「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹 @mamacita_dl Channel on Telegram

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

@mamacita_dl


🪔 #راهنما

•Main channel:
[http://T.me/PAPACITA_01]

•Mamacita GP:
[https://t.me/joinchat/8EKWsw6iQrc4NDk0]

᭝ Unknown Link
[https://t.me/BChatBot?start=sc-341755-iOPJsRG]

𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺 (English)

Welcome to 𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺! This is a Telegram channel dedicated to providing you with a wide range of content, particularly focused on videos. Whether you're looking for entertainment, information, or inspiration, you'll find it here in our channel. Our goal is to keep you entertained and engaged with our diverse selection of videos. From funny clips to educational content, we have something for everyone

Who is it? 𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺 is for anyone who enjoys watching videos and wants to discover new and interesting content. Whether you're a fan of comedy, music, tutorials, or anything in between, you'll find something to enjoy in our channel

What is it? 𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺 is your go-to destination for high-quality videos that will keep you entertained and informed. With our main channel and additional groups, you'll have plenty of opportunities to connect with like-minded individuals and share your favorite videos. Join us today and start exploring the world of video content with 𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺! 📹

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

05 Feb, 06:00


𓂃LONE🪽
__


وقتی تهیونگ توی کلبه تنها بود و منتظر میموند تا کوکیِ خوشگلش از دانشگاه برگرده و از تنهایی درش بیاره🫠😂


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

05 Feb, 05:53


𓂃LONE🪽
__

بدون هیچ حرفی جلو اومد و دست‌های پسر رو با خشونت بالا گرفت،
تکه زنجیر آهنی رو دور تا دور دو مچش پیچید و شروع به بستنش کرد؛
-د..داری…داری چیکار میکنی؟…ای..این چیه؟…اینو…اینو از کجا آوردیش؟…
-این باعث میشه از پیشم نری…

این پارت رو یادتونه دیگه؟🫠

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Feb, 20:54


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟
__

_اگه الان بگم ببخشید یکی از قانون‌ها رو زیر پا گذاشتم. پس سعی می‌کنم رفتار بدم رو جبران کنم.
لب‌های تهیونگ، به لبخند زیبایی مزیّن شد و خیره به چشم‌های تیله‌ایش گفت:
_اگه می‌خوای جبران کنی؛ پس هیچ‌وقت گریه نکن.
انگشت اشاره‌اش رو جلو برد و همین‌طور که نگاهش به گونه جونگ‌کوک بود به‌آرومی روی مسیر اشک‌هاش کشید.
_زلال و شفافن؛ اما درست مثل یک چاقو عمل می‌کنن.
دوباره به چشم‌هاش نگاه کرد و گفت:
_دردناک و بُرّنده.
جونگ‌کوک با چشم‌های گرد شده به تهیونگ نگاه می‌کرد. صدای کوبیده شدن قلبش به سینه‌اش رو به وضوح حس می‌کرد. نفسش حبس شده بود و نمی‌دونست واقعا باید چه جوابی بده.
_چ...‌ چشم، سعی می‌کنم.
لبخند پهنی زد و همین‌طور که به‌سمت آشپزخونه می‌رفت، با صدای بلند گفت:
_ درضمن جناب جئون، صدای قلبت کل خونه رو برداشته.
لبخندی زد و وارد آشپزخونه شد. هرچند قلب خودش با شدت بیشتری به سینه‌اش می‌کوبید و هر آن ممکن بود قفسه‌ی سینه‌اش رو بشکافه و بیرون بزنه.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #MDLL  : #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Feb, 19:08


𓂃 𝘏𝘺𝘳𝘢🍧
__

موسیقی پارت دوم رو فراموش کردم براتون بذارم از اینجا گوش‌کنید

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #RAD   : #music_fic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Feb, 19:02


𓂃 𝘏𝘺𝘳𝘢🍧
__
_اوضاع چقدر خیته؟
هیونجین سرش رو تکون داد و عینک گردش رو کمی بالا برد.
_برات حسابی نقشه ریخته، پسر عمو…بهتر بود لباس ضد گلوله ات رو در نمی آوردی…
آهی کشید و آروم کنارش نشست…حالا عطر تلخ پسر عموش که با بوی تند سیگار ترکیب شده بود به مشامش می رسید.
هیونجین موهای بلند و مشکی رنگش رو از روی صورتش کنار زد و به جونگکوک خیره شد.
_میخواد چیکار کنه؟
_قراره دوماد بشی!
پوزخندی زد و سرش رو به چپ و راست تکون داد…بار اولی نبود که اون مرد براش همچین تصمیمی می گرفت پس چرا چهره هیونجین انقدر درهم رفته بود؟ اون که می دونست به هر حال همه اون دختر هارو فراری می ده!
_این دفعه دختره کیه؟ نکنه وارث شرکت سامسونگ رو انتخاب کرده؟
_خودت رو چی فرض کردی پسر عمو؟ و البته باید بگم این دفعه به این راحتی ها نمیتونی قسر دربری…
خدمتکار لیوانی رو دست جونکگوک داد و باعث لبخند زدن کوک شد.
_متشکرم خانم…
سرش رو چرخوند و ادامه داد:
_منظورت چیه؟
هیونجین پوزخندی زد و هم زمان با نوشیدن شربت کوک گفت:
_طرف دختر نیست!

امیدوارم از پارت دوم لذت برده باشید و منتظر اتفاقات بعدی باشید:>

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #RAD  : #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Feb, 11:12


سلام به پروانه‌های آبی رنگ شهرهای ممنوعه؛ امیدوارم حالتون خوب باشه🦋
اینجام تا به اطلاعتون برسونم که « کنستانتین🩸» بخاطر مشغله کاری بنده آماده نشد تا تقدیم نگاهتون بشه و از اونجایی که پارت‌های آخر داستان هم هست من به زمان بیشتری برای نوشتن احتیاج دارم!
هفته آینده دوشنبه میبینمتون، مراقب خودتون باشین و فراموش نکنین مادرخونده عاشقتونه🩵🫧

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Feb, 08:51


𓂃 𝘏𝘺𝘳𝘢🍧
__
پسر پوزخندی زد و با تکیه دادن به در شیشه ای کافه ای که حالا دورش رو نوار های زرد رنگ در بر گرفته بود به چشم های جونگکوک خیره شد.
اون از بازی کردن لذت می برد اینو قبلا به مرد رو به روش گفته بود!
لیوان استارباکسش رو بالا آورد و یک تای ابروش رو بالا انداخت.
جونگکوک بی حس به پسر نگاه کرد و بعد از شنیدن دوباره صدای رعد و برق این دفعه توجهش به موهای لخت و مشکی رنگی که تو صورت پسر با هر وزش باد پخش می شد جلب شد… حتی می تونست استایل اولد مانی قهوه ای رنگ پسر رو که از قبل متوجهش شده بود ببینه…و این برای فرمانده تیم عملیاتی ان آی اس اصلا خوب نبود چون اون درست وسط عملیات بود!
دستش رو سمت ایرپادش برد و این دفعه نوبت جونگکوک بود که ورق رو بچرخونه.
_تمام افراد غیر نظامی رو از محوطه خارج کنید!
پوزخندی زد و با اشاره به سرباز بغل دستش کافه رو نشون گرفت و گفت:
_اول از همه با اون پسر شروع کن درضمن همه جور اطلاعاتی راجع بهش ارزشمنده…میخوام تحت نظر باشه…
کلتش رو خارج کرد و همراه با نیروی پشت سرش وارد ساختمون شد.
ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #RAD  : #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

01 Feb, 14:34


خب پس منتظرش باشید☝️🏻

#haihtua

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

01 Feb, 09:02


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟
__

_رفته؟!
مرد چرخید و همین‌طور که پشت به تهیونگ در رو می‌بست جواب داد.
_مگه گوش‌هات مشکل داره پسرجون؟
صاف مقابلش ایستاد و با اخم‌های درهم گفت:
_دو هفته‌اس که از اینجا رفته.
از کنار تهیونگ رد شد و دزدگیر ماشینش رو زد. با عجله پرسید:
_نمی‌دونین کجا رفته؟
یک قدم مونده به ماشینش متوقف شد و سر چرخوند. با بیخیالی شونه‌ای بالا انداخت و گفت:
_پانسیون، خوابگاه، سونا. اون پسر پولی برای خرید یا اجاره خونه نداشت.
پوزخندی زد و جمله‌ای زیرلب زمزمه کرد. همین‌طور که برای چندمین بار عینکش رو مرتب می‌کرد سوار ماشین شد.
برای لحظه‌ای سرجاش خشکش زد. این امکان نداشت. هه‌ری خودش گفته بود اون پسر هنوز توی خونه‌ای که پدرش اجاره کرده زندگی می‌کنه.
با یادآوری حرف‌های هه‌ری در یک آن تمام تصوراتش نابود شد. جونگ‌کوک حتی به بهترین دوستش هم دروغ گفته بود. اون پسر برای حفظ آبرو و جلب نکردن ترحم بقیه حاضر شده بود دردهاش رو از همه پنهان کنه.
به سرعت سوار ماشین شد و حین دور زدن زمزمه کرد.
_پیدات می‌کنم. نمی‌تونم اجازه بدم خودت رو نابود کنی.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #MDLL  : #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Jan, 23:38


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
-پشیمونی؟ از اینکه عشقش رو رد کردی... پشیمونی؟
ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet  
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Jan, 18:52


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
با اودت، خیاط بخش ضلع جنوبی آکادمی آرچ آشنا شید.
ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet  
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Jan, 17:14


سلام به ملوانان زیبای کشتی اپریسیتی🛳🌊
میدونم قول داده‌ بودم این هفته با دو پارت خدمتتون برسم ولی همونطور که میدونین پارت های اخر و مهمی رو در پیش داریم برای همین نوشتنش انرژی و زمان زیادی رو نیاز داشت تا هم ارزش عشقی که شما بهش میدین رو داشته باشه و هم پایان خوبی رو برای کار رقم بزنه
برای همین به جای این هفته، هفته بعد دو پارت خواهیم داشت، امیدوارم عذرخواهی‌منو بپذیرید❤️
دوست دار همیشگی‌ شما، اَلتر 📜
#Apricity‌

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Jan, 06:48


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
کام کوتاهی که از سیگار خودش گرفته بود باعث شده بود عطر لب‌های خودش روی لب‌های جونگکوک باقی بمونه و این تهیونگ رو برای محکم‌تر و عمیق‌تر بوسیدنش حریص می‌کرد.
تهیونگ مثل همیشه و چه بسا مالکانه‌تر و عمیق‌تر از هروقت به اون دو باریکه‌ی صورتی و بوسیدنی، بوسه می‌زد و با گرفتن گردن جونگکوک اجازه‌ی ذره‌ای فاصله و مکث رو بهش نمی‌داد.
بوسیدنِ تهیونگ رده‌ای از حرص و خشم داشت و این چیزی نبود که از چشم جونگکوک پنهان بمونه، تهیونگ جوری می‌بوسید که جسم جونگکوک به ضعف کشیده شده بود و باریکه‌ اشکی از گوشه‌ی چشمش سقوط کرد.


حیف بود بالرین کو و آقای کیم عزیزمون از این ترند عقب بمونن...

«امشب راس ساعت 22 منتظر سیزدهمین پارت از باله‌مرگ باشید!»

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

30 Jan, 16:41


𓂃osris🪐
__

با شین و سرباز کیم تهیون آشنا بشیم

ꜥꜤ  #Fic   ᱺ   #Narrator : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

29 Jan, 20:08


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟
__
بابالنگ‌درازِ عزیز من،
حالا که تنهای تنها شدم، حالا که حبابِ خوشحالی‌هام ترکیدن و چیزی به فرو ریختنم نمونده، حالا که فقط غم و ناراحتی قلبم رو احاطه کرده، بیشتر از هرچیزی می‌خوام براتون بنویسم.
مثلا اینبار دیگه از خوشحالی‌هام نگم. دیگه دنبالِ گنج گمشده پیترپن نگردم و توی جنگل سحرآمیز، زیر بارون نباشم.
مثلا اینبار فقط غمگین باشم و غمگین و غمگین. فقط اینبار اشک باشه و غم و اندوه.
می‌خوام بدونم اگه اینبار فقط من و غم و اندوه باشیم، باز هم هر دوشنبه منتظر نامه‌های این دلشکسته می‌مونید؟

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #MDLL  : #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

28 Jan, 20:49


𓂃𝑫𝒊𝒂🌟
__

با جونگ‌کوک بابالنگ‌دراز من آشنا بشید. چقدر قشنگه که تهیونگ بیماریِ جونگ‌کوک براش اهمیتی نداره.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

27 Jan, 18:31


𓂃 𝘏𝘺𝘳𝘢🍧
__
با شنیدن صدای موتور و آژیر ماشین پلیس محلی چشم غره ای به پسر رو به روش رفت و با دیدن جونگکوک که با پوشیدن لباس مخصوصش از قبل اومده بود تا به جفتشون بفهمونه باید به عنوان  فرمانده بکشن کنار چون درجه اش از هردوشون بالاتره و احتمال داره قبل از اون جاسوسه دوتا گلوله تو مغز هردوشون خالی کنه، برخلاف میل باطنیش نفس راحتی کشید و با نیش خندی که زیر ماسک مخفی شده بود به پسر خیره شد.
_منتظر چی هستید؟ وارد ساختمون بشید.
با شنیدن صدای جونگکوک همزمان با حرکت نیروی تیم بی  صدای رعد و برق باعث شد توجه اش به خیابونی که هنوز بسته نبود جلب بشه.
_چرا خیابون هنوز بازه؟ سریع تمام ورودی های این مسیر رو ببندید!
_اثرات وجود داشتن دوتا فرمانده همزمان تو یه عملیاته!
جیمین با حرص گفت پشت سر نیروی تیمش به راه افتاد.
جونگکوک سرش رو به نشونه تاسف تکون داد و گامی به جلو برداشت که با دیدن چهره آشنایی یک دفعه سر جاش متوقف شد.اون چشم های سرکش رو خوب می شناخت! ولی دلیل حضورش تو اون ناحیه رو اصلا! جونگکوک حتی نمی تونست حدس بزنه تو ذهن اون چی میگذره…

بنظرتون کی میتونه باشه؟
ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #RAD  : #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

27 Jan, 08:51


𓂃 𝘏𝘺𝘳𝘢🍧
__

‌ نخ سیگار رو روی لبش گذاشت و بعد از روشن کردنش به صورت درهم رفته پسر روبه روش خیره شد.
_مشکلی پیش اومده؟
_فکر می کردم تو‌اون پرونده، این که کیم‌ تهیونگ به آسم شدید مبتلاست رو هم نوشته باشه!
سریع سیگار رو خاموش کرد و این‌دفعه دوباره به پرونده خیره شد.
_نه چیزی‌ننوشته.
پوزخند صدا داری زد و چشم غره ای رفت. حوصلش کم کم‌ داشت سر می رفت و‌این اصلا به نفع افسر نبود.
_دیگه چیا نوشته؟ کل‌ زندگیم جلوی‌چشماته…نه؟

امشب ساعت ۸ منتظر پارت اول باشید

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #RAD      :  #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

26 Jan, 18:38


𓂃𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

خانم کوتیار که تو پارت بیست‌ودوم اومد فتنه به پا کرد:)

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Jolene
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

26 Jan, 12:12


سلام به پروانه‌های قشنگم، امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه. من نویسنده فیکشن " بابالنگ‌دراز من " اینجام که بهتون بگم قراره برای ریدرهای وفادار بابالنگ‌دراز که این فیکشن رو خوندن، بصورت رندوم یکی از نامه‌های جونگ‌کوک رو همراه با نقاشی براشون پست کنم.
شاید این نامه دوشنبه یکی از روزها به دستتون برسه، همون‌طور که هر دوشنبه یه نامه از طرف جونگ‌کوک به دست کیم تهیونگ معروف می‌رسید.
هر کدوم از این نامه‌ها علاوه بر ( نامه و نقاشی ) سورپرایز‌های دیگه‌ای هم داره. فقط بدونید پاکت نامه دقیقا همونیه که جونگ‌کوک برای تهیونگ درست کرده بود.
بوس بهتون💋💌
#MDLL

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

26 Jan, 06:34


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

شاید بعداز خوندن فلش بک درمورد تهیونگ‌ کوچولو کنجکاو شده باشین...

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Jan, 06:36


𓂃𝑫𝒊𝒂🌟
__

تمومِ سال‌هایی که تهیونگ به تنهایی و توی غم زندگی کرده بود. موافقین؟
به‌نظرتون زندگیش با وجود جونگ‌کوک قراره چطوری بشه؟

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Jan, 17:10


سلام به ملوانان زیبای کشتی اپریسیتی🛳
میدونم روزهای پر تنشی رو توی اپریسیتی در پیش داریم و همه میخواین زودتر نتیجه‌ی اتفاقات رو ببینین اما متاسفانه شرایطی برای من پیش اومد که نمیتونم امشب کنارتون باشم
به جاش کشتی اپریسیتی هفته آینده با دوپارت توی اسکله ماماسیتا لنگر میندازه و پارت های جدید هفته آینده تقدیم نگاهتون میشه، امیدوارم عذرخواهی منو بپذیرید❤️🌊
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Jan, 17:05


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
~شما درحال دیدن بالرین کو ای هستید که نمی‌تونه به چشم‌های کیم نگاه کنه :)
پسرِ ماه‌گونه و پُر نازِ تهیونگی که از تماس چشمی اجتناب می‌کنه، واقعا شیرینه...

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Jan, 11:12


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
از اونجایی که امروز "باله‌مرگ" آپ نداره، مروری کنیم از گذشته و سالن سقوطِ پر رمز و راز...
و کمی ببینیم "سالن سقوط سوفی" رو قبل از متروکه شدن🕸🕯~


ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Jan, 07:29


سلام به قوهای سفید آکادمی🩰!
اینجام تا بهتون بگم امروز به‌دلیل روز استراحت بنده، "باله‌مرگ" آپ نخواهد شد.
اما هفته‌ی آینده با پارتی بسیار عزیز و زیبا کنارتون خواهم بود!
ممنونم که همراه بالرین‌ کو و آقای کیم هستید و بابت صبوریتون قلب‌های زیباتون رو می‌بوسم🤍.
با احترام
هانا؛

#Deadly_Ballet

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Jan, 17:47


𓂃 𝘈𝘯𝘥𝘳𝘰𝘮𝘦𝘥𝘢🌌
__

جاش نبود بدونید یوناس چه شکلیه و کیه؟!

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #SOH   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Jan, 05:36


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟

~

༺𝑴𝒚 𝑫𝒂𝒅𝒚 𝑳𝒐𝒏𝒈 𝑳𝒆𝒈𝒔✉️

شما رو یاد کی میندازه؟


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Jan, 09:03


𓂃LONE🪽
__

اختلالِ لیمرنس اینطوریه که، تهیونگ دوست داره همه جا کوکیش و همراهی کنه!😌😂


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Jan, 06:23


𓂃LONE🪽
__

این آهنگ جذاب از مینی تقدیم شما عزیزان من🤍


ꜥꜤ #fic  ᱺ #Limerence : #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Jan, 10:53


𓂃LONE🪽
__

تصمیم گرفت تلفن همراهش رو باز کنه و قبل از خوابیدن مقداری کتاب بخونه،
اما با باز کردنِ صفحه، به پیامی برخورد که درست چند دقیقه‌ی پیش ارسال شده بود:
-تو هم بی‌خواب شدی کوچولو؟
بدون اینکه دلیلش رو بدونه، ضربان بالای قلبش رو حس میکرد،
-من اره…شما هم؟
-بخواب!…از زمان خواب بچه‌ها گذشته!
-بیشتر شبیه به اینه که از زمان خواب پیرمردها گذشته باشه
-با من کل کل میکنی؟
-میگید کارم اشتباهه؟
-میخواستم فردا که میای بهت جایزه بدم…اما پشیمونم کردی
-چه جایزه‌ای اون وقت؟
-نگران نباش…ازش خوشت میاد…


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Jan, 09:58


𓂃LONE🪽
__

-حالا هم وسایلت و بردار و برو دنبال زندگیت…دنبال دوست دختر احمق و زندگیِ خسته کنندت!…تو به هیچ وجه لایق عشق من نیستی جئون جونگکوک.
با تموم شدن حرفش سوار ماشین شد و پسری که حالا، به بدترین شکل ممکن شکسته بود، به پهنای صورت اشک میریخت و به لباسِ تنش چنگ میزد رو رها کرد…
پسر کوچیکتر با نا‌ امیدی و قلبی ترسیده آستین بلند لباسش رو به چشم‌هاش کشید و با بالا کشیدن بینیش به آرومی داخل خونه شد…

یاداوری؟؛)

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Jan, 06:42


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

تنها تفریح سالم فاکس 😂😂

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

19 Jan, 10:43


وقتتون خوش عزیزانم،
متأسفانه باید دوباره به اطلاعتون برسونم که امروز ژولین نداریم:) ولی هفته‌ی بعد با دو پارت در خدمتتون هستم. منتظر ژولین بمونید🌱

#Jolene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Jan, 23:11


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
~آهنگهای دوازدهمین پارت از باله‌مرگ🌒🎼
ꜥꜤ #Fic  :  #Deadly_Ballet    ᱺ   #music_fic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Jan, 11:30


سلام به همراه های زیبای اپریسیتی🛳
متاسفانه به دلایلی اپریسیتی به جای امروز، استثنا فردا ساعت هشت تقدیم نگاهتون میشه❤️🌊
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Jan, 08:26


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
-آقای کیم برای پاک کردن مرواریدهات اینجاست، ماهزاده‌ی پرستیدنی!

«امشب ساعت 21:00 منتظر باله‌مرگ باشید»
~زیادی زیبا نیستن؟:)

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Jan, 16:27


سلام بچه‌ها خوبید؟! 🎀
امروز هون نداریم به جاش هفته‌ی بعد با دو پارت مهمون نگاهتون هستم💅🏻🫀
پس تا هفته‌ی بعد مراقب خودتون باشید و اگه عقبید خودتونو برسونید تا ببینیم سرنوشت ساکورا و سنجدش چی می‌شه
بوس بهتون و لاو یو بخدا🎀

~ #SOH

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

15 Jan, 07:15


سلام به شما رُفقای جان،🤍
ممنونم که مثل همیشه مشتاق و متعهد به لیمرنس هستید،
این هفته تایم استراحت بنده هست…هفته دیگه با پارت جدید و جذاب‌تری میام پیشتون پریزادها…پس حسابی منتظر باشید!
از این فرصت به خوبی استفاده کنید و اگر عقب هستید خودتون رو به آپ برسونید،
جواب نظرات قشنگتون رو هم تا آخر همین هفته کامل داخل گروه رمز و نظرات قرار میدم…بابت این تاخیر بنده رو ببخشید (امتحانات بالاخره تموم شد!)
خلاصه که کلی دوستتون دارم…سالم بمونید…لُن.

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

14 Jan, 16:29


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

های های یادم رفت براتون آهنگ این پارت رو بذارم با پارت گوشش بدین:)

ꜥꜤ  #Fox :  #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

14 Jan, 04:05


𓂃LONE🪽
__

آستین لباسش رو کمی پایین آورد تا روی دست‌هاش رو بپوشونه…
عادت داشت به وقتِ هول شدن و خجالت کشیدن، دست‌های لطیفش رو از مخاطبش پنهان کنه،
خودش هم دلیلش رو نمیدونست، اما این کار بهش احساس امنیت میداد…


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

13 Jan, 09:02


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

من تو رو میشناسم ...


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

11 Jan, 15:44


سلام به روی ماهتون.
اومدم بگم پارت 11 بابا لنگ‌دراز من که یکشنبه هفته بعد آپ می‌شه، رمزیه. و رمز فقط به کسانی تعلق می‌گیره که برای فول پارت 1_10 این هفته نظر بدن.
ممنون از حمایت‌هاتون💗

#MDLL

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

11 Jan, 02:41


روزتون بخیر عزیزانم
این هفته ژولین به‌جای تایم همیشگی، دوشنبه ساعت هفت تقدیم نگاهتون می‌شه.
#Jolene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

10 Jan, 11:31


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
جونگکوکِ غمگین و تهیونگِ عاشق پارت یازدهم...
«امشب ساعت 21:00 منتظر باله‌مرگ باشید»

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

09 Jan, 11:36


سلام قشنگای من.
این هفته تایم استراحت منه و متاسفانه امروز راوی نداریم. هفته دیگه با ادامه تولد و سرنوشت دانشجوها برمی‌گردیم💙
#Narrator

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

08 Jan, 15:32


عزیزای دلم…پارت تا ۱۰ دقیقه دیگه اپ میشه
ممنون از صبوریتون♥️

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

08 Jan, 03:46


𓂃LONE🪽
__

آقای نقاشِ بی‌اعصاب رو مشاهده میکنید…دقیقا همون صحنه‌ای که مینی رو با ماشین زیر گرفت!🙂‍↔️😂🙄


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

07 Jan, 06:49


𓂃LONE🪽
__

-من مشکلی ندارم با اینکه دخترا رو اطرافت ببینم،
میدونی مشکل من چیه؟
وقتی اطرافِ اونا باشی باید بلد باشی ناز بکشی…باید تکیه‌گاه بشی..باید وقتی خودتم شکستی سعی کنی قوی باشی تا اون نشکنه…
اما من اینا رو از تو نمیخوام!…
تو برای این چیز‌ها زیادی لطیف و ظریفی…تو باید بوسیده بشی…نوازش بشی…با آرامشِ خاطر بخوابی و بدونی یکی برای مراقبت ازت بیداره…
وقتی اسم تیکه‌گاه روی خودت میذاری عصبی میشم..عصبیم میکنی جونگکوک!
تو نباید سختی بکشی…باید اجازه بدی من انجامش بدم…میدونم که به بهترین شکل میتونی قوی باشی..اما لطفا برای من قوی باش…وقتی برای من انجامش بدی نیازی نیست بجنگی، فقط کافیه با حضورت بهم قدرت بدی تا دوباره و دوباره برای محافظت ازت روی پا بشم!
پس عصبیم نکن…بذار لطافتی که خدا توی وجودت گذاشته رو ببوسم…عصبیم نکن کوک!…



ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Limerence :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

06 Jan, 06:32


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

یاد صحنه ی مست بودن کوک که تهیونگ رفت تو بار دنبالش نیفتادین؟ 😌

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

05 Jan, 18:36


𓂃𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

ژاکلین، خواهر جیمین تشریف دارن:)

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Jolene
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

05 Jan, 06:31


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

- حالا می فهمم چرا وقتی می‌خوابی انقدر شکننده به نظر میرسی...
موهای تهیونگ رو از روی صورتش کنار زد و لب زد:
- چون وقتی خوابی دیگه نمیتونی وانمود کنی و این خود واقعیته.


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

03 Jan, 13:00


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
خب خب، فکر می‌کنم بعد از ده پارت اول، وقتشه یه معرفی درست و حسابی از شخصیت‌های اصلی داشته باشیم...
«امشب ساعت 21:00 منتظر باله‌مرگ باشید»

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

02 Jan, 22:03


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

همونی بود که یه لبخند شکسته داشت ...


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

02 Jan, 11:05


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟
__

༺𝑴𝒚 𝑫𝒂𝒅𝒚 𝑳𝒐𝒏𝒈 𝑳𝒆𝒈𝒔✉️

شبیه کیم‌تهیونگی که نامه‌‌های کوکی حسابی حواسش رو پرت کرده یا شاید هم خود کوکی؟

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL  :  #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

01 Jan, 06:54


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟

~

༺𝑴𝒚 𝑫𝒂𝒅𝒚 𝑳𝒐𝒏𝒈 𝑳𝒆𝒈𝒔✉️

Coming Soon...


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Dec, 20:50


𓂃 𝑫𝒊𝒂 🌟
__

رویای کریسمس!

ꜥꜤ  #MDLL :  #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

30 Dec, 07:24


های های
متاسفانه برای این هفته به علت تایم استراحت نویسنده  فاکس نداریم و هفته ی بعد پارت جدید آپ میشه ازتون ممنونم که منتظر روباهمون می مونید🌱😘
#fox

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

29 Dec, 17:42


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

شاید من وحشتناک و بی رحم باشم یا شاید مکار و حیله گر به نظر بیام اما اینا چیزی نیست که بخوام از خودم به تو نشون بدم من می‌خوام باهات خوب رفتار کنم چون برام باارزشی اما این اولین بارمه و من بلد نیستم چطور باهات خوب باشم...

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

27 Dec, 17:06


سلام به همه‌ی ملوانان دلیر کشتی اپریسیتی❤️🛳
همونطور که همه میدونین توی روزهای جنگ به سر میبریم و نوشتن این پارت ها وقت زیادتری لازم داره و من خیلی این روزها درگیر‌ بودم و نتونستم پارتو اونطور که دلم میخواد بنویسم پس باید عذرخواهی کنم و بگم کشتی اپریسیتی این هفته توی‌ مرز‌ میمونه و به اسکله‌ی ماماسیتا نمیاد اما هفته اینده با دو پارت درخدمتتون هستم🌊❤️
دور دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

27 Dec, 11:30


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺 🫧
__
«داستانِ چرخ‌وفلک و ترس و بوسه‌ی پارت نهم»

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet   : #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Dec, 15:53


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

ای کاش خواب بودم...


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Dec, 10:37


عزیزای دلم
امروز به دلیل مشغله‌های بنده آپ نداریم
اگر هنوز به آپ نرسیدید از این فرصت استفاده کنید عروسکای من،
نقاش دیوونه و روانشناسمون هفته آینده با پارتی طولانی‌تر میان پیشتون پس براشون آماده باشید
ممنون از درکتون…دوستتون دارم.

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Dec, 04:45


༒┄〄𓆩𝐂𝐎𝐍𝐒✞𝐀𝐍𝐓𝐄𝐍𝐄𓆪〄┄༒

_انگار من فقط اومده بودم تا تو رو پیدا کنم؛ کار دیگه‌ای توی این دنیا نداشتم.
درست مثل اَخترشناسی که سال ها ستاره‌ها رو رصد می‌کنه و عمر و جونش رو میذاره تا یک ستاره جدید برای خودش کشف کنه!
مورفی؛ لطفاً از این به بعد خیال کن که ستاره‌ی من نیستی و هیچ‌وقت هم نبودی...
حالا که آزاد شدی نفس بکش، سوسو بزن، بخند و شاد باش، برای من همین کافیه که می‌دونم ستاره منی...


༒┈┄┉┅╍𖥔𖤐𓆩✞𓆪𖤐𖥔╍┅┉┄┈༒

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #Constantene :  #Fic_twt
:  #Pic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Dec, 04:45


༒┄〄𓆩𝐂𝐎𝐍𝐒✞𝐀𝐍𝐓𝐄𝐍𝐄𓆪〄┄༒

_الان وقت خوابیدن نیست کنت...
اگه خوابت ببره این مردم دیوانه سلاخیت می‌کنن و تو با این حالی که داری حتی نمی‌تونی لحظه‌ای جلوی خشم اون‌ها مقاومت کنی.


༒┈┄┉┅╍𖥔𖤐𓆩✞𓆪𖤐𖥔╍┅┉┄┈༒

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #Constantene :  #Fic_twt
:  #Pic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Dec, 10:41


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

دیگه باید چیکار کنم که بفهمی عاشثتم

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Dec, 19:42


بابت تاخیر پیش اومده عذر می‌خوام عزیزای دلم؛ اینترنت من اختلال داره و به شدت ضعیفه برای همین هم نمیتونستم فایل رو آپلود کنم.

بابت صبر و درکتون ممنونم‌♡

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Dec, 17:30


𓂃𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

ریتا هی‌ورث، بازیگر نقش ژولین رو می‌بینید:)

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Jolene
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Dec, 14:05


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__

سبک نشستن پدر 🤌

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Dec, 09:16


𓂃LONE🪽
__

-خیلی شیرینی…میدونی چرا میبوسمت؟
-چون دوستم داری؟
-چون میخوام زنده بمونم


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

20 Dec, 17:16


𓂃 𝑫𝒊𝒂🌟

~

༺𝑴𝒚 𝑫𝒂𝒅𝒚 𝑳𝒐𝒏𝒈 𝑳𝒆𝒈𝒔✉️

یخورده بیشتر با حال و هوای بابا لنگ‌دراز من آشنا بشیم.


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #MDLL
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

26 Nov, 08:51


خداوکیلی هوسوکی که برای یونگیش آدم می‌کشه، زیادی مناسب و معقول نیست؟😔😔😔

#haihtua

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Nov, 19:22


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__
فضای فاکس رو ببینیم ؟

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox    
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Nov, 17:34


~پلی‌لیستِ بالرین کیم که توی چهارمین پارت بهش اشاره شده بود🩰🍻🪄
ꜥꜤ #Fic  :  #Deadly_Ballet    ᱺ   #music_fic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Nov, 10:56


𓂃 𝖧𝖺𝗇𝖺🫧
__
چیزی که قراره توی پارت چهارم باله مرگ ببینید=>🐘🦢

ꜥꜤ #Fic  ᱺ  #Deadly_Ballet  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Nov, 07:06


سلام عزیزان وقتتون بخیر
متاسفانه به علت آنتن نداشتن نویسنده امشب هون آپ نمیشه. ممنون بابت درک و صبوریتون💛💛
#SOH

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Nov, 11:05


سلام قشنگای من.
این هفته تایم استراحت منه و امروز راوی نداریم (یه هفته سوکجین فحش نمیخوره) هفته دیگه با کشور درد و بچه‌های دردسرسازش برمی‌گردیم💛
#Narrator

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

20 Nov, 09:46


سلام به قلب‌های من؛
متاسفانه پارت جدید لیمرنس امشب تقدیم نگاهتون نمیشه و به جاش اپش به شنبه ساعت ۷ عصر موکول شده
مرسی از همراهی همیشگیتون
سالم و سرحال باشید وروجک‌های ناز🤍

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

19 Nov, 17:28


سلام مجدد خدمت دختر خونده‌های عزیز♥️

عزیزای دلم قرار بود امشب پارت جدید کنستانتین رو آپ کنم ولی از قرار معلوم این هفته بخت با من یار نیست چون سیستمم مشکل پیدا کرده و نتونستم فایل رو درست کنم...
هفته‌ی آینده دو پارت تقدیم نگاهتون می‌کنم؛ تا اونموقع مواظب خودتون باشین و بوس بهتون💋

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

18 Nov, 06:56


سلام به پروانه‌های آبیِ شهرهای ممنوعه؛ امیدوارم حالتون خوب باشه🦋

عزیزای دلم متاسفانه فایل پارت 34 کمی مشکل پیدا کرده و فکر نمیکنم بتونم به تایم آپ برسونمش پس مجبورم وعده‌ی دیدارمون رو به فردا موکول کنم...
سه‌شنبه ساعت 21:00 پارت جدید تقدیم نگاهتون میشه؛ ممنونم برای درک و صبوریتون🩵🫧

•نیڪـ‌ـ𝓷𝓲𝓬𝓸𝓵𝓮ـ‌ـول•

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Nov, 20:34


𓂃 Á𝒍𝒕𝒆𝒓 📜
__

⚓️𝐀𝐏𝐑༆𝐂༆𝐓𝐘⎈🛳

سر و صدای یونگی که به نظر می‌آمد با عجله سعی در آماده شدن دارد باعث شد جیمین از خواب آرامش دست‌ بکشد و با نگرانی به‌ دنبال صداها از اتاق خارج شود، همسرش‌ مرخصی‌ گرفته بود و این وقت صبح عجله‌اش‌ برای‌ خروج از‌ خانه کمی‌ عجیب بود.
     یونگی خیلی سریع پالتو‌ی‌ بلند و قهوه‌ای‌ رنگش‌ را‌ به تن کرد و به دنبال تلفنی‌ که چند لحظه‌پیش‌، پس از‌شنیدن آن خبر‌ منحوس به گوشه‌ای‌ پرتاب‌ کرده‌ بود گشت اما چشم‌های‌ جستجوگرش‌ روی آخرین تصویری که در این لحظه میخواست ببیند قفل شد،‌ جیمین که بیدار شده بود و از‌ پله‌ها پایین می‌آمد تا‌ بپرسد چه اتفاقی افتاده، برای ناخدا مین شبیه‌ به کابوس‌ بود.
   ‌یونگی سریعا تلفنش را از روی‌ کاناپه برداشت و‌ بدون چشم در‌ چشم‌ شدن‌ با همسرش‌ به‌ سمت در خروجی رفت:
_ عزیزم من‌ باید‌ برم بعدا بهت توضیح میدم باشه؟
اما‌ جیمین قرار‌ نبود انقدر‌ راحت به همسرش اجازه‌ی فرار‌ بدهد و با گرفتن مچ‌ دست مرد‌ او را وادار‌ به ایستادن کرد:
_ کجا داری میری؟
یونگی مردد لبش را میان دندان هایش کشید، چه باید میگفت؟ اگر دروغ میگفت یوره میفهمید و بازهم رفتنش به تعویق می‌افتاد درحالی که هر لحظه برای او ارزش طلا را داشت.
_ تهیونگ رو به جرم قتل دستگیر کردن دارم میرم اداره‌ی پلیس.
نگاه جیمین گیج روی صورت رنگ پریده‌ی مرد چرخید:
_ یعنی چی‌ به جرم قتل؟ به جرم قتل کی؟
یونگی‌ نگاه از جیمین گرفت، اصلا دلش نمیخواست به این سوال پاسخ بدهد، جیمین با یادآوری قرار‌ شام برادرش با ناخدا در وحشتی ژرف فرو رفت و با صدایی لرزان از همسرش که با عجله از‌ خانه خارج میشد پرسید:
_ قتل کی‌؟


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Apricity   :  #twt  :  #spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Nov, 17:31


𓂃𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

مادام بیژو که توی پارت سیزدهم راجع‌بهش صحبت شد، ایشونه.
اگر فیلم تایتانیک رو دیده باشید، حتماً می‌شناسیدش. یکی از طراحی‌های جک از این زن بوده، چون به‌نظرش فرد جالبی می‌اومده و داستانش لایق این بوده که روی کاغذ بیاد.
ولی توی ژولین، این طراحی رو قراره به شکل یه زن واقعی و یکی از شخصیت‌های فیک ببینیم و درباره‌ش بیش‌تر صحبت کنیم:)

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Jolene :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Nov, 17:31


𓂃 𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

آهنگ ژولین که توی این پارت ازش صحبت شد.
متن و ترجمه‌ی آهنگ توی فایل پارت سیزدهم هست.

ꜥꜤ #Fic  :  #Jolene :   #music_fic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Nov, 17:55


یادم رفته بود توی کپشن بزنم پارت آخر از کجاست سو دوباره گذاشتمش🤦🏻‍♂️

#Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Nov, 15:31


𓂃 Haihtua 🌓
__

من نمی‌گم این کیه توی پارت آخر ولی شما بعد خوندنش می‌دونین کیه. بله بله👀

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Nov, 13:24


𓂃 Haihtua 🌓
__

-تقصیر منه نبودنت.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind    :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Nov, 13:22


𓂃 Haihtua 🌓
__

جونگ‌کوک و دیانا کوچولوش:

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

15 Nov, 12:49


سلام به ملوان های زیبای اپریسیتی 🌊❤️
اول از همه که میدونم به خاطر مرگ یکی از شخصیت های دوست داشتنیمون غمگینین، مرگشو بهتون تسلیت میگم اما مطمئن باشین اون الان در ارامشه
درضمن متاسفانه من اینجام که عذرخواهی کنم و‌ بگم اپریسیتی به خاطر یکسری مشکلات امروز به اپ نمیرسه اما به جاش هفته بعد من با دوپارت در خدمتتون هستم، ممنون از صبر و همراهیتون❤️🌊
و اینکه این هفته به جبران امروز چندتا پست برای نوت بوک اماده کردم که سرنخ های زیادی از ادامه‌ی داستان در اختیارتون میزارن😊
به زودی هم برای جواب دادن به کامنتای پر مهرتون میام.
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

14 Nov, 14:53


سلاممم خوبید بچه‌ها؟!
من اینجام تا بهتون بگم متاسفانه امروز هون نداریم🥺
مراقب خودتون باشید تا هفته‌ی بعد

~ #SOH

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

14 Nov, 07:40


𓂃LONE🪽
__

مراقبت‌های نقاش از روانشناس کوچولوش، کلِ پارت ۲۱:

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

13 Nov, 15:46


سلام خوشگلای مادر
چطورین؟ خوبین؟
از اونجایی که دیگه رسیدیم به پارت آخر نابینا و این بچه نیاز به فول شدن داره، فول‌پارت شنبه خدمتتون تقدیم می‌شه.
دیگه باید با این قصه هم خداحافظی کنیم🥲🤚🏻
قراره پارت پایانی خیلیییی طولانی و قشنگی داشته باشیم پس منتظرش باشید فرزندانم.
بوس به پیشونی‌هاتون.
بای تا های شنبه!

#Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

13 Nov, 11:31


𓂃 Haihtua 🌓
__

جونگ‌کوک: نبابا حسودی چیه؟
جونگ‌کوک هروقت کسی پیش تهیونگ نفس می‌کشه:

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

09 Nov, 12:53


𓂃 𝘚𝘢𝘳𝘢 🌘
__
-صدمه نبین تو تنها کسی هستی که دارم.
زخمشو بوسید و دست سردشو روی گونه ی داغ خودش قرار داد:
-برام مهم نیست چه حسی بهم داری نمیخوام ببوسیم یا بهم بگی دوسم داری فقط ازت میخوام نمیری میتونی اینکارو برام بکنی؟

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox     :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

08 Nov, 21:38


𓂃 Á𝒍𝒕𝒆𝒓 📜
__
⚓️𝐀𝐏𝐑༆𝐂༆𝐓𝐘⎈ 

این آهنگ به خوبی‌ حسی که موقع بیرون اوردن جسد هوسوک به فضا حکم رانی میکردو نشون میده


ꜥꜤ #fic  ᱺ #Apricity : #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

06 Nov, 16:51


برای پارت اسمات امشب رمز نذاشتم چون حال نداشتم رمز بدم. 🤡 خوش باشید و اگر دوستش داشتین، خوشحال می‌شم بدانم. بلی. #Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

06 Nov, 10:35


سلام به دخترای من،
آپِ پارت این هفته به جای امروز به شنبه (۱۹ ابان) موکول شده،
پدر بزرگ بنده فوت شده و متاسفانه نتونستم پارت رو کامل کنم،
چشم‌های قشنگتون و آماده کنید تا شنبه یه پارت جذاب رو تقدیم نگاهتون کنم
ممنون از صبوریتون…لُن♡

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

05 Nov, 13:44


برادر جئون به زودی تقدیم میکند 🥺


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #fox   
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

02 Nov, 17:14


𓂃 Haihtua 🌓
__

-فقط بهم قول بده اونقدر مواظب یونگی هستی که بیخیال خواسته‌ام شدن، ارزشش رو داشته باشه.
-خواسته‌ات؟ تو از چی گذشتی هوسوک که انقدر بی‌قراری؟
-تو!

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

02 Nov, 17:10


𓂃 Haihtua 🌓
__

-هیونگ من با روانپزشک‌های دیگه خوب نمی‌شم. من با تهیونگ خوب می‌شم. فقط اونه که می‌خوام کنارش باشم.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

01 Nov, 19:02


سلام مجدد به زیبارویان همراه اپریسیتی🌊❤️بابت تاخیر عذر میخواد به دلیل تایم اپ های چنل و تایم تب مجبور شدم این ساعت پارتو اپ کنم، امیدوارم که این بی نظمی رو ببخشین
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity‌

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

01 Nov, 15:40


سلام به ملوان های زیبای کشتی اپریسیتی🛳
قرارمون این‌بود که این هفته دو پارت داشته باشیم و داریم ولی فایل پارت به مشکل خورده و من سعی میکنم تا شما این پارت رو میخونین اماده‌اش کنم و حداکثر تا ساعت نه یا ده امشب به دستتون میرسونمش
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜
#Apricity‌

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

31 Oct, 06:47


𓂃LONE🪽
__

اندر احوالات نقاشِ عاشق…

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

30 Oct, 14:35


𓂃 𝘚𝘩𝘪𝘯𝘳𝘢𝘪

Enemies to lovely lovers🥹

ꜥꜤ #AU  :  #Yvain   ᱺ   #Shinrai   : #KookV  :  #Hopemin : #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

30 Oct, 14:07


سلام بر خوشگلای من🫡
حال و احوال؟
بلایند رو جای امشب، شنبه شب داریمش. چرا؟ چون هم طولانیه هم اسمات تهکوک داده و دقت می‌خواد.
درنتیجه منتظرش باشید و خودتون رو به آپ برسونید چون پارت رمزیه.
بوج بهتان.
خدانگهدار.
#Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

30 Oct, 09:13


سلام فلورا‌های عزیز؛ شینرای صحبت میکنه.
از اونجایی که پارت جدید اخرین لحظات یوواین رو با خودش میاره، کمی وقت بیشتری رو می‌طلبه. بنابراین با عرض معذرت، امشب آپ نمیشه. یکشنبه‌ی هفته‌ بعد منتظرش باشید🫶🏼
#Yvain

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

29 Oct, 19:06


بچه‌ها جون این پلی‌لیست کوچولوی مدهتره.
براتون صفحاتی که هر سکانس شروع میشه رو مشخص کردم و امیدوارم که یادتون نره موقع خوندن بهشون گوش بدید.
ماچ بهتون؛ پاییز
#MadHatter

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

29 Oct, 19:05


𓂃 Paeiz🍁
__

از صفحه‌ی 124 پلی کنید.

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #MadHatter   :  #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

28 Oct, 17:32


سلام به همراهان همیشگی کنستانتین امیدوارم حالتون خوب باشه⁦♡

با عرض شرمندگی اینترنت من بشدت ضعیفه و هر چقدر تلاش کردم نتونستم فایل رو آپلود کنم، لطفا یکم دیگه منتظر بمونین تا فایل ارسال بشه و بتونم برای آپ آماده‌ش کنم...

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

27 Oct, 11:30


𓂃𝑳𝒖𝒏𝒆𝒕𝒕𝒆🕯
__

به‌سختی بغضش را فرو خورد و نگاهش را از من گرفت. به ثانیه نکشید که دستش را از دستم بیرون کشید و به راهش ادامه داد.
- کجا می‌ری؟!
- باید کمی راه برم. اگر الان برم پیش سویون... از غم می‌میرم آقا.
نگاه دلواپسم را که دید، گفت:
- نگران نباشید، کاری نمی‌کنم. فقط می‌خوام تنها باشم...


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Jolene :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

25 Oct, 15:15


سلام به همه‌ی ملوان های زیبای کشتی اپریسیتی🛳
متاسفانه من اینجام تا عذرخواهی کنم و بگم که اپریسیتی به دلایلی به اپ امشب نرسید
اما حتما هفته‌ی اینده با اتفاق های مهم که توی دوتا پارت که از همیشه طولانی تر هستن توی اسکله‌ی ماماسیتا منتظرتون خواهم بود
بازم عذرمیخوام بابت اینکه نتونستم نگاه های متتظرتونو به چیزی که میخوان برسونم❤️🌊
دوست دار همیشگی شما، اَلتر📜

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

24 Oct, 16:50


𓂃 𝘈𝘯𝘥𝘳𝘰𝘮𝘦𝘥𝘢🌌
__
اهم...؟!
با قشنگترین جای دنیا خدافظی کنیم موقتاً:) (خودمم نمی‌دونم چطوری)

ꜥꜤ  #fic  ᱺ  #SOH
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Oct, 16:29


𓂃 Haihtua 🌓
__

این دوتا رو هم که ول کنی فقط همدیگه و ما رو دق‌مرگ می‌کنن. من واقعاً حرفی ندارم🤷🏻‍♂️

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind    :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

23 Oct, 16:27


𓂃 Haihtua 🌓
__

برادر این پارت پخت و پز می‌کند✨️

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Blind :  #Spoil
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Oct, 09:55


سلام به کنتس‌های زیبای شهرهای ممنوعه؛ امیدوارم حالتون کلی خوب باشه‌

خواستم بهتون اطلاع بدم که من دیشب به اشتباه تمام فایل‌های کنستانتین رو از چنل پاک کردم و از این بابت واقعا متاسفم...
فول پارت + پارت جدید امشب ساعت 21:00 مجدد توی چنل قرار میگیره و می‌تونین بخوندیش.
لطفاً منتظر بمونید و ممنونم که درک می‌کنید♥️🫧

• نیڪـ‌ـ𝓷𝓲𝓬𝓸𝓵𝓮ـ‌ـول •
#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Oct, 07:41


سلام بچه‌ها حالتون چطوره؟
اول اینکه فقط یک پارت از مدهتر مونده و زودتر از چیزی که باید باهاش خداحافظی میکنیم.
و دوم اینکه امشب آپ نداریم چون این پارت واقعا برام مهمه و نمیخواستم حتی یک پاراگرافش رو هم سرسری رد کنم.
ممنونم بابت صبوریتون. ماچ بهتون^^
#MadHatter

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

22 Oct, 05:03


𓂃LONE🪽
__

-سردته؟
-ی..یکم
-میخوای بریم داخل ماشین؟
-تو سردت نیست؟
-نه به اندازه‌ی تو
-پس بمونیم…فقط…
پسرِ کوچیکتر به آرومی دستش رو بالا آورد و به یقه‌ی هودیِ خاکستری رنگِ مرد رسوند،
نگاه معصومانش رو به چشم‌های نقاش داد و ادامه داد:
-زیر این چیزی پوشیدی؟
-یه تی‌شرت
-پس هودیت و بده به من.

ꜥꜤ  #Fic    ᱺ  #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Oct, 21:33


𓂃 𝐃𝐄𝐕𝐈𝐋🩸
__

༒┄〄𓆩𝐂𝐎𝐍𝐒✞𝐀𝐍𝐓𝐄𝐍𝐄𓆪〄┄༒

_انگار رام شدی هِرا...
به ظاهرت رسیدگی می‌کنی، بدون اینکه ازت بخوام کارهای مورد علاقم رو انجام میدی، به استقبالم میای و ازم فرار نمی‌کنی، اینهمه تغییر از کجا نشأت گرفته؟!

_دیگه نمی‌خوام در مقابلت مقاومت کنم پس تبدیل به اون چیزی میشم که تو دوست داری.

_باید باورت کنم؟ هِرای چموش رد سیگنال قراره خودش رو تقدیمم کنه؟!

_جسمم رو ازم گرفتی، منم تصمیم گرفتم روحم رو بهت بفروشم کنستانتین...

_در مقابل ازم چی می‌خوای؟

_فقط باهام مدارا کن، همین.

" تو ساده‌ لوح‌تر از اون چیزی هستی که فکر می‌کردم؛ تو برده‌ی عادت و بنده‌ی شهوتی!
راحت می‌شه خامت کرد چون تشنه‌ی محبتی...
روبی درست می‌گفت؛ می‌شد تو رو با یک استقبال گرم، لحنی نرم، دست‌هایی نوازشگر، چشم‌هایی دروغگو و معاشقه‌ای زیرکانه از اوج قدرت به خاک ذلت کشوند کنستانتین...
"


༒┈┄┉┅╍𖥔𖤐𓆩✞𓆪𖤐𖥔╍┅┉┄┈༒

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #Constantene  :  #Fic_twt    : #pic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

21 Oct, 21:29


𓂃 𝐃𝐄𝐕𝐈𝐋🩸
__

༒┄〄𓆩𝐂𝐎𝐍𝐒✞𝐀𝐍𝐓𝐄𝐍𝐄𓆪〄┄༒

_قشنگه مگه نه؟
_آره.

_مگه می‌تونی ببینیش؟
_نکنه فکر کردی کورم!

_نه ابدا؛ ولی مطمئنم تو نمی‌تونی ببینیش.
_ولی من می‌تونم ماه رو ببینم!

_می‌تونی ماه رو ببینی ولی...
_ولی چی؟

_نمی‌تونی خودت رو از چشم من ببینی اونم وقتی که با این لباس مقابلم نشستی و پوستت زیر نور ماه می‌درخشه...

_دوستم داری؟

_داری زیادی حرف می‌زنی هِرا... بهم پشت نکن؛ خوشم نمیاد وقتی توی اتاقم هستی ازم رو برگردونی.

_باشه هر جور تو بخوای کنستانتین.

༒┈┄┉┅╍𖥔𖤐𓆩✞𓆪𖤐𖥔╍┅┉┄┈༒

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #Constantene  :  #Fic_twt    : #pic
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

20 Oct, 06:15


سلام فلورا‌های زیبا؛ حالتون چطوره؟
امروز تایم استراحت ماست و یوواین تقدیمتون نمیشه.
چهارشنبه میبینیمتون🤍
#Yvain

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

20 Oct, 05:24


عزیزای من،
این هفته تایم استراحت منه و متأسفانه ژولین تقدیم نگاهتون نمی‌شه.
هفته‌ی بعد منتظر فول‌پارت یک تا ده باشید.
خنده‌رو و سالم بمونید🤍
#Jolene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

18 Oct, 05:05


نظراتتون رو تا جایی که تونستم و قدیمی نشده بود، جواب دادم خوشگلای من🤍
کسی جا مونده باشه یا ندیده باشم هم معذرت فراوان من رو بپذیره.
دیگه داریم به آخرای این داستان می‌رسیم. (نهایت ۴ پارت مونده) و امیدوارم توی ادامه‌ی مسیر هم از این فیکشن لذت ببرید🫶🏻

#Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

17 Oct, 14:25


سلام قشنگا 🩷
متاسفانه باید بهتون اطلاع بدم که امروز هون نداریم. بوس💋
~ #SOH

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Oct, 17:15


سلام قربون شکلتون‌های من
امشب تایم استراحت بنده هستش.
بلایند نداریم.
ولی هفته‌ی بعد پارت طولانی داریم.
کلا سه-چهار پارت از این فیکشن عزیزمون مونده.
بوس بهتون.

#Blind

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

16 Oct, 15:10


دخترای من…سلام.
امشب پارت جدید لیمرنس تقدیم نگاهتون نمیشه و فرصتِ استراحت بنده هست…به جاش برای چشم‌های خوشگلتون سناریو آماده کردم پس بخونید و ازش لذت ببرید.
از طرفی هم اگر هنوز به آپ لیمرنس نرسیدید این فرصتی میشه که خودتون و برسونید
دوستتون دارم…مثل همیشه سالم بمونید…لُن🤍

#Limerence

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

15 Oct, 18:22


𓂃 Paeiz🍁
__

آهنگ پارت امشبه اما بهتره فقط زمانی که به سکانس ویمین رسیدین گوشش بدین:>

ꜥꜤ  #fic  ᱺ   #MadHatter   :  #Music_Fic 
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

14 Oct, 17:34


سلام به تمام دختر خونده‌های عزیزم❤️
عزیزای دلم من برای رسوندن فول‌ پارت به زمان بیشتری احتیاج دارم پس لطفاً امشب یکم بیشتر منتظر کنستانتین بمونین و ممنونم که درک می‌کنید...

#Constantene

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

13 Oct, 13:02


𓂃 𝖲𝗁𝗂𝗇𝗋𝖺𝗂
__

Ladies and gentlemen...
finally, kisses

ꜥꜤ  #Yvain :  #KookV : #Fic_twt
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @PAPACITA_01 ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

11 Oct, 08:51


𓂃LONE🪽
__

چیزی که جونگکوک توی پارت ۱۷ از نقاش انتظار داشت:


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲

「𝙼𝙰𝙼𝙰𝙲𝙸𝚃𝙰 𝙽𝙾𝚃𝙴𝙱𝙾𝙾𝙺」 📹

10 Oct, 11:35


𓂃LONE🪽
__

-من..من خیلی عصبانی بودم و..و برای چند لحظه ن..نفهمیدم دارم چیکار میکنم…من با ماشین بهش زدم و الان..الان بالای سرش ایستادم
-تو چیکار کردی ته…


ꜥꜤ  #Fic    ᱺ   #Limerence :  #fact
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏
↳˚ᥐ @MAMACITA_DL ޱ ৲