بیان حقیقت است. وظایف ذاتی دانشگاه در تعارض با ساختاری است که از دروغ بنا شده و به این اعتبار راستگویی خطرناک‌ترین و رادیکال‌ترین کنش سیاسی در روزگار ماست.
به عنوان یک فرد دانشگاهی همواره خود را متعهد به راستگویی و بیان حقیقت می‌دانم حتی اگر هزینه‌ی آن زندان و اسارت باشد.
آنکه باید از نشر اکاذیب دست بردارد شما هستید! من یک استاد وظیفه‌شناسم!


«در روزگار استبداد و اختناق، سخنِ راست در حکم کشیدن شمشیر اعتراض است. شجاع، عریان و بی‌پروا چشم دوختن است در چشم استبداد! و دروغ شاه‌واژه‌ی بقا و سازگاری با تباهی محیط؛ کالایی با تولید انبوه است!»
(از کتاب جغرافیای شخصی)

جغرافیای‌شخصی

24 Nov, 14:56


باز هم همان اتهامات تکراری:
نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام...

برای من که چیزی برای از دست دادن ندارم، دادگاه و زندان شما بیشتر شبیه به یک شوخی و ریشخند است. من به ریش همه‌ی شما می‌خندم اگر که گمان کرده‌اید برای بیدادگاه شما پشیزی ارزش قائلم یا اگر به خیال خود با این بگیر و ببندها صدای من را خاموش می‌کنید. خشم من از نکبتی که شما باشید به سان آتشی‌ است که هر چه در آن بدمید شعله‌ورتر می‌شود. من ترسی از زندان شما ندارم ــــــــــــــــــــــــ

گاهی مخاطب در سرزمین ادب و احترام غریبه است. اینجاست که باید از ادبیاتی متفاوت استمداد جست و کلماتی متناسب را به خدمت گرفت. به عنوان یک استاد دانشگاه که همواره در مرزهای ادب سخن گفته‌ام چیزی ندارم بگویم جز آنکه:

«گور پدر همشون»

مرتضی نعمتی

جغرافیای‌شخصی

24 Nov, 14:10


علیه مرتضی نعمتی پرونده قضایی تشکیل شد

❗️❗️❗️❗️❗️ – علیه #مرتضی_نعمتی، دکتری جغرافیا از دانشگاه تهران در شعبه یک دادیاری آبدانان پرونده قضایی تشکیل شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علیه مرتضی نعمتی پرونده قضایی تشکیل شد.

یک منبع مطلع از وضعیت پرونده این شهروند ضمن تایید این خبر به هرانا گفت: “این پرونده در شعبه اول دادیاری آبدانان از بابت اتهامات نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام علیه آقای نعمتی گشوده شده است.”

ادامه مطلب

↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑

جغرافیای‌شخصی

24 Nov, 12:28



احضار مرتضی نعمتی، استاد برکنارشده دانشگاه چمران اهواز، به دادگاه انقلاب

دادبان دریافته مرتضی نعمتی، عضو هیات علمی و استاد برکنار شده دانشگاه چمراه اهواز، با دریافت احضاریه‌ای به دادگاه انقلاب آبدانان احضار شده است.

بنا بر اطلاعات رسیده به دادبان، دلیل احضار این استاد دانشگاه «نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام» اعلام شده است.

دکتر مرتضی نعمتی، جغرافی‌دان و عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز پاییز سال گذشته به دلیل حمایت از دانشجویان در جریان اعتراضات سراسری زن، زندگی، آزادی مجبور به برکناری و استعفا از دانشگاه شد.

تماس مستقیم با وکیل در واتس‌اپ 
  +905510332575

[email protected]
وبسایت | اینستاگرام | توئیتر  | یوتیوب |فیس‌بوک
@Daadbaan2021

#دادبان #مرتضی_نعمتی #دانشگاه_چمران

جغرافیای‌شخصی

24 Nov, 08:53


فعلا جای آنهاست...!

مرتضی نعمتی

وعده‌ی نافرجام پزشکیان در بازگشت اساتید اخراجی تنها به درانداختن آنها به یک روند فرسایشی و بی‌نتیجه محدود نبود، بلکه در عمل تلاشی بود برای بی‌اعتبار کردن کنش اخلاقی و انسانی کسانی که حکم وجدان بیدار فضای آکادمیک کشور را دارند.
گروهی از اساتید اخراجی با طناب پوسیده‌ی پزشکیان و روزنه‌گشایان تلاشی نافرجام را برای بازگشت به دانشگاه تجربه کردند. بنا به توصیه‌ی اینان سکوت کردند، با «چراغ خاموش» پیش رفتند، لابی زدند، پنهانی صحبت کردند، درخواست بازگشت و اعترض ثبت کردند و در راهروهای وزارتخانه سرگردان شدند اما کارشان به سنگ سنگین واقعیت در یک ساختار فاسد حکمرانی دانشگاهی برخورد کرد و ناتمام ماند. آنها وقت و انرژی و اعتبار خود را صرف افراد درجه‌ی چندم و بی‌اختیاری کردند که گوششان در دست ارباب دیگریست.
می‌توانم شرایط این دوستان را و درد مشترکمان را بخوبی درک کنم. زندگی این روزها به قدر کافی و بی‌آنکه شغل و درآمدت را از دست داده باشی هم سخت و دشوار است!

اما واقعیت آن بود که کسی فرش قرمز برای ما پهن نکرده بود! آنها که این وضع را رقم زده‌اند هرگز مجال دوباره برای حضور موثر ما در دانشگاه را نخواهند داد! دولت پزشکیان نه تنها توان بازگرداندن اساتید اخراجی را ندارد بلکه با وعده‌های سر خرمن کنش اخلاقی و انسانی آنها را هم به حاشیه می‌راند و خنثی می‌کند.

پرسش و مسئله اما جای دیگر است! بیایید فرض کنیم با چراغ خاموش و یا حتی با «نادم‌سازی و مدیون سازی» بازگشت به دانشگاه ممکن شود!
چگونه می‌شود در یک ساختار تفتیش و سرکوب که یکبار شما را پس زده و محروم کرده است فعالیت کرد؟ چگونه می‌شود با انبوه همکاران دانشگاهی رانتیک و سهمیه‌ایی، با مخبرهای مزدبگیر، با قوانین برساخته‌ی نهادهای امنیتی، انتصابی و رویکرد غیرعلمی شورای عالی انقلاب فرهنگی کنار آمد؟!
برای بازگشتن و ماندن درین سیستم غیرعلمی و فاسد تنها یک راه وجود دارد و آن هم اینست که خواسته‌ یا ناخواسته، آشکارا یا نهان، تبدیل به بخشی از آن شویم و در خدمت آن باشیم. جز این اگر ممکن بود کار به اخراج و تعلیق ‌نمی‌کشید. آنها که با تن دادن به این مناسبات سودای تغییر از درون داشتند، به مرور خود تغییر کردند و عملا تبدیل به پیچ و مهره‌ی همین ساختار تفتیش شدند. آنچه باید تغییر کند ما نیستیم، بلکه همین سازوکار فاسد و قوانین قرون‌ وسطایی است!

بیایید بپذیریم که دانشگاه یا جای آنهاست یا جای ما! با این قوانین و مقررات فعلا جای آنهاست!


https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

24 Nov, 04:40


فکر کنم شتر نظام مقدس در خونه‌ی من هم خوابید... 😅

این ماجرای بگیر و ببند و دادگاه و زندان دیگر برای من صورتی کمیک و طنز پیدا کرده است.
به عنوان یک استاد دانشگاه، در کمال احترام و در شان شما؛ پیشاپیش عرض می‌کنم:

«گور پدر همتون»

#گورپدرهمه‌تون

جغرافیای‌شخصی

22 Nov, 10:14


فکر کنم منظور پزشکیان من بودم:

وقتی دانشجو بودم کتک خوردم، وقتی استاد دانشگاه شدم تعلیقم کردند، وقتی در اعتراض استعفا دادم حقوقم رو قطع کردند و وقتی بصورت علنی اعتراض کردم تهدید به دادگاه و زندان شدم...

اما هنوز کشورم رو ترک نکردم 😊

ــــــــــــــــــــــــــــ
البته یه بار هم یه شماره‌ی ناشناس بهم زنگ زد و گفت: «ممنوع‌الخروجی»

مرتضی نعمتی

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

18 Nov, 07:56


رمیــسه آوار ستم دُو بنـــــار
دِ «فیلمو» تا تُک «لیت‌ِانار»

سرِ بِلنـگ‌ بِرن وِ دارش زنـن
نوم دیاری، چو هزارش زنن

گُووِن سی خُوش که نُوم جایی بیه
بَرز و بِلنگ‌تر زِ دنایی بیه

غِلْف طنافِ روزگار، جور یار
گِرنــگ کوری و بِنِ حـلق دار

دسِ تنگِ اوو پا شَکت و رَه دراز
کس نوِنه دَنگی دِی مــــــازِ بیـاز

«کُووِر» اگر تُلمی دِش با بِـره
پِنگ زِنه پُشتش لَفوو سیمره

دِ خلوتی شو بِیل صدایی بــایی
شیطونه گول بِه تا خدایی بایی

گِلیسی، بِیل که نُوم جایی بایی
جا نزنی، بِیل چی پیایی بایــی

شعر و صدا: مرتضی نعمتی

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

14 Nov, 13:24


از میانه‌ی دیواره‌ی «لیت»
تقدیم به مصطفی




توضیح:  در امتداد طولانی‌ترین خط‌الراس ممتد زاگرس یعنی «کبیرکوه»(کوور)، و در فاصله‌ی میان دو دیواره‌ی عظیم «فیلمو» و «لیت‌انار» بزرگترین زمین لغزش دنیا در حدود یازده هزار سال پیش اتفاق افتاده است. در اثر این زمین لغزش، قله‌ی بلندی که در این فاصله قرار داشت سقوط کرد و دهانه‌ی رودخانه‌ی سیمره را با توده‌ای گران از سنگ و آوار بست و دریاچه‌ای عظیمی را تشکیل داد، که به مرور زمان و در اثر جمع شدن آبرفت سیلاب‌های «سیمره» محو شد. این پدیده‌ی زمین‌شناسی به عنوان «زمین‌لغزش بزرگ سیمره» در فهرست آثار ملی ثبت شده است.

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

13 Nov, 11:37


«از فمنیسم تا تنبانیسم»

مرتضی نعمتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرار نیست با هر طناب پوسیده‌ای به ته چاه برویم! مخالفت با حکمرانی تباه کنونی باعث نمی‌شود که واقعیت را ذبح کنیم!

«فمنیسم افراطی چپ» با مغالطه‌‌ای آشکار دفاع از حقوق زنان را به مبارزه با «نرینه‌ی حاکم» تقلیل می‌دهد. چه کسی دیگر دل و دماغ این را دارد که توضیح دهد قوانین ضد زن الزاما قوانینی مردانه نیستند و اینکه زنان خود در وضع و بقای قوانین و مناسبات ضدزن همواره نقشی برجسته داشته‌اند. فروکاستن «استبداد مذهبی» به «استبداد مردانه» تنها از این جماعت شیدا و متوهم برمی‌آید.
درین دوسال به وفور دیدیم که چگونه برخی افراد فیک را به عنوان قهرمان در بوق و کرنا و رسانه به خورد خلایق دادند تا نتیجه آن شود که یک جنبش از درون به بی‌مایگی دچار شود.
من نمی‌گویم اینها همه توطئه حکومت است (در برخی موارد شاید باشد)؛ بیشتر آن محصول پروپاگاندای آبکی اپوزیسیون چپ‌زده است که از هر کاهی برای پیشبرد کارش کوه می‌سازد به خیال آنکه جریان اعتراض تداوم پیدا کند.
چه بسیار افرادی که ناخواسته تبدیل به «فعال مدنی»، «لیدر اعتراضات»، «نویسنده»، «شاعر اعتراضی» و بسیاری عناوین دهن‌پرکن دیگر شدند و خیلی زود مشخص شد که ظرفیت چنین موقعیتی را ندارند و هم خود و هم جریان اعتراض را به بیراهه بردند.
این میان جریان چپ و فمنیسم افراطی با مصادره‌ی جنبش «زن زندگی آزادی» بیش از همه آنرا به قهقرا برد. آنها به راحتی فراموش کردند و نادیده گرفتند که بسیاری از مخالفان حجاب اجباری «مرد» هستند و نیز نخواستند ببیند که بسیاری از مخالفان این قانون خود «محجبه‌»اند.
مدلی که آنها از زنِ ایرانی تصویر می‌کنند بیشتر با «فمن‌های عریان‌نمای فرانسه» مطابقت دارد تا وضع واقعی زنان در ایرانی!




https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

12 Nov, 15:36


از بخت بلند من هنوز چیزهایی هست
که با آن «بار هستی» را تاب آورم...

از سخت جانی من است!
اینکه هنوز زنده‌ام و نفس راه سینه را گم نکرده؛
و اینکه هنوز چیزهایی حالم را خوب می‌کند!

ــــــــــــــــــــــــ

آبدانان_تنگه سراب
آبان 1403

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

10 Nov, 17:12


می‌گویند «برای هیچ»!

آری! ما برای هیچ چشم در چشم سیاهی
ما برای هیچ پنجه در پنجه‌ی تباهی

شما برای هر چیزِ ناچیزی، تن به اسارت
و ما «برای هیچ» دل به آزادی داده‌ایم...

ـــــــــــــــــــــــــــــ
به یاد برادرم مصطفی نعمتی
روزنامه‌نگار در حبس

جغرافیای‌شخصی

07 Nov, 07:14


حیف که از دانشگاه تعلیق شدم وگرنه در «جهاد کوانتومی» مشارکت می‌کردم
🤔

😉

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

07 Nov, 04:05


چرا چپ‌ها و رفرمیست‌های جعلی در همه جای دنیا مانند هم حرف می‌زنند؟

«برنی سندرز» گفته است: «دموکرات‌ها تاوان پشت کردن به کارگرها را پرداختند».
دلیل گرایش کارگران به ترامپ شاید این است که آنها بهتر از سندرز می‌دانند که سیاست‌های دست راستی ترامپ تاثیر بهتری بر زندگی آنها دارد تا «سوسیال‌دموکراسی» مورد نظر استاد سندرز که حتی دموکرات‌ها هم آنرا با غلظت دلخواه او پس می‌زنند...
درین میان اصلاح‌طلبان وطنی هم همان حرف‌های تکراری پیشین را دوباره بلغور می‌کنند که: «جامعه‌ی آمریکا به پوپولیسم و لمپنیسم رای داده و...»

ـــــــــــــــــــــ
همه‌ی دنیا لمپن و پوپول هستند به جز شما که برای استمرار ابتذال سیاسی کنونی خود را به آب و آتش می‌زنید و به هر ریسمان پوسیده‌ای آویزان می‌شوید. ترامپ و ایلان ماسک از نظر شما مصداق لمپنیسم و پوپولیسم هستند اما «شیخ پزشکیان» و «دولت وفاق ملی» را تا مرزهای تهوع توجیه می‌کنید.
همه دهاتی و «آن‌ایجوکیتد» هستند به جز شما و روشنفکران دینی عصاقورت‌داده و متبختر که وضع اسفبار کنونی در ایران را رقم زده‌اید!

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

06 Nov, 13:32


یکی مرد جنگی به از صد هزار ...

ترامپ به جای تکیه بر پاپ‌استارها و آویزان شدن از تنبان سلبریتی‌هایی نظیر «جنیفرلوپز و تیلور سویفت» به مردی تکیه کرد که خودش به تنهایی یک لشکره...

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

06 Nov, 12:55


«زیدآبادی» تحمل خودشیفته‌های خارجی را ندارد اما برای بقا و استمرار حضور خودشیفته‌های داخلی آسمان و زمین را با ریسمان به هم می‌دوزد...

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

04 Nov, 13:43


چیرگی «امر فیک» در کنش‌گری سیاسی

«از تراژدی مهسا تا کمدی موقعیتِ آهو»

مرتضی نعمتی

دیروز نوشتم که «تبدیل تن زنان به ابزار اعتراض روی دیگر سکه‌ای است که تنانگی را تبدیل به ابزار سرکوب می‌کند. نشانه‌ای آشکار از فرو رفتن جامعه در عمق درماندگی و ناچاری». حکومت می‌خواهد از «آهو» یک بیمار روانی بسازد و اپوزیسیون از او یک «قهرمان مبارزه‌ی برابری جنسیتی»!

این ناتوانی جامعه‌ی مدنی در «بازساخت امر سیاسی و اعتراضی» تنها ناشی از شرایط خفقان و سانسور حکمرانی نیست بلکه بیشتر نتیجه‌ی چیرگی «امر فیک» بر ساحت ذهنی و روانی اجتماع است.
در چنین بستری نه آنکه حرکت‌های اصیل و واجد مبانی محکم موجود نباشد، بلکه گرایش و حساسیت اجتماع هم‌جهت با چنین کنش‌هایی نیست و آنها را نادیده می‌گیرد و یا حساسیتی درخور به عمل نمی‌آورد.
برای همین است که واکنش مردم به «او او» «صادق بوقی» به مراتب فراگیرتر و گسترده‌تر از مقاومت مدنی ده‌ها استاد دانشگاه‌ است که در خط مقدم مبارزه‌ی فکری با استبداد به شرایط تفتیش و سرکوب تن نمی‌دهند و هزینه‌های سنگین آنرا در گمنامی و انزوای اجتماعی و سیاسی می‌پردازند. در کنار صادق بوقی چندین مثال دیگر هم قابل اشاره است که پرداختن به هر کدام مجال مفصلی طلب می‌کند. بیراه نیست که از «تراژدی مهسا» کار به «کمدی موقعیت آهو» ختم شده است! «کمدی موقعیت»، گرفتار شدن قهرمان در شرایطی ناخواسته و گاه متضاد با موقعیت واقعی و به عبارتی نمایش عدم تناسب فرم و محتواست!
به این اعتبار ارزش‌گذاری یک کنش اتفاقی بیش از مقدار و وزن واقعی آن وجهی کمیک دارد.
ـــــــــــــــــــــــــ
فرجام امتناع از تفکر، ذوق زدگی و آویزان شدن جامعه به کنش‌های اتفاقی و کنش‌گرانی که خود انتظار و ظرفیت چنین جایگاهی را ندارند، سرخوردگی و ناکامی است؛ و محصول بازتولید قهرمانان بادآورده‌ایی که باد آنها را به هر سویی می‌برد، سرگردانی و حیرانی جامعه است.
تا جایی که بضاعت فکری اندک من اقتضا می‌کند این سرگردانی را در چارچوب «چیرگی امر فیک در کنش‌گری و ابتذال در بازساخت امر سیاسی و اعتراضی» می‌توانم درک کنم.


https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

03 Nov, 07:57


از شجاعت یک زن در عریانی، جامه‌ای برای پنهان کردن بزدلی خود ندوزیم!


اینکه یک زن عریانی بدنش را به سلاحی برای مبارزه تبدیل کند، تنها نشان از بی‌شرمی و خشونت عاملان یک حاکمیت در سرکوب بدیهی‌ترین حقوق انسانی نیست! بیش از آن نشان از استیصال جامعه‌ای است که به انواع تباهی و ابتذال تن داده، توان پرداختن هزینه‌های بسا کوچکتر برای ایستادن در برابر چنین قوانین ظالمانه‌ای را ندارد و آن را به «تنانگی زنان» واگذار کرده است.

تبدیل تنانگی زنان به ابزار اعتراض روی دیگر سکه‌ای است که تنانگی را تبدیل به ابزار سرکوب کرده است. نشانه‌ای است آشکار از فرو رفتن یک جامعه در عمق درماندگی و ناچاری!
پیداست که این سخنان به مذاق «فمنیست‌های افراطی» خوش نخواهد آمد. من هم نوشتم که خوششان نیاید!

مرتضی نعمتی

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

02 Nov, 15:06


برادرم مصطفی از روز سه‌شنبه هفتم آبانماه برای تحمل چهل ماه حبس راهی اوین شده است. در بیدادگاه دستگاه قضای این نظام چه می‌گذرد که چنین حکمی سنگین را متوجه مصطفی کرده‌اند؟!

مصطفی نعمتی کارشناس اقتصاد سیاسی و پیش‌تر ستون نویس هفته‌نامه‌ی تجارت فردا بود و طی سالهای گذشته نقدهای جدی به سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی داشت. اما آنچه بر علیه او مستند کردند تا چنین حکمی ناروا را بر او و خانواده‌اش تحمیل کنند توئیت‌ها و اظهار نظرهای پراکنده‌ای‌ست که گاه در فضای مجازی منتشر می‌کرد.

محرز است که اتهاماتی همچون «توهین به مقدسات» چیزی نیست جز یک «دستاویز شبه‌ حقوقی» برای خاموش کردن صدای مخالف!
کدام مقدسات!؟ کجای شما مقدس است؛ که هر کجا قدم نهاده‌اید در لجن فساد و تباهی و دروغ غوطه‌ور است!
ما به آنچه شما هستید کافریم، به همه‌ی آنچه شمایید. گمان نکنید به اندازه‌ی پشیزی در چشم ما مقدس و قابل احترامید. حتی برای لحظه‌ای!
ما دادخواه نیستم! دادخواهی در بیدادگاهی که شما به پا کرده‌اید اقرار است به بلاهت خویش!
خشم کوچه در مشت ماست و تمامت نفرت و انزجارمان برای همیشه با شما، تا روزی که دیگر نباشید!

مرتضی نعمتی

جغرافیای‌شخصی

21 Oct, 08:05


سهمگین‌تر از محرومیت و تهدید و بگیر و ببند، تلخی زبان‌هایی است که مجال را مغتنم دیده‌اند تا ترس و بزدلی و بی‌تفاوتی و دوچهرگی را به عقلانیت و عاقبت‌اندیشی تعبیر؛ و شجاعت و انسانیت و احساس مسئولیت اخلاقی را به برچسب خام‌اندیشی و ناپختگی مزین کنند. جماعتی که توبره و آخور برایشان یکی است و گربه‌صفت هیچ ابایی ندارند که قضای حاجت را در حد ترخص ساحت اخلاقی و روانی تو اجابت مزاج کنند.
چنین بدسرشتی تنها نمی‌تواند محصول یک عقلانیت ابزاری باشد. سخن از یک «پدرسوختگی فراگیر» است!

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

18 Oct, 16:59


«فارس» یا «عرب‌ بودن» خلیج بیش از آنکه به اسناد تاریخی و یخه‌پاره‌کردن‌های احساسی بسته باشد، به تفاوت هژمونی اقتصادی و سیاسی شمال و جنوب آن بستگی دارد. وقتی نقش ژئوپلتیکی، اقتصادی و تاریخی ایران به یک ایدئولوژی زیانبار جنگ‌طلبانه فروکاسته می‌شود، آنچه را که «ایران» می‌بازد تنها نام پارسی خلیج نیست!
آنها که سالی چندبار برای نام پارسی خلیج سخن‌سرایی ‌می‌کنند هرگز به پرسش‌های اصلی نمی‌پردازند.
پرسش‌هایی نظیر آنکه «چرا اتحادیه‌ی اروپا از حاکمیت امارات بر جزایر سه‌گانه حمایت می‌کند»؟
این پرسش از حوزه‌ی «کنشگری بی‌خطر» فعالان جعلی نام و نشان پارسی خلیج خارج است. همان‌ها که دعوای نام خلیج فارس برایشان نان دارد، گو آنکه برای ملت آبی نداشته باشد!
این «کنشگران جعلی» خود بخشی از مسئله هستند. کسانی که کتاب‌ها و مقالات بی‌شمار در مورد «خلیج فارس» نوشته‌اند تا مسئله را به شیطنت «استعمارگر پیر» تقلیل دهند. آنها هیچ‌گاه به چنین پرسش‌های بنیادینی نخواهند پرداخت و تا زنده‌اند همان سخنان همیشگی را تکرار خواهند کرد.

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

16 Oct, 18:11


«هر چه واقعیت است را می‌نویسم!»

مرتضی نعمتی

با کارشناسِ دادگاه انقلاب حوالی سعادت‌آباد قرار گذاشتم که بروم و برایش اسنپ بگیرم که بیاید و ملک وثیقه‌ی آزادی «مصطفی» از «اوین» را حوالی میدان «جمهوری» ببیند. خواستم در مسیر سر صحبت را باز کنم که مبلغ «هفت میلیارد تومان» برای وثیقه زیاد است و قول داده‌اند که تخفیف بدهند و شما بیا و بزرگواری کن و فی‌المجلس ملک را جوری کارشناسی کن که عدد را پُر کند و اخوی ما از زندان آزاد شود!
آشنایی پیشنهاد کرد با «شیرینی» سبیلش را چرب کنم که «قلمش روان‌تر بنویسد»، گفتم این کار از من ساخته نیست( آخر قلم خودم کند می‌شود)! گفتند پس «آیت» را با خودت ببر که در کار املاک است و زبانش را بهتر می‌فهمد.
اسنپ با کمی تاخیر رسید. میانسالگی را رد کرده بود. با آن کت و شلوار و کیف اداری و دک و پوز به نظرم آدم نفوذ ناپذیری می‌آمد. در مسیر چند سئوال از سال ساخت و متراژ و موقعیت ملک پرسید. پرسیدم: «به نظر شما وثیقه را پُر می‌کند»؟  گفت: «نمی‌دانم، اما من هر چه واقعیت است را گزارش می‌کنم».
از آنها بود که در یک موقعیت قانونی تباه شده، از اخلاق‌مداری کذایی‌اش حسابی کیفور بود یا حداقل اینگونه وانمود می‌کرد. آدم‌هایی که در یک موقعیت بد رول‌شان را با امانت‌داری تمام و کمال انجام می‌دهند! همان «خاکستری‌»هایی که «هانا آرنت» عمری صرف کرد آنها را بفهمد و وضع‌شان را صورتبندی کند، اما ایشان را به حال و روز خود التفاتی نیست، یا اینگونه وانمود می‌کنند!
نرسیده به «جمهوری» پشت چراغ قرمز، چند دختر بچه با قیافه‌های دودگرفته و دستمال کثیف شیشه ماشین‌ها را می‌شستند. یکی‌شان با آب‌پاش روی شیشه اسنپ را هدف قرار داد و دستمال چرکینش را کشید روی شیشه‌ی دود گرفته. راننده را خوش نیامد. سرش را  بیرون برد و گفت: «نکن جانم این چه کاریه،  من که نخواستم...». چند قطره آب و کفِ کدر از روی شیشه ریخت روی صورتش تا با عصبانیت شروع کند به فحاشی به زمین و زمان. از مقدسات آسمانی شروع کرد و بعد هم از خجالت حضرات مقدس زمینی و ارکان نظام درآمد که این فلان فلان شده‌ها همه را به فلاکت و گدایی و بی‌غیرتی کشانده‌اند...
از فرصت استفاده کردم و به کارشناس دادگاه انقلاب گفتم: «جناب این اخوی ما که دارید تشریف می‌برید برای کارشناسی وثیقه‌‌ش، جرمی کمتر از این آقای راننده دارد»!
راننده پرسید: «مگر جرم برادرتون چیه»؟ گفتم: «توهین به مقدسات و رهبری، ایشون هم کارشناس دادگاه انقلاب هستند»! راننده آب دهانش را قورت داد و از آیینه نگاه معنی‌داری به من انداخت و دیگر چیزی نگفت.
کارشناس انگار که بخواهد خیال راننده را راحت کند گفت: «بله، متاسفانه وضعیت جامعه اصلا مطلوب نیست. ما هم خود به این بساط معترضیم».
به راننده‌ی اسنپ گفتم: «قربان شما نگران نباشید، برای احراز جرم سه شاهد عادل لازم است! ما دو نفریم...». خندیدند!

توی کوچه و نرسیده به ملک وثیقه به کارشناس گفتم: «ببین جناب...، ما سر سفره پدر و مادرمان بزرگ شدیم. من فقط می‌توانم از شما خواهش کنم کم و زیاد وثیقه را به دیده‌ی اغماض نگاه کنید، برادرم همین چند هفته پیش پدر شده؛ امیدوارم درک کنید که چقدر برایش سخت است».
با همان صورت سرد و نفوذناپذیر گفت: «هر چه واقعیت دارد را می‌نویسم». سر کیفش را گرفت و رفت داخل آپارتمان.
«آیت» با کمی تاخیر آمد و دو ملک مورد نظر کارشناسی شدند. از همه چیز عکس گرفت، چیزهایی یادداشت کرد و شیرین‌زبانی‌های «آیت» را پاسخ‌های سرد داد. برایش اسنپ گرفتیم و رفت. همان شب تماس گرفت و گفت: «قیمت کارشناسی را هفت میلیارد و هشتصد برآورد کرده‌ام». یحتمل باید «هر چه واقعیت بود را گزارش کرده باشد...»!

مصطفی همین روزها باید برای گذراندن چهل ماه زندانش راهی اوین شود، به جرمی که راننده‌ها هر روز پشت چراغ قرمز مرتکب می‌شوند!

۲۵ مهر ۱۴۰۳

جغرافیای‌شخصی

14 Oct, 11:40


از سیاست «نه جنگ و نه صلح»
تا سیاست «هم جنگ و هم صلح»!


مرتضی نعمتی

با روی کار آمدن دولت پزشکیان ما دیگر در دو راهی انتخاب میان «اصلاح و براندازی» قرار نداریم! تاریخ مصرفِ تمدید شده‌ی این دوگانه‌ی جعلی که خود محصول ابتذال حکمرانی است، به سر آمده است.
آنچه پیش روی این حاکمیت است جاده‌ی یک‌طرفه‌ای است که آنرا تا انتهای سقوط و خودبراندازی طی خواهد کرد. ممکن است چندان خوشایند انسانِ ایرانی پرمدعا نباشد اما درین بزنگاه فاعلیت چندانی متوجه او نیست!
ما در بهترین حالت می‌توانیم تماشاگرانی فعال باشیم که نسبت به فرجام شوم این تباهی هشدار دهیم. فاعلیت سیاسی و اخلاقی ما در تقابل با این سازوکار مخرب و فاسد نیست(در توان ما نیست) بلکه شاید در ایستادن، تماشا کردن و همراهی نکردن با آن است!
همچنین است قدرت و استطاعت ما در انتخاب میان «جنگ و صلح». در جغرافیای انسانی که «قدرت» همه‌ی مقدورات و امکان‌ها برای تغییر و رهایی از استبداد و ابتذال را سد کرده است، «جنگ» به امکانی برای فرار از «جبر محیطی» تبدیل می‌شود. اینجاست که از منظر مردم جنگ بر صلح ارجحیت خواهد داشت.
ساکنان چنین زیست بوم سیاسی بنا بر مقدورات خود صلح را هراسناک‌تر از جنگ خواهند یافت. لیکن در انتخاب میان جنگ یا صلح فاقد فاعلیتی موثرند! آنها درین حد صاحب اراده‌اند که «صلح» را اگر به معنای تداوم وضع اسف‌بار موجود باشد دوست نداشته باشند.
ریشه‌ی این «جنگ‌خواهی» مردم در حکمرانی‌ است که سیاستش یک روز «نه جنگ و نه صلح» است و روز دیگر «هم جنگ و هم صلح*»!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*عباس عراقچی اخیرا گفته است: «ما هم برای جنگ آماده‌ایم و هم برای صلح»!

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

08 Oct, 19:40


جنگ یا صلح؛ مسئله این نیست!

مرتضی نعمتی

کسانی بسیار این روزها در ستایش صلح سخن‌سرایی ‌می‌کنند و مصیبت‌های جنگ را به مردمی گوشزد می‌کنند که چهار دهه است انواعی از جنگ را تجربه کرده و از سر گذرانده‌اند. من هم بدم نمی‌آید چشمم را بر واقعیت ببندم و میخ فضیلت صلح‌طلبی‌ را دم و دستگاه اخلاقی خلایق فرو کنم که «مرگ بر جنگ و زنده باد صلح»!
اینان به گونه‌ای از صلح سخن می‌گویند و انگشت نکوهش در چشم دیگران فرو می‌کنند که گویی مردم صاحب اراده‌ای در انتخاب میان جنگ یا صلح‌اند و حال برآنند که به جای صلح، جنگیدن را برگزینند!

  برای آنها که نه بانی جنگ‌اند و و نه نقشی در معادلات صلح دارند، آرزو و تمنای جنگ معنایی دیگر دارد که پیش از آنکه ملامت شوند، باید دیده و شنیده شود.
مردمی که چشم‌اندازی برای آینده متصور نیستند نه جنگ می‌خواهند و نه صلح! آنها «تغییر» می‌خواهند چرا که «تداوم وضع موجود» برایشان از هر جنگی نامطلوب‌تر است. در پس‌زمینه‌ای که در آن امکان هر نوع تغییر موثری مسدود باشد این صلح است که هراس‌انگیز و ترسناک می‌نماید نه جنگ! هنگامی که صلح چیزی جز روزمرگیِ افول و ابتذال نباشد، جنگ می‌تواند مطلوبیت خود را به رخ بکشاند. در منطق آنها که «مرگ را زیسته‌اند» هیچ فضیلتی در صلح نیست اگر معنای آن تماشای فروغلتیدن خود در یک تباهی بی‌پایان باشد.
آری  مردم از جنگ نمی‌ترسند بلکه از استمرار مرگ تدریجی خود بیمناک‌اند. روا نیست چنین مردمی را بخاطر آرزوی جنگ ملامت کنیم!
در وضعیتی که جنگ تنها امکان تغییر در یک «جغرافیای تباه» باشد پرسش این نیست که جنگ خوب است یا صلح؟! مسئله این نیست که جنگ اخلاقی است یا صلح؟!

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

07 Oct, 08:16


«تظلم‌خواهی یا تواب‌سازی؟!»
مرتضی نعمتی


عبدلحسین خسروپناه دبیرشورای عالی انقلاب فرهنگی «شرط» پیگیری پرونده‌ی اساتید و هنرمندان ممنوع‌الکار را «تظلم خواهی» دانسته است. اگر «تظلم‌خواهی» را در معنای حقوقی «دادخواهی» معنی کنیم باید پرسید: «دادخواهی از دست چه کسی؟ و نزد چه کسی؟».
وقتی مصوبات این شورا خود عامل محرومیت و احتمالا ظلم مورد اشاره است چگونه می‌توان به آن «تظلم خواهی» کرد؟
این تناقض نشانی است آشکار که «تظلم‌خواهی» درین پس‌زمینه نه در معنای دادخواهی که در اصل بخشی از سازوکار «مدیون‌سازی» و «تواب‌سازی» است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ

در کتاب «جغرافیای شخصی: ترور فردیت»
برای تبیین سامانه‌ی تفتیش از دو مفهوم خودساخته بهره جسته­‌ام: «مرعوب­‌سازی و مدیون­‌سازی». دو شیوه‌ی هم جهت که نتیجه‌ی هر دو « اهلی کردن* دانشگاهیان» است.

درین کتاب عامدانه از مباحث اداری و حقوقی دوری کردم تا روایتی واقعی از نحوه‌ی مواجه‌ی فکری و اخلاقی «فرد» با سامانه‌ی «تفتیش و سرکوب» بدست دهم.
تلاش کردم با نگاهی روایی و بنیادین به تشریح سازوکاری بپردازم که افراد دانشگاهی را با درانداختن در تله­‌ی ریاکاری و ظاهرسازی «اهلی» می­‌کند و کسانی انگشت‌شمار که «لجبازی» کرده و از تور «اهلی شدن» لیز می‌خورند، با هزینه­‌ی سنگین انتخاب خود مواجه کند: «محرومیت از حق داشتن شغلی که عمر خود را برای آن صرف کرده‌اند»!

نخست سامانه‌ی مرعوب‌کننده فرد را بر لبه‌ی پرتگاه محرومیت قرار می­‌دهد. گروهی مرعوب شده و برای خلاصی، به شرایط مدنظر مجموعه‌ی تفتیش تن داده و مناسک رسمی موردنظر را به‌جا می­‌آورند و آنچه از ظواهر امر باید احراز شود به نمایش می­‌گذارند.
از تور «مرعوب­‌سازی» اما ماهی­های لیزی بیرون می‌جهند. دام بعدی برای این افراد سرکش متفاوت خواهد بود. در این وضعیت فرد را در یک رویکرد فرسایشی و طاقت­‌فرسا در پیچ‌و‌خم اداری و حقوقی بی­‌پایان گرفتار و خسته و بی­رمق می‌کنند. سپس افرادی ظاهرا خیرخواه که از قضا خود آتش­‌بیار معرکه­‌ی تفتیش و سرکوب هستند در نقش ناجی و میانجی ظاهر می‌شوند. آن «چهره­‌ی رحمانی» وساطت می­‌کند تا زان پس همگان همان کنند که اراده­‌ی دستگاه مرعوب­‌کننده است. افرادی که اسیر دام «مدیون­‌سازی» می­‌شوند بدون آنکه بخواهند و یا گاه حتی بدانند عملاً در خدمت سیستم تفتیش قرار می­‌گیرند و «اهلی» می‌شوند.
خشونت پنهانی که در «مدیون‌سازی» یا همان «تظلم خواهی» پنهان است به مراتب ویران‌کننده‌تر از خشونت عریان «مرعوب‌سازی» است. لگدمال کردن غرور و کرامت انسانی، محصول آخرین ترفند تمامیت‌خواهی و تفتیش برای نقض آزادی و اراده فردی!

همیشه اما ماهی‌های لیزی هستند که در ریزترین تورها هم گرفتار نخواهند شد!


*(اغلب واژه «اهلی» را در مقابل مفهوم «وحشی» به کار می­‌برند، اما اینجا بدیلِ «اهلی بودن»، «آزادی و آزاد بودن» است).
https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

28 Sep, 08:29


اگر سیاستمداران جنگ‌طلب مستقیما هزینه‌ی جانی جنگ‌طلبی خود را بپردازند محتمل است که دنیا به جای بهتر و امن‌تری تبدیل شود...



https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

26 Sep, 07:24


مطالبه‌ی ما از رئیس جمهور در همان کانتکست نقد حکمرانی و نقض آزادی آکادمیک و از قضا در جهت به چالش کشیدن صدق مدعای دولت کنونی است. ما همچنان به سازوکار موجود در دانشگاه نقد جدی داریم و آنرا در تضاد با اصالت‌های علمی و اخلاقی می‌دانیم و حاضر نیستیم به هر قیمتی به دانشگاه برگردیم.
برخی گمان می‌کنند تدریس در دانشگاه و برخورداری از حق مسلم شهروندیِ کار کردن و امرار معاش باید مزد خوش‌خدمتی و اظهار ارادت و یا چرخیدن در ستادهای آنها باشد! درین مورد تفاوتی بین اصولگرایان و این بخش از اصلاح‌طلبان وجود ندارد.
ما به عنوان افراد دانشگاهی وامدار و سرسپرده هیچکس و هیچ جریان سیاسی و فکری نخواهیم بود، برای برگشتن به دانشگاه به هیچکس التماس نخواهیم کرد و از هر مجرایی برای دفاع از فردیت، آزادی و اصالت‌های دانشگاهی و نقد حکمرانی استفاده خواهیم کرد. چه دولت پزشکیان باشد و چه دولت جلیلی...!

باید اضافه کنم بخشی از دوستان و همکاران دانشگاهی با نیک‌خواهی از این مطالبه‌ی درست حمایت کرده‌اند. قدردان آنها هستیم🙏

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

23 Sep, 16:06


گفتگوی دکتر مرتضی نعمتی با بی‌بی‌سی فارسی در خصوص نامه‌ی اعتراضی جمعی از استادان اخراجی و تعلیقی

هدف ما از نگارش و رسانه‌ای کردن این نامه بازگشت به دانشگاه به هر قیمتی نیست!

برای بسیاری از ما استادان اخراجی و تعلیقی امکان ماندن و حتی برگشتن درین سالها وجود داشت با این وجود به سازوکار تفتیش و سرکوب آزادی آکادمیک گردن ننهادیم.
ما خواهان تغییری اساسی در سازوکار تباه و فاسد کنونی هستیم.  تا آن روز از هر امکانی برای سخن گفتن از آزادی و اصالتهای دانشگاهی بهره خواهیم برد.
ما چشم‌انداز چندان روشنی برای این دولت نمی‌بینیم اما اگر بازگشت اساتید با اقتدار و تغییرات اساسی عملی شود از آن حمایت خواهیم کرد.
ما می‌خواهیم روشن شود که آیا مجموعه علمی و مدیریتی دانشگاه در مقابل نهادهای انتصابی صاحب اختیار است یا اپراتور و کارگزار آنهاست.
برخی از اساتید اخراجی سیستم حکمرانی دانشگاه را به رسمیت نمی‌شناسند و نامه را امضا نکردند. برخی نامه را تند و گروهی معتقد بودند باید با امضای بیشتری منتشر شود. با این وجود ما به آنچه می‌گوییم عمیقا باور داریم و یقین داریم که روزی این صدا  فراگیر خواهد شد.

جغرافیای‌شخصی

23 Sep, 14:12


رای قاضی در محکومیت چهل ماهه من!
همه چیز گویاست، نیازی به توضیح اضافی نمی‌بینم!

جغرافیای‌شخصی

23 Sep, 13:48


پیشتر گفته بودم که از تحلیل مالی، امرار معاش می‌کنم و «اقتصاد سیاسی» حوزه علاقه من است. شما بخوانید؛ از تحلیل مالی نان درمی‌آورم و با «اقتصاد سیاسی» آن نان را آجر می‌کنم!

تمام تلاش من طی مدتی که اینجا و چند جای دیگر می‌نوشتم بر این بود که نشان دهم درد امروز و دیروز و فردای ما، تحلیل تکنیکال نیست بلکه اقتصاد سیاسی است!
در عین حال بر این نکته تاکید داشتم که این تنها من یا چند نفر دیگر نیستند که به این مهم پی برده‌اند. هر کس اندکی در متون اقتصادی و سیاسی غور کرده باشد، به این گزاره نیک واقف است. با این وجود و با اینکه اکثریت آنها که مدعی تحلیل‌گری هستند، بر این معضل اعتراف می‌کنند، تنها عده کمی هستند که به خود «جرات» می‌دهند و آن را به قلم و زبان می‌آورند! اصلا همین که مشکل نه اقتصاد که اقتصاد سیاسی است، هراس‌افکن است، ورود به آن تاوان سنگین دارد و سر می‌شکند!
این می‌شود که ما لشکری داریم از تحلیل‌گرانی که نه تنها «راه‌حل» نیستند بلکه خود «بخشی از مشکل»‌اند!
آنها با انبوهی از تحلیل‌های ریاضی صُلب، که درستی آنها صرفا در یک چارچوب اقتصاد سیاسی مشخص، آن هم با هزار اما و اگر، قابل دفاع است، نه تنها به مخاطب اطلاعات و تحلیل درست ارایه نمی‌دهند، گمراهش می‌کنند!
این گمراه‌کنندگی گاه از تفرعن است و گاه عامدانه! عامدانه از این جهت که بخشی از این تکنیکالیست‌های هرزه‌گو، در واقعیت سوراخ دعا را خوب یافته‌اند؛ نشسته در انتظار تکه‌ای استخوان بر درگاه!

من اکنون دارم هزینه این شیوه نگاهم را می‌پردازم. طبق آنچه در رای دادگاه! آمده، چهل ماه را باید دور از همسر و پسر چهار‌ ماهه‌ام، پشت آن دیوارهای بلند و زشت و بدقواره، روز را به شب و شب را به روز برسانم!

جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد!

جغرافیای‌شخصی

23 Sep, 08:41


در حکمی از سوی شعبه ۱ اجرای احکام کیفری دادگاه عمومی و انقلاب تهران، مصطفی نعمتی؛ اقتصاددان و ستون‌نویس مجله تجارت فردا و از همنوردان و پیشکسوتان گروه بِنار ساکن در تهران بزرگ، به جرم تشویش اذهان عمومی، توهین به مقدسات و فعالیت تبلیغی علیه نظام در فضای مجازی و ... به تحمل ۴۰ ماه زندان محکوم شده‌است... پیش از این و در آستانه‌ی تولد نوزادشان مدت ۲۱ روز در زندان اوین بازداشت بوده‌اند.

به امید آزادی و بازگشت‌ به آغوش خانواده و کودک تازه متولد شده‌شان.

@benar_climbing_club

جغرافیای‌شخصی

22 Sep, 19:39


فردا آخرین مهلتی است که برادرم مصطفی برای تحمل چهل ماه حبس باید خودش را به اوین معرفی کند...

درین مدت بنا به ملاحظاتی خانوادگی از جمله تولد فرزند مصطفی سکوت کردم. زین پس در مقابل این حکم ظالمانه ساکت نخواهم بود.

از اتهام پرسیده‌اید، پاسخ همان حرف‌های تکراری است. همان اتهام‌هایی که بخاطرش شیرین‌ترین جانها را در بند کرده‌اند.

درین مورد سخن خواهم گفت...

جغرافیای‌شخصی

22 Sep, 11:10


🔸 هم‌زمان با آغاز سال تحصیلی گروهی از اساتیدی که خود را #استادان_اخراجی و تعلیقی دانشگاه‌های ایران نامیده‌اند در نامه‌ای به #مسعود_پزشکیان، رئیس جمهور، از او پرسیده‌اند که آیا اراده‌ای واقعی برای بازگشت آن‌ها به کار هست یا به نوشته امضاءکنندگان این نامه صرفا با برگشت تعداد انگشت‌شماری قرار است این موضوع مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار گیرد.

🔸۱۲ استادی که این نامه را امضا کرده‌‌اند اخراج و تعلیق خود را محصول سازوکار شبه‌قانونی تعیین صلاحیت عمومی و تبدیل وضعیت دانسته‌ و خواستار اظهار نظر روشن رئیس دولت چهاردهم شده‌اند.

🔸 محمد ضرغامی با مرتضی نعمتی، عضو هیات علمی دانشگاه چمران اهواز، که هم‌اکنون ساکن آبدانان و از امضاکنندگان این نامه است درباره دلایل نگارش این نامه و وضعیت کنونی استادان اخراج‌شده بعد از دستور رئیس جمهور برای بازگشت آن‌ها پرسیده است.

@radiofarda_official

جغرافیای‌شخصی

22 Sep, 02:42


نامه‌ی سرگشاده‌ی جمعی از استادان اخراجی و تعلیقی به رئیس جمهور

جغرافیای‌شخصی

22 Sep, 02:41


نامه‌ی سرگشاده‌ی جمعی از استادان اخراجی و تعلیقی دانشگاه به رئیس جمهور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریاست جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان

با سلام؛

نظر به دستور اخیر شما به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری مبنی بر بازگشت و ادامه‌ی کار استادان و دانشجویانی که به دلایل ناموجه، غیرقانونی و سیاسی از حقوق و فرصت‌های شهروندی خود محروم شده‌ و در وضعیت اخراج، تعلیق، بازنشستگی و استعفای اجباری قرار گرفته‌اند، نکاتی را خدمت شما عرض می‌نماییم:

ــــــــــــــــــــــــــــــ
_ علی رغم دستور صریح شما، هنوز سازوکار روشنی در خصوص بازگشت استادان اخراجی به دانشگاه اعلام نشده و اقدام موثری درین مورد صورت نگرفته است. قرائن و شواهد موجود حکایت از موانعی دارد که سد راه بازگشت این افراد به دانشگاه شده‌اند.
ما جمعی از استادان اخراجی، خواهان اظهار نظر روشن و اقدام قاطع  درین مورد هستیم تا روشن شود آیا اراده‌ای واقعی در کار است یا صرفا با بازگشت تعدادی انگشت شمار قرار است این موضوع مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار گیرد!
در حافظه‌ی تاریخ بماند که در کشوری با نام جمهوری اسلامی مسئولانی بودند که استادان دانشگاه را به جرم سعادت‌خواهی، راست‌گویی و احساس مسئولیت اجتماعی از حق طبیعی و اولیه کارکردن باز داشتند.
_ آنچه که به ناروا بر ما گذشته است محصول سازوکار غیر علمی و غیرشفاف تعیین صلاحیت عمومی و تبدیل وضعیت، تفتیش عقاید، سرکوب آزاداندیشی و ناشکیبایی در برابر تفکر انتقادی است. بخش اصلی مسئله وجود قوانین و مقررات ناقض «آزادی آکادمیک» است که در سالهای اخیر به تصویب رسیده است. قوانین و مقرراتی که دست نهادهای اقتدارگرای غیر دانشگاهی را در سرکوب استادان باز گذاشته است.
_  فرایند تحقیق و تعیین صلاحیت عمومی در دانشگاه جولانگاه اعمال اقتدار نهادهای ایدئولوژیک و سیاسی و امنیتی است، به گونه‌ای که عملا نهاد دانشگاه و مجموعه‌ی علمی و اداری آن تبدیل به اپراتور این نهادها برای گزینش و تعیین صلاحیت اعضای هیات علمی شده‌‌اند! آنچه تحت عنوان «قانونی بودن» اخراج استادان مطرح می‌شود، محصول این سازوکار شبه‌ قانونی ناسالم و غیر مسئولانه است. پیداست که قانون در صورتی محترم است که حافظ حقوق انسانی تمامی شهروندان بوده و در تضاد با اصل بیطرفی و عدالت به مثابه انصاف نباشد. این چنین «قانونگذاری» اقتدارگرایانه و ناعادلانه‌ای ریشه فساد و ناکارآمدی در دانشگاه است.
_ بدیهی است که بازگشت استادان دگراندیش و منتقد در شرایطی ممکن و مطلوب است که شاهد تغییری در این سازوکار ناسالم باشیم. ما همچنان از حق انسانی و شهروندی خود برای اظهار نظر، نقد حکمرانی و تعهد به مبانی علمی و دانشگاهی که راستگویی، تفکر انتقادی و زیستن در دایره‌ی حقیقت است، دفاع کرده و حق اعتراض و انتقاد مردم از حاکمان را یک اصل بنیادین و خدشه‌ناپذیر می‌دانیم.

درین ارتباط خواستار آنیم تا ضمن جبران حق و حقوق تضییع شده استادان اخراجی، بدون تشریفات اداری و بورکراتیک فرسایشی امکان «حضور مجدد همه‌ی آنها» در دانشگاه فراهم شود.
تقاضا داریم ضمن حفظ حرمت و کرامت اعضای هیات علمی دانشگاه، از سرگردانی‌های بی‌حاصل اداری و اخذ تعهدهای عقیدتی و سیاسی توسط نهادهای اقتدارگرا ممانعت شود.
همچنین به عنوان بخشی از بدنه‌ی انسانی دانشگاه «خواهان بازگشت بی‌قید و شرط تمامی دانشجویان اخراجی و تعلیقی و دلجویی از آنها» هستیم.
امید است با تغییر نگرش‌ و اصلاح ساختارها و موانع موجود شاهد اعتلای جایگاه دانشگاه و نیروی انسانی آن باشیم.

راستی آور که شوی رستگار
راستی از تو ظفر از کردگـار


امضا کنندگان:

_ دکتر مرتضی نعمتی، هیات علمی دانشگاه چمران اهواز
_ دکتر حسن باقری‌نیا، هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری
_ دکتر ابولفضل شایان، هیات علمی دانشگاه جهرم
_ دکتر بهروز چمن‌آرا، هیات علمی دانشگاه کردستان
_ دکتر آمنه عالی، هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
_ دکتر سید جواد امامی، هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
_ دکتر حمیده سادات خادمی، هیات علمی  دانشگاه علامه طباطبایی
_ دکتر احمد رحیمی، مدرس دانشگاه فردوسی و دانشکده‌ی فنی شهید منتظری مشهد
_ دکتر ابولقاسم رحیمی،  هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری
_ دکتر زهرا خشک جان، هیات علمی دانشگاه باهنر کرمان
_ دکتر محمد سلطانی رنانی، هیات علمی دانشگاه اصفهان
_ دکتر مهشید گوهری کاخکی، مدرس دانشگاه فردوسی مشهد

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

15 Sep, 09:01


ایستاده می‌سوزند و می‌میرند
بلوط‌های کهنسال «کبیرکوه»،

و بهترینِ جان‌‌ها، خوراک هذیان‌های پریشان ماردوش‌اند...

جلوه‌ای کن ای تقلب بزرگ!
جهان را ببین که چگونه از نیرنگ پُر شده است
و چشم به راهانت را که چگونه از سرگین خود بدمست شده‌اند!

ما به شراب و اسب و آزادی ایمان آوردیم و
آنها به مجامعت‌شان با خدای مرده ادامه دادند...

مرتضی نعمتی


آتش‌سوزی کبیرکوه_زاگرس_آبدانان
۲۴شهریور ۱۴٠۳

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

13 Sep, 12:25


«عادی‌سازی شرارت چگونه کار می‌کند؟»

مرتضی نعمتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر به عنوان یک «فرد» و بنا بر ملاحظاتی فکری و یا اخلاقی تصمیم بگیری که با شرارت قانونی موجود سرشاخ شوی، همواره خود را با دو گروه مشخص در تقابل و جدال خواهی یافت.
گروه اول متولیان رسمی این شرارت قانونی هستند. آنها پشت‌شان به قدرت گرم است و هیچ ابایی ندارند که حقوق اولیه و انسانی نظیر شغل و موقعیت تو را پایمال کنند و نیز اگر لازم باشد توبیخ و تهدید و زندان برایشان کاری ممکن و دم دست است.
گروه دوم اما پیاده‌نظام‌های این شرارت قانونی هستند. آنها لزوما در آنچه خواست و اراده‌ی نقادان است اختلاف نظری ندارند. اگر پیش بیاید در محافل خصوصی و آنجا که خیالشان از عواقب «زبان سرخ» راحت باشد، کاتولیک‌تر از هر پاپی منتقد وضع موجودند. اما بنا به ملاحظاتی مانند حفظ موقعیت و یا ترس از عواقب رویکرد نقادانه، همواره آب بر آسیاب تداوم وضع موجود می‌ریزند.
حملات و تخریبی که از سمت این گروه اتفاق می‌افتد به مراتب سهمگین‌تر و ویران‌کننده‌تر از متولیان رسمی شرارت است. آنها تحمل مثالی نقض از آنچه خود هستند را ندارند و همزمان توان و جسارت لازم برای تقابل و مقاومت را نیز در خود نمی‌بینند. اینجاست که هر رویکردی خلاف دستگاه توجیهات خودساخته‌ را تخطئه و تخریب می‌کنند. با انواع برچسب‌ها تلاش می‌کنند شناگران مخالف جریان غالب را به زیر بکشانند و در امواج ابتذال جمعی غرق کنند.
نیرویی که این گروه برای «همسان‌سازی جمعی»، «عادی‌سازی شرارت» و «انقیاد فردیت» وارد می‌کنند به مراتب سهمگین‌تر از فشار متولیان رسمی تمامیت‌خواهی است.
این گروه همه را شبیه خود می‌خواهند چرا که هر صدای مخالفی آنها را در معرض داوری خود و دیگران قرار می‌دهد. در چنین وضعیتی دو انتخاب بیشتر ندارند:
یا باید درجاتی از شهامت و مقاومت از خود بروز دهند و هزینه‌ی سنگین آن را بپردازند و یا آنکه دست در همیان تخریب و تخطئه افراد منتقد برده و آنقدر در احوال آنها تجسس کنند تا بالاخره نقطه‌ای مبهم را دستاویز قرار دهند و برای خود و همگان روشن کنند که ببینید: «ما همه شبیه هم هستیم، ما همگی چاره‌ای نداریم».


این گروه پایه‌های واقعی استمرار شرارت قانونی هستند، همانها که واتسلاو هاول «نشانه‌گذاران عمومی» می‌خواند و هانا آرنت در توصیف‌شان از مفهوم «قشر خاکستری» و «ابتذال شرارت» بهره می‌گیرد.
تقابل واقعی در روزگار ما تقابل میان «فردیت» و ائتلاف نانوشته‌ی «تمامیت‌خواهی» و مجریان «عادی‌سازی شرارت» است.

https://t.me/MortezaNemati1

جغرافیای‌شخصی

12 Sep, 12:49


در اوج رواج ادبیات جنسیت‌زده در جنبش «زن، زندگی، آزادی» تلاش کردم نشان دهم چرا مسئله «جنسیت» تنها یکی از «ریز‌ عملگر»های مفهوم کلان «فردیت» است. در کتاب «جغرافیای شخصی: ترور فردیت» توضیح دادم که این تنها زنان نیستند که قربانی «شرارت قانونی» شده‌اند! 
«آزادی زنان» در جامعه‌ای که دچار تضادهای اقتصادی، فکری، قومی، مذهبی و زبانی است، تنها در سایه‌ی اَبَرمفهوم «فردیت» امکان تحقق دارد.
تلاش برای آزادی انسان ایرانی با تکیه بر تضادهای طبقاتی، قومی، مذهبی، زبانی و حالا جنسیتی دیریست که هر بار با سنگ سنگین واقعیت مواجه می‌شود و قرار هم نیست به این زودی‌ها در مسیر درست قرار گیرد...