Latest Posts from مقدمه‌ (@moghaddames) on Telegram

مقدمه‌ Telegram Posts

مقدمه‌
یادداشت‌های رسانه‌ای امیر هاشمی مقدم
در زمینه ایران‌شناسی، انسان‌شناسی و گردشگری
ارتباط با نویسنده:
[email protected]
وبلاگ نویسنده:
moghaddames.blogfa.com
2,942 Subscribers
51 Photos
13 Videos
Last Updated 09.03.2025 13:36

Similar Channels

داود فیرحی
8,190 Subscribers
Ali Abdi
5,137 Subscribers

The latest content shared by مقدمه‌ on Telegram

مقدمه‌

21 Feb, 19:47

2,303

به بهانه روز جهانی زبان مادری
امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوز
اخیرا صادق زیباکلام در یکی سخنرانی‌هایش دو بار کلمه «کُرد» را به‌صورت «کورد» تلفظ کرد. این رفتارهای ایشان شوربختانه مسبوق به سابقه است. و رفتار اخیر، یک گام تحریفی دیگر بود. تاکنون برخی‌ها به اشتباه و نادرست به جای املای درست واژه «کُرد»، «کورد» می‌نوشتند، در حالی‌که همان «کُرد» تلفظ می‌کردند. این بار اما آقای زیباکلام تلفظ این واژه را هم به شکل «کورد» بیان کرد. این یک تحریف تعمدی آشکار است.
هیچکس هنگام صحبت کردن در زبان فارسی مطلقا این واژه را به شکل «کورد» تلفظ نمی‌کند، همانگونه که در فارسی قوم «تُرک» را به شکل «تورک» تلفط نمی‌کنیم. اما شوربختانه در سال‌های اخیر یک جریان مشخص در حال ترویج این شیوه نگارشی نادرست است. ترک‌ها و کردها پیشینه‌ای دیرینه در این سرزمین دارند و تا چند سال پیش در همه منابع فارسی، عربی و ترکی آنان را به شکل درست «ترک» و «کرد» می‌نوشتند. اما جریان تجزیه‌طلب فرهنگی (به‌عنوان پیش‌زمینه تجزیه‌طلبی سیاسی و سرزمینی) در راستای جدا کردن دیگر بخش‌های هویت اقوام ایران‌زمین از یکدیگر، اقدام به ساخت واژه‌های هویتی اصلی یا شیوه متمایز نگارش کرده است. کافی است بدانیم واژه کرد همیشه در منابع تاریخی فارسی و عربی به همین شکل درست «کرد» نوشته می‌شد. حتی نخستین کتابی که درباره تاریخ کردها نوشته شد، توسط شرف‌الدین بدلیسی، حاکم کرد دیاربکر در دوره صفوی/عثمانی بود که «شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان» نام داشت و در آن صدها بار واژه کرد به همین شکل نوشته شد. پس از آن نیز دیگر منابعی که به‌طور اختصاصی به تاریخ و فرهنگ کردها می‌پرداختند، این واژه را به همین شکل به نگارش در آورده‌اند.
از سوی دیگر، نخستین کتابی که درباره زبان ترکی نوشته شد نیز حدود هزار سال پیش توسط محمود کاشغری به‌نام «دیوان لغات الترک» نام گرفت و پس از آن نیز همه کتاب‌هایی که به دست ترکان و غیر ترک‌ها درباره زبان و فرهنگ ترکان نوشته می‌شد، همین املای «تُرک» را به کار می‌برد. اما همان جریان تجزیه‌طلب فرهنگی که عموما ریشه و وابستگی به بیرون از مرزها دارد، چند سالی است تلاش می‌کند املای نادرست «تورک» را به جای املای همیشگی و درست «تُرک» جا بیندازد. همین جریان در حال رواج دادن شکل نادرست و جعلی «آزربایجان» به جای نام کهن «آذربایجان» است.
اسف‌بار اینکه همان جریان‌های تجزیه‌طلب فرهنگی، اندک اندک در حال تحریف نام این دو کتاب و دیگر کتاب‌های مرجع درباره تاریخ و فرهنگ ترک‌ها و کردها بود تا آنها را به رسم‌الخط جعلی جدید بنویسند؛ انچنانکه اخیرا برخی افراد نام کتاب شرفنامه را اینگونه تحریف کرده‌اند: «تاریخ مفصل کوردستان»!
شوربختانه در هر دو زمینه، بسیاری افراد که آگاهی کافی ندارند نیز فریب این گروه را خورده و با نگارش نادرست این واژه‌ها به شکل «تورک» و «کورد» به اهداف تجزیه‌طلبان فرهنگی یاری می‌رسانند. چه در منابع فارسی، چه در منابع عربی، چه در منابع ترکی و چه در منابع کردی همیشه صورت غالب نگارش این واژه‌‌ها به شکل «کرد» و «ترک» بوده که با رجوع به منابع قدیمی در کتابخانه‌های عمومی یا کتابخانه‌های اینترنتی می‌توان به صحت این ادعا اطمینان یافت.
باید نسبت به این تغییرات گام به گام که ظاهرا کم‌اهمیت و نامحسوس است، حساس بود. اسناد و مدارک تاریخی درباره پیشینه زبان‌ها و انسجام گروه‌های قومی و زبانی در ایران آنچنان محکم هست که نتوان به یکباره زیر همه چیز زد. بنابراین ناچارند آرام آرام و نامحسوس گام بردارند.
همین وضعیت را درباره روز جهانی زبان مادری نیز شاهدیم. زبان مادری طبیعتا برای هر کسی (از جمله نگارنده این سطور که زبان مادری‌اش بختیاری است) اهمیت دارد و در راه حفظ آن باید کوشید. اما اینکه برخی جریان‌ها روز جهانی زبان مادری را محملی کرده‌اند برای حمله به زبان و ادبیات فارسی (به‌عنوان رکن اصلی ارتباط و انسجام ملی) و تلاش برای داعیه نادرست و ضد ملی «آموزش به زبان‌های محلی»، مایه نگرانی است. اکنون در بسیاری از مناطق، کتاب‌های درسی توسط معلمان بومی به زبان محلی آموزش داده می‌شود و همین باعث می‌گردد بسیاری از این دانش‌آموزان، هنگام پذیرفته شدن در دانشگاه‌های سراسر، در برقراری ارتباط با دانشجویان دیگر مناطق دچار مشکل شوند. اما جریان تجزیه‌طلب فرهنگی حتی به این وضع هم راضی نیست و همچنان خواهان تدریس «به» زبان محلی است تا کم کم ریسمان ارتباطی میان مردمان نقاط مختلف ایران‌زمین سست و گسسته شود. این جریان دقیقا می‌داند زیر پوستی دارد چکار می‌کند. ما هم دقیقا می‌دانیم اینها دارند چکار می‌کنند و همیشه هشدار می‌دهیم. اما شوربختانه در این میان یک عده با خوش‌خیالی همچنان متوجه نتایج و پیامدهای ویرانگر این رفتارهای به ظاهر کوچک و کم‌اهمیت نیستند. امثال صادق زیباکلام در بهترین حالت، در این دسته سوم قرار می‌گیرند.
@moghaddames
مقدمه‌

05 Feb, 14:35

8,521

باز هم عراقی‌های
امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوز
تازه از سفر یک هفته‌ای عراق برگشته‌ام. سفری هم زیارتی و هم سیاحتی. برای من که دل‌بسته تاریخ و فرهنگ ایران هستم، عراق یکی از مقاصد مهم است. جایی که طاق کسری هنوز سر پا ایستاده تا یادمان بیندازد اینجا واپسین پایتخت ایران باستان است. با موزه‌هایی بسیار غنی در بغداد و دیگر شهرهای بزرگ که آثار تمدن‌های ایرانی پیش و پس از اسلام در همه‌شان حضور پررنگی دارد. گزارش و تصاویر این سفر را در صفحه اینستاگرامم در اینجا می‌توانید ببینید و بخوانید.
این بار (و یک بار دیگر) با خودروی شخصی به این کشور سفر کردیم. به جز سر مرز که پول زیادی برای ورود با خودرو به خاک عراق پرداختیم (مجموعا هنگام ورود و خروج ۲۱۷ هزار دینار معادل تقریبا ۱۲ میلیون تومان) و چند ساعت معطلی، و همچنین بلیط نزدیک یک و نیم میلیون تومانی موزه و آثار تاریخی، بقیه سفر عالی بود. خودروهای عراقی با دیدن پلاک ایران با خوشحالی برای‌مان بوق می‌زدند. پلیس‌های امنیتی که همه خودروها را کنترل می‌کردند، تا متوجه می‌شدند ایرانی هستیم چند کلمه‌ای دست و پا شکسته فارسی حرف زده و خوش‌آمد می‌گفتند. «اهلا و سهلا» را مکرر از زبان کسانی که از کنارمان می‌گذشتند می‌شنیدیم. اما از همه جدی‌تر عبارت «هنا بیتکم» (اینجا خانه شماست) میزبان‌مان در کربلا بود. یکی از آشنایان او را معرفی کرده بود. سه شب مهمانش بودیم. غذا و چای و خدمت‌رسانی در حد اعلا. روز آخر که پس از اذان صبح می‌خواستیم راه بیفتیم، صبحانه آورد و تا نخوردیم اجازه نداد از آنجا بیرون بیاییم. بعد هم کلی بیسکویت و تخمه و... برای توشه راه‌مان گذاشت. وقتی داشتیم سوار می‌شدیم هم قابلمه‌مان را که نفهمیدیم کی برداشته بود، پر از برنج و آبگوشت آورد و همراه با ظروف یک‌بار مصرف گذاشت توی خودرو. یک ظرف آب هم دستش گرفت و وقتی راه افتادیم، پاشید پشت سرمان. آنقدر همانجا ایستاد و نگاه کرد تا بالاخره دور شدیم.
در هر سه سفری که به این کشور داشتم، برخوردی جز این از عراقی‌ها ندیدم. این مطلب سفر شش سال پیش با عنوان «مهربان‌تر از ما با خودمان» را هم بخوانید. اینکه در فضای مجازی برخی می‌گویند عراقی‌ها با زائران و مسافران ایرانی برخورد خوبی ندارند را باور نکنید. نه اینکه اصلا نباشد؛ من هم کلیپی از یک جوان عراقی که برخورد مناسبی با زائران ایرانی ندارد دیده‌ام. حتما موارد دیگری هم هست. اما فضای غالب و قریب به اتفاق، کاملا برعکس این است. عراقی‌ها واقعا برای مسافران و زائران ایرانی سنگ تمام می‌گذارند. بی‌انصافی است درباره‌شان قضاوت نادرست کنیم. و البته بی‌انصافی است که وقتی همان عراقی‌ها به مشهد و قم و شمال ایران می‌آیند، برخوردهای ناشایست با آنها داشته باشیم. سال پیش پژوهشی با دانشجویان داشتیم درباره مسافران عراقی در مازندران. با بسیاری از آنها و بسیاری از هتل‌داران، فروشندگان و شهروندان عادی که با این مسافران سر و کار داشتند مصاحبه کردیم. بسیاری از عراقی‌ها چنان برخوردهای ناشایستی دیده بودند که می‌گفتند اصلا چنین تصوری از ایران نداشتند و دیگر به این کشور سفر نمی‌کنند. خیلی از ایرانی‌ها به صراحت و با افتخار می‌گفتند با آنان بد برخورد کرده‌اند، چرا که آنان را قاتل جوانان ایرانی در جنگ هشت‌ساله، یا متعرض به زنان ایرانی در مشهد و... می‌دانند. اتهاماتی که بارها به آنها پاسخ داده شده است. برای نمونه این یادداشت که چند سال پیش در پاسخ به شایعه تجاوز گردشگران عراقی به زنان مشهدی، در خبرگزاری مهر نوشتم. یا مثلا چهار سال پیش در گزارشی در اینجا برای یک موسسه پژوهشی عراقی، به تصورات نادرست ایرانی‌ها درباره عراقی‌ها پرداختم.
در پایان، بیان خاطره یکی از همراهان سفر اخیر عراق خالی از لطف نیست. اتفاقا ایشان نه آدم مذهبی‌ای است و نه طرفدار جمهوری اسلامی. می‌گفت در زمان جنگ که او هم به‌عنوان سرباز حضور داشته، یک بار یک افسر عراقی را می‌بینند که از خاک عراق و بدون اسلحه، وارد خاک ایران می‌شود و پارچه سفیدی به‌عنوان تسلیم در دست گرفته و به طرف‌شان می‌رود. بعد به نیروهای ایرانی که با تعجب دستگیرش کرده بودند می‌گوید مادرش به او گفته اگر بخواهد در برابر برادران ایرانی‌اش جنگ کند، شیرش را حرامش می‌کند. حالا چون حکومت صدام او را به زور به خط مقدم فرستاده، ترجیح می‌دهد خودش را تسلیم کند تا مجبور به جنگ با ایرانیان نشود.
سالهاست دارم تلاش می‌کنم به اطرافیان هشدار دهم اسیر اخبار حعلی و تفرقه‌انگیز برخی رسانه‌ها و صفحات در شبکه‌های اجتماعی نشوند. هر خبر و گزارشی را بدون بررسی نپذیرند و با دیدن یک کلیپ یا خواندن یک گزارش درست، انرا به همه تعمیم ندهند. من به‌عنوان یک ایران‌گرا که شیفته فرهنگ و تاریخ کهن و زبان فارسی هستم، این کینه‌توزی‌ها علیه همسایگانی که به ما دلبسته‌اند را به زیان ایران می‌بینم.
@moghaddames
مقدمه‌

14 Oct, 13:24

2,613

🟢هزار سال تداوم ساسانیان و ایران‌گرایی در شمال ایران
(جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی در سفر)

به روایت؛ امیر هاشمی مقدم (انسان‌شناس و ایران‌شناس)

🔸زمان پنجشنبه و جمعه (سفر دو روزه) ٣ و ۴ آبان ۱۴۰۳


🔷بازدید از قلعه و آرامگاه‌های حکام محلی سلسله پادوسپانان رویان در؛ یوش، بلده، کجور و کمرود

🔹شامل؛
🔸آرامگاه ملک کیومرث
🔸قلعه بلده
🔸آرامگاه‌های روستای کمرود
🔸خانه نیما و
🔸آرامگاه ملک داود در یوش
🔸برج آرامگاهی میدانک


🔸خدمات برنامه؛
۱ شب اقامت در سوییت به‌صورت کف‌خواب در اتاق‌های ۴ نفره؛
وسیله توریستی؛
و بیمه مسوولیت مدنی

🔸وعده‌های غذایی شامل؛
۱ وعده ناهار
۲ وعده صبحانه
میان‌وعده‌ها

🔷هزینه برنامه (با یک شب اقامت؛ یک وعده ناهار؛ دو وعده صبحانه؛ وسیله توریستی؛ بیمه): ۲ میلیون و ۹۵۰ هزار تومان

درجه سختی برنامه ۱ از ۵ (مناسب برای <۶۰ سال)

شماره کارت
6219861060921201
بانک سامان به نام شهره مجمع

ثبت نام؛ ۰۹۱۲۵۴۷۴۸۸۹

(امکان شرکت در این برنامه با خودروی شخصی وجود دارد. برای اطلاع از هزینه با این امکان به شماره تماس ذکر شده در تلگرام یا واتس اپ پیام ارسال نمایید)

@parsehayeshahri
@sepantasocialscience
مقدمه‌

08 Oct, 17:38

4,423

کلبه‌های سوئیسی و معماری ایرانی

✍️امیر هاشمی مقدم

بازار خانه‌های پیش‌ساخته در فضای مجازی و از جمله اینستاگرام حسابی گرم است. این خانه‌ها به دلایلی چند، مشتریان خاص خود را دارد: برای نمونه خیلی زود آماده می‌شود؛ نیاز به پروانه ساخت و پایان کار ندارد؛ امکان جابجایی دارد و مثلا شما می‌توانید آنرا جدا از زمین‌تان بفروشید یا اگر زمین‌تان را روزی فروختید، خانه پیش‌ساخته‌تان را با خودتان به مکان دیگری ببرید؛ و... . البته در قیمت، تفاوت چندانی با خانه‌های دائمی ندارند. بسته به امکانات و کیفیت، هر مترشان بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان (به نرخ مهرماه ۱۴۰۳) هزینه دارد.

در کنار همه این مزایا، چند آسیب جدی هم دارد: به دلیل بی‌نیازی به مجوزهایی همچون پروانه ساخت و پایان کار، ساخت و ساز را در زمین‌های غیرمسکونی رواج می‌دهد که عملا معنایی جز تعرض به بافت کشاورزی و... ندارد؛ همچنین معماری آن غیر ایرانی است. من در اینجا بیشترین تاکیدم روی همین آسیب دوم است.

تا آنجا که جستجو کردم، حدود سی سازنده فعال در اینستاگرام داریم که خانه‌های پیش‌ساخته تولید کرده و می‌فروشند. همه آنها «کلبه‌های سوئیسی» و مدل‌های مشابه دارند. به تک تک آنها پیام دادم و پرسیدم آیا خانه پیش‌ساخته با معماری ایرانی هم دارند یا نه؟ هیچ‌کدام نداشتند. بیشترشان گفتند اگر سفارش بدهم می‌سازند. پرسیدم چرا تاکنون با معماری ایرانی نساخته‌اند؟ عموما با صبر و حوصله پاسخم را دادند و مطالب زیادی در این‌باره از آنها آموختم. چند دلیل عمده داشتند:

⭕️ساخت کلبه‌های سوئیسی راحت‌تر است.
⭕️خانه‌های پیش‌ساخته با معماری ایرانی تاکنون مشتری نداشته.
⭕️هزینه تولید خانه پیش‌ساخته با معماری ایرانی گران‌تر است.
⭕️تولید خانه‌های پیش‌ساخته با معماری ایرانی به دلیل مصالح آن خیلی دشوار است.

با این همه تقریبا همه‌شان اعلام آمادگی کردند برای دریافت سفارش و تولید خانه‌های پیش‌ساخته با معماری ایرانی.

من کمترین سررشته‌ای در این زمینه ندارم. با این همه چند پیشنهاد اولیه به ذهنم می‌رسد:

معماران ایران‌دوست و همین سازندگان، با یاری گرفتن از طرح خانه‌های سنتی ایرانی، طرح‌هایی برای خانه‌های پیش‌ساخته ایرانی بیافرینند. این طرح‌ها متناسب با اقلیم‌های متفاوت باشد (برای مناطق کویری، کوهستانی، جنگلی و...).

با همان مصالحی که کلبه سوئیسی و... می‌سازند، خانه پیش‌ساخته ایرانی هم بسازند؛ اما برای نمای بیرونی و طراحی داخلی‌اش از الگوهای ایرانی کمک بگیرند. برای نمونه، استفاده از کاه‌گل صنعتی ضد آب (که در یزد تولید می‌شود) یا طرح آجر قرمز (از جنس کامپوزیت) در نمای بیرونی؛ داشتن ایوان کوچک همراه با ستون‌های چوبی؛ استفاده از پنجره‌های رنگی؛ در و پنجره‌های هلالی؛ استفاده از رنگ آبی فیروزه‌ای برای در، پنجره و ستون‌ها و... .

تولیدکنندگان، دست کم چند طرح ایرانی هم بدون اینکه سفارشی دریافت کرده باشند، آماده کرده و به نمایش بگذارند. تقریبا اطمینان داردم که استقبال می‌شود. احساسات نوستالوژیک ایرانی‌ها در سال‌های اخیر شدت گرفته و به معماری سنتی و اشیاء قدیمی و دکوری علاقه زیادی پیدا کرده‌اند.

البته این معضل تنها مربوط به خانه‌های پیش‌ساخته نیست و اتفاقا در معماری خانه‌های دائمی شدیدتر است. «نمای رومی» سکه رایج تبلیغات خانه‌های ویلایی در برنامه‌های دیوار و شیپور است. به جز اندک‌شمار شهرها و روستاهایی که به ضرب و زور میراث فرهنگی و گردشگری، معماری سنتی‌شان باقی مانده، بقیه شهرها و حتی روستاهای‌مان کمترین نشانی از هویت ایرانی در معماری‌شان ندارند. در عوض، ملغمه‌ای هستند از معماری‌های پراکنده و بی‌روح و غیر همخوان با هویت ایرانی.
مازندران به‌واسطه هچوم گردشگران و رشد خانه‌های دوم، پیشتاز این بدسلیقگی شده و بازمانده‌های معماری بومی مازندران یکی یکی دارد جای خود را حتی در دورافتاده‌ترین روستاهای ییلاقی این استان، به سازه‌های «نمای رومی» و... می‌دهد. آجر و دیگر مصالح پایدار معماری ایرانی در کنار نمای بیرونی و معماری داخلی ایرانی تقریبا به‌طور کامل به فراموشی سپرده شده. هزینه معماری رومی و نمای سنگ هم البته ارزان‌تر از آجر و معماری ایرانی است.
ای‌کاش نهادهای متولی با اعمال تخفیف‌های قابل توجه هنگام صدور مجوزهای پروانه ساخت و... برای خانه‌هایی با معماری ایرانی، نقشه‌کش‌ها و معماران با تمرکز بیشتر بر معماری ایرانی و تشویق مشتریان به استفاده از طرح‌های ایرانی، و البته به‌روز کردن طرح‌ها متناسب با زندگی امروزی، به احیای این مولفه هویت ایرانی یاری می‌رساندند.
(با لمس تصویر زیر، چند تصویر مشابه دیگر از معماری ایرانی که طرح‌شان قابلیت کاربرد در خانه‌های پیش‌ساخته دارد را می‌توانید ببینید)
@moghaddames
مقدمه‌

07 Sep, 08:23

5,077

چندین روز است با یکی از دوستان با خودروی شخصی در کردستان عراق و ترکیه از آثار تاریخی و تمدنی ایران بازدید می‌کنیم و همچنان این سفر ادامه دارد.
آرامگاه هوخشتره (سومین و مقتدرترین شاه ماد در نزدیکی سلیمانیه)، شهر تاریخی دارا در نزدیکی ماردین ترکیه که محل نبرد رومیان با ساسانیان بود، کوه نمرود که در ادبیات فارسی کوه آفریدون نامیده می‌شود، آرامگاه مولانا و شاهان سلجوقی در قونیه، آرامگاه هخامنشی که شبیه آرامگاه کورش بزرگ است در نزدیکی ازمیر، آپادانای هخامنشی کشف‌شده در نزدیکی آماسیه و... برخی از مکان‌هایی است که رفتیم.
اگر به آثار تاریخی علاقه‌مندید می‌توانید مرا در این سفر به‌طور مجازی از طریق صفحه اینستاگرام که عکس و فیلم این آثار را معرفی می‌کنم همراهی کنید یا به دوستان علاقه‌مندتان معرفی کنید.
https://instagram.com/moghaddamess

کانال تلگرامی مقدمه
مقدمه‌

16 Aug, 18:30

6,469

افغان‌ها ایران را اشغال کرده‌اند... ایرانیان با مهاجران افغانستانی بدرفتاری می‌کنند...

شکل‌گیری موج تازه‌ای از افغان‌ستیزی در ایران، محور این گفتگو با امیر هاشمی‌مقدم، دکترای انسان‌شناسی و نویسنده کتاب‌های «چرا افغانستان برای ایران مهم است؟» و «سفر به سرزمین آریایی‌ها: سفرنامه افغانستان» بود.
چکیده این مصاحبه در زیر آمده است. متن کامل آنرا در سایت خبری تحلیلی ایراف بخوانید.

۱. جریان‌های افغانی‌ستیز از کجا آب می‌خورند؟

نمی‌توان این ماجرای افغان‌هراسی را تک‌عاملی دید. به نظرم هشت دلیل مهم داریم:
۱) مسئولین دولتی: چه آنهایی که ناکارآمدی خودشان را در زمینه‌هایی همچون اشتغال‌زایی، تورم، قیمت مسکن و... به دوش مهاجران افغانستانی می‌اندازند. چه آنهایی که به نظر می‌آید هیچ برنامه منسجمی درباره مهاجرین ندارند.
۲) جریان‌های ملی‌گرای افراطی: که عموما کشور خود را خالص می‌خواهند و البته در همه جای دنیا هم هستند.
۳) جریان‌های قوم‌گرا: که حضور شمار زیادی مهاجر افغانستانی در کشور را در راستای تقویت زبان فارسی و به حاشیه راندن زبان‌های قومی می‌بینند.
۴) کارگران روزمرد و طبقه پایین: که کارگران افغانستانی را رقیب خود می‌بینند.
۵) رسانه‌ها: چه رسانه‌های زرد که دنبال جذب مخاطب با هوچی‌گری و بزرگ‌نمایی‌اند و چه رسانه‌های معاند که دنبال بر هم زدن آرامش در کشورند.
۶) مخالفان حکومت: که شایعه کرده‌اند که افغانستانی‌ها وارد کشور می‌شوند تا مثلا در انتخابات شرکت کنند یا در سرکوب اعتراضات خیابانی به حکومت کمک کنند.
۷) وضعیت نابسامان ایران: که در این وضعیت تحریم‌ها و تورم‌ها، بودجه زیادی هم صرف یارانه پنهان مهاجران در زمینه نان، بنزین، آب، برق، گاز و... می‌شود.
۸) موج مهاجرتی جدید: که پس از روی کار آمدن طالبان، به‌صورت گسترده وارد کشور شدند.

این مهاجران تازه‌وارد با فرهنگ ایرانی و حساسیت‌های ایرانیان آشنایی ندارند؛ اما به‌واسطه اینکه زبان فارسی بلدند و فیلم و سریال‌های ایرانی را دیده‌اند، احساس می‌کنند به اندازه کافی آشنایی دارند. همین است که گاهی می‌بینیم به‌صورت گروهی با لباس محلی و ظاهر نامرتب در برخی تفرج‌گاه‌ها پرسه می‌زنند و برای خانواده‌ها ایجاد نگرانی می‌کنند. شاید فیلم‌های کشتی گرفتن جوانان افغانستانی در میدان آزادی را دیده باشید. چندصد مرد و زن افغانستانی هم تماشاچی‌اند و تشویق می‌کنند. شما تاکنون دیده‌اید ایرانی‌ها همین‌طوری بدون برنامه‌ریزی و هماهنگی چنین کارهایی را در مکان‌های عمومی انجام دهند؟
در این میان، مهاجران قدیمی که بعضا سه نسل است در ایران زندگی می‌کنند و تقریبا کاملا ایرانی شده‌اند، بیشترین آسیب را دیدند؛ چرا که ایرانی‌ها همه را به یک چشم می‌بینند.

۲. این جریانات، اغلب از فیلم‌های قدیمی و سوژه‌های تکراری و انحرافی و یا دروغین استفاده می‌کنند و به نام جرایم یا اقدامات افغانستانی‌ها به کار می‌برند. علت این امر چیست؟

بخشی از این را باید در تداوم همان بازار شایعات دید که هر جرم و جنایتی را به افغانستانی‌ها منسوب می‌کرد. بخشی دیگر هم شوربختانه مرتبط به مهاجران است. گاهی خود مهاجران بدون آنکه به عواقب کار خویش بیندیشند، اقدام به پخش چنین کلیپ‌هایی می‌کنند.

۳. این موج‌ها چه تاثیری بر روابط دو کشور دارد؟

طبیعتا پیامدهای ویرانگر و منفی می‌گذارد. دو سال پیش دو تا کلیپ از آزار و اذیت مهاجران افغانستانی در ایران منتشر شد. من همان موقع داشتم کارهایم را می‌کردم تا برای سفری پژوهشی دوباره به أفغانستان بروم. اما یکی از دوستانم تماس گرفت و اطلاع داد که فضای أفغانستان به واسطه پخش شدن این دو کلیپ، بسیار علیه ایرانیان است و اگر به آنجا بروم ممکن است آسیب جدی ببینم.

۴. دولت آقای پزشکیان چه مسئولیتی در قبال برخورد با شایعه‌سازان افغان‌هراسی و جلوگیری از تبعات و پیامدهای این اقدامات در خصوص روابط ایران و افغانستان و همچنین روابط جامعه ایرانی و جامعه مهاجرین دارد؟

وظیفه همه دولت‌ها ابتدا حفظ منافع و مصالح ملی کشور خودشان است. این منافع و مصالح ملی را درباره مهاجران افغانستانی از دو زاویه می‌توان دید: نخست سامان‌دهی ورود و اقامت مهاجران افغانستانی در کشور و دوم، حفظ کرامت انسانی مهاجران.

@moghaddames
مقدمه‌

27 Jun, 17:31

4,721

رای بدهیم یا نه؟
امیر هاشمی مقدم
همین ابتدا تکلیفم را با خوانندگان روشن کنم: اینها را نمی‌نویسم که به شما پیشنهاد بدهم رای بدهید یا ندهید. یا اینکه به کدام کاندیدا رای بدهید. راستش صادقانه اگر اعتراف کنم، خودم هم هنوز نمی‌دانم فردا چکار خواهم کرد. همچنان برخی ابهامات برایم باقی مانده که دغدغه‌های جدی‌ای هستند. هنوز دارم با افرادی که در این زمینه صاحب‌نظر هستند و قبول‌شان دارم مشورت می‌کنم.
اما می‌خواهم اینجا بنویسم که فردا اگر رای دادم یا رای ندادم، کسی اجازه مواخذه مرا ندارد. بله، طبیعتا باید با سنجش جوانب گوناگون اوضاع و شرایط کشور، تصمیم بگیرم که رای بدهم یا نه و اگر خواستم رای بدهم، رایم به نفع چه کسی به صندوق سرازیر شود. اما همه این‌ها حقوق من هستند. «انتخابات» به نظرم با «انتخاب» حق رای آغاز می‌شود. یعنی شما این حق را دارید که رای بدهید یا ندهید. کسی به‌واسطه رای ندادن، نمی‌تواند شما را خائن به وطن و غیرمسئول بخواند؛ همچنان‌که اگر بخواهید رای بدهید هم کسی اجازه ندارد شما را پایمال‌کننده خون کشته‌شدگان اعتراضات بنامد.
شوربختانه در روزهای اخیر یک عده در شبکه‌های مجازی و برخی رسانه‌های آن‌ور آبی توپخانه‌شان را روشن کرده‌اند و دارند با توهین به کسانی که تصمیم گرفته‌اند رای بدهند، انها را مزدور حکومت، نان به نرخ روز خور و... می‌خوانند. شوربختانه بخش زیادی از این فضا به دلیل فعالیت رسانه‌هایی همچون اینترنشنال شکل گرفته است. به گونه‌ای که به قول یکی از دوستان، رای دادن برای برخی افراد، با نوعی شرم‌ساری همراه شده. اینکه چرا فضای رسانه‌ای ما افتاده دست امثال اینترنشنال، به غیرمتخصص بودن مسئولین رسانه‌های ملی (همچون صدا و سیما) و نا آگاه بودن تصمیم‌گیرندگان درباره رسانه‌های غیردولتی (به‌ویژه کسانی که فیلترینگ و سانسور نخستین ابزارشان در برخورد با رسانه‌هاست) باز می‌گردد. اما اگر داخل کشور با چنین وضعیتی روبرو هستیم، دلیلی نمی‌شود چشم و گوش بسته هرچه رسانه‌های آن‌ور آبی (که عموما واقعا معاند هستند) می‌گویند را بپذیریم. رسانه‌ای همچون اینترنشنال که توسط عربستان راه‌اندازی شده، معلوم است که صلاح ایران (و نه لزوما جمهوری اسلامی) را نمی‌خواهد.
اگر شما خودتان دو دو تا چهار تا کرده و به این نتیجه رسیده‌اید که رای ندهید، خب دیدگاه‌تان ارزشمند است و باید به آن احترام گذاشت. حتی اگر با اطرافیان‌تان صحبت می‌کنید و می‌خواهید متقاعدشان کنید آنها هم رای ندهند، باز هم مشکلی نیست. اما هیچ‌کسی اجازه ندارد دیگران را با برچسب‌زنی از رای دادن منصرف یا خجالت‌زده کند. این همه اصحاب علوم انسانی و اجتماعی و سیاسی که می‌خواهند رای بدهند و دیگران را نیز ترغیب می‌کنند به رای دادن، نادان هستند و مزدور؟ استادانی که بعضا سابقه اخراج از دانشگاه، بازجویی‌های مکرر، زندانی شدن و... دارند را با چه توجیهی «مزدور حکومت» یا در بهترین حالت دچار «سندرم استکهلم» می‌نامید؟ جالب آنکه در روزهای اخیر، برخی از همین استادان اخراجی و زندان‌رفته و... را دارند نیروهای اطلاعاتی و... می‌نامند تا فعالیت‌های انتخاباتی‌شان توجیه شوند. یک عده دیگر هم یاد گرفته‌اند تا کسی سخنی خلاف میل‌شان می‌زنند، در دیدگاه (کامنت‌)ها سریعا می‌نویسند«آنفالو». یعنی همین‌قدر تحمل شنیدن دیدگاه‌های متفاوت را دارند.
البته یک عده معدود هم که سابقه زندان و بازجویی و... دارند، در سوی دیگر ماجرا دارند مدام زندان رفتن‌شان را به رخ ما می‌کشند و می‌گویند اگر کسی رای بدهد یعنی هم‌دست زندان‌بان و... بوده است. جالب آنکه در پاسخ به این افراد، شمار بسیاری از زندانیان سیاسی گفته‌اند که اتفاقا خودشان رای خواهند داد و دیگران را هم ترغیب می‌کنند به رای دادن (دست‌کم در توئیتر من موارد زیادی از این دست دیدم).
کسانی که هنوز برای ابتدایی‌ترین حقوق انسان‌ها (از جمله تصمیم‌گیری درباره رای دادن یا ندادن) قائل به آزادی نیستند و می‌گویند هر کسی مانند من فکر نکند و تصمیم نگیرد مستحق توهین و تحقیر است، بی‌گمان نمی‌توانند مدعی دموکراسی‌خواهی باشند.
@moghaddames
مقدمه‌

20 Jun, 11:17

4,488

بیش از بیست سال است محمد فاضلی را از نزدیک می‌شناسم. ابتدا دانشجویش بودم و بعدها افتخار همکاری با او را پیدا کردم. با یکدیگر برای طرح‌های پژوهشی مختلف، به نقاط گوناگون ایران سفر کرده‌ایم. بارها مهمان خانه‌های یکدیگر شدیم. در همه عمرم انسانی شریف‌تر و با سوادتر از محمد فاضلی ندیده‌ام. بدون اغراق! اگر کوچک‌ترین نقطه سیاه اخلاقی، مالی، علمی و... در کارنامه و زندگی او یافتید، من گردن می‌گیرم.

@moghaddames
مقدمه‌

09 Jun, 10:05

4,193

تاریخ نامه‌نگاری‌های عاشقانه
امیر هاشمی مقدم (روزنامه بشارت نو)
روزگاری این افتخار و فرصت را داشتم که هر پنجشنبه با هوشنگ مرادی کرمانی برویم کوه. در راه از تجربیات نویسندگی‌اش برایم زیاد سخن می‌گفت. آن موقع (حدود بیست سال پیش) هنوز تلفن همراه نداشت. می‌گفت از وقتی این گوشی‌ها آمده، جوانان دیگر برای یکدیگر نامه عاشقانه نمی‌نویسند. به جایش با یک پیامک «کوشی عشقم؟» سر و ته داستان را هم می‌آورند. در حالی‌که در گذشته عشاق موقع نامه‌نگاری، لابلای دیوان‌های شعر به دنبال بیت یا مصرع مناسبی می‌گشتند و جملات‌شان را پر از تشبیه و استعاره می‌کردند. با این کار، زبان و ادبیات‌شان هم قرص و محکم می‌شد. اما الان بسیاری از جوانان ما از نوشتن یک جمله ساده هم ناتوانند.
اما از چه زمانی نگارش نامه‌های عاشقانه میان زنان و مردان ایرانی رواج پیدا کرد؟
افسانه نجم‌آبادی در تازه‌ترین کتابش «جریان‌های پنهان خانوادگی: ناگفته‌هایی از عشق و ازدواج در ایران مدرن» بخشی مفصل را به همین نامه‌های عاشقانه اختصاص داده است. او در این کتاب نشان می‌دهد با رواج مدارس دخترانه در اواخر دوره قاجار و یادگیری خواندن و نوشتن توسط زنان، انتشار روزنامه که نثرش به زبان مردم عادی نزدیک‌تر بود، آشنایی با سبک زندگی اروپایی توسط کسانی که برای تحصیل و... به آنجا سفر می‌کردند، آغاز نگارش رمان‌های فارسی و مهم‌تر از همه، پررنگ شدن خواست دختر و پسر در ازدواج (به جای الگوی قدیمی انتخاب همسر توسط خانواده)، نامه‌نگاری میان عشاق هم رواج می‌یابد. ضمن اینکه «احتمالا این نوع ارتباط، مشوقی برای یادگیری خواندن و نوشتن بوده است» (ص: ۷۹).
نجم‌آبادی با دسترسی‌ای که در آرشیو «زندگی زنان در عصر قاجار» به بسیاری از این نامه‌های قدیمی دارد، به‌ویژه با دسترسی‌اش به نامه‌های عاشقانه پدر و مادرش در اوایل دهه ۱۳۲۰، اطلاعات خوبی درباره فضای کلی این نامه‌ها و نامه‌نگاری‌های عاشقانه به دست می‌دهد.
البته بیشتر نامه‌های باقی‌مانده، نامه‌هایی است که مردان به زنان نوشته‌اند و زنان در نگهداری آنها کوشا بوده‌اند. نامه‌هایی که زنان برای مردان می‌نوشتند عموما در دسترس نیست (ص: ۷۸)، شاید به این دلیل که مردان آنها را پس از مدتی دور می‌ریختند یا نابود می‌کردند.
بیشتر این نامه‌ها مربوط به دوران بین عقد و عروسی است؛ چرا که گاهی به دلایلی میان این دو مراسم چند ماه یا چند سال طول می‌کشید. مردان در این زمینه بیشتر فعال بودند و نامه می‌نوشتند. برای نمونه تیمورتاش (که بعدها از درباریان مهم رضاشاه می‌شود) آنقدر برای نامزدش سرورالسلطنه نامه‌های عاشقانه می‌نویسند که نامزدش به او کنایه می‌زند و او را تلویحا متهم می‌کند لابد معشوقه‌ای در فرنگ دارد که این همه با سرورالسلطنه مکاتبه می‌کند! (ص: ۶۳). این کنایه آدم را یاد گیر دادن‌های بدون بهانه زنان به مردان می‌اندازد. اما اگر چند سال دیگر صبر می‌کنیم می‌بینیم گیر دادن‌ها چندان هم بی‌ربط نبود و تیمورتاش که این همه نامه عاشقانه می‌نوشت، بعدها دو زن دیگر هم می‌گیرد (ص: ۶۶). شیخ‌الاسلام قزوین نیز هم‌زمان به سه زنش، سکینه خانم، رخساره خانم و فرح‌السلطنه نامه‌های محبت‌آمیز می‌نویسد (۸۰).
به‌طور کلی اگر زنان و مردانی که برای یکدیگر نامه می‌نوشتند، نسبتی با هم نداشتند (مثلا نامزد هم نبودند)، نثر نامه‌ها عاشقانه‌تر بود (ص: ۷۷). اما اگر به عقد هم در می‌آمدند، مهر و محبت جای عشق را می‌گیرد (ص: ۸۰). پس از ازدواج نثر نامه‌ها (اگر تداوم می‌یافت) ممکن بود متفاوت شود. مثلا نثر نامه‌های پس از ازدواج پدر و مادر خود نویسنده کتاب (عباس و فری) «گاهی به نوشتاری اروتیک میل می‌کند [...] در نامه‌های متعاقب، تعریف و تمجیدهای جنسی شکل صریح‌تری پیدا می‌کند» (۲-۹۱). این نامه‌نگاری‌ها معمولا پس از ازدواج کم‌رنگ یا قطع می‌شد؛ اما نمونه‌های استثنایی هم داشتیم. نصرت‌الدوله و همسرش اعظم‌السلطنه که هر دو از شاهزادگان قاجار بودند، تا پایان عمر به یکدیگر نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند که در میان اشراف‌زادگان آن زمان معمول نبود. در برخی نامه‌ها لحن محاوره‌ای است و تکیه کلام‌های مرسوم درباره عشق و تحسین استفاده می‌شود (۸۱-۸۰).
در کل نامه‌نگاری مربوط به زمان‌هایی بود که عاشق و معشوق از یکدیگر دور بودند. زنی در این باره نوشته: «نیاز به نامه نوشتن تقریبا وقتی سراغ‌مان آمد که پی بردیم نمی‌توانیم به آسانی بر فاصله‌ای که بین‌مان بود فائق بیاییم؛ در آن لحظه‌ای که حس کردیم برای هم مهمیم» (۸۵).
گاهی هم زن اول در رساندن نامه شوهرش به زنی دیگر، پیشگام می‌شد (ص: ۷۸) که با عقل امروز ناسازگار است.
معرفی خود کتاب در مطلبی جداگانه به زودی منتشر خواهد شد.
@moghaddames
مقدمه‌

15 May, 08:05

2,999

انجمن انسان‌شناسی ایران با همکاری نشر فرهامه برگزار می‌کند:

🔸کتابنامک( ۲۴)؛
بوم‌گردی:
انسان‌شناسی سفر و گردشگری

با حضور:
انیس صائب (مترجم کتاب)
امیر هاشمی مقدم (ناقد)
جبار رحمانی (دبیر نشست)

زمان: چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت
ساعت ۱۹ الی ۲۰

📍لینک نشست (اینجا را لمس کنید).

شرکت در جلسه برای عموم آزاد است.

انجمن انسان‌شناسی ایران
@asiorg