Últimas publicaciones de MORTEZALOTFI65 (@mortezalotfi65) en Telegram

Publicaciones de Telegram de MORTEZALOTFI65

MORTEZALOTFI65
مرتضی لطفی
1,624 Suscriptores
449 Fotos
153 Videos
Última Actualización 10.03.2025 13:21

Canales Similares

شعرِ تَر
2,689 Suscriptores
اشعار خاردار
2,504 Suscriptores

El contenido más reciente compartido por MORTEZALOTFI65 en Telegram

Mortezalotfi65

07 Sep, 16:05

1,781

.
با‌ نگاهی جواب نامه بده
دل ببر، پاسخِ چکامه بده

رقصِ مردافکنی به میدان کن
جوهر تازه‌ای به خامه‌ بده

پیش پایت نماز باید خواند
یک‌نفس فرصتِ اقامه بده

من به دلدادگی‌م مشغولم
"تو به زیبایی‌ات ادامه بده"

#مرتضی_لطفی @mortezalotfi65
Mortezalotfi65

02 Sep, 16:50

1,791

.
پیش پای تو روانم ز تن آید بیرون
گر خیالِ من از آن پیرهن آید بیرون!!

آفتابِ تو اگر بر سر خاکم تابد،
زنده و مرده‌ی من از کفن آید بیرون!!

سخنِ عشقِ تو را فنّ بیان کافی نیست
جای آن است که "جان" از دهن آید بیرون!

کششِ "عشق تو" از خانه درآرَد ما را
دل، نه طفلی‌ست که با "در زدن" آید بیرون

باز کن موی چلیپایی و اندیشه مکن
گردنی نیست که از آن رسن آید بیرون!

فرقِ فرهاد مشخص شود از شخص رقیب
تیشه‌‌ای گر ز کفِ کوهکن آید بیرون!

کارِ عشق است و ببینم که چه می‌خواهد یار
این نه کاری‌ست که از دست من آید بیرون!


#مرتضی_لطفی @mortezalotfi65
Mortezalotfi65

20 Aug, 08:24

1,705

...
به آغاز گنج است و فرجام رنج
پس از رنج رفتن ز جای سپنچ

چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت،

که هر چند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد بار کین آورد
یا
بُنش خون خورَد، بار کین آورد!

#فردوسی
#شاهنامه
Mortezalotfi65

20 Aug, 08:13

1,736

سلم و تور از جهتی با هم مشابه و از جهت دیگر با هم متفاوت اند. هردو از اعتدال و سلامت روح، که خصیصه #ایرج است بی‌بهره اند. هردو فزون طلب و سنگ‌دل و بدسرشتند. با این تفاوت که تور بدخویی را با جسارت و صراحت همراه دارد و و سلم آن را با تلبیس و حسابگری...
سلم و تور گرچه با ایرج از یک خون اند، طبعی درست مخالف طبع او دارند.
سلم و تور و ایرج، نظیر آنگونه برادران و خواهرانی هستند که کنت در تراژدی #شاه_لیر در حق آنان می‌گوید: «ستارگان، ستارگان آسمانند که سیر زندگی ما را تعیین می‌کنند. وگرنه چگونه ممکن بود که از یک پدر و مادر، فرزندانی تا بدین پایه ناهمانند به‌وجود آیند...(شاه لیر، صحنه سه در پرده چهارم)
#زندگی_و_مرگ_پهلوانان
#در_شاهنامه
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
https://t.me/iranianpoetsocity
Mortezalotfi65

28 Jul, 18:56

2,104

.
نه در مجلسِ خواجه‌ای دستبوسم
نه در پایِ خودکامه‌ای جان‌نثارم

نه از استکانِ کسی مستِ مستم
نه از ترسِ قاضی خمارِ خمارم

اگر لطف کردم، وگر زخم خوردم
فراموشکارم، فراموشکارم!!

سیلی زدن اردوغان به کودکی که دست او را نبوسید!
#مرتضی_لطفی
Mortezalotfi65

25 Jul, 20:52

1,661

.
هوای نیمه‌ی مردادی ای دل...
Mortezalotfi65

21 Jul, 18:19

1,966

.
چون طبلِ تهی، سر و صدائی داری!
چون بادِ وزان، برو بیائی داری!
ای دوست، ز خودنمائی‌ات دست بکش!
پوچی به خدا؛ فقط ادائی داری!

#مرتضی_لطفی
Mortezalotfi65

18 Jul, 20:17

2,083

.
من گریه کردم و دلِ سنگِ تو سخت شد
آب زیاد، موجبِ مرگِ درخت شد...

‎#تک_بیت
‎#مرتضی_لطفی
Mortezalotfi65

14 Jul, 21:19

1,814

اگر از تو بپرسم جنوب را به چه‌ می‌شناسی؟!
شاید گزینه‌های متعددی برای پاسخ در چنته داشته باشی. مثلا بگویی دریایش زیباست، نخلستانش دل‌نواز است، موسیقی‌اش چنگ به دل می‌زند و ...
اینها همه هست اما فقط اینها نیست.
امروز دوستی یک قطعه فیلم سینه‌زنی و مداحی بوشهری را منتشر کرده بود. در نظرات نوشتم:
تلفیقی از سنت، مذهب،حماسه، شعر، موسیقی و جنونِ جنوب.
بعد یادم آمد که عنصر اندوه را فراموش کرده ام.
بیشتر که فکر کردم‌ دیدم رگه‌هایی از سرمستی هم در آن یافت می‌شود.یک‌جور رها شدگی و آزادی. یک‌جور دل به دریا زدن و موج شدن. حالا که درست‌تر می‌نگرم می‌بینم این هنرِ سابقه‌دار، در خاکِ غنی فرهنگ ایرانی ریشه دوانده، شاخه کشیده و گردن، کلفت کرده است.
بچه‌سال که بودم، شب‌های محرم، وقتی صدای نوحه‌ی عزاداران از لای نخل‌ها می‌گذشت و به گوش من می رسید، بی اختیار از جا کنده می‌شدم و به‌جمعشان می‌پیوستم.
من خردسال که درکی از موضوع نداشتم و چیزی از سوگ حالی‌ام نبود را چه چیزی کشان کشان تا دایره‌ی سینه‌زنی می‌برد؟ بله، موسیقی بود، نوای جان‌دار و جاذبه‌دار، نوای آب‌دیده و ورزیده.
من چه می‌دانستم که موسیقی چه قوًتی دارد؛ چه می‌دانستم یک نوای ساده چه بلایی بر سرِ دل آدمی می‌آورد؛ و بیچاره من که شیفته و دلباخته‌ی موسیقی‌ام.
حالا که دارم رو به‌سوی میانسالی می‌روم، این آلبوم هزارصفحه را ورق می‌زنم می‌بینم که نوحه‌های واحد و دوضرب و بحرطویل و حتی نوحه‌هایی که پیرغلامان بر منبر می‌‌خواندند یا آنچه پیش‌خوانی نام داشت و قبل از سخنرانی واعظان خوانده می‌شد همه معجزه‌ی دو عنصر کلام و نوا بودند. چه بسا در جایی کیفیت کلام از نوا باز می‌ماند.
وقتی مداح حسین فخری می‌خواند: بنشین تا به تو گویم زینب، غم دل با تو بگویم زینب خواهر من!

یا وقتی جهانبخش کردی‌زاده (بخشو) در آن گرماگرم عزا، واحد می‌خواند که: گفت برخیز ز جا ای مهِ رخشنده‌ی مادر/قد شمشاد علم کن و بکش تیغ دو پیکر...
یا شور نوحه‌ی بحر طویل، یا آیین هیا مظلوم، یا مراسم دمام‌زنی و ...
در تمامی این نواها، حماسه از حُزن افزون بود.
امید که شعر و موسیقی همواره در بستر درست فرهنگ، ساری و جاری باشند.
#مرتضی_لطفی
Mortezalotfi65

14 Jul, 18:51

1,598

.
ناله‌ها از سینه برکش در عزای خویشتن!
نوحه کن، بر سر بکوب اما برای خویشتن!

چونکه زنجیر عزا را می‌زنی بر شانه‌ات
باز کن زنجیر را از دست و پای خویشتن!

دست و پایی‌ زن؛ مبادا تا اسیر خود شوی!
خویش را بردار و بگریز از بلای خویشتن!

داغِ ماتم‌هاست بر لوح دلت، هشیار باش
درسِ خود شو بر سرِ مکتب‌سرای خویشتن!

مرغِ جانت را به تنگامِ قفس، عادت مده!
در نمان در پیکر یک‌لاقبای خویشتن!

روزِ بینایی حقیقت‌جوی عهد خویش باش
در حقیقت، عهدِ خود باش و وفای خویشتن!

آه ای حلقوم زخمی بانگِ آزادی بر آر
تا ببینی رنگِ خون را در صدای خویشتن

نکته‌ها در کار کردم ظالم و مظلوم را
«تا نشیند هرکسی اکنون به جای خویشتن!»

#مرتضی_لطفی
مصراعی از #حافظ


.