Minerwa @miner_wa Channel on Telegram

Minerwa

@miner_wa


نوشته ها و فعالیتها ،ادبیات،فلسفه،تاریخ، اسطوره، سینما ، موسیقی«امکان اشتراک مطالب با ذکر منبع»

Minerwa (Persian)

با عضویت در کانال Minerwa یا به عبارت دیگر با فعال شدن سابقه الکترونیکی به این کانال، شما به یک دنیای علمی و فرهنگی عمیق و جذاب وارد می‌شوید. این کانال به علاقمندان به ادبیات، فلسفه، تاریخ، اسطوره‌شناسی، سینما و موسیقی فرصتی منحصر به فرد برای کشف و یادگیری در زمینه‌های مختلف می‌دهد. از انتشار نوشته‌ها و مقالات آموزنده تا بحث و گفتگو در مورد موضوعات گوناگون، Minerwa به شما این امکان را می‌دهد که با جوانب مختلف فرهنگ و هنر آشنا شوید. مطالب کانال امکان اشتراک گذاری با ذکر منبع را نیز دارند، بنابراین شما می‌توانید محتواهای جذاب و آموزنده اینجا را با دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید. بیایید با Minerwa دنیایی جدید را کشف کنیم و با یکدیگر به ارتقای دانش و فرهنگ بپردازیم.

Minerwa

21 Nov, 16:55


برای کسی که هم درده و هم درمان💔

آهنگ «Love Me Like You Do» از Ellie Goulding

🎧 در اپ یا وبسایت اهنگیفای بشنوید.

#انگلیسی | #پاپ

Minerwa

19 Nov, 03:25


داستان امام‌زادگی و قهرمانی‌های امثال حسین رونقی‌ و نرگس محمدی‌ها
و از سوی دیگر قتل و بردار رفتن امثال سیدمجید‌ها ،کیانوش‌‌ها ، نویدها و... مرا یاد این بخش از تاریخ بیهقی می‌اندازد.
داستان جامعه ما نیز داستان
حجابِ امام‌‌زادگی‌وفضل پوشیده بر توطئه‌و شرارت بوسهل‌ها
و تهور و شجاعت عریان حسنک‌هاست.
جامعه‌ای که داستان‌های آن را بیهقی ها نوشته‌اند را تا چه زمانی میتوان فریب داد؟
به توصیفی که ابوالفضل بیهقی از زوزنی می‌کند دقت کنید.

«این بوسهل‌ مردی امام‌زاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، امّا شرارت و زعارتی‌ در طبع وی مؤکّد شده- و لا تبدیل لخلق اللّه‌ - و با آن شرارت دلسوزی نداشت و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبّار بر چاکری خشم گرفتی و آن چاکر را لت‌ زدی و فروگرفتی‌، این مرد از کرانه بجستی‌ و فرصتی جستی و تضریب‌ کردی و المی بزرگ بدین چاکر رسانیدی و انگاه لاف زدی‌ که فلان را من فروگرفتم- و اگر کرد، دید و چشید - و خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می‌جنبانیدندی و پوشیده خنده می‌زدندی که وی گزاف‌گوی است. جز استادم که وی را فرونتوانست برد با آن همه حیلت که در باب وی ساخت. از آن در باب وی بکام نتوانست رسید که قضای ایزد با تضریبهای وی موافقت و مساعدت نکرد.
و دیگر که بو نصر مردی بود عاقبت‌نگر، در روزگار امیر محمود، رضی اللّه عنه، بی آنکه مخدوم‌ خود را خیانتی کرد، دل این سلطان مسعود را، رحمة اللّه علیه، نگاه داشت بهمه چیزها، که دانست تخت ملک پس از پدر وی را خواهد بود. و حال حسنک دیگر بود، که بر هوای امیر محمد و نگاهداشت دل و فرمان محمود این خداوندزاده را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اکفاء آن را احتمال نکنند تا بپادشاه چه رسد، همچنان که جعفر برمکی‌ و این طبقه وزیری کردند بروزگار هرون الرشید و عاقبت کار ایشان همان بود که از آن این وزیر آمد. و چاکران و بندگان را زبان نگاه باید داشت با خداوندان، که محال‌ است روباهان را با شیران چخیدن‌ . و بوسهل با جاه و نعمت و مردمش در جنب‌ امیرحسنک یک قطره آب بود از رودی- فضل جای دیگر نشیند - اما چون تعدّیها رفت از وی که پیش ازین در تاریخ بیاورده‌ام- یکی آن بود که عبدوس را گفت: «امیرت را بگوی که من آنچه کنم بفرمان خداوند خود میکنم، اگر وقتی تخت ملک بتو رسد، حسنک را بر دار باید کرد»- لاجرم چون سلطان پادشاه شد، این مرد بر مرکب چوبین‌ نشست. و بوسهل و غیر بوسهل درین کیستند؟ که حسنک عاقبت تهوّر و تعدّی خود کشید.

و پادشاه بهیچ حال بر سه چیز اغضا نکند: القدح فی الملک و افشاء السّر و التعرّض [للحرم‌] و نعوذ باللّه من الخذلان‌ .

چون حسنک را از بست به‌ هرات آوردند، بوسهل زوزنی او را به علی رایض‌ چاکر خویش سپرد، و رسید بدو از انواع استخفاف‌ آنچه رسید، که چون بازجستی‌ نبود کار و حال او را، انتقامها و تشفّیها رفت.»

#بنیامین_دیلم_کتولی

https://t.me/miner_wa

Minerwa

18 Nov, 12:17


آیا اینکه چپ‌ها همدیگر را با القابی چون رفیق یا برادر صدا می‌زدند نیز برساختی از ذهن رویابین آن‌ها نبود؟

ارسطو براین باور بود که درجامعه‌ای که همه باهم برادر باشند هیچکس با هم برادر نیست و «پسر عموی حقیقی بودن چقدر از فرزند بودن به اصطلاح افلاطون بهتر است.»
در واقع اینکه ما جامعه را خالی از مفهوم هویت و مالکیت‌شخصی کنیم به‌انسانی که همواره به عقیده‌ى‌كانت وحتى خودِ مارکس آزادی او در گرو اراده‌اش معنا می‌یابد (انسان با توجه به داشتن اراده‌ی‌آزاد روح هگلی یا اتمی مارکسی همواره از پذیرش مسئولیت سر باز می‌زند چرا که آزادی اراده با زنجیر کردن آن برای پذیرش هر عملی در تضاد قرار دارد) کار اشتباهی‌ست؛
زیرا درصورت از بین‌بردن مالکیت شخصی بهانه را برای طغیان اراده‌ی انسانی که به دنبال آزادی فراتر از حدود اجتماعی می‌گردد فراهم کرده‌ایم.
(جوامع انسانی نیاز به حقوق انسانی مشترکی چون آزادی ، عدالت ، قانون ، دموکراسی و...دارند ،نه هویت یا رویای مشترک. فراموش نکنیم که باور به تکثر خرد بود که اندیشه مدرن را معنا بخشید.)
دو امر است که بیشتر از همه موجب محبت و رعایت و مواظبت می‌شود یکی آنکه شیئی حقیقتاً متعلق به شما باشد، و دیگر آنکه عشق حقیقی را در شما برانگیزد.
(پس در اجتماعی که زنان و فرزندان مشترک باشند نه‌تنها هویت‌فردی انسان بلکه عشق ازبین خواهد رفت...)
در اجتماعی که افلاطون پیشنهاد می کند چنین چیزهایی وجود ندارد و در جهان لیبرال کانتی نیز انسان‌ها نسبت به مفاهیمی چون آزادی ،سرمایه و آنچه به آنها هویت می‌بخشد ابتدا مالکیت شخصی دارند بعد عشق یا علاقه.
پس طبق این اصل سردادن شعارهایی چون «برادر ارنستو» یا «رفیق لنین» کارکردی انتزاعی و ذهنی دارد و در صورت تلاش برای انضمامی‌ و عینی ساختن چنین مفاهیمی گرفتار پارادوکس ژانوس خواهیم شد.
یعنی صورتی‌ از خیر که در هر حالتی در خدمت صورتی از شر خواهد بود.
ساختن و دامن زدن به چنین شعارهایی خواست اندیشه یا ایدولوژی‌هایی می‌باشد که به دنبال ساختن یک جامعه‌ی اشتراکی با انسانی با هویت‌مشترک می‌باشند.
درمورد بهره‌هایی که برخی از ایدولوژی‌ها مانند کمونیسم از اتوکراسی می‌برند میتوان مثال‌های فراوانی آورد.

#بنیامین_دیلم_کتولی

https://t.me/miner_wa

Minerwa

16 Nov, 14:36


فره ایزدی و نظریه قرارداد اجتماعی دو دیدگاه متفاوت از مشروعیت حکومت ارائه می‌دهند. فره ایزدی بر اساس مفاهیم دینی و اخلاقی استوار است و پادشاه را ملزم به رعایت عدالت و مسئولیت الهی می‌داند. از سوی دیگر، نظریه روسو با تأکید بر اراده عمومی و حقوق فردی، مفهومی مدرن از حکومت دموکراتیک ارائه می‌دهد. هر دو دیدگاه با وجود تفاوت‌های بنیادی، تأکید دارند که حکومت باید در خدمت عدالت و رفاه مردم باشد و قدرت آن نباید به ظلم و استبداد منجر شود. 

در نهایت، تلفیق جنبه‌های مثبت هر دو دیدگاه می‌تواند راه‌حل‌هایی نوین برای شکل‌گیری حکومت‌های عادلانه‌تر و پایدارتر ارائه دهد.

@Mahmudi_mohsenn

Minerwa

16 Nov, 04:34


این کتاب براهنی را بخوانید تا ببینید این بزرگوار چگونه از جلال آل‌احمد غرب‌ستیز‌تر شده( ستیز با عقلانیت غربی) و قابلیت تمییزدادن تمدن ایرانیان با اعراب را در بسیاری ازمباحث نداشته و هردو را یکی پنداشته است!
عدم آگاهی کسانی چون شاملو، براهنی ، سیرجانی و...از تاریخ ایران دربسیاری از نوشته‌های آنها مشهود‌است.جالب اینکه براهنی دراین کتاب پیشنهاد می‌دهد که شرقیان نوعی دیالکتیک شرقی دربرابر دیالکتیک‌غربی برای‌خود ایجادکنند اما انگار آشنایی دقیقی با تاریخ شرق و ایران ندارد.
بماندکه کسی چون هگل ایرانیان رابه نوعی مبدع دیالکتیک می‌داند.
خوب که به گفته‌های او دقت کنیم متوجه می‌شویم که براهنی مدرنیته غربی را به مثابه استحاله‌ی فرم دریافته و البته آنچه قابل تامل است و ازنظرها دور مانده اینکه وی در اشعارش نیز قصددارد مدرنیسم ذهنی‌اش را به مثابه فرم به رخ مخاطب بکشد.
والبته این یکی‌از بزرگترین اشتباهات روشنفکران ایرانی‌ست چراکه آنچه ما در ظهور جهان مدرن می‌بینیم بیش‌از آنکه حاصل فرم تازه باشد ،حاصل تامل و ادراک محتوایِ عقلانیتی عبری و یونانی درتاریخ انسان غربی‌ست. مدرنیته انقلاب در ذهن انسان‌غربی پیش از فرم تازه بود.

Minerwa

11 Nov, 12:56


یکی از وجوهی که شاعران درطول تاریخ برآن استمرار داشته‌اند و فیلسوفان ازآن اجتناب کرده اما درمورد آن پرسشگری داشته اند، نصیحت اخلاقی‌ست!
ما درواقع چیزی به نام امراخلاقی نداریم. نگاه غایت‌گرایانه به اخلاق نیز کار دین یا هنرست که با هستی مواجهه آبسترکت دارند، درحالی که انسان شهروند هردو جهان کانکریت و آبسترکت است. ازآنچه ارسطو در لوکئوم می‌گوید و به‌نام اخلاق نیکوماخوس می‌شناسیم تا اتیک اسپینوزا و تبارشناسی های کانت، نیچه و...به امروز، اخلاق از حدود مکانیسمی فراتر رفته‌است. برای مثال آن ارگانیسم‌های اخلاقی که در نقدسوم کانت به آن توجه دارد را هگل با قراردادن نگاه استعلایی در برابر آن رد می‌کند وجای بحث فراوان دارد.
اینکه شاعران ما درمورد هرامری ازجمله امرسیاسی، امرزیبایی شناسانه، امراجتماعی و یا دیگر امور نگاه استعلایی خویش را حاکم می‌سازند هم به دلیل عدم توانایی در جداسازی جهان انتزاعی و انضمامی‌ست.
همین عدم فاهمه که اخلاق مفهومی تاریخمندست و نه غایتمند نیز باعث اندرزگویی و خود درست‌پنداری اخلاقی شده است.
باید توجه داشت که در بررسی مفاهیم اخلاقی بسیار محافظه‌کارانه پیش رفت وگرنه آنچه برآیند مواجهه رادیکال ما خواهد شد همان چیزیست که ایدولوژی می‌نامیم و افول ادیان نیز به دلیل نگاه غایتمند به مفاهیم انسانی بوده‌است.

#بنیامین_دیلم_کتولی

https://t.me/miner_wa

Minerwa

10 Nov, 14:14


••



«مدیر (Foreign Reports) آمریکا [هری کرن] از پیش پادشاه عربستان سعودی آمده، پیشنهادی از ملک فیصل آورده بود که چه طور است ما مسألهٔ خلیج فارس را یک کاسه حل کنیم، تا امر جزایر هم در بین به تحلیل برود؛ یعنی در دفاع خلیج فارس به حساب بیاید و زبان من هم پیش اعراب باز شود. [اعلیحضرت] فرمودند: نه ملک فیصل و نه [هری کرن]نمی فهمند چه میگویند. جزایر مال ماست. حالا هم در دست ماست. هیچ کس هم حق حرف زدن ندارد. بیسمارک هم صد سال پیش گفته بود حرف حساب فقط از دهن توپ خارج می شود.»

[ یادداشت های اسدالله عَلَم | پنج شنبه ۱۳ مهر ۱۳۵۱ | | جلد ۲ صفحۀ ۳۵۷ | ویراستهٔ علینقی عالیخانی ]

••

#تمامیت_ارضی_ایران

@miner_wa

Minerwa

09 Nov, 17:10


جامعه‌شناسی هنر و سوسیالیسم؛

مدتی قبل نوشته‌ای گذاشتم پیرامون جامعه‌شناسی هنر.
یکی از عزیزان در دایرکت از بنده با تعجب پرسیدند که جامعه شناسی هنر یعنی چه؟
باید عرض کنم که «هربرت رید» مدتی پیش از مرگ با ناراحتی می‌گوید گذشته از برخی از استثناهای زمان حاضر مثل لوکاچ، نقدهنری تلاشی نکرده که هنر را به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی و به عنوان عاملی برای حل مسائل امروز جامعه بررسی کند.
اما اگر رید در همان زمان با نوشته‌های کسانی چون «ژان دووینو» آشنا بود دیگر چنین نگران نمی‌بود.
بله دووینوی فرانسوی متفکریست که به طور ویژه به این مسئله پرداخته است، اما از نظر من آنچه باید نگران آن بود اینست که بیشتر نظریه پردازان اجتماعی هنر در ذیل تفکر چپ قرار دارند و نوشته‌های آنها خالی از قضاوت و پیشداوری نیست.
هرچند متفکران رئالیسم سوسیالیستی نسبت به دیگر جریانهای چپ بهتر بوده اند.
مسئله‌ی دیگری را که لازم به شرح می‌بینم اینست که جریان‌هایی مثل رئالیسم مارکسیسم یا کمونیسم که در امتداد رئالیسم سوسیالیسم بیرون آمدند به معنای داشتن نگرش رئالیستی در آرمانهای چپ بوده‌اند. و پرسش اینکه آیا امکان نگرش رئالیستی در رویکردهای سوسیالیستی و... میتواند مصادیق حقیقی داشته باشد؟
و اصلا امکان رسیدن از معنای مضاف «به» به «در» در این ساحت نیست. یعنی حتی اگر بتوانیم بگوییم نگرش رئالیستی «به» هنر سوسیالیستی یا مارکسیستی در جامعه‌شناسی هنر ، نمیتوانیم بگوییم نگرش رئالیستی «در» جامعه‌شناسی هنر مارکسیستی یا سوسیالیستی.

و باید بپرسیم که اصلا چگونه یک اثرهنری به تنهایی میتواند هم رئالیستی باشد هم سوسیالیستی یا مارکسیستی!!؟
بی‌شک هرگونه بازگشتی به جریانهای سوسیالیستی قطعا در ساحت ایده‌آلیسم قابل تبیین خواهد بود.
و گزاره ای مانند نگرش رئالیستی «در» یک اثر سوسیالیستی یا مارکسیستی بهترین مثال تضاد فکری برای احکام جدلی طرفین میباشد.

#بنیامین_دیلم_کتولی

https://t.me/miner_wa

Minerwa

08 Nov, 15:27


-- منشور کوروش
-- نیل‌ مک‌گرگور، مدیر موزه‌ی بریتانیا

#کوروش

@miner_wa

#مین_روا

Minerwa

04 Nov, 15:37


فلسفه از شگفتی و حیرت آغاز می‌شود.
«افلاطون»

جایی در رساله‌ی فایدون، سقراط می‌گوید که فلسفیدن یعنی تمرین برای مرگ. چرا او چنین حرفی می‌زند؟ برای این که مُردن یعنی جدا شدن روح از بدن، و وقتی شما فلسفه کار می‌کنید، تا جایی که می‌توانید روحتان را از بدنتان جدا نگه می‌دارید چون در فکرِ اینجا و الان که بدنتان هست، نیستید. وقتی می‌پرسید: «عدالت چیست؟»، منظورتان این است که عدالت در هرجا و هر زمان و در نفسِ خودش چیست؛ غرضتان این نیست که «امروز یا دیروز چه کسی به من ظلم کرد؟»، وقتی می‌پرسید «زیبایی چیست؟»، منظورتان این نیست که «زیباترین شخص در این اتاق کیست؟» بنابراین، اگر در فکرِ اینجا و الان نباشید، به معنای موردنظر افلاطون الان اینجا نیستید. همانجایی هستید که روحتان هست، البته نه از این جهت که در جای خاص دیگر و بهتری هستید، بلکه از این نظر که به آن معنا هیچ کجا نیستید. در کلیات مُستغرقید.

#مایلز_برنییت
(استاد فلسفه‌ی قدیم در دانشگاه کیمبریج)

@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

04 Nov, 12:19


چرا دنیل دی لوییس بهترین بازیگر تاریخ سینماست؟ این سکانس و این فیلم را ببینید تا متوجه شوید.
.
سکانسی از فیلم «پای چپ من» با بازی ماندگار دنیل دی لوویس، تنها بازیگر مرد برنده سه جایزه نقش‌ اول مرد در تاریخ سینما؛
او برای بازی در این فیلم با افراد ناتوان مغزی که حتی بعضا توانایی صحبت‌کردن هم نداشتند ارتباط گرفت.
او در طول مدت فیلمبرداری حاضر نشد از نقشش خارج شود، به همین خاطر با ویلچر سر صحنه حاضر می‌شد و دست‌اندرکاران ساخت، جلوی دوربین به او غذا می‌دادند.

🎬My Left Foot (1989)
IMDb : 7.8/10

@miner_wa

#مین_روا

Minerwa

02 Nov, 20:51


اندیشه بشربنیانی در غرب به نوعی با ظهور نیچه قوام یافته و در نگاه کی‌کگور و دیگر فلاسفه غربی ادامه یافت.
آنچه نیچه از زرتشت و اندیشه‌ی ایران باستان برای رسیدن به این تفکر آموخته بود و دیگر فلاسفه اگزنشیال ادامه دادند را در این سطور بندهش میتوانید ببینید:

« اگر کسی به گیتی نیک بر خویشتن نگاه کند خویشتن را بشناسد، ایزد تعالی را خواهد شناخت و هرچه در هر دو جهان و عالم آفریده است و در خویشتن محضری از آن بازیابد و اندر دین نگرید که خویشتن شناس مرد ، ایزدشناس
است.»

براستی که این سطور بهترین نمونه برای ترویج تفکر اگزینشیالی می‌باشد که امثال نیچه و کگور مبدا دستگاه فکری خود قرار داده‌اند.
#بنیامین_دیلم_کتولی

@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

02 Nov, 00:43


برای ما که از نوک پا تا سر در تاریخ‌مان غرق در امور انتزاعی بوده ایم دیگر زمان آنست که امرمطلقی‌ مجرد را آغاز تمام امور هستی خویش قرار دهیم؛

حکمی آنگونه که هگل باور داشت.

هگل میگفت: «این آغاز باید مطلق یا آنچه مترادف با آن است باشد، یک آغاز مجرد، و بنابراین نباید چیزی مفروض آن باشد؛ باید نه واسطه ای داشته و نه زمینه‌ای ،بلکه خودش باید زمینه کل علم باشد؛ بدین ترتیب این آغاز هستی محض است.»
و دریغ از آنکه مدعیان روشنفکری ما هنوز به فهم این حقیقت نرسیده اند که نسبی گرایی جهان جدید غرب ، حاصل از روند اولسیونی تاریخ انسان غربیست و برای ما احمقانه‌ترین نسخه‌ها را می‌پیچند !!

#بنیامین_دیلم_کتولی

@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

30 Oct, 15:55


وقتی به تاریخ ادبیات‌مان نگاه میکنم متوجه می‌شوم که ادبیات معاصر ما بیشتر از آنکه بر مبنایی دانش‌پژوهانه پیش‌رفته باشد بر مبنایی ایدولوژیک حرکت کرده است و استیلای ایدولوژی و ذهنیت اسطوره‌ای(یِ) تقدس‌گرا بر ادبیات ما بیشتر از دانش‌محوری و علم‌اندیشی بوده‌است. (آنچه دست‌کم در بخشی از ادبیات مدرن غرب تلاشی برای بازنمایی داشت و جریان‌هایی چون فرمالیسم ، فوتوریسم و ازاین دست حاصل همین رویکرد تازه در ادبیات و هنر بود. اما متاسفانه همین تجربیات در ایران با برساختهایی ایدولوژیک خود را به تصویر می‌کشند ، پس آنچه مثلا به عنوان فرمالیسم در ادبیات ما صورت می‌پذیرد متاثر از نوعی جهان ایدولوگ روسی‌ با فرم‌های پیشنهادی آنست و همانطور که ایدولوژی تنها فرمها و پاسخ‌های خود را به دیگران میدهد و قادر به فرم‌ و پرسش‌پذیری نیست ، ادبیات ما نیز قادر به ارائه‌ی فرمهای پیشنهادی خویش نبوده و هرآن فرم و ساختاری که در آن می‌بینیم به طبعیت از فرمهای پیشنهادی غربی‌ست ، حال میخواهد نمود شعر سپیدی باشد که شاملو از والت ویتمن و امثالهم قرض میگیرد یا شعر آزاد و موج‌های دیگری که به تمامی، ساختار و بنیان خویش را از ادبیات غرب وام گرفته اند.البته جریان‌هایی چون شعر حجم و شاعران آن تلاشی برای فرار از این استیلای ایدولوژیک ادبی دارند که قابل ستایش است اما بسیاری از این عزیزان به ساحت ذهن اسطوره‌اندیش و تقدس‌‌گرای سابجکتیو ایرانی گرفتار می‌شوند که شعر آنها را از داشتن روحی‌آبجکتیو و روایاتی بدنمند تهی می‌دارد و ما چیزی به نام مدنیت و انسان مدنی به معنای مدرن را در آثار اینان بسیار اندک می‌بینیم. حال تئوری پروبلماتیکا سعی دارد تا اینها را در ترازوی خویش بگذارد و به چالش وادارد.) و تاسف‌بار آنکه در ادبیات معاصر ما این استیلای ذهنیت ایدولوژیک و اسطوره‌اندیش برای ما استعاره ، تشبیه، تضاد ، پارادوکس و در کل معنا ساخته و گویا آنچه نیما به عنوان تغییر برساخت ادبیات ما از هژمونی سابجکتیو به ساحتی آبجکتیو مطرح می‌نمود به خوبی فهم و یا اجرایی نشد. و عجیب نیست که انسانی که سالها رویکردی سابجکتیو در برابر تاریخ ، جامعه ، فرهنگ ، ادبیات و هر امر دیگری داشته همسویی بیشتری با چنین برساختی از هنر یا ادبیات داشته باشد. و ذهن اسطوره‌اندیش او شیفته‌‌ی قلم و نگاه امثال احمد شاملو ،خسرو گلسرخی ، بهرام صادقی، ساعدی و ازاین دست بیش از هر قلم دیگری باشد.

( از کتاب تئوری پروبلماتیکا)

#بنیامین_دیلم_کتولی

@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

28 Oct, 16:06


...
به عقیده‌ی شما جشن هنر شیراز چنانچه اندیشمندان چپ اسلامی بیان می‌دارند یک نوع استحاله‌ی فرهنگی بود یا اسلحه‌ای فرهنگی برای ما ایرانیان؟!
چرا امثال پارسونز سفیر وقت بریتانیا در ایران بیان می‌کرد که ایرانیان به دلیل مغایرت این جشن با ارزش‌های اسلامی با آن مخالفند؟!
مگر نه آنکه همین جشن هنر محل نمایش هنرهایی چون تعزیه نیز بود؟
آیا همین جشن باعث شناساندن هنر و فرهنگ اصیل ایرانی به جهان نبود؟
و آیا از دل همین جشن نبود که بزرگانی چون عبادی ، تهرانی و.... به هنر جهان معرفی شدند؟
آیا هنر و فرهنگ بیش و پیش از هر امر دیگری زیربنای ساخت تمدن‌ و تجدد یک ملت نیست؟
آیا آنچه محمدرضا شاه در آرمانشهر خود برای ایرانیان میخواست رسیدن انسان ایرانی به ساحت فهم مدرنیته و تبدیل یک «نظم شبانی» به یک «نظم انضباطی» و ساختن یک «ملت مدرن» نبود؟
آیا مفهومی به نام پادشاهی با عقلانیت انسان جدید در تعارض است؟

در دو گفتگوی گذشته با محمد تنگستانی عزیز به پاسخ به‌این سوالات پرداخته‌ام.
گفتگوهای کامل را می‌توانید در یوتیوب رادیو آبادان ببینید.

#بنیامین_دیلم_کتولی

Minerwa

28 Oct, 10:26


بی‌شک دانایی جنینی بود که در رحم ایران نطفه بست
و اکنون زمان آن رسیده که این فرزند گمشده به آغوش مادر پیرش برگردد.

#بنیامین_دیلم_کتولی
@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

25 Oct, 13:22


«تو را در کوره‌یِ مصیبت آزمودم

-اشعیا، ١٠:۴٨

Minerwa

22 Oct, 11:47


آقای کوینر متفکرانه جلوی عده زیادی در یک سالن از زور انتقاد میکرد، به اطرافیانش نگریست و ناگهان متوجه شد که چگونه مردم از وی روی گردان شده و رفتند.
زور را دید که پشت سرش ایستاده است.

زور از او پرسید:
«چه میگفتی؟»
آقای کوینر جواب داد:
از زور طرفداری میکردم!

وقتی جنایات بعد وسیعی پیدا کند از نظرها پنهان می‌ماند و هنگامی که رنجها تحمل ناپذیر شود، آدمی دیگر فریادها رانمی شنود. انسانی را کتک میزنند و کسی که این صحنه را می‌بیند از هوش میرود. این کاملا طبیعی است.
اما هنگامی که فجایع همچون سیل جاری شود دیگر هیچ کس به اعتراض فریاد برنمی دارد.
انواع فاشیزم در زمانهای مختلف به وجود می‌آید اما فاشیسم‌های متحجر و خشک همیشه خطرناکترند و بیشتر از عقاید عقیدتی توده ها سود می برند
«هانس فره‌پر می‌گوید:
مدعی سیاست به هر شکلی که باشد حتی با نابود کردن انسانها بساط حاکمیت خود را خواهد گسترد.

از مقاله‌ی فاشیست دشمن بشریت
برتولت برشت



@miner_wa
#مین_روا

Minerwa

20 Oct, 07:42


نقد بهرام بیضایی بر جریان روشنفکری چپ ایران

#بهرام_بیضایی

@miner_wa

#مین_روا

1,109

subscribers

53

photos

85

videos